اجبار دوست داشتنی؛ والد مجبورکننده یا تذکردهنده در دینداری؟
لا اِكْراه فِی الدّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یكْفُر بِالطاّغُوتِ وَ یؤمِنْ بِاللهِ فَقَدْ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَنْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ.
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا؛ خانوادهات را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش» (طه، 132)
در منابع اسلامی، گزارههایی بیان میشود که به در مورد آنها اختلافنظرهای زیادی وجود دارد.
در آیه اول بر آزادی در دین تاکید میکند و از طرفی دیگر در آیه بعدی به الزام کردن در دینداری توجه میدهد. ممکن است که این سوال پیش بیاید که چطور میشود که از سویى بر آزادى فرد در گزینش و پذیرش دین تأکید مىشود و از سوى دیگر والدین موظف به واداشتن کودکانشان به رعایت تکالیف دینى مىشوند؟
هدف اصلی آیه اول بیان این نکته است، که ما در حوزهی اعتقادات نمیتوانیم فردی را مجبور به اعتقاد داشتن کنیم. به طور مثال نمیتوان فردی را که قورمه سبزی دوست ندارد مجبورکنیم قورمه سبزی دوست داشته باشد. میتوانیم مجبور کنیم آن را بخورد ولی نمیتوانیم مجبور کنیم که آن را دوست داشته باشد.
دین هم به همین صورت است ما میتوانیم بچهها را مجبور کنیم نماز بخوانند، روزه بگیرند، حجاب داشته باشند، ولی در لایه اعتقادات نمیتوانیم. نمیتوانیم بچهها را مجبور کنیم نماز را دوست داشته باشند یا حتماً قبول داشته باشند و این مسئله، خودش مسئله حساسی است و دوگانگیهایی را در زمینهی تربیت دینی ایجاد میکند.
با توجه به آیه دوم، این الزام و تکلیف به سبب حقّى است که فرزند بر والدین خود براى تربیت شایستهاش دارد؛ از جمله حقوق فرزندان بر والدین این است که آنها باید بکوشند تا موجبات هدایت و سلامت جسمى و روحى فرزندان خود را فراهم آورند و نسبت به سرنوشت او احساس مسئولیت نمایند. این مسئولیتى است که خداوند نیز آن را پذیرفته و شرعا متوجه والدین ساخته است. بدیهى است لازمهى اعطاى چنین مسئولیتى، در اختیار نهادن ابزارها و روشها و قواعدى است که والدین بتوانند با به کارگیرى صحیح آنها از ایفاى مسئولیت خویش برآیند.
در ادامه به بررسی مطالب زیر میپردازیم:
• تعریف اجبار
• زمینههای مؤثر در اجبار
• اصول و روش اجبار خوب(معیارهاى لازم در به کارگیری اجبار)
تعریف اجبار و لزوم آن
الزام نه تنها در حوزه ى تربیت دینى، که در دیگر حوزه هاى تربیتى و به ویژه تربیت اخلاقى نیز مورد نظر برخى از اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت بوده است. ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانى، از جمله کسانى است که على رغم تأکیدى که بر لزوم توجه به انتخابگرى انسان و میل و اراده ى او در فرآیند تربیت داشت، استفاده از الزام را نیز مجاز و بلکه لازم می دانست:
«بسا می شنویم که می گویند هر کارى را باید چنان در برابر کودکان بگذاریم که از روى میل به آن عمل کنند. این سخن، گاه بسیار درست و خوب است، ولى چیزى هایى هم هستند که باید چون تکلیف روبه رویشان بگذاریم و این چیزى است که در همه ى زندگانى برایشان سودمند خواهد بود» (نقیب زاده، 1368، ص140).
در تعریف اجبار چیزی غیر از خود فرد مطرح است. گاهی خود فرد، خودش را اجبار میکند تا کاری را انجام دهد، اما گاهی کسی غیر از خود فرد اجبار را ایجاد میکند و سلب اختیار مینماید.
فرد انتخابی دیگری ندارد و این سلب اختیار با عدم رضایت نیز همراه است.
باید در نظر داشته باشیم واقعیت اجبار این است که با عدم رضایت و سختی همراه است، حال اینکه چه ساز و کارهایی را پیش ببریم تا اجبار را نرم کنیم تا عدم رضایت کاهش پیدا کند بحث دیگری است. اما واقعیت این است که در اجبار این اتفاق میافتد که رضایت نداریم و این عدم رضایتمندی مؤلفهی پررنگی است.
عقلانیت جایگاه ویژه اى در تربیت اخلاقى دارد و فرد باید از خوب یا بد بودن امور و حُسن و قبح آنها آگاه باشد تا آنها را بپذیرد و در رفتار خود بروز دهد؛ ولى این مسئله، تربیت اخلاقى را متوقف نمی کند و آن را به دوره ایی که توانایی عقلی خود فرد به آن برسد به تعویق نمیاندازند؛ به همین دلیل است که نمی توان کودک را آزاد گذاشت تا هر رفتارى، ولو ضد اخلاقى و قبیح، را انجام دهد و تنها در دوره ى درک عقلی، با شناخت و اطلاعاتى که از یک مکتب اخلاقى به دست می آورد و در صورتى که خواست، تربیت اخلاقى را بپذیرد. اگر کسى کمترین مسئولیت اخلاقى را براى خود در قبال سعادت فرزندان و جامعه ى خویش قائل باشد، چنین دیدگاهى را نمی پذیرد، بلکه تلاش میکند تا به تناسب ویژگى شخصیتىِ کودک از استعدادها و قابلیتهاى او در تربیتش استفاده کند. بنابراین، ضرورى است که در هر دوره از رشد انسان، تربیتى فراخور مقتضیات رشد وى طراحى شود و اجرا شود تا شخصیت او به خوبى شکل گیرد؛ و به همین خاطر است که، تلقین، القا و عادت دادن نیز در فرآیند تربیت، امورى به کلى باطل نیستند. همچنین، تربیتى که تنها بر پایه ى یکى از این امور باشد، تربیتى نادرست است.
عوامل مؤثر در به کار نگرفتن اجبار
هر جامعه اى هر چند صداى آزادى خواهى و عقلانیت او عرش گستر باشد، به خود اجازه نمى دهد که در برابر بی توجهی به دینداری منفعل باشد. دکتر اوئن کلن، رییس بخش مطالعات مذهبى انیستیتو سالسکن انگلستان، در این باره گفتار جالبى دارد؛ او در کنفرانس «آموزش دینى در بستر تعامل ادیان» مىگوید:
«ما درباره ى امور دیگر مثل مطالعه ى روزنامه، مشاهده ى تلویزیون، لباس، غذا و کاربرد زبان دلخواه و دیدگاه سیاسى، در زندگى کودکان مداخله مى کنیم، چگونه درباره ى مذهب، این دخالت را نپذیریم؟!» (صبورى، 1376، ص162).
عواملی موثر در به کارنگرفتن اجبار عبارتند از:
1-رویکرد خود والدین نسبت به اجبار:
گاهی ما خودمان به عنوان والد با اجبار مشکل داریم و خود بچه مشکلی ندارد. این والدین هستند که بیان میکنند با اجبار کردن فرزندشان در انجام تکالیف دینی مشکل دارند و خود بچه با سختی این فضا مشکلی ندارد و قسمتی از ریشه این مسئله به گذشته ما والدین برمیگردد.
2-دلسوزی بیش از حد والدین:
عامل بعدی که نسل امروز را به افراط در آزادی دادن سوق دادهاست، دلسوزی بیش از حد والدین است.کودک در جامعهی امروز ما موضوع پررنگی شدهاست. والدین همواره این ترس را دارند که والدگری درستی نداشته باشند و از طرفی هم دائم میگویند: نمیخواهیم فرزندم اذیت شود. دلمان برایش میسوزد. در نتیجه ما اجبار را در مسیر تربیت بچهها دلسوزانه حذف میکنیم.
3-فضای رسانه:
تبلیغات زیادی وجود دارد که محدودیتها، اجبار و چهارچوبها را مانع رشد و خلاقیت معرفی میکند. بارها شاهد این جملات هستیم که گفته میشود: «میخواهید فرزندتان رشدکند، کارآفرین یا خلاق شود. نباید او را محدود کنید.» انیمیشنهای بسیاری مانند انیمیشن غارنشینها حاوی این مدل پیامها هستند.
زمینه های موثر در به کارگیری اجبار
1. شرایط رشدی :
توجه به این نکته که بچهها در چه دورهی رشدی هستند می تواند کمک کند که با توجه به آن درصد و اندازه اجبار را تعیین کنیم.
حس دینی مانند سایر نیازها و فرایندهای روانی، طی مراحلی خاص در انسان شکل میگیرد. این مراحل به سن انسان نیز بستگی دارد. انطباق تکالیف دینی با توان ذهنی و روحی کودکان و نوجوانان به والدین کمک میکند که بتوانند رشد دینی آنها را پایدار و بالنده بهپیش ببرند.
کودکان در ابتدا طبیعتی دین پذیر دارند. اگر راههای پرورش این استعداد، با آسیب همراه باشد، حس دین پذیری به احساس دینگریزی تبدیل میشود. یافتههای پژوهشی در مورد تربیت دینی نشان داده است که سختگیری بیشازحد و سهل گیری بیشازاندازه در فرایند تربیت دینی، به نتیجهای نامطلوب میانجامد.
خانوادههایی که به دور از نیازهای واقعی و ظرفیتهای روانشناختی کودکان، اقدام به تحمیل آداب دینی به فرزندان میکنند، درواقع از تربیت دینی فاصله میگیرند.
منظور این است که کودک، نوجوان یا جوان مسلمان به گونه ای آموزش ببیند و تربیت شود که شخصیت او با اهداف دینی مطرح شده در قرآن شریف و روایات، هم خوانی داشته باشد و نهایتاً آن گونه باشد که بتوان او را مسلمان به معنای واقعی کلمه دانست.
در مورد تربیت دینی در هفت سال اول گرایش ها هستند که اهمیّت دارند.
در این بازهی سنی ایجاد گرایش مثبت نسبت به هر چیزی مانند علاقه به خوراکیهای مفید، مفاهیم دینی نسبت به رفتارسازی در این زمینهها اولویت دارد. چنانچه در آیه لا اکراه فی الدین بررسی کردیم نمیتوانیم به زور گرایش ایجادکنیم.
اما در هفت سال دوم رفتارسازی است که اولویت دارد.
این نوع تفکر که بچه من خودش باید به این برسد که چرا حجاب داشته باشد، چرا نماز بخواند بیهوده است. بچهها نمی توانند در این سن پاسخ این سؤالها برسند یا اینکه حتی نماز را دوست داشته باشد.
در کارگاه تربیت دینی به صورت کاملتری به این موضوع پرداخته شده که میتوانید آن را از سایت خریداری کنید.
2. اجبار محیطی:
یکی ازبسترهایی که تربیت در آن شکل می گیرد، جامعه است. شرایط و اوضاع احوال جامعه در روند تربیت مؤثر است. بنابراین زمینهی موثر دیگر در مبحث اجبار بحث محیطی است که در آن حضور داریم. قدرت زور و اجبار آن بسیار زیاد است در عین حال میتواند خیلی راحت، نرم عمل کند.
3. تفریح:
فضای تفریح، فضایی است که قدرت بسیار زیادی دارد. امروز هم ما با تفریحهای زیادی در چالش هستیم. از جمله تفریحهای رایانهای. و در مقابل تفریح سالم در فضای عمومی و پارک و گردش که خود بسترهای مهمی در اجبار سالم هستند را داریم. ما باید برای فضای تفریح بچه ها تدبیر داشته باشیم. هرچند که اجبار ذاتا ناخوشایند است، با تفریح می توان یک مدل اجبار دوست داشتنی ایجاد کرد.
اصول و روش اجبار خوب
1. اعتماد به خدا:
رکن اصلی در دینداری و انتقال آن اعتماد به خداوند است. خیلی مواقع دچار افراط در اجبار میشویم چون تصور میکنیم، خداوند کارش را بلد نیست. گاهی ما از نماز نخواندن بچهها به این دلیل ناراحت میشویم که حرف ما را گوش نکردهاست، نه این که اگر فرد نماز نخواند حرف خدا را گوش نکردهاست. شما باید توجه کنید که شما به عنوان والدین مانند پیامبر تنها تذکردهنده هستید. خداوند به پیامبر در قرآن تذکر میدهد ” سَبِّحِ اسمَ رَبَّکَ الاَعلَی، الَّذِی خَلَقَ فَسَوِّی” خداوند بلند مرتبه است و برای مخلوقش به عنوان یک رب برنامه دارد. بستر آماده دارد. اما گاهی ما فکر میکنیم این من هستم که یک بستر را آماده کردم.
2. اعتماد به کودک:
رکن بعدی اعتماد به خود کودک است من زمانی میتوانم به او مسئولیت بدهم که بتوانم به او اعتماد کنم. اگر من دائم تذکر بدهم دائم او را پایش کنم، این من هستم که به او یاد دادهام، من مسئول زندگی تو هستم. حسی که منتقل میکنیم هم همین است و آن این است که پدر یا مادر من هنوز به من اعتماد ندارند و من نسبت به این کار مسئول نیستم، والدین مسئول هستند.
3. دادن قدرت انتخاب و تصمیم:
عامل بعدی این است که بچهها را در تصمیمگیریها و فکرها شریک کنیم. ما نباید به عنوان والدین آرزوها و علایق خودمان را به آنها تحمیل کنیم. گاهی من هستم که درس خواندن را دوست دارم، من کلاس قرآن و تدبر را دوست دارم. گاهی بچهها به اجبار والدین وارد فضایی میشوند که بسیار آسیبزننده است. گاهی والدین استعدادی را در کودک خود میبینند و دائم اصرار میکنند که در همان فضا جلو برود.
اصول و روش اجبار خوب(معیارهاى لازم در به کارگیری اجبار)
• رعایت طاقت و توان جسمى کودک و نوجوان
این معیار، گذشته از آن که از کریمه ى شریفه ى «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسا إِلاَّ وُسْعَهَا» (بقره، 286) استفاده مىشود، در روایاتى داریم که امام صادق علیهالسلام مى فرماید «انّا نأمرصبیاننا بالصیام… بما اطاقوا؛ ما به میزان طاقت و توان فرزندانمان آنها را به روزه داشتن ملزم مى کنیم»
و در روایتى که از امام على علیهالسلام نیز تصریح شده است که الزام ما به روزه داشتن کودکانمان متناسب با میزان توان و طاقت بدنى آنهاست؛ لذا اگر گرسنگى یا تشنگى شدید به آنها روى آورد، اجازه ى افطار کردن را به آنها مى دهیم. این همه، حکایت از حاکمیت معیار «رعایت توان و طاقت متربى» در به کارگیری اجبار دارد. بدیهى است افراط در اجبار به گونه اى که نوجوان را در معرض ضعف شدید بدنى قرار دهد و یا موجب اختلالات جسمى یا روانى او گردد، به هیچ وجه مورد رضایت شارع مقدس نیست؛ همچنان که سهل انگارى و ترک هر گونه اجباری، به بهانه ى این که توان نوجوان بسیار اندک است و نباید تا رسیدن به سن تکلیف، تلاشی در انجام اعمال دینى داشته باشد، مورد پذیرش نیست.
• رعایت نشاط و رغبت هاى روحى و روانى نوجوان
به همان میزان که رعایت طاقت جسمى نوجوان ضرورت دارد، رعایت نشاط روحى و فراهم آوردن زمینه هاى رغبت و تمایل نوجوان به امور دینى هم ضرورت دارد. امام على علیه السلام مىفرماید:
«ان للقلوب شهوة و اقبالاً و ادباراً فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها فان القلب اذا اکره عمى؛ همانا دلها را روى آوردن و پشت کردنى است، پس دلها را آنگاه به کار وادارید که تمایل و روىآوردنى دارند؛ چون اگر دل را به اجبار به کاری وادارى کور مىگردد» (نهجالبلاغه، کلمات قصار، 193 )
امام باقر علیهالسلام نیز از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى کند که حضرت فرمودند: «انَّ هذا الدین متین فاوغلوا فیه برفق و لا تکرهوا عبادة الله الى عباد الله فتکونوا کالراکب المنبت الذى لاسفراً قطع و لا ظهراً أبقى؛ همانا این دین استوار است، پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خداوند را بر بندگان تحمیل نکنید که در آن صورت به سواردرماندهاى مىمانید که نه سفرى را پیموده و نه مرکبى (با نشاط) به جا گذاشته است» (کلینى، ج 2، ص137)
رعایت این معیار، از دو جهت لازم است: اول این که اساساً دین اسلام دین یسر و آسان است (علامه حلى، 1414، ج2، ص355) و قفل ایمان رفق و مداراست (حر عاملى، ج 15، ص 269، روایت 20479).
دوم اینکه اساساً انسان به امورى که رغبت نداشته باشد، پاسخ دائمی و مثبت نمى دهد. با توجه به سیره ى معصومین علیهمالسلام نیز این مفهوم فهمیده می شود؛ مثلاً، در سیره ى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است که پیامبر هر گاه با اصحاب خود درباره ى اوضاع قیامت و وضعیت انسان در آن روز آخر سخن مى گفت، با دیدن خستگى در چهرهی آنان، سخن خود را قطع مى کرد و از امور دنیایى با آنها سخن مى گفت تا نشاطى در ایشان ایجاد شود و اقبالى به سخن و گفتار او به وجود بیاید (الصالحى، ج9، ص 383).
شاید بتوان سیره ى امام سجاد علیهالسلام را که نوجوانانِ خود را به جمع فریضه ى مغرب و عشا وامى داشت و این کار را بهتر از آن مى دانست که به خواب روند و براى نماز عشا به زحمت بیدارشان کند، در همین راستا تبیین کرد؛ زیرا بیدارکردن نوجوان، آن هم پس از فعالیت در طول روز، سخت است.
• توجه بیشتر به واجبات و پرهیز از الزام به مستحبات
امام على علیه السلام مى فرماید:
«اصل الامور فى الدین ان یعتمد على الصلوات و یجتنب الکبائر و الزم ذلک ما لا غنى عنه طرفة عین و ان حرمته هلک فان جاوزته الى الفقه و العبادة فهو حظ؛ ریشهى کارها در دین، تکیه کردن به نمازها و دورى نمودن از گناهان کبیره است. از این امور لحظهاى بىنیاز نیستى؛ پس، از آنها غفلت مکن که محرومیت از آنها مایهى هلاکت است و اگر پیشتر رفتى و به فقه (دین فهمى) و عبادت پرداختى، کمال بخت و بهرهمندى توست» (محمدى رى شهرى ، ج 4، ص 1798، ح 6202)
• متهم کردن:
آنجایی که ما سریع بچهها را متهم میکنیم: «تو خیلی بیخیالی»
یعنی کودک یک کاستی در یک رفتار دینی دارد که تازه آن هم هنوز به سن تکلیف نرسیده یا تازه رسیده است و آن هم در این سن تحملش سخت است. و والدین به جای همراهی مدام برچسب میزنند.
• سرزنشکردن
«چرا تو نماز نمیخونی»، «چرا با دوستت این رفتار را کردی؟». فضای بازخواست دائم در جریان است.
• امر ونهی مداوم :
یا دائم امر و نهی میکنیم. «نمازتو بخون»، «نماز قضا شد»، «این کارو بکن، آن کار را نکن».
والدین خودشان این قضاوت را ندارند و تصور میکنند که اصلاً چیزی به بچهها نمیگویند، اما وقتی که دقت میکنند می بینند که در طول روز چقدر امر و نهی به بچهها میکنند.
• پیشگوییهای دلسردکننده:
عامل بعدی پیشگوییهای دلسردکننده است. مخصوص نسل ما مدام با اصطلاحاتی روبهرو بود، که سرکوب و دلسرد میکرد. معلمانی که دائم میگفتند: «شماها چیزی نمیشوید. ما که این بودیم از شهدا جا ماندیم، شما که دیگر هیچ»
• تهدید:
در روایات مى خوانیم که در مخاطب خود نفرت از دین ایجاد نکنید (کنزالعمال، ج3، ص37، ح5360) و مردم را به نرمى و ملاطفت به دین خدا دعوت کنید (کلینى، ج 2، ص 86) و…
ایمانوئل کانت نیز در تشریح الزام مورد نظر خود مىگفت: «با آن که تربیت باید با الزام همراه باشد، هیچ گاه نباید وحشیانه صورت گیرد» (نقیب زاده، همان، ص 137). رفتار خشن و اجبار وحشیانه مى تواند ارتباط عاطفى بین مربى و متربى و پدر و فرزند را که پیش شرط و زمینه ى اصلى کار تربیتى است از بین ببرد.
خداوند متعال به پیامبر گرامى خویش حضرت محمد صلى الله علیه و آله مى فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللّه لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ پس به سبب رحمت خداست که تو با آنها چنین نرم هستى، اگر تند خو و سخت دل مىبودى از گرد تو پراکنده مىشدند» (آل عمران 151). بدیهى است آنچه مى تواند دشوارى تکلیف و سختى الزام را تا حدى کم کند و راه را براى عمل به آن هموار نماید.
• ندادن حق انتخاب
عامل بعدی این گونه است که به آنها پیشنهاد بدهیم به طور مثال «قبل از نماز، ناهار میخوری یا بعد از آن».« اول افطار میکنیم بعد نماز میخوانیم یا برعکس.» کاری کنیم که خود بچهها به تدبیر بیافتند و یک مدلی را برای خودشان انتخاب کنند که خودشان به آن پایبند باشند.
نتیجهگیری:
در نتیجه در مرحلهی اول باید اجبار و عدم رضایت همراه آن را بپذیریم. در مرحلهی بعد برای انتقال ارزشها صبر و پایداری با همدلی را به عنوان راهبرد اصلی در نظر بگیریم. و این را همیشه به خودمان یادآوری کنیم ما به عنوان والدین یا مربی تنها نقش تذکردهنده را به عهده داریم. و برای اینکه تذکر دهندهی مقتدر و مهربان باشیم، باید از بسترها و روشهایی که سختی و تیزی اجبار را کم میکند، استفاده کنیم.
شما میتوانید در همین راستا کارگاه حد و مرز اجبار در دین را از سایت خریداری کنید.
نویسنده: مهدیه ولیخانی
انحراف انقلاب در سایه غفلت و جهالت و ارادت خالصانه و خوشبینی محض مردم نسبت به سران سیاستباز انقلاب، از زمان پیروزی و زمینه سازی حاکمیت استبدادی و مرگبار ولی فقیه با اختیارات نامحدود و محو تمامی افراد و گروههای دگراندیش دخیل در پیروزی اغاز شد اما نقطه سقوط ازاد انقلاب در زمان ریاست احمدینژاد اتفاق افتاد که کشور و ثروتهای ملی و بانکها و صندوقهای مالی را غارت، و قانونمندی و ازادیهای مدنی را نابود و با یارانه فریبکارانه و جذب نیروهای محروم روستایی و گرانیهای لحظه ای و فضای خفقان، جهنم واقعی را حاکم کرد هرچند برای فرومایگانی که دانه را میدیدند اما دام را نمی دیدند، بهشت بود. اکنون در سالگرد انقلاب ازدست رفته که ماهیت ضدانقلابی و ضدمردمی یافته، نه جشن پیروزی بلکه لباس عزا باید برتن کرد و بشدت گریست. انها که جاهلانه و با خوشبینی نامعقول تحت تاثیر تبلیغات و وعده های فریبنده، انقلاب را بسوی اسلامی شدن سوق دادند، خطای غیرقابل جبران اما قابل توجیه انجام دادند. حامیان کنونی حکومت بخصوص بعد از 88 که عمدتا منفعت طلب و بی توجه به مفاسد و مظالم بیشمار هستند، نتنها اخرتی ندارند بلکه موقعیت و ثروت باداورده انها هم دوام نخواهد داشت و بحرانهای اقتصادی کشور را فلج خواهد کرد. مالیات غیرقانونی ارزش افزوده و گرانیهای تصاعدی و سوء استفاده های اداری و اقتصادی و اختلاسها، هزینه سیاستهای ضد مردمی و مدیریت جهانی احمدینژاد را فراهم میکند. با اسلامی شدن جوامع جهانی و منع ازادیهای جنسی، هیچ مشکلی از بشریت حل، و درهای رحمت الهی گشوده نخواهد شد و با از بین رفتن زمینه رشد اندیشه و عمل، تمدنهای جهانی بسوی خشونت و بحرانهای اقتصادی و سقوط در بی اخلاقی و بی اعتمادی و ناامنی پیش خواهند رفت و برون رفتن از تجربه حکومت اسلامی در دور باطل یک ضرورت شرط بقا و حیات خواهد بود. درشرایط کنونی که رهبری مسئول اما فاقد قدرت و اختیار، و مفاسد و مظالم بیشمار در جریان است، به اقای خامنه ای توصیه میکنم برای حفظ اخرت خود از مجموعه حکومت به گوشه عزلت و عبادت و استغفار رجعت کند. خمینی همان رضا شاه به توان 1000 است.
ممنون که دیدگاه تون رو با ما به اشتراک گذاشتین