رویای کودک خوشتیپ! چالش های لباس پوشیدن کودکان زیر 7 سال

خانواده بزرگ شهید چمران رویای کودک خوشتیپ! چالش های لباس پوشیدن کودکان زیر 7 سالنویسنده: اکرم نجفی

از مجردی (شما بخوانید کودکی) عادت داشتم پشت ویترین سیسمونی فروشی‌ها توقف کنم. به لباس‌های کوچک و بامزه‌ زل بزنم و کودک آینده‌ام را داخل آنها تصور کنم.
سال‌ها گذشت و خدا قلب تپنده‌ای را درون وجودم گذاشت. با همان طفل درون از این مغازه به آن مغازه می‌رفتم و برای دوران جنینی تا n سالگی لباس می‌خریدم‌.
پسرکم به دنیا آمد و من تا به خودم ‌آمدم دیدم خیلی از لباس‌ها قبل از اینکه پوشیده شوند کوچک می‌شدند. بعضی‌ها هم مناسب فصل نبودند و من با حسرت در حالی که زیر کولر هم‌ عرق می‌ریختم، به سرهمی تو کرکی آویزان در کمد نگاه می‌کردم که روز‌ به روز برای تپل‌جان من کوچکتر می‌شد. بماند که چقدر از لباس‌ها پشت لباس‌های دیگر پنهان می‌شدند و من وقتی کشفشان می‌کردم که کار از کار گذشته بود….

هنوز به سه سالگی پسرجان نرسیده بودم که فهمیدم شیک پوشی بچه‌ها فقط یک رویاست.

 

شلوار آبی راه‌راه و زیرپوش رکابی با دمپایی قرمز خیلی فراتر از تصور فانتزی من از کودک آینده‌ام بود. انتخاب‌ها، روزبه روز عجیب‌تر و حتی غریب‌تر می‌شد و از دست حوصله‌ی من هم کاری ساخته نبود. این شد که دست به دامان کتاب‌های تربیتی شدم تا راهی جلوی پایم بگذارد. راهی که نه سیخ بسوزد و نه کباب!

 

مامان چی بپوشم؟

اگر شما یک بچه‌ی مستقل دارید احتمالا هیچ وقت این سوال را از شما نخواهد پرسید. بلکه خودش مستقل و بدون هیچ‌ مشورتی به سراغ کشو یا کمد لباسش می‌رود و بعد از کمی سکوت با ظاهری خیره‌کننده (از حیث ‌هارمونی رنگ ها) در مقابل شما خواهد ایستاد.
در این مواقع شما فقط باید یک نفس عمیق بکشید و اگر آرام نشدید دو الی سه نفس عمیق‌تر بکشید تا آرامش از دست رفته به جانتان برگردد. حالا اگر شما والدی‌ هستید که می‌تواند با کودکی که شورت ورزشی را با کت مشکی ست کرده راهی مهمانی شود، تا همین‌جا کافی‌ست و نیازی به خواندن ادامه‌ی این مقاله ندارید.
اما اگر نمی‌توانید، بیایید باهم راه‌های مختلف رسیدن به نقطه‌ی تفاهم‌ با کودک شیک پوش! را پیدا کنیم:

۱. کم خَر و گزیده خَر چون دُر

نکته: خر در جمله‌ی بالا از مصدر “خریدن” می‌باشد و هیچ اسائه‌ی ادبی اتفاق نیفتاده!
به این معنی که:
– از بیشتر کانال‌های فروش لباس لفت بدهید. آن ها شما را دچار سردرگمی می‌کنند و در نهایت ناچار به خرید بیشتر از نیاز می‌شوید.
– خرید زیاد و گران شما را نسبت به لباس کودک حساس می‌کند و در شما احساس “پولمو تو چاه انداختم” به وجود می آورد.
– خرید اندازه با جنس خوب به شما این احساس را می‌دهد که: “بچم گونی هم بپوشه خوش‌تیپه!” (شکلک عینک آفتابی زده)
– لباس کم باعث می‌شود دلبند شما گزینه‌های کمتری روی میز داشته باشد و شب تا صبح ذهنش درگیر این نشود که: “واااای، نمیدونم فردا چه تیپ خفنی بزنم”!

پس نتیجه می‌گیریم: کم خر و گزیده خر چون یک مامان خوب!

۲. چه عجب، خوشتیپ شده!

اگر در مهمانی از نزدیکانتان این جمله را شنیدید سعی کنید در برزخ ” الان باید خوشحال بشم یا ناراحت” نمانید.
لبخندی به پهنای صورت بزنید، مدل یانگوم‌وار تشکر کرده و از ادامه‌ی بحث اجتناب کنید. چرا که احتمالا باز سفره‌ی دل عزیزان باز می‌شود و راه نقد‌های آتشین برای مادر و خواهر و حتی خانواده‌ی همسر فراخ خواهد شد که” من روم‌‌ نمیشه با این جایی برم و این فامیل ما نیست و ….”
در این مواقع فوری محل حادثه را ترک کنید و بی‌معطلی کودک را صدا کنید و مثلا از‌ او بپرسید که” مامان‌جان، نمیخوای ببرمت دستشویی!”

۳. کفش ورنی عمه‌پسند!

به همان اندازه که ما بزرگترها مشتاقیم با لباس جلوه کنیم، کودکان هم مشتاقند. با این تفاوت که در نگاه کودکانه‌شان لباس عروس با کتونی جذاب‌تر است تا با “کفش ورنی سفیدِ عمه‌پسند”!
پس به آن ها اجازه بدهید در مورد خودشان احساس خوبی داشته باشند.
تماشای چهره‌ی راضی بچه‌ها بعد از پوشیدن لباس‌های عجیب و غریب، یکی از نسخه‌های درمان درد مادرهای حساس می‌باشد.

۴. کاپشن یا کوره‌ی آجرپزی!

به نظر شما در قائله‌ی پوشیدن کاپشن در پانزدهم مرداد چه کسی مقصر است؟ والد یا کودک؟
خیر، استثنائا در این قسمت، مقصر بزرگتری است که لباس‌های زمستانی را در هفت سوراخ پنهان نکرده و کودک بی نوا را ناچار کرده بین آن‌همه گزینه‌ی کولردار دست بگذارد روی کوره‌ی آجرپزی!
از آنجایی که همیشه پیشگیری بهتر از درمان است، پس لازم است که کم‌کاری(شما بخوانید تنبلی) را کنار بگذارید و لباس‌های هر فصل را در انتهای آن فصل از دسترس بچه‌ها خارج کنید و برای لباس‌های خاص و ویژه جاساز خوبی داخل کمد یا زیر تخت یا توی لحاف داشته باشید. حتی اگر لازم شد تونل حفر کنید!

۵.آمار و ارقام خوشتیپی

تا به حال حساب کردید چند درصد از عمر دلبند ما با این تیپ‌های از نظر ما مسخره و از نظر خودشان جذاب می گذرد؟!
اگر عمر هر کس را با تعارف صد سال و بی تعارف حدود ۷۰ سال در نظر بگیریم، کل این روزها ۵ درصد هم نمی‌شود.
یعنی احتمالا حدود ۹۵ درصد عمرش را خوشتیپ خواهد بود.
پس نگران نباشید و اجازه بدهید از این ۵ درصد حسابی لذت ببرد. چون قرار است ۹۰ و خرده‌ای درصد عمرش در برزخ ” فردا چی بپوشم” بگذرد… .
البته شما هم‌ باید زرنگ باشید و در مواقعی که بچه‌ها _استثنائاً _ خوش‌تیپ هستند از آن ها عکس بگیرید تا در فردایی نه چندان دور حداقل چند عکس آبرومندانه داشته باشید تا بتوانید به عروس یا داماد آینده‌تان نشان بدهید.

۶. نظر شما چیه؟

پیشنهادی که می‌خواهم در ادامه بدهم ریسک بالایی دارد اما به امتحانش می‌ارزد:
سعی کنیدبا سلیقه‌ی بچه‌ها خرید کنید!
چرا ریسک این کار بالاست؟ چون به احتمال خیلی زیاد بچه‌ها سراغ لباس‌هایی می‌روند که در حیطه‌ی تفکرات شما هم نمی گنجد چه برسد به سلایق!
اما حسن این کار این است که اگر در یک نقطه به تفاهم برسید و لباسی مورد پسند هر دوی شما باشد، قطعا در ادامه‌ی مسیر با صلح و دوستی کنار هم خواهید بود و به خوشتیپی فرزندتان افتخار خواهید کرد.
در خرید اینترنتی مدیریت این پروسه و مشورت با کودکان خیلی راحت‌تر است. به این صورت که شما می توانید تصویر لباس‌هایی که مورد تایید خودتان است را به فرزندتان نشان بدهید و از او بخواهید نظر مثبت خود را در مورد گزینه‌ی شما اعلام کند!
شادی تحویل بسته از پستچی و پاره پاره کردن آن و بیرون ریختن محتویات هم می‌تواند یکی از تفریحات دلبند شما باشد، البته فقط چند بار در سال!

 

کلام آخر

در اینکه روزهای کودکی تکرار نشدنی هستند و پدر و مادر برای این ایام نقشه‌های زیادی کشیده‌اند شکی نیست. اما، به همان اندازه که کودک برای ما جذاب است، دنیا برای کودک تازه به دنیا (شما بخوانید دوران) رسیده‌ی ما جذاب است.
او تمایل دارد همه چیز را تجربه کند و حدود ۳ تا ۵ سالگی اوج ظهور و بروز تجربیات او در مورد ظاهر و پوشش است.
از نظر او فرقی بین کت و شلوار برند فلان با تیشرت بی کیفیت دستفروش خیابان فلان نیست. پس ما هم ناچاریم به اندازه‌ی زاویه‌ی دید او پایین بیاییم و دنیا را از قاب چشم او ببینیم.
با این کار نه تنها مزاحم کار فرزندمان نمی‌شویم بلکه ممکن است ما هم اغفال شویم و لباس‌هایمان را با سلیقه‌ی ایشان انتخاب کنیم (استیکر اسکلت فریاد کشنده)
لازم است هر روز با خودمان تکرار کنیم و روی در یخچال و کمد و لباسشویی و چرخ گوشت و … بنویسیم : ” اون فقط یک بچه‌است، همین”
البته اگر شما از آن دسته مادرها هستید که نگران حرف دیگرانید قبل از مواجهه با اقوام‌ و نزدیکان با خودتان تمرین کنید که خیلی آرام و با احترام به آنها هم متذکر شوید که:” اون فقط یک بچه‌ست، خیلی زود این روزها تموم میشه.”
و در پایان اگر شما از آن دسته والدینی هستید که همیشه حسرت کودکان خوشحال ژورنالی را می‌خورند باید به شما بگویم که لطفا و لطفا عکس های ژورنالی را باور نکنید، آنها فقط یک فریم از میلیاردها فریم زندگی یک کودک هستند.
همه‌ی تمرکزتان را بگذارید روی لبخند روی لب فرزندتان؛ مبادا کمرنگ شود.

 

برای آشنایی با حد و مرزهای استقلال و آزادی کودک خصوصا در سن زیر 7 سال، پیشنهاد می کنم این کارگاه را حتما ببینید.

و اگر درگیری ها با فرزندتان سر این مساله زیاد است، پیشنهاد ما به شما راهچه و یک مشاوره ی تلفنی است!

همه چیز درباره ی نخ نامرئی والد و فرزندی!

خانواده بزرگ شهید چمران همه چیز درباره ی نخ نامرئی والد و فرزندی!نویسنده: زهرا خسروآبادی

نکات کلیدی درباره وابستگی کودکان زیر هفت سال

در میان کتاب های حوزه ی کودک تورق می کردم که به «نخ نامرئی» از پاتریک کارست رسیدم. در معرفی کتاب نوشته بود: میان ما و کسانی که دوستشان داریم هیچ گاه فاصله نمی افتد، تا زمانی که دوستشان داریم و محبت آن ها در قلبمان جاری ست، گویی همیشه با ما هستند حتی اگر فرسنگ ها از ما فاصله داشته باشند.
بله درست حدس زدید! همیشه پای یک نخ نامرئی در میان است.

در ادامه سطرهای این مقاله قرار است قصه ای از وابستگی برای شما بگویم، ماجرایی که احتمالا بارها با آن دست و پنجه نرم کرده اید.
از همان زمانی که تپش های قلب کوچک فرزندتان را در زیر پوست و رگ هایتان احساس می کنید، از همان لحظه ای که صدای نفس های دلبندتان را به خاطر می آورید، دقیقا همان ثانیه که اولین کلمه ی نامفهوم و بعد مامان و بابا را به زبان می آورد و چه بسا قبل تر از آن، نخی بین وجود شما و او پا به عرصه ی حیات می گذارد.
هرچه می گذرد احتمالا این نخ دلبستگی محکم تر می شود. ابتدا نیازهای اولیه کودک، او را به شما وابسته می کند و بعد دیگر احساس می کنید نمی توانید این نخ را جدا کنید؛ چون برای هر کار کوچک و بزرگی محتاج حضور، تایید، نظر و کمک شماست!
گاهی تار و پود این نخ به درستی شکل می گیرد، می شود یک آغوش آرامش و عشق بی قید و شرط برای وجود فرزندتان و دقیقا به موقع، یعنی سنی حدود سه – چهار سالگی، نخ به همراه او رشد می کند تا بتواند با امنیت خاطر راهی رویارویی با دنیای بیرون شود اما گاهی هم این نخ آنقدر سست و در عین حال انعطاف ناپذیر می شود که از ترس پاره شدن آن، کودک یا حتی خود شما سفت سر آن را می چسبید، مبادا یک قدم دور شود، آسیب ببیند، خطر کند و در ظلمات جهانی که نمی شناسد گم شود. شاید هم دلواپس این هستید که او نتواند از پس خودش بر بیاید.

بگذارید برایتان ساده تر بگویم؛
حتما شکوه و شکایت هایی از این دست را شنیده اید که می گوید:« بچه ام یه دقیقه هم از کنارم جم نمی خوره!»، «مثل چسب بهم چسبیده و کلافه ام کرده»، «همه کارهاش رو من باید انجام بدم، بدون من آب هم نمی خوره» و… یا دست کم خودتان یک نمونه ی آن را تجربه کرده اید. از بستن بند کفش و لباس پوشیدن گرفته تا دستشویی رفتن، جدا نخوابیدن، بازی نکردن با دوستان هم سن و سال در مهمانی ها یا بهانه های گاه به گاه و صدایی که با چشمان اشک آلود، در کنار ورودی مهد کودک فریاد می زند: «مامان! مامان! بمون، اینجا کنارم باش!»

لطفا یک نفس عمیق بکشید!

شما تنها مادر و پدری نیستید که از وابستگی فرزندتان خسته شده اید. شما تنها والدینی نیستید که مستاصل شده اید و در تکاپوی جدا کردن و حتی بریدن این نخ، مدام تقلا می کنید و می گویید: «هرکاری که بگی کردم اما باز هم بیخیال من نمیشه و خودش هیچ کاری رو به تنهایی انجام نمیده.»

فقط احتمالا لازم است این ۸ نکته کلیدی را بدانید:

۱_فرایند وابستگی و استقلال را بشناسید!

وقتی کودک شما به دنیا می آید گمان می کند عضوی از بدن مادر بوده و برای اینکه بتواند با دنیای جدید بیرونی خو بگیرد، قبل از هرچیزی نیاز دارد بیشترین ساعات زندگی اش را به شما بچسبد و به تک تک خواسته هایش مثل شیر، خواب و داشتن آغوش طولانی مادر و… در سریع ترین زمان ممکن پاسخ داده شود تا از دنیای جدید، احساس امنیت دریافت کند و به عبارت علمی تر، دلبستگی ایمن در او شکل بگیرد.
بعد از آن در سنین یک و نیم الی سه سالگی دوره ای است که استقلال اولیه شکل می گیرد. در اینجا اولین اقدام شما به عنوان یک والد آگاه این است که باور کنید قرار نیست این نخ دلبستگی فرزندتان را از خودتان به طور کامل، جدا کنید بلکه باید سر آن را نرم نگه دارید و به آن فرصت دهید تا قد بکشد و به در ازای تجربیات ناب کودکانه ادامه پیدا کند، یک نخ نامرئی و محبت پایدار با فاصله ای زیاد از سخت گیری ها و نگرانی های والدگری!
وقتی فرزندتان پا به این سن می گذارد، به تدریج خودش را به عنوان یک موجود مستقل می شناسد و می خواهد این «من» تازه کشف شده اش را بشناسد پس شروع می کند به دیدن و اثبات خودش.
گریه می کند و می خواهد قاشقش را خودش دست بگیرد یا تق تق اسباب بازی اش را روی میز بکوبد یا ممکن است از گذاشتن کلاه در سرمای زمستان امتناع کند و… همه ی این کارها برای او یک پیام مهم دارد:

«من هستم و می توانم!»

آن وقت ممکن است شما با خودتان چه بگویید؟ «از بس لجباز و بد قلق شده که حد نداره!» و اینجا نقطه ی شروع جنگیدن و کنترل کردن هاست، جایی که نخ را محکم تر از همیشه در دست فشار می دهید که مبادا افسار رفتارهای کودک از دست تان خارج شود، در حالی که فراموش می کنید معنی این قشقرق ها که آن ها را لجبازی تلقی می کنید فقط این است که وقت آن رسیده اندکی از شما فاصله بگیرد!

 

۲_مامان و بابای کانگورویی نباشید!

کم کم باید کیسه ی کانگورویی رابطه را باز کنید و اجازه دهید فرزندتان مستقل و در سایه ی شما با فضاهای جدید مواجه شود و چه بسا خودتان بستری امن برای او فراهم کنید.
شاید در اعماق قلب تان نگران از دست دادن حمایت و نگاه محتاج او باشید اما لازم است به مرور، کارهای کوچک و مسئولیت هایی در حد توانش را به او بسپارید.
درواقع چیزی که کودک شما نیاز دارد این است که بداند می تواند یاد بگیرد و به دور از امر و نهی های شما بعضی امورات را به سرانجام برساند، حتی به غلط، حتی پر از ایراد!
قرار نیست خط های نقاشی اش صاف صاف باشد یا همه ی دکمه های لباسش را به درستی ببندد. کفش های لنگه به لنگه یا چپه هم شروع خوبی برای قدم قدم راه رفتن هستند، حتی اگر باعث شوند یک بار زمین بخورد یا دستان کوچکش خراش بردارد.
پس از اینکه بخواهید همه ی کارهایش را انجام دهید و سایه به سایه دنبال او باشید دست بردارید.

۳_ استقلال، رهایی، محبت واقعی!

در فصل پنجم از کتاب کودک، خانواده، انسان، دکتر هایم جینات اشاره می کند: «از هدف های عمده ی ما کمک کردن به فرزندانمان است تا از ما جدا شوند» و اضافه می کند: «میزان برای پدر و مادر خوب آن است که چقدر می توانیم از انجام دادن کاری برای آن ها خودداری کنیم.»
دقیقا همان لحظه که می توانید غذایش را در دهانش بگذارید، همان ثانیه که زبانتان می چرخد بگویید: «کاپشنت رو بپوش هوا خیلی سرده.» یک لحظه مکث کنید و اجازه دهید او انتخاب کند می خواهد چه کار کند؟ مثلا : «امروز دوست داری شلوار قرمزت رو بپوشی یا شلوار آبیت رو؟»

چرا این همه تاکید می کنیم که به او حق انتخاب بدهید؟

اگر یک لحظه خودتان را جای او بگذارید متوجه می شوید، موقعی که بزرگترها به جای بچه ها تصمیم می گیرند و اجازه نمی دهند که کارهایشان را خودشان انجام دهند، چقدر احساس عجز می کنند.
در واقع خیلی از والدین فرزندانشان را به هزار و یک دلیل عاجز بار می آورند و همه ی این ها تحت عنوان محبت انجام می شود:
«برای بستن کفشت کمک نمیخوای؟»
«خوشگلم! مامان اون اسباب بازی رو برات درست می کنه»
« عزیزم اونطوری نکن، این کار رو انجام بدی بهتره!»
و…

شاید باورش برایتان سخت باشد اما در حقیقت محبت واقعی این است که به او استقلال بدهید، محبت راستین این است که بگذارید خودش تجربه کند و با قدرت جلو برود حتی اگر تلخ یا دشوار باشد.

حالا که اندکی از دنیای وابستگی و دلبستگی کودکان و ماجراهای نخ نامرئی سر در آوردید، برایتان راهکارهای ساده و مهمی را از کتاب «به بچه ها گفتن، از بچه ها شنیدن» و تجربیات کاربردی دیگر، در باب استقلال فرزند به تصویر می کشم که خواندنشان نه تنها خالی از لطف نیست بلکه راهنمایی عملی برای پیشبرد صحیح مسیر کاهش وابستگی به شمار می آید.

۴_ به تلاش های فرزندتان احترام بگذارید.

بعد از اینکه به کودک، توانمندی و حق انتخابش اعتبار بخشیدید، باید تمرین کنید که تلاش های او را نادیده نگیرید. به عبارت ساده تر؛ اگر دارد با مشقت و سختی در مربا را باز می کند، فوری نخواهید که به سمت او خیز بردارید و خودتان کار را دست بگیرید؛ بلکه فقط کافی است به او بگویید: «در شیشه مربا ممکنه سخت باز بشه. گاهی اگه درش رو با قاشق بکوبی راحت تر باز میشه.» این گونه نه تنها به او فرصت تجربه داده اید و توانایی اش را تصدیق کرده اید، به تلاش او برای انجام کار نیز احترام گذاشته اید.

۵_سوالات انتحاری را فراموش کنید!

یکی دیگر از نکات سخت طلایی در میدان عمل این است که از سوال کردن های مدام و کنترل اوضاع دست بردارید. شاید بپرسید: «یعنی ازش نپرسم امروز تو مهد چیکار کردی؟ نپرسم الان این سرو صداهات برای چیه؟ نپرسم چی درست میکنی؟ و …» پاسخ یک کلام است: «نه!»
البته این به این معنا نیست که با کودک ارتباط نداشته باشید یا سوال را از دایره کلامی تان حذف کنید، بلکه به این معناست که از بیش از حد سوال کردن پرهیز کنید. گاهی گفتن: «خوشحالم که می بینمت، خوش اومدی.» کافی است تا فرزندتان هر آنچه جالب و واجب است از دقایقی که پشت سر گذاشته برایتان ردیف کند، بی آنکه با رگباری از سوالاتی با روح بازجویانه، محاصره شده باشد.

۶_پاسخ های دایره المعارفی ممنوع!

پس از آنکه سوالات بیش از اندازه را ترک کردید، نوبت آن است که ظرف صبرتان را بزرگ تر کنید و در پاسخ به سوالات جورواجوری که از در و دیوار می پرسد عجله نکنید.
مثلا به جای اینکه به سرعت برایش یک دایره المعارف را تعریف کنید، بگویید:«سوال جالبیه، خودت چی فکر می کنی؟»
حتی در سنین پنج، شش سالگی می توانید او را تشویق کنید تا از منابعی غیر از شما اطلاعات کسب کند. از همسایه و مادربزرگ، پدر بزرگ گرفته تا مغازه دار معتمد محل.

۷_ نخ نامرئی خانواده را بررسی کنید.

خودتان و بعد رابطه با همسرتان را مورد بازبینی قرار دهید.
خیلی وقت ها فارق از سخت گیری و اضطراب و نگرانی مدام والدین درباره کودک که تشدید کننده ی وابستگی در وجود اوست، مشکل وابستگی کودکان از احساس عدم امنیت در خانواده نشات می گیرد؛ یعنی فرزند شاهد روابط مختل زناشویی است و نخ های نامرئی رابطه ی میان مادر و پدر از بین رفته و گرما و صمیمیتی در زندگی احساس نمی شود. همین موجب می شود که کودک بترسد و ترجیح دهد نسبت به یکی از والدین که معمولا مادر است، چسبندگی پیدا کند.

۸_پایان شب سیه سپید است!

در این مسیر سختی که ممکن است چند تار از موهایتان سفید شود یا احتمالا چند سالی از عمرتان را صرف طی آگاهانه آن کنید، امیدتان را از دست ندهید. اجازه دهید قایق شما و فرزندتان با همان نخ نامرئی در دریای متلاطم و حتی خروشان تربیت، حرکت کند، بی آنکه بخواهید پاروی قایق او را به دست بگیرید یا آن را به خودتان زنجیر کنید.
بدانید که اکثر مادر و پدرها روزی مثل شما از وابستگی فرزندشان گلایه داشته اند یا حداقل بارها پرسیده اند چگونه کودک مستقلی تربیت کنم؟ ( شما را به خواندن مقاله استقلال کودک و سوالاتی که ممکن است برای شما پیش بیاید، توصیه میکنم) و بالاخره کودکشان هم زندگی مستقل را یاد گرفته و از آن ها جدا شده است.

 

و در آخر:

حالا که به این سطور از مقاله رسیدید باید بگویم تک تک این نکات به ظاهر ساده، نمونه هایی ملموس و ممکن از رها کردن نخ نامرئی قصه ی والدگری شماست.
گاهی راحت تر از آنچه فکرش را کنید می توانید این نخ را آرام آرام رها کنید و بستری برای رشد و ریسک پذیری فرزندتان فراهم کنید.
چگونه؟
فقط کافی است از دوره های اوج وابستگی و بالعکس، سنین استقلال طلبی فرزند آگاهی داشته باشید.
در وهله ی بعد، نه تنها نخ نامرئی دلبستگی را بپذیرید بلکه برای شناخت و مواجهه با آن زمان و انرژی کافی اختصاص دهید. به کودک خود حق انتخاب دهید.
به تلاش های او احترام بگذارید و فراموش نکنید که گاهی تنها چیزی که مسیر فرزندپروری شما نیاز دارد این است که اندکی «بی اعتنایی سالم» به فرزندتان هدیه کنید.

دیدن کارگاه استقلال کودک هم خالی از لطف نیست.

اختلال یا مسئله؛ نگاهی دیگر به مشکلات رفتاری کودکان)

خانواده بزرگ شهید چمران اختلال یا مسئله؛ نگاهی دیگر به مشکلات رفتاری کودکان)نویسنده: مهدیه ولیخانی

 

پسرم سه ساله است، خیلی عصبی است، همه چیز را پرت می‌کند چطور می‌توانم به او کمک کنم؟
با دختر چهارساله‌ام که همیشه نق می‌زند، چگونه باید برخورد کنم؟
دخترم خیلی وسواسی است، از خیس شدن و یا هر چیزی که به دستش بچسبد به شدت ناراحت می‌شود چگونه این رفتار او را کنترل کنم؟

شما هم به عنوان مربی یا والدین این مسائل را در تعامل با کودکتان تجربه کرده‌اید؟
چقدر از ما والدین با این نگاه که فرزندمان نمی‌تواند با دوستانش یا دیگران ارتباط بگیرد یا کودکم وسواس دارد یا کودکم پرخاشگر یا مضطرب است روزگار تلخی را می‌گذرانیم و دوست داریم به فرزندمان کمک کنیم که از پس این بحران‌ها بربیاد!
تا چه اندازه زمان، صرف جلسات مشاور و صحبت با روانشناس کودک کرده‌ایم؟

برخی از ما ممکن است هزینه‌های زیادی را صرف این جلسات کرده باشیم و با جلسات بازی‌درمانی به طور کامل آشنا باشیم حتی خودمان ادامه کار آنها را در خانه هم انجام داده‌ایم! حتی با نگرانی و عذاب وجدان خودمان را با مجبور کرده‌ایم تا حتما در طول روز برای فرزندمان کتاب بخوانیم یا با او بازی کنیم.

شاید زمانش رسیده باشد نگاهمان را به این مشکلات کودکان تغییر دهیم و به جای اختلال با نگاه یک مسئله به آن‌ها بنگریم.

و سعی کنیم با آرامش، همدلی و همراهی او را برای گذر از این مسائل یاری کنیم.

 

معجزه ای به نام بازی

یکی از بسترهایی که برای کمک به کودکان وجود دارد بازی است. کودک تمایل ذاتی به بازی دارد و بدون آموزش و یادگیری به بازی گرایش دارد. یکی از مزایای بازی، غیرواقعی بودن است یعنی بازی فعالیتی غیر واقعی است و کودک با قدرت تخیل خودش می‌تواند در جریان بازی در نقش‌های غیر واقعی ظاهر شود. به همین دلیل در علم روانشناسی از بازی به عنوان وسیله‌ای برای درمان استفاده می‌کنند.

در این مقاله سعی شده است از زاویه دیگری به کودکان و رفتارهایشان نگاه کنیم.

در سطرهای پیش رو می‌خوانیم:

1. هدف از بازی کردن کردن چیست؟
2. بسترهای بازی
3. بازی و مسئله‌ها
4. راهکار چمرانی‌ها

 

هدف از بازی کردن کردن چیست؟

اگر نگاهمان را به اختلال یا هر اسم دیگری که روی مشکلات کودکان می‌گذاریم تغییر دهیم و بعد با رویکرد غیر درمانی به آن بپردازیم، بازی وسیله‌ای برای رشد و متعادل سازی کودک می‌شود که اگر کودک اختلالی هم داشته باشد در فرآیند این رشد، حل می‌شود. در واقع بازی بستری برای تعادل و تعالی است.
بازی عنصری است که گرایش و تمایلات کودک را تنظیم می‌کند و با ایجاد این تعادل، رشد هم مسیر مطلوبی را پیدا می‌کند و شرایط روحی و روانی و عاطفی او هم بهبود پیدا می‌کند.
گاهی در بعضی مکاتب روانشناسی کودک مانند یک حیوان دست‌آموز بدون هیچ توانمندی تصور می‌شود که هیچ شناختی از مهارت‌های خود و نیازهایش ندارد و در این شرایط است که ما به عنوان پدر و مادر یا مربی باید همه چیز را به او آموزش دهیم. درحالی که خداوند بسیاری از جنبه‌های ادراکی مورد نیاز را در وجود هر انسانی قرار داده‌است.
او خودش، نیازش، احساسش را می‌شناسد. او خودش می‌داند چه وقت گرسنه است یا نیست. چه زمانی نیاز به خواب دارد، چه زمانی ندارد! حتی چطور بخوابد نه اینکه ما به وسیله بازی به او آموزش دهیم که چگونه بخوابد!
فقط کافی است که ما کودک و نیازهای او را بشناسیم و هدف اصلی و اولیه از بازی را درمان در نظر نگیریم بلکه رشد همه جانبه‌ی او را هدف قرار دهیم.

در این مسیر بهتر است به چند نکته توجه کنیم:

• درصد کمی از بچه‌ها با بیماری یا اختلال درگیر هستند پس به راحتی برچسب اختلال یا بیماری را به او نزنیم.
درصد کمی از بچه‌ها اختلال یا بیماری را تجربه می‌کنند و نیاز به مداخله درمانی دارند که باز آن درصد هم پیش از پرداختن به کودک نیاز است که رابطه او با والدین به‌خصوص مادر و شرایطش در خانواده بررسی شود.

• پیش از هر اقدامی، اولین قدم شناخت نیازهای هر کودک است. زیرا بسیاری از اختلالاتی که به کودک نسبت می‌دهند ناشی از نادیده گرفتن نیازی در کودک است که یا درست تامین نشده و یا به طور کل نادیده گرفته شده است.

• ممکن است اغلب بچه‌ها به رشد در موارد مختلف نیاز داشته باشند که بازی می‌تواند آن رشد را برای او به ارمغان بیاورد.

• در هنگام بازی، بودن در لحظه بسیار کمک کننده است و باعث می‌شود خود ما نیز از بازی لذت ببریم.

• بازی باید آزادانه باشد: یعنی کودک در انتخاب نوع بازی آزاد است. اگر بازی اجباری باشد دیگر لذت‌بخش نیست. علاقه کودک به بازی عامل مهمی برای ادامه داشتن آن است. همچنین زمانی که بازی اجباری است رشدی را هم به دنبال نخواهد داشت، مخصوصا برای کودکان زیر هفت سال.

بستر‌های بازی:

4 بستر بازی که نقش محوری در رشد کودکان دارد عبارتند از:

1- نمایشی: بازی‌های نمایشی در رشد مهارت‌های ارتباط‌گیری و مهارت‌های کلامی جایگاه مهمی دارد. در مسیر این بازی‌ها می‌توان مفاهیم عمیقی و کاربردی را به کودکان نشان داد. از شناخت احساسات تا مهارت‌های حل مسئله و روبه‌رویی با احساسات پر قدرتی مانند خشم.

2- گروهی: بازی‌های گروهی، مهارت‌های اجتماعی را پوشش می‌دهد. کودک در خلال بازی طرد شدن و پذیرفتنی بودن را درک می‌کند. به جایگاه رعایت قوانین برای بودن در بازی و گروه پی می‌برد. بازی گروهی ساختار خودمحوری کودک را تعدیل می‌کند. همچنین عاملی است که قدرت تعامل و همراهی و همدلی را در کودک تقویت می‌کند.

3- هیجانی: گاهی شاخص‌هایی مانند ریسک‌پذیری، انعطاف‌پذیری، تاب‌آوری متناسب با سن کودک رشد نکرده است. که نبود آن‌ها یک سری عوارض را در پی دارد. بازی‌های هیجانی کمک می‌کنند این شاخص‌ها در کودکان به سطح متعادل‌تری برسد.

4- دست‌ورزی: بازی های مبتنی بر دست‌ورزی از جمله بازی‌های پایه در کودکان است. که با تحریک حواس کودک از سنین پایین مهارت‌های مختلفی را در کودک پایه ریزی می‌کند. همچنین این بستر در تعدیل عواملی مانند دقت و تمرکز، که نبود آن در سنین بالاتر مشکل ایجاد می‌کند، بسیار موثر است.

در تمام این بستر‌های بازی سه مولفه مهم وجود دارد:

فرایند مهم تر از نتیجه:

• کودک در هفت سال اول، بیش از آنکه به دنبال نتیجه بازی باشند، فرایند بازی برای آنان جذاب است مثلا پرتاب توپ، مامانی بازی کردن، دویدن..
این اتفاق خیلی مهم است و اگر کودکی به دنبال نتیجه است ما باید فرایند بازی را به گونه‌ای جلو ببریم که او فقط از بازی کردن لذت ببرد و به دنبال نتیجه نباشد. هیجان بازی بالا باشد، بازخورد به او بدهیم و بازی امتیازی نباشد.

ابزار:

• ابزار منعطف باشد.
• ابزاری را در اختیار کودک باید بگذارید که دائم بتواند خراب کند و بتواند درست کند.

سناریو:

• بازی هایی با سناریو ساده انتخاب کنید. بازی های آموزشی و گام به گام در مقطع سنی زیر هفت سال مناسب نیست.
• گفتگو هنگام بازی با کودک خیلی مهم است.
• بازی هایی که قابلیت ترکیب با هم دارند انتخاب کنید.
• تکرار در بازی خیلی مهم است. این تکرار منجر به رشد و یادگیری کودک می‌شود. ما در چمرانی‌ها بر خلاف باور عموم معتقدیم که تنوع زیاد برای کودک مخصوصا زیر هفت سال آسیب زاست و تاب‌آوری کودک را کاهش می‌دهد. و برعکس وقتی بازی را تکرار می‌کنیم یادگیری کودک تقویت می‌شود. این تکرار تخیل، ایده‌پردازی، خلاقیت را در او تقویت می‌کند. به جای تنوع می‌توان همان سناریو ساده را با اضافه کردن ابزار ساده بستر یک خلاقیت باشد که کودک خودش احساس خالق بودن داشته باشد. و ذهن او درگیر می‌شود که با این وسیله چه فعالیتی می‌تواند انجام دهد.
بازی‌ها و مسئله‌ها
با تکرار این نکته که بازی وسیله درمان نیست، چند نمونه بازی که در حل مسائل کودکان کمک می‌کنند را با هم بررسی می‌کنیم:
• بازی‌های هیجانی برای کودکانی که پرخاشگر هستند، قدرت ریسک‌پذیری کمی دارند، انگیزه پایینی دارند، کنجکاوی‌های جنسی دارند، می‌تواند بسیار کمک کننده باشند.
• بازی های دست‌ورزی برای کودکانی که تمرکز پایینی دارند بسیار مفید است. مخصوصا برای کودکان اتیسم یا کودکانی که سندرم داون دارند، بازی‌های لمسی نتایج خوبی را به همراه داشته است. همچنین بازی‌های دست ورزی بی‌قاعده مانند گل بازی، شن بازی، آّب‌بازی بسترهای خوبی برای کمک به کودکانی که وسواس دارند، قالب‌های ذهنی زیادی دارند و یا انعطاف‌پذیر نیستند فراهم می‌کند.
• بازی‌های نمایشی یکی از بهتری بسترها برای رشد کودکانی است که مهارت‌های ارتباطی چندان قوی ندارند. و به اصطلاح عامه اجتماعی نیستند. همچنین برای کودکانی که دچار ترس یا اضطراب هستند و نمی‌توانند در قالب کلمات از ترس و احساس خود صحبت کنند کمک کننده است. بازی‌های وانمودی نیز همین تاثیر را دارا هستند.
راهکار چمرانی‌ها:
گاهی کودکانی مهمان چمرانی‌ها می‌شوند که ممکن است مسیر رشد آن‌ها هنوز تکمیل نشده باشد. در این شرایط راهکار چمرانی‌ها “مربی همراه” است. مربی همراه همان‌طور که از نامش مشخص است تمام مدت تنها در کنار کودک است. او را در طی این مسیر بدون اجبار همراهی می‌کند و سعی می‌کند از طریق بازی‌ یا فعالیتی که برای خود کودک جذاب است و آزادانه به سمت آن می‌رود استفاده کند و راه ارتباطی با او را ایجاد نماید. با شکل‌گیری این مسیر ارتباطی راه برای شروع بازی و فعالیت‌هایی که برای کودک کمک کننده است باز می‌شود.
بیان نمونه:
پرخاشگری
رضا ۴ ساله خیلی روز ها که می آمد بسیار پر انرژی بود و اکثرا به سمت پرتاب وسیله ها و زدن بچه ها می رفت.
لگوها را به دیوار پرت میکرد و بازی بچه ها را خراب میکرد و در فعالیت ها شرکت نمی‌کرد.
یک روز وقتی صندلی ها رو دید به سمت صندلی ها و رفت و اون ها رو پرتاب کرد و داد زد، هرچیزی که کنار دستش بود را پرتاب می‌کرد. خاله با این حرکات مدام کنارش بود و سعی می‌کرد بدون نشان دادن حساسیت وسایل خطرناک را از دستش بگیرد.
وقتی خاله با رضا صحبت می‌کرد رضا فقط خاله را میزد و خاله پیشنهادهای مختلف می‌داد، مثلا یکبار گفت: “نظرت چیه بریم باهم دیگه بدوییم و ببینیم چقدر سرعتمون زیاده؟” رضا پذیرفت و بعد از چند بار دویدن و تخلیه انرژی رضا برگشت و همراه بقیه فعالیت را انجام داد.
دفعات بعدی خاله بازی‌های دیگری را امتحان کرد که این انرژی و هیجان زیاد رضا تخلیه شود، مثلا دست او را می‌گرفت و مثل چرخ و فلک می چرخاند یا یک تشک می‌گذاشت برا پرش از سکو و گاهی هم یک رول کاغذ بزرگ می آورد و با هم شروع به پاره کردن آن می‌کردند تا خشم و انرژی رضا تخلیه شود و بعد به سراغ فعالیت‌ها می‌رفتند. گاهی هم فعالیت را انجام نمی‌دادند و فقط بازی هیجانی می‌کردند. یا اگر رضا میخواست چیزی را پرتاب کند که خطر ناک است خاله وسیله ای را برایش می آورد که بی خطر باشد و بتواند آن را پرتاب کند مثل توپ‌های پلاستیکی.
وسواس:
ریحانه چهار ساله، وقتی وارد چمران می‌شد کفش هایش را مرتب داخل جاکفشی می‌گذاشت. از کنار دیوار راه می رفت و همیشه زیر پایش را نگاه می‌کرد. به وسیله‌ها دست نمی‌زد. تمام مدت ماسک بر صورت داشت و دست هایش را دائم می شست و اصلا دست به رنگ و گل نمی‌زد و بازی بچه ها را نگاه می‌کرد.
خاله در ابتدا با خمیر بازی شروع کرد که نسبت به رنگ و گل کثیف کاری کمتری دارد و حساسیت کمتری ایجاد می‌کند مثلا با تعریف کردن یک داستان تکه‌ی کوچیکی خمیر به او داد و خود خاله هم بدون حساس کردن او شروع کرد به درست کردن چیزی با خمیر. ریحانه در ابتدا کمی به خمیر دست زد و آن را رها کرد. خاله یک شخصیت خمیری درست کرد و شروع کرد از زبان این شخصیت با او حرف زدن و ریحانه هم می‌خندید و جواب می‌داد. بعد خاله از زبان این شخصیت خواست ریحانه چیزی برایش درست کند و ریحانه دست بکار شد.
بعد از مدتی که دست زدن به خمیر برایش حل شد و حساسیتی نداشت خاله به سراغ رنگ بازی رفت. در رنگ‌بازی ریحانه گفت که دلش نمی‌خواهد رنگ بازی کند و دست و لباسش رنگی شود. خاله در ابتدا شروع کرد با او صحبت کردن و به او اطمینان خاطر داد که می‌تواند هر وقت که خواست دستش را بشوید و رنگ از دستش پاک می‌شود و هیچ اشکالی ندارد اگر لباسش رنگی شود و می‌تواند آن را تعویض کند. و بعد خود خاله شروع کرد به رنگ بازی کل صفحه را با دست رنگ کرد و به ریحانه نشان داد و گفت برایت یک تابلوی زرد کشیدم. ریحانه هم بعد از مدتی شروع کرد به دست زدن به رنگ و بعد از مدتی کل دستش را در رنگ می‌کرد و نقاشی می‌کشید.
نتیجه گیری:
بازی طبیعی‌ترین فعالیت کودک است و بازی درمانی طبیعی‌ترین درمان کودک. کودک در بازی دنیای خیالی خودش را می‌سازد و در آن زندگی می‌کند. با دخالت های بیجا این دنیا را نباید آلوده دنیای بزرگسالی خودمان کنیم بلکه باید از این بستر برای همراه شدن بیشتر با او استفاده کنیم. بفهمیم که در دنیایش چه چیزهایی ترسناک‌اند و چه چیزهایی هیجان‌اتگیز. چه چیزهایی دنیایش را تاریک می‌کند و چه‌چیزهایی نور را به آن می‌تاباند.
اما توجه کنیم که اگر خواستیم وارد این دنیا شویم با تمام وجود به دنیایش قدم بگذاریم.
و اگر او در دنیای واقعی پرخاشگر، وسواس، خجالتی، یا هر برچسب دیگری را دارد، اول نیازش را بشناسیم بعد بستر رشد او را در دنیای بازی فراهم کنیم تا در مسیر رشد به تعادل برسد. و در این مسیر از همراهی کارشناس مجرب می‌توانیم استفاده کنیم.

نویسنده: مهدیه ولیخانی

هویت و عزت نفس، دو روی یک سکه

خانواده بزرگ شهید چمران هویت و عزت نفس، دو روی یک سکه

نویسنده: مهدیه ولیخانی

در روزگاری به‌سر می‌بریم که همه‌ی ما به عنوان انسان بیشتر از قبل به دنبال معنا و مفهومی برای خود، بودن، شخصیت، و هر آنچه ما را در طی مسیر زندگی یاری کند می‌گردیم. در تحقیقات نیز بیشتر از گذشته به انسان و جایگاه او در این جهان پرداخته‌شده است. نظریه‌های گوناگونی در مکاتب و جهان‌بینی‌های مختلف در این مورد وجود دارد.
ارزش ها و اعتقادات، مفاهیم عمیقی مانند مرگ، مسئولیت، هدف، استقلال و همچنین روابط با دیگران بالاخره ذهن انسان را به خود مشغول خواهند کرد. او در برهه‌ای از زندگی به هر آنچه که از کودکی با خود آورده است نگاه می‌کند و دست به راستی‌آزمایی آن‌ها می‌زند. او می‌خواهد نظام‌ارزشی خودش را پی‌ریزی کند. شخصیت خودش را بررسی کند تا نقاط قوت و نقاط ضعفش را بشناسد. و به طور کلی جهان را خودش تجربه کند.
اینجاست که با مفاهیمی مانند هویت، عزت‌نفس، مسئولیت، خردورزی، انتخاب، نیاز، خانواده و دنیایی از پرسش‌ها در مورد خودش و جهان پیرامونش مواجه می‌شود. و ما هم برای خودمان و هم به عنوان پدر و مادری که مرجع بسیاری از این پاسخ‌ها هستیم و یا حتی به عنوان معلم و مربی بلاخره روزی با نوجوانی که به دنبال جواب همه این سوالات است مواجه خواهیم شد.
حتی قبل از نوجوانی منِ مادر یا منِ پدر بار این مسئولیت را به دوش خودمان حس می‌کنیم که طوری با فرزندانمان رفتار نکنیم که ریشه‌های عزت‌نفس را در او خشک کنیم.
انسان‌ها برای کشف وجود خود علاقمند و مایلند هویت شخصی خود را پیدا کنند یا خلق کنند و آغاز این علاقمندی به دوران نوجوانی برمی‌گردد.

در این راستا عزت‌نفس یا ارزش‌گذاشتن به ویژگی‌های خود که یکی از موضوعات مهم و قابل بحث مسیر رشد محسوب می‌شود، می‌تواند به شکل‌گیری یکی دیگر از جنبه‌های مهم رشد که همان شکل‌گیری و تکوین هویت فردی است بیانجامد.(1)

عزت‌نفس و هویت دو زیربنای مهم در زندگی انسان هستند که به شکل‌دهی هویت سالم یا ناسالم کمک می‌کنند.

در این مقاله به بررسی مطالب زیر می‌پردازیم:

  •  هویت چیست؟ عزت‌نفس چیست؟
  •  ضرورت پرداختن به هویت، ضرورت پرداختن به عزت‌نفس
  •  مولفه‌های موثر در شکل‌گیری هویت و عزت‌نفس
  •  تاثیر عزت نفس و هویت بر یکدیگر

هویت چیست؟ عزت‌نفس چیست؟

برای اینکه معنی هویت را بررسی کنیم لازم است که در قدم اول نیم نگاهی به تعریف کلمه هویت داشته باشیم.
• هویت در فرهنگ معین هستی، وجود، آنچه موجب شناسایی شخص باشد و شناسنامه معنا می‌شود. (2)

«هویت یا “الهویه” کلمه‌ای عربی و به معنای “اتحاد به ذات” یا “انطباق با ذات” است . “اتحاد به ذات” به معنی شناخته شدن و یکی بودن موصوف با صفات اصلی و مورد نظر است. یعنی وقتی از هویت واقعی پدیده‌ای سخن به میان می‌آید، باید آن سخن طوری باشد که نشان دهد آن پدیده، به راستی گویای ماهیت وجودی خویش است. هیچ پدیده ای نیست که دارای هویت نباشد؛ زیرا پدیده آن است که واقعیت خارجی داشته باشد ، در وصف آید و در فهم گنجد (الطایی ، 1813 ،به نقل از اکبرپور ، 1831)

بعد از بررسی لغوی هویت، لازم است تعریف هویت را از نگاه روانشناسی، جامعه‌شناسی و حتی تعریفی که به زبان ساده آن را بیان کند بپردازیم.

• هویت، درک هر شخص از خود و هویت اجتماعی درک هر شخص از خود و دیگران از یک سو و درک دیگران از خود و غیر خود از سوی دیگر است.(3) »

• هویت مجموعه نگرش‌ها، ویژگی‌ها و روحیات است که یک فرد را از دیگران متمایز می‌کند.(4)

• هويت چارچوبي واقعي است كه به فرد و گروه كمك مي‌كند تا دربارة موضـوع‌ها داوري كنند وآنها را خوب، ارزشمند و تحسين برانگيز معرفی نمايند.(5)

تعریف هویت دینی:

هویت مجموعه معانی است که چگونه‌بودن را در خصوص نقش‌های اجتماعی به فرد القا می‌کند و یا وضعیتی است که به فرد می‌گوید او کیست و مجموعه معانی‌ را برای فرد تولید می‌کند که مرجع کیستی او را تشکیل می‌دهند. هویت دینی از مهم‌ترین زیر شاخه‌های هویت است که به سطحی از دینداری می‌پردازد که در اجتماع دینی تعریف می‌شود. هویت دینی نشان‌دهنده احساس تعلق به دین و جامعه دینی است. هویت دینی در واقع همان آثار که در فرد دیندار وجود دارد. به تعبیری بهتر با پذیرش دین به عنوان اصل اعتقادی، تعهد و احساس تعلق به آن، در زندگی و وجوه مختلف زندگی فرد پرهیزگار تغییرات و نتایج مهمی ایجاد می‌شود که همان هویت دینی است.(6)

تعریفی که در این مقاله مد نظر است عبارت‌ است از:
« نمود هستی ما، یعنی آنچه ما با آن در جامعه شناخته می‌شویم و به چشم ‌می‌آید. تمام نگرش‌های ما، جنیست، ملیت، قومیت، همه‌ی این موارد هسته‌ی اصلی هویت ما محسوب می‌شوند.»
چیزی که ما به عنوان هویت با آن درگیر هستیم و باید برای آن تدبیر کنیم، نمود این هستی است. زیرا هویت بر خلاف شخصیت، یک امر بیرونی و اجتماعی است. مگر آنکه مولفه شخصیتی به حدی بروز و ظهور بیرونی داشته باشد که جز هویت فرد شود مثل القابی که ائمه علیهم السلام با آن‌ها شناخته می‌شدند.
اینکه “من کیستم” یک سر موضوع است و اینکه در نگاه دیگران “چگونه هستم” و چه چیزی از این من نمود دارد سر دیگر موضوع است. رفتار، ظاهر، لباس و هر آنچه از من در معرض نشان داده شدن است و من با آنها شناخته می‌شوم هویت محسوب می‌شود.
و نتیجه ترکیب این نمود و هستی “تمایز” است. یعنی هویت باعث می‌شود من از فرد دیگر متفاوت باشم و فردیت من حفظ شود.
و در اینجا تفاوت هویت فردی و اجتماعی خودنمایی می‌کند زیرا هویت فردی قائل بر تفاوت‌هاست و هویت جمعی قائل بر شباهت‌هاست. بخشی از هویت ما بی‌همتاست و روی استقلال فردی ما بنا شده‌است و بخش دیگری با سازگاری ما در جامعه تعریف می‌شود.

در ادامه به تعاریف موجود برای عزت ‌نفس می‌پردازیم.

 

تعاریف عزت نفس:

اصطلاحی در روانشناسی که بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزش‌های خود می باشد.
عزت نفس، منزلتی است که نزد خود کسب می‌کنیم(6).
عزت نفس دو جنبه‌ی مرتبط به هم دارد:‌ احساس کارآمدی شخصی و احساس ارزش شخصی. عزت نفس ترکیبی است از اعتماد به‌ نفس و احترام به خود. عزت نفس یعنی اعتقاد داشتن فرد به این که توانایی‌ها و شایستگی‌های لازم برای زندگی را داراست و لیاقت زندگی کردن را دارد(7).
عزت نفس اعتقاد و باوری است که فرد نسبت به ارزش و اهمیت خود دارد.(8)
عزت نفس، ایمان داشتن فرد به ارزش کلی خودش است که در نهایت یک ویژگی خاص آن فرد به حساب می آید که هرچند تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد، تغییر دادن آن بسیار سخت است.

اما در نگاه ما تعریف عزت‌نفس به این شرح است:
« من به خودم در نقش یک انسان احترام می‌گذارم. یعنی خودم را به عنوان یک انسان بین همه‌ی انسان‌های دیگر می‌بینم. اول از همه برای خودم احترام قائلم و برای افعالم،کارهایم، ارزش قائلم. برای نیازهایم، علاقه‌هایم ارزش قائلم، جایگاهی قائلم و از طرف دیگر خودم را نیز توهمی نمی‌بینم، خود واقعی‌ام را می‌بینم.»(9)

نکته‌ای که لازم است به آن توجه کنیم این است که تعاریف این دو مفهوم تنها لایه‌ی اولیه این دو مفهوم را بیان می‌کنند، در حالی که نه هویت را می‌توان در یک تعریف کوتاه خلاصه کرد و نه عزت نفس را و این پیچیدگی درونی به این علت است که عوامل زیادی دست به دست هم می‌دهند تا هویت شکل بگیرد و روی دیگر خود که عزت نفس است را نشان دهد.

ضرورت پرداختن به هویت، ضرورت پرداختن به عزت‌نفس

با توجه به تعریف هویت وقتی یک چیز تا این حد جامع و بزرگ است پس یک امر مهم در زندگی محسوب می‌شود و ماهیت آن نقش اساسی در زندگی فرد دارد.
هر کدام از ما به عنوان مرد یا زن ایرانی مسلمان یک هویتی داریم، اما آیا با این موارد به چشم می آییم؟
مرد بودن یا زن بودن خود را می‌بینیم؟ نسبت به آنها خودآگاه هستیم؟ و حتی آیا آنها را دوست داریم؟

و نوع پاسخ به این پرسش‌ها باعث می‌شود:

  • افراد نسبت به کارهایی که انجام می‌دهند از روابطی که دارند احساس رضایت و آرامش داشته‌باشند یا نداشته‌باشند.
  •  احساس کنند امور طوری که دوست دارند یا ندارند پیش می‌رود یا نه.
  •  و در نهایت چیزهایی که در خودشان هست را دوست دارند یا خیر.

همه‌ی این موارد از انسان، فردی با شخصیت قوی یا ضعیف می‌سازد. خروجی این دو گونه نگرش افراد با عزت نفس بالا یا افراد با عزت نفس پایین را می‌سازد. پس هرچقدر شناخت ما نسبت به هویت‌مان بیشتر باشد، آن نمود یا هستی که نشان دهنده‌ی ماست قوی‌تر باشد، مستقل‌تر باشد و نظام ارزشی خودش را داشته باشد از ما فردی با عزت نفس بالا یا فردی با عزت نفس پایین می سازد.

مولفه‌های موثر در شکل‌گیری هویت و عزت‌نفس

یکی از مفاهیم مهم، کاربردی و تاثیرگذار در شکل‌گیری شخصیت و مولفه‌های آن عزت‌نفس است که توجه به آن رشد و بالندگی را به‌همراه خواهد داشت.

از طرفی موفقیت، خلاقیت، شکوفایی استعدادها و قوای فکری وعاطفی در گرو شکل‌گیری هویت سالم است.

1- قسمت عمده شکل‌گیری هویت و عزت‌نفس در بستر برقراری ارتباط اجتماعی است.

« اولین سرچشمه‌ی عزت نفس این است که ما چقدر در خانواده، در جامعه پذیرفته می‌شویم. چقدر طرد می‌شویم. آدمهای خیلی قوی اصولا آدم هایی هستند که در خانواده خود خیلی خوب پذیرفته شدند، خیلی خوب دیده شدند و جایگاه خوبی داشتند.»
در ایبوک حلقه‌گمشده که به بررسی نقش عزت‌نفس در زندگی می‌پردازد به طور کامل به این مبحث پرداخته و حتی “پذیرفته شدن” در این کتاب به عنوان سرچشمه اصلی عزت نفس معرفی می‌شود.
در واقع نقش خانواده هم در داشتن عزت‌نفس و هم در شکل‌گیری هویت بسیار پررنگ است و پایه‌های هر دو اول در خانواده ساخته‌ می‌شود. و در مرحله‌ی بعد معلم، مدرسه و به طور کلی نظام آموزش و پرورش به عنوان متولی تربیت جایگاه مهمی را دارند.
در مورد هویت‌سازی نیز همین امر نقش پررنگی دارد زیرا هر فرد در جامعه به ناچار نقشی را به عهده دارد که خود این نقش هویت ساز است. نقش محصل هویت محصل بودن ایجاد می‌کند. شغلی که هر فرد دارد به نوعی او را درگیر نقشی در جامعه می‌کند که هویت ساز است.
حتی نوجوان امروزه بنا به نقش اجتماعی خود وظیفه به عهده دارد.
جامعه از او این توقع را دارد که نقش جسمی و جنسی خود را بپذیرد، آمادگی برای پذیرش شغل داشته باشد، با مهارت‌ها و مفاهیم و آداب زندگی اجتماعی آشنایی داشته‌باشد، رفتار مسئولانه در مسائل اجتماعی داشته باشد، به ارزش‌های اجتماع متعهد باشد.
که همه‌ی این موارد به نوعی در ساخت هویت نقش دارند.

2- عامل مهم دیگر تقویت مهارت‌های فردی است.

برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند از حداکثر توانمندی‌های بالقوه خود برخوردار شوند باید نگرش مثبت نسبت به خود و به محیط داشته باشند، این نگرش مثبت ایجاد انگیزه برای تلاش می‌کند. این داشتن نگاه مثبت به خود مبنای داشتن عزت‌نفس است. به همین دلیل پرورش عزت‌نفس در کودکان و نوجوانان، که از مهمترین وظایف اولیا و مربیان می‌باشد، با ایجاد بستر مناسب برای پرورش مهارت‌ها، بنا به استعداد و توانمندی و تفاوت‌های فردی، بسیار مهم است.
در نتیجه وقتی کودک یا نوجوان مهارت فردی خود را تقویت می‌کند، می‌تواند نقش اجتماعی برعهده بگیرد درنتیجه در ساخت هویت او جایگاه پیدا می‌کند.

3- عامل مهم بعدی داشتن نظام ارزشی است.

که در مقاله نظام ارزشی، سرچشمه هویت و عزت‌نفس به طور کامل به این امر مهم پرداخته شده است و از زوایای گوناگون آن را بررسی کرده است.
چه در ساخت هویت و چه در ایجاد عزت‌نفس اینکه فرد برای خودش مبنا و اصول و ارزش‌هایی را به عنوان زیربنا داشته باشد هویت سالم‌تر و شخصیت قوی‌تری خواهد داشت زیرا در بزنگاه‌های تصمیم‌گیری در زندگی این نظام ارزشی است که اولویت‌ها را به ما یادآوری می‌کند. و انگیزه رسیدن به اهدافمان را ایجاد می‌کند.

4- مسئولیت‌پذیری و خردورزی عوامل مهم دیگر هستند.

هر انسانی باید نیازهای خود را بشناسد و مسئولیت برآورده کردن آن ها را به شکل خردمندانه به‌عهده بگیرد. همچنین باید بتواند نیازش را به‌گونه‌ای تأمین کند که مانع تامین نیازهای دیگران نباشد. همچنین باید نیازهایش را متوازن ارضا کند زیرا این کار باعث رشد و ایجاد رضایت درونی می‌شود و از او فردی سازگار و در عین حال مستقل می‌سازد. با توجه به این موارد متوجه می‌شویم که حتی مسئولیت‌پذیری در قبال خودم، هویت فردی من را تقویت می‌کند.
از طرف دیگر به میزانی که به عنوان والد به بچه‌ها به‌خصوص در دوره‌ی نوجوانی مسئولیت جدی متناسب با سن و جنسیت آن‌ها بدهیم، او احساس می‌کند که دیگر بزرگ شده‌است. جدی شده‌است. شما به میزانی که پدر و مادر یا مدیر به شما مسئولیت تفویض می‌کند، حیطه‌ی اختیار می‌دهد، پول می‌دهد، از شما کاری را می‌خواهد، شما احساس می‌کنید که به شما اعتماد کرده، شما احساس می‌کنید که فرد توانمندی هستید. و این باعث تقویت عزت‌نفس می‌گردد.

5- یکی دیگر در از عوامل مهم در شکل‌گیری هویت سالم داشتن گفتگوی درونی مثبت در مورد خود است.

که در عزت نفس یکی از سرچشمه‌های مهم در ایجاد آن همین احساس نسبت به خود معرفی می‌شود.

6- داشتن دستاورد در زندگی به هویت سازی و داشتن عزت‌نفس کمک می‌کند حتی احساس موفقیت همین کار را می‌کند.

افراد دارای هویتِ موفق، دیدگاه متمایز خودشان را به‌صورت مثبت، احساس می‌‌کنند و دنبال راهکارهایی هستند که این دیدگاه را نسبت به خودشان گسترش ‌‌دهند.افراد دارای هویتِ ناموفق، افرادی هستند که هویتِ شکست دارند. همچنین آن‌ها در مورد خودشان تفکرات متمایز منفی دارند و از جلمه‌هایی مانند «من نمی‌توانم، من آدم به‌دردبخوری نیستم، من ارزشی ندارم و …» بسیار استفاده می‌کنند.
این احساس رسیدن یا احساس موفقیت باعث می‌شود که من احساس کنم که من می‌توانم. یا من آدمی هستم که فقط ضعف نیست، توانمندی هم دارم، از پس آن برمی‌آیم. در آخر من هستم.
به دلیل گسترده بودن و پیچیده بودن این دو مفهوم به طور قطع می‌توان مولفه‌های زیادی را پیدا کرد که در ساخت هر دو به طور مشترک نقش ایفا می‌کنند. زمان، خانواده، رسانه‌های جمعی، ساختارهای کلان مانند نظام آموزش و پرورش همه بسترهایی برای ساخت هویت و عزت‌نفس محسوب می‌شوند. که به خودی خود مولفه‌هایی را به این لیست اضافه می‌کنند.
حتی طبق نظریه اریکسون، محیط رسمی دانشگاه فرصتی است که فرد می‌تواند فعالانه تمایلات خود را به نمایش بگذارد و در جهت استوار ساختن هویت شخصی خود تلاش کند. علاوه بر آن محیط آموزشی عقلانی که در آن آگاهی، تحلیل و انتقاد از جریانات اجتماعی ایجاد می‌شود تحول هویت را تسهیل می‌نماید یعنی هر زمانی امکان دارد که نقش و جایگاه مولفه‌های موثر بر هویت و عزت‌نفس دستخوش تغییر شوند.

تاثیر عزت نفس و هویت بر یکدیگر

با بررسی عوامل موثر بر شکل‌گیری عزت‌نفس و هویت این موضوع روشن می‌شود که تا چه حد این دو در هم تنیده هستند گویا هر دو در یک رابطه رفت و برگشتی با هم تعامل دارند به گونه‌ای که نبود یکی کارکرد دیگری را با مشکل روبرو می‌کند و بود یکی باعث تقویت و حضور دیگری می‌شود.
با اینکه در بیشتر مقالات به این موضوع اشاره می‌کنند که عزت‌نفس امری درونی و هویت امری بیرونی است این تحقیق نشان می‌دهد که این مفاهیم دو روی یک سکه هستند. کسی که عزت‌نفس نداشته باشد، شخصیت قوی ندارد و در پیچ و خم زندگی روزمره هر روز رنگ و لعابی به خود می‌گیرد که چرایی آن را هم نمی‌داند. ادراک مشخصی از خودش و توانمندی‌هایش ندارد و شخصیتی پیرو پیدا می‌کند. و در بیان جامع‌تر هویت مستقلی نخواهد داشت. با توجه به اینکه هویت مفهوم یکپارچه‌ای از هویت جنسیتی، هویت دینی، هویت ملی، هویت قومی و … است و در واقع جوابی به سوال ” من کیستم؟” است، عزت‌نفس نقش کلیدی در پاسخ به این سوال دارد.

نتیجه‌گیری

در هر جامعه‌ای فرهنگ و هویت، امور و مفاهیمی هستند که در آن جامعه ساخته می‌شوند و عوامل زیادی دست به دست هم می‌دهند تا تشکیل هویت در افراد مختلف و در زمان متناسب شکل بگیرد. چه تعداد انسان‌هایی که بدون درک هویت و داشتن رضایت از زندگی عمرشان را به پایان رساندند.
مأموریت و بودن به عنوان انسان و توصیفی که انسان از خودش و زندگی‌اش دارد، دیدن نقاط قوت و نقاط ضعفش، علاقه‌هایش و مسئولیتش و داشتن روابط عمیق و معنادارش در اجتماع همه در گرو درکی است که او از خودش دارد به معنای کلی در گرو عزت‌نفس اوست.
و همه این موارد زمانی حاصل می‌شود که انسان خودش را باارزش بداند و هویت و شخصیت مستقلی داشته باشد. زیرا افرادی که توانایی و قدرت انتخاب ندارند و نمی‌توانند ثبات و انسجام در زندگی داشته باشند. از خود شناخت درست ندارند و نمی‌دانند چه باید بکنند.
در کلام الهی، از خودبیگانگی، حاصل از «خدابیگانگی» تلقی شده است. آنجا که می ‏فرماید :
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۹﴾
«در زمره آنانی نباشید که خدای را از یاد بردند ، پس خود را نیز از یاد بردند» ( سوره حشر آیه 19 ) .

 

منابع

1- مقاله هویت و عزت‌نفس
2- فرهنگ معین
3- مقاله رابطه بین عزت‌نفس و سلسه‌مراتب ارزش‌ها با هویت اجتماعی 
4- پارسی ویکی
5- مقاله امام خمینی و بازسازی هویت
6- تعریف هویت دینی

7- کتاب “عزت نفس” ناتانیل برندن، نظریه‌پرداز و محقق عزت نفس
8- تعریف عزت‌نفس
9- تعریف عزت‌نفس
10- تعریف عزت‌نفس در ایبوک حلقه‌گمشده (مجموعه چمرانی‌ها)
11- کتاب «جامعه و عزت نفس در جوانان»، روزنبرگ
12- مقاله هویت چیست

 

 

 

 

 

نظام ارزشی سرچشمه هویت و عزت نفس

خانواده بزرگ شهید چمران نظام ارزشی سرچشمه هویت و عزت نفس

دو مفهوم هویت و عزت‌نفس از مفاهیم پایه‌ای هستند که در جامعه‌ی امروز جای خالی آن‌ها در مسائل تربیتی بسیار حس می‌شود. در این بین باید توجه داشت که با مفاهیم عمیق و پیچیده‌ رو به رو هستیم که دامنه گستره‌ای از مسائل را هم در خود جای می‌دهند.

هر چیزی هویت دارد یعنی یک نمود یا ظاهری دارد. منظور از این نمود، نمودی است که قابل مشاهده‌است و دیگران در اجتماع آن را می‌بینند. و هویت را از ابعاد یا در سطوح مختلفی مانند هویت فردی، هویت اجتماعی، هویت دینی، هویت خانوادگی، هویت جنسیتی، هویت فرهنگی، هویت تمدنی و … بررسی می‌کنند. و به لطف مسائل و وسایل ارتباطی نوین با سرعت زیادی در هر نسل مولفه‌های متفاوتی را به خود می‌گیرد.

عزت‌نفس نیز چرخ‌دنده‌ای با نقش محوری در شاکله‌ی شخصیتی هر فرد است. کودک، نوجوان، جوان، مرد و زن هم تفاوتی ندارد. و در هر سطح و جایگاهی از زندگی نقش آن پررنگ است. طوری که نبودش نه تنها آن را خالی از رنگ می‌کند بلکه کارکرد بقیه‌ی مؤلفه‌های شخصیتی را هم مختل می‌کند.
از طرفی هم این دو مفهوم ماهیت انتزاعی دارند که باید با مولفه‌هایی آنها را عینی کنیم. یکی از این مولفه‌ها بحث نظام ارزشی است. که در این مقاله تلاش کردیم به صورت خلاصه به این مبحث عمیق و ریشه‌ای بپردازیم.

در مقاله پیش‌رو به مطالب زیر می‌پردازیم:

  •  تعریف نظام ارزشی
  •  موانع ایجاد نظام‌ارزشی
  •  نقش نظام ارزشی در هویت سازی و ایجاد عزت‌نفس
  •  راه‌های هویت‌سازی و ایجاد عزت‌نفس با انتقال نظام ارزشی

تعریف نظام‌ ارزشی

با یک جستجوی ساده می‌توانید تعاریف مختلفی را برای نظام ارزشی پیدا کنید به طور مثال:

“نظام ارزشی (نظام‌ ارزش‌ها) مجموعه ارزش‌های مرتبط به هم می‌باشند که رفتار و کارهای فرد را نظم می‌بخشد و غالباً بدون آگاهی فرد شکل می‌گیرد”1

“نظام ارزشی در هر جامعه ای به مجموعه ای از فرایندهای رفتاری و ذهنی، الگو ها و روش ها، شیوه های گفتاری و فنون بدنی اطلاق می شود که در چارچوب ها و موقعیت هایی از پیش تعریف شده، پذیرفته می شوند”.2

“مقصود از «نظام ارزشی»؛ مجموعه ای هماهنگ و مرتبط از دستگاه های مختلف بینشی، گرایشی و عملی (از جمله نظام بایدها و نبایدها) است که تمامی آنها، هدف مشخصی را دنبال می کنند.”3

در کلام ساده و در تعریف ما

«نظام ارزشی یا مبنای اصول ارزش‌ها ستون‌هایی هستند که رفتار من بر روی آن‌ها سوار می‌شود.»
قبل از وارد شدن به مبحث بعد به این سال‌ها پاسخ دهید:

نظام ارزشی شما چیست؟

چه چیزی برای شما نظام‌ارزشی را می‌سازد و بعد از شما چه انتظاری در این نظام ارزشی دارند؟

موانع ایجاد نظام‌ ارزشی:

گاهی ما به عنوان متولی تربیت، خواه پدر، مادر، خواه معلم و خواه حکومت ممکن است نظام ارزشی خودمان را نشناسیم یا در مواردی برای خودمان هم ابهام وجود داشته‌باشد. بنابراین به عنوان اولین گام نیاز است که این نقاط ابهام را از بین ببریم.

یکی از مهمترین وظایف علمای دین این است که نظام ارزشی که دین معرفی می‌کند را شفاف‌سازی کنند، روشن و مصداقی بعضی از مسائل را به عنوان نظام‌ارزشی بیان کنند و وظیفه‌ی من هم این است که تکلیف را با خودم روشن کنم.
این که چه چیزی را دوست دارم؟ چه چیزی برای من ایده آل و معیار باید باشد تا بتوانم رابطه درستی را با فرزندم یا دیگر افراد جامعه برقرار کنم.
در جریان هویت‌سازی برای خودم و برای فرزندم همچنین ایجاد عزت‌نفس در خودم و فرزندم اگر به این موارد دقت کنم در چالش های زیر گرفتار نمی شوم:

ایده‌آل‌گرایی:

یعنی ما به عنوان والدین درگیر ایده‌آل‌های بزرگ می‌شویم. درگیر آموزش‌های افراطی شده و از تجربه‌ی زندگی واقعی دور می‌شویم. این نوع نگرش باعث می‌شود از اشتباه کردن در امر تربیت به شکل افراطی بترسیم و در نهایت برای اینکه به مشکل بر نخوریم به گونه ای از بی عملی دچار شویم و یا اینکه نظام‌ارزشی که داریم آنقدر سنگین و بزرگ است که گاهی فقط حضرت آیت الله بهجت و امثال ایشان از پس آن بر می آیند.

کنترل گری

اینکه در تمام انتخاب‌های بچه‌ها نظر داشته‌باشیم، دائم امر و نهی کنیم. سرزنش کنیم. از فرق سر تا نوک پاهای بچه‌ها را بررسی کنیم. نظرات خودمان را به آنها تحمیل کنیم تا بتوانیم هویت را برای آنها بسازیم راه حل منطقی نیست. درحالی‌که ارتباط ما با بچه‌ها باید به گونه‌ای باشد که استقلال آنها حفظ شود. نه اینکه خودمان را مسئول تمام کارهای او بدانیم. دائم برای او مسیر مشخص کنیم که هویت‌سازی کرده باشیم.

حمایت‌گری

روی دیگر کنترل‌گری، حمایت‌گری است که همان دلسوزی بیش از حد است. در واقع در کنترل‌گری ما از نگاه بالا به پایین به بچه‌ها نگاه می‌کنیم. او را فردی می‌دانیم که نمی‌فهمد و ما باید راه را به او نشان بدهیم.
حمایت‌گری گاهی پیچیده‌تر از کنترل‌گری است چون در پس چهره‌ی مهربان و دلسوز خودش را نشان می‌دهد و والدین می‌ترسند که فرزندشان خوشحال نباشد. نگرانند وقت او هدر برود. می‌ترسند که او اشتباه کند و دیگران آنها را سرزنش کنند. می‌ترسند که او حرف های ناشایست یاد بگیرد یا تصاویر نامناسب ببینند و سریع با نگرانی در پی راه‌هایی هستند که ذهن او را مشغول کند تا از این موارد پاک شود.

 

نقش نظام ارزشی در هویت سازی و ایجاد عزت‌نفس

نظام ارزشی یکی از مهمترین مولفه‌ها و منابع دریافت عزت‌نفس است. دلیلش هم این است که فردی که نظام‌ارزشی دارد احساس می‌کند که اگر آن ضد ارزش را انجام دهد از مسیر درست خودش خارج می‌شود و چون برای خودش ارزش قائل است آن را انجام نمی‌دهد.
در مورد هویت هم همین‌طور است وقتی به دنبال هویت خود هستیم چه معیارهایی را مد نظر خواهیم داشت؟ اینجاست که نظام‌ارزشی به عنوان راهنمای تصمیم‌گیری و ابزار معنا بخشی خودنمایی می‌کند. و در توصیفی که ما می خواهیم از خود داشته باشیم به ما کمک می‌کند. او به ما نشان می‌دهد که از بین عوامل موثر در شکل‌گیری هویت مانند خانواده، دین، زبان، ملیت، قومیت، تاریخ گذشته، ایدئولوژی، شغل و … کدامیک اولویت دارد؟ کدام باید نقش راهبردی داشته باشد؟
از بین هنجارها و ارزش‌هایی که در زندگی از مجراهای گوناگون مانند رسانه‌های جمعی در اختیارم قرار می‌گیرند کدام حقیقتا ارزش محسوب می‌شود.
و با توجه به جایگاه مهم نظام‌ارزشی متوجه می‌شویم که دین چگونه و در چه بزنگاه‌هایی می‌تواند با ساخت نظام‌ارزشی به زندگی من مفهوم و معنا بخشد و با کاشت نهال عزت‌نفس من را برای رسیدن به آن یاری کند.

با توجه به این‌که نظام ارزشی داشتن هم در داشتن عزت‌نفس و هم در هویت‌سازی نقش و کاربرد اساسی دارد، جای این سوال است که بررسی کنیم

چگونه و در چه سنی می توان این هویت سازی را برای خودمان یا فرزندمان پی بگیریم و به آنها منتقل کنیم؟

راه‌های هویت‌سازی و ایجاد عزت‌نفس با انتقال نظام ارزشی

در کارگاه های تربیت دینی  در مورد بحث انتقال ارزش های دینی به طور مفصل صحبت کردیم.
ما از نظام تربیتی نوجوانی را می‌خواهیم که هویت ملی اسلامی داشته باشد، اعتماد به نفس داشته باشد، عزت نفس داشته باشد، مهارت و مفاهیم منطقی لازم برای زندگی اجتماعی را دارا باشد و رفتاری مسئولانه در اجتماع داشته باشد.

درحالی‌که در ۷ سال دوم به طور طبیعی نوجوان با موانعی روبه‌رو است که ذهن او را درگیر می‌کند و مانع توجه او به این مسائل می شود و ما می‌توانیم با راهکارهایی شرایط را برای او تسهیل کنیم تا راحت تر این موارد را دریافت کند.

1) در موقعیت های چالش برانگیز مانند دوست یابی یا مشکل در ارتباط با دوستان، گفتگو محور با او برخورد کنیم.

آن هم نه اینکه ما تمام راه و مسیر را به او نشان دهیم. این گفتگوها باید طوری پیش برود که او خودش به جمع‌بندی برسد. خودش نحوه تعامل را پیدا کند.

2) مولفه‌ی زمان در هویت‌سازی و در ایجاد عزت نفس توجه کنید.

زمان گذشته برای هویت سازی و ایجاد عزت نفس می‌تواند ابزار قدرتمندی باشد. تجربه‌ها، شکست‌ها و آرزوهای خود شما بستر مناسبی برای گفتگو و صحبت با بچه‌ها هستند.
این گذشته خانوادگی یا تعامل شما درگذشته با اطرافیان‌تان خودش ایجاد اصالت می‌کند.

همچنین آینده نگری!
آینده نگری شما باید از پس نگاه خوش‌بینانه به بچه‌ها باشد. آینده‌نگری باعث می‌شود که ما کنترلگر یا حمایتگر بیش از حد نباشیم و اجازه ندهیم که ترس ها و نگرانی ها آینده ما را پر از چالش‌ها کنند به آینده خوشبین باشیم.

3) مراسم و مناسبت‌های مذهبی و مسئولیت داشتن بچه‌ها در آنها هویت و عزت نفس را عینیت سازی می‌کنند.

 

4) هدف داشتن و برنامه ریزی کردن

یکی دیگر از این عوامل از توجه به علائم و توانمندی های بچه ها و نوجوان ها نقش کلیدی در هدفمند کردن آنها در زندگی دارد. و این هدفمندی باعث معنا بخشی به زندگی شده و عزت‌نفس را تقویت می‌کند.

5) برای هویت‌داشتن باید ارزش قائل شویم و هزینه کنیم.

زمان و انرژی بگذاریم. امام حسن عسگری علیه السلام در حدیثی که پنج ویژگی شیعه را بیان می‌فرمایند، یکی از آنها را زیارت اربعین بیان می‌کنند و شما می‌بینید که شیعیان برای به جا آوردن این نشانه هزینه می‌کنند و زمان و انرژی می گذارد. این‌که ما چگونه معلمی کنیم و هویت معلمی پیدا کنیم باید برای آموختن هزینه کنیم.

6) روابط‌مان را باید بررسی کنیم.

حتی تا جایی که به نحوه‌ی صدا زدن یکدیگر توجه کنید مثلاً در حدیث کسا به نحوه‌ی خطاب کردن حضرت زهرا و پیامبر توجه کنید که چگونه یکدیگر را صدا می‌کنند.
در خاطراتی آمده است که دکتر چمران به نحو خاصی دست می‌دادند. با دودست، دست می‌دادند و سعی می‌کردند بچه‌ها را با اصطلاح های خاصی صدا کنند. که خود این بسیار در ایجاد رابطه صحیح و متعادل، کمک کننده‌است.

7) به بسترهای هویت‌ساز توجه کنیم.

یکی از این بسترهای هویت‌ساز فضاسازی است.فضاسازی در هویت‌بخشی خیلی موثر است. عواملی مانند استفاده از کلمات، شعارها، شعرها و تک جمله‌های جذاب، در فضاها تصویرسازی کردن، نورپردازی کردن، توصیفات فانتزی و جذاب متناسب با هر سنی برای یک وسیله ایجاد کردن، و کنار آن چسباندن، نمادپردازی کردن و …، همه و همه زمینه را برای ایجاد هویت آماده می‌کنند و زمانی این فضاسازی اثرگذار است که این فضای حس خاصی را منتقل کند.

8) توجه به الگوها

افراد شاخص را متناسب با سن بچه‌ها و با روش‌های خلاقانه و ملموس بدون آنکه آن‌ها را دور از دسترس کنیم به بچه‌ها معرفی کنید. طبق صحبت مقام معظم رهبری در جمع معلمان موضوع هویت‌سازی را بیان می‌کنند و افرادی مانند دکتر آشتیانی، خود حضرت آقا و امام(ره) را می‌توان از جمله شخصیت‌هایی باشند که برای بچه‌ها و در بستر هویت‌سازی معرفی کنیم.

9) مولفه‌ها و هویت‌های جنسی را جدی بگیریم.

در این زمان سعی بر آن است که با اصطلاحاتی مانند کلیشه‌های جنسیتی و …، هویت مردانه و هویت زنانه نادیده گرفته شود ولی حقیقت ماجرا این است که بعضی خصلت‌ها برای خانم‌ها و بعضی خصلت‌ها مردانه است. بعضی فعالیت‌ها مختص آقایان و بعضی از فعالیت‌ها ماهیت زنانه دارند و با از بین بردن این هویت ها و این کلیشه‌ها یک قسمتی از هویت افراد را از بین می بریم.

10) مسئولیت‌پذیری

ما نیاز داریم چه نسبت به خودمان و چه نسبت به اطراف مان شناخت داشته باشیم و در سایه‌ی این شناخت باید مسئولیت برآورده کردن نیازهای خودمان را به‌عهده بگیریم.
با دادن مسئولیت متناسب با سن بچه‌ها در واقع وجود آن‌ها را به رسمیت می‌شناسیم و این اتفاق باعث می‌شود که او خودش را ارزشمند بداند.
در نتیجه عزت‌نفس در او تقویت می‌شود و مولفه‌های هویت فردی در او شکل می‌گیرد.
در کتاب الکترونیک با نام حلقه‌ی گمشده که به بررسی عزت‌نفس و نقش آن در زندگی می‌پردازد به طور کامل در مورد این موضوع صحبت شده است.

11) پشتیبانی و حمایت، دلگرمی و پاسخ‌گویی والدین به احساسات بچه‌ها

مخصوصا در هنگام ضعف و اضطراب ارتباط را بر مبنای محبت شکل می‌دهد و والدین ملجا و مرجع بچه در بحران‌هایی می‌شوند که هویت و عزت‌نفس او را به مخاطره انداخته است.

در آخر:

موارد زیادی دست به دست هم می‌دهند تا هویت و عزت‌نفس پابه‌پای یکدیگر در وجود انسان شکل بگیرد. و در بین همه‌ی آن‌ها نظام‌ارزشی نقش مهمی در شکل‌گیری آن‌ها دارد.
از آن‌جا که برخورداری از اراده قوی و عزت‌نفس می‌تواند هویت را به عنوان دانش‌آموز، دانشجو، معلم، فرزند، …. به خوبی پایه‌ریزی کند، ما نیازمند به داشتن یک نظام ارزشی محکم، قابل اعتماد و قابل استناد هستیم.

نظام‌ارزشی که ما را برای پذیرفتن و به ثمر رساندن نقش‌های مختلفی که در زندگی باید به عهده بگیریم یاری کند زیرا همین نقش‌ها برای ما هویت می‌سازند و هنگامی که ما از پس این نقش و وظایف آن به خوبی بربیاییم احساس خودارزشمند و موفق بودن در وجود ما شکل می‌گیرد.

نویسنده: مهدیه ولیخانی

منابع

(1) تعریف نظام ارزشی

(2) تعریف نظام‌ارزشی

(3) تعریف نظام ارزشی

مقاله هویت و عزت‌نفس

مقاله رابطه بین عزت‌نفس و سلسه‌مراتب ارزش‌ها با هویت اجتماعی

5 دلیلی که بهتر است برای تربیت فرزندتان به مشاورکودک مراجعه کنید!

خانواده بزرگ شهید چمران 5 دلیلی که بهتر است برای تربیت فرزندتان به مشاورکودک مراجعه کنید!نویسنده: زهرا خسروآبادی

 

آیا شما هم از آن دسته والدینی هستید که تا می شنوید که خوب است درباره مسئله کودکتان به مشاور یا روانشناس کودک سربزنید، اخم هایتان درهم می رود و می گویید: «خودم بلدم با بچم چیکارکنم؟» یا «لزومی نمی بینم کسی بهم بگه بچم رو چطور تربیت کنم!؟» یا «بیخیال کی این روزها میره پیش مشاور؟»

باور کنید کسی قرار نیست شما را به این محکوم کند که مادر یا پدر خوبی نیستید و انگ نابلدی به شما بزند و دستور بدهد چه کنید و چه نکنید.

هیچ کس قرار نیست دلسوزی های مادرانه و اقتدار پدرانه تان را زیر سوال ببرد و بگوید که شما نمی توانید یک موجود کوچک و پاک را تربیت کنید.

فقط گاهی ممکن است نیاز داشته باشید کسی در مسیر تربیت دلبندتان شما را همراهی کند، چرا؟

در این مقاله 5 دلیلی که ممکن است به مشاور کودک نیاز داشته باشید را به تصویر می کشیم.

 

1_ بیا قبول کنیم دوره و زمانه عوض شده است!

قدیم ترها اگر با فرزندمان به مشکل می خوردیم، سرمی زدیم به دایره الخاطرات تربیتی خودمان یا دست کم تلفن را برمی داشتیم و از مادر و مادربزرگ و دوستان نزدیک می پرسیدیم که :«دارد دیوانه ام میکند! چه کنم؟» و آنها هم سبک تربیتی خودشان را ورق می زدند و یک راهکار مادرانه تحویلمان می دادند که اینگونه فرزندت را تربیت کن تا عاقبت بخیر شود!(البته اینکه چقدر موجب عاقبت بخیری فرزند ما می شد، بماند!)

یا درمستقل ترین حالت، چهارتا کتاب تربیتی را می خواندیم و پاسخ خیلی از مسائل را به راحتی به دست می آوردیم، اما امروز چطور؟

امروز کتاب ها و کارگاه ها، به تنهایی پاسخگوی چالش های ما نیستند. چرا؟

پاسخش ساده است. دوره و زمانه عوض شده!

خیلی وقت است دوره ی سنگ گذاشتن در بشقاب کودکی که غذا نمی خورد و تنبیه کودکی که سلام نمی کند تمام شده است.

حالا از سنین کم، پای مرد عنکبوتی و دختر کفش دوزکی به خلوت فرزندمان باز شده و چشمانش خیره به بازی های رنگارنگ، اتاق های مجازی خوش رنگ و لعاب و تکنولوژی ها و ارتباطات رو به رشد، باز و بسته میشود، پس جنس و مدل چالش های امروز فرزندپروری، با دیروز زمین تا آسمان فرق می کند.

واضح است که این تفاوت نه از حیث موضوع، بلکه ازحیث بستر است.

بگذارید برایتان خودمانی تر بگویم. ما هنوز هم سر اینکه فرزندمان حرف گوش نمی کند یا با خواهر و برادر کوچک ترش ناسازگار است چالش داریم. هنوز هم بحث از پوشک گرفتن و بکن نکن های تربیت جنسی و گله و شکایت والدین از اضطراب، ترس و لجبازی فرزندشان سربه فلک کشیده اما علل و عوامل و نحوه ی مواجهه ی ما و علم کنونی بسیار متفاوت از دیروز خواهد بود. زیرا جامعه ی امروز و اقتضائات آن زیر و رو شده و به تبع آن نیازها، خواسته ها و افق نگاه کودک و نوجوان رنگ عوض کرده  و حتی خود ما نیز تغییر قابل توجهی داشته ایم. فلذا نمی توان توقع داشت راهکارها و روش های سابق، به اندازه گذشته کارایی لازم را داشته باشند و چه بسا اصلا در دفترچه تربیتی نسل ما، فصلی با عنوان چالش های فرزند امروز وجود خارجی نداشته باشد.

القصه… در مواجهه با چالش های نوظهور فرزندان امروز و تربیت آنها که احتمالا چند تار سفید به موهایمان اضافه کرده اند چه کنیم؟

امام علی (ع) من باب این موضوع و لزوم تربیت فرزندان با زمانه خویش می فرمایند:

« فرزندانتان را به انجام آداب خودتان وا ندارید زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.»

توصیه ی ماهم این است که در این زمینه به مشاوری متخصص و با تجربه سربزنید که هم نگاه شما را بشناسد و هم دنیای کودک امروز را چشیده باشد تا شما را در این مسیر پر پیچ و خم تربیت و شناخت، چراغ راه باشد و دستتان را بگیرد تا راه حل درست و مناسب فرزند خودتان را بسازید، راه حلی اختصاصی، متناسب با شرایط زندگی، فرهنگی و زمانه خودتان!

 

2- زمان منتظر متخصص شدن ما نمیماند!

اگر گمان کرده اید زمان منتظر می ماند تا تمام فوت و فن های تربیتی و زیر و بم زمانه ی کودکتان را بشناسید و یک مادر و پدر عالم و کامل در زمینه فرزندپروری شوید، باید به عرضتان برسانم که سخت در اشتباهید!

چشم بر هم بزنیم فرزندمان قله های مهد و دبستان و دبیرستان را درنوردیده و روز به روز مسائل و چالش ها و خواسته هایش پا به پای او قد می کشند، اما علم و آگاهی ما چطور؟

مگر تا کجا می توانیم یک والد همه چیز تمام شویم که راه حل تمام مشکلات فرزندش را از بر شود؟

مگر چند ساعت و چند روز فرصت داریم که خط به خط همه ی کتاب های تربیتی را بخوانیم و کارگاه های والدگری را سیر ببینیم تا یک مادر یا پدر متخصص شویم و برای هر سوال، پاسخی داشته باشیم و برای هر مسئله ای، راه حل؟

ما اگر هر دم را هم غنیمت بشماریم نمی توانیم به اندازه ی یک متخصص و مشاور کودک همه ی ابعاد تربیتی را جامع بخوانیم و بدانیم. نهایتا به سختی می توانیم یک مادر یا پدر نسبتا مجرب برای فرزند خودمان باشیم که از پس چالش های سطحی او برآییم، نه بیشتر!

راستش را بخواهید زمان اندک است و مجال و ظرف توانایی و تجربه ی ما محدود.

پس اگر برای یادگیری زبان به یک مدرس حرفه ای سر می زنیم، یا برای بهبود معده درد به یک پزشک حاذق؛ آیا بهتر نیست برای پرکردن چاله های تربیتی و ساختن روح فرزندمان که سرمایه ی گران بهای وجود و ثمره حیاتمان است، به یک متخصص حوزه کودک مراجعه کنیم؟

گاهی کمک گرفتن از کسی که نه تنها سال های سال درس خوانده، بلکه در این عرصه تجربه کسب کرده است می تواند راهنمای آرامبخشی باشد که ما را از ظلمت و سرگردانی تربیتی و بیهوده دویدن های وسواسی در پرورش فرزندمان برهاند.

 

3- کودکان منحصر به فرد یا خاص؟! مسئله این است.

ممکن است برای شما هم اتفاق افتاده باشد که نشانه های خاصی در کودکتان ببینید.

مثلا گریه های بی امان و اضطراب شدید یا وابستگی های غیر معمول داشته باشد.

رفتارهای خاص، پرخاشگری های عجیب از خودش نشان بدهد. حتی از تعامل با هم سن و سالان سرباز بزند، اعتماد به نفس پایینی داشته باشد یا علاِئمی از سرخوردگی را تجربه کند.

معمولا در چنین مواقعی چه کار می کنید؟

نادیده می گیرید و رد میشوید؟ یا به هم می ریزید و آسمان و ریسمان به هم می بافید و عالم و آدم را خبر می کنید که فرزندتان دارد از دست میرود؟

یا صبر و مشورت می کنید و تلاش می کنید تا ریشه و راهکار حل آن ها را پیدا کنید؟

اگر از آن دسته والدینی هستید که روش سوم را سرلوحه مسیر تربیت فرزند، قرار داده اید به شما تبریک می گویم!

خیلی وقت ها متوجه می شویم رفتارها یا علائمی در فرزندمان وجود دارد که انگار با سایر کودکان متفاوت است، قرار نیست دست و پایمان را گم کنیم که بچه ی ما خاص است و برچسب اختلال و ناتوانی به پیشانی اش بزنیم، قرار نیست او را مدام با بقیه دوستانش مقایسه کنیم و تک تک تجربیات و سخنان اطرافیان را آویزه ی گوشمان کنیم که : «بزرگ میشود خوب میشود، پدرش هم همینطور بود، خوب شد از این بدتر نشد و….» و همه چیز را رها کنیم.

نه حساسیت بیش از حد درست است، نه بی توجهی و بیخیالی صرف!

بیایید بپذیریم که هر کودکی با دیگری متفاوت است چون زاده ی مادر و پدری منحصر به فرد است با ویژگی های شخصیتی و بستر زندگی تکرارنشدنی، پس ممکن است چالش ها و مسائل خاص خودش را داشته باشد که نیازمند دیده شدن و پرداختن است.

یکی از دلایلی که باید در همچین مواردی به مشاور یا متخصص کودک سر بزنیم این است که کسی عاری از سوگیری های دوستانه و دلسوزانه و تجربیات فامیل درمانی، نشانه های فرزندمان را بررسی کند و ما را در صحت و سقم برداشت هایمان راهنمایی کند!

اصلا خیلی وقت ها شرایط خانه و رفتار ما والدین باعث بروز مسائلی میشود که اگر آنها اصلاح شوند، متوجه می شویم رفتارهای کودکمان خیلی عادی بوده و اتفاقا واکنش ها و نگاه ما اوضاع را سخت کرده است.

بگذارید ساده بگویم:

یک وقت هایی لازم است یک نفر خارج از گود فرزندپروری ما، با عینک تخصص، مسیر تربیتی و کودک ما را ارزیابی کند، آن وقت می تواند چراغ هایی را برایمان روشن کند که هرگز به وجود و تاثیر آنها واقف نبودیم.

چه کسی بهتر از مشاورکودکی که سرد و گرم این مسیر را چشیده می تواند کمک کننده باشد؟

 

4- وقت آن رسیده که قالب هایتان را بشکنید!

تا به حال به این دقت کرده اید که همه ی ما تا دلمان بخواهد قانون و چهارچوب برای زندگی و تربیتمان داریم؟ قالب های سفت و سختی که قلعه فرزندپروری مان را مستحم می کنند و آن را اعتبار می بخشند.

این قالب ها رفته رفته عینک والدگری ما را شکل می دهند، عینکی که با آن روی فرزند، امورات، نیازها و خواسته هایش متمرکز می شویم و هردقیقه به او از بایدها و نباید ها می گوییم و مدام به او القا می کنیم که: «من می دانم و تو نمیدانی و هر مسیری غیر آنچه من می گویم به ناکجا آباد ختم می شود، آخر من صلاحت را می خواهم».

حالا می دانید قسمت جالب ماجرا کجاست؟

اینکه بعضی از ما، به نگاه از پشت این عینک راضی نمی شویم و می خواهیم به هر روشی آن را روی چشم های فرزندمان هم بگذاریم تا او نیز مانند ما به این دنیا و وقایعش بنگرد و دقیقا مشکل از همینجا شروع می شود که ما می شویم عقل کل حیات کودکمان و مدام می خواهیم به او بگوییم چه چیزی درست است، چه چیزی غلط است، چه کار باید انجام بدهد و از چه چیزهایی باید بپرهیزد.

در کتاب علیه تربیت فرزند، آلیسون کوپنیک به نکته مهمی اشاره می کند:«اگر هر نسل به صورت برده وار و کورکورانه دقیقا آنچه را که نسل پیش انجام میداده تکرار می کرد، ما هرگز هیچ پیشرفتی نمی کردیم.»

ما با القای قالب های خودمان به فرزندمان، عینا مسیر تکاملی و رشدی او را مختل می کنیم و نتیجه این می شود که خواه نا خواه فرصت تجربه و خلاقیت و به معنای واقعی کلمه، زیستن و جرئت قدم برداشتن در مسیر های صعب العبوراما طبیعی زندگی را از او سلب می کنیم.

البته که؛ از یک جایی به بعد کودکمان عینک ما را پس می زند و می خواهد عینک رنگی و جدید خودش را جایگزین کند. در این مرحله مقاومت و جنگیدن جواب نمی دهد بلکه خوب است سپر والد وجودمان را بیندازیم و سری به مشاور بزنیم، کسی خارج از دایره خانواده خودمان که کودک قاعدتا بیشتر از ما، از او حرف شنوی خواهد داشت. حالا شاید بپرسید ارتباط این دو مقوله چیست؟

نکته کلیدی اینجاست که با اینکار به فرزندمان نشان می دهیم همیشه دانای قصه ما نیستیم و حتی ممکن است خودمان تا همیشه نیازمند به آموزش، تلاش و یادگیری باشیم و از موضع اینکه «من تا ابد عقل کل دنیای تو هستم»، پایین می آییم.

 

5- گاهی فقط لازم است بدانی که تو تنها نیستی!

این روزها با سیل محتواهای آموزشی و تربیتی، کتاب ها و کارگاه هایی محاصره شده ایم که ما را نسبت کوچک ترین رفتارهای فرزندمان حساس کرده اند و هراس برچسب های متنوعی که به کارهای کودکمان می زنند مثل خوره به جانمان افتاده که:«نکنه بچم اختلال خاصی داشته باشه؟»، «نکنه من اشتباه کردم و هیچ وقت این مسئله حل نشه ؟» درحالی که ممکن است خیلی از این مسائل طبیعی باشد. خیلی از بچه ها باشند که مادر و پدرشان را کچل کرده باشند و از بس که به آنها چسبیده اند یا در و دیوار خانه را بالا رفته اند، رنگ به رخ والدین نمانده باشد و فریاد چه کنم، چه کنم هایشان گوش فلک را کر کرده باشد اما خب طبیعتا شما نمی شنوید!

شما فقط گوشه ی چرخ و فلک زندگی خودتان نشسته اید و فرزندتان را می بینید که هرروز یک ماجرای جدید و یک رفتار عجیب و غریب از خودش نشان می دهد و فکر میکنید فقط شما با این چالش ها دست و پنجه نرم می کنید. در حالی که هزاران هزار کودک مثل دلبند شما و هزاران والد مثل خوتان در این دنیا مشکلاتی شبیه به شما را تجربه می کنند.

مراجعه به مشاورخوب، به شما کمک می کند که پنجره های نگاهتان باز شود و بدانید که تنها کسی نیستید که در مسیر تربیت مستاصل شده اید. شما تنها کسی نیستید که گاهی گمان می کنید کاش هیچ وقت کوله بار سنگین و سخت مادری و پدری را اینگونه به دوش نمی کشیدید. شما تنها کسی نیستید که گاهی دلتان میخواهد از شغل شریف والدگری دقایقی استعفاء بدهید تا انقدر نگران هست و نیست کودکتان نباشید. شما تنها کسی نیستید که با خودتان می گویید کاش فرزندتان چنین چالش هایی نداشت، راستش را بخواهید شما تنها نیستید!

این را مشاور به شما خواهد گفت چون روزهای بسیاری را با والدینی چون شما سپری کرده و می داند فرزندشما هم مثل باقی کودکان، این برهه ی زمانی را پشت سر خواهد گذاشت و مسئله آنقدرها هم که فکر می کنید حاد و دشوار نیست.

 

کلام آخر!

اگر یک روز احساس کردید نیاز دارید فرزندتان و زمانه اش را بهتر بشناسید یا عمیقا متوجه شدید جای یک متخصص کودک تمام عیار، در مسیر تربیت کودکتان خالیست یا دلتان می خواست کسی باشد که فارغ از  قضاوت و محکومیت، کنارتان باشد و دستتان را بگیرد تا ماموریت فرزندپروری تان را با سهولت و آرامش بیشتری به انجام برسانید، می توانید روی مشاورین کودک کارآزموده و مجربی که مسائل شما را در بستر فرهنگ و خانواده ی خودتان بررسی می کنند حساب کنید، کسانی که رسالتشان یاری همدلانه و روشن کردن چراغی در مسیر تربیت و والدگری شماست.

 

نویسنده: زهرا خسروآبادی

 

 

حذف حیاط، یک ظلم بزرگ در حق کودکان

خانواده بزرگ شهید چمران حذف حیاط، یک ظلم بزرگ در حق کودکانشما برای انتخاب خانه ای که در آن می خواهید زندگی کنید، چه ملاک هایی در نظر دارید؟ متراژش فلان قدر باشد. آسانسور و پارکینگ داشته باشد. نورگیر باشد و … . داشتن حیاط برایتان ملاک است؟ مثلا اگر خانه ای پیدا کنید که همه ی ویژگی های مطلوب تان را داشته باشد اما حیاط نداشته باشد، باز هم آن را انتخاب می کنید؟

نویسنده: زهرا مهدیان

از نظر من یکی از بزرگترین ظلم هایی که در حق بچه ها دهه ی هشتاد و نود شده، گرفتن حیاط خانه هاست. در معماری های امروزی و اولویت دادن به آپارتمان ها، برج های چند طبقه و استفاده حداکثری از زمین مسکونی، دیگر جایی برای حیاط نمی ماند. داشتن دو یا حتی سه پارکینگ برای هر واحد خیلی مهم تر از وجود چند متر حیاط است.
اما حواسمان هست حیاط چه تاثیری می تواند روی رشد کودک و حتی خودمان به عنوان پدر یا مادر داشته باشد؟

می خواهیم باهم بررسی کنیم وجود حیاط در خانه چه آثاری می تواند داشته باشد؛ پس باهم می خوانیم:

  • حیاط دروازه ای برای ارتباط با طبیعت
  • حیاط و تاثیر آن در رشد خودمان
  • بازی هایی که می توانیم در حیاط انجام دهیم؟
  • حالا که حیاط نداریم، چه کنیم؟

 

حیاط دروازه ای برای ارتباط با طبیعت

شاید خیلی شنیده باشید ارتباط و انس کودکان با طبیعت چه تاثیرات شگرفی در سلامت روحی و جسمی کودک دارد.
گردش در طبیعت چنان برای کودکان مهم است که دکتر ریچارد لوو مفهومی به‌نام «اختلال کمبود طبیعت» را مطرح می‌کند. البته این مفهوم تشخیصی پزشکی نیست و ربطی به اختلالات روانی و رفتاری کودکان ندارد. دکتر لوو از این مفهوم استفاده می‌کند که توضیح بدهد دوری از طبیعت چقدر برای کودکان مضر است و گردش چقدر برایشان اهمیت دارد.
و اگر نشنیده اید هم می توانید در مقاله ی طبیعت گردی با کودک چه مزایایی دارد؟ دارد بخوانید.

برگردیم به بحث اصلی مان؛ حالا این حیاط کوچک خانه ی ما می تواند دروازه ای باشد برای ورود به طبیعتی که هزاران هزار فایده دارد.
فضای باز و استفاده از هوای آزاد، دسترسی به آب و امکان استفاده از آن، وجود خاک در گلدان و باغچه همه اجزایی از طبیعت هستند که در حیاط های خانه ی مان پیدا می شود.
پس بهتر است زندگی شهر نشینی و دوری از دشت و جنگل را بهانه نکنیم و نگذاریم کودکانمان فرصت لمس طبیعت و استفاده از این نعمت زیبای الهی را از دست بدهند.

 

حیاط و تاثیر آن در رشد خودمان

وقتی یک محیط جذاب و آزاد مثل حیاط در خانه داشته باشید، کودک ناخودآگاه آنجا را برای بازی ها و فعالیت هایش انتخاب می کند. فضایی باز که می تواند آزادانه بدود و بازی هایی که در خانه به خاطر انبوه وسایل منزل و ترس از همسایه ی طبقه ی پایین دارد را به راحتی انجام دهد؛ این حیاط رفتن ها قبل از آنکه برای کودک فایده داشته باشد، برای خودمان به عنوان مادر یا پدر تاثیر گذار است. اینجا برایتان 5 آثار حیاط رفتن بچه ها را می شماریم:

1. درگیری و کش مکش کمتر

معمولا وقتی بچه ها کاری برای انجام دادن نداشته باشند و حوصله ی شان سر رفته باشد، مدام بهانه گیری می کنند و یا سراغ تلویزیون و بازی های موبایلی می روند که هردو می تواند زمینه ی خوبی برای دعوا با پدر و مادر باشد.
کودک بهانه گیر قابلیت این را دارد که به پرواز مگس در هوا هم اشکال بگیرد و داد و فریاد راه بیاندازد. اگر هم پای تلویزیون و موبایل بنشیند بهانه ای دست مادر می دهد که مدام کودک را سرزنش کند که چقدر پای موبایل نشستی و نگران باشد که کودکش با موبایل چه کار می کند یا کارتنی که مناسبش نیست را ببیند.
حالا تصور کنید، خانه ای که حیاط دارد، کودک می تواند ساعات زیادی از روز را در در حیاط مشغول شود و دیگر فرصتی برای بهانه گیری پیش نمی آید. در نتیجه کش مکش و درگیری با کودک به حداقل می رسد و مادر اعصاب آرام تری خواهد داشت.

 

2. زمانی برای خود داشتن

سرگرم شدن کودک در یک فضای امن و پویا که قابلیت های زیادی برای خلق موقعیت های بازی دارد، به معنی ایجاد زمان شخصی برای مادر است. مادر در این زمان که کودک به او کاری ندارد، می تواند به انجام کارهای مورد علاقه اش برسد. کتاب بخواند، کارهای شغلی اش را انجام دهد، به کارهای هنری مشغول شود و یا هر کاری که با وجود کودک به سختی می تواند از عهده ی آن برآید. داشتن زمانی برای خود به شدت در ایجاد حال خوب مادر، موثر است.

 

3. ارتباط مستقیم با طبیعت

مادر یا پدر هم می توانند در کنار کودک از لمس و ارتباط با طبیعت بهره مند شود. ارتباط با طبیعت، انجام کارهایی مانند باغبانی و یا بازی با خاک و آب در کنار کودک، موجب لطافت روح و آرامش اعصاب می شود.
اینکه بتوانید فارغ از کارهای روزمره، زمانی را در طبیعت کوچک خانه تان بگذرانید، موجب می شود خستگی های کار روزانه از بین برود و انرژی برای انجام کارهای بیشتر به دست بیاورید.
درواقع همان تاثیرات مثبتی که طبیعت روی کودک دارد، روی ما بزرگتر ها هم دارد.

 

4. خانه مرتب تر

وقتی یک یا چند کودک در خانه باشند، مدام می خواهند با اسباب بازی ها و یا وسایل خانه بازی کنند و اگر بخواهید آزادی های زیر هفت سال کودکانه را هم رعایت کنید، خانه ای به هم ریخته و پر از ابزار و وسایل خواهید داشت. اگر به آزادی های کودکانه اعتقادی ندارید و یا می خواهید در مورد آن بیشتر بدانید، پیشنهاد می کنم کارگاه حد و مرز آزادی های کودکان را از دست ندهید.
از طرفی دیگر، داشتن خانه ای مرتب و تمیز، آرزوی اکثر مادران می باشد. حال کودکی که ساعات زیادی را در حیاط می گذراند، فرصتی برای به هم ریختن خانه نخواهد داشت.
امتیاز دیگر هم این است که بسیاری از فعالیت هایی که کثیف کاری زیادی دارد، به جای خانه، می توان در حیاط انجام داد. فعالیت هایی مثل گل بازی، رنگ بازی و بازی هیجانی.
با وجود حیاط دیگر نگران شکستن وسایل خانه و حتی اعتراض های همسایه ی پایینی نخواهیم بود.

 

5. افزایش ارتباط و تعاملات اجتماعی

حیاط معمولا فضای اشتراکی خانه هاست. شما با وجود حیاط این فرصت را دارید که در یک بستر ساده و به دور از تشریفات و زحمت با همسایگانتان ارتباط و تعامل داشته باشید.
این ارتباط ها می تواند فواید بسیاری داشته باشد مثلا هم بازی شدن فرزندانتان، ایجاد دوستی های بیشتر، کمک گرفتن در مواقع گرفتاری و بیماری و … .

 

بازی هایی که می توانیم در حیاط انجام دهیم؟

الف) بازی های هیجانی:

1. انواع بازی ها با توپ مثل وسطی، استوپ هوایی، والیبال و … که خودتان بهتر بلدید و اگر هم خدایی نکرده نمی دانید این بازی ها چگونه انجام می شود کافیست اسم آن را یک جستجو ساده در گوگل کنید.
2. بازی های کلاسیک مثل دنبال بازی، قایم باشک، گرگم به هوا و … که حتما تجربه ی بازی اش را در کودکی داشته اید و بیشتر توضیح نمی دهیم.
3. انواع آب بازی های ساده مثل جنگ آبی با استفاده از بطری های شیشه شور یا آب پاش، حمل آب در کاسه روی سر بدون ریختن آن، پر کردن بادکنک با آب و سعی در ترکاندن آن بازی هایی است که با ابزار ساده می توانید در حیاط انجام دهید. اگر آب بازی های پیشرفته تر بخواهید می توانید با مطالعه ی ایبوک آب بازی، انواع بازی ها را یاد بگیرید.

ب) فعالیت های دست ورزی

4. خاک بازی که هرچه از فوایدش بنویسیم کم است. اگر بخواهید تخصصی تر بدانید، فواید خاک بازی برای کودکان را بخوانید.
کافیست یک بیلچه کوچک و یا حتی یک قاشق یک بار مصرف یا قاشقی که دیگر برای غذا از آن استفاده نمی کنید را به کودک دهید و ببینید با خاک چه بازی هایی انجام می دهد. زیر و رو کردن خاک برای پیدا کردن حیوانات، کندن چاله برای رسیدن به گنج های خاکی، درست کردن خانه برای مورچه ها یا جوی آب و ده فعالیت دیگر را می توان با خاک انجام داد.
5. رنگ بازی فعالیتی بسیار جذاب برای کودکان که کمتر می توان آن را در محیط خانه انجام داد. حیاط به دلیل داشتن آب و چاه و هم چنین فضای باز این امکان را به شما می دهد که هر چقدر خواستید رنگ بازی کنید و بعد با مقداری آب و یک فرچه یا جارو آن جا را تمیز کنید که این فعالیت تمیز کاری هم خودش یک بازی جذاب برای بچه ها به حساب می آید.
یک کاغذ رولی پهن کنید؛ می توانید با چیزهایی که در باغچه پیدا می کنید مثل انواع برگ، سنگ و شاخه درختان روی کاغذ چاپ بزنید. می توانید این فعالیت چاپ را با دست یا پا انجام دهید.
6. بازی با آتش: فضای باز حیاط بستری مناسب برای روشن کردن آتش و افزایش ریسک پذیری کودکان است. طبیعتا روشن کردن آتش بدون حضور و کمک بزرگتر ها توصیه نمی شود.
یک نظارت و همراهی کوچک از طرف شما می تواند تجربه دلنشینی برای کودکان رقم بزند.
در آتش بازی علاوه بر روشن کردن آتش، می توانید فعالیت آشپزی های مختلف را انجام دهید مثل سیب زمینی کبابی یا املت آتشی.

ج) کشف طبیعت

7. پیدا کردن و دیدن حشرات داخل باغچه می تواند یکی از جذاب ترین بازی های حیاط باشد. باغچه ها پر از انواع حشرات گوناگون است. با کمی زیر و رو کردن خاک می توانید آن ها را پیدا کنید.
یک دفتر یادداشت بردارید. هر بار که یک حشره دیدید همراه بچه ها به آن خوب نگاه کنید و از بچه ها بخواهید نقاشی آن را در دفتر بکشند. بچه های بزرگتر می توانند درباره ی آن حشره تحقیق کنند و اطلاعات مربوط به آن را یعنی اسم، غذایی که می خورد، محل زندگی و اطلاعات دیگر را در دفترش یادداشت کند. بعد از مدتی شما یک دایره المعارف مصور از حشرات خواهید داشت.
8. بازی با برگ ها
برگ درختان و گل ها انواع و اشکال مختلفی دارد. در پاییز می توانید برگ ی ریخته شده را در یکجا جمع کنید. روی آن ها بپرید، برگ ها را روی سرتان بریزید و از صدای خش خش برگ ها لذت ببرید.
با برگ ها می توانید انواع کلاژ و فعالیت های چاپی و هنری را می توان انجام داد. یک تابلو از طبیعت می تواند یک یادگاری جذاب از حیاط خانه ی تان باشد.
9. نقاشی روی سطوح مختلف
طبیعت پر از انواع سطوح مختلف است. تنه ی درختان، برگ ها، سنگ ها و زمین حیاط می تواند دفتر نقاشی بچه ها باشد. با گچ انواع نقاشی ها و حتی بازی هایی مثل لی لی را روی زمین بکشید.
کاغذ را روی تنه درختان بگذارید و با پاستل، بافت های درختان را بکشید.
برگ ها و سنگ ها هم تابلوهای جذابی است که می توان روی آن نقاشی کشید و آن را به دیگران هدیه داد.
10. باغبانی و کاشت گیاه و رسیدگی روزانه به آن
فعالیت های باغبانی برای کودک خصوصا کودکان بالای 5 سال مفید و البته جذاب است. رسیدگی به یک گلدان خاص، علاوه بر آشنایی آنها با مفاهیم علوم، مسئولیت پذیری را در کودکان تقویت می کند.

حالا که حیاط نداریم، چه کنیم؟

خب اگر حیاط دارید که خوشا به سعادتتان، همین الان بلند شوید و قدر این نعمتتان را بدانید و همراه بچه ها برای بازی و فعالیت به حیاط بروید. دیگر با شما کاری نداریم اما اگر دلتان آب شده و با خود گفته اید کاش ما هم حیاط داشتیم بقیه ی این نوشته را بخوانید.

کجا برویم؟

پشت بام! بله همین یک یا چند طبقه بالای سرتان می تواند جایگزین خوبی برای حیاط باشد. کافیست از ایمنی آن با نصب نرده و حفاظ مطمئن شوید.
اگر امکانش هست می توانید باغچه ایجاد کنید و اگر مستاجر بودید و یا شرایطش نبود، می توانید از گلدان های بزرگ و کوچک برای کاشت گل و گیاه استفاده کنید.
چه بسا بچه ها از این مشارکت آماده کردن حیاط پشت بامی تان بیشتر خوششان بیاید تا یک حیاط آماده.
اگر پشت بام شرایط مناسبی نداشت باز جای چاره هست. کافیست نزدیک ترین پارک به خانه تان را شناسایی کنید و همراه بچه ها به آنجا بروید.

قبول دارم که مدل و سبک زندگی های امروزی، ما را از طبیعت دور کرده اما برای هر دردی، درمانی است. دوری از طبیعت را جدی بگیرید و این نعمت زییای خداوند را از بچه ها دریغ نکنید.

نویسنده: زهرا مهدیان

بازی فکری چرا و چگونه ؟

بررسی بازی فکری و هفت سال دوم زندگی
خانواده بزرگ شهید چمران بازی فکری چرا و چگونه ؟

نویسنده: مهدیه ولیخانی

بازی نقش محوری را در زندگی کودک بازی می‌کند. زندگی روزمره کودکان به بازی می‌گذرد. البته بازی مختص کودکان نیست بلکه در هر سنی به فراخور حال آن نوعی از بازی در جریان است. حتی گاهی نقش ضروری در زندگی بزرگسالان پیدا می‌کند زیرا یکی از مواردی که شادابی انسان را تامین می‌کند بازی است. منتها نوع بازی و مدت زمانی که افراد در سنین مختلف به آن اختصاص می دهند متفاوت است.

بازی بزرگ و کوچک نمی‌شناسد و می‌تواند مانند غذای روح، حال و هوای زندگی‌تان را از چیزی که هست، بهتر کند.

با اینکه بازی به عنوان بخش پذیرفته شده ای از زندگی کودک، از اهمیت ویژه ای برخوردار است اما گاهی ضرورت آن فراموش می‌شود و بازی به عنوان عامل وقت گذرانی تلقی می‌شود و این نوع نگاه در مورد دانش‌آموزان بیشتر جلب توجه می‌کند. و از آنها خواسته می‌شود که به جای بازی درس بخوانند. اما به این نکته توجه نمی‌کنند که بازی یکی از بهترین روش‌ها برای یادگیری است.

با توجه به این رویکرد نقش بازی فکری پررنگ‌تر می‌شود. و نیاز است که بیشتر به آن بپردازیم.

مقاله‌ی پیش‌رو مطالب زیر را پوشش خواهد داد:

  • تعریف بازی فکری
  • اهمیت بازی فکری
  • معایت و مزایا
  • آَشنایی با مدل‌‌های بازی فکری

 

تعریف بازی فکری

برای بازی فکری تعاریف گوناگونی وجود دارد. به طور مثال:

  • بازی‌های فکری، بازی‌هایی هستند که نیاز به اطلاعات معنی‌دار و تلاش‌های شناختی دارند. بازی‌های فکری ممکن است تا حد زیادی براساس یک دانش عمیق و گسترده باشد در حالی که آزمون اصلی فقط به توانایی فرد در به یاد آوردن و فراخواندن اطلاعات تمرکز داشته باشند. بازی‌های فکری در انواع مختلفی وجود دارد که قابلیت بازی به صورت فردی، دو به دو و تیمی را دارا هستند.
  • یک تعریف ساده و عامه‌پسند این است که بازی فکری، تمرین و ورزشی برای مغز است.
  • بازیهای فکری چاله هایی هستند که انسان را برای حرکت در مسیر ناهموار و پر پیچ و خم زندگی آماده می کند. وقتی کودک در زمان مناسب بتواند در این چاله ها قرار گرفته و خودش آنها را حل کند ، آمادگی روبرو شدن با مشکلات و مسائل مختلفی که در زندگی رخ می دهد ، دارد.

تعریف موردنظر ما به این شرح است:

” بازی فکری به یک فعالیت ذهنی هدفدار گفته‌می‌شود که به صورت فردی یا گروهی انجام می‌شود و همراه با نشاط و سرگرمی است و تاثیرات مثبت قابل قبولی در ذهن، روحیه، شخصیت و زندگی هر انسانی ایجاد کند.”

بحث نشاط و سرگرمی در تعریف ما جایگاه مهمی دارد، شاید تعاریف دیگر خیلی به این قسمت اهمیت نداده باشند، اما چون ما در مورد بازی فکری صحبت می‌کنیم اگر این فعالیت ذهنی هدف دار، با نشاط همراه نباشد اصلا  از نظر ما بازی نیست. چون ما در مورد چیزی حرف میزنیم که برای کودک جذاب باشد.

 

اهمیت بازی فکری

لازم است که به این نکته توجه کنید که این مقاله در مورد جایگاه و اهمیت بازی فکری برای بالای هفت سال است. به طور کلی از نظر محققان، همچنین تجربه‌ی کاری گروه چمرانی‌ها نشان داده است که بازی فکری برای زیر هفت سال نباید نقش پررنگی داشته باشد. در این سن نیاز اصلی تکاپو، جنبش و حرکت است. و نهایت بازی فکری که آن هم نه به صورت افراطی در اختیار کودک قرار می‌دهیم بازی‌های ساخت و ساز ساده مانند انواع لگوها و انواع چفتوها و پازل‌های ساده است.

اما در بالای هفت سال بازی‌های فکری سهم بزرگی در یادگیری دارند که آن را جالب و آسان‌تر کرده و مفاهیم را با بیان ساده‌تر به کودکان می‌آموزند. در حقیقت هنگامی که کودکان یا حتی بزرگسالان برای یادگیری یک موضوع مبتدی باشند، ممکن است از ترسِ کوچکی برای برخورد با مفاهیم جدید رنج ببرند. با کمک بازی‌های فکری طراحی شده بر اساس یک مفهوم، بسیاری از موضوعات جدید به سادگی یاد گرفته می‌شوند؛ به همین دلیل است که عده زیادی از محققان آموزش و پرورش، این بازی‌ها را به عنوان یک ابزار آموزشی معرفی کرده و از اهمیت بازی‌های فکری سخن می‌گویند.

 

مزایای بازی فکری

  • افزایش مهارت‌های کودکان
  • اجتماعی شدن
  • گسترش تفکر منطقی و حل مشکلات
  • مدیریت اوقات فراغت و ایجاد لحظه‌های شاد
  • تقویت مهارت صحبت کردن با دیگران به واسطه شرح اتفاقات بازی
  • افزایش قدرت کنکاش کردن و جستجو برای حل مسائل
  • پرورش ذهن آموزشی کودک و تاثیر روی یادگیری سریع
  • درک سریع مطلب و عدم نیاز به توضیحات اضافه برای مسائل گوناگون
  • افزایش قدرت تخیل و ایجاد خلاقیت
  • افزایش یادگیری در زمینه‌های مختلف فنی

 

بازی نگرانی و استرس را کاهش می‌دهد

شاید برای شما هم این سوال پیش بیاید که چگونه بازی باعث کاهش استرس می‌شود؟
در جواب این سوال باید گفت: ما در زندگی با نگرانی و استرس های بی شماری درگیر هستیم. وقتی بازی فکری می‌کنید ذهن به حرکت در می آید و شروع به پردازش و تحرک می‌کند.
به طور کلی بازی باعث تخلیه انرژی و استرس می‌شود. فارغ از اینکه شما چه نوع بازی می‌کنید. خود این بازی کردن انرژی را تخلیه می‌کند. این مقوله باعث می شود اضطراب و نگرانی های هجوم برده، با پویایی ذهن از بین برود و استرس نداشته باشید.

برای آشنایی بیشتر با بازی‌های فکری و مزایای آن می‌توانید به کارگاه بازی فکری رجوع کنید.

 

معایب بازی فکری

در کنار مزایای بازی های فکری، ممکن است معایب محدودی نیز وجود داشته باشد. در ادامه به بررسی این نکات می‌پردازیم:

  • بازهای فکری می‌توانند اعتیادآور باشند:

ممکن است به علت جذابیت‌های بازی‌های فکری، انجام آنها برای برخی اعتیادآور باشد. آنها همچنین می‌توانند باعث حواس‌پرتی افراد شوند؛ مخصوصا هنگامی که دیگر مشغول بازی نیستند. کودکان و بزرگسالان ممکن است تا مدت‌ها بعد از اتمام بازی، به این فکر کنند که برای برد یا باخت چه کار بهتری می‌توانستند انجام دهند.

  • بازی‌های فکری می‌توانند زمان‌بر باشند:

بازی‌های فکری بسیاری وجود دارند که نیازمند زمان طولانی هستند و ممکن است ساعت‌ها افراد را سرگرم نگه دارند. اگر شناختی از بازی فکری مورد نظر ندارید و توجه‌تان به زمان محدود است، این امکان وجود دارد که در تمام طول روز بدون این که حتی متوجه گذر زمان شده باشید، مشغول بازی شوید.

 

انواع بازی های فکری

  • بازی‌های صفحه‌ای یا رومیزی
  • پازلی
  • اتاق فرار
  • بازی های کارتی
  • بازی های نقش آفرینی
  • بازی‌های کاغذی و نوشتاری
  • بازی های مهارتی- حرکتی
  • بازی های ساخت و ساز
  • بازی‌های رایانه‌ای و موبایلی

این موارد دسته‌بندی کلی هستند که هر کدام به زیرشاخه‌های متعددی تقسیم می‌شوند. حتی گاهی یک بازی بنا به تعریف هر کدام از این دسته‌ها در بیش از یک خانواده قرار بگیرد.

به طور مثال

  • بازی‌های صفحه‌ای یا رومیزی:

به بازی‌هایی گفته می‌شود که به اصطلاح boardgame هستند. یک صفحه بازی دارند و وسایلی که بازی با آنها انجام می‌شود بازی هایی مثل جالیز از این دست بازی‌ها می‌باشند.

  • بازی های کارتی:

بازی هایی هستند که نقش اصلی را در آن‌ها کارت ایفا می‌کند.

  • بازی های نقش آفرینی:

به بازی‌هایی گفته‌می‌شود که خود فرد در آن یک نقش یا موضوعیتی پیدا می‌کند. کاراکتر او قابل ارتقا است و همه‌ی اجزای دیگر بازی بنا به نوع تفکر و ایفای نقش آنها وابسته هستند. که می‌تواند با توجه به خلاقیت و ذهنیت خودش این کاراکتر را ارتقا بدهد. بازی‌هایی مثل پانتومیم و مافیا جزء این دسته از بازی‌ها محسوب می‌شوند.

 

که ما در کارگاه  بازی فکری به صورت جامع تری به هر کدام از این موارد پرداختیم و مثال زدیم . و برای تهیه‌ی آن می‌توانید به سایت چمرانی‌ها مراجعه بفرمایید.

 

نویسنده: مهدیه ولیخانی

نقش تربیتی انیمیشن؛ این رسانه‌ی تصویریِ جذاب!

انیمیشن؛ از دیروز تا امروز!

نویسنده: مائده مرادی

خانواده بزرگ شهید چمران نقش تربیتی انیمیشن؛ این رسانه‌ی تصویریِ جذاب!گالیور، بچه‌های مدرسه والت، فوتبالیست‌ها، ملوان زبل، مهاجران، حنا دختری در مزرعه، رامکال، ایکیوسان، خانواده دکتر ارنست، پسر شجاع، بل و سباستین و… این نام‌های آشنا، رفیق دوران کودکی ما بودند!

اگر همه را به یاد نیاوریم، برخی از آنها، بخش اعظمی از دنیای کودکی ما را ساختند؛ صحنه شوت سوباسا به سمت دروازه و انتظار برای گل شدن توپ، مثل خوردن هندوانه وسط تابستان برایمان شیرین و لذت بخش بود! با چادر مشکی مادربزرگ در نقش زورو فرو می‌رفتیم و در دنیای قصه‌های مجید با او زندگی می‌کردیم.

همه چیز ساده بود، شبیه به دنیای صاف و ساده کودکی ما. کارتون‌ها بار محتوایی داشتند؛ خانواده در آن‌ها نقش پررنگی داشت و مفاهیم ارزشمندی مانند انسان‌دوستی، کمک به هم‌نوع، مهربانی، مسئولیت‌پذیری، عاقبت‌اندیشی، احترام، مبارزه با مشکلات، شکرگزاری و… را به ما می‌آموختند.

«رسانه» معنا و مفهوم امروزی پیدا نکرده بود و سهم ما از دنیای دیجیتال به قاب چند اینچی تلویزیون محدود می‌شد که پس از انجام تکالیف درسی اجازه داشتیم ساعاتی را به دیدن آن اختصاص دهیم. شاید والدین ما به نقش تربیتی رسانه‌ آگاه نبودند اما با آسیب‌های حداقلی آن آشنا بوده و ما را از زیاده‌روی در مصرف آن منع می‌کردند.
امروزه رسانه‌ها تا عمق جان خانه و خانواده‌ها رسوخ کردند و مصرف رسانه‌ای نیز در مقایسه با گذشته به گستردگی موبایل‌ها، لپ‌تاپ‌ها، تبلت‌ها، رایانه‌ها و… ده‌ها اینچ افزایش یافته است!

این روزها از هر طرف پیامی از سوی رسانه‌ها به سمت انسان روانه می‌شود. رسانه‌ای که آنچه را می‌خواهد، خواه واقعی یا غیرواقعی یا تلفیقی از هر دو در بسته‌بندی جذاب و موردپسند برای ما می‌فرستد و اگر ما گیرنده‌ها‌ی خوبی نباشیم و پیام فرستنده را به درستی پردازش نکنیم، رفته رفته تبدیل به چیزی می‌شویم که کیلومترها از خودمان فاصله دارد!

اینجاست که با اندکی دخل و تصرف می‌توان گفت: «گیرنده باید عاقل باشه!»

`

البته قصد داریم به صورت اختصاصی درباره «انیمیشن» صحبت کنیم؛ رسانه‌ای که بیشترین تاثیر را روی کودکان و نوجوانان دارد و می‌تواند دنیای آنها را متحول کند.

آنچه می‌خوانیم:

  • مواد تشکیل دهنده انیمیشن!
  • چرا انیمیشن مهم است؟
  • فرستنده پیام را بشناسیم.
  • محتوای پیام چیست؟
  • گیرنده پیام را بشناسیم.
  • شناخت فرستنده و محتوای پیام تنها با یک کلیک!
  • کودکان و نوجوانان در گروه‌های سنی مختلف چه دریافتی از پیام‌های رسانه‌ای ]انیمیشن[ دارند؟
  • بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید!
  • چگونه مصرف رسانه‌ای کودکان را مدیریت کنیم؟!
  • چگونه مصرف رسانه‌ای نوجوانان را مدیریت کنیم؟!
    کمی درباره سواد رسانه‌ای…

 

مواد تشکیل دهنده یک انیمیشن!

به نظر شما انیمیشن از چه بخش‌هایی تشکیل شده است؟

ایده؟ طرح داستان؟ شخصیت‌ها؟ تصاویر متحرک؟ موسیقی؟ کلام؟
بله درست است اما منظور ما چیزی فراتر از شکل ظاهری انیمیشن است. انیمیشن هم مانند هر رسانه‌ی دیگری سه بخش اصلی دارد که لازم است با آن آشنا شویم.

1) فرستنده پیام؛

یعنی کسی که محتوا را طراحی می‌کند. به عبارت ساده‌تر همان شرکت‌هایی که انیمیشن‌ها را می‌سازند و تصمیم می‌گیرند چه چیزی را چگونه به بیننده منتقل کنند.

2) محتوای پیام؛

همان چیزی است که انیمیشن قصد دارد به صورت مستقیم یا پنهان به گوش و چشم ]سمع و نظر[ شنونده و بیننده‌ی خود برساند.

3) گیرنده پیام؛

کودک و نوجوانی که مخاطب اصلی انیمیشن است و میزان درک و آگاهی او تعیین می‌کند پیام فرستنده را چگونه دریافت کند.

شاید این سوال در ذهن شما ایجاد شده باشد که چرا باید به انیمیشن (به عنوان یک سرگرمی ساده کودکان) تا این اندازه اهمیت دهیم و آن را بشناسیم؟
پیش از آشنایی بیشتر با بخش‌های مختلف انیمیشن، خوب است به این سوال پاسخ دهیم.

چرا انیمیشن‌ها مهم هستند؟!

1. انیمیشن‌ها جزء اولین رسانه‌های تصویری هستند که به دنیای کودک وارد می‌شوند و مورد توجه او قرار می‌گیرند. کودک مانند یک زمین خالی آماده بذرافشانی است و هرچه در این دوره در این زمین کاشته شود، روزگاری قابل برداشت خواهد بود. کودک از آنچه از طریق بازی، داستان، کارتون و… از محیط پیرامون دریافت می‌کند تاثیر می‌پذیرد.

پس مهم است چه بذری در سرزمین وجود کودک کاشته می‌شود.

2. کودک به علت تلقین‌پذیری بالا، قدرت تعقل، تجزیه و تحلیل پایین در مقابل پیام‌های رسانه‌ای که در قالب انیمیشن، بازی، داستان، نمایش و… دریافت می‌کند، منفعل است و هر آنچه را دریافت می‌کند می‌پذیرد. پس گزینش پیام‌های دریافتی کودک برعهده ماست تا شاکله شخصیت او به درستی شکل بگیرد.

3. جذابیت حرکات، حالات چهره، نوع پوشش، ویژگی‌های ظاهری، رفتار، گفتار، اخلاق و… شخصیت‌های انیمیشنی موجب می‌شود کودک بیشترین میزان تاثیرپذیری را از آنها داشته باشد و سلیقه و ذائقه او مطابق آنچه از آنها دریافت می‌کند، شکل بگیرد. درواقع کودک شخصیت‌های مورد علاقه خود را به الگوهای رفتاری تبدیل می‌کند. از این رو وظیفه داریم الگوهای صحیحی به او معرفی کنیم.

4. کودک نمی‌تواند تفاوت دنیای واقعی و خیال را درک کند و با شخصیت‌های داستانی هم‌ذات‌پنداری می‌کند. رفتارهای آنان را همانندسازی کرده و اصول و شیوه زندگی کردن را از آنها یاد می‌گیرد. پس مهم است سبک زندگی که کودک از طریق انیمیشن‌ها می‌آموزد مطابق ارزش‌های ما باشد. فرهنگ زیستی نسل آینده از همین دوران در حال شکل‌گیری است.

5. انیمیشن‌ها می‌توانند روی مهارت‌های اجتماعی، رشد شناختی، سلامت هیجانی کودک تاثیر داشته باشند و اگر برنامه صحیحی برای آن نداشته باشیم می‌تواند روی هرکدام از حوزه‌های رشدی کودک اثرات منفی و مخرب بر جای بگذارد.

 

فرستنده پیام را بهتر بشناسیم!

فرض کنید پستچی بسته پستی را تحویل شما می‌دهد که از طرف فردی ناشناس به دست‌تان رسیده‌ است و از محتوای آن اطلاعی ندارید. طبیعی است که در این حالت برای باز کردن بسته دچار تردید و نگرانی هستید و اطمینان خاطر کمتری نسبت به محتوای آن دارید. اگر بدانید بسته از طرف یک فروشگاه فرهنگی برای شما ارسال شده، راحت‌تر می‌توانید محتوای آن را حدس بزنید و با اطمینان بیشتری بسته را باز می‌کنید.
در دنیای رسانه نیز شناخت فرستنده و افرادی که محتوایی را برای ما تولید، بسته‌بندی و ارسال می‌کنند مهم است. هنگامی که با سازندگان انیمیشن آشنا شویم بهتر می‌توانیم حدس بزنیم هر انیمیشن را چه تفکراتی پشتیبانی می‌کند و هر یک مامور انتقال چه پیامی به ما هستند. درواقع فرستندگان پیام روی محتوای پیام اثر می‌گذارند.
حتما نام شرکت‌های معروف انیمیشن‌سازی پیکسار و والت دیزنی را شنیده‌اید. شرکت‌های دیگری مانند دریم ورکس، نیکلودئون، برادران وارنر، سونی پیکچرز و… نیز جزء بزرگترین شرکت‌های تولید انیمیشن آمریکایی هستند و شرکت‌های جیبلی، نیپون انیمیشن و تویی انیمیشن نیز به تولید انیمه‌های ژاپنی می‌پردازند.
البته قصد نداریم در این زمینه برای شما حساسیت افراطی ایجاد کنیم تا شجره نامه هر انیمیشن را دربیاورید! همین‌ که با تولیدکنندگان محتوای‌ انیمیشن‌ها آشنایی کلی داشته باشید بهتر می‌توانید درباره پیام‌ها و پیامدهای هر انیمیشن به جمع‌بندی برسید و انتخاب بهتری خواهید داشت.

 

منظور از محتوای پیام چیست؟

محتوای انیمیشن را می‌توان مهم‌ترین بخش آن دانست زیرا شاکله اصلی انیمیشن است در تاثیرپذیری روی مخاطب، نقش بسیار تعیین کننده‌ای ایفا می‌کند.
منظور از محتوا، همان شکل ساختاری انیمیشن مانند ویژگی‌های ظاهری، طراحی شخصیت‌ها، حالات چهره، رنگ‌ها، موسیقی و به طور کلی روابط بین اجزای تشکیل دهنده انیمیشن برای انتقال پیام است. همچنین محتوا شامل پیام‌های پنهانی که در ذیل گفتگوها، ویژگی‌های شخصیتی قهرمان‌های داستان، سبک زندگی و… در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد نیز می‌شود. لازم است برای دسترسی بهتر به محتوای هر انیمیشن هم به ویژگی‌های ظاهری و هم به محتوای درونی آن توجه داشته باشیم. هرچند تحلیل محتوای انیمیشن‌ها یک کار تخصصی است اما شما هم به راحتی می‌توانید به نقد محتوایی انیمیشن‌ها دسترسی داشته باشید که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
مصرف کودک از انیمیشن‌ها بدون توجه به پیامدها و محتوای آن روی توان یادگیری، مهارت اجتماعی و پرخاشگری آنها تاثیرات نامطلوبی دارد زیرا آنها علاوه بر بینندگان و شنوندگان پیام، عاملِ آن نیز هستند و رسانه به عنوان یک عامل اکتسابی در تغییر خلق و خو و نگرش آنها اثرگذار است.

 

گیرنده پیام را بهتر بشناسیم!

حال که می‌دانید منظور از گیرندگان پیام، بینندگان انیمیشن‌ها یعنی کودکان و نوجوانان هستند شاید با خود بگویید من در نقش پدر یا مادر فرزندم را بهتر از هرکسی می‌شناسم و می‌دانم سلیقه او در انتخاب انیمیشن چیست! اما شناخت گیرنده پیام به این معناست که مخاطب کودک یا نوجوان در هر بازه سنی به چه سطحی از آگاهی و شناخت رسیده و چه درکی از چیزهایی که می‌بیند و می‌شنود دارد. مخاطب‌شناسی به ما کمک می‌کند تا از میزان اثرپذیری کودک از پیام‌های موجود در رسانه‌ها آگاه شویم و هنگام چینش انیمیشن‌ها در سبد مصرف رسانه‌ای کودک انتخاب دقیق و آگاهانه‌تری داشته باشیم.

 

شناخت فرستنده و محتوای پیام تنها با یک کلیک!

همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم تحلیل محتوای انیمیشن‌ها علاوه بر تخصص، نیازمند صرف زمان و انرژی بسیار است؛ اینکه هربار پیش از فرزندتان یک مرتبه همه انیمیشن‌ها را ببینید و درباره محتوای آن تصمیم بگیرید، کاری عملا دشوار و ناممکن است. نقد و بررسی انیمیشن‌ها توسط متخصصان این رشته انجام شده و شما برای کسب اطلاعات بیشتر درباره آنها، آشنایی با شرکت سازنده، پیام‌های مثبت و منفی و… راه سختی در پیش ندارید؛ کافی است سری به سایت‌ها و اپلیکیشن‌هایی که به همین منظور راه‌اندازی شده‌اند بزنید و نام انیمیشن مورد نظر خود را جستجو کنید.
سایت‌های چی خوبه، کدومو، منظوم و اپلیکیشن رامون می‌توانند اطلاعات بسیار مفیدی همچون رده سنی مناسب انیمیشن‌ها، پیام‌های آن، دلایل گرایش کودکان به دیدن انیمیشن و به طور کلی همه آنچه والدین باید درباره انیمیشن بدانند در اختیار شما قرار می‌دهد. همچنین انیمیشن‌ را از لحاظ پارامترهای مثبت مانند رشد شخصیتی، الگوسازی، آموزشی، مهارت ارتباطی، سبک زندگی و پارامترهای منفی مانند قهرمان سازی، رفتارهای نامناسب، خشونت و ترس، بدزبانی مورد ارزیابی قرار داده و به آن نمره می‌دهد که می‌تواند تصویری کلی نسبت به محتوای انیمیشن پیش روی شما قرار دهد.

 

کودکان و نوجوانان در گروه‌های سنی مختلف چه دریافتی از پیام‌های رسانه‌ای انیمیشن دارند؟

در اینجا به بررسی اجمالی میزان درک کودکان و نوجوانان از انیمیشن‌ها در 4 بازه سنی مختلف می‌پردازیم:

گروه سنی کودکان پیش از دبستان 2 – 5 سال:

1) رخدادها را به صورت مجزا از یکدیگر درک می‌کنند و قادر به پیگیری داستان‌های دنباله‌دار نیستند. انیمیشن‌هایی که در لحظه اتفاق می‌افتند مانند کارتون تام و جری، پلنگ صورتی، میگ میگ، مورچه‌خوار و… برای آنها مناسب‌تر است.

2) نگاه کلیشه‌ای به موضوعات دارند و هر آنچه در انیمیشن می‌بینند را به کل تعمیم می‌دهند. مثلا اگر در کارتونی، از کسی که لباس سیاه بر تن داشته بترسند ممکن است در دنیای واقعی با دیدن فردی که لباس تیره دارد احساس ترس کنند.

3) تمایزی بین واقعیت و دنیای خیال قائل نیستند و شخصیت‌های کارتونی را واقعی می‌پندارند. نمی‌توانند درک کنند انیمیشن‌ها واقعی نیستند یا بازنمایی از واقعیت هستند. مثلا فکر می‌کنند شخصیت‌های کارتونی در دنیای حقیقی وجود دارند یا داخل تلویزیون زندگی می‌کنند.

4) اثرپذیری آنها از تبلیغات زیاد است زیرا شیفته‌ی اصوات، رنگ‌ها، تصاویر و حرکات تبلیغ‌ها می‌شوند و به محتوای آن توجه کمتری دارند. به همین علت هنگامی که تبلیغات پخش می‌شود کمترین میزان ارتباط را با دنیای پیرامون خود دارند و احتمالا اگر آنها را صدا کنید متوجه نمی‌شوند.
درک کودکان 2 تا 5 سال از دیدن تصاویر و شخصیت‌های انیمیشن‌ها با آنچه ما تصور می‌کنیم بسیار متفاوت است و ممکن است در دنیای خیال خود چیزی را تصور کنند که به ذهن ما هم خطور نمی‌کند!

 

 گروه سنی کودکان خردسال 6 – 8 سال:

1) از اواخر 5 سالگی می‌توانند طرح داستان را پیگیری و دنبال کنند.

2) ارتباط بین بینایی و شنوایی تکامل پیدا کرده و تاثیر بیشتری روی دریافت آنها از پیام‌های انیمیشن دارد.

3) به داشتن و استفاده از وسایل شخصیت‌های کارتونی گرایش پیدا می‌کنند و دوست دارند همه لوازم آنها شبیه شخصیت مورد علاقه‌شان باشد.

4) اعتماد به تبلیغات در این سن بیشتر است زیرا کم کم علاوه بر توجه به رنگ‌ها و صداها نسبت به محتوای آنها نیز ادراک پیدا می‌کنند.

 

گروه سنی کودکان 9 تا 12 سال:

1) در این سن به علت توان به‌خاطر سپاری محتوا، کودک اثرپذیری بیشتری از انیمیشن‌ها پیدا کرده و در زندگی روزمره درگیر شخصیت‌ها می‌شوند و دوست دارند با آنها بازی کنند یا بازی‌های رایانه‌ای آنها را انجام دهند.

2) محتوای پنهان و گفته نشده در انیمیشن نیز آنها را درگیر می‌کند و قادر به درک آن هستند.

3) به شخصیت‌ها و چالش‌ها یا گره‌های آنها در طول داستان توجه ویژه‌ای دارند و ممکن است مدت‌ها به آن فکر‌ کنند یا برای حل مسائل آنها راه‌حل پیدا کنند.
4) قالب تبلیغات را از سایر قالب‌های تصویری به خوبی تشخیص می‌دهند.

 

 گروه سنی نوجوانان 13 تا 18 سال:

1) به دنبال منابع مهم اطلاعاتی هستند و با توجه به دسترسی نامحدود به فضای اطلاعاتی، دنیا را از نگاه رسانه‌ها می‌فهمند و تصویر رسانه‌ای برای آنها مهم است.

2) به پیامدهای رفتار خود توجهی ندارند و به جذابیت‌های آن اتفاق، بیشتر از سرانجام آن فکر می‌کنند. پس بعید نیست متاثر از انیمیشن‌ها دست به هر کار جالب و البته خطرناکی بزنند!

3) با توجه به تغییرات فیزیولوژیکی، پرخاشگری در این سن با تاثیرپذیری از رسانه‌ها بروز و ظهور بیشتری پیدا می‌کند.

4) می‌توانند محتوای ناگفته انیمیشن‌ها را نیز استنتاج کنند و درنتیجه آسیب‌پذیری آنها نسبت به پیام‌های جنسی بسیار زیاد است.

5) به حجم وسیعی از اطلاعات دسترسی دارند اما از آنجا که به پختگی لازم برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نرسیده‌اند، این موضوع می‌تواند برای آنها خطرآفرین باشد و دست به تجارب خطرناکی بزنند.

 

بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید!

اغلب ما توجه ویژه‌ای نسبت به تغذیه خانواده خود داریم. وقتی برای خرید به فروشگاه می‌رویم به دنبال بهترین و تازه‌ترین مواد غذایی هستیم و سعی می‌کنیم سبد مصرف غذایی خانواده را طوری انتخاب کنیم که علاوه بر داشتن تنوع و توجه به ذائقه اعضای خانواده به رشد و سلامت آنها نیز کمک کند. همان‌طور که توجه به غذای جسمی خانواده مهم است باید برای مصرف فرهنگی و غذای روحی آنها نیز برنامه داشته باشیم. شاید این جمله معروف را شنیده باشید که می‌گویند اگر ما برای خودمان برنامه نداشته باشیم، ‌دنیا برای ما برنامه‌ریزی می‌کند. واقعیت این است که دنیای امروز انسان‌ها را به سمتی سوق می‌دهد که به مصرف فرهنگی خود توجه چندانی ندارند و رفته رفته جامعه‌ تبدیل به جامعه‌ی فراغتی می‌شود که تنها به دنبال سرگرمی و سرگرم شدن است و انسانی که همواره باید در پی رشد خود و دیگران باشد به انسانِ فراغتی تبدیل می‌شود.

«اُنظُر إلی طَعامِه» تنها به خوراک جسمی اشاره ندارد. مراقبت از خوراک فکری و فرهنگی خود و خانواده نیز از وظایف ماست. اگر ما برای سبد مصرف رسانه‌ای خانواده خود برنامه نداشته باشیم؛ هر چیزی را مصرف کنیم، درست و به اندازه مصرف نکنیم، دچار سوءهاضمه فرهنگی خواهیم شد.

در اینجا به ارائه پیشنهادها و راهکارهایی برای مدیریت سبد مصرف رسانه‌ای در کودکان و نوجوانان می‌پردازیم که البته می‌توانید آنها را به صورت اختصاصی برای دیدن انیمیشن نیز به کار بگیرید.

چگونه مصرف رسانه‌ای کودکان را مدیریت کنیم؟!

1) استفاده مشروط و محدود

از سنین پایین باید با مشارکت کودک به برنامه مشخصی برای میزان استفاده روزانه از تلویزیون برسیم. کودکان باید بدانند در استفاده از رسانه‌ها محدودیت زمانی دارند همچنین تنها اجازه دارند برخی از برنامه‌های مفید را تماشا کنند.

2) جایگزین جذاب

تنوع در برنامه‌های سرگرم‌کننده کودکان موجب می‌شود، آنها به انجام یک کار خاص عادت نکنند و لذت فعالیت‌های دیگر را نیز تجربه کنند. بازی‌، نمایش‌، قصه، کتاب، ورزش، کاردستی و… می‌تواند جایگزین‌های جذابی برای انیمیشن باشد.

3) حافظه مشترک رسانه‌ای

خوب است با کودکان تجارب مشترکی در استفاده از رسانه‌ها داشته باشیم و تا حد امکان آنها را همراهی کنیم. مشاهده انیمیشن‌های نوستالژیک یک راه جذاب برای این تجربه مشترک است که کمک می‌کند مدیریت بهتری روی محتوای مصرفی کودک داشته باشیم.

4) تعریف هویت مستقل خانوادگی

از سن 7 سالگی می‌توان درباره سبک زندگی خانواده با کودک وارد گفتگو شد. کودک باید بداند در خانواده چه چیزهایی به عنوان ارزش رعایت می‌شود و کم کم با هویت مستقل خانوادگی آشنا شود. مثلا می‌توان با او درباره اینکه چه کارهایی را در چارچوب خانواده می‌توان انجام داد و چه چیزهایی را می‌توان دید گفتگو کرد که خود مقدمه آشنایی با سواد رسانه‌ای است.

5) گفتگو

علاوه بر اینکه درباره میزان استفاده از تلویزیون و سایر رسانه‌ها، نحوه دیدن انیمیشن، بایدها و نبایدهای مصرف، زمان استفاده و… می‌توان با توجه به سن کودک با او گفتگو کرد، پس از دیدن انیمیشن‌ها و برنامه‌های تلویزیونی نیز می‌توان درباره محتوای آنها با کودک صحبت کرد. گفتگو باید صمیمی، جذاب و به زبان کودک باشد و با توجه به میزان کشش و علاقه او به ادامه آن تنظیم شود تا خسته کننده نباشد. چنین گفتگویی موجب می‌شود:

  •  از آسیب‌های احتمالی که ممکن است به کودک وارد شود جلوگیری کنید.
  •  وقتی با کودک درباره چالش‌های شخصیت‌ها صحبت می‌کنید و به راهکار مشترک می‌رسید مهارت حل مسئله در او تقویت می‌شود.
  •  دسترسی به افکار کودک و برداشت او از انیمیشن برای شما فراهم می‌شود.
  •  وقتی کودک درباره آنچه از انیمیشن آموخته صحبت می‌کند، میزان اثرپذیری او از آنچه دیده مشخص می‌شود.

چگونه مصرف رسانه‌ای نوجوانان را مدیریت کنیم؟!

بدیهی است که اگر از دوره کودکی به فکر مصرف رسانه‌ای فرزند خود باشیم در دوره نوجوانی و آستانه ورود به دوره بزرگسالی راه آسان‌تری را در پیش خواهیم داشت. اما ممکن است اقتضائات دوره نوجوانی موجب بروز اتفاقاتی شود که آن را پیش‌بینی نمی‌کردیم و برای آن برنامه‌ای نداشته‌ایم؛ به طور کلی هرگونه اقدام ضربتی به معنای منع مصرف در این دوره می‌تواند آسیب‌های جدی به نوجوان وارد کند و موجب مخفی‌کاری، دروغ، لجبازی و… شود.

1) حفظ ارتباط عاطفی

اولین و مهم‌ترین راهکار، حفظ ارتباط عاطفی با نوجوان است به‌طوری که ما را امین‌ترین و بهترین دوست خود بداند. نوجوانی که با والدین خود ارتباط عاطفی نزدیک و صمیمانه‌ای دارد، گفتگوپذیرتر است و انعطاف بیشتری برای شنیدن حرف‌های آنها دارد.

2) نداشتن حیاط خلوت رسانه‌ای

حیاط خلوت رسانه‌ای و داشتن اکانت مستقل تا پیش از سن 15 سالگی برای نوجوانان توصیه نمی‌شود. والدین باید از دوره کودکی فضای رسانه‌ای مشترک را برای تمام اعضای خانواده ایجاد کنند تا همه در کنار یکدیگر از فضای مجازی و استفاده از رسانه‌ها لذت ببرند و خاطره مشترک بسازند. اگر فضای گفتگو در زمان‌های خاص مانند ساعت بعد از شام ایجاد شود، تبادل و هم‌فکری در بین اعضای خانواده به فهم رسانه‌ای مشترک منجر می‌شود.

3) تعادل یا توازن دیجیتال

اگر والدین برای استفاده از رسانه‌ها برنامه‌ریزی مشخصی داشته باشند، همه اعضای خانواده نیز مدیریت زمان در مصرف رسانه‌های دیجیتال و فضای مجازی را یاد می‌گیرند. نوجوانان در سنی هستند که باید تعادل مصرف دیجیتال را تمرین کنند و برای استفاده صحیح و بهینه از فضای مجازی برنامه داشته باشند.

4) جایگزین جذاب

اگر نوجوانان جایگزین‌های جذابی برای رسانه‌های دیجیتال مثل انیمیشن، بازی‌ها و… داشته باشند، راحت‌تر می‌توانند استفاده از آن را مدیریت کنند. با ایجاد فضاهای کاری سرگرم‌کننده، شرکت در دوره‌های یادگیری مهارت‌، استفاده مفید از فضای مجازی مانند داشتن کانال آموزشی یا تولیدمحتوای رسانه‌ای می‌توان احساس ارزشمندی را در نوجوان تقویت کرد که این امر می‌تواند روی استفاده بی‌رویه یا بدون هدف از رسانه‌ها نقش موثری داشته باشد. همچنین فعالیت فیزیکی مانند ورزش یا استفاده از فضاهای طبیعی و مصنوعی برای انجام بازی‌های هیجانی حتما باید در برنامه سرگرمی خانواده گنجانده شود.

5) آشنایی با قهرمان‌های واقعی

رسانه‌های تصویری به خصوص انیمیشن و بازی‌ها به دنبال قهرمان‌سازی و ایجاد الگو برای کودکان و نوجوانان هستند. ژانر ابرقهرمانی یک ژانر مستقل در تولیدات رسانه‌ای است که آسیب‌های جدی را به همراه دارد. نمایش قهرمان‌های پوشالی با قدرت‌های ماورایی که به عنوان الگو به ما معرفی می‌شوند و با ارزش‌های ما فاصله دارند. قهرمان‌های واقعی از اسطوره‌های ایرانی باستانی و قهرمان‌های ملی مذهبی در دوره‌های مختلف تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و قهرمان‌های معاصر می‌تواند به عنوان بهترین الگوها به نوجوانان معرفی شوند. قهرمان‌های واقعی الگوهای رفتاری دست‌یافتنی برای نوجوانان هستند که می‌توانند به او بیاموزند با تکیه بر توانایی‌های فردی می‌تواند بهترین قهرمان زندگی خود باشد.

6) آشنایی با سواد رسانه‌ای

نوجوان باید کم کم بیاموزد که پیش از استفاده از هر رسانه‌ای به سه پرسش اساسی درباره آن پاسخ دهد. آشنایی با سواد رسانه‌ای مهم‌ترین اصل برای زندگی در دنیای دیجیتال است و نوجوان حتی‌المقدور باید خودش بتواند درباره این سوالات تصمیم بگیرد.

کمی درباره سواد رسانه‌ای… پاسخ سه پرسش اساسی!

چرا ببینیم؟!

دیدن این انیمیشن یا فیلم چه تاثیری در زندگی من دارد؟! چه چیزی به من اضافه می‌کند؟! الان چه نیازی به دیدن آن دارم؟! چه کار مفید دیگری به جای آن می‌توانم انجام دهم؟ و…. سوالاتی از این قبیل که کمک می‌کند لزوم استفاده از یک رسانه ]که در اینجا انیمیشن است[ به خوبی مشخص شود و به تصمیم‌گیری و انتخاب بهتر نوجوان منجر می‌شود.

چه چیزی ببینیم؟!

همان‌طور که اشاره کردیم شناخت سازندگان فیلم و انیمیشن به ما کمک می‌کند درباره محتوای آن حدس بزنیم. فیلم‌ها و انیمیشن‌های هالیوودی و آمریکایی تلاشی برای القای فرهنگ غربی به دنیاست و باید حساسیت بیشتری در انتخاب آنها داشته باشیم. می‌توانیم انیمیشن‌ها را به لحاظ محتوایی به سه دسته تقسیم کنیم:
محتوای سبز: محتوایی که برای ما مفید است و به رشد ما کمک می‌کند. یعنی صرفاً سرگرمی نیست و پیام‌های مثبت آن موجب یادگیری و پندگیری می‌شود. اگر در تربیت کودک بستری برای او فراهم کرده باشیم که همواره به فکر رشد خود باشد، به انجام فعالیت‌هایی که او را از این مسیر دور می‌کند رغبتی نشان نخواهد داد.

محتوای زرد: محتوایی که آسیب جدی ندارد یعنی مغایر با ارزش‌ها نیست اما دیدن آن چیزی به ما اضافه نمی‌کند و صرفاً برای سرگرم شدن است و رشدی به همراه ندارد.
اگر محتوای زرد گاهی صرفاً برای سرگرمی در سبد مصرف رسانه‌ای باشد آسیب جدی تربیتی ندارد اما مصرف آن نباید تبدیل به عادت همیشگی شود. بزرگترین آسیب مصرف دائم محتوای سرگرم‌کننده، تبدیل انسان به انسانِ فراغتی است که هیچ برنامه‌ای برای رشد خود ندارد و برای رفتن به سمت جاده خاکی مستعدتر است!

محتوای قرمز: محتوایی که به علت استفاده از الفاظ نامناسب، بالا بودن جنبه‌های ترسناک، استفاده از موضوعات جنسی و مغایرت با ارزش‌ها، خط قرمز محسوب می‌شود و نباید آن را مصرف کرد. نوجوان باید بداند همان‌طور که نمی‌توانیم هر غذایی را وارد جسم خود کنیم باید مراقب غذای فکری خود نیز باشیم.

چگونه ببینیم؟!

تنها یا در جمع خانواده؟ با رایانه شخصی یا خانوادگی و تلویزیون؟ با کدام دوبله؟
تا پیش از رسیدن به سن جوانی، کودک و نوجوان باید یاد بگیرد که تنها می‌توانند از طریق تلویزیون یا رایانه خانوادگی و در جمع خانواده انیمیشن ببیند یا بازی کند. همچنین دوبله انیمیشن‌ها و سایتی که از آن دانلود انجام می‌شود در سلامت محتوایی آن بسیار موثر است. سعی کنیم از سایت‌های معتبر و دوبله‌های تاییدشده که قابلیت پخش در تلویزیون را دارند استفاده کنیم.

برای ارتباط موثر با کودکان و تعامل با نوجوانان نیاز است قالب‌های ذهنی خودمان را کنار بگذاریم، کارگاه شکستن قالب‌های ذهنی می‌تواند گزینه مناسبی در این زمینه باشد که کمک می‌کند به دنیای ذهنی فرزندتان نزدیک‌تر شوید.

اگر به کسب اطلاعات تخصصی‌تری درباره انیمیشن‌ها علاقه داشتید می‌توانید کتاب دانش فنی تخصصی رشته پویانمایی (انیمیشن) پایه دوازدهم شاخه فنی و حرفه‌ای را دانلود کنید.
کتاب کودکان و نوجوانان عصر هزاره ترجمه آقای فرج حسینیان و خانم نزاکتی از انتشارات علمی فرهنگی نیز به به آگاهی شما در زمینه رابطه خانواده و رسانه‌های جمعی، سواد رسانه‌ای، دریافت مخاطب و… کمک می‌کند.

برای اینکه مناسب‌ترین راه گفت و شنود با کودکان و نوجوانان را بیاموزید خواندن کتاب‌های به بچه‌ها گفتن از بچه‌ها شنیدن و به نوجوانان گفتن از نوجوانان شنیدن اثر آدل فابر و الین مازلیش را از دست ندهید.

 

نویسنده: مائده مرادی

اجبار دوست داشتنی؛ والد مجبورکننده یا تذکردهنده در دینداری؟

خانواده بزرگ شهید چمران اجبار دوست داشتنی؛ والد مجبورکننده یا تذکردهنده در دینداری؟نویسنده: مهدیه ولیخانی

لا اِكْراه فِی الدّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یكْفُر بِالطاّغُوتِ وَ یؤمِنْ بِاللهِ فَقَدْ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَنْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ.
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا؛ خانواده‏ات را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش» (طه، 132)
در منابع اسلامی، گزاره‌هایی بیان می‌شود که به در مورد آنها اختلاف‌نظرهای زیادی وجود دارد.
در آیه اول بر آزادی در دین تاکید می‌کند و از طرفی دیگر در آیه بعدی به الزام کردن در دینداری توجه می‌دهد. ممکن است که این سوال پیش بیاید که چطور می‌شود که از سویى بر آزادى فرد در گزینش و پذیرش دین تأکید مى‏شود و از سوى دیگر والدین موظف به واداشتن کودکانشان به رعایت تکالیف دینى مى‏شوند؟
هدف اصلی آیه اول بیان این نکته است، که ما در حوزه‌ی اعتقادات نمی‌توانیم فردی را مجبور به اعتقاد داشتن کنیم. به طور مثال نمی‌توان فردی را که قورمه سبزی دوست ندارد مجبورکنیم قورمه سبزی دوست داشته باشد. می‌توانیم مجبور کنیم آن را بخورد ولی نمی‌توانیم مجبور کنیم که آن را دوست داشته باشد.
دین هم به همین صورت است ما می‌توانیم بچه‌ها را مجبور کنیم نماز بخوانند، روزه بگیرند، حجاب داشته باشند، ولی در لایه اعتقادات نمی‌توانیم. نمی‌توانیم بچه‌ها را مجبور کنیم نماز را دوست داشته باشند یا حتماً قبول داشته باشند و این مسئله، خودش مسئله حساسی است و دوگانگی‌هایی را در زمینه‌ی تربیت دینی ایجاد می‌کند.
با توجه به آیه دوم، این الزام و تکلیف به سبب حقّى است که فرزند بر والدین خود براى تربیت شایسته‏اش دارد؛ از جمله حقوق فرزندان بر والدین این است که آنها باید بکوشند تا موجبات هدایت و سلامت جسمى و روحى فرزندان خود را فراهم آورند و نسبت به سرنوشت او احساس مسئولیت نمایند. این مسئولیتى است که خداوند نیز آن را پذیرفته و شرعا متوجه والدین ساخته است. بدیهى است لازمه‏ى اعطاى چنین مسئولیتى، در اختیار نهادن ابزارها و روش‏ها و قواعدى است که والدین بتوانند با به کارگیرى صحیح آنها از ایفاى مسئولیت خویش برآیند.

در ادامه به بررسی مطالب زیر می‌پردازیم:

• تعریف اجبار
• زمینه‌های مؤثر در اجبار
• اصول و روش اجبار خوب(معیارهاى لازم در به کارگیری اجبار)

 

تعریف اجبار و لزوم آن

الزام نه تنها در حوزه ‏ى تربیت دینى، که در دیگر حوزه ‏هاى تربیتى و به ویژه تربیت اخلاقى نیز مورد نظر برخى از اندیشمندان و صاحب‏ نظران تعلیم و تربیت بوده است. ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانى، از جمله کسانى است که على رغم تأکیدى که بر لزوم توجه به انتخابگرى انسان و میل و اراده ‏ى او در فرآیند تربیت داشت، استفاده از الزام را نیز مجاز و بلکه لازم می ‏دانست:
«بسا می ‏شنویم که می گویند هر کارى را باید چنان در برابر کودکان بگذاریم که از روى میل به آن عمل کنند. این سخن، گاه بسیار درست و خوب است، ولى چیزى هایى هم هستند که باید چون تکلیف روبه‏ رویشان بگذاریم و این چیزى است که در همه‏ ى زندگانى برایشان سودمند خواهد بود» (نقیب‏ زاده، 1368، ص140).
در تعریف اجبار چیزی غیر از خود فرد مطرح است. گاهی خود فرد، خودش را اجبار می‌کند تا کاری را انجام دهد، اما گاهی کسی غیر از خود فرد اجبار را ایجاد می‌کند و سلب اختیار می‌نماید.
فرد انتخابی دیگری ندارد و این سلب اختیار با عدم رضایت نیز همراه است.
باید در نظر داشته باشیم واقعیت اجبار این است که با عدم رضایت و سختی همراه است، حال اینکه چه ساز و کارهایی را پیش ببریم تا اجبار را نرم کنیم تا عدم رضایت کاهش پیدا کند بحث دیگری است. اما واقعیت این است که در اجبار این اتفاق می‌افتد که رضایت نداریم و این عدم رضایتمندی مؤلفه‌ی پررنگی است.
عقلانیت جایگاه ویژه ‏اى در تربیت اخلاقى دارد و فرد باید از خوب یا بد بودن امور و حُسن و قبح آنها آگاه باشد تا آنها را بپذیرد و در رفتار خود بروز دهد؛ ولى این مسئله، تربیت اخلاقى را متوقف نمی کند و آن را به دوره ‏ایی که توانایی عقلی خود فرد به آن برسد به تعویق نمی‌اندازند؛ به همین دلیل است که نمی توان کودک را آزاد گذاشت تا هر رفتارى، ولو ضد اخلاقى و قبیح، را انجام دهد و تنها در دوره‏ ى درک عقلی، با شناخت و اطلاعاتى که از یک مکتب اخلاقى به دست می آورد و در صورتى که خواست، تربیت اخلاقى را بپذیرد. اگر کسى کم‏ترین مسئولیت اخلاقى را براى خود در قبال سعادت فرزندان و جامعه ‏ى خویش قائل باشد، چنین دیدگاهى را نمی ‏پذیرد، بلکه تلاش می‌کند تا به تناسب ویژگى شخصیتىِ کودک از استعدادها و قابلیت‏هاى او در تربیتش استفاده کند. بنابراین، ضرورى است که در هر دوره از رشد انسان، تربیتى فراخور مقتضیات رشد وى طراحى شود و اجرا شود تا شخصیت او به خوبى شکل گیرد؛ و به همین خاطر است که، تلقین، القا و عادت دادن نیز در فرآیند تربیت، امورى به کلى باطل نیستند. همچنین، تربیتى که تنها بر پایه ‏ى یکى از این امور باشد، تربیتى نادرست است.

عوامل مؤثر در به کار نگرفتن اجبار

هر جامعه‏ اى هر چند صداى آزادى ‏خواهى و عقلانیت او عرش‏ گستر باشد، به خود اجازه نمى ‏دهد که در برابر بی توجهی به دینداری منفعل باشد. دکتر اوئن کلن، رییس بخش مطالعات مذهبى انیستیتو سالسکن انگلستان، در این باره گفتار جالبى دارد؛ او در کنفرانس «آموزش دینى در بستر تعامل ادیان» مى‏گوید:
«ما درباره ‏ى امور دیگر مثل مطالعه‏ ى روزنامه، مشاهده‏ ى تلویزیون، لباس، غذا و کاربرد زبان دلخواه و دیدگاه سیاسى، در زندگى کودکان مداخله مى ‏کنیم، چگونه درباره‏ ى مذهب، این دخالت را نپذیریم؟!» (صبورى، 1376، ص162).

عواملی موثر در به کارنگرفتن اجبار عبارتند از:

1-رویکرد خود والدین نسبت به اجبار:

گاهی ما خودمان به عنوان والد با اجبار مشکل داریم و خود بچه مشکلی ندارد. این والدین هستند که بیان می‌کنند با اجبار کردن فرزندشان در انجام تکالیف دینی مشکل دارند و خود بچه با سختی این فضا مشکلی ندارد و قسمتی از ریشه این مسئله به گذشته ما والدین برمی‌گردد.

2-دلسوزی بیش از حد والدین:

عامل بعدی که نسل امروز را به افراط در آزادی دادن سوق داده‌است، دلسوزی بیش از حد والدین است.کودک در جامعه‌ی ‌امروز ما موضوع‌ پررنگی‌ شده‌است. والدین همواره این ترس را دارند که والدگری درستی نداشته باشند و از طرفی هم دائم می‌گویند: نمی‌خواهیم فرزندم اذیت شود. دلمان برایش می‌سوزد. در نتیجه ما اجبار را در مسیر تربیت بچه‌ها دلسوزانه حذف می‌کنیم.

3-فضای رسانه:

تبلیغات زیادی وجود دارد که محدودیت‌ها، اجبار و چهارچوب‌ها را مانع رشد و خلاقیت معرفی می‌کند. بارها شاهد این جملات هستیم که گفته می‌شود: «می‌خواهید فرزندتان رشدکند، کارآفرین یا خلاق شود. نباید او را محدود کنید.» انیمیشن‌های بسیاری مانند انیمیشن غارنشین‌ها حاوی این مدل پیام‌ها هستند.

زمینه های موثر در به کارگیری اجبار

1. شرایط رشدی :

توجه به این نکته که بچه‌ها در چه دوره‌ی رشدی هستند می تواند کمک کند که با توجه به آن درصد و اندازه اجبار را تعیین کنیم.

حس دینی مانند سایر نیازها و فرایندهای روانی، طی مراحلی خاص در انسان شکل می‌گیرد. این مراحل به سن انسان نیز بستگی دارد. انطباق تکالیف دینی با توان ذهنی و روحی کودکان و نوجوانان به والدین کمک می‌کند که بتوانند رشد دینی آن‌ها را پایدار و بالنده به‌پیش ببرند.

کودکان در ابتدا طبیعتی دین پذیر دارند. اگر راه‌های پرورش این استعداد، با ‌آسیب همراه باشد، حس دین پذیری به احساس دین‌گریزی تبدیل می‌شود. یافته‌های پژوهشی در مورد تربیت دینی نشان داده است که سخت‌گیری بیش‌ازحد و سهل گیری بیش‌ازاندازه در فرایند تربیت دینی، به نتیجه‌ای نامطلوب می‌انجامد.

خانواده‌هایی که به‌ دور از نیازهای واقعی و ظرفیت‌های روان‌شناختی کودکان، اقدام به تحمیل آداب دینی به فرزندان می‌کنند، درواقع از تربیت دینی فاصله می‌گیرند.
منظور این است که کودک، نوجوان یا جوان مسلمان به گونه ای آموزش ببیند و تربیت شود که شخصیت او با اهداف دینی مطرح شده در قرآن شریف و روایات، هم خوانی داشته باشد و نهایتاً آن گونه باشد که بتوان او را مسلمان به معنای واقعی کلمه دانست.
در مورد تربیت دینی در هفت سال اول گرایش ها هستند که اهمیّت دارند.
در این بازه‌ی سنی ایجاد گرایش مثبت نسبت به هر چیزی مانند علاقه به خوراکی‌های مفید، مفاهیم دینی نسبت به رفتارسازی در این زمینه‌ها اولویت دارد. چنانچه در آیه لا اکراه فی الدین بررسی کردیم نمی‌توانیم به زور گرایش ایجادکنیم.
اما در هفت سال دوم رفتارسازی است که اولویت دارد.
این نوع تفکر که بچه من خودش باید به این برسد که چرا حجاب داشته باشد، چرا نماز بخواند بیهوده است. بچه‌ها نمی توانند در این سن پاسخ این سؤال‌ها برسند یا اینکه حتی نماز را دوست داشته باشد.
در کارگاه تربیت دینی به صورت کامل‌تری به این موضوع پرداخته شده که می‌توانید آن را از سایت خریداری کنید.

2. اجبار محیطی:

یکی ازبسترهایی که تربیت در آن شکل می گیرد، جامعه است. شرایط و اوضاع احوال جامعه در روند تربیت مؤثر است. بنابراین زمینه‌ی موثر دیگر در مبحث اجبار بحث محیطی است که در آن حضور داریم. قدرت زور و اجبار آن بسیار زیاد است در عین حال می‌تواند خیلی راحت، نرم عمل کند.

3. تفریح:

فضای تفریح، فضایی است که قدرت بسیار زیادی دارد. امروز هم ما با تفریح‌های زیادی در چالش هستیم. از جمله تفریح‌های رایانه‌ای. و در مقابل تفریح سالم در فضای عمومی و پارک و گردش که خود بسترهای مهمی در اجبار سالم هستند را داریم. ما باید برای فضای تفریح بچه ها تدبیر داشته باشیم. هرچند که اجبار ذاتا ناخوشایند است، با تفریح می توان یک مدل اجبار دوست داشتنی ایجاد کرد.

اصول و روش اجبار خوب

1. اعتماد به خدا:

رکن اصلی در دینداری و انتقال آن اعتماد به خداوند است. خیلی مواقع دچار افراط در اجبار می‌شویم چون تصور می‌کنیم، خداوند کارش را بلد نیست. گاهی ما از نماز نخواندن بچه‌ها به این دلیل ناراحت می‌شویم که حرف ما را گوش نکرده‌است، نه این که اگر فرد نماز نخواند حرف خدا را گوش نکرده‌است. شما باید توجه کنید که شما به عنوان والدین مانند پیامبر تنها تذکردهنده هستید. خداوند به پیامبر در قرآن تذکر می‌دهد ” سَبِّحِ اسمَ رَبَّکَ الاَعلَی، الَّذِی خَلَقَ فَسَوِّی” خداوند بلند مرتبه است و برای مخلوقش به عنوان یک رب برنامه دارد. بستر آماده دارد. اما گاهی ما فکر می‌کنیم این من هستم که یک بستر را آماده کردم.

2. اعتماد به کودک:

رکن بعدی اعتماد به خود کودک است من زمانی می‌توانم به او مسئولیت بدهم که بتوانم به او اعتماد کنم. اگر من دائم تذکر بدهم دائم او را پایش کنم، این من هستم که به او یاد داده‌ام، من مسئول زندگی تو هستم. حسی که منتقل می‌کنیم هم همین است و آن این است که پدر یا مادر من هنوز به من اعتماد ندارند و من نسبت به این کار مسئول نیستم، والدین مسئول هستند.

3. دادن قدرت انتخاب و تصمیم:

عامل بعدی این است که بچه‌ها را در تصمیم‌گیری‌ها و فکرها شریک کنیم. ما نباید به عنوان والدین آرزوها و علایق خودمان را به آنها تحمیل کنیم. گاهی من هستم که درس خواندن را دوست دارم، من کلاس قرآن و تدبر را دوست دارم. گاهی بچه‌ها به اجبار والدین وارد فضایی می‌شوند که بسیار آسیب‌زننده است. گاهی والدین استعدادی را در کودک خود می‌بینند و دائم اصرار می‌کنند که در همان فضا جلو برود.

اصول و روش اجبار خوب(معیارهاى لازم در به کارگیری اجبار)

• رعایت طاقت و توان جسمى کودک و نوجوان

این معیار، گذشته از آن که از کریمه ‏ى شریفه‏ ى «لاَ یُکَلِّفُ اللّه‏ُ نَفْسا إِلاَّ وُسْعَهَا» (بقره، 286) استفاده مى‏شود، در روایاتى داریم که امام صادق علیه‏السلام مى‏ فرماید «انّا نأمرصبیاننا بالصیام… بما اطاقوا؛ ما به میزان طاقت و توان فرزندانمان آنها را به روزه داشتن ملزم مى ‏کنیم»
و در روایتى که از امام على علیه‏السلام نیز تصریح شده است که الزام ما به روزه داشتن کودکانمان متناسب با میزان توان و طاقت بدنى آنهاست؛ لذا اگر گرسنگى یا تشنگى شدید به آنها روى آورد، اجازه‏ ى افطار کردن را به آنها مى ‏دهیم. این همه، حکایت از حاکمیت معیار «رعایت توان و طاقت متربى» در به کارگیری اجبار دارد. بدیهى است افراط در اجبار به گونه ‏اى که نوجوان را در معرض ضعف شدید بدنى قرار دهد و یا موجب اختلالات جسمى یا روانى او گردد، به هیچ ‏وجه مورد رضایت شارع مقدس نیست؛ هم‏چنان که سهل‏ انگارى و ترک هر گونه اجباری، به بهانه‏ ى این که توان نوجوان بسیار اندک است و نباید تا رسیدن به سن تکلیف، تلاشی در انجام اعمال دینى داشته باشد، مورد پذیرش نیست.

• رعایت نشاط و رغبت‏ هاى روحى و روانى نوجوان

به همان میزان که رعایت طاقت جسمى نوجوان ضرورت دارد، رعایت نشاط روحى و فراهم آوردن زمینه‏ هاى رغبت و تمایل نوجوان به امور دینى هم ضرورت دارد. امام على علیه‏ السلام مى‏فرماید:
«ان للقلوب شهوة و اقبالاً و ادباراً فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها فان القلب اذا اکره عمى؛ همانا دل‏ها را روى آوردن و پشت کردنى است، پس دل‏ها را آن‏گاه به کار وادارید که تمایل و روى‏آوردنى دارند؛ چون اگر دل را به اجبار به کاری وادارى کور مى‏گردد» (نهج‏البلاغه، کلمات قصار، 193 )

امام باقر علیه‏السلام نیز از پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله نقل مى‏ کند که حضرت فرمودند: «انَّ هذا الدین متین فاوغلوا فیه برفق و لا تکرهوا عبادة الله الى عباد الله فتکونوا کالراکب المنبت الذى لاسفراً قطع و لا ظهراً أبقى؛ همانا این دین استوار است، پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خداوند را بر بندگان تحمیل نکنید که در آن صورت به سواردرمانده‏اى مى‏مانید که نه سفرى را پیموده و نه مرکبى (با نشاط) به جا گذاشته است» (کلینى، ج 2، ص137)

رعایت این معیار، از دو جهت لازم است: اول این که اساساً دین اسلام دین یسر و آسان است (علامه حلى، 1414، ج2، ص355) و قفل ایمان رفق و مداراست (حر عاملى، ج 15، ص 269، روایت 20479).
دوم این‏که اساساً انسان به امورى که رغبت نداشته باشد، پاسخ دائمی و مثبت نمى‏ دهد. با توجه به سیره ‏ى معصومین علیهم‏السلام نیز این مفهوم فهمیده‌ می شود؛ مثلاً، در سیره‏ ى پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله آمده است که پیامبر هر گاه با اصحاب خود درباره ‏ى اوضاع قیامت و وضعیت انسان در آن روز آخر سخن مى‏ گفت، با دیدن خستگى در چهره‌ی آنان، سخن خود را قطع مى ‏کرد و از امور دنیایى با آنها سخن مى‏ گفت تا نشاطى در ایشان ایجاد شود و اقبالى به سخن و گفتار او به وجود بیاید (الصالحى، ج9، ص 383).
شاید بتوان سیره‏ ى امام سجاد علیه‏السلام را که نوجوانانِ خود را به جمع فریضه ‏ى مغرب و عشا وامى ‏داشت و این کار را بهتر از آن مى ‏دانست که به خواب روند و براى نماز عشا به زحمت بیدارشان کند، در همین راستا تبیین کرد؛ زیرا بیدارکردن نوجوان، آن هم پس از فعالیت در طول روز، سخت است.

• توجه بیشتر به واجبات و پرهیز از الزام به مستحبات

امام على علیه‏ السلام مى‏ فرماید:
«اصل الامور فى الدین ان یعتمد على الصلوات و یجتنب الکبائر و الزم ذلک ما لا غنى عنه طرفة عین و ان حرمته هلک فان جاوزته الى الفقه و العبادة فهو حظ؛ ریشه‏ى کارها در دین، تکیه کردن به نمازها و دورى نمودن از گناهان کبیره است. از این امور لحظه‏اى بى‏نیاز نیستى؛ پس، از آنها غفلت مکن که محرومیت از آنها مایه‏ى هلاکت است و اگر پیش‏تر رفتى و به فقه (دین فهمى) و عبادت پرداختى، کمال بخت و بهره‏مندى توست» (محمدى رى شهرى ، ج 4، ص 1798، ح 6202)

• متهم کردن:

آنجایی که ما سریع بچه‌ها را متهم می‌کنیم: «تو خیلی بی‌خیالی»
یعنی کودک یک کاستی در یک رفتار دینی دارد که تازه آن هم هنوز به سن تکلیف نرسیده یا تازه رسیده است و آن هم در این سن تحملش سخت است. و والدین به جای همراهی مدام برچسب می‌زنند.

• سرزنش‌کردن

«چرا تو نماز نمیخونی»، «چرا با دوستت این رفتار را کردی؟». فضای بازخواست دائم در جریان است.

• امر ونهی مداوم :

یا دائم امر و نهی میکنیم. «نمازتو بخون»، «نماز قضا شد»، «این کارو بکن، آن کار را نکن».

والدین خودشان این قضاوت را ندارند و تصور می‌کنند که اصلاً چیزی به بچه‌ها نمی‌گویند، اما وقتی که دقت می‌کنند می بینند که در طول روز چقدر امر و نهی به بچه‌ها می‌کنند.

• پیش‌گویی‌های دلسردکننده:

عامل بعدی پیش‌گویی‌های دلسردکننده است. مخصوص نسل ما مدام با اصطلاحاتی روبه‌رو بود، که سرکوب و دلسرد می‌کرد. معلمانی که دائم می‌گفتند: «شماها چیزی نمی‌شوید. ما که این بودیم از شهدا جا ماندیم، شما که دیگر هیچ»

• تهدید:

در روایات مى ‏خوانیم که در مخاطب خود نفرت از دین ایجاد نکنید (کنزالعمال، ج3، ص37، ح5360) و مردم را به نرمى و ملاطفت به دین خدا دعوت کنید (کلینى، ج 2، ص 86) و…
ایمانوئل کانت نیز در تشریح الزام مورد نظر خود مى‏گفت: «با آن که تربیت باید با الزام همراه باشد، هیچ گاه نباید وحشیانه صورت گیرد» (نقیب زاده، همان، ص 137). رفتار خشن و اجبار وحشیانه مى‏ تواند ارتباط عاطفى بین مربى و متربى و پدر و فرزند را که پیش‏ شرط و زمینه ‏ى اصلى کار تربیتى است از بین ببرد.

خداوند متعال به پیامبر گرامى خویش حضرت محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله مى‏ فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللّه‏ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ پس به سبب رحمت خداست که تو با آنها چنین نرم هستى، اگر تند خو و سخت دل مى‏بودى از گرد تو پراکنده مى‏شدند» (آل عمران 151). بدیهى است آنچه مى ‏تواند دشوارى تکلیف و سختى الزام را تا حدى کم کند و راه را براى عمل به آن هموار نماید.

• ندادن حق انتخاب

عامل بعدی این گونه است که به آنها پیشنهاد بدهیم به طور مثال «قبل از نماز، ناهار میخوری یا بعد از آن».« اول افطار می‌کنیم بعد نماز می‌خوانیم یا برعکس.» کاری کنیم که خود بچه‌ها به تدبیر بیافتند و یک مدلی را برای خودشان انتخاب کنند که خودشان به آن پایبند باشند.

 

نتیجه‌گیری:

در نتیجه در مرحله‌ی اول باید اجبار و عدم رضایت همراه آن را بپذیریم. در مرحله‌ی بعد برای انتقال ارزش‌ها صبر و پایداری با همدلی را به عنوان راهبرد اصلی در نظر بگیریم. و این را همیشه به خودمان یادآوری کنیم ما به عنوان والدین یا مربی تنها نقش تذکردهنده را به عهده داریم. و برای اینکه تذکر دهنده‌ی مقتدر و مهربان باشیم، باید از بسترها و روش‌هایی که سختی و تیزی اجبار را کم می‌کند، استفاده کنیم.

 

شما می‌توانید در همین راستا کارگاه حد و مرز اجبار در دین را از سایت خریداری کنید.

نویسنده: مهدیه ولیخانی