الگو سازی و ساخت یک مدرسه ایده آل برای تحول نظام تربیتی
از بچگی دوست داشتم رابینهود باشم. از ثروتمندان بدزدم و فقرا را نجات دهم. قیام کنم و ظلم زمانه را زمین بزنم.
رابینهودیسم، علاوه بر بعد اقتصادی، ایده ی رایجی است که هرچقدر حکومتها فاسدتر و یا ضعیفتر میشوند، در میان نخبگان و عموم جامعه، قوت بیشتری پیدا میکند. یعنی حرکتی ساختار شکنانه و فردی علیه حکومت ها و ساختارهاست.
در آموزشوپرورش هم شبیه این اتفاق افتاده است. زمانی که آدمها از ساختارها خسته میشوند و امیدی به تحول در سطح کلان ندارند، اولین ایدهای که به ذهنشان خطور میکند، ساختن یک مدرسه است. مدرسهای که آنقدر خوب باشد که مدرسههای دیگر را تحت تأثیر قرار دهد و یا برای خودش شعبههای فراوانی تأسیس کند و در نهایت به یک نظام تحولی آباد برسد.
در حال حاضر، یکی از رایجترین و اصلیترین راهبردهای تحول، الگوسازی و توسعه ی الگوست. یک پای این ایده در رابینهودیسم است که اجزاء و یا خرده سیستمها، ناامید از کلان سیستمها، قیام میکنند و با ضربههای کاری، سعی در نجات اجزای دیگر و درنهایت انقلاب در کل کلان سیستم میشوند.
پای دیگر این ایده در یک نگاه عمیق فلسفی است. نگاهی که کم تر کسی نسبت به آن خودآگاه بوده و بررسی کرده است. به همین دلیل نقاط ضعف و قوت آن بهصورت عمیق بررسی نشده است. یکی از اصلیترین پیشفرضها که بعدها در قالب یک مکتب خود را معرفی نمود و جریانهای بسیاری را در غرب تحت تأثیر قرارداد، ساختارگرایی است.
” آنچه امروزه «ساختارگرایی» نامیده میشود، زمانی پدید آمد که انسانشناسان، منتقدان ادبی و دیگران دریافتند که زبانشناسی میتواند برای توجیه روش کارشان کمک مؤثری باشد؛ اما زمانی که آنان زبانشناسی را الگوی کار خود قراردادند، به این نکته پی بردند آنچه را که سوسور بدان پرداخته و مطرح کرده، تحت یک طرح کلانتر نظری میگنجد که آنان از آن بهعنوان «ساختارگرایی» یاد کردند. ساختارگرایی در نزد آنان چیزی بود که دستکم با دو جریان فکری دیگر تفاوت اساسی داشت: پدیدارشناسی ذهنیتگرا و سوژه محور و کنشگرایی فردگرایانه. بدین ترتیب، آنان با قرار دادن اصول فکری سوسور در طرح کلان ساختارگرایی، خط تمایزی میان خود و جریانهای نظری موازی کشیدند.
سوسور گرچه آشکارا ساختارگرایی را بر زبان جاری ساخت، اما با تمرکز بر اهمیت رابطهها و نظامی که بر مبنای آن شکل میگیرد، آنچه را که بهصورت زمزمههای خاموش، دغدغههای ضمنی و مکنون در درون نظریات متفکران پیشین نهفته بود، صراحت بخشید. بدین ترتیب، آنچه را که سوسور تدوین کرده بود، به نحلهای نظری بدل شد و در ادامه، از درون این نحله شاخههایی سر برکشید که بسیاری از رشتههای علوم انسانی را تحت تأثیر قرارداد بهگونهای که دلمشغولی اصلی متفکران یا گام زدن در بستر نظری ساختارگرایی شد یا اینکه تلاش کردند به هر نحو ممکن خود را از زیر این چتر فراگستر بیرون کشیده و هویت متمایز و مستقلی برای خود بتراشند.”
ساختارگرایی
ساختارگرایی یکی از نگاههایی بود که به علوم مختلف تسری پیدا کرد و جریانهای مهمی را ایجاد کرد. انسانشناسی، تاریخ، علوم اجتماعی و حتی روانشناسی و علوم تربیتی. در فضای علوم تربیتی، مدارسی که بر این اساس شکل گرفتند، تربیت را دارای ساختارهای منسجم و مرتبط به هم میدانستند که با شکلدهی آن ساختارها، میتوانستند الگوی خود را گسترش دهند.
هر مدرسهای که بر اساس آن الگو عمل میکرد به نتایج مشابهی میرسید. یکی از شناختهشدهترین مدارس بر اساس این نگاه، مدارس آی بی است.
در ایران نیز، افراد و مدارس دست به طراحی و توسعه ی این ساختارها زدند. برخی ارگانها و سازمانها نیز برای الگوسازی و توسعه ی الگو، مأموریتهایی تعریف کردند و در برخی موارد، از آنها حمایت کردند.
در این مسیر برخی از مجموعهها، برای ساختار آنقدر اصالت قائلاند که خود آن را با تمامی اقتضائاتش کپی میکنند و بهاصطلاح مدارس زنجیرهای هستند که مدل جذب، گزینش، ارزیابی و برنامه ی درسیشان کاملاً یکپارچه است. ولی برخی هم مانند علوی مدعی این هستند که شعبهای ندارند و صرفاً الگویشان برای مدارس دیگر منشأ ایده است. در این مدل گسترش، هر فرد و یا هر مجموعهای بنا به اقتضائاتش، مدل را بومی کرده و تغییر میدهد.
الگوسازی در هر دو مدل، ضعفها و قوتهایی دارد که با شناخت مدلهای عینی آن، بهتر میتوان آن را نقد و بررسی نمود. ایده ی الگوسازی و توسعه ی الگو به دنبال یافتن لوازم الگو شدن و چگونگی توسعه ی الگو است. البته برخلاف وجود اختلاف و تکثر در برخی ایدهها و نظریهها، ادبیات و دغدغههای بسیاری از مدیران و موسسان این مجموعهها و مدارس، شباهتهای فراوانی به هم دارد؛ ساده فکر میکنند و همانقدر ساده عمل میکنند، غالباً از پیچیدگیهای مرسوم در فضای سیاستگذاران و مجریان کلان، نظریه پردازان و حتی شبکه سازان به دور هستند. خیلی بزرگ فکر نمیکنند و خیلی بزرگ هم نیستند. تمامی این ویژگیها، یک وجه مثبت دارد و یک وجه منفی. این سادگی از آن جهت خوب است، که مسیرش مشخصتر و ارزیابیاش آسانتر است. از طرف دیگر توسعه ی آن به همین سادگی نیست و ممکن است دستخوش چالشهایی شود که به اجبار، پیچیده فکر کند. همین امر موجب شده تا اصولاً مدل توسعه ی موفق و بهینه وجود نداشته باشد.
مدرسه علوی، مدارس میزان، مهرهشتم، توحید و کانون دانش پژوهان نخبه هم بهعنوان یک الگوی غیرمدرسهای که به موازات مدرسه، ساختار مکملی را با تمرکز بر نخبه پروری، طراحی کردهاست، مورد بررسی قرار گرفتند.
به نظر میرسد نخبه پروری، کار تشکیلاتی، تربیت محور بودن و توجه و شناسایی استعدادهای متفاوت افراد از ابعاد و شاخص های اصلی مجموعه های الگو میباشد.
فرآیند رسیدن به الگو
در الگوسازی علاوه بر مدل نهایی ایجاد شده، فرآیند رسیدن به آن نیز از چند جهت اهمیت می یابد. مثلاً در ارزیابی الگوی مورد نظر، چرا که در ارزیابی، فرآیند هم به اندازه محصول نهایی می تواند اهمیت داشته باشد. که به عنوان مثال در این فرآیند چقدر مبتنی بر الگوهای دیگر از جمله الگوهای غربی بوده، یا تا چه میزانی با سعی و خطا به نتیجه رسیده است و یا از جهت رسیدن به مدلی برای توسعه الگو که در مدلسازی از الگو علاوه بر محصول و خروجی نهایی فرآیند رسیدن به الگو هم باید مورد توجه قرار بگیرد.
ارزیابی الگو
منظور از ارزیابی در این جا، نحوه ارزیابی محصول نهایی با ایده آل و مطلوبی است که ابتدائا در نظر بوده و یا طراحی شده است، شاید نتوان به یک نقطه مشخصی رسید و گفت این محصول نهایی و الگوی مدنظر است و لازم باشد دائم برای رسیدن به ایده آل و هدف اولیه باید تلاش کرد ولی این تلاش باید مبتنی بر یک ارزیابی باشد. از این رو افراد شیوه ارزیابی از کار خودشان را بیان کردند و این که نسبت به هدفگذاری اولیه شان الان خودشان را کجا می بینند.
سنجش اهداف بر مبنای شاخصهای علمی باید صورت گیرد. مثلاً قدرت انتخاب گری بچهها به چه نقطهای رسیده، توان کارگروهی با آزمونهای نرم شده بینالمللی به چه نقطهای رسیده، شادی و نشاطشان در چه حدی است و میزان یادگیری و قانونمندی آنها چقدر شده است. برخی از این شاخصها، شاخصهای تجربی و چشمی و برخی هم کاملاً علمی است.
مثلا در مدل نخبه پروری، نخبه کسی است که بتواند اثرگذاری اجتماعی داشته باشد و در همه ی ابعاد هم خوب رشد کرده باشد. در فضای علمی، مهارتی، اخلاقی و اعتقادی، لیست کردن این اهداف و سنجش توسط مربیها و مسئولین میتواند یک راه ارزیابی باشد.
همچنین میتوان از ظرفیت پایاننامههای ارشد و دکتری دانشجوهای علوم تربیتی، روانشناسی و تربیتمعلم جهت سنجش میزان رسیدن به اهداف بهره برد. نظرسنجی از خانوادهها بر مبنای میزان تأثیرگذاری مدرسه در حوزههای مختلف بر فرزندشان از طریق مصاحبه یا پرسشنامه و تحلیل داده های آن هم به نوعی موثر میباشد.
کار دیگر اینکه از بیرون مجموعه کارشناس دعوت شود و از آن ها خواسته شود تا روش تدریس را چک کنند. همچنین خود معلم میتواند به خودش نمره دهد. این دادهها را میتوان در یک جدول جمع آوری و ارزیابی نمود.
چگونگی توسعه الگو
یک الگو زمانی می تواند الگو باشد که برنامه ای برای توسعه و فراگیری خود داشته باشد، در غیر اینصورت در بهترین حالت یک مدل خوبی می شود که در زمان و مکان خود محصور می ماند. بنابراین همان اندازه که فعالیت ها و برنامه های طراحی و تحقق الگو اهمیت می یابد، فعالیت های مجموعه جهت توسعه و فراگیر شدن مدلش هم مهم است.
برخی معتقدند که نباید دنبال شعبه زدن بود بلکه خود هسته اصلی باید آنقدر قوی شود که دیگران از او الگو بگیرند و نهایتا با تربیت یک نفر با عنوان راهبر تربیتی در استان های مختلف، سبب انتشار مدل مرکزی البته با توجه به اقتضائات هر منطقه شد. یک ایده کم هزینه در توسعه الگو، عدم توسعه ی فیزیکی می باشد. یعنی آنچه از مدرسه الگو توسعه میابد صرفا یک سری کلیات و اصول باشد و تطبیق این اصول در هر اقلیم و شرایط را خود متولیان آن مدرسه بر عهده داشتن باشند.
در مقابل بر خی هم به دنبال شعبه زدن میروند. توسعه ی خوشهای میتواند یک راه باشد. یعنی یک مدرسه را آباد کنید وقتی این مدرسه آباد شد بعد مدارس دیگر به آن گوشواره بشوند و وقتی آن ها آباد شدند. مدارس دیگر به آن ها گوشواره بشوند و به این ترتیب باید پیش رفت. پشتیبانی محتوایی و نظارتی مدارس الگوی اولیه نسبت به مدارس دیگر خیلی در این مسیر کمک رسان خوبی می تواند باشد.
موانع توسعه الگو
علاوه بر فعالیت ها وبرنامه هایی که جهت توسعه الگو باید داشت، همزمان موانعی مانند هزینه، شرایط فرهنگی، نیروی انسانی هم وجود دارد که ایجاد محدودیت می کند.
یک بحث اصلی در مجموعهها، بحث بعد از دوران دانشآموزی است که معمولاً ضعف دارد. برخی هم در خود دوره ی دانشآموزی نمی توانند دانش آموزان را به مقاطع بالاتر برسانند. مجموعه باید بتواند چرخه ای کامل طراحی کند.
نکته مهم دیگر تربیت مربی توانمند است، اگر این مورد نباشد نمیتوان هیچ الگویی ایجاد کرد و آن را استمرار بخشید.
مدل اقتصادی
هزینه های اقتصادی و نحوه تامین مالی یک مجموعه از مؤلفه هایی است که در شکل گیری و توسعه و گسترش یک مدل و الگو نقش بسیاری دارد. به خصوص الگویی که رنگ و بوی کار تربیتی دارد که به طور معمول از بحث های درآمدزایی فاصله دارد ولی در عین حال بدون داشتن پشتوانه مالی مطمئن، سخت می تواند به نتیجه برسد.
بیشترین هزینه یک مدرسه یا مدل تربیتی مجاور مدرسه، ملعمان و مربیان آن هستند. یک راه این است که از همان اول مربیان کاملا به صورت جهادی و فی سبیل الله تدریس نمایند که به عنوان مثال این مدل درکانون دانش پژوهان نخبه در حال انجام میباشد.
البته برخی مدارس غیر انتفاعی هستند و مشکل مالی ندارند. در عین حال خود مدارس هم میتوانند درآمدزایی داشته باشند مثلا برای سایر مدارس یا معلمان دوره های تربیت مربی و … برگزار کنند.
نسبت گیری فعالان عرصه ی تعلیم و تربیت با این ایده
در بررسی ایده الگو سازی اگرچه دیدن تجربه های عینی بسیار کمک کننده است اما به دلیل درگیری این مجموعه ها با اجرا و چالش های آن، اغلب تمام ابعاد توسعه الگو را ندیده اند.
برای پر کردن این خلأ و مدل سازی کارآمد، قطعا نظرات فعالین دیگر حیطه ها مفید خواهد بود. از این رو این ایده در مصاحبه با این افراد مورد سؤال قرار گرفت تا نسبتشان را با آن، بیان کنند. نظرات مصاحبه شونده ها در نسبت سنجی با این ایده در سه دسته قرار می گیرند.
الف) افرادی که ایده مذکور را به عنوان یک ایده تحولی لحاظ نمی کنند. این ایده دو تنگنا دارد: اول اینکه در بسیاری از موارد قابلیت الگوسازی و شبیهسازی وجود ندارد. چون این نمونه در یک بافت ویژه شکلگرفته و در بیش تر موارد به یک فرد ویژه وابسته است و چون افراد را نمیتوانیم شبیهسازی کنیم، نمونه را هم نمی توانیم شبیهسازی کنیم. مشکل دیگر این استکه در بسیاری از موارد در این نمونهها، فردی یا گروهی نیست که بتواند این را به معنای فنی تجربه نگاری کند.
ب) افرادی که ایده مذکور را مثبت می دانند در مجموع اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند. مشکل این ایده این هست که در فضای ایزوله ایجادشده است. حتی در صورت توجیه مشکلاتش برای ۱۵درصد جامعه قابلیت پیادهسازی دارد. من معتقد به الگوسازی هستم ولی الگوسازی مثل همان فضای علمی باید در حیطه ی واقعیت میدان باشد. واقعیت میدان ما مدارس غیرانتفاعی نیستند. مردم ما بچههایشان را جای خاص نمی گذارند. اغلب آدمها در پاسخ به اینکه بچهها را کجا بگذاریم، می گویند همان مدرسه ی سر کوچه.
لذا مشکل ایده ی الگوسازی به معنای تأسیس مدرسه ی غیرانتفاعی و فضای فرهنگی خاص، این است که برای عموم مردم کارایی ندارد. پس اگر بگوید می خواهم بهطور نمونه ورودی 10 دانشگاه فرهنگیان کشور را کنترل و تقویت کنم، به این معنا الگوسازی، الگوسازی درستی است. چون در مسیر واقعی تربیتمعلم است ولی حالت قبل غیرواقعی است.
ج) دسته سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائل اند.
این ایده خیلی می تواند مؤثر باشد منتهی بهشرط اینکه الگو، قابلیت توسعه داشته باشد. اگر الگو فقط برای تهران یا مدارس کمجمعیت باشد، نمی تواند بقیه ی جامعه را پوشش بدهد. این کار اگر اولویت یک نباشد، دو هست. اولویت یک، آن نهاد موازی است که باید سرپرستی این الگوهای جدید را به عهده بگیرد و اولویت دو همین الگوهاست که با توجه به اقتضائات هر فرد یک الگوی جدید را تولید کند و در اختیار بقیه قرار بدهد. مشکل این ایده این است که اساساً یا قابل توسعه نیست یا قابل اشتراکگذاری هست ولی الگوسازی به بقیه نمیدهد.
نتیجه گیری:
رهیافت های زیر حاصل مشاهدات میدانی و تجربه های عملیاتی و گفت وگو با صاحب نظران در عرصه عمل و نظر است که مبتنی بر مبناهای نظری و عملی گروه محققین به پیشنهادات اقتضایی منجر شد. این پیشنهادات برای هر گروه یا مجموعه ای که در سطح ایده الگوسازی در صدد تحول باشد، قابلیت استفاده دارد.
روابط الگوها با ساختار رسمی
نشر هر ایده ای در فضای تعلیم و تربیت، بدون نسبت گیری با نهاد عمومی و رسمی آموزش و پرورش اگرچه ناممکن نیست اما به نظر چندان اثربخش نخواهد بود. الگوها روابط خود را به شکل های مختلفی با ساختار برقرار می کنند. در موضوع الگوسازی مدارس، باید تلاش کنیم تا این الگو در مدارس دولتی وارد شود. در واقع تاسیس مدارس غیر انتفاعی الگو، باید مقدمه ای برای اصلاح مدارس دولتی باشند.
چالش های درون آموزش و پرورش
در آموزشوپرورش نقاطی وجود دارد که در عین حساسیت برای ساختار، نقاط کلیدی به حساب می آیند. مدارس الگو نیز عموما برای تغییر، ابتدا سراغ این بخش ها می روند.
کتابهای درسی: بهتر است بگوییم کتاب مقدس. چیزی که به جان آموزشوپرورش بستهشده است و اگر کسی خدایناکرده آن را کنار بگذارد، به وحی منزل عملنکرده است. آنقدر این مسئله را ضروری کرده است که خانوادهها نیز نمیتوانند باور کنند که چیزی جز کتابهای آموزشوپرورش میتواند به فرزندانشان علم بیاموزد و رشد دهد. اصلاً باید کتاب داشت؟ آیا کتاب واحد نیاز است؟ شاید در این میان مدرسه ی الگویی جرأت یابد کتابها و یا بخشی از کتابها را حذف کند.
کلاس: کلاس درس کجاست؟ برای آموزشوپرورش، کلاس درس یک چهاردیواری ساده و بدون شلوغی است که کامل تمرکز داشته باشد و میزها به سمت تخته و همهچیز سر جایش قرار داشته باشد. تخته ی سیاهی باشد و معلم جلوی کلاس قرار بگیرد و تدریس کند. اگر در این میان کسی بگوید بهجای نیمکت میزهای مکتبی دارم و یا بهجای اینکه معلم تدریس کند، بچهها باید باهم بازی کنند و مفهومی را کشف کنند، قانون نانوشتهای زیرپا گذاشتهشده و بازرسان آموزشوپرورش گزارش پشت گزارش رد میکنند که این مدرسه تخلف کرده است.
باید یکبار جرأت کرد و تعریف جدیدی از کلاس ارائه داد. کلاس جایی است که بچهها در آن زندگی کردن را در جامعه ی واقعی باید بیاموزند. گاهی این کلاس در یک چهاردیواری است، گاهی در حیاط و گاهی در کوچه است. گاهی معلم پای تخته است و گاهی یک درخت خشکیده در زمستان است و گاهی هم مغازهدار محل است. در این کلاس، بچهها مسئول آموختن هستند و معلم بسترساز و ترغیبکننده است. دیگر نیاز نیست زمین و زمان را به هم بدوزد تا بچهها حواسشان پرت نشود.
هدف: مهمترین چیزی که میتواند جنگ جهانی درست کند، هدف است. مدرسه دنبال چیست؟ همه شعار میدهند که بچهها را برای حیات طیبه آماده میکنند و شکوفایی استعدادهایشان مهم است و …؛ اما اگر از ایشان بپرسید چند ساعت در هفته به حیات میپردازید و استعداد اصلاً یعنی چه؟ میبینید عمده ی زمان مدرسهها با ریاضی و فارسی پرشده است که برفرض طیب بودنشان، مردهای بیش نیستند که در ذهن بچهها دفن میشوند و خبری از حیات و چیزی که در ذهن بچهها زنده بماند و آیندهشان را بسازد نیست.
مدرسه ی الگو، یکبار برای همیشه باید جرأت پیدا کند تا زمانهای جدی بابت کارگاهها و پروژههای مهارتی بگذارد. حجم دانش را کاهش دهد. ساختارهای مدرسه اعم از معماری، آییننامهها، روابط سازمانی، روابط بین معلمان و دانشآموزان و حتی روابط با خانوادهها را باید بر اساس اهداف شخصیتی و فرهنگی بازطراحی کرد.
ملاحظات نحوه توسعه و قابلیت مدل سازی الگوها
یکی از دلایل اثربخش نبودن الگوها در اصلاح ساختار رسمی موجود، عدم توجه به توسعه الگوهاست. برخی از ملاحظات کمک کننده برای توسعه و الهام بخشی الگو، نگاه ماژولار به مدل سازی، مدل سازی الگو و استفاده از رسانه است.
مدرسه یک جامعه ی کوچک متشکل از نظامهای درهمتنیده و پیچیده است. نظام آموزشی، پرورشی، سلامت، اقتصادی و … . هر جامعهای قابلیتهایی دارد و ممکن است توان الگوبرداری از یکی از نظام ها یا حتی زیر نظامها را داشته باشد. برای مثال زیر نظام ارزیابی مربوط به نظام آموزشی را الگو برداری کند. ضمن اینکه الگوبرداری یک نظام، از الگوبرداری از یک جامعه سادهتر است؛ بنابراین هرچقدر بتوان نظامها را از کلافهای سردرگم بیرون آورد و هرکدام را تبدیل به یک ماژول قابلاستفاده کرد، قابلیت توسعه، اثرگذاری و حتی جریان سازی بیش تر خواهد شد.
چگونه پیچیدگی های ساختار آموزش و پرورش را بفهمیم؟
پیچیدگی ساختار آموزش و پرورش
برای فهم پیچیدگی های ساختار آموزش و پرورش و ایجاد نظام مسائل مشخص ما سه بخش کلی را دسته بندی کرده ایم :
سطح اول:
لایه ی سیاستگذاری که با سندنویسی عجین شده.
سطح دوم:
لایه ی اجرایی وزارتخانه است که از خود وزیر تا مدیران مدارس شامل آن میشود.
سطح سوم:
این افراد اعتقاد به اصلاح ساختار از طریق رسانه و افکار عمومی و فشار از بیرون دارند.
اگر بخواهیم ساختار موجود و مستقر تعلیم و تربیت عمومی و رسمی آموزش و پرورش را آسیب شناسی کنیم با چالش هایی رو به رو هستیم:
چالش های اساسی در توصیف صحنه؛
چالش اول؛ مبهم بودن هویت نظام آموزش رسمی عمومی:
در واقع هیچ تصویر بنیادینی از نظام آموزش و پرورش رسمی عمومی در نظام نیست
نهاد مدرسه بهعنوان یک نهاد مدرن است که از غرب آمده و به جای لفظ school از مدرسه استفاده کردند تا حساسیت ها را کم کنند.
نظام مدرسهای فعلی جهان نظامی است که توسط حکومت و دولت اداره میشود ولی در دوران پیش از مدرن دولتها و حکومتها متصدی مجموعه آموزشی نبودهاند همچنین مهمترین تحولات تأثیرگذار در مدرسه تحولات سیاسی اقتصادی مدرن در دولتهاست که در ایران هم اجرا شده است. وقتی می شود ایده بنیادین برای این سیستم بدهیم که آن ایده مبتنی بر ایدئولوژی و جهان بینی ما باشد و این رخ نمی دهد مگر آن که ما اقتضائات جهان مدرن را کامل شناخته باشیم.
چالش دوم: علوم تربیتی
ما باید غرب و علوم تربیتی را بشناسیم تا بتوانیم بیرونش بایستیم. دشواری کار این است که برای چنین شناختی نمیتوانیم از سیستم دانشگاهی استفاده کنیم چون خودش یک سنت خاص شده و افق را بسته است. یکی از مشکلات این است که نگاه به دانشگاه و مدرکش هم کاربردی شده است در واقع نگاه ابزاری به علم شده که این نگاه بسیار نگاه نازلی است.
چالش سوم: نهادهای سیاستگذاری
شورای آموزشوپرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی. هر دو به سیاسی شدن مبتلا هستند.
چالش چهارم: فلسفه ضمنی آموزشوپرورش
نداشتن ایده بنیادین برای آموزش و پرورش و عدم فهم نسبت آموزش و پرورش با آرمان ها انقلاب و دیگر مسائل نظام.
چالشهای در میدان عمل در فضای آموزش و پرورش:
چالش اول: نظام تربیت معلم و مجموعه آن
سیستم تربیت معلم میتواند بهعنوان یک میانبر عمل کند. در این صورت اگر کتاب هم غلط باشد، معلم که درست باشد، میتواند حلش کند.
چالش دوم: تعاملات سیاستگذارنه
جایگاه سیاست گذاری آموزش و پرورش و تعاملش با نهاد های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باید فهم شود.
چالش سوم: حوزه ی برنامه ی درسی
ایده ی برنامه ی درسی عمیقاً ایده ای امریکایی است و این به واسطه ی هژمونی آمریکا وارد شده است.
بخش ورود مستقیم در لایۀ سیاستگذاری
- آسیب شناسی
- شیوه سند نویسی
دو مدل نگاه به بحث سندنویسی است:
1) سند بسیار کلی گو هست و به خاطر همین است که اجرایی نمیشود.
2) سند نویسی در دنیا تغیرات جدی ای داشته و سند ما همان است که آمریکایی ها برایمان نوشته اند.
شکاف بین سیاستگذاران و مجریان سند
ما فقط با سند نویسی پشت درب های بسته به جایی نمی رسیم. در واقع سند نویسی باید با نظارت بر کف میدان و با مشورت مجریان حاضر در صحنه صورت گیرد.
چالش های ناشی از ویژگی ها و صلاحیت های سیاستگذاران
قدرت تحلیل استراتژیک، جوان و ناظر به صحنه و آینده نگر باید از ویژگی های فرد سند نویس باشد.
عدم نظارت و نبود یا نادیده گرفتن بعد نظارتی در اسناد.
دلیل موفقیت اسناد غربی قانون مداری است و مشکلی اسناد ملی ما خلاء نظارتی است.
راهکارهای اجرایی شدن اسناد و سیاست های کلان
تدوین برنامه عملیاتی و پیش بینی نحوه نظارت بر اجرای سند
باید با اسناد نگاه قانونی داشت و باید آیین نامه اجرایی برایش نوشت تا از انجام آن نشود تخطی کرد. سندها اگر برنامه ی عملیاتی و نظارتی داشته باشند و به طور مثال اگر انجام دادند تشویق و انجام ندادند بازخواست شوند، اجرایی می شوند.
اجرای اسناد باید فارق از نگاه های سیاسی پیگیری شود. اسناد باید قابلیت این را داشته باشند از وزارت آموزش و پرورش تا خود مدارس بتوانند نقش آفرینی کنند.
ظرفیت تحول در ساختار موجود و بدنه اجرایی آموزش و پرورش
ساختار آموزش و پرورش به دلیل متمرکز بودن زمینه مانور دادن در سطوح مختلف تعلیم و تربیت در آن نیست و این نیاز یک کار تحولی است. راهکار ایجاد تحول اصلاح ساختار ها است. مهم تر از ساختار نیروی انسانی دغدغه مند است که می تواند ساختار را با خود همراه کند.
ظرفیت نهادها و ساختارهای داخلی آموزش و پرورش برای ایجاد تحول
دانشگاه فرهنگیان از سازمان برنامه ریزی جایگاه با اهمیت تری دارد چرا که نیروی خبره می تواند ضعف محتوا و کتاب را جبران کند.
نقش مدیریت در تحول در سیستم
اگر آموزشوپرورش بخواهد تحولات جدی را رقم بزند یکی از لوازمش ثبات مدیریت در سیستم هست. ثبات مدیریت با بودن آموزشوپرورش تحت چهارچوب قوه ی مجریه قابل اجرا نیست چون هر چهار سال یک بار رئیسجمهور عوض می شود و این خودبه خود ثبات مدیریت را از بین می برد.باید آموزش و پرورش سازمان مستقل از دولت شود
خود شخص مدیر هم اهمیت بالایی دارد.
ویژگی های مورد نیاز یک مدیر موفق تخصص و آشنایی با سیستم، قدرت مانور و تصمیم گیری لازم و تیم تحولی مورد نیاز است.
نکته مهم دیگر آنکه ورود یک مدیر از خارج نباید اتفاق بیفتد بلکه از داخل سیستم باید مدیر انتخاب شود و تیمش را هم از بدنه ی آموزشوپرورش باید انتخاب کند. چون نیروهایی که از خارج وارد می شوند نمی توانند با دستگاه هماهنگ باشند.
عوامل ساختاری مؤثر در تحول
1. نظام فعلی حقوق، دستمزد و بحث اقتصادی سازمانهای دولتی تعلیم و تربیت
تحول در نظام تعلیم و تربیت ارتباط تام و تمامی با حقوق و دستمزد ندارد البته نمی توانیم بگوییم هیچ ارتباطی هم ندارد بالاخره یکی از عوامل انگیزشی هست. به طور کلی آموزشوپرورش ضعیفترین دستگاه از نظر اقتصادی در کشور است.
2. تشکیلات آموزشوپرورش
یکی از راه های ایجاد تحول تبدیل ساختار متمرکز و هرمی شکل به ساختار تخت است و باید اختیار به مدیر و معلم و … داد . باید60 چرخشی که در سند تحول آموزشوپرورش پیش بینی شده انجام شود.
3. نقش مدارس غیردولتی در تحول آموزش و پرورش
تنها نکتهای که بخش غیردولتی در آموزشوپرورش داشته این است که یک مقدار به فاصله ی طبقاتی در نظام تعلیم و تربیت دامن زده است.
تاثیرات اقدامات نرم و غیرمستقیم در مقایسه با اقدامات مستقیم جهت تغییر ساختار
آموزشوپرورش دچار انفعال است و رهایش کنید کاری نمی کند؛ لذا اثرگذاری مستقیم امکان پذیر نیست. فراد موجود آدمهای فرسوده و افسردهای هستند. همین که جلوی کار نایستند بزرگترین کار است.
اثرگذاری نرم به چند دلیل تأثیرش بیش تر است:
1) چون فضای ایران رسانه زده است ایران جامعه ی شایعه پذیری است.
2) از سوی دیگر قابلیت بزرگ نمایی و وزن دهی به مسائل وجود دارد.
3) رسانه گاهی کاری می کند که شما نمی توانید تغییرش بدهید.
ابزارهای متاثر کردن ساختار و نظام مستقر
همه ی ابزارهای رسانهای اعم از شبکه ها و مجلات و فضای مجازی و… باید به خط باشند و برای هر موضوعی طراحی عملیات صورت بگیرد ما باید تصمیم تولید کنیم و حاکمیت اگر تشنه باشد تصمیم می گیرد.
موضوعات کلیدی و اولویت دار برای تحول
نهادهای تصمیم گیر در مورد آموزشوپرورش: شورای عالی به جای اینکه بالای وزارتخانه قرار بگیرد ابزار دست وزیر می شود.
مسئله ی سیاسی بازی در آموزشوپرورش: خیلی وقتها استیضاحها تخصصی نیست. مثلاً یک نمایندهای می خواهد شکل یک جایی را عوض کند میآید وزیر را استیضاح می کند که به آن تغییر رضایت دهد. باید نماینده ی درست بفرستیم.
کنکور: مسئله پیاده سازی و اجراست. قانون هم دارد. ولی منافع یک عده اجازه نمیدهد اجرا شود.
تعارض منافع و شفاف سازی…”
سیاست چند تألیفی در آموزشوپرورش: تعارض منافع نمی گذارد این موضوع اجرا بشود. چون آموزشوپرورش از چاپ کتابهای خودش کلی منفعت دارد.
نسبت گیری شخصیتهای فعال عرصۀ آموزش و پرورش با ایده تغییر ساختار حاکمیتی:
در بررسی ایده تغییر ساختار حاکمیتی با 3 نوع مواجهه رو به رو می شویم:
1. افرادی که ایده مذکور را به عنوان یک ایده تحولی لحاظ نمی کنند.
(دلیل:1-باید ذائقه جامعه عوض شده باشد سپس حاکمیت تغییر کند. 2- جابهجا کردن این ساختارها خیلی سخت است)
2. افرادی که ایده مذکور را مثبت می دانند در مجموع و اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند. (دلیل: 1- نقطه ی قوت این ایده، فکر در بستر حکومت اسلامی و نقطهضعف آن تحول را فقط ساختاری دیدن است… 2- بدون پشتوانه ی نظری نمیشود سیاستگذاری اثربخش داشت.)
3. دسته سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائل اند.(در بین افراد مصاحبه شده کسی قائل به اولویت بدون ملاحظه نبود)
سیاست زدگی و وابستگی تحول ساختار به تحولات سیاسی جامعه
هر چه سیاست زدگی در سطح جامعه و سطح مسئولین بیشتر شود، ایجاد تحول سخت تر خواهد بود.
ایدههای راهبردی در جهت سیاست¬زدایی (سیاستگذاری، اجرایی و تأثیر گذاری نرم)
1-شوراهای عالی بهعنوان نهادهای حاکمیتی، باید ذیل حاکمیت تعریف شوند و نه دولت.
2- تنظیم دستورالعمل ها و آیین نامههایی در جهت ورود افراد متخصص و با صلاحیت به کمیسیون آموزشوپرورش به اصلاح روند قانونگذاری کمک میکند و همچنین تعریف رابطهای ساختاری با شوراهای عالی، بهعنوان نهادهای حاکمیتی سیاستگذار با مجلس.
3- نظام استخدامی در آموزش و پرورش به عنوان یک گلوگاه مهم باید اصلاح شود و همچنین می توان دانشگاه فرهنگیان را در ذیل رهبری تعریف کرد.
4- وجود محدودیتهایی برای مجریان دولتی در تأسیس و یا مشارکت در مجموعههای خصوصی، میتواند استقلال تصمیم سازان و مجریان را حفظ کند.
عدم اهتمام به متون دینی و روش شناسی دینی (سیاستگذاری)
تعریف ساختاری وابسته به شورا برای پژوهش و تدوین مبانی قرآنی از مهمترین مقدمات تحول بنیادین بر اساس نگاه قرآنی است.
آموزشوپرورش، بوروکراسی فرمالیتهها
مجموعه ی راهکارها
اصلیترین راهکاری که به نظر میآید برای تحول نظام اداری نیاز است تحول مدل فکر کردن است باید فرمالیتهها را حذف کرد و برنامهها و بخش نامهها را مفید و اجرایی ساخت که همه درگیر فکرکردن و تصمیم سازی و ارزیابی آن تفکر و تصمیم میشوند.
نکته بعد تفویض اختیار به مدیر و معلم که لازمه اش جذب متخصصین و امین است برای اعتماد بالا.
استفاده از ظرفیتهای شبکه سازی در ایجاد انگیزه و ارتباط مولد در میان مجموعهها
عدم عملیاتی بودن تصمیمات در حوزه ی کلان (سیاستگذاری، اجرایی)
در حوزه سیاستگذاری ارتباطی بین لایه های کلان و خرد نیست و معمولا سیاستگذاران اشرافی از صحنه عملیاتی ندارند و این موجب اجرایی نشدن مصوبات در صحنه عملیات می شود.
عدم نظارت (سیاستگذاری، اجرایی و تأثیرگذاری نرم)
راهکارهایی که میتواند برای اصلاح ساختارهای نظارتی ارائه شود:
1) اصلاح نظام بوروکراتیک چرا که حجم زیاد بخش نامههای دست و پاگیر، کار را برای ناظرین سخت میکند.
2) استفاده از زیرساختهای آی تی در جهت تعریف سیستمی بازخوردگیری ها.
3) استفاده از ظرفیت خانواده برای باخورد گیری جریان فعالیت مدارس و استفاده از مدارس برای بازخورد گیری نسبت به سیاست ها و قوانین.
نبود تصویر روشنی از آینده
باتوجه به نبودن تصویری واضحی از آینده در سند نویسی و سیاست گذاری و.. موجب تصمیم گیری های واکنشی می شود به طور مثال مجازی شدن دروس و..
یکی از راهبردیترین مطالعات سیاستگذاران کلان، تصویرسازی آینده است با در نظر گرفتن چند ملاحظه:
1) دین بهعنوان اصلیترین زیرساخت تئوریک در تعریف ساختارها قرار گیرد
2) ساختار حکومت آینده به چه شکل خواهد بود؟
3) جایگاه علم، معرفت، محتوا و تفکر در آینده چه خواهد بود؟
4) خانواده، مدرسه و رسانه در آینده، چه نسبتی با فرد و تربیتش خواهند داشت؟
5) نوع مواجهه ی ساختارهای ما با آینده پژوهی چه باشد؟
چگونه می توان به حرکت های علمی سرعت بخشید؟
راهبردهایی برای سرعت گرفتن و ثمر بخش بودن حرکتهای علمی در عرصه تولید علم تربیت
احمد رضا اعلایی
علی صفرنواده
چکيده
در مقاله حاضر، راهبردهایی برای افزایش سرعت و ثمربخشی حرکت علمی در عرصه تولید علم تربیت ارائه شده است. روش تحقیق، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با صاحب نظران این عرصه بوده است.
راهبردهای مطرح شده در مصاحبه ها شامل توجّه به پیش فرض ها و پارادایم ها و تلاش برای کنار گذاشتن یا خودآگاه کردن آن ها، ایجاد مزرعه های نمونه، تربیت معمار به جای مهندس، اپیدمولوژی، توجّه به تاریخ و توجّه به آینده می باشد.
کلید واژهها: علم تربیت، تولید علم، علم تا عمل
مقدمه
در مقاله حاضر، راهبردهایی برای افزایش سرعت و ثمربخشی حرکت علمی در عرصه تولید علم تربیت ارائه شده است. روش تحقیق، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با صاحب نظران این عرصه بوده است. ابتدا در پروژه رصد فضای تحوّل تربیتی، با مصاحبه نیمه ساخت یافته با تعدادی از فعالان و متخصصین تعلیم و تربیت نظرات ایشان در زمینه تحول نظام تربیت رسمی احصاء شده و بر اساس آن هشت ایده کلیدی در این زمینه به دست آمد. سپس در مورد هر یک از این ایده ها، با صاحب نظران مصاحبه شد. این هشت ایده شامل تغییر ساختار حاکمیتی، تربیت نیروی انسانی، ورود علمی و نظری، الگوسازی، شبکه سازی، ارتقای فهم عمومی، طراحی زمین بازی جدید و پشتیبانی و حمایت از ایده های تحولی است. نهایتاً در تکمیل پروژه رصد فضای تحوّل تربیتی، تصویری از نظام تربیتی تحوّل یافته بر اساس یک نقشه راه قرآنی ترسیم شده است. این پروژه طی 2 سال انجام شده و در حال حاضر مراحل نهایی ارائه به صورت کتاب را طی می کند.
مقاله حاضر عهده دار ارائه منسجمی از نتایج مصاحبه در مورد ایده سوم در زمینه تحوّل یعنی ورود علمی و نظری به این حوزه می باشد.
برای این منظور مصاحبه های انجام شده تحلیل، دسته بندی و جمع بندی شده و راهبردهای شش گانه ایی شامل توجّه به پیش فرض ها و پارادایم ها و تلاش برای کنار گذاشتن یا خودآگاه کردن آن ها، ایجاد مزرعه های نمونه، تربیت معمار به جای مهندس، اپیدمولوژی، توجّه به تاریخ و توجّه به آینده استخراج شده است.
بر این اساس با توجه به جمع بندی نظرات صاحب نظران، توجّه به این راهبردهای ششگانه می تواند به تسریع تولید علم و گسترش آن، رساندن علم به مقام عمل و اجرا و نسبت گرفتن عموم جامعه با آن منجر شود.
دغدغهها و فضای کلی صاحب نظران در زمینه ورود علمی-نظری و تولید علوم تربیتی
در مباحث نظری و تولید علوم تربیتی، شکاف بین علم و عمل روشن بوده و فضای عمومی آن متشکّل از اساتیدی غرق در مکاتب و تعاریف و روشها میباشد. در این میان کمتر کسی است که به میدان زده باشد و چالشهای نظریهها را در عملیات لمس کرده باشد. جالب این جاست که طیف گستردهای از این اساتید، توصیۀ اکید به همراهی علم و عمل دارند؛ اما زمانی که نسخه میخواهید، نسخهای برای آن ندارند.
آیا وارد شدن یک نظریهپرداز در مدرسه، کار را حل میکند؟ خود این یک گام است؛ اما گام اصلی، مدلی برای گره خوردن علم و عمل است. مدلی که منجر به تولید علم، از درون فضای عملیات است. البته این نگاه منتقدانی هم دارد. منتقدانی که میگویند تا تعاریف و نقشۀ راه، کامل نشده باشد، عملیات بیثمری خواهد بود.
شخصیتهایی که در این حیطه به سراغشان رفتیم، آدمهایی در دسترس، عمیق و خوشصحبت بودند. کاملاً مشخص بود که درمورد این موضوع، ساعتها فکر کردهاند و سؤالات پیچیده، چندان برایشان سخت نبود. حرفها و دغدغههای ما را بهتر از همه درک میکردند. ابعاد گستردهتری را میدیدند؛ اما یک فرق بزرگ داشتند، آنهم اینکه برنامه برای حرکت و فعالیت عملی نداشتند. تا جایی که صحبت از نقد و بررسی بود، پیش میآمدند، ولی داخل اجرا نمیشدند.
نکتۀ جالب در مورد قضاوت کلی فعالان تعلیم و تربیت این بود که حیطه را اولویتدار میدیدند؛ اما با وضعیت فعلی به تحول بنیادین، امیدی نداشتند. حل کردن شکاف میان علم و عمل، مبانی دینی و مبانی علمی تربیت، تغییر ساختارها و… همگی در طول چهل سال پس از انقلاب بسیار کند حرکت کردهاند. قطعاً پس از این سرعت آنچنانی نخواهند گرفت و روند شکلگیری و شکلدهی مشابه سابق است.
نسبت گیری شخصیتهای فعال عرصۀ تعلیم و تربیت با این ایده
در بررسی ایده طراحی ورود نظری و علمی اگرچه شنیدن تجربیات و نظرات افراد و مجموعه های پشتیبان این ایده تحولی بسیار کمک کننده است اما کافی نیست. چرا که گاهی به دلیل نزدیکی به این ایده تحولی سایر ابعاد و نسبتش با سایر ایده ها به تمامه دیده نمی شود. برای پر کردن این خلأ و مدل سازی کارآمد، قطعا نظرات فعالین دیگر حیطه ها و افرادی که خود نماینده این ایده محسوب نمی شوند نیز مفید خواهد بود. از این رو این ایده در مصاحبه با این افراد نیز مورد سؤال قرار گرفت تا نسبتشان را با آن، بیان کنند. در نسبت سنجی با این ایده نظرات در سه دسته کلی قرار میگیرد:
- افرادی که ایده مذکور را به عنوان یک ایده تحولی لحاظ نمیکنند.
- افرادی که ایده مذکور را مثبت میدانند در مجموع و اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند.
- دسته سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائلاند.
نبرد پارادایمها
یکی از چالشهای ما در فکر کردن، پیش فرضها است. عینکهایی که جلوی چشم ما وجود دارد و نگاههای ما را جهت دار کرده است. برای مثال همه قبول کردهاند که بچهها از 7 سالگی باید به مدرسه بروند. حالا برای اینکه این مدرسه شناختی باشد و رفتاری، سکولار باشد یا دینی، بنشینیم و فکر کنیم. همین پیش فرض ها باعث شده است مسیر تولید علم، از ابتدا سوگیری داشته باشد. بنا به اعتقاد برخی صاحب نظران مانند آقای اخوت، یک راه مواجهه با این پیش فرض ها، این است که به کلی همه را دور بریزیم و از ابتدا پای حرف قرآن و منابع مورد قبولمان بنشینیم. راه دیگر این است که آنها را خودآگاه کنیم و با رجوع به منابع مورد قبول مانند وحی و عقل، بدون پیش داوری تحلیل و بررسی کنیم.
در این مرحله چند نکتۀ مهم را باید در نظر گرفت تا واژهها به واقع کاربردی شوند و پیش فرضها را اصلاح کنند و علاوه بر این ها واژهها، قابلیت مفاهمه در میان نظریهها ایجاد کنند:
1- بررسی بافت و زیرمتنها: واژهها در بافتهای مختلف مفاهیم و کارکردهای متفاوت مییابند. پاکی، طهارت، طیب و … همگی در بافت غیرمذهبی یک معنا را متبادر میکند، ولی ممکن است در بافت مذهبی هر کدام بار معنایی خاص داشته باشد. یا در فرهنگهای عربی معانی متفاوتی دهد. در فضای علمی این مقوله پیچیدگی بیش تری مییابد، چرا که علاوه بر بافت فرهنگی، مذهبی و تاریخی در نظر گرفته شود، فضای علمی و اصطلاحات رایج نیز جایگاه ویژهای دارد. مثلاً انتخاب گری و آزادی کودک، خلاقیت، استعداد و … همگی مفاهیمی هستند که از فضای علمی به فضای عمومی سرایت کرده است؛ بنابراین باید به آن مکتب علمی که این واژهها را در یک نظامی تولید کرده است و در جامعه فراگیر کرده است، توجه نمود.
2- حلقۀ شاگردان: نظریهپردازان به مثابه یک بنای ساخته شده هستند که دیگر نمیتوان به راحتی ستون و دیوارها را جابه جا کرد. بررسی پیش فرض ها، جدال پارادایمی و نقد واژه شناسی دیگر برای آنان بی معناست. نقد و بررسی آنها با خودشان، فقط یک مناظره خواهد بود که هرکسی حرف خودش را می زند تا به کرسی بنشیند. اصولاً در غرب هم همین اتفاق رخ میدهد. بهترین روش برای اصلاح، ساخت بنایی دیگر، توسط شاگردان وی است؛ یعنی اگر هر استادی حلقۀ شاگردان و آثاری داشته باشد که قابل تعامل و تبادل باشند، میتوان با پیش بینی حلقههایی، باب نقد و بررسی میان نظریهها ایجاد کرد. گاهی مجموعههایی علمی یا رسانهای بستری برای این کار فراهم میکنند و فضا را خودشان راهبری میکنند. قطعاً باید چنین مجموعههایی در دل دانشگاه و حوزهها به وجود بیاید.
3- مجموعۀ مرجع: نبود یک مرجع مشخص و نسبی بودن منابع، خودش امر واژه شناسی را پیچیده میکند. شناخت ادبیات دین و بهخصوص قرآن بهعنوان یک متن فرازمان و مکان و بهعنوان یک مجموعۀ مرجع میتواند شاخصی برای ارزیابی پیش فرضها تولید کند و واژه شناسی و واژه سازی را سادهتر کند.
مزرعهی نمونه
بسیاری از اساتید مانند استاد عالم زاده و استاد مهر محمدی، تاکید بر تولید نظریه در میدان داشتند. مشکل این جاست که ابزار و مدل مناسبی برای این امر وجود ندارد. نظام علمی ما در خوش بینانه ترین حالت، میتواند یک موضوع محدود را در یک بازه ی معین با دادههای آماری مشخص بررسی کند و یک مقاله ارائه دهد؛ اما زمانی که قرار میشود سراغ یک سیستم برود، ابزار و لوازم مورد نیاز برای مطالعه را ندارد. روش ندارد. دست و پایش را گم میکند. ایدههای مختلفی مانند مرکز رشد، موزه ی تعلیم و تربیت، مدارس پژوهشی و … همگی تلاشهایی هستند تا نظام علمی را به نظامهای عملیاتی نزدیک کنند. چند راهبرد در شکلدهی مزرعههای نمونه ی کاربردی مفید است. بخشی از نکات در ایده ی تربیت نیروی انسانی و مدارس دانشگاهی آمده است. تفاوت مدارس دانشگاهی فرهنگیان با مزرعههای نمونه ی علمی این است که در آن جا دغدغه ی تربیت نیرو و اجرای ایدههای نوی علمی و عملی در حیطه ی تعلیم وتربیت است، اما در این جا تولید علم مسئله ی اصلی است. برای طراحی این بستر چند نکته ی مهم وجود دارد:
– اصول و مبانی روششناسی مطالعه ی مزرعههای نمونه باید تدوین شود. یکی از خلأهای جدی در کشور ما نبود مدل برای نمونههای اجرایی علمی است.
– پیش بینیهای اقتصادی برای این مزرعههای نمونه بسیار ضروری است. اصولاً این بسترها هزینههای سنگینی دارند که باید پشتیبانی شوند و از ابتدا برای آنها طرح اقتصادی داشت. برای تأمین هزینههای سنگین این مدلها، روشهای متفاوتی وجود دارد. گاهی به تجارتهای بزرگ گره میزنند و برای مثال پتروشیمی مأمور میشود بخشی از سهام خود را به تأمین هزینههای این مجموعهها اختصاص دهد. مهمترین ملاحظه در این بخش این است که این مدل ها زمانبر هستند. مدل اقتصادی باید استقلالی ایجاد کند که در طول زمان ثبات داشته باشد و کم ترین دخالت ها در سیاست گذاری و خط مشی گذاری مزرعهها صورت گیرد.
– مزرعه ی نمونه صرفاً مدرسه نیست. خانواده، تکنولوژیهای آموزشی، رسانه و تمامی بسترهایی که در آن تربیت واقع میشود باید بهعنوان بستری برای مطالعه ی میدان در نظر گرفته شود. همین نکته به جامعیت نگاههای علمی کمک میکند. هر چند که برای مطالعه و تحلیل، پیچیدگیهای بیش تری خواهد داشت.
– تعامل یکی از حلقههای گمشده ی فضای علمی است. هرکسی در جزیره ی خودش، با شاگردان خودش نظریهپردازی میکند و بابت تعامل و نقد و گفتوگو، کاملاً بسته است. مزرعههای نمونه بستر خوبی برای درگیر شدن و تعامل آراء است. مشروط بر اینکه فضایی برای این امر پیش بینی شود و به انحصار درنیاید.
تربیت معمار بهجای مهندس
پایاننامهها و مقالات، کلاژهایی هستند از حرفها و نظریههای مختلف که هر بار با یک مهندسی در کنار یکدیگر مینشینند تا یک وضعیت را توصیف کنند و در نهایت به چند تجویز کلی برسند. همین باعث شده تا بخش زیادی از مدیران و فعالان در عرصههای واقعی همچون مدارس، اعتنایی به پژوهشها نکنند. هرکسی برای طراحی مدل آموزشی مدرسه و مدل تربیتی خانواده، به شهود شخصی و اعتبارسنجی خود مراجعه میکند.
تنها زمانی میتوان از دانشمندان تربیت، انتظار طراحی تحولی داشت که از کلاژسازی و مهندسی دست بردارند و بهعنوان معمار مولد طرح خود را ابداع کند. این طرح ریشه در واقعیت و رؤیا دارد. بخشی از آن دادههای واقعی و اقتضائات اجتماعی و علمی است، بخشی از آن به شهود و قریحه ی معمار باز می گردد.
نگاه معمار در طراحی نسبت به مهندس، ویژگیهای منحصر به فردی دارد:
کل نگری: معمار به هدف و مجموعۀ اقتضائات و داراییها کلی نگاه میکند. درگیر اجزاء نمیشود. همین باعث میشود روابط اجزاء با یکدیگر هم خوانی بهتری داشته باشد.
انعطاف پذیری: زمانی که شما با جزئیات سر و کار نداشته باشید و عدد و رقمهای کم تری وجود داشته باشد، انعطاف بیش تری خواهید داشت. میتوان به راحتی یک ترکیب را با وضعیتهای متفاوت همخوان کرد. در نتیجه روابط، پویا و ارگانیک خواهد بود و کم تر به سمت فرمولهای مکانیکی میرود. برای مثال شما می گویید من میخواهم که بچه ی من خواندن یاد بگیرد. حال با چه روشی، چه محتوایی، چندان این جزئیات را نمیآورم. حتی ممکن است محدودیت یک سال را هم بردارم. زمانی که افراد میخواهند اجرا کنند یکی با نمایش آموزش میدهد، یکی مستقیم، یکی با کتاب داستان و خلاصه هرکسی با مدل خودش و ظرفیت مخاطبش آن را طراحی و اجرا میکند.
جامعیت: معمار مجبور است به همه جا سرک بکشد و از هر چیزی کمی بداند. همین امر به کل نگری کمک میکند و خودش یک جنس مطالعات میان رشته ایست. به نوعی با این مدل دیگر نیاز نیست رشتهای برای مطالعات میان رشتهای تعریف شود. از ابتدا خود فرد میان رشتهای بار میآید.
اپیدمولوژی
یکی از خلأهای جدی فضای علمی ما نداشتن تریبون مناسب برای فراگیر شدن است. اساساً نظریهپردازان و فضاهای علمی، با مدلهای اپیدمی کردن و جریان کردن آشنا نیستند و عمده ی انرژی خود را صرف تولید مقاله و کتابی میکنند که در انتشارات دانشگاهی عرضه میشود و منابعی برای پایاننامهها هستند.
مجموعههای علمی کشور در دانشگاه و حوزه، تبدیل به جزیرههایی شدهاند که هیچ ارتباط جدی با مدارس و مجموعههای تربیتی ندارند.
بسترها و مدل هایی که برای اپیدمی شدن یک علم میتواند استفاده شود:
– رسانه اولین بستری است که به ذهن میآید؛ اما این رسانه زبان خود را دارد. عموماً کسانی که از فضای علمی به سراغ رسانه میروند، ادبیات و اقتضائات رسانه را در نظر نمیگیرند. همین امر باعث میشود، آن چنان که شایسته است، از ظرفیت رسانه در فراگیری استفاده نشود؛ بنابراین در رسانهای کردن علم باید ادبیات مناسب تولید کرد. حتی از ظرفیتهای چهرهها و متخصصان رسانهای در این فضا استفاده کرد تا نظریه را تبدیل به یک جریان عمومی کند.
– داشتن الگوهای عملی یکی از لوازم مهم در ابتدای فراگیری است. تا وقتی نمونه ی عینی نظریهها روی زمین نباشد، عموم مردم و دست اندرکاران تعلیم و تربیت اعتماد نمیکنند و به راحتی به سراغ آن نمیروند. اگر مدارس مونته سوری فراگیر شدهاند، نمونه ی عینی آن یک بار دیده شده و پس از فراگیری، مردم بدون دیدن هم اعتماد میکنند. چون این مدارس یک جریان جدی در دنیا شدهاند و نیاز به اثبات کردن خود ندارند.
– تولید محتوا یک مهارت ویژه است که با دغدغه ی تجاری سازی محتوا در دنیا شکل گرفت. در تولید محتوا یاد میدهند که چگونه محتوا را مهندسی کنید که مخاطب خریدار آن باشد، تأثیر لازم رویش گذاشته شود و محتواهای شما را دنبال کند. بسیاری از افراد سرشناس در فضای مجازی که درآمدهای هنگفتی از طریق تولید محتوا دارند، بر اساس همین مدلها، محتوایشان را مهندسی میکنند. البته ممکن است بسیاری از این افراد بیش تر تاجر باشند تا دانشمند. دلیل آنهم این است که فضای علمی مرسوم، عمدتاً به دانشجویان و طلبهها، مدل پژوهش و ارائه ی آن در مجامع دانشگاهی را آموزش میدهد، نه برای استفاده ی عموم مردم و مخاطبان آن حیطه. درحالیکه اگر چند واحد ساده برای آشنایی با اصول تولید محتوا در طول تحصیل گنجانده میشد، بسیاری از کتاب ها و پایاننامهها، در کتابخانه خاک نمیخورد و در میان مردم دستبهدست میگشت.
– ستاره سازی شخصیتهای علمی، یکی از شگردهایی است که در طولانیمدت به جریان سازی علم و نظریههای علمی کمک میکند. قطعاً رسانه در این زمینه نقش بسزایی دارد. تنها چالش در این جا این است که سیاست گذاران و مجریان رسانه دغدغه ی کافی برای این کار ندارند و اشراف لازم هم وجود ندارد. در این میان خود دانشگاهها و حوزهها باید شخصیتهای رسانهای داشته باشند و یا با دید رسانهای تربیت کنند تا بتوانند روی ستاره سازی شخصیتهای برجسته ی علمی کار کنند. علاوه بر رسانه، تعریف برچسبهایی چون چهرههای ماندگار و مسابقاتی چون نوبل، کمک میکند تا یک شخصیت علمی چهرۀ ویژهای شود که علاوه بر فضای علمی، در فضاهای دیگر نیز شناخته شود و اعتبار یابد.
توجه به تاریخ
علم در بستر تاریخ تطور یافته است. فلسفه و علوم انسانی به شدت متأثر از بافتهای تاریخی است. عدم توجه به این نکته منجر به ایجاد حفرههایی در تولید علم میشود که قطعههای آن را به مثابه دانههایی جدا از هم میکند که فهم آن صرفاً ذوقی خواهد شد. زمانی که مشخص شود فروید در چه دوره ی تاریخی و در چه فضای اجتماعی از عقده ی اودیپ سخن گفته است و با چه پیش زمینهای عقدهها را محور نظریه ی خود قرار داده است، قراین واقعی برای تحلیل نظریه ی او فراهم میشود و دیگر نیاز به حدس و گمان کم تر است.
وقتی می گوییم تاریخ، ذهنها به سمت تاریخ مدرسه میرود. قطعاً تاریخ مدرسه هم بخشی از آن است. ولی پیش از آن باید تاریخ اندیشه و علم، تاریخ تمدن، تاریخ نظامات اجتماعی سیاسی، حتی تاریخ هنر و ادبیات هم در نظر گرفته شود و در کنار همه ی این ها تاریخ تربیت که مدرسه جزئی از آن است هم باید در نظر گرفت و بررسی کرد.
مطالعات تاریخی نه تنها در شناخت زمینه ی شکلگیری نظریهها کمک میکند، بلکه در مرحله ی واژه شناسی و تولید واژه نیز مؤثر است. هر واژه در زمانه ی خود چه مفهومی را القا میکرده است. مدرسهای که در 50 سال پیش در ایران بوده است، چه مفهومی را القا میکرده است، مکتب چه مفهومی؟ رویکردهای جدیدی که قصد مقابله با ایدههای مدرن را دارند، گاهی دچار این چالش میشوند که مفهوم را در بستر خودش فهم نکردهاند و با آن ستیزه میکنند. از طرف دیگر، مفهوم جدیدی خلق میکنند که در اصل، همان تلقی را دنبال میکند.
توجه به آینده
آینده پژوهی مدلهای متنوعی دارد و یکی از حوزههای مهمی که مورد مطالعۀ آینده پژوهان است، آموزش آینده است. متاسفانه فضای دانشگاه به دلیل ترجمهای بودن، عمدتاً ناظر به متون و مکاتب گذشته است. توجه به اینکه دنیا به چه سمتی میرود و دانشمند تربیت باید برای چه دورهای خود را آماده کند، ندارد. اگر بخواهیم مشخص کنیم فیلسوف تربیت، برای چه انسانی در آینده تربیت بتراشد، باید او را در معرض مطالعات آینده قرار دهیم. حداقل باید متعرض آن باشد. نسخهای که برای حال میدهد، قرار است آینده به دست جامعه برسد و آن نسخه در آینده، تاریخ گذشته است و دیگر دردی را دوا نمیکند.
– ورود متخصصین آینده پژوه در لایههای کلان سیاست گذاری، به منظور تدوین اسناد بر اساس نیازهای آینده.
– توجه به آینده به مثابه معمار تحولخواه نه مهندس تابع. زمانی که حرف از آینده میشود، همه میگویند تکنولوژی و فضای مجازی حرف اول را می زند. ما هم باید در این فضا رشد کنیم و همه ی مدارس هوشمند شود. مسئله این جاست که آیا ایده آل این است؟ نمیتوان آینده ی متفاوتی رقم زد که دست یافتنی باشد؟ به نظر میآید این امر شدنیست. ولی آدم ها انگیزه یا همت طراحی جدید برای آینده را ندارند و میخواهند حرفی بزنند که با همه چیز هماهنگ باشد. مطابق پیشبینی همه پیش برود.
در نهایت باید گفت، برای طراحی تربیت متفاوت در آینده، باید پیش فرضها را کنار گذاشت و جرأت به خرج داد.
– آینده پژوهی در تمدن اسلامی به چند مفهوم اساسی پیوند خورده است که باید نسبت خود را با آنان نیز مشخص کند. مهدویت و معاد، توجه به این مفاهیم با نگاهی عمیق و فلسفی، میتواند تصویر بسیار کارآمدی در راستای رسیدن به اهداف تمدن اسلامی ترسیم کند.
نتيجهگيری
مصاحبه و جمعبندی نظرات صاحب نظران و فعّالان یک عرصه میتواند عصاره تلاشهای علمی و عملی آن عرصه را روشن کند.
در پژوهش حاضر، پس از مصاحبه اوّلیه و دسته بندی رویکردها نسبت به موضوع تحوّل تربیتی، مصاحبههای نیمه ساختیافتهای انجام دادیم.
جمعبندی راهبردهای مطرح شده در مصاحبهها شامل توجّه به پیش فرضها و پارادایمها و تلاش برای کنار گذاشتن یا خودآگاه کردن آنها، ایجاد مزرعه های نمونه، تربیت معمار به جای مهندس، اپیدمولوژی، توجّه به تاریخ و توجّه به آینده می باشد که شرح آن در مقاله آمده است.
سپاسگزاری
این مقاله باز تولیدی از مقاله سوم از پژوهش «1+8 ایده برای تحول بنیادین آ.پ» میباشد. پیشتر به همّت گروه حوزوی بنیان مرصوص با حمایت مرکز راهبری ورثه الانبیاء انجام شده است.
بدینوسیله از همه بزرگوارانی که در طرح پژوهش فوق الذکر تلاش نمودهاند سپاسگزاری میکنیم.
منابع
مصاحبه با آقایان میرزایی(رزمندگان)، غفاری، گلردی، ذوفن، علی اکبریان، صداقت زاده، آزین، میرزایی(مهر هشتم)، همتی فر، تاجیک، کثیری، اخوت و خانم دکتر قربان. متن آن در پژوهش «1+8 ایده برای تحول بنیادین آ.پ» موجود میباشد.
زمین بازی جدید تعلیم و تربیت خوب است یا بد؟
بررسی ایده طراحی زمین بازی جدید در عرصه تعلیم و تربیت
احمد رضا اعلایی
علیرضا اخلاقی
در مقاله حاضر، بررسی ایده طراحی زمین بازی جدید برای ایجاد تحول در عرصه تعلیم و تربیت مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با صاحب نظران این عرصه بوده است.
در این مقاله پس از بررسی مجموعه تمدن امام خمینی ره، مجموعه مکتب اسلامی، مدرسه یاوران ولایت و مدرسه قرآن و عترت علیه السلام که نمونه های هستند که با این ایده در حال فعالیت هستند، نظرات کارشناسان مورد بررسی قرار گرفته است و سپس رهیافت هایی برای بهبود اثر بخشی این ایده ارائه شده است.
کلید واژه ها: زمین بازی جدید، تحول آموزش و پرورش
مقدمه
ایده ی مدرسه، زاییده دوره ی مدرن است. برای فهم این ایده، باید دوره ی مدرن را خوب شناخت و این ایده را در آن بستر فهم کرد. دوره ی مدرن، دوره ای است که بر اساس یک سری نیازها، اقتضائات و پیش فرض ها تولید شد، در ادامه نیازها و اقتضائات جدیدی را تولید کرد و بر همان اساس پارادایمی شکل گرفت. بعد از آن همه چیز با عینک مدرن فهم و با پیش فرض های آن سنجیده می شد؛ غذاخوردن، آداب معاشرت، اقتصاد، حکومت و حتی آموزش و پرورش. هر چقدر ساختارها پیچیده تر و بزرگ تر می شد، علی رغم تاثیر گذاری عمیق تر، این عینک کمتر به چشم می آمد به نحوی که تمدن های سنتی و مذهبی را هم تحت تاثیر قرار دادند.
نگرشهای متفاوت دربارۀ آموزش و پرورش
ورود ابزارها و در پی آن ابزارهای دوره ی مدرن، مسیر را برای مدرنیزاسیون افکار و سبک زندگی هموار کرد. جامعه ی سنتی و یا مدرن ستیز، رویکردهای متفاوتی اتخاذ کردند. برخی از داخل پارادایم و با همان پیش فرض ها سعی کردند، نهادها و ابزارها را اصلاح کنند، به نوعی مدرن شدن افکار را یا نادیده گرفتند و یا گریز ناپذیر دانستند. برخی سعی کردند از زمین بازی مدرنیته خارج شوند یعنی تمامی پیش فرض ها را کنار بگذارند و ایده ای جدید، نهادی متفاوت با پیش فرض هایی اصیل (سنتی و مذهبی) طراحی کنند. برخی با رجوع به سنت ها و نهادهای سنتی، سعی در بازسازی این ایده ها داشتند. برخی باز از خود غرب ایده گرفتند که به سبب بن بست های به وجود آمده، طرحی جدید با پیش فرض هایی جدید درانداخته است.
این تفاوت رویکردها، هم چنان هم در حیطه عمل بروز می کند. برخی معتقدند که بازی کردن در زمین بازی فعلی تعلیم و تربیت رسمی نتیجه ای ندارد و برای رسیدن به فضای مطلوب یا باید سیستم را به طور کامل از اول طراحی کرد یا از سیستم های جایگزین برای رسیدن به هدف استفاده کرد. حتی شاید بتوان گفت جذابترین و انقلابیترین ایده نیز برای تحول خواهان، خروج از زمین بازی موجود است؛ به این معنی که تمامی پیش فرضها و ساختارهای موجود را کنار بگذارند و خود، زمین بازی جدیدی ترسیم کنند و البته موافقان و مخالفان بسیار تند و تیزی دارد.
البته نامرئی بودن عینک مدرن، در اینجا هم چالش ساز است. یعنی برخی تصور می کنند، زمین بازی جدیدی خلق کرده اند، اما در همان زمین بازی مدرن، بازی می کنند و صرفا اصلاحات شکلی ای صورت داده اند که دخلی به ماهیت و پیش فرض ها ندارد.
بررسی چند نمونه فعال در زمینه طراحی زمین بازی جدید
در مسیر تحقق تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی برخی دل به دریای عمل زدند و زمین بازی جدیدی را طراحی کردند؛ برای نمونه مسجد مدرسه ها در فضای امروز تعلیم و تربیت، از پررنگترین و انقلابیترین آنها هستند که هم طرفداران و هم مخالفان بسیار پروپا قرصی دارند. موافقان و مخالفان به هیچ وجه حاضر نیستند با هم مصالحه کنند و ایدهی یکدیگر را بپذیرند، حتی در فضای عمومی هم موضعگیری افراد نسبت به این ایدهها بسیار تند است.
نوع نگاه مسجد مدرسه ها به تعلیم و تربیت و نهاد آن، به گفتهی خودشان، کاملاً متفاوت است و به همین جهت هم راه تحول را تغییر زمین بازی می دانند. البته مجموعههای بسیاری با رویکردهای مختلف، مدل مسجد مدرسه را اجرا میکنند. به همین دلیل، تلاش شد تا نمونه هایی عینی متفاوتی دیده شود و سه مجموعه مختلف بررسی شدند:
1. مجموعه تمدن امام خمینی (ره)
که در مدت چند سال تحت مسجد مدرسه در کل کشور گسترش پیدا کردند، کاملا نسبت به آموزش و پرورش موجود موضع دارند و خارج از آن ساختارسازی کردهاند.
2. مجموعهی مکتب اسلامی
که ایدهای شبیه تمدنیها دارند، هر چند که نهادی که آنها طراحی کردهاند در مسجد نیست ولی از جهت ساختاری و اصول حاکم بر آن شباهتهای بسیاری به مسجد مدرسهها دارند.
3. مدرسهی یاوران ولایت
که شاید نزدیکترین مدل به نهاد فعلی مدرسه باشد و بیشتر نگاهی اصلاحی به آن دارند تا نگاهی انقلابی و بنیادین.
4. مدرسهی دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران
نیز که به عنوان ورودی انقلابی در فضای نظری مطرح شده است، مورد بررسی قرار گرفت. این مدرسه برخلاف مسجد مدرسهها که عملگرایانه زمین بازی را تغییر دادهاند، سعی بر این داشته که با تولید علم، زمین بازی موجود را تغییر دهد.
آقایان حجت الاسلام صفر پور (مجموعه تمدن امام خمینی (ره))، هادوی (مکتب اسلامی)، خلقی (مدرسه یاوران ولایت) و اخوت (مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران) ضمن ارائه توضیحاتی در مورد مجموعه های خود به برخی سوالات پیرامون ایده طراحی زمین بازی جدید، پاسخ دادند.
5. مجموعه تمدن امام خمینی (ره)
هدف این مجموعه تمدن سازی است اما از آن جایی که موسسین این مجموعه رحِم هر تمدنی را تعلیم و تربیت آن می دانند، لذا از تعلیم و تربیت آغاز کردهاند. مجموعه تمدن امام خمینی ره که مبانی خود را از مبانی فلسفی عرفانی حضرت امام (ره) گرفته است دارای دو مولفه کلیدی می باشد که عبارت است از:
- مسأله محور بودن
- تربیت در بستر جهاد
از جمله مسائل روز این مسجد مدرسه مساله سلامت و جهاد اقتصادی است.
6. مجموعه مکتب اسلامی
به عقیده موسسین این مجموعه ساختار آموزش و پرورش فعلی دارای مشکلاتی از جمله : حفظ محوری، نبودن علم نافع ، تعلیم منهای تزکیه و کنکور محوری است. مکتب اسلامی تفاوت بنیادی خود با آموزش و پرورش را تمرکز بر روی بحث “فطرت و جوشش از درون” می داند.
یکی از مباحث قابل توجه در اداره این مرکز استفاده از الگوهای متنوع اقتصادی است. این مجموعه خدمات فرهنگی و آموزشی خود را به صورت رایگان ارائه میدهد. خانوادههای دانش آموزان هم به صورت داوطلبانه به هر میزانی می توانند مشارکت مالی داشته باشند. هم چنین صندوق قرض الحسنهای تاسیس شده که میتوان سرمایهها را به صورت قرض یا سرمایه گذاری در آن قرار داد. مجموعه با این سرمایهها اقدام به کارهایی مثل دامداری کرده و هزینههای خود را از این طریق تامین میکند. همچنین این مجموعه تلاش دارد مساله وقف و نذر فرهنگی را احیا کند. مکتب اسلامی اقدام به تولید محصولات غذایی سالم میکند و خانوادههای دانش آموزان خود را موظف میدانند از این محصولات به جهت حمایت از آن خریداری کنند.
7. مدرسه یاوران ولایت
این مسجد مدرسه به دنبال ایجاد یک پایلوت صحیح است که از نظر علمی متقن باشد و در عمل هم پیاده شود و بعد آن را تکثیر کند. در نهایت درکنار ساخت پایلوت، بتواند به آموزش و پرورش هم کمک کند. این مجموعه دو رکن اساسی دارد که عبارتند از :
- استعداد محوری
- مربی محوری
این مرکز برای پرورش جسم، خیال، عقل و قلب دانش آموزان برنامههایی را طراحی کرده است. این برنامهها برای آموزش کار تیمی در این مجموعه در نظر گرفته شده است.
مدرسه قرآن و عترت علیهم السلام
این مجموعه که محوریت کارهای خود را قرآن قرار داده است، المیزان را محور فهم های قرآنی خود می داند.
دغدغه اصلی این مدرسه قرآن محور را می توانیم از صحبت های موسس این مجموعه، آقای اخوت، دریافت :
«ما شعاری داریم: اگر آدم بخواهد کاری کند، خدا راه را باز میکند. اگر انگیزهی قطعی داشته باشی و پلهای قبلی را خراب کنی، میشود. یک نوع رندی میخواهد. آدمها باید بفهمند که خدا، خداست و کلام خدا، کلام خداست. حتی کلام معصوم را هم باید با کلام خدا بسنجید. ( البته شأن معصوم محفوظ است). راه عقلانی برای کسی که میخواهد شروع کند این است که شش ماه دیدبانی کند. همهی کسانی که در این حوزه کاری کردند را ببیند. یک رصد کامل داشتند. بعد از بین اینها با توجه به نیاز، انتخاب و گزینش میکنند.
بیاید وارد اصل قرآن شویم. واقعا قرآن معجزه است. اگر الآن به قرآن رجوع نکنیم مجبوریم زیر بار حرف آمریکا برویم. زیرا موضوعات مبتلابه در روایات نیست. باید به قرآن برگردیم تا بتوانیم از روایات هم درست استفاده کنیم و به نظام برسیم. با 4 روایت نمیشود دستگاه درست کرد ولی اگر قرآن باشد با همان 4 روایت هم میتوان دستگاه درست کرد. باید به این نقطه برسیم که بدبخت و بیچارهایم و برویم قرآن بخوانیم. مشکل این نیست که روش فهم قرآن نداریم، بلکه مشکل این است که اصلا احساس نیاز به خواندن قرآن نداریم. مشکل این است که قرآن نمیخوانیم.»
نسبت گیری شخصیتهای فعال عرصهی تعلیم و تربیت با این ایده
این ایده در مصاحبه با فعالین دیگر حیطه ها و افرادی که خود نماینده این ایده محسوب نمیشوند نیز مورد سؤال قرار گرفت تا نسبتشان را با آن، بیان کنند. در نسبت سنجی با این ایده نظرات در سه دسته کلی قرار می گیرد:
- افرادی که ایده مذکور را به عنوان یک ایده تحولی لحاظ نمی کنند.
- کسانی که ایده مذکور را مثبت میدانند در مجموع و اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند.
- دسته سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائل اند.
نظرات منفی نسبت به ایده تحولی طراحی زمین بازی جدید
یکی از دلایلی که برخی معتقدند این ایده ثمر بخشی لازم را ندارد عدم پذیرش طرفین است. به این معنی که آموزش و پرورش مدل های جدید را به رسمیت نمی شناسد و آنها، آموزش و پرورش را قبول ندارند. فلذا به جای تمرکز بر روی بسترهای جدید، بهترین کار این است که صاحبنظران با بدنه جامعه مشارکت داشته باشند تا الگویی ارائه دهند.
همچنین برخی کارشناسان معتقدند که تحول باید ایجاد بشود؛ ولی باید این تحول تدریجی باشد و برای سلیقههای خاص مثل مسجد مدرسه و… ایجاد کند. در این تصویر نقش آموزش و پرورش مثل نخ تسبیح است که سلیقههای مختلف را به هم پیوند میدهد.
برخی در رد این ایده میگویند: «لزوما ساخت زمین بازی جدید، تحول نیست که ترک زمین بازی کردن است. این ایدۀ باید حمایت حاکمیتی داشته باشد. سازمان تبلیغات برای رفع خلاء های آموزش و پرورش و ارشاد تشکیل شد. دلیل این که سازمان تبلیغات در این عرصه موفق نبوده یک دلیل ساده دارد، آن هم این است که آموزش و پرورش ما متمرکز است. ساختار فعلی آموزش و پرورش هم آنقدر بداخلاق نیست، که رهایش شود. توسعه مسجد مدرسهها به عنوان یک الگو از این باب که تجربههایی برای بهبود مدارس آینده حاصل کند، خوب است؛ ولی نمی توان آن را به عنوان یک مسیر تحولی به رسمیت شناخت.»
از دیگر دلایلی که با این ایده مخالفت میشود، مزیتهای آموزش و پرورش فعلی است. برخی صاحب نظران معتقدند آموزش و پرورش مجموعا به لحاظ روح حاکم، جزو اسلامیترین ساختارهای کشور است. وقتی فارغ از ساختارها، نتایج و پیشینهاش مورد بررسی قرار گیرد، به نسبت جامعه همچنان پرورش دهندهی آدم های خوبی است و کارکردش را دارد.
گفتنی است طراحی زمنی بازی جدید با نگاه حکومتی ناسازگار است. کسانی که به سراغ این ایده میروند، دو دسته هستند:
- کسانی که صاحب نظریه هستند
- کسانی که مشکل را میبینند و میگویند ما برویم مدرسه بزنیم ولی ایده ندارند. میگویند حالا که این مشکل هست این کار را بکنیم.
فلذا کارشناسانی که مخالف این ایده هستند بر این باورند که هر تغییر و اتفاق مثبتی در دل همین سیستم، موجود است. نمیتوان تمام زیر ساختها را خراب کرد و همه چیز را از اول ساخت. مشکلی که ایجاد می شود این است که دانش آموزانی که در فضاهای جدید خارج از سیستم تربیت میشوند؛ چون در فضای بسته تربیت شدند، فضای فکری متفاوتی دارند و در آینده نمی توانند در جامعه آن طور که باید و شاید اثرگذار باشند.
نظرات مثبت ولی اولویت نداشتن این ایده در شرایط فعلی
یکی از دلایلی که برخی برای این ایده اولویت قائل نیستند این است که بعضی از فعالین این ایده فکر میکنند در حال تغییر زمین بازی هستند. ولی در واقع در همان زمین بازی، بازی میکنند؛ مثلا افزایش شعب مدارس شبه دولتی. شما همان مدارس دولتی را با شکل کوچکتر اجرا میکنید مثل (مدارس) صدرا، آستان قدس، سپاه.
برخی کارشناسان این ایده را با نگاه تمدنی میپسندند و معتقدند برخی باید با این ایده پیش بروند تا یک نقشه دوم تهیه شود تا اگر فرصتی پیش آمد و آنها هم رشد کافی داشتند، بتوانند ساختار جایگزین شوند. یکی از راههای حرکت به این سمت با این رویکرد دیالوگ با نظامهای بدیل است. ساختارهای بدیل می توانند به عنوان ناقد، طرف گفتوگو باشند و کمکی کنند تا با حفظ ساختار موجود تغییر ایجاد شود.
نظرات مثبت و قائل به اولویت بودن این ایده نسبت به سایر ایده های تحولی
کارشناسانی که با این مدل همراه اند، معتقدند این ایده های جدید می توانند جریانساز باشند ولی باید دقت کرد که این ها الگوهایی هستند که خارج از فضای رایجاند. پس باید به لوازم آن توجه ویژه ای شود. به عنوان مثال باید مشخص باشد که این ساختارهای جدید : با چه معیارهایی رصد میشوند، به چه کسی باید پاسخگو باشند، معیار موفقیت و عدم موفقیت آن ها چیست و در بلند مدت چه تاثیراتی داشته اند.
برخی قائل اند اگر این ایده بخواهد ثمر بخش باشد نیاز به ترکیبی از چند کار : الگو سازی، حمایت و طراحی و زمین بازی جدید دارد. زمین بازی جدید باید ایجاد شود و اگر نه رشدهای جدید اتفاق نمیافتد و همه در فاز قبلی، تکرار میشوند.
هم چنین کارشناسان قائل اند می توان این ایده را با طراحی یک نهاد موازی که هم آموزش و پرورش را به رسمیت می شناسد و تلاش دارد به بهبود آن کمک کند و هم ساختارهای نوین را می پذیرد و سعی می کند مدل های موفق را شناسایی و تقویت کند، اجرایی کرد.
جمع بندی نظرات تخصصی فعالان
- تمامی اساتیدی که با زمین بازی موجود مشکل داشتند و به دنبال زمین بازی جدید میگشتند، در چند ویژگی با یکدیگر مشترک بودند:
- نسبت به غرب و نهادهای برساختهی آن مطلقا موضع منفی داشتند. یعنی ایدههای منتج از غرب و علم غربی را کاملا مطرود میدانستند.
- نگاه تمدنی و کلنگر در میانشان بسیار پررنگ بوده و هست. بر همین اساس عمدتا در مدرسه و یا بحث تربیت خلاصه نشدهاند.
- نیروی انسانی و معلم در مدلهایشان بسیار محوری است. توجه ویژه به خانوادهها و نیروهای مردمی دارند.
- با توجه به اینکه از ساختارهای رسمی ناامید شدهاند، کاملا به ساختارهای غیررسمی و مردمی روی آوردهاند و به مدلهای اقتصادی درونزا و مردمی توجه ویژهای دارند. بسیار صریح و شجاع هستند. همین باعث شده تا دشمنان زیادی داشته باشند و خودشان هم شمشیر را برای ساختارهای رسمی از رو بستهاند. هرچند که متاسفانه گاهی با یکدیگر نیز سر جنگ دارند.
رهیافتها (نسبتگیری با ایده طراحی زمین بازی جدید)
رادیکال ترین ایده، ایجاد زمین بازی جدید است. چرا که این ایده تیغ تیزی دارد و ساختارهای موجود را به سرعت زخمی میکند. به همین دلیل هم برای سیستمهای سنتی و دولتی بسیار وحشت زاست، به سرعت علیه آن جوسازی می شود و ایجاد جریان می کند. آنهایی که ضعیف هستند، به مرور از میدان به در میشوند و آنهایی هم که خود را به بدنهی حاکمیت متصل کردهاند و یا خاستگاهی مقتدر دارند، به حیات خود ادامه میدهند و به عنوان دشمن همیشگی باقی میمانند.
شاید از حیث ساختاری، این ایده بیشتر یک تهدید باشد تا یک فرصت. اما واقعیت امر این است که در بسیاری از موارد، تحول بنیادین از ترسیم یک زمین بازی جدید شروع میشود. بنابراین برای دستیابی به تحول بنیادین، باید ساختارها در مقابل این جنس ایدهها، منعطفتر و همراهتر باشند و حتی خود، زمینهای برای ایجاد چنین موضوعاتی فراهم کنند.
آینده از آن زمینهای بازی جدید
کمتر کسی فکر میکرد اختراعات دیروز، زندگی امروز را به گونهای تحت تاثیر قرار دهند که زندگی بدون آن ها محال باشد. این امر در تعلیم و تربیت نیز صادق است، زمینهای بازی جدید زمانی به مثابه یک تهدید شناخته میشدند یا کسی آنها را جدی نمیگرفت، آینده از آن همین زمینهای بازی جدید است. اگر آموزش و پرورش آنها را جدی بگیرد و نسبت درستی برقرار کند، میتواند به تحول، اصلاح و بقای خود امید داشته باشد. در غیر این صورت دیر یا زود این ایدهها با جنگ و خونریزی فراوان و تلفات بسیار، جای او را خواهند گرفت. اقبال بسیار مردم به مسجد مدرسهها، هوم اسکولها و نقدها و نارضایتیهای بسیار نسبت به آموزش و پرورش موجود، زمینه را برای این انتقال قدرت فراهم کرده است.
برخی ویژگیهای زمین بازیهای جدید
در مورد این ایدهها و صاحبان آنها، بعضا ویژگیهای مشترکی وجود دارد. ویژگیهایی که اگر در مسیر صحیح قرار نگیرند، میتوانند همانقدر که مفید هستند مضر هم باشند. البته راه حل بیشترین و بهترین استفاده از این محورها نیز، در دل خودشان نهفته است. این ویژگیها شامل محورهای اصلی زیر هستند:
ساختار شکنی
اساسا افراد برای داشتن چنین ایدههایی باید تا حدودی ساختارشکن باشند. برخی بسترها به خودی خود این افراد را تولید میکنند. در فضای رسمی دانشگاهی و حوزوی، مجموعههای نخبهپرور و مراکز نوآوری، زمینهی خوبی برای رشد چنین افرادی فراهم است. در فضاهای غیر رسمی هم اصولا فضاهای سنتی و مذهبی که موضع سختی نسبت به مظاهر مدرن و ساختارهای رسمی دارند، ظرفیت خوبی برای رشد چنین افرادی دارند. برای اینکه ساختار شکنی منجر به ایده زمین بازی کارآمد شود، باید در مسیر درستی قرار گیرد. در واقع باید به طور صحیحی شناسایی، راهبری و ارزیابی شود. ساختار شکنی سه ابزار دارد:
- شناسایی: یکی از پیچیدهترین کارها برای استفاده از ظرفیت ساختارشکنها، تشخیص آن هاست. افراد بسیاری قابلیت های بالایی دارند؛ اما چون تشخیص داده نمیشوند، این استعداد در آنها سرکوب شده یا هرز میرود و کسی هم از آن با خبر نمیشود. به نظر می رسد باید جایی وجود داشته باشد تا این افراد انگیزه بروز پیدا کنند. یکی از بهترین فضاها برای چنین اموری، رویدادها، شبکهها و به طور کلی بسترهایی است که ویترینهایی برای نمایش طرحها و ایدههای جدید فراهم میکند.
- راهبری: این افراد برای نوآوری، تحول و فتح قلههای جدید بسیار کارآمد هستند، به شرط اینکه زمینهی خوبی برای حفظ و شکوفایی آن ها ایجاد شود.
- ارزیابی: در این میان سازوکار ارزیابی، به همان اندازهی شناسایی تعیین کننده است.
ستیزمحوری
یکی از راهبردهای محوری در نگاه طراحان زمین بازی های جدید، این است که با هر آنچه هست باید جنگید و آنها را کنار گذاشت. معمولا این جبههگیری اولیه، مانع از رصد و ارزیابی درست وضعیت موجود میشود. همین امر موجب میشود، زمین بازی طراحی شده، واقعیتهای موجود را نادیده بگیرد و قابلیت پیادهسازی عمومی در جامعه را نداشته باشد. برای حل این مسأله، واسطهای نیاز است. واسطهای شبیه همان استاد راهنما یا راهبر که ساختارشکنان را آمادهی ورود به جامعه میکرد، اینجا هم باید مجموعهای وجود داشته باشد که ایدهها را بر واقعیتهای موجود بنشاند؛ اما پیچیدگی در این مقام بیشتر است.
شفاهی زدگی و بحران مدلسازی
یکی از چالشهای مهم این مدلها تکیه بر تجربیات و ذهنیات شفاهی است. بسیاری از یافتههای ارزشمند و حتی مبانی و اصول آن ها، تدوین نشده است و مدلی هم برای تدوین وجود ندارد. معمولا برای شناخت این مدلها، باید به سراغ یک فرد خاص بروید و گفتوگوهای او تنها منبع موجود است. این شفاهی محوری بودن مدل، آن هم مبتنی تنها بر یک نفر، این آسیب را به دنبال دارد که دائما دستخوش تغییر می شود و قابلیت نقد و انتشار آن بسیار پایین میآید.
یکی دیگر از آسیبهای شفاهی زدگی، انحراف در مرحلهی توسعه است. چرا که هیچ منبع و اصلی وجود ندارد که افراد خود را با آن تطبیق دهند و ارزیابی کنند.
آسیب دیگر این است که در مرحلهی تطبیق، اقتضائات بسیاری وجود دارد. زمانی افراد میتوانند موقعیتها را تحلیل کنند و مدل را بر اساس آن بومی کنند که اصول و مبانی آن را بدانند وگرنه محکوم به ظاهرگرایی خواهند بود و بعد از مدتی تضاد مدل با زمانه و اقلیمش بسیار خواهد شد.
راه حل اصلی؛ ساختارسازی
برای ریشهدار شدن و با ثبات شدن زمینهای بازی جدید، گریزی از ایجاد ساختار نیست. حال میتواند این ساختار به انقلابیترین شکل ممکن، ساختارهای قبلی را از بین ببرد و خود جایگزین آنها شود.
اگر زمانی آموزش و پرورش رسمی، ظرفیتی را برای مطالعه، ارزیابی و ارتقاء این مدلها تعریف کنند، قطعا بالاترین ظرفیت برای تحول ایجاد شده است؛ اما تا رسیدن به این مهم باید چند نکته مد نظر قرار گیرد:
- ایجاد ساختار قانونی منعطف در مجلس و شوراهای عالی، بدین معنا که در خود قوانین موجود، ظرفیتی برای وجود چنین مدلهایی پیش بینی شود. البته بوروکراسی بسیار دستوپاگیر نیز در آموزش و پرورش موجب می شود. بسیاری از این مجموعهها از گرفتن مجوز صرف نظر کنند. وجود مجموعههای شتاب دهنده که واسطهای برای تسهیل این روند باشند، این رویا را به تحقق نزدیکتر میکند.
- میدان دادن به این ایدهها و افراد، قدرت خطر کردن و کمی انعطاف برای پذیرش سلیقههای متفاوت میخواهد. قطعا نهادهای سیاستگذار مانند شوراهای عالی میتوانند وزارتخانه و نهادهای مجری را مکلف به پذیرش چنین الگوها و ایدههایی کنند.
- توجه ویژه مدیران به بسترهایی که افراد ساختارشکن تربیت میکنند و ارتباط ساختار و غیرساختاری با آنها، ظرفیت آنها را برای پذیرش، بالا می برد.
- جلب توجه ساختارهای نظری به سمت این ایدهها، موجب رشد آنهاست. شاید زمینهای بازی جدید توان اثبات خود را برای طیف علمی، دانشگاهی و حوزوی نداشته باشند تا مورد مطالعه قرار بگیرند. اما ساختارهای رسمی و رسانه دو بازوی مهمی هستند که میتوانند دغدغههای علمی را به آن سمت بکشانند. توجه نظریه پردازان کمک میکند تا خلأهای تئوریک در این فضا پر شود و آرام آرام این الگوها به مدلهای منتشر شونده تبدیل گردند.
نتیجه گیری
در پژوهش حاضر، ابتدا به بررسی چند مجموعه که با این ایده تلاش داشتند تحول مطلوب در عرصه تعلیم و تربیت را رقم بزنند، پرداخته شد. سپس با مصاحبههای نیمه ساختیافته با صاحبنظران رویکردهای آنها نسبت به موضوع بررسی این ایده برای تحوّل در عرصه تعلیم و تربیت، اخذ شد. در این مصاحبهها فهمیدیم که شخصیتهای فعال عرصۀ تعلیم و تربیت یا این ایده را تحولی نمیدانستند، یا آن را ایده خوبی می دانند. در نهایت با بررسی این تجربیات و نظرات رهیافتهای پیشنهادی برای بهبود روند این حرکات و چارچوب بخشی به آن ارائه شد.
سپاسگزاری
این مقاله باز تولیدی از مقاله هفتم از پژوهش « 1+8 ایده برای تحول بنیادین آموزش و پرورش» میباشد که پیشتر به همّت گروه حوزوی بنیان مرصوص با حمایت مرکز راهبری ورثه الانبیاء انجام شده است. بدینوسیله از همه بزرگوارانی که در طرح پژوهش فوق الذکر تلاش نمودهاند سپاسگزاری میگردد.
منابع
مصاحبه با آقایان صفرپور ( از مجموعه تمدن امام خمینی ره)، هادوی ( از مجموعه مکتب اسلامی)، خلقی (از مدرسه یاوران ولایت )، اخوت (از مدرسه قرآن و عترت علیه السلام)، علی اکبریان، میرزایی (از مجموعه مهر هشتم)، میرزایی (از مجموع رزمندگان)، حبیب رحیم پور، تاجیک، نوذری، کثیری، همتی فر، صداقت زاده، آزین، ذوفن، غفاری و خانم قربان که متن آن در پژوهش « 1+8 ایده برای تحول بنیادین آموزش و پرورش» موجود میباشد.
مهدکودک خوب مثل حسینیه کودک شهید چمران
مقدمه
مهد کودک اولین محیط اجتماعی رسمی است که کودک وارد آن میشود. تجربهای که در این محیط کسب میکند بهشدت میتواند روی آیندهی او تأثیرگذار باشد. ایجاد یک حس بد در کودک میتواند در انگیزه و علاقهی او برای ورود به سایر محیطهای اجتماعی مثل مدرسه مؤثر باشد.
شاید شما هم دنبال یک مهد کودک خوب با ویژگیهای یک مهدک ودک ایدهآل میگردید، یا پدر و مادری هستید که فرزند مهد کودکی دارید، یا مربی مهد هستید که دنبال ارتقای کیفیت کارتان هستید.
در این مقاله قصد دارم بهصورت مفصل این سرفصلها را بررسی کنیم:
- ویژگیهای یک مهد کودک خوب چیست؟
- سن مناسب برای ورود به مهد کودک، چه سنی است؟
- کدام ویژگیهای رشدی کودک در سن مهدکودک باید موردتوجه قرار گیرد؟
- حسینیه کودک چگونه به وجود آمد؟
- مزیتهای آموزش باز
- تفاوتها و شباهت های حسینیه کودک با شیوهها دیگر
- چند نکته طلایی برای کسانی که میخواهند یک مهدکودک یا مدرسه راه بی اندازند!
- چالشهای ایده حسینیه کودک چه بوده؟
- آیا با دستخالی میتوان این مدل ایده را اجرا کرد؟
هرکدام از این سرفصلها، جزییاتی دارد که توصیه میکنم آن را از دست ندهید!
ویژگیهای یک مهد کودک خوب چیست؟
باور رایج این است که مهد کودکی خوب است که اولاً فضای شاد و شیکی داشته باشد. دوم هرچه آموزش بیشتر باشد، بهتر خواهد بود. پس آموزش زبان دوم، قرآن، چرتکه، موسیقی، خلاقیت و … اگر جز سرفصلهای آموزشی یک مهدکودک باشد، یعنی خوب است.
شیک و شاد بودن فضا میتواند یکی از معیارها باشد اما باید دید میزان شیک بودن، چقدر آزادی کودک را در بازی و تجربه کردن، محدود میکند. اما از نظر ما، مهد کودک خوب 3 ویژگی مهم و اساسی باید داشته باشد:
1. مربی خوب چه ویژگی دارد؟
خلاق و دغدغهمند باشد: یعنی از زاویه کودک به دنیا نگاه کند. وقتی بزرگسال به صندلی نگاه میکند، آن را جایی برای نشستن میبیند؛ اما صندلی برای کودک معنی متفاوتی دارد. صندلی میتواند یک سکوی پرش یا پناهگاه و خانه باشد. مربی خوب باید قالبهای ذهنی خود را بشکند و مانند یک کودک فکر کند. اگر میخواهید بهعنوان یک مربی، قالبهای ذهنی خود را بشکنید، کارگاه شکستن قالبهای ذهنی را از دست ندهید.
انعطافپذیر و صبور باشد: صبر شاید جز اولین ویژگیهای فردی است که با کودک سروکار دارد. چه پدر و مادر باشد و چه مربی. اگر صبور باشیم، شاهد شکوفایی خلاقیت و پرورش استقلال او خواهیم بود. مثلا اگر نمیتواند درست کاغذ را قیچی کند، کافی است بهجای آنکه خودش کاغذ را برای او ببرد، کمی صبر کند تا بتواند خودش این کار را انجام دهد.
نسبت به کودک شناخت کافی داشته باشد: انسان همیشه موجودی پیچیده بوده و هست. کودک هم از این قاعده مستثنا نیست. از طرف دیگر با توجه به بمباران اطلاعاتی که کودک امروزه با آن مواجه هستند، باید علم و اطلاعات خود را بهروز نگاه داریم. اولین کاری که مربی باید انجام دهد، مطالعه است. در بخش بعدی چند کتاب معرفی کردهایم.
نگاه مادرانه داشته باشد: مربیگری صرفاً یک شغل نیست. اگر مربی بخواهد به مربی بودن مانند شغل کارمندی نگاه کند، نمیتواند در کارش موفق باشد.
2. محیط ایمن و آزاد مهد کودک خوب
محیط مهد کودک باید دارای استانداردهایی باشد که در همهجای دنیا تعریفشده است. اگر یک ساختمان را برای مهد کودک از ابتدا بسازی بهراحتی میتوان این استانداردها را اجرایی کرد اما معمولاً در ایران یک خانه یا ساختمان را بعداً برای مهدکودک در نظر میگیرند که باید آن را ایمنسازی کرد.
شناسایی خطرات و ایمنسازی محیط: گوشههای دیوار، کمد، میزها، اپن آشپزخانه ازجمله مکانهای پرخطر است که میتوان با استفاده از فومهای رنگی آن را ایمن کرد.
تمامی پریزهای برق نیازمند محافظ هستند. استفاده از بخاری بههیچوجه توصیه نمیشود و تا حد امکان باید از استفاده از آن جلوگیری کرد. اگر از شوفاژ بهعنوان منبع گرمایش در مهدکودک خوب و اصولی استفاده میشود باید جلوی آن را ایمنسازی کرد. در همه جا به کپسول آتشنشانی و جعبهی کمکهای اولیه نیاز هست.
اصول ایمنی به زبان دیگر:
مهمترین ملاکهای ارزیابی ایمنی در مهد کودکها، سطح فضای بازی، طراحی وسایل، مراقبت و نگهداری از وسایل هست.
سطح زمینبازی:
سطح زیر وسایل بازی باید بهاندازه کافی نرم و حجیم باشد تا هنگام سقوط بچهها مانع آسیبدیدگی شود. سیمان، آسفالت، سنگفرش غیر ایمن و غیرقابلقبول هستند. چمن، خاک و خاک فشرده نیز نامناسب هستند؛ چراکه آبوهوا و نوع پوشش بچهها باعث کم شدن قابلیت این مواد در محافظت از بچهها میشوند.
سطح بازی باید عاری از آب و نخالههای مختلف نظیر صخره، شاخه ریشه درخت باشد تا باعث زمین خوردن بچهها نشود همچنین این سطح باید فاقد موادی نظیر چوب شکسته و آهن زنگزده باشد.
سطح محوطه بازی باید از مواد نرمیمانند خاکاره، شن، ماسه نرم، کائوچوی نرم شده پرشده باشد. سنگفرش ساختهشده از مواد کائوچوئی که ازنظر ایمنی تستشده باشد نیز مناسب است. سطح زیر وسایلی که کمتر از ۵.۲ متر ارتفاع دارند باید حداقل ۰۳ سانتیمتر از مواد نرم ذکرشده پرشده باشد. در ضمن مواد نباید بهصورت بستهبندی مورداستفاده قرار گیرند چون خاصیت نرم بودن و انعطافپذیری آنها کم میشود.
اگر ارتفاع بچهها و سطح (مثلاً پریدن از سکو) بالاتر از ۷.۳ باشد، این سطح مناسب و ایمن نیست و باید از هرگونه پریدن و با استفاده از تجهیزات با ارتفاع بلند خودداری کرد. تا ۲ متر پشت تجهیزات نیز باید از مواد نرم استفاده کرد با توجه به بلندی سرسره و تاب استفاده از مواد نرم در اطراف وسایل قابلافزایش هست.
طراحی و فضا:
تجهیزات مهد کودک برای دو گروه سنی متفاوت باید طراحی شوند ۲ الی ۵ سال (پیشدبستانی) و ۵ الی 12 سال (کودکان مدرسهای).
در مهدکودکهای استاندارد و ایمن فضای محیط بازی این در گروه سنی، کاملاً متمایز از یکدیگر هست. بهمنظور جلوگیری از اغتشاش، بچههای کوچک نباید از تجهیزات بچههای بزرگتر استفاده کنند؛ چراکه ممکن است منجر به آسیبدیدگی آنها شود. بهعلاوه بچههای بزرگتر نیز نباید از وسایل بچههای کوچکتر استفاده کنند.
نگهداری و مراقبت
فرقی نمیکند که بچه درخانهبازی کند یا در یک مهد کودک یا پارک، تمیز بودن و ایمن بودن وسایل جزء نکات ضروری میباشند. هیچ وسیلهای نباید شکسته یا خراب باشد وسایل فلزی نباید زنگار داشته باشند، وسایل چوبی نباید ترک داشته باشند یا تراشه ریز باشند.
حصار اطراف محوطه باید مرتب باشد تا مبادا بچهها بهطور ناگهان از آن خارج یا وارد آن شوند. (باحالت دو)
مواد پوشاننده سطح محیط بازی (علیالخصوص اطراف تاب، سرسره، چرخوفلک، باید بهطور مرتب کنترل شوند تا حالت نرمی خود را حفظ کنند.)
تجهیزات مهدکودک باید از مواد بادوام ساختهشده باشند که از هم جدا نشوند و در اثر تغییرات آبوهوا خراب نشوند. بخشهایی نظیر قسمتهای سفت، قسمتهای قلاب مانند، پیچها و یا لبههای تیز و انتهایی را کنترل کنید و مراقب باشید مبادا لباس بچهها به آنها گیر کند.
این بخشها باید دائماً کنترل شوند:
اگر در مهدکودک زمین شن دارد، باید دائماً جعبه را ازنظر وجود اشیاء خارجی نظیر وسایل تیز، شیشه شکسته، سنگریزه و کنترل کنند. روی جعبه شن با یکلایه محافظ هنگام شب پوشیده شود تا مانع نفوذ حیوانات و حشرات به داخل آن شود.
فضای مهد را همیشه تمیز نگهدارید. تجهیزات را ازنظر سالم بودن چک کنید و مشکلات را بلافاصله به مسئول فنی مهد گزارش کنید. اگر بخشی از تجهیزات خراب یا ناقص هستند و یا بد کار میکند بچهها را از استفاده از آن منع کنید و بلافاصله به مسئول خدمات یا تأسیسات مهد اطلاع دهید.
تاب و ایمنی
بیشترین جراحت در مهد کودکها، هنگام استفاده از تاب صورت میگیرد اما رعایت چند نکته ساده احتمال خطر را هنگام استفاده از این وسیله کاهش میدهد.
۱. تاب باید از وسایلی نظیر کانوچو و پلاستیک ساخته شود نه فلز و چوب.
۲. بچهها همواره باید روی تاب بنشینند و ایستادن روی پا یا زانو هنگام تاببازی خطرناک است.
۳. سایر بچهها نیز باید از تاب فاصله بگیرند. از راه رفتن و دویدن اطراف تاب خودداری کنند.
۴. استفاده همزمان از تاب توسط ۲ نفر غیرمجاز است. مگر اینکه تاب برای دو یا چند نفر طراحیشده باشد.
ایمنی و الاکلنگ
ازآنجاکه این وسیله حداقل نیاز به دو نفر دارد و هر دفعه بخشی از آن با شدت به زمین برخورد میکند، استفاده از آن در مهدهای کودک توصیه نمیشود؛ مگر اینکه دارای فنر محافظ و ضربهگیر باشند. برای استفاده از این وسیله موارد زیر توصیه میشود.
- الاکلنگ دو صندلی دارد. هر صندلی برای یک بچه. اگر بچهای سبک است نباید در طرف دیگر دو نفر را نشاند بلکه باید بچه هموزن او را پیدا کنیم.
- هنگام بازی بچهها باید روبروی هم بنشیند و نباید به هم پشت کنند.
- بچهها باید وسیله محافظ را محکم نگهدارند و از لمس کردن زمین خودداری کنند.
- سایر بچهها نیز نباید پشت یا کنار الاکلنگ همبازی کنند.
ایمنی در سرسره سواری
- سرسره میتواند یک وسیله ایمن باشد، اگر درست استفاده شود.
- نباید از خود سطح سرسره برای بالا رفتن استفاده کنند.
- پایین آمدن با سر یا شکم کاری بس خطرناک و غیرمنطقی است.
- هر بار باید یک نفر روی سطح سرسره باشد و استفاده گروهی از سطح سرسره خطرناک است.
- خود بچهها باید سطح سرسره و قسمت خود را کنترل کنند تا کثیف، خیس یا نامناسب نباشد.
وسایلی که استفاده از آنها در مهد کودک جایز نیست
- تابهای زنجیری
- تاب با ارتفاع بالا
- حلقههای آموزش ژیمناستیک
- وسایلی که امکان سقوط دارد مانند جانگل جیم و چرخوفلک بلند
فضای باز و حیاط
امروزه که اکثر کودکان در فضاهای کوچک آپارتمانی زندگی میکنند و از نعمت حیاط و تماس مستقیم با طبیعت محروماند، وجود حیاط و فضای باز در مهد کودک یک امتیاز خیلی عالی محسوب میشود. کودک نیاز دارد در هوای آزاد بدود و بازی کند و انرژیاش را تخلیه کند. انجام برخی بازیها مثل آببازی، شنبازی، رنگ بازی و خاکبازی در حیاط میسر هست.
ضرورت تعامل کودک با طبیعت
آرتور ریچارد لوو، روزنامهنگار و نویسندهی هفت کتاب دربارهی پیوند خانواده، طبیعت و جامعه و مدیر و یکی از بنیادگذاران شبکهی کودکان و طبیعت است. او در کتابش به نام آخرین کودک در میان درختان، نجات کودکان از اختلال کمبود ارتباط با طبیعت اشاره میکند که حس جدایی از طبیعت بهطور بنیادی در کودکان اثر میگذارد. به باور او، این جدایی بهسلامتی جسمی و ذهنی آنها آسیب میرساند. لوو، اصطلاح «اختلال کمبود ارتباط با طبیعت را برای توصیف این پدیده» بهکاربرده است.
همچنین اشاره میکند که دور نگهداشتن کودکان از طبیعت باعث اختلال رفتاری زیادی در آنها شده است. وی در این کتاب بهتفصیل، عواقب منفی پرهیز از فعالیت جسمانی و پرورش کودکان میگوید: «لمس نکردن طبیعت در کودکان امروزی بحرانی است که باید آن را جدی گرفت.»
اثرات طبیعت بر سلامت فیزیکی کودکان
- افزایش جنبوجوش، تحرک و حرکات جسمی
- بهبود دید و کاهش ابتلا به نزدیکبینی
- سلامت جسمی
- استفاده از محصولات اورگانیک موجود در طبیعت آنها را با مفهوم و ارزش غذای سالم آشنا کرده و به بهبود سلامت آنها منتج میشود.
- کاهش استرس و جلوگیری از عصبی بودن
- احساس خودکنترل بیشتری و قدرت تصمیمگیری و عملکرد منطقی بالا
- طبیعت معلم بیبدیلی است، به کودکان احترام به خود، اعتمادبهنفس و چگونگی عملکرد مستقل را میآموزد.
- درک و شناخت از پروردگار هستی
- بالا رفتن خلق و افزایش رضایت و شادی در کودکان
- توانایی تمرکز بالا و کاهش اختلال کمبود توجه (ADD)
- قوهی ادراک و توانایی استفاده از حواس پنجگانه لامسه، دیداری، شنیداری، شنوایی و بویایی و نیز خلاقیت را بالا میبرد.
- تقویت حافظه
- مهارت مدیریت و رهبری کردن در حین ارتباط دوستانه
- عشق به دوستان، قدرت همدردی، همکاری و محبت در ورای فعالیت های طبیعتمحور در کودکان
بهواسطهی دور افتادن از طبیعت شاید کودکان ما اولین نسلی باشند که به نسبت پدر و مادرهایشان از طول عمر کمتری برخوردارند. از طرفی محیطزیست ما هرروز با مشکلات و تخریب بیشتری روبهروست. شاید امروز ارتباط بیواسطه و لمس مستقیم طبیعت تنها راه نجات بشر از انقراض و تنها راه نجات زمین از نابودی است. در رابطه با اردوی های حسینیه کودک شهید چمران، بیشتر بخوانید.
زیباسازی محیط مهد کودک خوب
اکثر افراد بر این باور هستند هرچه فضای مهد کودک یعنی دیوار، سقف و کف محیط پر از تصویر و رنگ و شخصیت های کارتنی باشد برای بچهها جذابتر است.
در نگاه اول این باور صحیح است، کودکان بهسرعت جذب چنین تصاویری میشوند اما آیا اینگونه آرایش برای یک مهدکودک هم مناسب است؟
کودکان بهصورت متوسط 3 تا 5 ساعت در مهدکودک هستند که برای کودک زمان زیادی به شمار میآید. بازی کردن برای کودک در ساعات حضورش باید اولویت داشته باشد. حال اگر بخواهد بیشتر زمان را صرف نگاه کردن به تصاویر روی در و دیوار کند، نمیتواند بازی کند. از طرفی اینگونه فضاسازی میتواند محیط را بیشازحد شلوغ جلوه دهد و در طولانیمدت تمرکز کودک را کاهش دهد.
بهتر است بهجای استفاده از تصاویر مختلف، از رنگ های شاد و ساده برای فضاسازی مهد کودک استفاده شود.
3. محتوای آموزشی مهد کودک خوب
عواملی که باید در این مسئله و شناخت رویکرد آموزشی مهد کودک در نظر بگیرید:
- آموزش مستقیم
- نگهداری و کنترل کودک
- ارتباط با اجتماع
- لمس محیطهای مختلف
آموزش مستقیم
آموزش مستقیم هدفی خاص و محدود دارد که در آن کودک باید مفهومی معین را یاد بگیرد و آن را با مفاهیم قبلی ذهن خود مربوط کند و از آن در مسائلی که برایش پیش میآید بهره بگیرد. مثلاً آموزگار حرف «ن» را به کودک میآموزد؛ او باید آن را یاد بگیرد و کلماتی را که در آنها حرف «ن» بهکاررفته است بخواند و بنویسد و در همهجا آن را بازشناسد. یا از راه مشاهدههای گوناگون دریابد که گیاه از دانه میروید؛ بتواند دانه را بازبشناسد، آن را بکارد و اهمیت دانه را ازنظر زندگی گیاهی دریابد.
آموزش مستقیم یعنی:
- بچه را مجبور کنیم به یادگیری مفاهیمی که حتی شاید به آنها علاقهمند نباشد.
- بهطور مستقیم از او بخواهیم در فلان کلاس شرکت کند.
- تا آخر سال چند شعر حتی کودکانه حفظ کند.
- شهرهای مختلف ایران بعلاوه بناهای باستانی هر شهر را بشناسد.
- همسایگان شمالی، جنوبی، شرقی و غربی ایران را بشناسد.
- به کلاس های ورزشی خاصی که مطابق میل کودک نیست مثل شطرنج، ژیمناستیک و … برود.
- در کلاس های زبان برای کودکان زیر ۷ سال شرکت کرده و الفبای انگلیسی به همراه لغاتی از زبان انگلیسی یا فرانسه را فرا بگیرد.
- حتماً کتابهایی با مفاهیم خاص و درس های آموزنده بخواند.
آموزش مستقیم تا سن ۷ سالگی برای کودکان مضر و مانند سم است. آموزش مستقیم برای بچه از بدو تولد تا ۷ سالگی ممنوع است.
آموزش غیرمستقیم کودکان
در آموزش غیرمستقیم هدف، وسعت پیدا میکند و مفاهیم، متعدد و گوناگون میشوند. هر کودکی، هرچقدر که بخواهد و بتواند، کشف میکند و یاد میگیرد. محدودهای برای او تعیین نمیشود. کودک در فعالیتها، بیشتر آزادی دارد. آموزش برایش جنبه بازی و سرگرمی پیدا میکند. میتواند خود برنامهاش را تنظیم کند و پرسش های گوناگون در زمینهٔ آنچه فهمیده و کشف کرده است مطرح کند. ارزشیابی از دانسته های او نیز غیرمستقیم انجام میشود. آنچه در گفتوگو، یا فعالیت های انفرادی و گروهی از او دیده میشود کافی است. امتحان و نمرهای در کار نیست. آموزش پیش از دبستان را در بیشتر کشورهای جهان، نوعی آموزش غیرمستقیم میدانند. حتی در بسیاری از کشورها کوشش دارند آموزش دبستانی را هم بهطور کامل، یا دستکم قسمتی از آن را غیرمستقیم کنند.
بهطورکلی، آموزش غیرمستقیم باروحیه جستجوگر و کنجکاو و فعال کردن، سازگارتر است و کودک را به شوقوذوق بیشتری برای اکتشاف یادگیری برمیانگیزد؛ با رشد بدنی او نیز مناسبتر است، زیرا از نشستن بیشازاندازه او جلوگیری میکند و او را به حرکت و فعالیت وامیدارد. با یادگرفتن به معنای واقعی نیز هماهنگی بیشتر دارد، چه تنها توانایی درک و علاقهمندی کودک سبب میشود که میزان یادگیری او گسترش یابد.
در آموزش غیرمستقیم، به همه این سؤالات میتوان جواب داد. برای اینگونه آموزش میتوان برنامهی مشاهده و فعالیت تنظیم کرد و بچهها را به تفکر و مشاهده دقیقتر واداشت. بدین ترتیب، بهسادگی میتوان دید که چگونه آموزش غیرمستقیم باروحیه جستجوگر و کنجکاو و فعال کودک سازگارتر است، او را به شوقوذوق بیشتری برای اکتشاف و یادگیری برمیانگیزد؛ با رشد بدنی او نیز مناسبتر است، زیرا از نشستن بیشازاندازهی او جلوگیری میکند و او را به حرکت و فعالیت وامیدارد.
در آموزش غیرمستقیم مشاهده، فرصتی برای یادگیری وسیعتر، غنیتر و همهجانبه ایجاد میکند و از همان ابتدا ارتباط کودک را بهطور کامل با محیط اطرافش برقرار میکند.
در مهد کودکها همیشه باید از روش غیرمستقیم برای آموزش استفاده کرد.
آموزش مستقیم یا غیر مستقیم؟
دفتر سرمشق، آموزش خواندن و نوشتن و حساب کردن، نمره و تکلیف شب، تشویق و تنبیه، جریمه، گرفتن دست بچه و کمک کردن به او برای نوشتن، یا پرسیدن آموختهها بهصورت سؤال و جواب در کلاس های کودکستان از اشتباهات بزرگ است که نتیجهای منفی دارد و کودک را از یادگیری واقعی بازمیدارد و حتی کودکان فعال و جستجوگر را افسرده و خسته میکند. ممکن است عدهای از خانوادهها که خود کمتر تجربهای از آموزش غیرمستقیم دارند، روش آموزش مستقیم را بپسندند، اما مربی باید از آن بهطور کامل بپرهیزد و تا جایی که امکان دارد امتیازهای آموزش غیرمستقیم را به خانوادهها یادآور شود.
یکی از مصادیق کودکآزاری محروم کردن کودک از بازی و تفریح و ایجاد حس حقارت در کودکان است. آموزش مستقیم در برخی مواقع میتواند باعث زیر سؤال بردن حقوق اولیه کودک شود.
مثال اول: آموزشی که میتواند از طریق یک اردو علمی (آموزش غیرمستقیم) تا سالها در ذهن کودک ماندگاری داشته باشد، در قالب یک مطلب علمی در کتب درسی (بهصورت آموزش مستقیم) به کودک آموزش داده میشود، خب این خود نوعی محروم کردن کودک از بازی و تفریح است که بهترین راه آموزش غیرمستقیم است.
کودک خود را شبیه یک گل بااستعدادهای ذاتی در نظر بگیرید، اگر گل شما شاداب نباشد، بهاندازه کافی شکوفه ندهد، برگهایش زرد شوند و بریزند یا حتی رشد گیاه کم باشد اولین کاری که میکنید محیط گل خود را تغییر میدهید، آب، نور، کود، خاک و گرما و سرهای محیط. کودک شما هم همانند همین گل است اگر مشکلی برای کودک شما پیش میآید حتماً باید قبل از همهچیز محیط کودک شما بررسی شود.
سن مناسب برای ورود به مهد کودک، چه سنی است؟
در یککلام، کودک را قبل از 4 سالگی به مهد کودک نفرستیم. کودک در این سن یعنی قبل از 4 سالگی، نیازمند توجه متمرکز هستند. مربی باوجود حداقل 5 یا 6 کودک دیگر نمیتواند این توجه را به کودک داشته باشد.
از طرفی دیگر وابستگی و نیاز عاطفی کودک به مادر سن زیر 4 سال، بهشدت زیاد است. مربی مهد، نمیتواند جایگزین مادر باشد.
مهارت های ارتباطی و کلامی هنوز بهدرستی شکل نگرفته و درنتیجه نمیتواند نیازش را در مهدکودک مطرح کند و این میتواند مشکلساز شود.
مهارت های خودیاری مثل غذا خوردن، لباس پوشیدن، دستشویی رفتن و … در این سن بهصورت کامل شکل نگرفته. اگرچه ممکن است در سن چهار و پنجسالگی هم کودک نیاز به کمک داشته باشد اما توانایی انجام آن را دارد.
از 4 سالگی به بعد، علاوه بر کاهش وابستگی به مادر و افزایش استقلال کودک، نیاز به بازی و ارتباط با گروه همسالان مهد کودک ضروری میکند. خصوصاً در جامعهی امروز که اکثر بچهها همبازی در خانواده ندارند.
تحقیقات علمی در خصوص سن شروع مهد و نسبت آن با موفقیت در بزرگسالی
طبق تحقیقات انجامشده، در حدود ۴ تا ۶ درصد از بچهها دیرتر از دیگران به مهد کودک میروند. بسیاری از والدین که تصمیم دارند زمان شروع مهد بچهها را به تعویق بیندازند. میخواهند مطمئن شوند که بچهها ازنظر احساسی آمادگی شروع مدرسه را دارند.
بیشک، نتیجه قطعی در این زمینه وجود ندارد. دراین باره تحقیقی با نظارت محققان دانشگاه استنفورد در مورد بیش از ۹۰ هزار خانواده در دانمارک انجام شد. در این تحقیق، مشخص شد که به تعویق انداختن یکسالۀ شروع مهد باعث میشود که بیتوجهی و بیشفعالی در میان کودکان بهشکل قابلتوجه کاهش یابد و اثر آن تا ۱۱ سالگی باقی بماند. در تحقیقی مشابه روی بچههای مهدکودکی آمریکایی، مشخص شد بچههایی که دیرتر به مهدکودک رفتهاند تواناییهای احساسی و رشد اجتماعی بیشتری داشتهاند. بااینحال، اثر این مزایا تا سالهای دوره اول و دوم متوسطه در مدرسه بیشتر دوام نداشته است.
محققان کانادایی نیز دریافتهاند که شروع مهد با یک سال تأخیر، امکان مردود شدن در کلاس سوم را در میان آن دانشآموزان کاهش داده و نمرههای ریاضی و خواندن در بین کلاس دهمیها افزایش چشمگیری داشته است.
در سال ۲۰۰۸، متخصصان دانشگاه میشیگان تحقیقی منتشر کردند که نشان میداد دانشآموزانی که دیرتر به مهد رفتهاند احتمال ترک مدرسه، گرفتن نمرههای پایین و پایین بودن نتایج تست هوش آنها در بزرگسالی بیشتر بوده است.
چند نکته که باید به آنها توجه کرد:
حفاظ و نردههای ایمنی باید برای وسایلی که در ارتفاع قرار دارند مانند سکو نصب شود.
وسایل با ارتفاع بالاتر Cm۶۷ باید حداقل ۰۷.۲ از یکدیگر فاصله داشته باشند.
تاب، الاکلنگ و دیگر تجهیزات دارای حرکت باید در فضای جدای از محل بازی بچهها قرار داده شوند.
تاب باید حداقل ۲ حفاظ داشته باشد.
هر تاب باید حفاظ مخصوص به خود را داشته باشد.
هر تاب باید حداقل ۰۶ سانتیمتر از دیگری فاصله داشته باشد و حداقل ۶۷ سانتیمتر از فضای سایر وسایل و نرده ایمنی فاصله داشته باشد.
این وسایل نباید دارای قسمتی باشند که خدایناکرده سر، دست، پا، عضو دیگر آنها داخل وسیله گیر کند.
کلیه منافذ و جاهای باز (مثلاً پلههای نردبان سرسره) باید کمتر از ۹ سانتیمتر باشند یا اینکه بیشتر از ۳۲ سانتیمتر باشند.
وسایلی با قسمتهای متحرک نظیر تاب، الاکلنگ نباید دارای قسمتی باشند که دست یا سایر قسمتهای بدن بچهها را اصطلاحاً گاز بگیرند.
معرفی کتاب برای مربیان مهد کودک خوب و اصولی
- مجموعه 7 جلدی من دیگر ما
- کتاب به بچهها گفتن از بچهها شنیدن
- کتاب توتوچان
- کتاب تیستو سبز انگشتی
- کتاب کودک انسان خانواده
- کتاب آقای صفایی حائری
از طرف دیگر برای بهروز بودن اطلاعات و آشنایی با دیدگاههای جدید، شرکت مداوم در کارگاههای تربیتی هم برای یک مربی ضروری است. کارگاههای ارتباط و تعامل با کودک، کارگاههای آشنایی با بازی و قصه، کارگاههای مهارتی و کارگاههای تئوری تربیتی ازجمله کارگاههایی است که یک مربی باید آن را بگذراند.
بسته کارگاههای تربیت مربی مهد کودک، میتواند راهنمای جامع و کاملی در این زمینه باشد.
کدام ویژگیهای رشدی کودک در سن مهد کودک باید موردتوجه قرار گیرد؟
سه عامل در کل زندگی موضوعیت دارند اما در 7 سال اول از اهمیت بیشتری برخوردارند. چون با مداخلههایی که در آنها صورت میگیرد، کودک تا پایان عمر دچار مشکل خواهد شد. این سه عامل عبارتاند از:
- انگیزه و علاقه
- انعطافپذیری
- تجربه پذیری
در هر یک از سه عامل مطرحشده، نشانهها، ریشهها و نتایج و راهکارها (فراهم آوری بسترها) بررسی میشود.
1. انگیزه و علاقه
نشانهها در انگیزه و علاقه بالا و پایین
بچههایی که خودانگیختگی (انگیزه و علاقه) پایین دارند، پالسهای منفی میدهند و غر میزنند. این بچهها بهسختی از محیط خود راضی میشوند. مثلاً در موقعیت های مختلف میگویند: من این غذا را دوست ندارم، من از این بازیها خوشم نمیاد، من از اینجا خوشم نمیاد، حوصلهام سر رفته و…
اما بچههای باانگیزه بالا بهطورکلی انرژی مثبت دارند و نقطه مقابل اینها هستند.
در مورد ریشههای انگیزه و علاقه پایین میتوان به این موارد اشاره کرد:
- شرایط جسمی (کمخونی، سردمزاجی، بیماری های بچه و غیره)
- وضعیت روحی والدین بهخصوص مادر
- امرونهی بیشازحد که باعث میشود بچه کودکی نکند
- عوامل دیگر مثل: انگیزه های بیرونی زیاد، زندگی خیلی لوکس، امکانات و اسباببازی های زیاد.
نتایج انگیزه پایین
- کمتحرکی
- کنجکاوی جنسی
- کم تمرکزی: در مورد بچههای کم تمرکز و بیشفعال باید انگیزهها را چک کرد.
راهکارهایی برای رفع انگیزه پایین در بچهها
- خودشناسی و اصلاح نگرشها و خودسازی
- بازی های حرکتی و هیجانی
- ابراز احساسات مثبت: به بچههای خود نیز ابراز احساسات مثبت داشته باشید. در همه ابعاد زندگی باید مثبتها را دید.
- آزادی: میدان دادن به آدمها و حذف دیکتاتوری انگیزه آفرین است.
2. انعطافپذیری
انعطافپذیری مهمترین اصل است. اگرچه انگیختگی برای کودک از همه مهمتر است اما الآن چالش محوری، انعطافپذیری و عدم تعادل در میزان آن است. تفاوت انعطافپذیری با خودانگیختگی این است که طیف مثبت و منفی دارد. بعضی از افراد در مواجهه با کوچکترین چالشی خود را میبازند و انعطاف کمی دارند. گویی مثل ظرف سفالی و چینی لب پر میشوند و برخی دیگر زیادی منعطف هستند و هر حرفی را وحی منزل میبینند.
انعطافپذیری یعنی پذیرش تغییر. آنچه انتظارش را دارم کنار بگذارم و آنچه پیش میآید را بپذیرم. نقطه مقابل انعطافپذیری، جزماندیشی است.
نشانههای انعطاف پایین در بچهها:
- خوب حرف میزند و مثل آدمبزرگها استدلال میکند.
- جزئیات را بهخوبی به خاطر میسپارند.
- اسباببازی خود را در اختیار بچههای دیگر قرار نمیدهد.
- بیشتر به بازی فکری علاقه دارد.
- وسایل خود را بهخوبی نگهداری میکند و منظم است.
- نسبت به نجس و پاکی حساس است.
- دلش نمیخواهد کسی او را ببوسد یا بغل کند.
- سروصدا و شلوغی او را اذیت میکند.
نشانه های انعطاف بالا در بچهها:
- خیلی بچه است.
- کلینگر است.
- کثیف کاری را دوست دارد.
- وسایلش را به بچههای دیگر میدهد.
- شلخته و نامنظم است.
- به بازی های حرکتی علاقه بیشتری دارد.
نشانه های انعطاف افراطی در بچهها:
- خیلی حرفگوشکن و مطیع
- تقلید سریع از رفتار بچههای دیگر
- بهراحتی کنار آمدن با دیگران
- اصلاً باکسی دعوا نمیکند و سریع کوتاه میآید و نمیتواند از خود دفاع کند
- بهراحتی وسایلش را به دیگران میدهد.
- ریشه های انعطافپذیری پایین
- منطق بزرگ سالانه: بچهها بچهاند و نه بزرگسال کوچک. منطقهای بزرگ سالانه خود را تحمیل نکنید. در روایات آمده با بچهها بچگانه رفتار کنید یعنی با منطق بچگانه.
- آموزش مستقیم و دادن اطلاعات زیاد: چون بچه ظرفیت تحلیل ندارد مغز او دستکاری میشود و منطقی و چارچوبمند شده و تمرکز افراطی پیدا میکند
- وسواس یا نظم زیاد والدین: مثلاً والدینی که سعی میکنند رنگ لباس بچهها را ست کنند.
نتایج جزماندیشی یا انعطاف پایین
- وسواس
- زودرنجی
- عجولی
راهکارها در زمینهٔ انعطاف:
- خودشناسی و اصلاح نگرشها و خودسازی
- کظم غیظ و حلم و صبر
- رفق و سازش و مدارا: به میزانی که انعطاف دارید میتوانید در مورد بچه خود نیز منعطف باشید و به او هم یاد دهید.
- بازیهای هیجانی خطرناک: دومین بحث جنس بازیهاست. بازیهایی که مدام خراب و درست کنیم مثل گل و شنبازی یا پاره کردن کاغذ و غیره.
- تغییر برنامه زندگی: زندگی ما ماشینی و سفتوسخت شده و ساختارهای تکنولوژی و تمدنی در حال دامن زدن به این یکنواختیهاست؛ اما دین مثلاً با ماه رمضان یا اعتکاف یا شب قدر یا نماز و انفاق و صدقه این برنامه را تغییر میدهد.
- آزادی: برای تغییر فرمول زندگی باید همدیگر را آزاد بگذاریم. مثلاً بگوییم شما تمایل دارید به کدام هیئت برویم و…
مقایسه سیستم آموزشی فنلاند
موج سیستم آموزشی فنلاند با این فیلم آغاز شد. مایکل مور خودش یک برنده است و این فیلم را ساخته است. در این فیلم کوتاه به این نکات اشاره میشود:
اشاره به اوضاع بد مدارس آمریکا و سپس روند را با فنلاند مقایسه میکند و اینکه قبلاً مدارس فنلاند نیز افتضاح بودند. تا اینکه فنلاند شروع به امتحان کردن ایدههای جدید کرد و در مدت کوتاهی به بالاترین رتبه در دنیا رسید و دانشآموزان آن به رتبه ۱ رسیدند؛.اما چطور؟
وزیر آموزشوپرورش فنلاند میگوید: دانشآموزان ما اصلاً مشق ندارند یعنی همهچیز در مدرسه است؛ چراکه بچه ها باید بیشتر وقت داشته باشند تا از زندگی خود لذت ببرند.. بچههای کوچکتر در کل هفته ای ۲۰ ساعت در مدرسه میمانند. اگر دائم فقط و فقط کارکنید دیگر چیزی یاد نمیگیرید و این کار درازمدت هیچ فایدهای ندارد. دانشآموزان فنلاند کوتاهترین ساعت های آموزشی و کوتاهترین سال تحصیلی در تمام اروپای شرقی را دارند. آنجا آنقدر دانشآموز محور است که وقتی میخواهند زمینبازی را بازسازی کنند از نظرات بچهها ایده گرفتند.
ما در نگاه تربیتی باید بگوییم من دنبال سعادتم و جزئی از آن احساس رضایت و شادی و انگیزه و توانمندی است که متناسب با آن برنامهریزی کنم. وقتی ساعات درسی برای یادگیری محتوا را زیاد میکنیم در حال دادن این پیام به بچهها هستیم که حفظ کردن این محتواها مهم است نه شما. عملاً در این سیستم آدمها ضعیف بار میآیند. بهجای محوریت هوش و استعداد و دانش، شخصیت را محور قرار دهید. در سیستم مدرسه شکلگیری درست شخصیت بچهها بسیار مهم است تا بیشترین ظرفیت را در هر فضایی که وارد میشوند (پزشکی، معماری، طلبگی و.) داشته باشند.
3. تجربه پذیری
تجربه پذیری یعنی علاقه به تجربه های متفاوت و گاهی پر ریسک. تجربه پذیری روی دیگر انعطافپذیری است. تفاوتش با انعطافپذیری این است که در آنجا با اتفاقی برخلاف توقعش مواجه میشود و با آن کنار میآید. مثلاً توقع پیروزی دارد اما شکست میخورد و ناامید نمیشود. مثلاً میبیند زندگی مشترک چیزی که فکر میکرده نبوده. این انعطاف است. ولی کسی که تجربه پذیری بالایی دارد، میداند که این کار خطر زیادی دارد و احتمال زیاد شکست میخورد اما انجام میدهد.
در پژوهشی که دانشگاه هاروارد برای یافتن ۱۰۰ آدم برتر قرن انجام داد، ویژگی مشترک در بین همه آنان تجربه پذیری بود. یعنی برهههایی شکستهای جدی داشتهاند. مثلاً طراح اینستاگرام چندین استارتآپ داشته که زمین میخورند، اما ناامید نمیشود. امروزه مردم بیشتر عافیتطلباند تا تجربه پذیر تا مبادا آب در دل آنها تکان بخورد.
نشانههای تجربه پذیری پایین در کودکان
• وابستگی زیاد و افراطی
• ترس و اضطراب زیاد دارد.
• شبها بهسختی تنها میخوابد.
• ترسیدن و ترساندن برایش لذتبخش است.
• با آدمهای جدید سخت ارتباط میگیرد.
• بازیهای هیجانی دوست ندارد.
• از غافلگیری خوشش نمیآید.
• تمایلی به تجربه غذاهای جدید ندارد.
نشانه های تجربه پذیری بالا در کودکان
- استقلال دارد.
- همهچیز را راحت تجربه میکند.
- آببازی و گل بازی و بدو بدو را دوست دارد.
ریشه های تجربه پذیری پایین در کودکان
- تحرک و هیجان پایین
- بچهها دیگر دنبال بازی های محلی و فوتبال و غیره نیستند.
- ایزوله سازی افراطی: ما دائماً در مسیر زندگی در حال صاف کردن دستاندازها و موانع زندگی کودکمان هستیم و این یعنی ایزوله سازی. این مسئله تا حدی لازم است اما نه افراطی و با سوق دادن به سمت پرورش گلخانهای.
- سوءظنهای والدین
نتایج تجربه پذیری پایین و محافظهکاری
- ترس
- اضطراب: این محافظهکاریها ترس و اضطراب را زیاد میکند
- خساست: خساست یکی از ریشههایش همین محافظهکاری است؛ یعنی دائم نگرانیم که از دست بدهیم و فقیر شویم.
راهکارها برای تجربه پذیری پایین
- خودشناسی و اصلاح نگرشها و خودسازی: شجاعت، سخاوت، بخل، حرص… اینها کلیدواژههای روایات برای پیدا کردن این موضوع است.
- بازی های خطرناک و هیجانی: ارائه تد در مورد مدرسهای تابستانه که همه ابزارهای صنعتی را دارد و بچهها به شیوه پروژه محور کارهایی را انجام میدهند بسیار جالب است. ارتفاع، سیل، آتش، چاقو، موجودات چندشآور همه میتوانند به فهم درستی از این عالم کمک کنند. اگر بهجای ترس در دل آنها برویم.
- تجربه کنید و توکل کنید. روایت امام علی علیهالسلام: از چیزی که میترسی خودت را درون آن بینداز. در قرآن هم آمده که مادر حضرت موسی توکل کرد و تجربه کرد ندا آمد اِنّا رآدّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین (7 قصص).
- آزادی: آزادی باعث کسب تجربههای مختلف میشود.
آیا حسینیه کودک شهید چمران یک مهد کودک خوب و ایدهآل است؟
در یک کلمه؛ هنوز خیر! اما برای ایده آل شدن در تلاشیم. شناخت دقیق نیاز های کودک همیشه جز دغدغه های اصلی حسینیه کودک شهید چمران بوده و خواهد بود.
ایدهآل بودن مفهوم نسبی است و می تواند برای هرکس متفاوت باشد. پاسخ منفی بالا از نگاه خودمان بود. شما به عنوان پدر، مادر برای انتخاب یک مهد کودک معیار ها و ملاک هایی دارید. ما سعی کردیم در این مقاله برخی ملاک ها را روشن کنیم. حال این شمایید که باید با توجه به اهداف، معیار ها، سلیقه و خیلی چیز های دیگر به این سوال پاسخ دهید که آیا به نظر شما حسینیه کودک شهید چمران، یک مهد کودک ایده آل است؟
حسینیه کودک چگونه به وجود آمد؟
مجتمع آموزشی شهید چمران، با تلاش شبانهروزی يک خانوادهی دو نفره، شکل گرفت. احمدرضا اعلايی، ليسانس نمايش عروسکی و فوقلیسانس کارگردانی تئاتر دارد و بعد از تحصيلات دانشگاهی، در حوزه علميه مشکات، تحصيلات حوزوی را دنبال کرده است. زهرا شاهحسینی نيز تدوين فيلم و روانشناسی خوانده است.
جرقهی اولیه
جرقهی اولیه تشکیل حسینیه کودک، از سفر به لبنان در سال 88، ایجاد شد. سفر با گروهی از بچههای دانشگاه هنر به مسئولیت آقای پناهیان برگزار میشد. در این سفر قرار بود هرکس مطلبی بنویسد و از تجربیات سفر بگوید. آقای اعلایی و خانم شاهحسینی تصمیم گرفتند مستندی درباره مدرسه شهید چمران در که در جنوب لبنان بود، بسازند. اسم مستند را هم بچههای مدرسه جبل عامل گذاشتند. به همین دلیل یکبار دیگر برای تکمیل فیلم به لبنان سفر کردند. با فیلمبرداری از فضای مدرسه، مصاحبه با شاگردان قدیمی شهید چمران، مستند بچههای جبل عامل ساخته و از تلویزیون پخش شد.
فعالیتهای بعد از سفر
بعد از بازگشت از لبنان، اين فکر به ذهنشان رسيد که کاري در تهران راه بيندازند. اولين اولويت، مدرسه بود.
پس از بررسي وضعيت موجود، به اين نتيجه رسيدند که تقریباً هيچ مدل مناسبی براي پيش از دبستان در فضای مذهبی وجود ندارد. چراکه فضای اجتماعی، ارتباط حداقلی ميان خانوادهها و محدودیتهای زندگی شهری برای بچههای زير 7 سال، فضاهای ارتباطی زيادی بين همسالان ايجاد نمیکند.
شروع کار با کودک
اوايل، مکان مناسبی برای شروع کار پيدا نکردند. دفتري را در خيابان شريعتی، چند ماهی قرض گرفتند و فعالیتهای فرهنگی را از همان زمان شروع کردند. در کنار آن فعالیتها، يک برنامه به نام «اردو بازي» براي کودکان، دریکی از مناطق محروم در تهران، با کمک تيمی که جمع کرده بودند، اجرا کردند. برنامه به اين صورت بود که يک روز در هفته، يک سری فعاليتها مانند نقاشي، گل بازي، رنگ بازی و… با بچهها انجام میدادند. مربیها در همين مدت براي بازديد به مدرسهها، مهدها و گروهايی که کارهای آموزشی متفاوت انجام میدادند رفتند؛ مجموعههایی مثل دبستان پسرانه مفيد، پيشدبستانی روشنگر، گروه فرهنگی مسجد صفا، مجموعۀ همنوا و مدرسه حکمت در بابلسر.
هیئت کودک
محرم 1390، کارآموزشی با کودکان متوقف شد. آقای اعلایی و خانم شاهحسینی میخواستند کاری در دههی محرم، برای بچهها انجام دهند. بهطور اتفاقی هيئت دانشگاه شريف، در جريان طرح قرار گرفت و از گروه دعوت به کار کرد.
اسم کار را، هيئت کودک گذاشتند. 13 شب برنامه برگزار شد؛ يک تجربه خوب و سخت. شب تاسوعا و عاشورا همه عزاداری میکردند ولی در هيئت کودک، فضای شادی برقرار بود. گلبازی، نذری درست کردن و بازیهای ديگر ازجمله فعالیتهای هيئت کودک بود. کمکم اين مدل کار تکرار شد و برای بزرگترها جا افتاد که کنار هيئت بزرگترها، يک هيئت بچهگانه هم باشد.
مهد کودک خوب؛ مثل حسینیه کودک شهید چمران
موسسان حسینه کودک، هدفشان اين بود که مانند مدل شهيد چمران، براي بچه هاي بيبضاعت، کار کنند. منطقۀ هدف، يکي از محلات جنوب تهران بود که آنجا «اردو بازی» را برگزار کرده بودند. محلهی نسبتاً مشکلداري بود. يک نفر هم حاضرشده بود 200 ميليون هزينه بدهد و ساختمان را به اسم خودشان بخرند. خانههای زيادی بررسی شد اما هر بار يک اتفاقی افتاد و به معامله نهايی نرسيد.
با آقای مجيدی (مدير مدرسه حکمت)، مشورت کردند که اصلاً مکان ثابت نداشته باشند و کار را بهطور سيار انجام دهند؛ يعني يک مکاني براي وسايل داشته باشند و هرروز يک جايی برنامه برگزار کنند. آقاي مجيدي گفتند: «اصلاً يک چنين کاری نکنيد. اين گروه پختگی لازم را دارد. هر طوری شده جايی را پيدا کنيد، کارتان را شروع کنيد. تا وارد کار نشويد، از پس مشکلات برنمیآیید.»
خريد مکان را کنار گذاشتيم و دنبال رهن و اجاره در محلههایی که ازلحاظ فرهنگی مناسبتر باشد، رفتيم. به لطف خدا مکان فعلی را در ميدان خراسان پيدا کردند.
ماه رمضان سال 92 کار را با بازسازي محل حسينيه کودک شروع کردند. در مسجد امام صادق هر شب مراسم احيا برگزار میشد. يک هفته از ماه رمضان گذشته بود، از طرف مسجد تماس گرفتند و قرار شد کارهای حسینیه انجام شود.
کارهای فضاسازی حسینیه کودک هنوز خیلی مانده بوده؛ اما پیشنهاد هیئت کودک را هم نمیتوانستند رد کنند. به برکت هيئتهای کودک، اکثر بچههايی که اولين ورودیها به حسينيه کودک بودند، جذب شدند. باعث افتخار است که با بچهها در هيئت آشنا شديم. سال اول تعداد بچهها خیلی زیاد نبود؛ اما کمکم رویکرد آموزشی متفاوت حسینیه کودک شهید چمران، سر زبانها افتاد. تبلیغات با پیامک شروع شد و کمی بعد هم پیج اینستاگرامی راهاندازی شد. خانوادههایی که در هیئت کودک یا خود حسینیه کودک میآمدند خودشان، مهد کودک شهید چمران را به دیگران معرفی میکردند.
کمکم حسینیه کودک شهید چمران بهعنوان یک مهد کودک متفاوت که آزادی و بازی کودک را اولویت برنامههایش میداند، شناخته شد. در حال حاضر در دو مقطع سنی چهار و پنج سال، پذیرای کودکان در حسینیه کودک شهید چمران هستیم.
در حال حاضر برنامه حسینیه کودک چیست؟
در حال حاضر ساختار آموزشی حسینیه کودک شهید چمران برای گروه آموزشی ۴ و ۵ سال است و محور برنامهها فقط بازی است. در واقع هدف اصلی در حسینیه کودک این است که بازی را تمام زندگی بچهها ببینیم. وقتی هدف بازی کردن میشود، همۀ فعالیتها بر اساس بازی تعریف میشود. فقط مهم است بچهها بازی های مختلف را تجربه کنند و از بستر بازیهای مختلف، به رشد شخصیت برسند.
در واقع در این ردۀ سنی، انتظار هیچگونه آموزشی درزمینهٔ حفظ شعر، اجرای نمایش و یا مهارتهایی که در سایر مهد کودکها مطرح میشود. با نگاه به شخصیت بچهها، فعالیتها را در نظر میگیریم. شخصیت کودکان، سه محور اصلی دارد که ما با در نظر گرفتن این ۳ محور، فعالیتها و بازیها را تعریف میکنیم:
- با انگیزه و بانشاط بودن: این اصلیترین موضوعی است که در سن ۴ و ۵ سالگی از بچهها انتظار داریم. بچههایی که حوصلۀ انجام کارهای مختلف را داشته باشند، بیانگیزه نباشند و بتوانند بازیها و فعالیت های مختلف را انجام دهند.
- انعطافپذیری: کودک باید بین طیف عدم انعطافپذیری و انعطافپذیری افراطی قرار بگیرد. در یک سری موارد انعطافپذیری خیلی بالاست مثلاً سازهای که ساخته را بتواند خراب کند. در یک سری موارد ممکن است انعطافپذیری پایینی داشته باشد؛ مثل در دعوای با همسالان، سریع گریه کند و نتواند خودش را کنترل کند. البته حدی از این موارد در این سن مطلوب است.
- ریسکپذیری: بچهها قدرت تمییز ندارند و همین امر باعث شده بتوانند تجربههای جدید را انجام دهند. بچههایی که محتاطانه عمل میکنند مشخص است چهارچوب های زیاده به آنها دادهشده است.
برنامهریزی آموزشی حسینیه کودک شهید چمران
در اینجا بهجای کلاس بستر فعالیت داریم. بهجای آنکه زمینه آموزش را در قالب کلاس ایجاد کنیم بسترهایی را فراهم میکنیم تا بچهها بازی کردن در این بسترها تجربه کنند.
انواع بازیهایی که بچهها انجام میدهند: شامل بازیهای حرکتی، بازیهای تعاملی، بازی های دست ورزی، بازیهای گروهی، ابزار بازی خام مثل بطریها، دکمهها، کش، نخ، سوزن پلاستیکی. تأکید ما در این گروه سنی این است که حداقل بین ۵۰ تا ۶۰ درصد زمان بازیهای حرکتی پوشش بدهند و فعالیت در هوای باز و آزاد.
مزیتهای آموزش باز
- حفظ آزادی کودکان: در 7 سال ابتدایی زندگی مهمترین کارکرد روش آموزشی باز است. چراکه کودکان در این سن با شدت زیادی خودمحور هستند و سیستمهای آموزشی بسته برای «خود» و فردیت انسان ارزشی قائل نیستند.
- افزایش انگیزه: از گمشدههای اصلی نظام تعلیم و تربیت رسمی امروزی است. زمانی که انسان به میل خودکاری را انجام میدهد باانگیزۀ زیادی در برنامهها شرکت میکنند. برای مثال شاید کودکی اگر به میل خود با گل بازی کند، ساعتها به این کار بپردازد. اما اگر همین کار با اجبار و در قالب کلاس گل بازی باشد، در کمتر از یک ساعت خسته میشود.
- تابآوری و انعطاف کودکان: انعطاف در ادبیات دینی با عباراتی مثل حلم، صبر، سعهصدر، کرامت و… به آن اشارهشده است. یکی از مشکلات زندگی مدرن افزایش قواعد و ساختارهای بسته و پیچیده است. درحالیکه برنامۀ آموزشی باز به دلیل اینکه بر مبنای تخیل شکل میگیرد، از انعطاف بالایی برخوردار است.
- سادگی: عامل انعطاف در برنامههاست. کودکان در سنین پایین علاقه به تخریب دارند و طراحیهای پیچیده برای آنها کاربرد چندانی ندارد. تعامل کودک با ابزار و محیط ساده و کمهزینه هم آسانتر است هم از تنوع بالایی برخوردار است. مثلاً ماشین کنترلی فقط یک استفاده دارد؛ ولی جعبه دستمالکاغذی بازیافتی قابلیت تبدیل به ماشین یا هزاران ابزار بازی را دارد.
- فرآیند محوری بهجای نتیجه محوری: در برنامه فرآیند هدف است نه نتیجه. برنامۀ باز میپذیرد که بچهها باید بسازند و خراب کنند. در برنامۀ بسته نتیجه مهم است. همچنین یادگیری و افزایش دریافت و احساس وی از دنیای اطرافش اهمیت دارد. ما با گل بازی میکنیم و خراب میکنیم تا دست قوی شود، نه اینکه بسازیم و به خانه ببریم.
تفاوتها و شباهت های حسینیه کودک با شیوه مونته سوری یا سایر مدلهای غربی مشابه
نخستین مسئلهای که در مواجهه با نظریات غربی اهمیت دارد این است که بدانیم مبنای تفکر دانشمندان غربی چیست. برای مثال مونتهسوری تا حد زیادی متأثر از نگاه طبیعتگرایان است. ما هم نه با آن مبنا، بلکه با نگاه توحیدی قرآن که امر به تفکر و تدبر در طبیعت میکند اهمیت ویژهای برای طبیعت قائل هستیم.
از جهت جایگاه متربی در فرآیند تربیت هم تفکرات افرادی مانند مونتهسوری و والدورف به مخاطب بهای بیشتری میدهد. کار ما نیز از این حیث به والدورف نزدیکتر است؛ از این حیث که او برای معنویت، نقش مربی، جایگاه هنر، طبیعت، مهارت، ذائقه و قریحه اهمیت خاصی قائل است.
یکی از مواردی که در مجموعه حسینیۀ کودک شهید چمران هم بهشدت پررنگ است، مهارتآموزی است. ما معتقدیم مدارس ما باید مهارت واقعی زندگی را بیاموزد، زنانگی و مردانگی کودک شکل بگیرد.
از مهمترین تفاوتهای ما با آنها نیز نظام ارزشی ماست. مثلاً آنها بر اساس دیدگاه خود به جهانیشدن و پذیرش تنوع اعتقادی و فرهنگی میپردازند که در 2030 هم به آن اشارهشده؛ اما نظام ارزشی ما با آنها متفاوت است. گاهی برخی از خانوادهها به ما انتقاد میکنند. اما ما قصد نداریم به پیروی از سند 2030 ارزشهای خود را نادیده بگیریم و از همان ابتدا هم این را برای خانواده تبیین میکنیم. برای مثال جهاد برای ما ارزش است و این ارزش در سیستم و برنامهها خود را نشان میدهد؛ اما آنها جهاد و شهادت را مصداق افراطیگری و خشونت میدانند. اعتقاد ما این است که برخی مسائل باید فراتر از انتخاب واقع شود. بهخصوص در هفت سال دوم به خاطر مسئولیتپذیری باید جدیتر با مفاهیم دینی آشنا شود.
البته در هفت سال اول شباهتهای ما بیشتر است؛ چون بسیاری از قواعد غریزی است نه هنجاری. حتی در دین هم احکام کودک غیرممیز متفاوت از کودک ممیز است.
سایر ویژگیهای متمایز حسینیه کودک شهید چمران از دیگر مهدهای موجود
ابتدا باید اشارهکنم که مهدهای دیگری هم هستند که در همین راستا تجربیات خوبی دارند؛ اما به نسبت طیف و جریان کلی مهدها ویژگیهایی را بهعنوان وجوه متمایز میتوان ذکر کرد:
جنس مربیان متفاوت ما یکی از وجوه تمایز حسینیۀ کودک شهید چمران هست که غیر از آموزش و تربیت کودکان در مشاوره و ارتباط با خانواده، بازی کودک مشارکت میکنند. تمایز بعدی ما مشارکت جدی اولیاء مدرسه با مربیان و کادر آموزشی و اجرایی است، برخی از اولیاء اکنون احساس قرابت خانوادگی با یکدیگر دارند و هویت جمعی «خانواده چمرانی» بهصورت واقعی محقق شده؛ خانوادهها با یکدیگر در تظاهرات شرکت میکنند، مسافرت میروند، در مهمانی شرکت میکنند و ازاینجهت متفاوت از مجموعههای دیگر هستند.
جنسیت مربیان نیز کاملاً متناسب با جنسیت متربی تعیینشده اسنت. مربیان دختران ما بهطور کامل خانم هستند و آموزش دانشآموزان پسر هم از پیشدبستانی بهطور کامل بر عهدۀ آقایان است که کمتر در مدارس شاهد حضور مربی مرد در مقطع پیشدبستانی هستیم. البته ویژگیهای دورۀ سنی پیشدبستانی سبب میشود که برخی مربیان مرد مشکلاتی را تجربه کنند؛ اما درنهایت برای متربی بهتر است. ضمن اینکه این مربی از همان پیشدبستانی تا پایه آخر همراه و مسئول همین گروه خواهد بود و خود او با دانشآموز رشد میکند.
اگر میخواهید یک مهد کودک خوب یا مدرسۀ اصولی راه بیاندازید، خوب است بدانید که:
نخستین کار این است که طرح خود را مکتوب کنید، اهداف خود را بنویسید، شاید راه حصول نتیجه برای شما اساساً تأسیس مدرسه نباشد.
مرحلۀ دوم این است که نمونههای گذشته و حال را بررسی کنید و سعی کنید این تجربیات را با طرح اولیه خود مقایسه کنید.
نکتۀ بعدی که اهمیت زیادی دارد، تیم سازی است. برای اجرای چنین ایدهای یا باید تیم کاری از ابتدا داشته باشید یا با اجرای کار بسیار کوچکتر گروه را در کنار هم جمع کنید. این اتفاق به شناخت واقعیت عرصه عمل کمک میکند تا فرد دچار تناقض بین تصورات نظری و عملی نشود.
نقطهضعف بعدی که باید رفع شود، افزایش توانمندیهای مدیریتی است. مدرسه داشتن و ادارۀ یک مدرسه با ادارۀ یک کانون مسجد تفاوت زیادی دارد. ساختار مدرسه داری اقتضائاتی بسیار متفاوت دارد؛ از بخشنامه، سرویس، حقوق کادر و مالیات تا سروکله زدن با اولیا و آموزشوپرورش و… . این مهارت صرفاً بامطالعۀ آثار علمی و مبنایی به دست نمیآید. یکی از راههای رفع آن تعامل با افراد باتجربه در این حوزه است. بهعلاوه داشتن مشاور مدیریتی و اقتصادی این امکان را برای شما میدهد که پیشرفت کنید. ما همین مسیر را ابتدا با آزمونوخطا طی کردیم و با مشورت از افراد کارکشته توانستیم این پیشرفت کنیم.
چالشهای ایده حسینیه کودک چه بوده؟
- سختی طراحی و نبود برنامه: زمانیکه از بیرون به فعالیت مینگرید به نظر کار آسانی میآید. اما زمانی که وارد عمل میشوید، شاهد دانشآموزانی هستید که برای امور خود برنامهای ندارند و این کار را سخت میکند. برای مثال در مرحله مطالعات با مدل مهد «های اسکوپ» مواجه شدیم که میزهای مختلفی برای بچهها طراحی کرده بودند و قدرت انتخاب به دانشآموز واگذارشده بود که از کدام میز و برنامه و چگونه استفاده کند. در این فرآیند کودک در قالب گفتگو با یک کرم به انتخاب میرسید.
- تنوع سلیقهها و انتخابها: مربی توان و امکانات محدودی دارد و هر دانشآموز هم انتخاب مجزایی برای خود دارد. در این روش مربی باید مهارت داشته باشد که برنامه بچهها را به نحوی هدایت کند که یک اتصال و ارتباطی با یکدیگر داشته باشد تا بهصورت غیرمستقیم برنامههای مختلف همگرا بشوند.
- یکی از چالشهای اصلی اجرای برنامۀ باز خود مربی است: بهتر است همهفنحریف باشد و مهارتهای ویژۀ عملی و نظری مختلفی داشته باشد. مربی در این سیستم باید هوشمندانه متناسب با زمان، نقشهای مختلفی بازی کند؛ نقش همبازی، نقش مشوق، نقش تسهیلگر، نقش ناظم و… . صبر لازمه دیگر این مربی است، کار تربیتی در بلندمدت به نتیجه میرسد.
- محیط و ابزار و ظرفیت آنها: محیط آموزشی باید ظرفیت اجرای برنامۀ باز را داشته باشد. لازمۀ اجرای این برنامه پذیرش این موضوع است که آزادی کودکان همراه با نامرتب شدن فضاست. اگر جایی وارد شدید و مشاهده کردید که بسیار مرتب است بهاحتمال زیاد آزادی کودکان در این محیط فراهم نمیشود.
- نگرانی بیجای برخی خانوادهها نسبت به ادب کودک: مطابق تجربه بنده بچههایی که در خانوادههای سختگیرتری تربیتشدهاند با مشکلات بیشتری روبهرو هستند. آزادی که ما به بچه میدهیم به معنای ولنگار بار آوردن وی نیست، در برنامه باز برای کودک برنامه وجود دارد. بر اساس روایات روند تربیتی باید بهتدریج جدی شود و سختگیریها بر او افزایش پیدا کند. ادوار 7 ساله تربیتی هم با یک شیبی باید طی شود، نه ناگهانی.
آیا با دستخالی میتوان ایدۀ مهد کودک خوب اجرا کرد؟
اگر نیت الهی و خالصی وجود داشته باشد، امکان اجرای این ایدهها وجود دارد. امام خمینی (ره) در رأس افراد آرمانگرا قرار دارد که صرفاً با نیت خالص و دستخالی یکی از بزرگترین تحولات قرن را رقم زد. انگیزۀ فرد هم اهمیت زیادی دارد که سبب میشود در برابر سختیها تسلیم نشود. البته یک حداقلهایی باید وجود داشته باشد یا کسب شود. امروز شاید برای تأسیس یک مدرسه حدود یک میلیارد تومان هزینه احتیاج است. حتی اگر چنین رقمی را در اختیار ندارید برای تأمین آن برنامهریزی داشته باشید. مسائلی مانند بیمه، مالیات و… باید در نظر گرفته شود.
منابع
1. قرآن کریم
3. سند بنیادین مجموعه ی شهید چمران
4. ارائه حجت الاسلام اعلایی در موسسه ژرفا
5. ویستا
6. بیتونه
7. پایگاه خبری تحلیلی دنیای سفر
8. رادیو کودک











