پرسش و پاسخ هایی در مورد خواب کودک

خواب کودک، یکی از نیاز های اولیه ی زندگی اوست که اگر این نیاز خوب تامین شود، تاثیر به سزایی در رشد و شادابی کودک دارد.

نحوه ی خواب کودک، سن جدا کردن محل خواب کودک از والدین، میزان ساعات خواب کودک از جمله عواملی است که در کیفیت خواب و هم چنین بروز مشکلات دیگر، مانند اضطراب، وسواس، انگیزه و علاقه ی کودک موثر است. پیشنهاد می کنیم علاوه بر مطلب زیر، مقاله بهترین سن جدا کردن محل خواب کودک چیست را نیز بخوانید.

در نوشته ی زیر، سعی کردیم با ارائه ی نمونه ای از پرسش و پاسخ ها، راهنمای برخی از این مسائل در رابطه با خواب کودک باشیم.

خانواده بزرگ شهید چمران پرسش و پاسخ هایی در مورد خواب کودکسوال شماره یک

دختر من سه ساله است و از زمان تولد تا الان، عادت داشته که روی پا بخوابد و ما تکانش بدهیم و تا این کار انجام نشود، خواب نمی رود. اما الان این کار خیلی برای ما عذاب آور شده. با توجه به اینکه منتظر تولد فرزند دوم خود هم هستیم و بسیار تلاش کردیم تا از این عادت دوری کند اما موفق نشدیم و با گریه کردن های شدید ما را متقاعد به عمل کردن این کار کرده. می خواستم بدانم چه جوری او را از این عادت بگیریم چون قطعا با آمدن فرزند دوم، این کار عذاب آور تر می شود.

پاسخ

عادتی که سه سال هست شکل گرفته را نمی شود یکدفعه برطرف کرد. این کار به کودک آسیب می زند. با توجه به شرایط شما و ورود کودک جدید، باید باز هم احتیاط بیشتری بکنید. تغییرهای این دوران از طرف والدین، نباید مهم و تاثیرگذار باشد. می توانید در قالب بازی، مدلهای مختلف بخوابید. در خاله بازی راه های مختلف خوابیدن مثل به پهلو خوابیدن و … را بازی کنید. و حواستان باشد او را حساس نکنید و اصلا مستقیم چیزی نگویید.
ضمانت اجرایی روش ترک عادت، این است که حساسیت تان را کنار بگذارید و اصلا نشان ندهید. بعضی مواقع بگویید دوست دارید بغلش کنید و به هم مهربانی کنید می شود کتاب داستانی که تصویر بچه ای که کنار مادرش خوابیده را به او نشان دهید و قصه اش را بگویید. شب ها دخترتان را کنارخودتان بخوابانید و بغلش کنید که احساس امنیتش از بین نرود.

سوال شماره دو

به چه صورت جای خواب دخترم که چهار سال دارد از خود جدا کنم؟

پاسخ 

خیلی خوب است که عجله نکردید و تا این سن، کودک را از خود جدا نکردید. جدا کردن زود هنگام، باعث مشکلاتی در بزرگسالی خواهد شد. این کار نیازمند صبر و بردباری شماست. و تا حدودی به علایق کودک شما بستگی دارد.
در صورتی که کودک آمادگی لازم را دارد:
۱. می توانید اتاق و یا محل خوابش را برای او جذاب کنید. مثلا همراه هم پارچه بخرید و ملحفه ی تخت و یا بالشت را با هم بدوزید.
۲. می توانید چند شب همه در اتاق و یا محل خواب کودک بخوابید. و بعد به تدریج شما از او جدا شوید.
۳. بعد از جدایی، شب ها هنگام خواب در کنارش بمانید و برایش کتاب و قصه بخوانید.
ان شاءالله به مرور از شما جدا خواهد شد.

سوال شماره سه

من پسرم سه سال و هشت ماهه است و حدودا یک سال و سه ، چهار ماهه بود که ما به خانه دو خوابه رفتیم و من او را جدا می خواباندم و بعد تنهایش میگذاشتم و هیچ مشکلی با این قضیه نداشت!
بعدها هم که او را از شیر گرفتم، بعد از روش های مختلف برای خواباندنش، نهایتا برایش کتاب میخواندم تا بخوابد و بعد تنهایش میگذاشتم.
اما بعد از به دنیا آمدن پسر دومم که الان هشت ماهه است امکانش نیست که پسر بزرگم را جدا بخوابانم و بعد سراغ پسر کوچکم بروم. چون همسرم به خاطر مشغله زیاد، امکانش را ندارد که پسر کوچکم را نگاه دارد تا من پسر بزرگم را بخوابانم. و معمولا پسر کوچکم چون هم زمان خوابش می آید، مدام گریه می کند. از وقتی که بچه دوم به دنیا آمده، ما به یک خانه ی یک خوابه آمدیم و شب، موقع خواب همه به یک اتاق می رویم. و معمولا تا من پسر کوچکم را شیر بدهم و خوابش ببرد، پسر اولم هم کنارم خوابش می برد و من او را بیرون میبرم و سر جایش می خوابانم.
برای مسئله جدا خوابی فرزند بزرگم، لطفا راهنماییم کنید که باید چیکار کنم؟

پاسخ

وضعیت شما طوری است که نباید فشار بیش از حد به خودتان وارد کنید. به دنیا آمدن بچه دوم و نقل مکان به خانه جدید، هر کدام سختی هایی را برای شما به همراه دارد. فعلا برای خواب فرزند اول تان صبر کنید تا شرایطتتان حالت طبیعی به خودش بگیرد.
فعلا کنار شما خوابیدن، مشکلی برایش ایجاد نمی کند. چند ماه که گذشت اگر قصد ماندن در همین منزل یک خوابه را داشتید، می شود اتاق را به او اختصاص دهید یا گوشه ای از هال برایش فضا ایجاد کنید تا متعلق به خودش باشد.

سوال شماره چهار

من یک پسر 4 سال و دو ماهه دارم که الان حدود یک هفته است که دارم تلاش می کنم جای خوابش را جدا کنم ولی هروقت می گویم دیگر باید اتاق خودت بخوابی، می گوید من از تنهایی می ترسم. دو شب هم کنارش ماندم تا خوابش ببرد و بعد از اتاق بیرون آمدم. ولی نزدیک های سحر بیدار شد و دوباره به اتاق ما آمد. بعدش هم دیگر برای خواب به اتاق خودش نرفت و گفت: تنهایی خوابهای بد می بینم.
حالا باید چه کار کنم؟ درست است که باز هم اجازه بدهم با ما بخوابد؟

پاسخ

فعلا پافشاری نکنید. در اتاق خودتان برایش رختخواب بیاندازید یا تختش را بیاورید.
بعد می شود کم کم همه برای خواب، به هال بروید و بعد از مدتی، باهم اتاقش را کمی تغییر بدهید. پرده بدوزید، تختش را عوض کنید یا رنگ کنید. خلاصه هر کاری که لازم است تا اتاقش به نظرش جذاب تر بیاید.
در عین حال، روزها خیلی به او محبت بکنید. زباد در آغوشش بگیرید، ببوسیدش و بگویید چقدر دوستش دارید.
بازی هم با او بکنید. شب ها او را بغل کنید. برایش قصه بگویید و هر کاری به او آرامش می دهد.
نباید فکر کند قرار است شما و محبت تان را از دست بدهد. این حس خیلی بد است و بچه ها را دچار اضطراب می کند.

سوال شماره پنج

پسر من 4سال و9 ماهه است. برای خوابیدن می گوید یکی پیش من بخوابد. ما هم هرشب يکي کنارش می خوابیم. قصه های صوتی یا کتاب برایش می خوانیم. ولی بعد از دو و سه ساعت بیدار می شود. پیش ما می آید و نمی گذارد. ما هم بخوابیم. باز باید برسم پیشش بخوابم ولی بازهم فایده ندارد. بعد از دو و سه ساعت دیگر می آید و من دیگر خسته می شوم. می گویم همين جا بخوابد. ممنون می شوم، راهنمايي ام کنيد.

پاسخ

وابستگی کودکان در خواب، می تواند علت های مختلفی داشته باشد. زود جدا کردن محل خواب، دور ماندن از مادر در زمان های طولانی، تولد فرزند دوم، برخی اتفاق های ناگوار در زندگی مثل تصادف، از دست دادن عزیزان و … . برای جلوگیری از ادامه دار شدن این روند، در درجه ی اول باید حساسیت خود را از این مساله کنار بگذاریم. برای مدتی مثلا حدود دوماه، بدون اشاره به این مساله، همه باهم بخوابید. این خوابیدن دسته جمعی می تواند در اتاق کودک، در اتاق شما و یا حتی سالن پذیرایی باشد. بگذارید کودک اعتمادش جلب شود. بعد از گذشت چند مدت، به تدریج محل خواب او را جدا کنید.

سوال شماره شش

پسرم چهار سال و دو ماهه است و دخترم چهار ماه، تا قبل از تولد دخترم، همه با هم می خوابیدیم. اما از بعد تولد فرزند دوم، به علت محدودیت جا، پسرم در اتاق خودش، همراه با پدرش می خوابد. سوالم این پسر و دختر من می توانند اتاق خواب مشترک داشته باشند؟ تا چه سنی؟ یکی از کارهایی که می خواستیم بکنیم که انگیزه ای برای جدا خوابی بشود، این بود که وقتی دخترم یک سالش شد، تخت دو طبقه بگیریم و فضای خواب شان جدا از ما بشود، اما نمی دانم تا چه سنی می توانند با هم اتاق مشترک داشته باشند.

پاسخ

بهترین سن جدا کردن محل خواب، چهار سالگی به بعد است. اولا کودک سایر بحران های کودکی مانند از شیر گرفتن در دو سالگی و از پوشک گرفتن در سه سالگی را پشت سر گذاشته و آماده ی رو به شدن با این مساله است.
دوما در سن زیر چهار سال، کودک درکی از مفهوم در زدن و اجازه گرفتن را ندارد و به راحتی وارد اتاق پدر و مادر می شود. خوب است در سنی جدا شود که این مفهوم را درک کند.
مساله دوم: داشتن اتاق مشترک برای یک خواهر و برادر به خودی مساله ای ایجاد نمی کند‌.
در روایت ها هم به این موضوع اشاره شده که از شش سالگی در یک بستر نباشند. یعنی یک پتوی مشترک نداشته باشند.تخت های جدا در یک اتاق مشترک موردی ندارد.

سوال شماره هفت

درمورد جداکردن جای خواب بچه، از دید اسلام بفرمایید. پسرمن۱۰ماهه است و پیش ما می خوابد.

پاسخ

در مورد جدا کردن جای خواب فرزندان به طور مستقیم در روایات و توصیه های ائمه، سنی ذکر نشده است. آنچه در توصیه های دیگران که موافق زود جدا کردن هستند می شنوید ناظر به چند نکته است:
1- آیه استئذان سوره نور آیه 58 و 59 که توصیه می کند در زمان های خاصی فرزندان به هنگام ورود به اتاق والدین اجازه بگیرند.
2- روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که می فرماید:
سوگند به کسی که اگر در اتاقی که کودکی در آن بیدار است با همسر خود همبستر شوید (آمیزش کنید) موجب می‌شود که کودک روی رستگاری را به خود نبیند.
در تکمیل این ها برخی روانشناسان هم با تاکید بر استقلال کودک سنین پایین (از 5ماهگی تا 15 ماهگی) را توصیه می کنند. در مورد آیات و روایات مورد استناد باید گفت که بیشتر دغدغه این است که کودک در معرض مسائل زناشویی نباشد. نه اینکه محل خوابش را بالکل از پدر و مادر جدا کنند. به قول فقها آیات و روایات از این جهت در مقام بیان نیستند. پس با حفظ این شرط می توان کودک را پیش خود خواباند.
آنچه در روانشناسی مطرح می شود این است که «خواب كودك دو مرحله دارد: مرحله سبك و عميق، در مرحله سبك، چشم حركت REM دارد و نيمه بسته است. بدن پيچ و تاب مي خورد و حركات تنفسي كودك نامنظم است. در مرحله عميق، بدن آرام، و تنفس منظم است و دست ها و پاها در دو طرف بدن رها مي شود.
80 درصد خواب كودكان سبك است و تا 3 سالگي 80 درصد خواب عميق مي شود و اين پديده از الطاف اللهي است تا كودك درخواب سبك بتواند در برابر سرما، گرسنگي، گرفتگي بيني و قطع تنفس عكس العمل نشان دهد.
كوكان، دائم از مرحله خواب سبك به عميق و برعكس در حال تغييرند و اين تغيير دائم دفعات بيداري و نتيجه دفعات زمان آسيب پذيري را بيشتر مي كند. وجود مادر كنار كودك مي تواند انتقال از خواب سبك به عميق را با شيردهي يا نوازش و لالايي راحت تر كند و در صورت عدم حضور مادر، انتقال، به راحتي انجام نمي شود و كودك گريه هاي عصبي سر خواهد داد.»(مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی)
ضمن اینکه کودک از 3سالگی ترس و تاریکی و اضطراب و این ها را درک می کند و برایش تنها خوابیدن ممکن است موضوعی ترسناک شود. از طرفی دیگر دوره های مختلفی مثل از شیر گرفتن، از پوشک گرفتن برای بچه ناراحت کننده است و فشار روانی خود را دارد، به همین خاطر پیشنهاد ما این است که بعد از این دو در حدود 4سالگی از خواب جدا کردن به صورت تدریجی اتفاق افتد.

سوال شماره هشت

دختر من سه ساله است و از زمان تولد تا الان، عادت داشته که روی پا بخوابد و ما تکانش بدهیم و تا این کار انجام نشود، خواب نمی رود. اما الان این کار خیلی برای ما عذاب آور شده. با توجه به اینکه منتظر تولد فرزند دوم خود هم هستیم و بسیار تلاش کردیم تا از این عادت دوری کند اما موفق نشدیم و با گریه کردن های شدید ما را متقاعد به عمل کردن این کار کرده. می خواستم بدانم چه جوری او را از این عادت بگیریم چون قطعا با آمدن فرزند دوم، این کار عذاب آور تر می شود.

پاسخ:

عادتی که سه سال هست شکل گرفته را نمی شود یکدفعه برطرف کرد. این کار به کودک آسیب می زند. با توجه به شرایط شما و ورود کودک جدید، باید باز هم احتیاط بیشتری بکنید. تغییرهای این دوران از طرف والدین، نباید مهم و تاثیرگذار باشد. می توانید در قالب بازی، مدلهای مختلف بخوابید. در خاله بازی راه های مختلف خوابیدن مثل به پهلو خوابیدن و … را بازی کنید. و حواستان باشد او را حساس نکنید و اصلا مستقیم چیزی نگویید.
ضمانت اجرایی روش ترک عادت، این است که حساسیت تان را کنار بگذارید و اصلا نشان ندهید. بعضی مواقع بگویید دوست دارید بغلش کنید و به هم مهربانی کنید می شود کتاب داستانی که تصویر بچه ای که کنار مادرش خوابیده را به او نشان دهید و قصه اش را بگویید. شب ها دخترتان را کنارخودتان بخوابانید و بغلش کنید که احساس امنیتش از بین نرود.

سوال شماره نه

درباره جدا کردن اتاق بچه موقع خواب، سوال دارم. بعضی کارشناسان میگویند از ۱۴ ماهگی بچه جدا بخوابد و بعضی میگویند تا سه سالگی صبر کنید. بین این دو نظر خیلی تفاوت هست! لطف میکنید بفرمایید چه زمانی مناسب است برای جداخوابی بچه ها؟

پاسخ

متاسفانه عمده مشکلات کودکان در سنین پنج و شش سالگی، از جمله اضطراب، وابستگی، لجبازی و … به دلیل عجله ی بی مورد والدین در زود جدا کردن کودک هنگام خواب است.
بهترین سن جدا خوابی کودک، از سن چهار سالگی است که آن هم باید به تدریج و با جذاب کردن محل خواب کودک انجام شود که کودک بتواند خودش محل خواب جدا را انتخاب کند.
اصولا نباید بحران های کودک باهم اتفاق بیفتد. ما در دو سالگی، از شیر گرفتن داریم، در سه سالگی از پوشک گرفتن… پس به دلیل عدم تداخل با این دو بحران، بهتر است جدا کردن محل خواب در چهار سالگی اتفاق بیفتد.

سوال شماره ده

پسرم الان دو سال و هفت ماهه است و من باردار هستم. قبلا همیشه من کنار او می خوابیدم تا خوابش ببرد. یا در اتاق خودش روی زمین و یا روی تخت من و پدرش می خوابیدیم.
الان روی تشک روی زمین خوابیدن، برایم خیلی سخت است شب ها پدرش کنار او می خوابد، اما باز بعد از یک ساعت، می آید و روی تخت ما، کنار من می خوابد تا خوابش ببرد. گاهی تا صبح همان جا ست، چون ماهم خوابمان می برد. حتی اگر وقتی خوابش برد او را به اتاقش ببریم، باز نصفه شب اگر بیدار شود می آید و توی تخت ما می خوابد.
صبح ها اگر زودتر از من بیدار شود، دوباره پیش من می آید و باهم بلند می شویم. چون پدرش صبح ها نیست، مشکلی نداریم. بعداز ظهرها هم کنار من، روی تخت ما می خوابد. اما شب ها اگر من توی اتاقش نروم، باز حتما پیش من می آید.
باید چی کار کنم؟ خصوصا که چندماه دیگر، قطعا این مساله انجامش برایم مقدور نخواهد بود!
مساله دیگر اینکه، جدیدا بیشتر به من وابسته شده،حتی در صحبت با دیگران، حتی گاهی در صحبت با پدرش، به من می گوید: مامان شما بگو. (حرفی را که خودش می خواهد بگوید) در صورتی که قبلا با آشنا ها راحت تر بود. خصوصا که من خیلی ناراحتم که با پدرش هم اینطوری رفتار می کند. انگار خجالت می کشد یا چیز دیگری. با اینکه باهم خیلی بازی می کنند، بیرون میروند و …

پاسخ:

بهترین زمان جدا کردن محل خواب کودک از مادر، سن چهار سالگی است. آن هم به تدریج نه یک باره.
شما خیلی زود اقدام به این کار کردین. خوب است شب ها همگی باهم بخوابید. حتی وقتی که نوزاد جدید به دنیا آمد.
باید کاملا کودک بتواند تنها بخوابد. اصرار شما بر جدایی، قطعا در زمان به دنیا آمدن کودک دوم، نتیجه ی عکس خواهد داشت.

پرسش و پاسخ هایی در رابطه با تربیت دینی

یکی از مهم ترین دغدغه های خانواده های مذهبی، مسائل دینی و انتقال صحیح آن به کودکان است به گونه ای که کودک از دین زده نشود. از طرفی هم به دلیل انتزاعی بودن برخی مفاهیم، کار را مشکل می کند.

در نوشته ی زیر، سعی کردیم با ارائه ی نمونه ای از پرسش و پاسخ ها، راهنمای برخی از این مسائل دینی باشیم.

بحث تربیت دینی بسیار گسترده است. شما می توانید بسته به سن فرزندتان، در کارگاه تربیت دینی ویژه کودکان زیر هفت سال و کارگاه تربیت دینی ویژه کودکان بالای هفت سال شرکت کنید.

خانواده بزرگ شهید چمران پرسش و پاسخ هایی در رابطه با تربیت دینی

سوال شماره یک

من یک پسر چهارساله و شش ماهه دارم. چند وقتی است از خدا ومرگ سوال می کند. مدام می گوید چطور پیش خدا برویم؟ اوایل می گفتم: :باید پیر بشی، خیلی بزرگ بشی تا بری پیش خدا.” بعد از آن، به هر کسی که پیر بود، میگفت: “پس چرا نمیری پیش خدا؟” به پدر بزرگ و مادر بزرگش می گفت. به فامیل ها می گفت. بعد گفتم: “هر وقت خدا اجازه بده، پیرو جوان نداره.” حالا هنوز در ذهنش حل نشده و از همه این سوال را می پرسد. باید چیکار کنم؟ از این سوال اطرافیان ناراحت می شوند.

پاسخ 

به طور کلی صحبت کردن مستقیم با کودکان زیر ۷سال، از خدا، مرگ و دیگر مفاهیم انتزاعی مناسب نیست.
احساس می کنم با توجه به سوالاتی که این کودک می پرسد بیش از حد به این موضوع پرداخته شده است. اما حالا که برای این کودک موضوع شده است، خوب است با تمثیل های ساده و قصه های ملموس برای بچه ها توضیح بدهیم. مثلا اینکه: “یه پسر کوچولو بود که یه پرنده ی مهربونی داشت که همیشه همراهش بود. البته کسی اون پرنده را نمی دید. حتی خود پسرک. فقط وقتی چشماش را می بست و گوشاش را خوب باز می کرد می تونست ببیندش و صداش را می شنید و باهاش بازی می کرد. باهاش حرف می زد. یواش یواش که مدرسه رفت و دوستای جدید پیدا کرد دیگه پرنده اش یادش رفت. دیگه نمی دیدش و صداش را نمی شنید. پرنده هنوز به او کمک می کرد. حتی بعضی موقع ها به دوستاشم کمک می کرد. ولی پسر بچه دیگه یاد اون نبود. تا اینکه یه روز مریض شد و توی خونه خوابید. خیلی ناراحت و تنها بود. یه دفعه همین طور که غصه می خورد یاد پرنده افتاد. چشماش را بست و پرنده را صدا کرد. پرنده خیلی خوشحال شد. گفت: تو کجا بودی؟ پرنده گفت من همیشه باهات بودم. یادته کتابت را گم کردی؟ پسر بچه گفت: بله. پرنده گفت: من بودم که در گوشت گفتم جاش کجاست. یادته دوستت ناراحت شده بود؟ پسر بچه گفت: بله. پرنده گفت: من بودم که در گوشت گفتم اگر براش هدیه بخری خوشحال می شه و باهات دوست میشه. پسر بچه گفت: پس چرا من تو را احساس نکردم. پرنده گفت: برای اینکه دوستای جدیدی پیدا کردی که حواست را پرت می کردن. پسر بچه گفت: ولی من دوست دارم مثل قبل همیشه احساست کنم. پرنده گفت: پس سعی کن زود به زود چشمانت را ببندی و من را صدا کنی. خدا هم مثل اون پرنده است. ما نمی بینیم و صداش را نمی شنویم. ولی همیشه با ماست و با ما داره حرف می زنه.”
فقط این را در نظر داشته باشید که رده ی سنی این قصه، کودک بالای 7سال است. و در موارد خاص برای اینکه ذهن کودک این سنی مجاب شود، سراغ این تمثیل ها و داستان ها می رویم. ترجیح بر این است که از ابتدا این موضوعات را برای بچه ها پر رنگ نکنیم چون ظرفیت فهم دقیقش را ندارند.

سوال شماره دو

چطور می شود مفاهیمی مثل خداوند و شیطان را برای بچه های بالای هفت سال مطرح کرد؟

پاسخ :

در قالب داستان های قرآنی می توان گفت. اما در بیان این داستان ها باید حواسمان باشد که چه تصویری از خدا و شیطان ارائه می دهیم. آنچه از خداوند می توانند درک کنند و خوب است به آن بیندیشند، نعمت های الهی و آیات الهی است. گاهی ما بچه ها را درگیر چیستی می کنیم که این خودش مشکل ساز است. در مورد شیطان نیز خیلی نیرومند تصویر می کنیم و برای بچه ها تبدیل به موضوعی ترسناک و قدرتمند می کنیم که گاهی از انسان سلب اختیار هم می کند و او را مجبور به کاری می کند.

می توانید برای آشنایی بیشتر با قصه های قرآنی، داستان های تدبر در قرآن را بخوانید.

سوال شماره سه

مباحثی مثل کشتن، کشته شدن ، جنگ و … را که در داستان های ائمه و پیامبران هست، از چه سنی می شود به بچه ها گفت و در قصه ها برایشان تعریف کرد؟ مثلا من یک کتاب قصه خریدم، در مورد پیامبران با تصاویر و متن ساده، قصه حضرت موسی را گفته است. فرعون همه پسرها را می کشت. پس مادر موسی او را در سبد گذاشت. یا آنجا که حضرت موسی آن مرد زورگو را هل داد و او زمین افتاد و مرد. ممنون می شوم راهنمایی کنید. چون من دوست دارم قصه های مذهبی برای پسرم بخوانم ولی اکثر کتاب ها این موارد را دارند. یا مثلا قصه جنگ های پیامبر و رشادت های حضرت علی، مثلا کشتن عمر بن عبدود در جنگ خندق.

پاسخ:

داستان های حماسی هم خوب است، کشته شدن و خشونت به معنای مرسوم جالب نیست. ولی جنگیدن و مبارزه کردن خیلی خوب است. در مورد پیامبران فقط عذاب های الهی به عنوان قهر الهی برای بچه های زیر7 خوب نیست.

سوال شماره چهار

باتوجه به آموزه های دینی مبنی بر خوردن غذا بادست راست و استفاده ازدست چپ برای تخلی و اینکه
معمولا ما با قاشق غذا می خوریم و نه بادست-بر خلاف گذشتگان-، به بچه ای که دست چپ هست
آموزش بدهم که از دست چپش هنگام تخلی استفاده کند؟

پاسخ:

ادب آموزی به بچه ها چگونه باید باشد؟ مثلا در مورد اینکه با چه دستی غذا بخورند و با چه پایی وارد مثلا مسجد شوند و با چه پایی خارج شوند.
راهکارها: اولا در زمینه ادب آموزی این مهم است که فرزند شما چه سنی دارد. در 7سال دوم ما بنا به روایات و تجربه هایی که داشته ایم زمان مناسبی است. چون آداب به بچه چارچوب زیادی می دهد که زیر 7سال نه توان فهمش را دارد و نه توان التزام به آن را. در 7سال دوم هم باید در نظر گرفت که هر ادبی مورد نیاز این بچه نیست و آن میزان که مفید و کاربردی هست به او عرضه شود و باقی را به مرور در مدرسه و یا منابع می آموزد. اگر آداب زیاد و جزئی شود، نمی تواند کل آن را هضم کند. مثلا در آداب غذا خوردن آن چه مهمترین هست،
امام صادق(علیه السّلام) ازپدران بزرگوارخود و آنان از علی(علیه السّلام) روایت کرده اند: رسول الله (صلی الله علیه و اله) فرمود: وقتی در غذا چهار خاصیت جمع شود کامل شده است، حلال باشد و دست های زیادی به سوی آن دراز شود و قبل از خوردن (بسم الله الرحمن الرحیم) گفته شود و در آخر، شکر خداوند بجا آورده شود.
سنت اطعام کردن و جمعی غذا خوردن است. مثلا خودمان تنها غذا نخوریم و همیشه سعی کنیم جمعی غذا بخوریم. به بچه ها هم از همین سن آموزش دهیم. به صورت مستمر (مثلا هفتگی شبهای جمعه) نذری پخش کنیم و یا مهمان هایی را دعوت کنیم و سفره ای پهن کنیم. متاسفانه به خاطر سخت گیری ها و تجملات این سنت پسندیده کاملا مغفول واقع شده است.
شروع کردن غذا با نام خدا. تعریف کردن از غذا و عدم اظهار ناخوشایندی نسبت به شوری یا بی نمکی. حتی در مقابل مهمان. مثلا اینکه عرف است که به مهمان می گوییم چیز قابل داری نبود یا ببخشید اگر بد بود، کاملا از جهت دینی مذموم است و کفران نعمت است.
پایان دادن غذا با شکر الهی و الحمدلله رب العالمین.
شستن دست پیش از غذا، خوب جویدن، گرسنه شدن و بعد غذا خوردن و … از جمله مسائل دیگریست که می تواند به فراخور موقعیت مطرح شود.
آخرین نکته اینکه گاهی ما خودمان به خیلی از این آداب کلیدی عامل نیستیم، اگر بتوانیم در خودمان ایجاد کنیم، خیلی مسائل راحت تر ایجاد می شود. هر چند که آموزش مستقیم هم در 7سال دوم نیاز هست.

سوال شماره پنج

دختر های ۸ ساله ی من وقتی دعا می کنند، منتظرند که به زودی برآورده شود. وقتی به خواسته ی خودشان نمیرسند نسبت به خدا موضع گیری می کنند. مثلا می گویند چرا ما این همه دعا می کنیم خدا به ما بچه نمی دهد؟ چرا به همه داده به ما نمی دهد؟ پس کی می دهد؟ ما این همه دعا کردیم چرا پس خدا گوش نمی دهد؟ خدا خیلی بده. و این سوالات و کلی سوال دیگر با گریه مدت زمان زیادی طول می کشد.

پاسخ:

گاهی پدر و مادر احساس می کنند که این سوالات و احساسات در کودکی مانند شبهات در بزرگسالی ممکن است بچه را دچار انحراف در دین کند.
ریشه ها: بچه ها نسبت به تحلیل برخی امور مثل امور دینی و مسائل انتزاعی مثل ریاضی و مفاهیم فلسفی و پیچیده ناتوانند. مثلا نمی توانند برای خود حل کنند که چطور می شود یک آدم خوب باشد و مسلمان باشد ولی حجاب نداشته باشد. روند رشد شناختی بچه ها به گونه ایست که تا حدود11سالگی کامل می شود. زیر 9 سال توانایی های شناختی در حیطه ی مسائل انتزاعی به گونه ایست که باید ملموس و عینی کرد.
راهکار: برای فهم بهتر بچه ها باید از ابزارها و قصه ها استفاده کرد. مثلا داستان پیرمردی که خانه ی یک دخترش می رود. کشاورز بود. می گوید خیلی وقت است باران نیامده. پیرمرد دعا می کند و باران می آید. خانه ی دختر دیگرش می رود. سفالگر بود. می گوید خیلی وقت است باران می آید، آفتاب نیاز است تا کوزه ها خشک شود. پیرمرد دعا می کند آفتاب شود. با این وضعیت به نظر شما خدا باید حرف کدام را گوش کند؟ باران بیاید یا آفتاب بشود؟ از این داستان نتیجه گیری می شود که دعای ما خیلی اوقات به ضرر دیگری و حتی خودمان است. پس بهتر این است که اجابت نشود.
نکته دوم هم که می توان به دختر 8ساله گفت این است که (بر اساس روایات)خدا دعاهای ما را می شنود، بعضی هایش را سریع می دهد، بعضی هایش را دیر می دهد( چون وقتش نشده) و بعضی هایش را نمی دهد و به جایش در بهشت به ما چیزهایی می دهد که همه آن موقع آرزو می کنند ای کاش خدا هیچ کدام از دعاهای ما را در دنیا نداده بود.
سومین نکته: اینکه بچه ها در این سن در ذهنشان با خدا چالش هایی دارند. نباید نگران کننده باشد. این جنس رفتارها و احساسات از سر پاکی و خلوص کودک است. بنابراین نباید سریعا با جمله ی استغفرالله یا عیب است جلوی بروز آن را بگیریم. بهتر است بچه احساساتش را صادقانه بروز دهد و ما هم صبورانه با داستان و بازی پاسخ دهیم تا بچه در بزرگسالی دچار شبهه های توحیدی نشود.

سوال شماره شش

در مورد مسائلی مثل یمن و …، چقدر باید بچه ها را در این سن درگیر کرد؟ برای من همیشه سوال بوده، حتی در مورد مباحث کربلا و عاشورا هم می گویند خیلی برای بچه ها مطرح نکنید. این حد، تا چه حدی هست؟ و تا چه سنی؟ دختر من(سه سال ونیمه) آنقدر ذهنش درگیر این موضوعات می شود و سوالات مختلفی می پرسد که ناشی از درگیری ذهنی اش است که واقعا نمیدانم چه رفتاری در این زمینه مناسب است؟
مثلا انیمیشن های کودکانه در خصوص یمن را باید ببیند یا خیر؟ یا در مورد شهادت حضرت رقیه و ائمه تا چه مقدار باید تعریف کرد؟ بعضی معتقد هستند از همان ابتدا می توان این ها را به عنوان قصه شب یا قصه هایی برای بچه ها تعریف کرد، اما برخی دیگر مخالف اند، چه باید کرد؟

پاسخ:

کلا این مباحث برای بچه های زیر ۷ سال به خصوص زیر ۵ سال زود است و عوارض زیادی در پی خواهد داشت. دیدن انیمیشن، اخبار و هر چیزی در مورد جنگ های دنیا، اتفاق خوش آیندی نیست.  در جریان قرار گرفتن بچه ها، آینده را در ذهن آنها تاریک و نامشخص می کند. و امنیت آنها را به خطر میندازد. در مورد داستانهای عاشورا، این سن بچه ها درکی از این مفهوم ندارند. شهادت حضرت رقیه که برای خود ما هم درد ناک است چه برسد به بچه زیر ۷ سال. اگر خودش سوال کرد و سوالش طوری بود که ذهنش را به هم نمیریخت جوابی ساده، کوتاه و بچه گانه به او بدهید. باید حواسمان باشد بچه ها را در معرض دیدن و شنیدن این مدل چیزها قرار ندهیم‌. خوب است به هیات برویم ولی بچه ها آنجا بازی کنند نه اینکه بدون هیچ سرگرمی زمان طولانی درگیر سخنرانی و مداحی باشند.

سوال شماره هفت:

سوال بنده در مورد جشن تکلیف دختران هست. صحبت از احکام در این جشن، خصوصا با آن گستردگی موضوعی و همچنین صحبت از شیطان با توجه به وضعیت ذهنی و تفکری بچه ها که ممکن است هنوز از حالت عینی خارج نشده باشد، مشکلی ایجاد نمی کند؟ مطلبی از سیدبن طاووس خواندم که ایشان، مواردی را در مورد این جشن یا به تعبیر ایشان، عید، سفارش می کنند. این موارد عبارتند از: سجده ی شکر، صدقه، سلام بر فرشتگان کاتب و استعاذه، تلقی و برداشت دختربچه های نه ساله از این موارد خصوصا دو مورد آخر که بسیار هم جالب هستند، چگونه خواهد بود؟ و اینکه، به نظر شما برای هر چه بهتر و موثرتر برگزار شدن این جشن، چه باید کرد؟

پاسخ:

من به بیانی دیگر جشن تکلیف را توصیف می کنم:
انسان در زمانی به سن تکلیف می رسد و ما برای اینکه این اتفاق بزرگ را به چشم فرزندمان بیاوریم، برای او جشن می گیریم. اینکه خداوند او را فردی مکلف می داند یعنی یک قدم به خلیفه اللهی نزدیک شده و این خیلی امر مقدسیست. برای اینکه ما این تقدس و عظمت را به بهترین وجه به بچه ها القا کنیم چند مقدمه دارد:
1- از 6یا 7سالگی(سن تمییز) باید زمینه ای بچینیم و این را برای بچه جا بیندازیم که تو بزرگ شدی و خدا کارهای خوب تو را حساب می کند، کمک به دیگران و نماز و … . اما برای اینکه خدا خیلی مهربان است تا سن تکلیف فرصت داده تا ظرفیت تحمل تکالیف ایجاد شد.
2- از کارهای کوچک شروع کنیم عادت دادن مثل روسری پوشیدن، نماز ظهر و …
جشن تکلیف صرفا یک تاکید روی این اتفاق بزرگ است. وگرنه به خودی خود، جزئیات آن قدر مهم نیست.
در خود جشن تکلیف هم اصولا به احکام پرداخته می شود، به خصوص احکام حجاب و نماز و… ارائه ی احکام در این دوران لازم است و بچه ها ظرفیت فهم آن را دارند ولی مواخذه یا سرزنش به خاطر فراموش کردن و یا سهل انگاری خوب نیست و نتیجه عکس دارد.
در مورد توصیه های سید بن طاووس هم (من نمی دانم ایشان این توصیه ها را داشته اند، فقط می دانم توصیه به جشن گرفتن داشته اند)، خوب است متناسب با سن بچه ها باشد. مثلا درست کردن نذری و پخش کردن آن به عنوان کمک و یا صدقه خیلی خوب است. و برای بچه ها قابل فهم و جذاب است. ولی سجده شکر مفهوم پیچیده ایست و باید توضیحی داده شود که وقتی ما از چیزی خیلی خوشحال می شویم، از خدا خیلی می خواهیم تشکر کنیم سجده می کنیم. حالا خدا یک چیز خیلی خوب به شما داده است.
یک نکته را لازم است توجه داشته باشید: شاید همه ی این ها را نمی شود در یک جشن تکلیف گنجاند و خوب است مستمر برنامه هایی داشته باشیم. مثلا هفتگی برنامه ی پخش نذری را داشته باشیم.
قبل از خواب سجده شکر داشته باشیم. یا مثلا تسبیحات اربعه، صلوات یا خواندن سه سوره توحید(توصیه هایی که در روایات آمده)، نماز جماعت به خصوص در مسجد حداقل هفته ای یک بار.
انشالله خداوند فرزند شما و همه ی فرزندانمان را عاقبت به خیر نماید.

سوال شماره هشت:

نميدانم در تربيت دخترم، برخوردم و عكس العملم با لاك چطور بايد باشد؟ لاك خيلي دوست دارد ولي خودم تا حالا برایش نگرفتم.

پاسخ:

حساسیت روی برخی مسائل باعث می شود آنها تثبیت بشود. همه ی کارها و اتفاقات برای بچه ها در این سن گذراست.  شما یک لاک کودک برای خود او  بگیرید و بگذارید آنقدر بزند تا تمام شود. سعی کنید هیچ گونه حساسیتی هم به خرج ندهید. قاعده و قانون هم نگذارید. اگر این علاقه به صورت مستمر بود. مثلا بعد از یک سال کماکان دوست داشت این کار را انجام دهد، باید ریشه های آن را حل کرد. مثلا ضعف اعتماد به نفس.

نکته ی دیگر باز دنیای خیال است. اینکه با خود او، عروسکهایش را لاک بزنید. تزئین کنید. چادر گل گلی بدوزید و … همه باعث می شود زیبایی دوستی بچه در عالم خیال تحقق یابد و به رضایت برسد.

سوال شماره نه:

دختری سه سال و نه ماهه دارم. در مهدکودکشان کلاس قرآن برگزار می شود که سوره ها، قصه های قرآنی، کلمات قرآنی و احادیث را با ترجمه یاد می دهند. سوالم این است که این کلاس مناسب سن دخترم هست؟ یعنی زود نیست برایش که بهش فشار بیاید؟ یا این که چیزی سردرنیاورد و علی السویه باشد برایش.

پاسخ:

– امام صادق – عليه السلام – فرمود: کودک هفت سال بازي كند، هفت سال خواندن و نوشتن بياموزد، هفت سال حلال و حرام (احکام الهي) را ياد بگيرد. «الكافي، ج 6، ص 46»
اصولا آموزش مستقیم برای کودکان زیر هفت سال مناسب نیست. نیاز کودک در این هفت سال بازی است. آشنایی کودکان با مفاهیم دینی و قرآن هم باید در قالب بازی باشد. مثلا قصه های قرآن به زبان کودکانه بیان شود. یا در فضای بازی، صوت قرآن پخش شود. یا نقاشی مفاهیم قرآنی مانند نعمت های خدا را بکشیم و فعالیت ها و بازی هایی از این قبیل.
اگر این مهد، قرآن را همراه بازی دارد مشکلی نیست اما اگر اجباری به حفظ قرآن یا سایر مفاهیم قرآنی و آموزش مستقیم باشد، برای این سن خیلی مناسب نیست و ممکن است در سال های بعدی با عدم علاقه به این مفاهیم رو به رو باشیم.

سوال شماره ده:

اگر از طرف افراد غریبه، خوراکی ای به فرزندمان تعارف شود، چه کار باید کنیم؟ از طرفی نمیدانیم آن لقمه چه حکمی دارد و کودک بد عادت می شود اگه بگیریم، از طرفی طرف مقابل ممکن است دلش بشکند و مایوس بشود. مخصوصا اگر اصرار هم کنند.

پاسخ:

این خوب است که نسبت به نخوردن مال حرام حساسیت داشته باشیم. ولی توضیح آن به بچه ها و منع مستقیم آن برای بچه ها بی اعتمادی می آورد و نتیجه سوء دارد.

حجه الاسلام فلاح زاده نظر مقام معظم رهبری را این گونه تشریح می کند: در مواردی که انسان غذایی را که یقین ندارد به حرام بودنش، مثلا اطعام می‌کنند عزاداران را یا غذایی آماده کرده اند در این ایام و برای شما می‌آورند یا فردی نذری می‌دهد و شما یقین دارید که خمس نمی‌دهد، به نظر حضرت آقا خوردن آن غذا، چون یقین به حرام بودن یا مخلوط به حرام بودن آن ندارید، یعنی یقین ندارید این غذا حرام است، یقین ندارید که متعلق خمس است، خوردنش اشکال ندارد.

اما از نظر اخلاقی – چون پرسیدند – بعضی‌ها می‌گویند اگر پول خمس در آن باشد ممکن است اثر وضعی داشته باشد. اگر بتوانید احتیاط کنید خوب است؛ به این معنا که اگر تبعات سویی ندارد نخورید (یعنی مثلا پیش از شام دادن بیرون روید یا غذا را به فقرا بدهید)، یا اینکه اگر مثلا متعلق خمس است – نه به این معنا که حتما متعلق خمس است یعنی شبهه دارید – خودتان خمسش را بپردازید یا اگر موردی هست که ممکن است از باب شبهه حرام شک داشته باشید، یعنی مثلا مال مردم باشد، به عنوان رد مظالم بپردازید؛ گرچه واجب نیست.

پرسش و پاسخ هایی در ارتباط و تعامل با والدین

در فرهنگ اسلامی و ایرانی پدر و مادر جایگاه ویژه ای دارند و احترام و حفظ حرمت والدین از واجبات است. به همین دلیل نحوه ی تعامل کودک با والدین از حساسیت هایی برخوردار است. و این حساسیت ها، چالش هایی را به وجود می آورد.

در مطلب زیر سعی کردیم با ارائه ی پرسش و پاسخ هایی با موضوع ارتباط با والدین، راهنمای حل این مسائل باشیم.

علاوه بر آن، یکی از راه های بهبود ارتباط با والدین، بازی کردن پدر و مادر با فرزندان است. می توانید برای بازی و فعالیت با فرزندتان از کتاب هیجان در طبقه پنجم خانه ی ما ایده بگیرید.

خانواده بزرگ شهید چمران پرسش و پاسخ هایی در ارتباط و تعامل با والدین

سوال شماره یک

پسر هشت ساله ای دارم . هم خودم و هم همسرم تحصیل کرده هستیم و روابط خوبی داریم.  متاسفانه پسرم از پدرش حرف شنوی ندارد و این خیلی ما را نگران می کند. یعنی یک حرف را اگر پدرش بگوید فقط با خشونت و حتی گاهی بی احترامی و خشم نه می گوید بدون اینکه دلیلش را بگوید. ولی من اگر همان حرف را بگویم، حتی اگر بخواهد انجام ندهد با دلیل و منطق و چرب زبانی و مهربانی می گوید. همسرم خیلی ناراحت می شود. البته یک خورده هم چون همسرم خودش کلا خوش اخلاق است، درک نمی کند که مثلاً الان که بچه تازه بیدار شده وقت سوال پرسیدن و با انرژی حرف زدن نیست و بچه حوصله ندارد که جواب بدهد.  می شود راهنمایی کنید.

پاسخ

آموزش پیش از هفت سال و دادن آگاهی های زیاد به کودک و همچنین تجزیه تحلیل منطقی و بزرگسالانه مسائل در این سن باعث می شود کودک زود بزرگ شود. حساسیت بالا و وسواس والدین هم می تواند عاملی برای انتقال این اطلاعات باشد.

این مشکل موجب زودرنجی، ضعف روابط اجتماعی، پر توقعی و حتی گاهی خودمحوری و لجبازی می شود.

راهکارها:
مهمترین راهکار برای حل بنیادین این مسئله بالا بردن انعطاف در این بچه هست.

1.امر و نهی را به مدت سه ماه بردارید و هر کاری خواست شما همراهی کنید. به خصوص پدر.

2. با او بازی های هیجانی و ساختارشکن کنید. مثلا پوشال بازی.دنبال بازی.در هوا بچرخانید. کثیف کاری، گل بازی، نمک بازی، خط خطی بازی روی یک کاغذ بزرگ، رنگ بازی.

3. داستانهای تخیلی تعریف کنید.

4. بسترهای مناسب برای رابطه با همسالان ایجاد کنید و در مدیریت و حل مسائل با همسالان کمکش کنید ولی صورت مسئله را برایش پاک نکنید.

سوال شماره دو

بنده دخترم 3ساله است. یکی از مشکلات بزرگ من با دخترم این است که مدام می گوید: “بیا بامن بازی کن” اگر با او بازی کنم، که خب هیچی، اگه بازی نکنم، هر جای خانه بروم، دنبالم می آید یعنی اگر دراز بکشم، قید بازی با من را می زند و دراز می کشد. اگر مشغول کارهای آشپزخانه باشم، دائم بهانه می گیرد. مشاوره هم رفتم ولی نتوانست کمک کند. دومین مشکلم هم این است که اگر بخواهد مثلا از پله ها پایین برود یا موقع راه رفتن یا … ، می گوید تو بیا منو ببر. من می ترسم. خیلی بابت این موضوع نگرانم. چگونه باید اعتماد به نفسش را بالا ببرم؟

پاسخ :

بچه های تک فرزند معمولا به مادرشان وابستگی زیادی دارند. برای اینکه راههای بهتر بازی کردن را یاد بگیرد باید شرایط بازی با همسالان را زیاد برایش فراهم کنید. او را پارک ببرید، شرایط رفت و آمد با خانواده هایی که کودک هم سن دارند را ایجاد کنید. برای او بستر فعالیت های خام و ساده فراهم کنید، فعالیت هایی که به آن علاقه دارد. رنگ بازی، شن بازی، آرد بازی، خاک بازی، آب بازی، گل بازی و هر چیزی که به آن علاقه دارد. برای افزایش مهارتهایی مثل بالا رفتن و پایین آمدن از پله ها و … باید چند راهکار را باهم جلو ببرید:
۱- بکن نکن هایتان را کم کنید. خود تذکر اعتماد به نفس کودک را کاهش می دهد. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید مقاله ی تعامل بدون امر و نهی را مطالعه کنید.
۲- امکان فعالیتهای هیجانی مثل بالا رفتن از ارتفاعهای کوتاه و … را برایش فراهم کنید.
۳- سعی کنید کارهایش را ببینید، به چشم خودش و پدرش بیاورید و تا جایی که امکان دارد، از او تعریف کنید.
۴- اگر از فعالیتی می ترسید تا جایی که می شود نگذارید کودک متوجه ترس و نگرانی شما بشود.

 

سوال شماره سه

دختر یک سال و ده ماهه ای دارم. در خانه ارتباطش با پدرش خوب است. با هم بازی های هیجانی مختلف می‌کنند، با هم کتاب می خوانند، موقع رفتن پدرش، جلوی در می نشیند که پدرش بیرون نرود. حتی اگر من جایی بخواهم بروم، خیلی راحت پیش پدرش می‌ماند. اما در جمع مثلا خانه مادربزرگش، مدام می‌گوید: بابا نیا! حتی به محض ورود پدرش ناراحت می‌شود. نمی‌گذارد آنجا به اسباب بازی هایش نزدیک شود و سراغش نمی‌رود. پدرش به رویش نمی آورد اما من متوجه می شوم که خیلی ناراحت می‌شود. می خواستم بپرسم علت این رفتارها چیست؟ و اینکه آیا این رفتار طبیعی‌ست؟ در کل برای تقویت روابط دخترم با پدرش چه کار باید بکنم؟

پاسخ

سن دختر شما خیلی پایین است و در این سن نمی توان انتظار زیادی برای برقراری ارتباط با کسی به غیر از مادر را داشت. و احتمال زیاد همسر شما تلاش زیادی برای نزدیک شدن با او انجام می دهد و او هنوز ظرفیت زیادی برای این ارتباط زیاد را ندارد و نمی توان از او این انتظار را داشت اگر پدر یک مقدار سعی کند فقط زمانی که او خودش می خواهد بازی کند پدر هم همراهی کند تا این حساسیت کمتر شود. کم کم دختر شما به این نیاز بازی کردن با پدرش می رسد.

 

سوال شماره چهار

دختر بنده حدود سه سال و نیمه هستند، رابطه ایشان با پدرشان بسیار خوب و همبازی های خوبی هستند. فقط مسئله ای که وجود دارد این است که آن قربان صدقه ای که برای من می رود، یا بوسیدن من، یا رفتارهای محبت آمیز را کمتر با پدرش دارد. برای من خیلی عجیب است و علت را پیدا نمی کنم و البته نگرانم که در آینده این رفتار چگونه خواهد بود. نکنه خدایی نکرده جایگاه پدر پایین تر باشد یا احترام کمتری قائل باشند.
همچنین برای داشتن محبت والدین توأم با رعایت احترام در آینده چه باید کرد که نه از صمیمیت کم شود و نه از احترام.
این را هم عرض کنم که وقتی پدر می آید، کلی با هم بازی های بپر بپر و بپر تو بغل و… می کنند و کلی از سر و کول بابا بالا می رود.

 

پاسخ:

توصیف مسأله:بیان احساس یکی از مهمترین ویژگی هایی است که باید در دوره ی 3تا7سالگی رشد کند. تا پیش از این بچه ها قابلیت درک متفاوت و بروز متفاوت احساسات را ندارند و صرفا با گریه و خنده بروز می دهند. در این دوره ترس، خشم، تعجب، محبت، غم را تجربه می کنند و می توانند بروز دهند.
ریشه ها: برای درک احساسات متفاوت و بروز متفاوت بچه ها باید آن ها را در بزرگترها ببینند تا یاد بگیرند. من در زمانی که همسرم را می بینم ابراز احساسات محبت آمیز داشته باشم. هنگامی که می ترسم و یا غمگین می شوم احساسات متناسب آن را داشته باشم، همگی باعث می شود کودک من غیر مستقیم حتی بدون اینکه من بخواهم آموزش ببیند. گاهی این اتفاق نمی افتد. ما در برخوردهایمان با همسرمان (چه زن و چه مرد) به دلیل سرد مزاجی، درون گرایی و یا حیای اخلاقی و دینی ابا داریم که جملاتی چون دوستت دارم را بگوییم و یا مصافحه کنیم(روبوسی متعارف). همین باعث می شود فرزند ما این ها را آموزش نبیند و اتفاقا نسبت به این رفتارها حساسیت و تحریک پذیری بالاتری پیدا کند.
راهکارها: بهتر است ما در ارتباط با همسرمان سعی کنیم بروز عاطفی مناسبی داشته باشیم تا بچه ها این ها را ببینند و از ما تقلید کنند. مثلا به کار بردن اصطلاحات خوب در مورد همسر مثل میوه ی عمرم، عسلم، نازنینم، قربونت برم و … کلمات زیبایی هستند که محیط منزل را برای دو طرف و فرزند گرم می کند.
انتظارمان را از مردها و زنها، شخصیت درونگرا و برونگرا باید تنظیم کنیم. یعنی همه به یک میزان نمی توانند ولی باید تلاش خودشان را به اندازه ی خودشان داشته باشند.
نیاز طرف مقابل را در نظر بگیریم، باز مردها غالبا کمتر از ابراز احساسات مستقیم و کلامی خوششان می آید و زنها برعکس.
نکته: در مورد فرزند 3سال و نیمه تحلیل این چنینی کمی زود است. بهتر است این جزئیات را کمتر دقت کنیم. همین قدر که این کودک خوب بازی می کند و خوب تعامل می کند کافیست. خیلی اوقات ما علاقه هایمان را می خواهیم تحمیل کنیم. مثلا ما دوست داریم خیلی پدرش را تحویل بگیرد ولی این طوری نیست. ناراحت می شویم.
نکته ی دوم: احترام یک مفهوم پیچیده و وابسته به مبانی ارزشیست که بچه ی زیر 7سال فاقد ظرفیت درک آن است. همین که ما در این سن به او احترام بگذاریم، امر و نهی نکنیم و کرامت او را با سرزنش کردن و تحقیر نکردن حفظ کنیم، او را شخصیتی عزیز و کریم بار می آوریم. این کرامت و عزت قدم اول است در اینکه در سال های بعد فرزندمان حرمت ما را حفظ کند.
در کل جمع بندی حقیر در مورد فرزند شما و همسرتان این است که همه چیز خیلی خوب است، اما شما در این مورد خاص کمی حساسیت بیش از حد دارید.

پرسش و پاسخ هایی در رابطه با ارتباط و تعامل کودکان

ارتباط و تعامل با دیگران، یکی از راه های اجتماعی شدن کودکان است. اما به دلیل اینکه کودکان خصوصا در سنین سه و چهار سالگی در حال تجربه کردن اولین برخوردهای اجتماعی شان هستند، گاه مسائلی مانند زد و خورد و دعوا و یا از آن طرف خجالت و عدم بیان درخواست به وجود می آید. بخشی از این مسائل طبیعی است و با رفتار صحیح و اصلاح ادبیات گفتگو می توان این مسائل را مدیریت کرد.

در مطلب زیر ، تعدادی سوال متناسب با ارتباط و تعامل کودکان مطرح شده که امیدواریم بتواند راهنمای شما در این مساله باشد.

هم چنین برای ارتباط و تعامل بهتر با کودکان، می توانید تعامل با کودک بدون امر و نهی را نیز بخوانید.

خانواده بزرگ شهید چمران پرسش و پاسخ هایی در رابطه با ارتباط و تعامل کودکان

 

سوال شماره یک

پسر بچه هشت ساله ای دارم. در مدرسه بچه ها سربه سرش می گذارند و او معمولا اینقدر صبوری می کند که یک دفعه دیگر منفجر می شود و آنها را می زند.(درحد یه مشت مثلاً). هرچی می گویم چرا به موقع بروز نمی دهی؟ می گوید: آخه من قوی ام. می تونم تحمل کنم. ولی بعضی وقت ها دیگر تحملم تمام می شود . چه کار باید بکنم؟ خصوصاً یکی از بچه های هم سرویسی اش که یک سال بزرگتر است، خیلی سر به سرش می گذارد. مثلا کیف و وسایل هایش را در خیابان که منتظر سرویس هستند ازش می گیرد و به دور می برد و… . پسرم ناراحت و پریشان دنبال وسایل هایش می دود و بقیه ی بچه ها هم یاد می گیرند که اینطوری سربه سرش بگذارند.  البته با مسئولین مدرسه صحبت کردم. گفتند این پسر واقعا همه را اذیت می کند و متاسفانه خانواده ی مناسبی ندارد و ما هم مستاصل هستیم. پسر من باید چه طوری رفتار کند در این شرایط؟ ما باید چه کار کنیم؟ دیروز هم با آن پسر درگیر شده بود و صورتش زخم شده بود.

پاسخ:

به هر حال بچه ها در مسیر رشد با هم سن و سالان متفاوتی رو به رو می شوند. نوع مواجهه با بقیه و صبوری بچه ها قسمتی از رشد آنهاست. باید اجازه این رشد به آنها داده بشود. با پسرتان وارد گفت و گو بشوید. از او بپرسید فکر می کند چرا آن پسر، بقیه را می زند. شاید چون نمی تواند با بقیه دوست شود.
به او پیشنهاد بازی و گفت و گو بدهید. صحبت نکردن و بیخیال بودن راجع به مسئله، چیزی را حل نمی کند.
سعی کنید کامل به حرفهای پسرتان گوش بدهید، قضاوت نکنید. همدلی با او بکنید و سعی کنید کاری کنید خودش به راهکارهای جدید برسد. قطعا موفق می شود.

سوال شماره دو

دخترم 3سال و یک ماهه است. دختر دومم 2ماهه است. دختراولم اصلا اجازه نمی دهد هیچکس خواهرش را بغل کند. در مهمانی ها و یا وقتی مهمان داریم، می گوید فقط باید در بغل مامان باشد. من چه واکنشی باید نشان دهم؟

پاسخ

با توجه به اینکه دختر بزرگ شما هنوز کوچک است و در سن مالکیت قرار دارد، قسمتی از واکنشهایش طبیعی است.
او نگران است که خواهرش را دیگران ببرند یا به او آسیبی برسانند. در جامعه ما شوخی هایی وجود دارد که برای بچه ها به شدت آسیب زاست. جملاتی از این قبیل که: میشه ما خواهرتو با خودمون ببریم خونه؟ چند روز خواهرتو به ما قرض میدی؟ اینکه فقط گریه می کنه و به درد نمیخوره بدینش به ما و … . برای بچه ها این شوخی ها جنبه جدیت پیدا می کند و مغز آنها را آشفته میکند. به دخترتان اطمینان دهید خواهرش پیش شماست و او می ماند. فعلا در محلهای شلوغ و وقتی افرادی غیر از شما، همسرتان و او هستند خودتان نوزاد را بغل کنید.
نسبت به درخواستش حساس نشوید. و سعی نکنید با صحبتهای منطقی اورا قانع کنید. اگر عکسی از کودکی خودتان یا خودش دارید که در بغل افراد دیگر بودید به او نشان دهید و داستانش را برایش تعریف کنید. با صبر شما این دوره گذار به خوبی رد خواهد شد‌.

 

سوال شماره سه

پسر ۱۱ ساله ای دارم که کمرو و خجالتی است و همین طور اعتماد به نفس کمی دارد، چه کار باید بکنم؟

پاسخ

بخشي از كمرويي و خجالتي بودن بچه ها به ذاتي بودن يا ارثي بودن اين ويژگي در آنها بر مي گردد ولي براي افزايش اعتماد به نفس در آنها مي توان برنامه ريزي كرد، سعي كنيد در مرحله ي اول توانايي هاي او را ببينيد و براي بروز آن برنامه ريزي كنيد، مثلا اگر پسر شما در زمينه ي ساخت و ساز مهارت دارد، سعي كنيد بستري براي ساخت و ساز او فراهم كنيد و از او بخواهيد وسيله اي كه شما نياز داريد را بسازد. در خانواده از وسيله اي كه او ساخته است، تمجيد كنيد و به او نشان دهيد كه چقدر به شما كمك كرده است، در زمينه هاي مختلف توانايي هایش مي توان اين كار را انجام داد.
راهكار دوم اين است كه در منزل به او مسئوليتي بدهيد و از او بخواهيد تا روزانه درباره ي كارش در برابر اعضاي خانواده حرف بزنيد، يا ميتوان شب ها تمام اعضاي خانواده كارهايي كه در طول روز انجام داده اند را براي هم تعريف كنند و شما بايد سعي كنيد كارهاي پسرتان را تك تك درباره ش حرف بزنيد و از او بپرسيد چطور توانسته ان كار را انجام دهد. به مرور كه فعاليت هاي روزانه اش بيشتر شد، بايد اين بيشتر شدن را به روي آورد و به او اعلام بزرگ تر شدن را كرد. كم كم از او بخواهيد كه مثلا براي پدربزرگ يا فاميل های دورتر نحوه ي انجام كارهايش را توضيح دهد، اين كار مي تواند با مقدمه اي از طرف شما صورت گيرد: “پسرم اينو درست كرده براي دايي توضيح ميدي چطوري اين كارو كردي.”
بچه هايي كه اعتماد به نفس پاييني دارند متاسفانه توانايي خود را نشناخته اند. بايد به آنها براي اين شناخت كمك كرد.

 

سوال شماره چهار

دختری چهار ساله دارم که مظلوم است. همیشه به او گفتم اگر کسی خواست تو را بزند، دستش را بگیر و نگذار بکند. یک بار دیدم دونفری افتاندند و دارند تو سرش می زنند. چی باید به او بگویم. آیا درست است که بگویم تو هم آنها را بزن یا فرار کن؟

پاسخ:

اصولا این مسئله در بچه ها ریشه یا ریشه هایی دارد که آنها باید حل بشود. و اتفاقا اصلا نباید به مسئله ظاهری که همان خجالتی بودن بچه است، توجه کرد یا حساسیت نشان داد.
با دخترتان بیشتر در خانه بازی کنید، برایش فضای فعالیت فراهم کنید. کارهایی مثل گل بازی، خمیر بازی، خاک بازی و … . می توانید از کتاب الکترونیک دست ورزی با خانواده، ایده هایی برای انجام فعالیت بگیرید.  برای این سن خیلی مناسب هستند. از کارهایش تعریف کنید و کارهایش را برای خودش مرور کنید. مثلا: چه جالب چقدر گل را خوب در دستت می گیری، چقدر خوب فشارش می دهی، حالا داری رویش مشت می کوبی. کارهایش را به پدرش هم نشان بدهید و بگویید که نسبت به آن عکس المعل و توجه نشان بدهند. از کارهایش ایراد نگیرید و نکات منفی را اصلا به رویش نیاورید. از او بپرسید دوست دار در خانه چه بازی هایی بکند و چه فعالیت هایی را انجام بدهد. برای همان فعالیت ها برایش برنامه ریزی کنید. به مرور با این فعالیت ها اعتماد به نفس و جسارتش افزایش پیدا می کند. و می توانید در طولانی مدت راجع به دوست یابی و حل مسئله با او صحبت کنید.

سوال شماره پنج

پسرم یک سال و شش ماهه است و از حدود هفت ماهگی موی سر هر کسی را می کشید. کم کم در سر و صورت مان می زد و الان واقعا در این سن کتک می زند. قبلا بیشتر بچه ها را می زد اما الان بزرگتر ها را هم میزند. اگر خودمان را ناراحت نشان بدهیم یا گریه کنیم، بدتر رفتار می کند. این را متوجه شدم که از روی عصبانیت، شدید تر هست اما گاهی حتی به شوخی هم این کار را می کند. حتی گاهی ابزاری که دستش هست را به سمت مان می اندازد. قبلا سعی می کردیم نادیده بگیریم و چون هنوز نمی تواند حرف بزند، فکر می کردم نمی تواند درخواستش را بگوید. ولی الان دیگر گاهی به داد و بیداد ختم می شود و کنترلم را از دست می دهم. چه جوری می توانم کنترلش کنم یا اینکه متوجه بشوم چی می خواهد و ریشه کارش کجاست؟

پاسخ:

کودکان در سن یک تا سه سالگی، که رشد عقلی سریعی دارند، و همزمان نمی توانند خوب صحبت کنند، دچار این رفتار می شوند. آنها نمی توانند منظور خود را به خوبی انتقال دهند در نتیجه از داد و فریاد و یا زدن و جیغ استفاده می کند.

۱. در مقابل زدن های او تغافل کنید و هیچ واکنشی نشان ندهید.

۲. هنگام زدن، بدون اشاره به موضوع، فقط حواس او را پرت کنید.

۳. مدام احساسات او را ترجمه کنید. مثلا میخواستی الان با بابا توپ بازی کنی؟

۴. بازی های پرت کردنی به او پیشنهاد دهید. مثلا یک سبد بگذارید تا اسباب بازی هایش را داخل سبد پرتاب کند.

این رفتار ها یک دوره ی گذار است که به تدریج با تقویت رفتار اجتماعی و توانایی صحبت کردن و مهم تر از همه صبوری شما و درک احساس کودک، حل خواهد شد.

سوال شماره شش

دو فرزند پسر دارم با فاصله ی سه سال! سه سال و نیمه و شش ماهه! می خواستم بدونم مواقعی که پسرم، برادر کوچیکترش را می زند. چه برخوردی داشته باشم؟ مثلا من دارم پسر کوچکم را پوشک می کنم، داداشش می آید و مشت می زند به صورتش! گاهی وقت ها که سر یک چیزی ناراحت است، او را می زند ولی بعضی وقت ها همین جوری دوست دارد او را بزند. با اینکه داداش کوچکش را خیلی دوست دارد، اگر کسی به او بگوید داداشت را ببرم برای خودم؛ زود به من می گوید مامان، داداش را از بغلشون بگیر! خیلی دوستش دارد و بعضا او را می بوسد.

پاسخ:

اصولا ورود فرزندم دوم به خانواده، میزان توجه را به فرزند اول کاهش می دهد و کودک برای جلب توجه اطرافیان کارهایی انجام می دهد.
از طرفی دیگر احساسات متناقضی در کودک شکل می گیرد که با وجود علاقه به برادرش، او را مانع توجه و دوست داشته شدن از سمت پدر و مادرش می بیند.

۱. وقت جداگانه ای در روز برای فرزندتان قرار دهید و بگویید الان می خوایم فقط دوتایی بازی کنیم.
۲. هنگام زدن برادر کوچک، واکنش نشان ندهید و سعی کنید حواس او را با یک چیز جذاب پرت کنید.
۳. در هنگام کارها مثل تعویض کودک، به فرزند اول مسئولیت بدهید. مثلا تو الان مسئول شلوار داداشی. برو شلوارش رو بیار.

۴‌. به او توجه کنید و او را تشویق کلامی کنید.

۵.از اطرافیان بخواهید از به کار بردن عباراتی چون داداشت رو میبرم، اگه دوسش نداری ماله ما و … جدا خودداری کنند. بچه ها شوخی بودن این عبارات را متوجه نمی شوند و بعضا دچار مسائلی چون اضطراب در آینده می شوند.

سوال شماره هفت

دختری چهارساله دارم که بیرون از خانه خیلی خجالتی است. به من می چسبد. در خانه خیلی شیطان و بازیگوش است ولی بیرون نه. حالا هم که کلاس ژیمناستیک بردمش، از کنارم تکان نمی خورد. می دانم دوست دارد ورزش کند، ولی خجالت می کشد. نمی دانستم کلاس را ادامه بدهم یا نه؟

پاسخ

بچه ها از سن چهار و پنج سالگی تازه وارد محیط های اجتماعی می شوند و ممکن است مدتی برای انطباق با محیط جدید به زمان نیاز داشته باشند. عواملی هم در گذشته مثلا سن جدا کردن زمان خواب، تنها ماندن و … در این مساله دخیل است که باید ریشه یابی شود.
برای حل مساله، خودتان در کنار فرزندتان بمانید. مدتی بعد به او بگویید بیرون کلاس منتظرش هستید و مدتی بعد او را تنها بگذارید.
احساسات او را به زبان بیاورید.
از رفتن های یواشکی و تنها گذاشتن کودک خودداری کنید.
اطمینان کودک را جلب کنید که همیشه کنارش هستید.
با تشویق های کلامی به او اعتماد به نفس بدهید.
با این روش ها و بعد از مدتی با گفتگو با هم و توافق از او جدا شوید‌.

سوال شماره هشت

من یک دختر ۸ ساله و یک پسر ۳ساله دارم. مشکل من ارتباط بین دختر و پسرم هست. دخترم در این ۳ سال هنوز با برادرش کنار نمیاد. یعنی هنوز او را نپذیرفته. همیشه تا دعوایی بین شان پیش میاد، می گوید اگر این نبود هیچ مشکلی نبود. اگر حسین دختر بود و من خواهر داشتم خیلی خوب بود. می گوید هر کسی خواهر دارد خوشبخت است. مثلا وقتی برادرش خواب است یا خانه نیست، می گوید ببین حسین نیست چقدر همه چیز خوب و آرام است. ما مشاوره زیاد رفتیم اما هنوز شرایط اصلاح نشده. با تشویق، با بی اعتنایی و بی توجهی اما شرایط خوبی نیست. کشمش و ناراحتی که به من و پدرش منتقل می شود. لطفا من را راهنمایی کنید.

پاسخ

اصولا بچه ها با ورود نوزاد جدید احساس می کنند مادر و پدرشان را از جهت عاطفی از دست دادند. توجه بیشتر اطرافیان به نوزاد تازه وارد نیز این مسئله را تشدید می کند. بهتر است ما با زمان گذاشتن برای بازی با آن کودک، خواباندن کنار خودمان و حتی غذا دادن به او هر از گاهی، به او این را منتقل بکنید که خیلی دوستش دارید و هنوز جایگاهش را دارد.
ورود شما در مسائل و درگیری های بچه ها مانند یک ناظم شده است. یک پلیسی و قاضی که می آید و شاکی و متهم را تشخیص می دهد و مجازات می کند. این اوضاع را بدتر می کند. بهتر آن است که شما به عنوان یک هم بازی و همراه بازی های سه نفره ای تعریف کنید و با هر دو بازی کنید و زمانی که دعوا می شود همان دوست و هم بازی باشید که می خواهد همه چیز خوب باشد. پیدا کردن مقصر راهکار خوبی نیست. به جای آن بگذارید خود بچه هایتان قضاوت کنند. برای اینکه این روش را به خوبی تمرین کنید کتاب به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن را توصیه می کنم بخوانید. ارتباط درست با بچه ها بعد از یک مدت مسائل آن ها را کوچک می کند.

سوال شماره نه

دختري ٥/٥ ساله دارم. وقتي مهمان مي آيد در جمع نمي آید و مي گويد خجالت مي كشم. در اتاق خواب مي ماند و نمي آید تا مهمان ها بروند.

پاسخ

اگر در مورد یک مهمان خاص باشد که باید گذشته ی ارتباط و دیدار قبلی را بررسی کرد. ولی اگر در مورد هر مهمانی باشد، قضیه متفاوت است. سن پنج سالگی ورود کودک به دنیای اجتماعی است. مهد کودک، جمع بزرگتر ها و …
قبل از آمدن مهمان ها، فعالیت تعریف کنید. مثلا بیا باهم برای مهمون ها یک کاردستی درست کنیم. یا شیرینی درست کنیم.
سرزنش و تهدید نکنید. با او وارد گفتگو شوید و بخواهید علت نیامدنش را توضیح دهد. اصراری برای آمدنش نکنید و این را به انتخاب او بگذارید. به او مسئولیت دهید. مثلا شما مسئول دادن شیرینی ها به مهمون ها هستی.

ان شاءالله در دراز مدت این مساله حل خواهد شد.

سوال شماره ده

پسرم سه ساله هست و یک نوزاد یک ماهه دارم. پسر بزرگم چند بار درصدد آسیب زدن به برادرش بوده. باید چطوری رفتار کنم؟

پاسخ

فرزند بزرگ شما فقط سه سال دارد پس نمی توان انتظار رفتار های عاقلانه از او داشت. همچنین چون حس می کند توجه ها به او کم شده به دنبال جلب توجه است.
واکنش شدید نشان ندهید و از دعوا و تهدید استفاده نکنید. فقط فرزندتان را دور کنید.
تا حد امکان در مقابل فرزند دوم تان، به او توجه کنید.
برایش جداگانه وقت بگذارید. مثلا شما یا همسرتان، بدون حضور فرزند کوچکتر به پارک بروید.
در کارهای فرزند کوچک تر از او کمک بخواهید. مثلا شما مسئول لباسی.. برو لباس بیار.
ان شاءالله با صبوری مشکل حل خواهد شد.

سوال شماره یازده

پسر من و دخترخاله هایش خیلی با هم دعوا می کنند. مخصوصا وقتی سه نفری باشند. خیلی وقت ها دوتا می شوند و با سومی بازی نمی کنند. دعوا می کنند و این دعوا خیلی وقت ها به کارهای خطرناکی مثل هول دادن، زدن، ناخن کشیدن، گاهی مو کشیدن می رسد.
ما با سکوت و به روی خود نیاوردن به نتیجه نرسیدیم. دعوا و دور کردن آنها از هم ، حتی قهر هم نتیجه نداد. این دعواها در صورتی که ما باشیم یا نباشیم، فرقی نمی کند. بدون ترس از ما راحت یکدیگر را می زنند.
بهترین رفتار با بچه خودم و همچنین خواهرزاده هایم در این مواقع چیست؟ پسر من 2سال 8 ماهه دارد و دخترخاله هایش 3سال و نیمه و 5ساله هستند.

پاسخ

خوب است که بچه ها در کنار هم بازی می کنند و حتی گاهی زد و خورد هم جزئی از بازی هایشان است فقط نکته ای که وجود دارد این است که بچه ها مخصوصا در سن های پایین، نیاز به یک تسهیلگر به این معنا که یک فرد بزرگ تر کنارشان باشد و با آنها هم بازی شود و کمک کند که چالش هایشان حل و فصل شود دارند و اینکه در هر زد و خوردی وارد نشوید چون بچه ها تعاملات دوستانه و موارد مختلف را در این زد و خورد ها و بازی ها فرا می گیرند می توانید در مواقعی که خطر آسیب دیدن جدی می شود با این ادبیات که “چه بازی ای می کنی؟” “ما که اینجوری بازی نمی کنیم” و یا “کسی این جور بازی کردن رو دوست نداره .” “دوست داری چه بازی کنی؟” و اینکه “چیزی لازم داری” و یا از بچه بپرسید “از چی ناراحتی” و… حل کنید. اسم دعوا و زدن را نیاورید. و نکته دیگر هم این است که کوچکترین فرد این گروه ۲ سال و ۸ ماه دارد و بهتر است کمتر با آن دو نفر دیگر تنها باشد چون کاملا دنیای شان و نیاز های شان با بقیه متفاوت است. بهتر است یک فرد بزرگتر دخالت بیشتری در بازی ها و تعاملاتش داشته باشد .
برای این موضوع هم که یک نفر را در بازی راه نمی دهند، می توان نقش اصلی و مسئول بودن را به او بدهید و وارد بازی اش کنید. به طور مثال اگر در بازی شان بشقاب لازم دارند، بشقاب را به فردی که در جمع راهش نمی دهند، بدهید و او را مسئول و یا مغازه دار معرفی کنید تا آنها در بازی برای او پول درست کنند و از مغازه اش بشقاب بخرند.