قصه ی حضرت موسی برای کودکان

قسمت چهارم

نگاهی متفاوت به داستان

حضرت موسی در سوره قصص

خانواده بزرگ شهید چمران قصه ی حضرت موسی برای کودکان (قسمت چهارم)

قصه ی حضرت موسی برای کودکان

مقدمه

کودکان به شنیدن قصه خیلی علاقه دارند. قصه گویی بستر مهمی برای انتقال ارزش ها به کودکان محسوب می شود. همان میزان که قصه گویی می تواند موثر باشد، رعایت اصول قصه گویی برای انتقال ارزش ها به کودک و توجه به سن مخاطب برای اجرای یک قصه گویی خلاق و جذاب برای کودکان خیلی مهم است. در ادامه ی این نوشته قصه گویی حجت السلام اعلایی در مورد قصه ی حضرت موسی برای کودکان (قسمت چهارم) را خواهیم داشت.

اگر مربی یا والد کودک هستید و دغدغه تربیت دینی دارید، برای استفاده از کوله بار تجربه چمرانی در زمینه تربیت دینی، می توانید به لینک کارگاه تربیت دینی حجت الاسلام اعلایی موجود در سایت کاچی (محصولات چمرانی ها)  مراجعه کنید.

اگر معلم قرآن هستید و می خواهید کلاس قرآنی جذاب داشته باشید به لینک زیر مراجعه کنید.

کارگاه کتاب درسی قرآن

حضرت موسی در کاخ فرعون

چرا خدا به افراد خوب اینقدر سختی و تنهایی می‌دهد؟ بعد از اینکه مادر حضرت موسی او را به نیل سپرد، چه اتفاقی افتاد؟ بچه رسید نزدیک کاخ فرعون.  (بعضی ها میگویند نزدیک کشتی که فرعون و همسرش سوارش بودند) و سبدی که حضرت موسی در آن بود را از آب گرفتند. فرعون و یارانش می خواستند بچه رو از بین ببرند، اما به خواست خدا مهر بچه به دل آسیه افتاد و گفت: ما که پسر نداریم این بچه را پیش خودمتن نگه داریم. بلکه  پسر شود و ما را خوشحال بکند. فرعون هم چون همسرش را خیلی دوست داشت حرفش را قبول کرد. بنابراین حضرت موسی در کاخ فرعون بزرگ شد. اما با شیر مادرش، چون شیر هیچ زنی را قبول نکرد بخورد.

بخوانید  قصه ی حضرت موسی برای کودکان (قسمت سوم)

دفاع حضرت موسی

گذشت تا اینکه حضرت موسی علیه السلام بزرگ شد و بزرگ شد و خیلی هم مهربان بود. حتی یواشکی به پایین شهری ها که همون سبطیان بودند کمک می کرد. یک بار بین یکی از بالاشهری ها با پایین شهری ها دعوا شده بود و حضرت موسی آمد از فرد پایین شهری دفاع کند، یک ضربه زد به بالاشهری. چون حضرت موسی قوی بود بالاشهری افتاد. چند روز بعد همه فهمیدند که یکی از بالاشهری ها توسط حضرت موسی کشته شده است. همه عصبانی بودند و می‌خواستند حضرت موسی را بکشند.

فرار حضرت موسی

آیه ۲۱ سوره قصص می‌فرماید: فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. حضرت موسی بدون هیچ آذوقه ای از ترس دشمنانش فرار کرد و رو کرد به آسمون و گفت :خدایا من را از دست این قوم ظالم (بالاشهری ها) نجات بده. دید که دیگر جای ماندن نیست و رفت ….در راه دید کنار رودخونه دو نفر خانم می‌خواهند کوزه هایشان را آب کنند و نیاز به کمک دارند. حضرت موسی علیه السلام به آنها کمک کرد. همین کمک حضرت موسی علیه السلام باعث شد تا با شعیب (که از پیغمبران خداست) آشنا بشود. شعیب به موسی  کمک کرد که چوپانی کند و ازدواج کند و خلاصه ده سال به خوبی و خوشی زندگی بکنند ….

قسمت های دیگر قصه ی حضرت موسی برای کودکان را در لینک های زیر مشاهده کنید.

قصه ی حضرت موسی برای کودکان، قسمت اول

قصه ی حضرت موسی برای کودکان، قسمت دوم

قصه ی حضرت موسی برای کودکان، قسمت سوم

بخوانید  قصه ی حضرت موسی برای کودکان (قسمت آخر)

قصه ی حضرت موسی برای کودکان، قسمت پنجم

قصه ی حضرت موسی برای کودکان، قسمت ششم

قصه ی حضرت موسی برای کودکان، قسمت آخر

در فیلم زیر می توانید، قصه ی حضرت موسی برای کودکان، ارائه شده توسط حجت الاسلام اعلایی را مشاهده کنید.

اگر می خواهید در زمینه ی تدبر در قرآن برای کودکان تاثیر گذار باشید به لینک زیر مراجعه کنید.

کارگاه درس پژوهی تدبر در قرآن