به قرآنِ بدون زندگی درست، بهاندازهی زندگی بدون قرآن حساس باشیم!
بایدها و نبایدهای ایجاد انس با قرآن در فرزندان و دانش آموزانمان
نویسنده: رضوان زندیه
مسلمانید دیگر! وگرنه یک غیرمسلمان چرا باید راجع به انس با قرآن مقاله بخواند؟! و بهاحتمال بسیار زیاد مسلمانزاده نیز هستید که یعنی این صفت مسلمانی، مثل باقی صفات موروثی از والد مکرم به شما به ارث رسیده است؛ اما پیداست که به لطف الهی، این صفت، مثل نام خانوادگی مثلاً، در حد کلمهای برای نوشتن جلوی آیتم دین در فرمهای اداری باقی نمانده است و شما یک ارتباط باطنی و عمیق با آن برقرار کردهاید که دغدغه مند شدهاید تا این صفت را _ و یکی از شاخصههای اسلام حقیقی یعنی انس با قرآن را_ به نحو شایسته و غیر شناسنامهای به فرزندتان منتقل کنید. دوست میدارید که او هم مثل شما با این منبع اصلی آموزهها و ارزشهای اسلامی انس و الفت پیدا کند.
یکلحظه صبر کنید! لطفاً جملهی اخیر را دوباره بخوانید!
آیا واقعاً دوست دارید که فرزندتان مثل شما، درست مثل شما، با قرآن انس و الفت پیدا کند؟!
حتماً این جمله را بارها و بارها شنیدهاید که بچهها، آنچه ما آرزو داریم، نمیشوند. بلکه آن چیزی میشوند که ما هستیم! اما واقعیت این است که بچهها، آن چیزی که ما هستیم هم نمیشوند، مگر به شرطها و شرطها.
در موضوع انس با قرآن، شروط این مثل ما شدن، چیزی است که کمی جلوتر به آن خواهیم پرداخت، ولی فعلاً بحثمان اساسیتر از این حرفهاست.
شک ندارم که شما هم تا به امروز این راز از پرده برون افتاده را دوباره کشف کردهاید که بچهها، فرصتهای بینظیر و فوقالعادهای هستند برای رشد پدر و مادرشان، یا هرکسی که به نحوی با آنها سروکاری دارد. اصلاً انگار که خدای سبحان این فرشتههای کوچک را وارد زندگی ما آدمبزرگها میکند تا فرصت دوبارهای برای از سر گرفتن زندگی و خودسازی به ما بدهد. لحظهبهلحظه، بهواسطهی وجود این کوچولوها، نقصها و کمبودهایمان را جلوی چشممان بیاورد و درعینحال یک انگیزهی بسیار قوی به ما عطا کند. انگیزه ای برای تلاش که تا دیر نشده این نقصها را جبران کنیم. همینکه میبینیم یک جفت چشم کوچک معصوم، به ما دوختهشده و تکتک رفتارهای ما را ثبت و ضبط میکند و موبهمو تحویلمان میدهد، اگر هوشیاریمان را حفظ کنیم، خیلی جاها باعث میشود دست و پایمان را جمع کنیم و تمام تلاشمان را بکنیم تا هرچه زودتر، تراز شویم مثلاً همینکه حواسمان باشد، فردا روز، این طفل معصوم، مسلمانی را با رفتارهای منِ پدر و مادر مسلمانش، هممعنی تلقی خواهد کرد، خودش یکی از بزرگترین انگیزههاست برای اینکه سعی کنیم واقعاً مسلمانی کنیم!
حالا با این مقدمه برگردیم سراغ سؤال اولمان؛ آیا واقعاً دوست دارید فرزندتان درست مثل شما با قرآن انس و الفت داشته باشد؟ یعنی در یک خودارزیابی بینکم و بین الله، رابطهتان با قرآن را خوب، مثالی و قابل الگوبرداری میدانید؟ قرآن در زندگی شما سهم و جایگاه شایستهای دارد؟ برای قرائت روزانهی قرآن، برنامهی مشخصی دارید؟
اگر جوابتان به این سؤالها منفی است، درست همین حالا وقتش است که تأملی کنید و برای بهبود رابطهتان با قرآن، برنامهای بریزید، بسمالله …
چه کنم تا فرزندم در مسیر انس با قرآن، با من همراه شود؟
خوب! فرض میکنیم که از خوان اول بهسلامت عبور کردهاید و رابطهی شخصی خودتان با قرآن، بهخوبی برقرار است. حالا برگردیم سراغ همان شروطی که وعدهاش را داده بودم؛ یعنی شروطی که باعث میشود بچهها هم مثل شمارابطهی خوبی با قرآن برقرار کنند و بایدها و نبایدهایی را به عنوان الگو همیشه مدنظر داشته باشند. سعی میکنم بهاختصار به مهمترین موارد اشارهکنم.
تا میتوانید روی رابطهی عاطفیتان سرمایهگذاری کنید:
نکتهی طلایی اینکه بچهها زمانی دوست خواهند داشت که درست مثل شما باشند که خود شمارا دوست داشته باشند و عمیقاً باورشان شده باشد که شما دوستشان دارید.
وقتی رابطهی عاطفی خوبی با فرزندتان نداشته باشید، وقتی در طول روز، حداقل زمان لازم را برای برقرار کردن یک رابطهی عاطفی گرم، یک گفتوگوی صمیمانه و یا یک بازی دلچسب و هیجانانگیز صرف نکرده باشید، وقتی نیاز به احساس امنیت عاطفی فرزندتان توسط شما تأمین نشده باشد و بین شما و فرزندتان، مثل غریبهها، فاصله باشد و نه دوستی و رفاقت، هیچ تضمینی وجود ندارد که فرزندتان به قرآن موردعلاقهی شما دل بدهد، ولو که شما واله و شیدای این کتاب شریف باشید.
خلوتهای عاشقانهتان را بگذارید برای شبها! روزها در جلوت قرآن بخوانید:
بگذارید فرزندتان شاهد و تماشاچی عشقبازی شما با کتاب موردعلاقهتان باشد؛ ببیند که شما از خواندن این کتاب خاص، چه لذتی میبرید و چه قدر حالتان خوب میشود. صحنه را طوری مهیج و لذتبخش و دوستداشتنی ترتیب دهید که شخصاً و مستقلاً تجربه کردن این رابطه و کسب توانایی خواندن قرآن، به یکی از رؤیاها و آرزوهای فرزندتان تبدیل شود.
از هر نوع رابطه گرفتن فرزندتان با قرآن استقبال کنید، ولو رابطهای نهچندان مؤدبانه:
یادمان باشد هفت سال اول زندگی، زمان مناسبی برای آدابدان کردن بچهها نیست و بچهها دستکم تا قبل از سن تمیز، نمیتوانند خوب و بد را تشخیص دهند و آداب را رعایت کنند؛ پس بهطور خاص در مواجهه با قرآن توقع نداشته باشیم مؤدبانه رفتار کنند مثلاً اصرار نداشته باشیم بدون طهارت وضو، قرآن دست نگیرند و یا در مقابل قرآن مدل خاصی بنشینند. البته که ما سعی میکنیم شرایط را طوری فراهم کنیم که هتک حرمتی نشود، ولی اگر غفلتاً اتفاق ناخوشایندی افتاد و مثلاً قرآن از دست بچه افتاد و برگ برگ شد، حواسمان هست که برخورد تند و گزندهای با بچه نکنیم و برایش خاطرهی تلخی از مواجهه با قرآن نسازیم.
گوش فرزندتان را به نوای اعجاز آمیز قرآن بنوازید:
آموختن زبان قرآن هم مثل هر زبان دیگری، با شنیدن شروع میشود و بعد به ترتیب با گفتن، خواندن و نوشتن ادامه مییابد؛ قرآن اگرچه که شعر نیست اما موسیقی فوقالعاده گوشنوازی دارد و هر شنوندهای را مجذوب میکند. برای همین است که بر تلاوت قرآن اینقدر تأکید شده. خصوصاً به پدرها توصیهشده که با صدای بلند در خانه قرآن بخوانند. پس اصرار و برنامه داشته باشید که با صوت خوش در خانه قرآن بخوانید؛ اما برای اینکه گام دوم یعنی گفتن و درواقع تکرار کردن آیههای قرآن توسط فرزند خردسالتان هم بهخوبی اتفاق بیفتد، رعایت یک نکتهی ظریف لازم است و آن اینکه قاری محترم حتی اگر عبدالباسطی هم هست برای خودش، قرائتهای مجلسیاش را بگذارد برای مجالس و بهطور خاص در حضور بچههای کم سن و سال، خیلی کند، ساده و مفهوم قرآن بخواند. تلاوت والدین در خانه باید حس توانستن را به بچه القاء کند بهطوریکه کودک باورش شود که باکمی تلاش میتواند این تلاوت را تقلید کند و با پدر و مادرش همخوانی داشته باشد.
یک قاعده ی طلایی:
میتوان این تیترها را تا چندین برابر ادامه داد و به نکات جزئیتری اشاره کرد اما ترجیح میدهم به همین موارد بسنده کنم و این قسمت را که بیشتر هم ناظر بر بایدها و نبایدهای مربوط به زیر هفت سال بود، با ذکر یک قاعدهی طلایی جمعبندی نمایم:
در هر مرحله از مسیر انس با قرآن بهعنوان جزئی از مسیر تربیت دینی، نباید هدف را فراموش کنیم. واقعیت این است که ما چمرانیها اصرار داریم که کودکان زیر هفت سال درگیر هیچ نوع آموزش کلاسیکی نشوند و شروع همهی انواع آموزشها بماند برای هفت سال دوم به بعد. آنچه در هفت سال اول اهمیت دارد و برای ما هدف است، بهطورکلی ایجاد یک حس خوب نسبت به شعائر و مناسک دینی منجمله قرائت قرآن است. اینکه کودک با یک شور و شوق و خودانگیختگی درونی و میل به یادگیری این خواندن، وارد هفت سال دوم شود. برای فهمیدن چرایی این اصرار ما برعدم آموزش کلاسیک و مستقیم کودکان زیر هفت سال توصیه میکند کارگاههای تربیت دینی را مشاهده بفرمایید.
در هفت سال دوم، آموزش رسمی قرآن را چگونه شروع کنیم و بهپیش ببریم؟
خوشبختانه در نظام آموزشی رسمی کشور عزیز ما، برای آموزشهای دینی بهطور عام و آموزش قرآن بهطور خاص، برنامهی مدون و مفصلی تدارک دیدهشده و کتابهای مستقلی بهعنوان هدیههای آسمانی و قرآن طراحیشده است؛ و بازهم خوشبختانه کتابهای درسی در حال حاضر خیلی جذابتر از کتابهای درسی زمان ما پدر و مادرهای دههی شصتی و دههی هفتادی است. کافی است که معلم توانمند فرزند شما به اهداف و شیوههای آموزشی کتابهای درسی که بهتفصیل در کتاب راهنمای معلم ذکرشده است و بهطور خلاصه در مقدمهی کتابهای درسی هم آمده است، پایبند باشد تا بتواند کلاس درس خوب و جذابی را ترتیب دهد. البته که اگر معلم خوب و باانگیزهای باشد میتواند با افزودن چاشنیهای اضافه، بر جذابیت و گیرایی کتابهای درسی و کلاس درس را بیشتر هم بکند. همینجا به معلمان والدین عزیز توصیه میکنم برای آشنایی هر چه بیشتر با اهداف و شیوههای متنوع آموزش کتابهای هدیههای آسمانی و قرآن و همچنین ایده گرفتن از گروه متخصص و خلاق و هنرمند چمرانی تا به کارگاههای آموزشی کتابهای مربوطه رجوع کنند.
بنابراین ترجیح میدهم بهجای پرداختن به نکات و ترفندهای آموزش خلاقانه و جذاب قرآن، فرض را بر این بگذارم که همهی اصول و قواعد آموزشی بهخوبی به کار گرفتهشده و یک کلاس بسیار خوب و جذاب قرآن تشکیلشده و بچهها دل دادهاند و با شور و اشتیاق معلمشان را در این کلاس همراهی کردهاند. حالا در پایان دورهی ابتدایی میتوانند بهخوبی، بسیار روان و حتی با رعایت قواعد اصلی تجوید و صوت و لحن مناسب، قرآن را تلاوت کنند. حتی چند سوره از قرآن را هم از بردارند و پیامهای قرآنی مطرحشده در کتابهای درسیشان را هم بهخوبی یاد گرفتهاند و میتوانند بازگو کنند.
اما هنوز یک سؤال اساسی باقی ست!
آیا این ها همه به معنی انس پیدا کردن دانش آموزان با قرآن کریم است؟
باید خیلی بلند و قاطع اعلام کنم که نه لزوماً! این ها همه به این معنی ست که پای این کتاب شریف به زندگی فرزند شما بازشده و میتوانید خوشحال باشید که حالا زندگیاش خالی از قرآن نیست و توانسته با قرآن ارتباط برقرار کند و این کتاب مقدس در زندگیاش شأن و جایگاهی پیداکرده است؛ اما چگونه شأن و جایگاه و ارتباطی؟ حداقلی یا خوب و مناسب؟ و آیا این ارتباط را میتوان انس نامید؟
وقتی میگویم نه لزوماً، شاهد مثالش خود منِ نویسندهی این سطور هستم که هم پدر و هم مادرم معلم قرآن بودهاند و همواره قرآن روی سرم جای داشته و در تمام دوران تحصیل بافاصلهی نسبتاً زیاد، در روخوانی و روانخوانی از همکلاسیهایم جلوتر بودهام و در انواع و اقسام مسابقات قرآنی دانشآموزی برای مدرسهام افتخارآفرینی کردهام _ حالا نه در رشتهی صوت و لحن ولی در باقی رشته ها چرا_ ولی میتوانم با اطمینان کامل بگویم که نه در پایان تحصیلات عمومی و نه حتی تا پایان تحصیلات دانشگاهی، هنوز با قرآن مأنوس نشده بودم. میپرسید چه طور؟ عرض میکنم.
انس با قرآن دقیقاً چگونه ارتباطی است؟
در لغتنامه ها انس گرفتن با چیزی را به معنی آرام گرفتن به آن چیز تعریف کردهاند، یعنی در کشاکش روزمرگی ها تلاطم و اضطراب لحظهلحظهی زندگی و در فرازوفرود و پستی بلندیهای این راه، چیزی را داشته باشی که مایهی آرام و قرارت باشد. انس با قرآن یعنی اینکه مایهی آرام و قرار زندگی کسی، قرآن باشد؛ یعنی در همهی چالش ها، سؤالها و مسئلههایی که در زندگی فردی و اجتماعی با آن مواجهیم باور داشته باشیم که قرآن میتواند حلال مسئلههای ما باشد و ملجأ و قرارگاهمان.
و این همان اکسیری بود که من در آموزشهای رسمی و کتابهای درسی قرآن نیافته بودم و باور پیدا نکرده بودم که جواب همهی سؤالهای ریزودرشت هرروزهام را میتوانم و باید که از قرآن بخواهم.
قرآن برایم یک کتاب قدسی عظیم الشان دور از دسترسی بود که با فرداهای بسیار دور ماوراء الطبیعی من نسبت داشت و من باید با خواندنش ثوابی ذخیره میکردم برای آن فرداهای عالم عقبی.
اینکه بالاخره چه طور شد که با قرآن انس پیدا کردم و این کتاب زندگی آرام جانم شد، خودش قصهی مفصلی دارد که جایش اینجا نیست ولی این اتفاق برای من خیلی دیر رخ داد و همین است که اعتقاددارم یک برنامهی خوب آموزش قرآن، برنامهای است که در آن به روانخوانی، حفظ، صوت و لحن اکتفا نشده باشد و فارغالتحصیلانش با قرآن انس پیداکرده باشند و باورشان شده باشد که قرآن برای همینجا و همینالان ماست. راهش هم این است که آموزش محتوایی قرآن را هماهنگ و هم گام با متن زندگی قرآن آموزان بهپیش ببریم و عملاً نشان شأن دهیم که دقیقاً همانجا که در حال دستوپنجه نرم کردن با چالش ها و مسئلههای یومیه و تدبیر کردن برای حل این مسئله ها هستند، درست همانجاست که تدبر در قرآن راهگشاست و گره از کارهای فروبسته شأن بازخواهد کرد.
و با خوشحالی هر چه تمامتر باید به اطلاعتان برسانم که وجه امتیاز آموزش قرآن در مدرسهی چمران دقیقاً همین رویکرد تدبر محورانه ی آن است که هنرمندانه، محتوای سورههای قرآن را با چالشهای واقعی زندگی بچهها پیوند میزند و بچهها بهمرور میآموزند و باورشان میشود که برای حل مسئلههای زندگی، میشود و باید به قرآن رجوع کرد. قرآن برای ریزودرشت اتفاقات جاری زندگی شأن، حرف برای گفتن، زیاد دارد.
محصولات چمرانی مرتبط با این مقاله:
کارگاه آموزشی کتاب قرآن
کارگاه آموزشی کتاب هدیههای آسمانی
کارگاه تربیت دینی زیر هفت سال
کارگاه تربیت دینی بالای هفت سال
سلام
مقاله را خواندم
قلمش روان و محتوایش آموزنده بود.
کاش توضیح می دادید که چگونه شد و در چه فرآیندی با قرآن انس گرفتید.
سلام
متشکرم از سطوری که نوشتید ?
بفرمایید که ریز روشهای درگیر شدن روزمره های ما و کودکانمان ( اعم از فرزند و دانش آموز ) چیست؟
سلام وقت بخیر
سوال تون خیلی کلی هست و به خود کودک بستگی داره.