شما تنها مادر و پدری نیستید که از وابستگی بیش از حد فرزندتان خسته شدهاید. تنها والدینی نیستید که در تکاپوی جدا کردن و حتی بریدن این نخ، مدام تقلا میکنید. بارها از زبانتان شنیدهایم: «هرکاری که بگی کردم اما باز هم بیخیال من نمیشه و خودش هیچ کاری رو به تنهایی انجام نمیده.»
نویسنده: زهرا خسروآبادی
مقدمه
بگذارید برایتان ساده تر بگویم؛ حتما شکایتهایی از این دست را شنیدهاید که می گویند:« بچه ام یه دقیقه هم از کنارم جم نمی خوره!». «مثل چسب بهم چسبیده و کلافه ام کرده». «همه کارهاش رو من باید انجام بدم، بدون من آب هم نمی خوره» و…. یا دست کم خودتان یک نمونۀ آن را تجربه کردهاید. از بستن بند کفش و لباس پوشیدن گرفته تا دستشویی رفتن، جدا نخوابیدن و بازی نکردن با دوستان. برای بیشتر مادرها این جملات در کنار ورودی مهد کودک آشناست: «مامان! مامان! بمون، اینجا کنارم باش!» همۀ اینها به خاطر این است که کودکتان شدیداً به شما وابسته است.
لازم است این ۸ نکته کلیدی را درباره وابستگی بیش از حد فرزندان بدانید:
فرایند وابستگی و استقلال را بشناسید!
وقتی کودکتان به دنیا می آید، گمان میکند عضوی از بدن مادر بوده است. برای اینکه بتواند با دنیای جدید بیرونی خو بگیرد، قبل از هرچیزی نیاز دارد بیشترین ساعات زندگیاش را به شما بچسبد. بعد از آن در سنین یک و نیم الی سه سالگی دورهای است که استقلال اولیه شکل میگیرد. در اینجا اولین اقدام به عنوان یک والد آگاه این است که باور کنید قرار نیست این نخ دلبستگی فرزندتان را از خودتان به طور کامل، جدا کنید. بلکه باید سر آن را نرم نگه دارید و به آن فرصت دهید تا قد بکشد. در این سنین کودکتان شروع میکند به دیدن و اثبات خودش. گریه میکند و میخواهد قاشقش را خودش دست بگیرد یا تق تق اسباب بازی اش را روی میز بکوبد. همۀ این کارها برایش یک پیام مهم دارد: «من هستم و می توانم!»
مامان و بابای کانگورویی نباشید!
کم کم باید کیسۀ کانگورویی رابطه را باز کنید و اجازه دهید فرزندتان مستقل شود. در سایۀ شما با فضاهای جدید مواجه شود و چه بسا خودتان بستری امن برای او فراهم کنید. لازم است به مرور، کارهای کوچک و مسئولیتهایی در حد توانش را به او بسپارید. قرار نیست خطهای نقاشی اش صاف صاف باشد یا همۀ دکمههای لباسش را به درستی ببندد. پس از اینکه بخواهید همۀ کارهایش را انجام دهید و سایه به سایه دنبال او باشید دست بردارید. همین که به او امرونهی کنید، باعث میشود بهتان وابسته شود.
استقلال و رهایی؛ نه به وابستگی بیش از حد فرزندان
در فصل پنجم از کتاب کودک، خانواده، انسان، دکتر “هایم جینات” اشاره میکند: «از هدفهای عمدۀ ما کمک کردن به فرزندانمان است تا از ما جدا شوند» و اضافه میکند: «میزان برای پدر و مادر خوب آن است که چقدر می توانیم از انجام دادن کاری برای آنها خودداری کنیم.»
به تلاش های فرزندتان احترام بگذارید
بعد از اینکه به کودک، توانمندی و حق انتخابش اعتبار بخشیدید، باید تمرین کنید که تلاش های او را ببینید. به عبارت ساده تر؛ اگر دارد با مشقت و سختی در مربا را باز می کند، فوری نخواهید که به سمت او خیز بردارید و خودتان کار را دست بگیرید؛ بلکه فقط کافی است به او بگویید: «در شیشه مربا ممکنه سخت باز بشه. باید بیشتر تلاش کنی.»
سوالات انتحاری را فراموش کنید!
از سوال کردنهای مدام و کنترل اوضاع دست بردارید. شاید بپرسید: «یعنی ازش نپرسم امروز تو مهد چیکار کردی؟ نپرسم الان این سر و صداهات برای چیه؟ نپرسم چی درست میکنی؟ و …» پاسخ یک کلام است: «نه!»
البته این به این معنا نیست که با کودک ارتباط نداشته باشید یا سوال را از دایره کلامی تان حذف کنید؛ بلکه به این معناست که از بیش از حد سوال کردن پرهیز کنید.
پاسخ های دایره المعارفی ممنوع!
نوبت آن است که ظرف صبرتان را بزرگ تر کنید و در پاسخ به سوالات جورواجوری که از در و دیوار می پرسد عجله نکنید. مثلا به جای اینکه به سرعت برایش یک دایره المعارف را تعریف کنید، بگویید:«سوال جالبیه، خودت چی فکر می کنی؟» حتی در سنین پنج، شش سالگی میتوانید او را تشویق کنید تا از منابعی غیر از شما اطلاعات کسب کند؛ از همسایه و مادربزرگ، پدر بزرگ گرفته تا مغازه دار معتمد محل.
نخ نامرئی خانواده را بررسی کنید
بعضی وقتها فارق از سخت گیری والدین درباره کودک که تشدید کنندۀ وابستگی در وجود اوست، مشکل وابستگی کودکان از احساس عدم امنیت در خانواده نشات می گیرد؛ یعنی فرزند شاهد روابط مختل زناشویی است و نخهای نامرئی رابطۀ میان مادر و پدر از بین رفته و گرما و صمیمیتی در زندگی احساس نمی شود. همین موجب می شود که کودک بترسد و ترجیح دهد نسبت به یکی از والدین که معمولا مادر است، چسبندگی پیدا کند. دربارۀ این موضوع پرسش و پاسخی صورت گرفته است که میتوانید با کلیک کردن روی همین لینک، مطالعه کنید
مسیر سخت وابستگی بیش از حد فرزندان
در این مسیر سختی که احتمالا چند سالی از عمرتان را صرف طی آگاهانه آن کنید، امیدتان را از دست ندهید. اجازه دهید فرزندتان با همان نخ نامرئی در دریای متلاطم و حتی خروشان تربیت، حرکت کند؛ بی آنکه بخواهید او را به خودتان زنجیر کنید.
اکثر مادر و پدرها روزی مثل شما از وابستگی فرزندشان گلایه دارند و بارها پرسیدهاند «چطور پسرم را مستقل تربیت کنم؟» (خواندن مقاله استقلال کودک و سوالاتی که ممکن است برای شما پیش بیاید، را توصیه میکنم) و بالاخره کودکشان هم زندگی مستقل را یاد گرفته و وابستگی بیش از حد به والدین را از دست داده است.
جمعبندی
حالا که به اینجا رسیدید باید بگویم تک تک این نکات به ظاهر ساده، نمونههایی ممکن از رها کردن نخ نامرئی قصۀ والدگری شماست.
گاهی راحت تر از آنچه فکرش را کنید میتوانید این وابستگی بیش از حد فرزندانتان را آرام آرام رها کنید و بستری برای رشد و ریسک پذیری فراهم کنید.
چگونه؟
فقط کافی است شما از دوره های اوج وابستگی و بالعکس، سنین استقلال طلبی فرزند آگاهی داشته باشید.
در وهلۀ بعد، نه تنها نخ نامرئی دلبستگی را بپذیرید بلکه برای شناخت و مواجهه با آن زمان و انرژی کافی اختصاص دهید. به کودک خود حق انتخاب دهید.
به تلاش های او احترام بگذارید. فراموش نکنید گاهی تنها چیزی که مسیر فرزندپروری شما نیاز دارد این است که اندکی «بیاعتنایی سالم» به فرزندتان هدیه کنید. دیدن کارگاه استقلال کودک هم خالی از لطف نیست.