پرسش و پاسخ هایی در ارتباط و تعامل با والدین
در فرهنگ اسلامی و ایرانی پدر و مادر جایگاه ویژه ای دارند و احترام و حفظ حرمت والدین از واجبات است. به همین دلیل نحوه ی تعامل کودک با والدین از حساسیت هایی برخوردار است. و این حساسیت ها، چالش هایی را به وجود می آورد.
در مطلب زیر سعی کردیم با ارائه ی پرسش و پاسخ هایی با موضوع ارتباط با والدین، راهنمای حل این مسائل باشیم.
علاوه بر آن، یکی از راه های بهبود ارتباط با والدین، بازی کردن پدر و مادر با فرزندان است. می توانید برای بازی و فعالیت با فرزندتان از کتاب هیجان در طبقه پنجم خانه ی ما ایده بگیرید.
سوال شماره یک
پسر هشت ساله ای دارم . هم خودم و هم همسرم تحصیل کرده هستیم و روابط خوبی داریم. متاسفانه پسرم از پدرش حرف شنوی ندارد و این خیلی ما را نگران می کند. یعنی یک حرف را اگر پدرش بگوید فقط با خشونت و حتی گاهی بی احترامی و خشم نه می گوید بدون اینکه دلیلش را بگوید. ولی من اگر همان حرف را بگویم، حتی اگر بخواهد انجام ندهد با دلیل و منطق و چرب زبانی و مهربانی می گوید. همسرم خیلی ناراحت می شود. البته یک خورده هم چون همسرم خودش کلا خوش اخلاق است، درک نمی کند که مثلاً الان که بچه تازه بیدار شده وقت سوال پرسیدن و با انرژی حرف زدن نیست و بچه حوصله ندارد که جواب بدهد. می شود راهنمایی کنید.
پاسخ
آموزش پیش از هفت سال و دادن آگاهی های زیاد به کودک و همچنین تجزیه تحلیل منطقی و بزرگسالانه مسائل در این سن باعث می شود کودک زود بزرگ شود. حساسیت بالا و وسواس والدین هم می تواند عاملی برای انتقال این اطلاعات باشد.
این مشکل موجب زودرنجی، ضعف روابط اجتماعی، پر توقعی و حتی گاهی خودمحوری و لجبازی می شود.
راهکارها:
مهمترین راهکار برای حل بنیادین این مسئله بالا بردن انعطاف در این بچه هست.
1.امر و نهی را به مدت سه ماه بردارید و هر کاری خواست شما همراهی کنید. به خصوص پدر.
2. با او بازی های هیجانی و ساختارشکن کنید. مثلا پوشال بازی.دنبال بازی.در هوا بچرخانید. کثیف کاری، گل بازی، نمک بازی، خط خطی بازی روی یک کاغذ بزرگ، رنگ بازی.
3. داستانهای تخیلی تعریف کنید.
4. بسترهای مناسب برای رابطه با همسالان ایجاد کنید و در مدیریت و حل مسائل با همسالان کمکش کنید ولی صورت مسئله را برایش پاک نکنید.
سوال شماره دو
بنده دخترم 3ساله است. یکی از مشکلات بزرگ من با دخترم این است که مدام می گوید: “بیا بامن بازی کن” اگر با او بازی کنم، که خب هیچی، اگه بازی نکنم، هر جای خانه بروم، دنبالم می آید یعنی اگر دراز بکشم، قید بازی با من را می زند و دراز می کشد. اگر مشغول کارهای آشپزخانه باشم، دائم بهانه می گیرد. مشاوره هم رفتم ولی نتوانست کمک کند. دومین مشکلم هم این است که اگر بخواهد مثلا از پله ها پایین برود یا موقع راه رفتن یا … ، می گوید تو بیا منو ببر. من می ترسم. خیلی بابت این موضوع نگرانم. چگونه باید اعتماد به نفسش را بالا ببرم؟
پاسخ :
بچه های تک فرزند معمولا به مادرشان وابستگی زیادی دارند. برای اینکه راههای بهتر بازی کردن را یاد بگیرد باید شرایط بازی با همسالان را زیاد برایش فراهم کنید. او را پارک ببرید، شرایط رفت و آمد با خانواده هایی که کودک هم سن دارند را ایجاد کنید. برای او بستر فعالیت های خام و ساده فراهم کنید، فعالیت هایی که به آن علاقه دارد. رنگ بازی، شن بازی، آرد بازی، خاک بازی، آب بازی، گل بازی و هر چیزی که به آن علاقه دارد. برای افزایش مهارتهایی مثل بالا رفتن و پایین آمدن از پله ها و … باید چند راهکار را باهم جلو ببرید:
۱- بکن نکن هایتان را کم کنید. خود تذکر اعتماد به نفس کودک را کاهش می دهد. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید مقاله ی تعامل بدون امر و نهی را مطالعه کنید.
۲- امکان فعالیتهای هیجانی مثل بالا رفتن از ارتفاعهای کوتاه و … را برایش فراهم کنید.
۳- سعی کنید کارهایش را ببینید، به چشم خودش و پدرش بیاورید و تا جایی که امکان دارد، از او تعریف کنید.
۴- اگر از فعالیتی می ترسید تا جایی که می شود نگذارید کودک متوجه ترس و نگرانی شما بشود.
سوال شماره سه
دختر یک سال و ده ماهه ای دارم. در خانه ارتباطش با پدرش خوب است. با هم بازی های هیجانی مختلف میکنند، با هم کتاب می خوانند، موقع رفتن پدرش، جلوی در می نشیند که پدرش بیرون نرود. حتی اگر من جایی بخواهم بروم، خیلی راحت پیش پدرش میماند. اما در جمع مثلا خانه مادربزرگش، مدام میگوید: بابا نیا! حتی به محض ورود پدرش ناراحت میشود. نمیگذارد آنجا به اسباب بازی هایش نزدیک شود و سراغش نمیرود. پدرش به رویش نمی آورد اما من متوجه می شوم که خیلی ناراحت میشود. می خواستم بپرسم علت این رفتارها چیست؟ و اینکه آیا این رفتار طبیعیست؟ در کل برای تقویت روابط دخترم با پدرش چه کار باید بکنم؟
پاسخ
سن دختر شما خیلی پایین است و در این سن نمی توان انتظار زیادی برای برقراری ارتباط با کسی به غیر از مادر را داشت. و احتمال زیاد همسر شما تلاش زیادی برای نزدیک شدن با او انجام می دهد و او هنوز ظرفیت زیادی برای این ارتباط زیاد را ندارد و نمی توان از او این انتظار را داشت اگر پدر یک مقدار سعی کند فقط زمانی که او خودش می خواهد بازی کند پدر هم همراهی کند تا این حساسیت کمتر شود. کم کم دختر شما به این نیاز بازی کردن با پدرش می رسد.
سوال شماره چهار
دختر بنده حدود سه سال و نیمه هستند، رابطه ایشان با پدرشان بسیار خوب و همبازی های خوبی هستند. فقط مسئله ای که وجود دارد این است که آن قربان صدقه ای که برای من می رود، یا بوسیدن من، یا رفتارهای محبت آمیز را کمتر با پدرش دارد. برای من خیلی عجیب است و علت را پیدا نمی کنم و البته نگرانم که در آینده این رفتار چگونه خواهد بود. نکنه خدایی نکرده جایگاه پدر پایین تر باشد یا احترام کمتری قائل باشند.
همچنین برای داشتن محبت والدین توأم با رعایت احترام در آینده چه باید کرد که نه از صمیمیت کم شود و نه از احترام.
این را هم عرض کنم که وقتی پدر می آید، کلی با هم بازی های بپر بپر و بپر تو بغل و… می کنند و کلی از سر و کول بابا بالا می رود.
پاسخ:
توصیف مسأله:بیان احساس یکی از مهمترین ویژگی هایی است که باید در دوره ی 3تا7سالگی رشد کند. تا پیش از این بچه ها قابلیت درک متفاوت و بروز متفاوت احساسات را ندارند و صرفا با گریه و خنده بروز می دهند. در این دوره ترس، خشم، تعجب، محبت، غم را تجربه می کنند و می توانند بروز دهند.
ریشه ها: برای درک احساسات متفاوت و بروز متفاوت بچه ها باید آن ها را در بزرگترها ببینند تا یاد بگیرند. من در زمانی که همسرم را می بینم ابراز احساسات محبت آمیز داشته باشم. هنگامی که می ترسم و یا غمگین می شوم احساسات متناسب آن را داشته باشم، همگی باعث می شود کودک من غیر مستقیم حتی بدون اینکه من بخواهم آموزش ببیند. گاهی این اتفاق نمی افتد. ما در برخوردهایمان با همسرمان (چه زن و چه مرد) به دلیل سرد مزاجی، درون گرایی و یا حیای اخلاقی و دینی ابا داریم که جملاتی چون دوستت دارم را بگوییم و یا مصافحه کنیم(روبوسی متعارف). همین باعث می شود فرزند ما این ها را آموزش نبیند و اتفاقا نسبت به این رفتارها حساسیت و تحریک پذیری بالاتری پیدا کند.
راهکارها: بهتر است ما در ارتباط با همسرمان سعی کنیم بروز عاطفی مناسبی داشته باشیم تا بچه ها این ها را ببینند و از ما تقلید کنند. مثلا به کار بردن اصطلاحات خوب در مورد همسر مثل میوه ی عمرم، عسلم، نازنینم، قربونت برم و … کلمات زیبایی هستند که محیط منزل را برای دو طرف و فرزند گرم می کند.
انتظارمان را از مردها و زنها، شخصیت درونگرا و برونگرا باید تنظیم کنیم. یعنی همه به یک میزان نمی توانند ولی باید تلاش خودشان را به اندازه ی خودشان داشته باشند.
نیاز طرف مقابل را در نظر بگیریم، باز مردها غالبا کمتر از ابراز احساسات مستقیم و کلامی خوششان می آید و زنها برعکس.
نکته: در مورد فرزند 3سال و نیمه تحلیل این چنینی کمی زود است. بهتر است این جزئیات را کمتر دقت کنیم. همین قدر که این کودک خوب بازی می کند و خوب تعامل می کند کافیست. خیلی اوقات ما علاقه هایمان را می خواهیم تحمیل کنیم. مثلا ما دوست داریم خیلی پدرش را تحویل بگیرد ولی این طوری نیست. ناراحت می شویم.
نکته ی دوم: احترام یک مفهوم پیچیده و وابسته به مبانی ارزشیست که بچه ی زیر 7سال فاقد ظرفیت درک آن است. همین که ما در این سن به او احترام بگذاریم، امر و نهی نکنیم و کرامت او را با سرزنش کردن و تحقیر نکردن حفظ کنیم، او را شخصیتی عزیز و کریم بار می آوریم. این کرامت و عزت قدم اول است در اینکه در سال های بعد فرزندمان حرمت ما را حفظ کند.
در کل جمع بندی حقیر در مورد فرزند شما و همسرتان این است که همه چیز خیلی خوب است، اما شما در این مورد خاص کمی حساسیت بیش از حد دارید.
Very nice post. I just stumbled upon your blog and wished to say that
I have really enjoyed surfing around your blog posts.
After all I’ll be subscribing to your rss feed and I hope
you write again soon!