بررسی نقش ارتقاء فهم عمومی در تحول آموزش و پرورش
احمد رضا اعلایی[1]،
علیرضا اخلاقی[2]
چکيده
در مقاله حاضر، ایده ارتقاء فهم عمومی برای تحول آموزش و پرورش مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با صاحب نظران این عرصه بوده است. برای بررسی این ایده، سه لایه ی اثرگذار بررسی شده است: فضای رسانه ای، سیستم های آموزشی رسمی و غیر رسمی برای خانواده ها و سیاست های کلان موثر بر فهم عمومی. در نهایت پیشنهاداتی برای بهبود زیرساخت های لازم برای این ایده و ملاحظاتی برای اثرگذاری بهتر و عمیق تر برای هر گروه یا مجموعه ای که در سطح ایدهی ارتقاء فهم عمومی در صدد تحول باشد، ارائه شده است.
کلید واژه ها: فهم عمومی، فضای رسانه ای، سیستم های آموزشی، سیاست های کلان
مقدمه
فهم عمومی از آن مواردی است که به همه ی لایه ها و ایده ها، مرتبط است ولی چون نامحسوس و پیچیده است، برنامه ی مشخصی برای آن وجود ندارد. کسانی هم که اهمیت این لایه را درک می کنند، تخصص لازم را برای مدیریت افکار عمومی ندارند. منظور تخصص هایی در فضای رسانه های، جریان سازی عمومی، مخاطب شناسی و… است. سیاستگذاران و مجریان کلان که در این فضا ارتباط محکمتری دارند، با سیاست هایی که اتخاذ می کنند، عملاً به فهم عمومی جهت می دهند و از طرفی هم فهم عمومی دست آنها را می بندد. برای مثال در دوران کرونا تصمیم بر این است که شهریه ی مدارس بازگردانده نشود؛ اما فشار افکار عمومی و رسانه، نهایتاً وزیر و معاونین را به آن جا می کشاند که خلاف بخشنامه های خود، در رسانه اعلام کنند که مدارس را موظف کرده اند شهریه های فوق برنامه را برگردانند. در خصوص نیروی انسانی هم بسیار مؤثر است. فهم عمومی از معلمی، قشری ضعیف و کمتوان از جهت مالی است. بهخصوص معلمین ابتدایی. همین باعث میشود تا رتبههای پایین به سراغ دانشگاه فرهنگیان بروند. در فضای الگوسازی هم مهمترین ابزار توسعه ی الگوها، فهم و خواست عمومی است. در مورد تولید علم نیز، ارتباط دوطرفهای میان نظریهپردازان و فضای عمومی جامعه وجود دارد. شبکهسازیها هم در بستر فهم عمومی شکل میگیرند. در نهایت زمینبازی جدید، کاملاً برخاسته از نگاه تند و تیز عموم است.
بررسی ایده ارتقاء فهم عمومی در سه لایه فضای رسانه ای، سیستم های آموزشی و سیاست های کلان
برای بررسی این ایده، سه لایه ی اثرگذار بررسی شده است:
· فضای رسانه ای (که شاید مهمترین ابزار در شرایط فعلی باشد)
· سیستمهای آموزشی رسمی و غیر رسمی برای خانوادهها
· سیاستهای کلان موثر بر فهم عمومی
1. لایه فضای رسانه ای
درحالی که مقوله ی آموزش در ایران، جدی و مهم است، آموزش و پرورش و موضوعات آن در ساختارهای رسانه ای ما سهم جدی ندارند. در بحث های خبری موضوعات سیاسی بسیار پررنگ هستند و مردم هم روی این موضوعات حساساند. ولی با وجود اینکه آموزش و پرورش از دغدغه های اساسی مردم به حساب می آید باز در فضای خبری -چه در رسانه ملی چه در خبرگزاری ها- آموزش و پرورش سهم جدی ندارد. و حتی خود آموزش پرورش هم عملکرد قوی و تأثیرگذاری به حیث رسانه ای ندارد و بیش از اینکه در پیش برد اهداف تعلیم و تربیتی این نهاد بتواند از ابزارهای رسانه ای برای ارتقا فهم عمومی استفاده کند، بیشتر مقهور این فضاست؛ و گاها در برخی تصمیماتش هم مجبور به عقب نشینی می شود مثل داستان ممنوع کردن مشق شب.
برای ارتقاء در این فضا ابتدا باید نقش و سهم اثرگذاری هر یک از رسانه های موجود تعیین شود و مشخص شود که در بین درگاه هایی که بر فهم عمومی اثرگذارند مثل روزنامه، تلگرام و… هم از نظر عملیات و هم از نظر سهلالوصولی کدامیک برای ورود بهتر و راحت تر است.
در گام دوم برای افزایش سهم آموزش و پرورش در فضای رسانه ای باید شناخت مشکلات پیش روی این هدف و بخش هایی که در آن با چالش بیشتری روبرو هستیم را در دستور کار قرار داد.
در گام سوم توجه به این نکته ضروری است که علاوه بر انتخاب رسانه اثرگذارتر، یا مدیریت رسانه ها و درگاه های موجود رسانه ای برای تأثیرگذاری بر فهم عمومی انتخاب موضوعات هم اهمیت می یابند؛ تشخیص موضوعات کلیدی که در حال حاضر فهم عمومی پذیرش آن را دارد و می تواند درگیر آن بشود و اینکه بر چه اساسی باید به شناخت این موضوعات رسید. مثلاً تربیت جنسی موضوعی هست که وقتی در فضای رسانه ای مطرح می شود و شد توجه اکثریت مردم و جامعه هدفش که خانواده است را جلب می کند و کرد.
2. لایه سیستمهای آموزشی رسمی و غیر رسمی برای خانوادهها
یکی دیگر از لایه های اثرگذار و دارای قدرت جریانسازی سیستم های آموزشی رسمی و غیر رسمی است که در تغییر ذائقه عمومی و ارتقاء فهم عمومی اثرگذارند. شناخت این عرصه از لوازم نقش ایفا کردن در آن است. اینکه وضع موجود در این عرصه چیست، فعالان آن که با برگزاری دوره های آموزشی توانسته اند در تغییر ذائقه عمومی و فهم عمومی نقش ایفا کنند چه کسانی هستند، از نظر محتوایی چه موضوعاتی بیشتر مورد تمرکزشان بوده است، جهت گیری ها و رویکردهایشان چیست و همچنین چه ظرفیت هایی دارند که بتوان در جهت ارتقا فهم عمومی از آنها استفاده کرد یا الهام گیری داشت.
3. لایه سیاستهای کلان موثر بر فهم عمومی
لایه دیگری که در تغییر فهم عمومی و مدیریت اثر گذار است، لایه مربوط به اقدامات سیاستگذارانه و حاکمیتی است که در تغییر ذائقه عمومی گاهی در کوتاه مدت و گاهی در بلند مدت اثر گذار است. تغییر ساختارها و قوانین و آیین نامه ها و برنامه هایی از این دست بر فهم عمومی اثرگذار است هر چند که مسیر عکس نیز وجود دارد به طوری که ذائقه عمومی و مطالبات و موضوعات تبدیل به مسئله عموم شده بر نحوه برنامه ریزی ها و سیاستگذاری های از سمت حاکمیت اثرگذار می شود.
نسبت گیری شخصیتهای فعال عرصه ی تعلیم و تربیت با این ایده
در بررسی ایدهی ارتقاء فهم عمومی اگرچه دیدن تجربه های عینی بسیار کمک کننده است اما به دلیل درگیری این مجموعه ها با اجرا و چالش های آن، اغلب تمام ابعاد آن را ندیدهاند. برای پر کردن این خلأ و مدلسازی کارآمد، قطعا نظرات فعالان دیگر حیطهها نیز مفید خواهد بود. از این رو این ایده در مصاحبه با این افراد مورد سؤال قرار گرفت تا نسبتشان را با آن، بیان کنند. در نسبت سنجی با این ایده نظرات در سه دسته کلی قرار میگیرد:
1. افرادی که ایدهی مذکور را به عنوان یک ایدهی تحولی لحاظ نمیکنند.
2. افرادی که ایدهی مذکور را مثبت میدانند در مجموع و اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند.
و 3. دستهی سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایدهی مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائلاند.
1. نظرات منفی نسبت به ایده ارتقاء فهم عمومی
برخی کارشناسان بر این باورند که :
«چون د رحال حاضر مردم ذهنشان گرفتار نظامهای حاکم هست خیلی نمیتوانند طوری که شما میخواهید، ورای آن فکر کنند. شخص خیلی باید توانمند باشد تا وقتی که همه ی شرایط او را به سمت کنکور بازی، سوق می دهد بعد بگوید من کنکور نمی خواهم. فلذا مردم نمیتوانند، مردم می گویند ما همین امسال و سال بعد را میبینیم که همه با کنکور دانشگاه می روند. مردم مصلح اجتماعی نیستند. البته در کل خوب است ولی یک کار بلندمدت است و خودش بهتنهایی نمی تواند کاری بکند. این کار برای اثرگذاری راهبرد اصلی، می تواند شرایط را فراهم بکند. چهارسوق مثلاً یک نمونه از این ایده است.» [3]
2. نظرات مثبت ولی اولویت نداشتن این ایده در مسیر تحول
برخی کارشناسانی که نظر مثبتی نسبت به این ایده دارند معتقدند این ایده دیربازده تر از دیگر ایده های تحولی است و باید در کنار دیگر ایده ها مورد استفاده قرار بگیرد.[4] برخی هم معتقدند این ایده از لوازم تحول است اما خودش ایده تحولی نیست و از آن جایی که اصلی ترین مؤلفه برای شکل دادن فهم عمومی، رسانه است، اگر بخواهد اثر گذار باشد نیاز به شکل دادن رسانه های دانش بنیان ضروری می باشد. [5]
3. نظرات مثبت و قائل به اولویت داشتن ایده
کارشناسانی که قائل به اولویت برای این ایده شده اند، بر این باورند که ارتقاء فهم عمومی مردم، از ارتقاء فهم عمومی مسئولین مهم تر است زیرا معمولاً برای آن هایی که در پست های کلان قرار می گیرند، چیزی خط مشی میشود که ذائقه ی عمومی است.[6] برخی هم معتقدند تا این کار اتفاق نیفتد تحول صورت نمیگیرد و تحول از پایین به بالا همین فهم عمومی است.[7] برخی هم قائل اند این کار بسیار مهم است و به نظر همعرض سیاستگذاری بلکه مهمتر یا در حد آن ارزشمند است. ولی کار بسیار سخت و ظریفی است.[8]
جمع بندی نظرات
تفاوت این ایده نسبت به سایر ایده ها از جهت الزام یا شرط لازم برای اثرگذاری سایر ایده ها و یا زیربنایی بودن این ایده است. بیشتر فعالان نیز این ایده را یک ایده مستقل نمی بینند، بلکه یا یکی از الزامات سایر ایدههاست یا ایده زیربنایی که بقیه ایده ها بر روی آن سوار می شود.
این ایده در سه لایه می تواند اثر گذار باشد یا کانال اثرگذاری این ایده در این سه لایه است عمدتا: لایه سیاست گذاری، لایه رسانه و لایه آموزش های عمومی. در واقع در این سه لایه یا از طریق این سه کانال است که می توان در جهت تغییر ذائقه عمومی و ارتقای فهم عمومی تلاش داشت.
در لایه سیاستگذاری، سیاستگذاری جزیره ای یکی از اصلی ترین آسیب های موجود این لایه است.
در لایه رسانه نیز مسئله اصلی و مهم موجود عدم توجه به فضای عمومی به عنوان یک عنصر مهم در پیادهسازی برنامه های تربیتی است و بعضاً حتی خود آموزش و پرورش به جای جهت دهی و هدایت افکار عمومی تحت تأثیر و فشار مطالبات عمومی قرار می گیرد. موضوعات آموزش و پرورش جزو موضوعات مهم رسانه ای نیست و بیشتر موضوعات مطرح در رسانه ها هم مربوط به لایه های سطحی تر و لایه های مالی و صنفی است.
ایده نظری نداشتن و دانش بنیان نبودن خبرگزاری های موجود در حوزه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش یکی دیگر از آسیب ها و مشکلات وضعیت کنونی است که مانع استفاده از ظرفیت های رسانه ای برای پیش برد فضای تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی است.
اولویت هایی در مورد رسانه های اثرگذار مورد اشاره فعالان این عرصه قرار گرفت که در فضای مجازی اینستاگرام را دارای اثرگذاری بالاتری عنوان کردند و در بین رسانه های عمومی، تلویزیون قدرت اثرگذاری بالاتری دانسته شده است که به واسطه خط شکنی های برنامه هایی همچون مدرسه ایران اکنون امکان فعال شدن و ایفای نقش بیشتری در این عرصه وجود دارد.
از جمله موضوعات دارای قابلیت پرداخت بیشتر در فضای عمومی می توان به: دست گذاشن بر ترس های عموم، هنجارها و ارزش های جامعه و نقاطی که موجب ایجاد منفعت برای عموم است، اشاره کرد.
در لایه آموزش های عمومی توجه به مجموعه های اثرگذار که به واسطه برنامه های آموزشی و ترویجی شان قدرت جریان سازی پیدا کرده اند و جهت گیری های این مجموعه ها و همچنین ظرفیت هایی که دارند اهمیت ویژه ای دارد.
رهیافت ها (نسبت گیری با ایده ارتقاء فهم عمومی)
1. زیرساختهای لازم برای ایدهی ارتقاء فهم عمومی
فهم عمومی در همه ی ایدهها نقشی محوری بازی میکند؛ اما کمتر جدی گرفته میشود. توجه به برخی زیرساختها به این امر کمک میکند. زیرساختهایی که علاوه بر ظرفیت تحول، میتواند فهم عمومی را پیشاپیش همراه کند.
1.1. صنعت تربیت
زمانی که فوتبال صنعت شد، برای عموم مردم مهم شد. اقتصاد و سیاست را بهطورجدی با خود همراه کرد. مراکز آموزشی اختصاصی پیدا کرد. قهرمانان و ستارگانی تولید کرد. حتی کار بهجایی رسید که ساختارها و نهادهای ملی و بینالمللی پیدا کرد. زمانی که تعلیم و تربیت هم در ایران صنعت بشود، میتواند سطح نفوذ بالایی در کشور پیدا کند و فهم عموم را با این صنعت تحت تأثیر قرارداد. برای مثال کنکور در آموزش و پرورش فعلی ما یک صنعت است؛
تربیت زمانی میتواند برای عموم و خواص نهادینه شود، موج شود و تأثیرگذار باشد که صنعت بشود. برای رسیدن به صنعت تربیت، لوازم آن را باید فراهم کرد:
کسبوکار تربیت: زمانی یک موضوع قابلیت پیدا میکند که سرمایههایی در آن وارد شود و زمانی برای سرمایهگذاران جذاب خواهد بود که آن موضوع منافعی داشته باشد. تعلیم و تربیت میتواند منافعی را تأمین کند؛ اما همیشه این نگرانی وجود دارد که سودمحوری دغدغههای تربیتی را تحتالشعاع قرار دهد. ضمن اینکه عدالت آموزشی و آموزش رایگان نیز یک مانع جدی بر سر راه این نگاه است.
تکنولوژی آموزشی: یکی از مهمترین بخشهای درآمدزا و پررونق کسبوکار تعلیم و تربیت و صنعت تربیت، تکنولوژی آموزشی است؛ اما به دلایل مختلف این بخش بسیار ضعیف، انحصاری و کم رونق است. اگر کسی بخواهد نگاه و رفتار خانوادهها را در زمینه ی آموزش سنتی به آموزش جدید تغییر دهد، کافی است که ابزار جدید به آنها بدهد، آن وقت خانواده ها مجبور میشوند با آن ابزار بر اساس مدل خودش با بچه بازی و رفتار کنند. بدون اینکه نیازی به دورهای باشد، بچه با مدلی متفاوت تربیت میشود.
فناوری اطلاعات: یکی از بهترین زیرساختها برای توسعه و تبدیل شدن تربیت به صنعت، آیتی است. متأسفانه یکی از ضعفهای بزرگ در ساختارهای کلان و خرد تربیتی، نبود نیروی متخصص و کارآمد در این زمینه است. قطعاً طراحی زیرساختها و پلتفرمهای مناسب تربیتی میتواند به کارهای خرد ضریب بالایی دهد و آنها را بهراحتی تبدیل به یک جریان کند.
1.2. روابط عمومی جایگاهی برای تأثیرگذاری بر عموم
سنتی که تقریباً در آموزش و پرورش و تمامی سازمانها رایج شده این است که روابط عمومی بهنوعی مبلغ وزیر و معاونان و مدیران است. باید ویترین خوبی از کارهای آنها ایجاد کند؛ اما آیا این کارهای خوب برای مخاطبان، مسئله هست و قابلیت مسئله شدن دارد. اصلاً مهم نیست. محور رضایت بالادستیهاست. روابط عمومی در آموزش و پرورش اهمیت بیشتری دارد، چرا که سیاستهای آن با فهم عمومی عجین شده است. اگر نتواند درست اذهان عمومی را مدیریت کند، قطعاً نمیتواند به منویات و سیاستهای خود جامه ی عمل بپوشاند.
1.3. مدیریت مراکز تأثیرگذار و شخصیتهای اثرگذار
یکی از ویژگیهای مهم دوره ی پستمدرن، تکثر است. این تکثر، در نفوذ و اثرگذاری بر اذهان عمومی نیز نمود دارد. در این حوزه، علاوه بر نهادهای رسمی و ساختارهایی چون مسجد و فرهنگسرا و…، مجموعههای غیررسمی مانند مردمنهادها، کارگاههای آموزشی مادر و کودک، صفحات شبکههای اجتماعی و… فعال هستند. در کنار این مجموعههای غیررسمی، افراد و شخصیتهای اثرگذاری هم وجود دارند که در فضاهای مجازی و حضوری فعال هستند، مشاوره میدهند، دوره برگزار میکنند و تولید محتوا میکنند. عمده ی این مجموعهها و افراد، زیر نظر هیچ ارگان و سازمان خاصی نیستند و خود را به هیچ کسی جوابگو نمیدانند.
همین تکثر و عدم مدیریت حداقلی، باعث هرجومرج و سردرگمی افکار عمومی میشود. حتی در این میان گاهی چیزهایی تبدیل به جریان میشود که کاملاً مباین با مبانی اسلامی است و صرفاً به سبب اظهارنظر برخی از این افراد تبدیل به موج شده است و مذهبیها را نیز تحت تأثیر قرار داده است. چند راهبرد مهم برای مدیریت این فضا و کنترل و جهتدهی به این مجموعهها میتوان اتخاذ کرد:
1- ایجاد مجموعههای مرجع: مجموعههایی هستند که قابلیت بررسی محتوا را دارند و بهتر است بهعنوان مجموعههای مرجع شناخته شوند و با این جنس مجموعهها ارتباط داشته باشند. از جملهی این مجموعهها مراکز رشد دانشگاهی و حوزوی و مؤسسات پژوهشی هستند. بخشی از مرجع سازی، میتواند ساختاری باشد، یعنی فعالان این حوزه ملزم به گرفتن یک مدرک معتبر از این مجموعهها باشند؛ اما بخش مهمی از مرجعسازی بخش غیر ساختاری و نرم آن است که پیچیدگی زیادی دارد. به همین منظور باید تسهیلات و شرایطی ذیل این مجموعهها فراهم شود که دیگر مجموعهها انگیزهی مراجعه پیدا کنند. وجود شخصیتها و اساتید به نام در این مجموعهها نیز به مرجعیت این مجموعهها کمک میکند. ضمن اینکه راه را برای نفوذ غیرمستقیم این اساتید در سطح عمومی فراهم میکند.
2- شبکهسازی: یکی از راههای کنترل و مدیریت نامحسوس اذهان عمومی، شبکهها هستند. بحث در خصوص ملاحظات شبکهسازی، در ایده ی مربوط به آن آمده است.
3- فعال کردن مساجد و مراکز حوزوی در زمینهی برگزاری دورههای تربیتی و مشاورهای.
2. ملاحظات و توجهات در اثرگذاری بر فهم عمومی
2.1. انذار و تبشیر
دو راهبرد مهم برای تحریک و جذب اذهان عمومی، ترساندن از موضوعات ترسناک است و ترغیب به سمت موضوعات وسوسهانگیز است. مردم از چه چیزی میترسند. هر چیزی که امنیت حال و آینده ی بچههایشان را به خطر بیندازد. تربیت جنسی، اختلالات یادگیری، بیماریهای روحی و… همگی عناوینی هستند که در سالهای اخیر بیش از پیش شنیده میشوند. کلینیکها و مؤسسات ویژهای برای این موضوعات تأسیس شده است و رسانه هم با اخبار و حوادث و برنامههایی که تولید میکند، به جریانسازی این موضوعات کمک شایانی کرده است.
2.2. ارزشها
ما ارزشهایی داریم که آنها را دمدستی و ساده میانگاریم. درحالیکه برای خانوادهها بسیار مهم است و در تربیت هم جایگاه ویژهای دارد؛ مانند سلام کردن، احترام به بزرگترها، هویت دینی، هویت ملی و… همینکه این جنس ارزشها مورد توجه ویژه واقع شوند، فضای تربیتی و دانشافزایی مناسب برای والدین و مربیان وجود داشته باشد و در برنامهسازیهای رسانهای اولویت داشته باشند، فهم عمومی ارتقاء پیدا میکند و به دنبال آن چیزی میرود که به آن نیاز داشته است.
شاید این نکته بدیهی به نظر آید؛ اما زمانی که هندسه ی رسانه و افکار عمومی را بررسی میکنید، خبری از خواست ارزشها نیست. پوشاک بهتر، کلاس آموزشی پیشرفتهتر و تضمینیتر، حساب بانکی و آینده ی تأمینتر و…. همه ی اینها چیزهایی است که برای افکار عمومی دغدغه شده است و بهجای ارزشهایی نشسته که در ناخودآگاه همه مهمترین چیزها بوده است؛ یعنی خانوادهها در عمل برای پولدار شدن و ممتاز شدن بچه یشان هزینه میکنند نه متشخص و مؤدب و متدین شدن.
در این فضا چه میشود کرد؟ یک راه این است که زمام سیاستگذاری و مدیریت رسانه به دست افراد متخصص باشد که شاید این چندان دستیافتنی نباشد؛ اما یک راه هم این است که شما از ایده ی انذار و ترساندن استفاده کنید؛ یعنی ارزش را به یک فقدان بزرگ گره بزنید بهگونهای که در سطح جامعه و حتی رسانهایها این مسئله پر رنگ شود.
2.3. داشتن شم رسانهای
اصولاً وقتی صحبت از رسانه میشود، ذهنها به سمت سواد رسانهای میرود. تصور موجود در مورد سواد رسانهای، بیشتر در حد ابزاری برای تحلیل و شناخت رسانه است که ما را در مقابل رسانه ایمن میکند و یا مکانیزم های اثرگذار آن را بر مخاطب تشریح میکند؛ اما در طراحی رسانهای آن چه بیشتر به کار میآید، شم رسانهای است. ذوق و توانایی که به یک تهیهکننده، کارگردان و طراح قابلیت میدهد تا با طراحی بستری مانند عصر جدید موج جدیدی در جامعه در خصوص استعدادیابی ایجاد کند. چیزهایی را برای عموم جامعه موضوع کند که تا قبل از این برای کسی اهمیت نداشته است.
در میان تعلیم و تربیتیها نیاز به افرادی با شم رسانهای است. افرادی که بتوانند بسترهایی را تشخیص دهند که مخاطب را فعالانه به پای تلویزیون بکشاند و تعلیم و تربیت را برایش موضوع کند. تخصص سواد رسانهای و ارتباطات بهانه ی خوبی است؛ اما کافی نیست. باید این افراد ریتم و کارگردانی را هم یاد بگیرند. با کارهای مطرح دنیا آشنا شوند. در نهایت به یک طراح رسانهای تبدیل شوند که با یک برنامه ی تلویزیونی، سطح خوبی از مخاطبان را تحت تأثیر قرار میدهند. بهترین بستر برای تربیت چنین افرادی، دانشگاه فرهنگیان است. دانشجویانی که زمینه و علاقه به رشتههای رسانهای دارند، میتوانند بهصورت مشترک در دانشگاه فرهنگیان و صداوسیما و یا خبر به تحصیل بپردازند و کارآموزی در فضاهای رسانهای را بگذرانند تا در نهایت تعلیم و تربیتیهای رسانهای شوند.
نتیجه گیری
مصاحبه و تحلیل و جمعبندی نظرات صاحبنظران و فعّالان یک عرصه میتواند عصاره و نتیجه تلاش های علمی و عملی آن عرصه را روشن ساخته و چالش ها و راهبردها را نمایان سازد. در پژوهش حاضر، پس از مصاحبه اوّلیه و دسته بندی رویکردها نسبت به موضوع تحوّل تربیتی، مصاحبه های نیمه ساخت یافته با صاحبنظران انجام شد. در نهایت با بررسی این نظرات دغدغه ها و فضای کلی آن ها در زمینه ارتقاء فهم عمومی در عرصه تعلیم و تربیت مطرح شد. و هم چنین بیان شد که شخصیتهای فعال عرصه ی تعلیم وتربیت یا این ایده را تحولی نمی دانستند، یا آن را ایده خوبی می دانند ولی معتقدند که فاقد اولویت می باشد و یا آن را هم اثرگذار و هم اولویت دار می دانند. و در نهایت رهیافت های پیشنهادی برای افزایش ثمر بخشی این حرکت در دولایه زیر ساخت های لازم برای ایده ی ارتقاء فهم عمومی و ملاحظات و توجهات در اثرگذاری بر فهم عمومی ارائه شد.
سپاسگزاری
این مقاله باز تولیدی از مقاله هشتم از کتاب «تحول شبکه ای: بررسی شبکه ای ایده های محوری در تحول بنیادین آموزش و پرورش» می باشد که پیشتر به همّت گروه حوزوی بنیان مرصوص با حمایت مرکز نورآوری های اجتماعی مبتدا و بنیاد نهضت انجام شده است. بدینوسیله از همه بزرگوارانی که در طرح پژوهش فوق الذکر تلاش نمودهاند سپاسگزاری میگردد.
منابع
مصاحبه با آقای میرزایی از اعضای سابق مجموعه رزمندگان
مصاحبه با آقای صداقت زاده
مصاحبه با آقای حبیب رحیم پور
مصاحبه با آقای علی اکبریان
مصاحبه با خانم قربان
مصاحبه با آقای آزین قربان که متن آن در کتاب «تحول شبکه ای: بررسی شبکه ای ایده های محوری در تحول بنیادین آموزش و پرورش» موجود می باشد.
[1] مدیر میز تعلیم و تربیت مرکز راهبری برهان
[2] کارشناس میز تعلیم و تربیت مرکز راهبری برهان akhlaqialireza@gmail.com
[3] مصاحبه با آقای میرزایی از اعضای سابق مجموعه رزمندگان
[4] مصاحبه با آقای صداقت زاده
[5] مصاحبه با آقای حبیب رحیم پور
[6] مصاحبه با آقای علی اکبریان
[7] مصاحبه با خانم قربان
[8] مصاحبه با آقای آزین
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.