عزت نفس؛ یک ویژگی شخصیتی یا یک راهبرد تربیتی؟
چگونه عزیز بمانیم و فرزندانی عزیز تربیت کنیم؟
نویسنده: رضوان زندیه
استادم تعریف می کرد: اوایل انقلاب، بعد از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاه ها، تب اسلامی سازیِ به هر شکل ممکنِ دانشگاه ها، خیلی ها را مبتلا کرده بود و هر دم از این باغ بری می رسید! من جمله بخشنامه ای که به دست ما رسید که خیلی توفنده و پرشور، جایگاه نماز جماعت را در نظام اسلامی متذکر شده بود و دست آخر حکم کرده بود که همه ی اساتید موظفند از این به بعد نماز ظهر و عصر را در نمازخانه ی دانشکده و به جماعت اقامه کنند و گرنه چنین و چنان!
استادم می گفت: نمازی که قبل از دیدن این بخشنامه در نمازخانه خوانده بودم، شد آخرین باری که رنگ نمازخانه ی دانشکده را دیدم و هنوز که هنوز است بعد از گذشت چند دهه از آن ماجرا، گذرم به نمازخانه ی دانشکده نیفتاده است!
حالا این استاد عزیز من که بود؟ مشاور رهبری و وزیر مملکت و یکی از سه چهره ی شهیر انقلابی دانشکده، معروف به سه تفنگدار که روزی روزگاری، در اوج التهابات انقلاب، به ضرب و زور لگد یکی از کلاس های دانشکده را فتح کرده بودند و تبدیل اش کرده بودند به اولین نمازخانه ی دانشکده، که پاتوق بچه مسلمان های انقلابی دانشکده و پایگاه تشکیلانی شان هم بود و به این ترتیت حق آب گل هم داشتند بر نمازخانه ای که حرفش را می زنیم.
با این اوصاف، پر واضح است که استاد عزیز من نه ضد انقلاب و ملحد بود و نه مارکسیست و کمونیست؛ استاد عزیز من، فقط عزیز بود، همین!
حالا این عزیز، دقیقا یعنی چه؟!
البته که همه ی آیه های قرآن فوق العاده اند، اما در این کتاب شریف، آیه ای هست که مدت هاست فوق العادگی اش چشم های مرا خیره کرده و به وجد آورده است؛ الله جل جلاله در سوره مائده آیه ی 54 می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ.
حضرتش در این آیه در توصیف قوم نظر کرده ی محبوبش به چند صفت کلیدی اشاره می فرماید که عبارت اند از:
1. خود را ذلیل گرفتن در برابر مومنین
2. مواجه ی عزت مندانه با کافران
3. مجاهده ی در راه خدا
4. نترسیدن از سرزنش سرزنش کنندگان
علامه مطصفوی در ریشه یابی عزت و ذلت می فرماید: ذلت عبارت است از حقارت و کوچکی در برابر او که برتری دارد و عزت عبارت است از تفوق و برتری داشتن نسبت به او که فروتر و پست تر است و مفاهیمی از قبیل چیرگی و غلبه و قدرت و شدت از آثار این اصل و ریشه هستند.
نمی دانم شما از این توصیفی که خداوند از قوم محبوبش می کند، چه تصویری در ذهن تان نقش می بندد و اگر در خودتان یا اطرافیان تان جستجو کنید کسی را با این صفات پیدا می کنید یا نه؟!
اگر بخواهم ذهنیت خودم را درباره ی این جنس آدم ها تصویر کنم باید عرض کنم که درتصورات من این جنس آدم ها، افرادی هستند که فرمان زندگی شان دست خودشان است و به این راحتی ها نمی شود از مسیری که در پیش گرفته اند منصرف یا منحرف شان کرد یا به کاری وادارشان نمود. نکته ی جالبش اینجاست که این ثبات قدم و نفوذناپذیری، شان مطلق و همیشگی و همه جایی هم نیست و پایش که بیفتد اتفاقا خیلی هم اهل کوتاه آمدن و گذشت و مدارا و فروتنی اند.
و چه طور می شود که این هر دو را در خود جمع داشت؟! شرطش این است که خودت را در آغوش پروردگار عالم که مطلق عزت و علو و برتری فقط و فقط از آن اوست احساس کنی! یعنی پشتت گرم باشد به کسی که احدی در عالم نتواند روی حرفش حرفی بزند یا بدون اذنش نفسی بکشد؛ همان کسی که همه ی عزت و اقتدار عالم یک جا در وجود نازنینش جمع است که خودش در آیه 10 سوره فاطر فرمود: مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً.
اگر بتوانی خودت را در آغوش یک چنین ابرقدرتی احساس کنی، دیگر به حساب آوردن، ترسیدن و متزلزل شدن و حساب بردن از غیر او بی معنا خواهد شد. محکم و استوار در مسیری که پیمودنش را از تو خواسته با حضرتش همراهی خواهی کرد و اگر در برابر کسی هم انعطافی به خرج می دهی و مدارا و فروتنی می کنی، چون مدارا با آن کس هم، امر الهی است و جزئی از برنامه ی پیمودن همین راه است و نه از سر ترس و حساب بردن و قدرت مستقلی برای آن کس قائل بودن.
همین می شود که عبد که باشی و حکم کردن و تحکم را فقط و فقط شایسته ی خدا بدانی، نه تنها حرف زور و بی منطق به گوشَت فرو نمی رود بلکه حتی لحن تحکم آمیز و متکبرانه هم، در تو ایجاد حس مقاومت و نفوذناپذیری خواهد کرد؛ تحکم و تکبر نزد تو فقط و فقط شایسته ی خداست و لاغیر!
بچه ها عزیزند؛ عزت شان را حفظ کنیم!
به این ترتیب فقط یک پدر و مادر عزیز یا یک مربی عزیز است که می فهمد، مطیع و سر به راه و حرف گوش کن نبودن یک بچه ی زیر هفت سال، چه قدر طبیعی، فطری و حتی مطلوب و خواستنی است! یک بچه ی خردسال در حال مواجه با عالمی بکر، دست نخورده و مطلقاً جذاب است که با دیدن، لمس کردن، چشیدن، تجربه کردن و آزمودن می خواهد با این عالم نسبت برقرار کند و شان و جایگاه خودش را کشف کند. حالا تصور کنید که بر سر راه این تجربه کردن و آزمودن، کسی ایستاده باشد که به هر دلیلی مدوام بخواهد ترمز این طفل معصوم را بکشد و با امر و نهی های بی پایان و بکن نکن های بی شمار، این بچه را رام کند، یک گوشه ای آرام بنشاند و در واقع حالی اش کند که تو نمی فهمی و تو نمی توانی و همه چیز خطرناک است و … .
اولاً که بچه تا قبل از سن تمیز، حتی اگر این امر و نهی ها منطقی هم باشد، منطق، دلیل و خوب و بد ماجرا را نمی فهمد و هر امر و نهی خلاف میلش را حرف زور تلقی می کند. ثانیا فطرت الهی عزیز بچه، وادارش می کند که در برابر این حرف زور مقاومت کند و با ما والد_مربی اهل تحکمش به عنوان دشمن زورگوی متجاوز به حق آزادی اش، وارد کش و قوس شود._ که ما بزرگ ترها معمولاً اسمش را می گذاریم لجبازی و حرف گوش نکن بودن_ اگر ما هم وارد این بازی خطرناک شویم و سعی کنیم با به کار بردن انواع ابزارهای تنبیه، مقاومت بچه را بشکنیم و او را رام و حرف گوش کنیم و خدای ناکرده ظاهراً موفق هم بشویم، عملا عزت نفس بچه را منکوب کرده ایم.
اما اگر هوشیار باشیم و البته عزیز، خوب می فهمیم که این جنس مقاومت ها و سرسختی ها، کاملا طبیعی و ناشی از عزت نفس کودک ماست، چون هزاران مورد مشابه اش را در خودمان هم سراغ داریم. می فهمیم که یک انسان عزیز خودش را و درستی انتخاب اش را باور دارد و به این راحتی ها به نیروهای بازدارنده ای که می خواهند او را از آن چه اراده کرده منع کنند، تن نمی دهد و مقاومت جانانه ای می کند!
پس والد_مربی های عزیز، راهبرد تربیتی متفاوتی را در ارتباط با بچه ها انتخاب می کنند که نه تنها احساس فطریِ “به قدر کافی توانمند بودن برای محقق کردن آن چه را که دوست می دارند” مخدوش نکند بلکه این حس ارزشمند را تقویت هم بنماید؛ ما والد_مربی ها هدف نهایی مان این است که در پایان دوره ای که بچه ها تحت تربیت ما هستند، انسان هایی مستقل، قوی، بااراده و متکی به نفس خروجی کارمان باشد و نه بچه هایی ضعیف و توسری خور که در تمام طول زندگی حسِ “نه! من نمی توانم!” را در خود باز تولید می کنند؛ چرا که می دانیم انواع مستکبران و طاغوت های ریز و درشت در عالم هستند که دیر یا زود سر راه فرزندمان قرار خواهند گرفت و سعی خواهند کرد تا برای تامین منافع خودشان به روش های مختلف او را به بردگی بکشند؛ روش هایی که عمدتاً از جنس تحقیر، تهدید، ارعاب، القاء ناتوانی و ضعف و خود کم پنداری است.
و دیگر نیازی به گفتن نیست که انسان یا جامعه ای که به تحکم و ولایت طاغوت تن دهد، چه فرجامی در انتظارش خواهد بود! اکیداً توصیه می کنم سخنرانی استاد پناهیان با عنوان ضرورت احساس قدرت برای زندگی خوب را در همین رابطه بشنوید.
راهبرد تربیتی اسلام برای حفظ و تقویت عزت نفس در هفت سال اول و دوم چیست؟
در هفت سال اول، راهبرد تربیتی اسلام عبارت است از قائل بودن به شان سیادت کودکان، که به طور خلاصه یعنی این که تا آن جا که جا دارد و خیلی حداکثری بچه ها را آزاد بگذاریم تا بچگی کنند و با عنوان و اقسام قانون تراشی های من درآوردی، آزادی شان را حد نزنیم؛ با استقلال طلبی هایشان که نشانه ی رشد است همراهی کنیم و هیچ رقمه از رام و حرف گوش کن بودن فرزندمان _ که متاسفانه به احتمال زیاد نشانه ی شخصیت توسری خور، وابسته و متزلزل او در آینده ی نه چندان دور خواهد بود_ خوش به حال مان نشود.
در هفت سال دوم که دوره ی ادب آموزی فرزند ماست، همین خط سیر به شکل دیگری حفظ می شود و آن این که در تمام دوران آموزش های جورواجور، والدین و مربیان دقت دارند که شان و جایگاه انتخاب گری کودک را مخدوش نکنند، هویت مستقل و مسئول بچه را سرکوب ننمایند، علی الراس برایش تصمیم نگیرند و بدون دخالت دادن او برایش برنامه ریزی نکنند. حتی آموزش رفتارهای دینی و آداب و مناسک را خیلی نرم و تدریجی و متناسب با سن، فهم و توان کودک به پیش می برند تا حس کراهتی در بچه ایجاد نشود و بچه احساس نکند که با تحکم مربیان مواجه است که در این صورت، یک بچه ی سالم و عزیز گارد خود را خواهد بست و جانانه مقاومت خواهد کرد؛ حتی اگر مقاومتش به شکلی شکسته شود و به خواسته های ما تن دهد، به محض این که در محیطی نسبتا آزادتر قرار بگیرد، به همه ی آن ارزش های تحمیلی و ناخودخواسته پشت پا خواد زد.
جناب آقای اعلایی مدیریت مجموعه ی چمران در پاییز سال 99، وبیناری برگزار کردند تحت عنوان عزت نفس که در آن به طور مفصل و طی سه جلسه به ریشه ها و راهکارهای تقویت عزت نفس در والدین و بچه های زیر هفت سال و بالای هفت سال پرداختند. اگر شما هم چنین دغدغه ای دارید، مطمئنم این وبینار ایده های عملیاتی و راه گشای زیادی برای شما خواهد داشت.
محصولات چمرانی مرتبط با این مقاله:
خیلی جالب بود?. کلیت بحت خیلی خوب توصیح داده شد. ای کاش درباره جزئیات و راه کارهای عملیاتی تقویت عزت نفس کودکان، بیشتر صحبت
می شد.