این داستان پیشنهاد میشه به ...
دخترخانم ها و آقا پسرهای 10 تا 12سال
تفسیر کودکانه سوره ی قدر:
سوره ی قدر سوره ی خیلی قشنگی است. خیلی جاها توصیه شده که آن را بخوانیم. در نمازهایمان، قبل از افطار، در ماه رمضان، در شب های قدر، در روزهای جمعه حتی بعضی مواقع گفتند صد یا هزار تا بخوانند. خلاصه این سوره را سعی کنید حتما حفظ کنید، تمرین کنید و زیاد تکرار کنید.
هم خیلی ثواب دارد، هم خیلی جاها می تواند کمک مان کند.
این سوره درباره نازل شدن قرآن در شب قدر صحبت می کند. اینکه قرآن کتاب به این مهمی هست که قرار است به همه ی آدم های عالم کمک کند که راه شان را پیدا کند.
در شبی نازل شده که خیلی اتفاقات مهم دیگری هم می افتد. این شب قدر از هزار شب نه، هزار ماه هم مهم تر و بهتر است. در آن شب اتفاق مهمی می افتد؛ فرشتگان و روح به دستور خدا به زمین می آیند. آن شب تا طلوع سحر سراسر رحمت، امنیت، خوبی و سلام است.
خیلی شب بزرگی است. حتما دیدید شب های قدر، درماه رمضان همه جمع می شوند تا صبح دعا می خوانند و از خدا می خواهند که آن سال، سرنوشت شان به خوبی رقم بخورد. بله اهمیت شب قدر همین است. قدر و اندازه سرنوشت تقدیر آدم ها در آن شب مشخص می شود.
یک سوال سرنوشت ساز: بالاخره سرنوشت ما را خودمان مشخص می کنیم یا خدا یا کسی دیگر؟ اصلا سرنوشت ما شانس هست؟ شانسی من به این مدرسه آمدم؟ شانسی با حسن آقا دوست شدم؟ شانسی مامان و بابام اینجوری شدند؟ شانسی مریض شدند؟ یا واقعا کسی مشخص می کند؟
اگر من در امتحانم موفق شدم خدا اینجوری خواسته؟ اگر من مریض شدم خدا اینجوری خواسته؟ یا نه من کلا خودم خواستم که توانستم این امتحان را قبول بشوم. خودم لباس نپوشیدم که مریض شدم. بالاخره این وسط چه کسی داره سرنوشت ما را تعیین می کند؟
داستان تدبر در سوره ی قدر:
در زمانهای قدیم، یک فرمانده سپاه ایران را با خودش برد تا با یکی از کشورهای شمالی که با ما جنگ داشتند، بجنگد.
فرمانده میدانست که آن لشکر خیلی قوی است. از آنطرف سربازهای ایران هم خسته هستند. مسیر زیادی را با اسب رفتند. همینجوری که میخواستند به جنگ بروند، احتمال اینکه شکست بخورند زیاد بود.
فرمانده با خودش فکر کرد و گفت: من چیکار کنم؟ آهان!
همه را جمع کرد و گفت: ما تصمیم داریم به جنگ برویم اما برای اینکه خیالمان همین جا راحت بشود و ببینیم چهکاره هستیم، میخواهم این سکهای را که به آن سکه سرنوشت میگویم و خیلی هم به آن اعتقاددارم را بی اندازم.
در جنگهای مختلف دیدم که این سکه کمک کرده. یکطرف این سکه مسجد و طرف دیگر عدد است. اگر مسجد بیاید ما حتماً با کمک خدا پیروز میشویم ولی اگر آن عدد بیاید، معلوم میشود که ما پیروز نمیشویم. میخواهم که اینجا هم شما همگی شاهد باشید. من این سکه را میاندازم هوا، ببینید چه جوری میشود.
همه نفسهایشان در سینه حبس شد. اول خیلی جدی نگرفته بودند ولی آنقدر فرمانده جدی حرف میزد که همگی باور کردند.
فرمانده سکه را در دستش گرفت و بالا انداخت. سکه چرخید و روی دست فرمانده پایین آمد. همه نفسها حبس شده بود که ببینند مسجد میآید یا پول؟
فرمانده سکه را برداشت و گفت: هورا مسجد آمده. ما پیروز میشویم.
همه خوشحال فریاد کشیدند: پیروزی بریم به سمت پیروزی.
آن جنگ بااینکه خیلی جنگ سختی بود، یک جنگ سرنوشتسازی شد.
یکی از معاونهای آن فرمانده که آدم زرنگی بود، پیش فرمانده آمد و گفت: اگر این سکه شکست میآمد، شما چهکار میکردید؟ این چهکاری بود که کردید؟ ممکن بود دل همه خالی بشود.
فرمانده سکه را نشان داد و گفت: نگاه کن.
معاون دید که هر دو طرف مسجد است. رو به فرمانده گفت: یعنی شما گول زدید سربازها را؟
فرمانده گفت: نه. من میخواستم که سربازها مطمئنتر بشوند وگرنه معلوم است که شیر یا خط فایدهای ندارد. جنگ که شانسی نیست. حسابوکتاب دارد. من فقط برای اینکه سربازها قوت قلب و اطمینان پیدا کنند که خدا کمکشان می کند، این کار را انجام دادم.
فعالیت تدبر در سوره ی قدر:
ما هم در شب قدر و خیلی جاهای دیگر دعا که میکنیم، این نیست که خودمان آن کار را انجام ندهیم، فقط خدا انجام بدهد. درواقع به خودمان یادآوری میکنیم که خدا هم هست. کمک خدا هم هست.
و با امید به خدا در دل کار میرویم. قطعاً آن تلاش ما و آن سرنوشت ما دست خودمان است ولی کمک الهی هم هست.
باید حواسمان باشد؛ خیلی مهم است که ما در خیلی از کارهای دیگر، مغرور میشویم. میبینیم که کاری که همیشه انجامش میدادیم، ایندفعه شکست میخوریم. چرا؟ برای اینکه حواسمان نبود خدا باید کمکمان بکند. از آنطرف هم اگر فقط بگویم خدا کمکمان میکند، دیگر هیچ تلاشی نمیکنیم. اینجا هم میبینیم که شکست میخوریم. پس سرنوشت ما توسط خود ما، با کمک خداوند تعیین میشود. اگر ما از خداوند بخواهیم و حواسمان باشد که خدا دارد کمکمان میکند، انشاءالله پیروز میشویم.
در سورهی نصر هم اگر یادتان باشد همچین چیزی را یادآوری کردیم.
سورهی قدر به ما این نکته را نشان میدهد که زنجیرهای از اتفاقات، آدمها، رشتهها، طبیعت، خدا و امام زمان علیهالسلام همهی اینها باهم، روی سرنوشت ما اثر دارند؛ بهاضافهی خود ما.
ما باید حواسمان باشد که همهی اینها مؤثر هستند. خب چقدرش دست خودم هست؟ بهاندازهی ارادهی خودم! ولی اینکه واقعاً کل این عالم در سرنوشت من چه اثری میگذارد، من که نمیدانم. وقتی من از خدا بخواهم، کل این زنجیره را میخواهم که خدا مؤثر باشد تا سرنوشت قشنگ و خوبی داشته باشم.
فعالیت:
ده سال دیگر دوست داری چه سرنوشتی داشته باشی؟ میتوانی نقاشیاش را بکشی.
هر موقع که خواستی دعا کنی، هر موقع که شب قدر رسید، میتوانی این نقاشی را بهعنوان یکی از دعاهای مهمت یادآوری کنی.
خدایا من دوست دارم ده سال آینده این شکلی بشوم و این کارها را بکنم.