مدرسه ما با همراهی و مشارکت خانواده هاست که معنا پیدا می کند.
نویسنده: فاطمه حاجی بیگی
احتمالا اسم ماشین آردی به گوش تان خورده است. این ماشین ترکیبی از موتور پیکان و بدنه پژو است، این دو در ظاهر تا مدتی دوام می آورند ولی بعد از زمان کوتاهی به مشکل بر می خورند. به دلیل اینکه کاربرد های شان برای موقعیت های متفاوتی است و این تفاوت ها همراهی را سخت می کند. عدم تعامل خانواده و مدرسه چالشی است که ممکن است مسیر تعلیم و تربیت را دشوار سازد. این مثال را زدم برای اینکه ضرورت همراهی خانواده و مدرسه ثابت شود.
در مقاله زیر به موضوعات زیر می پردازیم:
1. تعامل مدرسه و خانواده چه ضرورتی دارد ؟
2. در تعامل مدرسه و خانواده چه اهدافی تحقق پیدا می کند؟
3. چند نکته مهم
تعامل خانواده و مدرسه چه ضرورتی دارد؟
خانه و مدرسه در انجام وظایف تربیتی مکمل یکدیگر هستند. خانه مدرسه ی اول فرزند و مدرسه، خانه دوم اوست و اگر این دو نهاد روش ها و برنامه های هماهنگ نداشته باشند، در روند رشد کودک اختلال به وجود می آید . دو نهاد خانه و مدرسه نقش اساسی در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان دارند . بین روش ها و منش های خانه و مدرسه باید همسویی و تشابه وجود داشته باشد و یکی از این دو کانون ، کار دیگری را خنثی نکند ، بلکه به عنوان دو جریان همدل و مکمل عمل کنند . مدرسه باید پیشاهنگ ارتباط با خانه باشد و با روشهای گوناگون اسباب مشارکت فکری اولیا را در امر تعلیم و تربیت فرزندانشان فراهم کند.
خانواده، نخستین نهاد اجتماعی است که تأمین کننده ی نیازهای روانی و جسمانی افراد است . کودک از همان ابتدای شیر خوارگی از محیط خانواده متأثر می شود و در بزرگسالی نیز این تأثیر پیچیدگی خاص خود را پیدا می کند. خانواده در رشد شخصیت
فرزندان، تحکیم ارتباط میان اعضای خود و اعتلای فرهنگ جامعه و … نقش و اهمیت به سزایی دارد . فرزند در خانه و در دامان والدین رشد می کند و آماده ی ورود به مرحله ی دیگری (دبستان) می شود. خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد اصلی تعلیم و تربیت هر جامعه ای محسوب می شود .
وضعیت موجود هر جامعه ای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است و وضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایه گذاری هایی است که امروز رو ی دانایی افراد در خانه، مدرسه و جامعه انجام می گیرد.
یک اصل مهم دانایی می گوید : آینده یافتنی نیست ، بلکه ساختنی است اگر به دنبال ساختن آینده جامعه هستید بین خانه و مدرسه پل ارتباطی و دانش افزایی بزنید و اجازه بدهید این پل از جامعه بگذرد.
مثال دختری ر ا تصور کنید که با همکلاسی ها و مربیانش ارتباط خوبی ندارد و پرخاش می کند. در مرحله اول می آییم وضعیت زندگی او را از والدینش جویا می شویم و ریشه یابی می کنیم. به فرض او خواهر کوچک تری دارد که رابطه خوبی با وی ندارد.
حتما باید پیگیری کنیم و راه حل هایی که درست است را به آنها ارائه بدهیم و در این جا خانواده باید به روش تربیتی ای که به آنها داده می شود اعتماد کنند. راهکارهای پیشنهادی می تواند گذاشتن وقت مجزا برای فرزندشان، بازی کردن با او بدون حضور خواهر کوچک تر یا مرور اینکه او را خیلی دوست داریم، باشد.
در تعامل مدرسه و خانواده چه اهدافی تحقق پیدا می کند؟
1_ اعتماد سازی: اگر اعتماد سازی درست نسبت به مدرسه شکل نگیرد، اهداف بعدی هم محقق نمی شود. وقتی که به مدرسه، عوامل اجرایی و مبنای تربیتی آن ها اعتماد نشود، نه تنها ثمره خاصی از آن تحصیل به بار نمی آید بلکه ضرر هایی را متحمل می
شود.
از عواملی که ممکن است والدین به مدرسه اعتماد نکنند الگوی تربیتی ای است که در مجموعه ما اجرا می شود. معمولا این فکر به سراغ شان می آید که با وجود استقلال و آزادی ای که به فرزندان شان می دهیم در آخر دانش آموزانی بی ادب و تربیت تحویل می گیرند.
مربی های ما همگی جوان و بعضا بی تجربه هستند و اولیا این نگرانی را دارند که بی تجربگی آنها در روند تحصیل فرزندشان مشکل ایجاد کند و همین موضوع یک مقدار کار را سخت می کند. حتی گاهی این سوال برای خانواده هایی که مایل به ثبت نام در
مدرسه ما هستند پیش می آید که دلیل هزینه های زیادی که برای دوره ها و کالس ها گذاشته شده است چیست؟
انتظار خانواده ها این است که هزینه ای که در قبال تحصیل فرزندشان دریافت می شود، خرج از نو ساختن ساختمان مدرسه بشود و همین قدیمی بودن ساختمان گاهی اوقات برای شان سوال برانگیز است.
با این حال چه کنیم که اعتماد خانواده ها جلب شود؟
ما نمی خواهیم به آن ها دروغ بگوییم یا فیلم بازی کنیم و از خود واقعی مان دور شویم. فقط نظرشان را با شفاف سازی نسبت به همان چیزی که هستیم جلب می کنیم. درمرحله اول باید حق بدهیم که نگران این موضوعات باشند و در مرحله بعدی اجازه بررسی کردن توضیحاتی که به آنها داده ایم را بدهیم.
قبل از اینکه مدرسه و مربی و … را به آنها بشناسانیم اول خیلی خوب فعالیت های مجموعه را برای شان توضیح دهیم و اعتمادشان را به این کارها جلب کنیم و بگوییم که چه قدر این فعالیت ها در روند رشد فردی و اجتماعی شان تاثیر می گذارد. مثل اینکه بچه ها را اردوی های خوبی می بریم، کارگاه های آشپزی مان را نشان بدهیم یا مکان هایی که در آن نقاشی خالقانه انجام می دهیم و…
وقتی که خانواده ها آن فعالیت های لازم ومفید را می بینند، نظرشان جلب می شود وبعد هم کم کم جذب مربی و محیط و… می شوند.
حالا بعد از توضیح فعالیت ها به سراغ شفاف سازی های دیگر درباره مجموعه می رویم.
ابتدا ویژگی های خوب مربیان مان را بگوییم که درست است تجربه ندارند ولی به خاطر سن کم و پر انرژی بودن شان با بچه ها لحظات شادی را می سازند، بهتر با بچه ها سازگاری دارند. همینطور انگیزه بیشتری برای یادگیری و بودن با بچه ها دارند و قالب ذهنی شان در سیستم های آموزشی دیگر شکل نگرفته و می توانند با مدل فکری ما به راحتی خودشان را وفق دهند.
همین مربی خاص ما در سال های بعد که سابقه و تجربه زیادی کسب کرد، معلم نمونه ای می شود که والدین از همدیگر راجع به او پرس و جو می کنند و خواهان تدریس وی در کلاس درس فرزندشان می شوند.
در ادامه خانواده ها باید ببینند که می خواهند فرزندشان در مدرسه ای با ظاهر شیک و نوساز که آن هزینه ها فقط صرف ظاهر اون مکان می شود باشند یا در مکانی تحصیل کنند که قدیمی است و هزینه ها صرف خود بچه ها می شود. در مورد محیط هم توضیح بدهیم که این مدل تربیتی برای بچه ها خوب و لازم است و بچه ها در این محیط آرامش دارند. تجربه های مفیدی برای زندگی آینده شان کسب می کنند و مهارت ها و استعداد های ذاتی شان تقویت می شود.
در ماه های اول به آن ها این حق را می دهیم که فعالیت های ما برای شان تازگی داشته باشد و حساسیت نشان بدهند ولی به مرور زمان و شفاف سازی حل می شود.
قبل از اینکه به ادامه صحبت بپردازیم باید بگویم که با تهیه بسته مبانی کار با کودک زیر 7 سال به دنیایی گسترده از این موضوع وارد می شوید.
با وجود همه نگرانی ها چرا باز خانواده ها در مدرسه ما ثبت نام می کنند؟
خانواده ها نسبت به این مدل های تربیتی که در مجموعه ما اجرا می شود دیدشان باز شده است. درفضای مجازی تعاریف زیادی از این قبیل مدارس شنیده اند و این انتقال اطلاعات سبب تمایل آنها به بودن فرزند شان در فضای تربیتی نوین می شود . فطرتی که در انسان ها وجود دارد باعث می شود تصمیم بگیرند راه درستی را انتخاب کنند .
در ظاهریک سری شبهه ها و سوالات برای شان وجود دارد ولی در نهایت این تصمیم سخت را برای تعلیم و تربیت فرزندشان می گیرند.
2_ نگرش سازی: دومین هدف تعامل مدرسه و خانواده این است که نگرش و دید آن ها را نسبت به مدل تربیتی خودمان نزدیک کنیم. ما باید علاقه بچه ها را به چشم خانواده ها بیاوریم و به صورت عینی مشاهده گر شور و نشاط فرزندشان باشند. از تاثیرات این بازی ها و خلاقیت ها در تدریس در رشد بچه ها می گوییم. اینجا ما در حال بستر سازی برای فعالیت هایی هستیم که بچه ها به آن علاقه دارند. البته علاقه ای که به طور فطری در آنها هست نه علاقه کاذبی که ذائقه نادرستی را برای شان به ارمغان می آورد. در کل این ایجاد پذیرش را باید در مراحل مختلف پدید بیاوریم. ممکن است زمان ببرد ولی وقتی که همراه می شوند حتی بقیه والدین را هم با خودشان همراه می کنند.
یک وقتی می بینیم که والدین اولین ایده ها را از ما می گیرند و وقتی که اثرش را دیدند با خالقیت خودشان هم راه های دیگری را امتحان می کنند. با بقیه والدین هم این اثر بخشی را در میان می گذارند و این زنجیره ی مثبت قطع نمی شود.
البته ما برای ایجاد این نگرش درست و همسوسازی خانواده ها، جلسات و کارگاه هایی را برگزار می کنیم که هم باعث دانش افزایی والدین گرامی می شود هم جلسات فردی و تک به تک برای خانواده به طور خصوصی برگزار می شود تا از اوضاع اخلاقی و تحصیلی فرزندشان آگاه باشند.
3_ هماهنگی : اگر به دو هدف قبلی رسیده باشیم، ناخودآگاه کمی از هماهنگی هم جلو می رود. خانه و مدرسه باید با یگدیگر همسو باشند. این درست نیست که ما یک راه و روشی را برویم ولی خانواده بالعکس ما پیش برود. ما تمامی فعالیت هایی که هر روز انجام می شود را باید در گروه ها و کانال ها بارگزاری کنیم و گزارش کار داشته باشیم. پیشنهاد های بازی و راه حل های تربیتی را ارائه بدهیم. وقتی نتیجه و پیشرفت ها توسط خانواده دیده می شود خودشان هم علاقه مند می شوند و حتی می شود از آن ها کمک گرفت.
هر چه قدر که برای همسو کردن مدرسه و خانواده تلاش کنیم کم است. از خانواده هایی که همراهی می کنند و کاملا همسو هستند می شود برای ارتباط با دیگر خانواده ها کمک گرفت. به طور مثال از آن ها می خواهیم که به صورت داوطلبانه برای بچه ها قصه گویی داشته باشند یا هر فعالیتی که در آن مهارت دارند و نیاز به کمک در اون حیطه است. در هیئت های خانوادگی ای که داریم همکاری مادران و پدران دوست داشتنی خانواده چمرانی ها به چشم می آید.
چند نکته مهم:
تعامل مدرسه و خانواده باید درحد تعادل و متعارف باشد.
تعامل یک مادر و پدر یا مسئولیت گرفتن شان نباید باعث تبعیض بین بچه ای که والدینش همراه هستند با بچه ای که والدین همراه ندارد بشود. برای مثال نباید دانش آموزی که والدینش جزو نماینده ها هستند یا رفت و آمد بیشتری به مدرسه دارند، نمره بیشتری نسبت به بقیه بگیرد یا همیشه او مورد تمجید قرار بگیرد.
نسبت به زمان بر بودن پذیرش خانواده ها و برطرف شدن چالش های پیش رو با آنها صبور باشیم.
برای آشنایی با مباحث کامل تر و تخصصی تر به بسته مبانی کار با کودک زیر 7 سال مراجعه کنید.