مجموعه داستان های قهرمانان انقلاب

قهرمان اول : شهید چمران

جوراب بافی

پدر شهید چمران یک کارگاهی داشت که در آن جوراب میبافتند. برای دوختن جوراب، یک دستگاه های مخصوصی داشتند، ولی این دستگاه شان یک پیچی داشت که خیلی زود خراب می شد. وقتی خراب می شد باعث می شد که دیگر نتوانند جوراب جدید ببافند و کارشان تعطیل می شد و پول در نمیاوردند.
چون آن قطعه گران بود و از خارج میخریدند، نمی توانستند به این راحتی ها تهیه اش کنند.
مصطفی و داداشش که در کارگاه به پدرشان کمک می کردند، کمی فکر کردن و تلاش کردن شبیه آن قطعه را خودشان درست کنند.
اتفاقا موفق شدند و توانستند دوباره دستگاه جوراب بافی شان را راه بیندازند.
کارگاه های دیگر که همین مشکل را داشتند خیلی خوشحال شدند.  وقتی فهمیدن می شود آن قطعه اینجا هم درست شود، پیش بابای مصطفی رفتند و از او خواستند که مصطفی برای آنها هم قطعه درست کند تا بتوانند بخرند.
یواش یواش آنقدر کارشان گرفته بود و کارگاه های مختلف می خواستند از آنها قطعه بخرند که کارگاه شان را عوض کردند و یک کارگاه تولید لوازم یدکی  راه انداختند و در کارشان خیلی هم موفق شدند و دیگر از این راه پول در می آوردند.

پیشنهاد فعالیت بعد از قصه:

۱. می توانیم به کارگاه جوراب بافی یا پارچه بافی بروند.
۲. میتوانیم از بچه ها بخواهیم یک وسیله الکترونیکی خراب را باز کنند، سعی کنند نقشه اش را، بکشند و از قطعاتش سر در بیارن.
۳. یک وسیله باتری ای که مشکل جزیی دارد را بدهیم که سعی کنند درستش کنند.
۴‌. تجربه کار با سیم، باتری و چراغ ال ای دی.
۵. ساخت یک وسیله که خودشان اختراع کردند، چسباندند پرچم ایران روی آن و گذاشتن بازارچه برای فروش محصولاتشون.

مجموعه داستان های قهرمانان انقلاب

قهرمان اول : شهید چمران

قلک و مرد فقیر

یک شب تاریک که مصطفی کوچولو داشت به خونه شان بر می گشت، هوا خیلی سرد بود و برف شدیدی می بارید.

در  راه یک دفعه چمشش به یک فقیری افتاد که خانه یا اتاق گرمی برای خوابیدن نداشت و یک گوشه خیابان نشسته بود و داشت از سرما می لرزید.

مصطفی خیلی ناراحت شد، دلش سوخت. همش می خواست برای آن آدم، یک کاری بکند، ولی نه پولی داشت که به او بدهد، نه جایی می شناخت که آن را ببرد.

خیلی فکر کرد…

ولی هیچ کاری که از خودش بر بیاید و بتواند انجام بدهد به ذهنش نرسید. خیلی غصه دار شد و ناراحت راه به  سمت خانه شان راه افتاد.

به خانه رسید و آرام توی رخت خوابش خوابید. اما هر کاری کرد از فکر آن فقیر بیرون نیامد و خوابش نبرد.

فردا، صبح اول وقت به مسجد محل شان رفت. دوستانش را جمع کرد و چیزی که دیروز دیده بود را برایشان تعریف کرد .

مصطفی گفت: ما پولمون نمیرسه که خودمون تنهایی برای اون نیازمند لباس تهیه کنیم، بیاین هرکی هر چه قدر میتونه پول بذاریم رو هم. پولامونو جمع کنیم و با هم دیگه براش لباس تهیه کنیم.

بچه ها  قلک هایشان را شکاندند و پول هایشان را روی هم گذاشتند.

به بازار رفتند و یک کاپشن گرم خریدند. آن را کادو کردند و همه با هم  به آن آقای نیازمند دادند.

پیشنهاد فعالیت بعد از قصه:

 درست کردن قلک.

 درست کردن یک هدیه برای یک فرد نیازمند.

 نقاشی یا کلاژ لباس های گرم و وسایل گرم کننده.

مجموعه داستان های قهرمانان انقلاب

قهرمان اول : شهید چمران

مهربانی با حیوانات

یک روز مصطفی کوچولو می خواست به نانوایی برود و یک نان بخرد. در گوشه ای از خیابان یک سگ  دید. سگ کنار خیابان نشسته بود و پارس می کرد.

مصطفی کوچولو نگاهی به سگ کرد و با خودش گفت: فکر کنم گشنش باشه.

میخواست برای سگ یک نان بخرد اما فقط پول یک نان را داشت.

مصطفی کوچولو به نانوایی رفت و به آقای نانوا گفت: آقا من فقط پول یه نون دارم. ولی یه سگه اونجا نشسته که خیلی گشنشه.

آقای نانوا که مرد خیلی مهربانی بود، گفت: ما امروز آبگوشت داریم. سگ ها هم گوشت خیلی دوست دارن. میتونی این نون های خشک رو بریزی تو آبگوشت تا هم نرم بشه هم مزه ی گوشت بگیره تا سگ هم خوشش بیاد.

مصطفی کوچولو خیلی خوشحال شد. با کمک عمو نانوا، نان های خشک را داخل آبگوشت ریخت و برای سگ برد.

سگ خیلی خوشحال شد و سریع غذا را خورد.

پیشنهاد فعالیت بعد از قصه:     

             

  •  اجرای داستان به صورت نمایش خلاق، همراه با بازی صدای حیوانات.
  •  غذا دادن به حیوانات.
  • پانتومیم برای اینکه بچه ها  حیوانات مختلف را تشخیص دهند.
  • کلاژ حیوانات مختلف، با محل زندگی،‌ نوع غذا و..همراه با مقوا،کاغذ رنگی، برگ درختان، کاموا و پنبه.
بخوانید  داستان پنبه زن شهید بهشتی