هویت و عزت نفس، دو روی یک سکه
نویسنده: مهدیه ولیخانی
در روزگاری بهسر میبریم که همهی ما به عنوان انسان بیشتر از قبل به دنبال معنا و مفهومی برای خود، بودن، شخصیت، و هر آنچه ما را در طی مسیر زندگی یاری کند میگردیم. در تحقیقات نیز بیشتر از گذشته به انسان و جایگاه او در این جهان پرداختهشده است. نظریههای گوناگونی در مکاتب و جهانبینیهای مختلف در این مورد وجود دارد.
ارزش ها و اعتقادات، مفاهیم عمیقی مانند مرگ، مسئولیت، هدف، استقلال و همچنین روابط با دیگران بالاخره ذهن انسان را به خود مشغول خواهند کرد. او در برههای از زندگی به هر آنچه که از کودکی با خود آورده است نگاه میکند و دست به راستیآزمایی آنها میزند. او میخواهد نظامارزشی خودش را پیریزی کند. شخصیت خودش را بررسی کند تا نقاط قوت و نقاط ضعفش را بشناسد. و به طور کلی جهان را خودش تجربه کند.
اینجاست که با مفاهیمی مانند هویت، عزتنفس، مسئولیت، خردورزی، انتخاب، نیاز، خانواده و دنیایی از پرسشها در مورد خودش و جهان پیرامونش مواجه میشود. و ما هم برای خودمان و هم به عنوان پدر و مادری که مرجع بسیاری از این پاسخها هستیم و یا حتی به عنوان معلم و مربی بلاخره روزی با نوجوانی که به دنبال جواب همه این سوالات است مواجه خواهیم شد.
حتی قبل از نوجوانی منِ مادر یا منِ پدر بار این مسئولیت را به دوش خودمان حس میکنیم که طوری با فرزندانمان رفتار نکنیم که ریشههای عزتنفس را در او خشک کنیم.
انسانها برای کشف وجود خود علاقمند و مایلند هویت شخصی خود را پیدا کنند یا خلق کنند و آغاز این علاقمندی به دوران نوجوانی برمیگردد.
در این راستا عزتنفس یا ارزشگذاشتن به ویژگیهای خود که یکی از موضوعات مهم و قابل بحث مسیر رشد محسوب میشود، میتواند به شکلگیری یکی دیگر از جنبههای مهم رشد که همان شکلگیری و تکوین هویت فردی است بیانجامد.(1)
عزتنفس و هویت دو زیربنای مهم در زندگی انسان هستند که به شکلدهی هویت سالم یا ناسالم کمک میکنند.
در این مقاله به بررسی مطالب زیر میپردازیم:
- هویت چیست؟ عزتنفس چیست؟
- ضرورت پرداختن به هویت، ضرورت پرداختن به عزتنفس
- مولفههای موثر در شکلگیری هویت و عزتنفس
- تاثیر عزت نفس و هویت بر یکدیگر
هویت چیست؟ عزتنفس چیست؟
برای اینکه معنی هویت را بررسی کنیم لازم است که در قدم اول نیم نگاهی به تعریف کلمه هویت داشته باشیم.
• هویت در فرهنگ معین هستی، وجود، آنچه موجب شناسایی شخص باشد و شناسنامه معنا میشود. (2)
«هویت یا “الهویه” کلمهای عربی و به معنای “اتحاد به ذات” یا “انطباق با ذات” است . “اتحاد به ذات” به معنی شناخته شدن و یکی بودن موصوف با صفات اصلی و مورد نظر است. یعنی وقتی از هویت واقعی پدیدهای سخن به میان میآید، باید آن سخن طوری باشد که نشان دهد آن پدیده، به راستی گویای ماهیت وجودی خویش است. هیچ پدیده ای نیست که دارای هویت نباشد؛ زیرا پدیده آن است که واقعیت خارجی داشته باشد ، در وصف آید و در فهم گنجد (الطایی ، 1813 ،به نقل از اکبرپور ، 1831)
بعد از بررسی لغوی هویت، لازم است تعریف هویت را از نگاه روانشناسی، جامعهشناسی و حتی تعریفی که به زبان ساده آن را بیان کند بپردازیم.
• هویت، درک هر شخص از خود و هویت اجتماعی درک هر شخص از خود و دیگران از یک سو و درک دیگران از خود و غیر خود از سوی دیگر است.(3) »
• هویت مجموعه نگرشها، ویژگیها و روحیات است که یک فرد را از دیگران متمایز میکند.(4)
• هويت چارچوبي واقعي است كه به فرد و گروه كمك ميكند تا دربارة موضـوعها داوري كنند وآنها را خوب، ارزشمند و تحسين برانگيز معرفی نمايند.(5)
تعریف هویت دینی:
هویت مجموعه معانی است که چگونهبودن را در خصوص نقشهای اجتماعی به فرد القا میکند و یا وضعیتی است که به فرد میگوید او کیست و مجموعه معانی را برای فرد تولید میکند که مرجع کیستی او را تشکیل میدهند. هویت دینی از مهمترین زیر شاخههای هویت است که به سطحی از دینداری میپردازد که در اجتماع دینی تعریف میشود. هویت دینی نشاندهنده احساس تعلق به دین و جامعه دینی است. هویت دینی در واقع همان آثار که در فرد دیندار وجود دارد. به تعبیری بهتر با پذیرش دین به عنوان اصل اعتقادی، تعهد و احساس تعلق به آن، در زندگی و وجوه مختلف زندگی فرد پرهیزگار تغییرات و نتایج مهمی ایجاد میشود که همان هویت دینی است.(6)
تعریفی که در این مقاله مد نظر است عبارت است از:
« نمود هستی ما، یعنی آنچه ما با آن در جامعه شناخته میشویم و به چشم میآید. تمام نگرشهای ما، جنیست، ملیت، قومیت، همهی این موارد هستهی اصلی هویت ما محسوب میشوند.»
چیزی که ما به عنوان هویت با آن درگیر هستیم و باید برای آن تدبیر کنیم، نمود این هستی است. زیرا هویت بر خلاف شخصیت، یک امر بیرونی و اجتماعی است. مگر آنکه مولفه شخصیتی به حدی بروز و ظهور بیرونی داشته باشد که جز هویت فرد شود مثل القابی که ائمه علیهم السلام با آنها شناخته میشدند.
اینکه “من کیستم” یک سر موضوع است و اینکه در نگاه دیگران “چگونه هستم” و چه چیزی از این من نمود دارد سر دیگر موضوع است. رفتار، ظاهر، لباس و هر آنچه از من در معرض نشان داده شدن است و من با آنها شناخته میشوم هویت محسوب میشود.
و نتیجه ترکیب این نمود و هستی “تمایز” است. یعنی هویت باعث میشود من از فرد دیگر متفاوت باشم و فردیت من حفظ شود.
و در اینجا تفاوت هویت فردی و اجتماعی خودنمایی میکند زیرا هویت فردی قائل بر تفاوتهاست و هویت جمعی قائل بر شباهتهاست. بخشی از هویت ما بیهمتاست و روی استقلال فردی ما بنا شدهاست و بخش دیگری با سازگاری ما در جامعه تعریف میشود.
در ادامه به تعاریف موجود برای عزت نفس میپردازیم.
تعاریف عزت نفس:
اصطلاحی در روانشناسی که بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزشهای خود می باشد.
عزت نفس، منزلتی است که نزد خود کسب میکنیم(6).
عزت نفس دو جنبهی مرتبط به هم دارد: احساس کارآمدی شخصی و احساس ارزش شخصی. عزت نفس ترکیبی است از اعتماد به نفس و احترام به خود. عزت نفس یعنی اعتقاد داشتن فرد به این که تواناییها و شایستگیهای لازم برای زندگی را داراست و لیاقت زندگی کردن را دارد(7).
عزت نفس اعتقاد و باوری است که فرد نسبت به ارزش و اهمیت خود دارد.(8)
عزت نفس، ایمان داشتن فرد به ارزش کلی خودش است که در نهایت یک ویژگی خاص آن فرد به حساب می آید که هرچند تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد، تغییر دادن آن بسیار سخت است.
اما در نگاه ما تعریف عزتنفس به این شرح است:
« من به خودم در نقش یک انسان احترام میگذارم. یعنی خودم را به عنوان یک انسان بین همهی انسانهای دیگر میبینم. اول از همه برای خودم احترام قائلم و برای افعالم،کارهایم، ارزش قائلم. برای نیازهایم، علاقههایم ارزش قائلم، جایگاهی قائلم و از طرف دیگر خودم را نیز توهمی نمیبینم، خود واقعیام را میبینم.»(9)
نکتهای که لازم است به آن توجه کنیم این است که تعاریف این دو مفهوم تنها لایهی اولیه این دو مفهوم را بیان میکنند، در حالی که نه هویت را میتوان در یک تعریف کوتاه خلاصه کرد و نه عزت نفس را و این پیچیدگی درونی به این علت است که عوامل زیادی دست به دست هم میدهند تا هویت شکل بگیرد و روی دیگر خود که عزت نفس است را نشان دهد.
ضرورت پرداختن به هویت، ضرورت پرداختن به عزتنفس
با توجه به تعریف هویت وقتی یک چیز تا این حد جامع و بزرگ است پس یک امر مهم در زندگی محسوب میشود و ماهیت آن نقش اساسی در زندگی فرد دارد.
هر کدام از ما به عنوان مرد یا زن ایرانی مسلمان یک هویتی داریم، اما آیا با این موارد به چشم می آییم؟
مرد بودن یا زن بودن خود را میبینیم؟ نسبت به آنها خودآگاه هستیم؟ و حتی آیا آنها را دوست داریم؟
و نوع پاسخ به این پرسشها باعث میشود:
- افراد نسبت به کارهایی که انجام میدهند از روابطی که دارند احساس رضایت و آرامش داشتهباشند یا نداشتهباشند.
- احساس کنند امور طوری که دوست دارند یا ندارند پیش میرود یا نه.
- و در نهایت چیزهایی که در خودشان هست را دوست دارند یا خیر.
همهی این موارد از انسان، فردی با شخصیت قوی یا ضعیف میسازد. خروجی این دو گونه نگرش افراد با عزت نفس بالا یا افراد با عزت نفس پایین را میسازد. پس هرچقدر شناخت ما نسبت به هویتمان بیشتر باشد، آن نمود یا هستی که نشان دهندهی ماست قویتر باشد، مستقلتر باشد و نظام ارزشی خودش را داشته باشد از ما فردی با عزت نفس بالا یا فردی با عزت نفس پایین می سازد.
مولفههای موثر در شکلگیری هویت و عزتنفس
یکی از مفاهیم مهم، کاربردی و تاثیرگذار در شکلگیری شخصیت و مولفههای آن عزتنفس است که توجه به آن رشد و بالندگی را بههمراه خواهد داشت.
از طرفی موفقیت، خلاقیت، شکوفایی استعدادها و قوای فکری وعاطفی در گرو شکلگیری هویت سالم است.
1- قسمت عمده شکلگیری هویت و عزتنفس در بستر برقراری ارتباط اجتماعی است.
« اولین سرچشمهی عزت نفس این است که ما چقدر در خانواده، در جامعه پذیرفته میشویم. چقدر طرد میشویم. آدمهای خیلی قوی اصولا آدم هایی هستند که در خانواده خود خیلی خوب پذیرفته شدند، خیلی خوب دیده شدند و جایگاه خوبی داشتند.»
در ایبوک حلقهگمشده که به بررسی نقش عزتنفس در زندگی میپردازد به طور کامل به این مبحث پرداخته و حتی “پذیرفته شدن” در این کتاب به عنوان سرچشمه اصلی عزت نفس معرفی میشود.
در واقع نقش خانواده هم در داشتن عزتنفس و هم در شکلگیری هویت بسیار پررنگ است و پایههای هر دو اول در خانواده ساخته میشود. و در مرحلهی بعد معلم، مدرسه و به طور کلی نظام آموزش و پرورش به عنوان متولی تربیت جایگاه مهمی را دارند.
در مورد هویتسازی نیز همین امر نقش پررنگی دارد زیرا هر فرد در جامعه به ناچار نقشی را به عهده دارد که خود این نقش هویت ساز است. نقش محصل هویت محصل بودن ایجاد میکند. شغلی که هر فرد دارد به نوعی او را درگیر نقشی در جامعه میکند که هویت ساز است.
حتی نوجوان امروزه بنا به نقش اجتماعی خود وظیفه به عهده دارد.
جامعه از او این توقع را دارد که نقش جسمی و جنسی خود را بپذیرد، آمادگی برای پذیرش شغل داشته باشد، با مهارتها و مفاهیم و آداب زندگی اجتماعی آشنایی داشتهباشد، رفتار مسئولانه در مسائل اجتماعی داشته باشد، به ارزشهای اجتماع متعهد باشد.
که همهی این موارد به نوعی در ساخت هویت نقش دارند.
2- عامل مهم دیگر تقویت مهارتهای فردی است.
برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند از حداکثر توانمندیهای بالقوه خود برخوردار شوند باید نگرش مثبت نسبت به خود و به محیط داشته باشند، این نگرش مثبت ایجاد انگیزه برای تلاش میکند. این داشتن نگاه مثبت به خود مبنای داشتن عزتنفس است. به همین دلیل پرورش عزتنفس در کودکان و نوجوانان، که از مهمترین وظایف اولیا و مربیان میباشد، با ایجاد بستر مناسب برای پرورش مهارتها، بنا به استعداد و توانمندی و تفاوتهای فردی، بسیار مهم است.
در نتیجه وقتی کودک یا نوجوان مهارت فردی خود را تقویت میکند، میتواند نقش اجتماعی برعهده بگیرد درنتیجه در ساخت هویت او جایگاه پیدا میکند.
3- عامل مهم بعدی داشتن نظام ارزشی است.
که در مقاله نظام ارزشی، سرچشمه هویت و عزتنفس به طور کامل به این امر مهم پرداخته شده است و از زوایای گوناگون آن را بررسی کرده است.
چه در ساخت هویت و چه در ایجاد عزتنفس اینکه فرد برای خودش مبنا و اصول و ارزشهایی را به عنوان زیربنا داشته باشد هویت سالمتر و شخصیت قویتری خواهد داشت زیرا در بزنگاههای تصمیمگیری در زندگی این نظام ارزشی است که اولویتها را به ما یادآوری میکند. و انگیزه رسیدن به اهدافمان را ایجاد میکند.
4- مسئولیتپذیری و خردورزی عوامل مهم دیگر هستند.
هر انسانی باید نیازهای خود را بشناسد و مسئولیت برآورده کردن آن ها را به شکل خردمندانه بهعهده بگیرد. همچنین باید بتواند نیازش را بهگونهای تأمین کند که مانع تامین نیازهای دیگران نباشد. همچنین باید نیازهایش را متوازن ارضا کند زیرا این کار باعث رشد و ایجاد رضایت درونی میشود و از او فردی سازگار و در عین حال مستقل میسازد. با توجه به این موارد متوجه میشویم که حتی مسئولیتپذیری در قبال خودم، هویت فردی من را تقویت میکند.
از طرف دیگر به میزانی که به عنوان والد به بچهها بهخصوص در دورهی نوجوانی مسئولیت جدی متناسب با سن و جنسیت آنها بدهیم، او احساس میکند که دیگر بزرگ شدهاست. جدی شدهاست. شما به میزانی که پدر و مادر یا مدیر به شما مسئولیت تفویض میکند، حیطهی اختیار میدهد، پول میدهد، از شما کاری را میخواهد، شما احساس میکنید که به شما اعتماد کرده، شما احساس میکنید که فرد توانمندی هستید. و این باعث تقویت عزتنفس میگردد.
5- یکی دیگر در از عوامل مهم در شکلگیری هویت سالم داشتن گفتگوی درونی مثبت در مورد خود است.
که در عزت نفس یکی از سرچشمههای مهم در ایجاد آن همین احساس نسبت به خود معرفی میشود.
6- داشتن دستاورد در زندگی به هویت سازی و داشتن عزتنفس کمک میکند حتی احساس موفقیت همین کار را میکند.
افراد دارای هویتِ موفق، دیدگاه متمایز خودشان را بهصورت مثبت، احساس میکنند و دنبال راهکارهایی هستند که این دیدگاه را نسبت به خودشان گسترش دهند.افراد دارای هویتِ ناموفق، افرادی هستند که هویتِ شکست دارند. همچنین آنها در مورد خودشان تفکرات متمایز منفی دارند و از جلمههایی مانند «من نمیتوانم، من آدم بهدردبخوری نیستم، من ارزشی ندارم و …» بسیار استفاده میکنند.
این احساس رسیدن یا احساس موفقیت باعث میشود که من احساس کنم که من میتوانم. یا من آدمی هستم که فقط ضعف نیست، توانمندی هم دارم، از پس آن برمیآیم. در آخر من هستم.
به دلیل گسترده بودن و پیچیده بودن این دو مفهوم به طور قطع میتوان مولفههای زیادی را پیدا کرد که در ساخت هر دو به طور مشترک نقش ایفا میکنند. زمان، خانواده، رسانههای جمعی، ساختارهای کلان مانند نظام آموزش و پرورش همه بسترهایی برای ساخت هویت و عزتنفس محسوب میشوند. که به خودی خود مولفههایی را به این لیست اضافه میکنند.
حتی طبق نظریه اریکسون، محیط رسمی دانشگاه فرصتی است که فرد میتواند فعالانه تمایلات خود را به نمایش بگذارد و در جهت استوار ساختن هویت شخصی خود تلاش کند. علاوه بر آن محیط آموزشی عقلانی که در آن آگاهی، تحلیل و انتقاد از جریانات اجتماعی ایجاد میشود تحول هویت را تسهیل مینماید یعنی هر زمانی امکان دارد که نقش و جایگاه مولفههای موثر بر هویت و عزتنفس دستخوش تغییر شوند.
تاثیر عزت نفس و هویت بر یکدیگر
با بررسی عوامل موثر بر شکلگیری عزتنفس و هویت این موضوع روشن میشود که تا چه حد این دو در هم تنیده هستند گویا هر دو در یک رابطه رفت و برگشتی با هم تعامل دارند به گونهای که نبود یکی کارکرد دیگری را با مشکل روبرو میکند و بود یکی باعث تقویت و حضور دیگری میشود.
با اینکه در بیشتر مقالات به این موضوع اشاره میکنند که عزتنفس امری درونی و هویت امری بیرونی است این تحقیق نشان میدهد که این مفاهیم دو روی یک سکه هستند. کسی که عزتنفس نداشته باشد، شخصیت قوی ندارد و در پیچ و خم زندگی روزمره هر روز رنگ و لعابی به خود میگیرد که چرایی آن را هم نمیداند. ادراک مشخصی از خودش و توانمندیهایش ندارد و شخصیتی پیرو پیدا میکند. و در بیان جامعتر هویت مستقلی نخواهد داشت. با توجه به اینکه هویت مفهوم یکپارچهای از هویت جنسیتی، هویت دینی، هویت ملی، هویت قومی و … است و در واقع جوابی به سوال ” من کیستم؟” است، عزتنفس نقش کلیدی در پاسخ به این سوال دارد.
نتیجهگیری
در هر جامعهای فرهنگ و هویت، امور و مفاهیمی هستند که در آن جامعه ساخته میشوند و عوامل زیادی دست به دست هم میدهند تا تشکیل هویت در افراد مختلف و در زمان متناسب شکل بگیرد. چه تعداد انسانهایی که بدون درک هویت و داشتن رضایت از زندگی عمرشان را به پایان رساندند.
مأموریت و بودن به عنوان انسان و توصیفی که انسان از خودش و زندگیاش دارد، دیدن نقاط قوت و نقاط ضعفش، علاقههایش و مسئولیتش و داشتن روابط عمیق و معنادارش در اجتماع همه در گرو درکی است که او از خودش دارد به معنای کلی در گرو عزتنفس اوست.
و همه این موارد زمانی حاصل میشود که انسان خودش را باارزش بداند و هویت و شخصیت مستقلی داشته باشد. زیرا افرادی که توانایی و قدرت انتخاب ندارند و نمیتوانند ثبات و انسجام در زندگی داشته باشند. از خود شناخت درست ندارند و نمیدانند چه باید بکنند.
در کلام الهی، از خودبیگانگی، حاصل از «خدابیگانگی» تلقی شده است. آنجا که می فرماید :
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۹﴾
«در زمره آنانی نباشید که خدای را از یاد بردند ، پس خود را نیز از یاد بردند» ( سوره حشر آیه 19 ) .
منابع
1- مقاله هویت و عزتنفس
2- فرهنگ معین
3- مقاله رابطه بین عزتنفس و سلسهمراتب ارزشها با هویت اجتماعی
4- پارسی ویکی
5- مقاله امام خمینی و بازسازی هویت
6- تعریف هویت دینی
7- کتاب “عزت نفس” ناتانیل برندن، نظریهپرداز و محقق عزت نفس
8- تعریف عزتنفس
9- تعریف عزتنفس
10- تعریف عزتنفس در ایبوک حلقهگمشده (مجموعه چمرانیها)
11- کتاب «جامعه و عزت نفس در جوانان»، روزنبرگ
12- مقاله هویت چیست
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.