دختر ها و پسرهای مدرسه ی شهید چمران در این ایام یک برنامه ی مهم داشتند…
قرار بود به مناسبت شهادت سید حسن نصرالله و به امید پیروزی مقاومت، با کمک یکدیگر، رو به روی مدرسه یک موکب راه اندازی کنند.
غوغای عجیبی در مدرسه دخترانه و پسرانه برپا بود.
به هر کلاسی که سر میزدم مشغول انجام یک بخش از کار بودند.
گروهی از پسر ها با عمویشان مقدمات برپایی موکب را فراهم میکردند.
در مدرسه ی دخترانه گروهی مسئول فضاسازی موکب دخترانه بودند.
یک عده از دختر های بزرگتر هم در حال تدارک غرفه ی کودک بودند.
گروهی مسئول تهیه شربت بودند.
یک کلاس حلوای نذری آماده میکرد.
گروهی از بچه ها به دنبال سیم باند و میکروفون بودند تا اشعار حماسی پخش کنند.
در کمتر از یک ساعت همه ی نذری ها بین مردم پخش شد و شور و شوق بچه ها هر لحظه بیشتر میشد.
لبخندی روی لبانم مینشیند و به سرعت محو میشود…
کاش کودکان غزه و لبنان هم مثل کودکان مدرسه ی ما امروز خوشحال باشند…