مجموعه داستان های قهرمانان انقلاب

قهرمان هفتم : شهید اشرفی اصفهانی

نامه به امام جون

عمو اشرفی اصفهانی، یکی از دوستان نزدیک امام بودند.

یک روز عمو اشرفی درِ حیاط را باز کردند، دیدند که برای ایشان یک نامه از طرف امام آمده است. عمو خیلی خوشحال شدند که نامه از طرف امام است. با خوشحالی آن را باز کردند و شروع به خواندن آن کردند.
در نامه نوشته بود: سلام آقای اشرفی، در کرمانشاه مردم به کمک شما احتیاج دارند، لطفا همراه خانواده به آنجا بروید. فقط هوای آنجا سرد است، همراه خود لباس گرم ببرید.

آقای اشرفی بعد از خواندن نامه به خانه رفتند و همراه خانواده شان وسایل سفر را آماده کردند و راهی کرمانشاه شدند.
وقتی وارد خانه ی خود در کرمانشاه شدند، آقای اشرفی دیدند که چند سرباز، بیرون خانه نگهبانی می دهند، بیرون آمدند و به آنها گفتند: هوا خیلی سرده، بیاین داخل خانه تا گرم شوید.

اما آنها گفتند: رییس ما به ما اجازه نداده که داخل بیایم، باید همینجا نگهبانی دهیم.
عمو اشرفی به خانه آمد و با رییس سربازها تماس گرفت و گفت: یا به این سربازا اجازه بدین بیان خونه ی ما، یا براشون یه اتاق گرم بیرون بسازید. رییس سرباز ها قبول کرد تا برای آنها اتاقی را آماده کنند.
سرباز ها از اینکه مجبور نبودند در سرما نگهبانی بدهند خیلی خوشحال شدند و خیلی از عمو اشرفی تشکر کردند‌.

پیشنهاد فعالیت بعد از قصه:

آماده کردن یک نامه برای امام جون با کمک بچه ها.

درست کردن خانه ی سربازها با کارتن، وسایل بازیافتی،چسب، قیچی.

بخوانید  قصه رفتار با بچه ها

بچه ها نقش پستچی را بگیرند و نامه های مختلف را آماده کنند تا آنها آن نامه ها را به جاهای مختلف برسانند‌.