یک داستان خوشمزه چمرانی؛ باغ میوه و مهربانی پیامبر
مفاهیمی مثل مهربانی و بخشندگی اگر از طریق الگو سازی برای کودکان مطرح شود، تاثیر بیشتری دارد و کودک سعی می کند خودش را مانند الگو کند. یک از راه های الگو سازی قصه گویی است. شما می توانید داستان هایی از مهربانی و بخشندگی و سایر صفات خوب را از بزرگان دین برای کودکان تعریف کنید.
داستان باغ میوه، الگو سازی از صفت مهربانی و بخشندگی پیامبر اکرم ص می باشد که برای کودکان بالای پنج سال مناسب می باشدو.
یکی بود، یکی نبود.
حسن آقا و مهدیه خانم باهم خواهر و برادر بودند که در یک خانه ی قشنگ و کوچک زندگی می کردند.
خانه شان یک حیاط داشت. که حسن و مهدیه در آن بازی می کردند. یک درخت خرما از دیوار های کنار حیاط، داخل خانه شان آمده بود.
حسن و مهدیه هر روز از دیوار بالا می رفتند و با خوشحالی کلی خرما از آن درخت می چیدند و می خوردند.
یک روز آقای همسایه که خیلی بد اخلاق بود، به خانه ی آنها آمد. با عصبانیت به بابا ی حسن و مهدیه گفت: بچه های تو همه ی خرماهای منو خوردن. باید کل پولش رو بدی.
بابا گفت: آخه من که پول ندارم.
همسایه گفت: من نمیدونم. باید پولش رو جور کنی و به من بدی.
بابای حسن و مهدیه خیلی ناراحت شد. پیش یک آقای مهربانی رفت که از آن کمک بخواهد.
اسم آن آقای مهربان، حضرت محمد (ص) بود.
بابای حسن و مهدیه کل ماجرا را تعریف کرد. حضرت محمد (ص) که خیلی مهربان بود، رفت و با آقای همسایه صحبت کند تا راضی شود. ولی آقای همسایه راضی نشد.
حضرت محمد (ص) گفت: من همه ی باغت رو میخرم.
آقای همسایه خوشحال شد و قبول کرد.
حضرت محمد (ص) هم، کل باغ را به بابای حسن و مهدیه بخشید.
حسن و مهدیه هم خیلی خوشحال شدند. از آن روز به بعد کلی درآن باغ بزرگ بازی کردند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.