موضوع کلی فیلم؟
اهمیت نقش خانواده به خصوص پدر و مادر در زندگی کودکان.
اگه بخوایم یه اسم دیگه برای این فیلم بذاریم:
خانواده یعنی خوشبختی
خلاصه ای از داستان فیلم:
فیلم با روایت یک گربه آبی آغاز می شود که تاکید می کند این فیلم به درد افرادی که دنبال داستان خوب و مثبت با پایان خوش هستند نمی خورد!
داستان فیلم در مورد خانواده ۶نفری است که در شهری بزرگ در خانه ای سنتی زندگی می کنند. شخصیت پدر و مادر (در فیلم همان پدر و مادر نام دارند)، کاملا فرزندان خود را نادیده می گیرند و آن ها را مانع عشق و خوشبختی خود می دانند؛ با این وجود بچه ها به اصالت خانوادگی و اجداد خود افتخار می کنند.
پسر بزرگتر خانواده به اسم تیم همراه خواهرش جین که خواننده خوبی است و برادران دوقلویش که هردو بارنابی نام دارند و نابغه هستند بعد از پیدا کردن کودکی بی سرپرست(روث) جلوی در منزل توسط پدر و مادر از منزلی که تابه حال از آن خارج نشده اند، طرد می شوند.
آن ها بچه را به صاحب یک کارخانه شکلات سازی(فرمانده ملانوف) می سپارند و سپس تصمیم می گیرند خود را یتیم کنند تا بتوانند زندگی بهتری پیدا کنند پس نقشه می کشند پدر و مادرشان را به سفری برنامه ریزی شده به دور دنیا بفرستند تا در این سفر از بین بروند.
پدر و مادر از این تصمیم استقبال کرده و صرفا برای جلوگیری از خراب شدن اثاث منزل پرستار ارزان قیمتی برای بچه ها پیدا می کنند. اتفاقا پرستار موقلبی(لیندا) که از قضا خودش هم یتیم بوده بسیار مهربان است. او به دنبال بچه یتیم به کارخانه شکلات سازی می رود اما تیم تصور می کند پرستار تصمیم دارد او و خواهر و برادرهایش را با همدستی پدر و مادرش از بین ببرد. به همین خاطر با مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست تماس می گیرد.
مرکز به سراغ بچه ها آمده و آنها را از هم جدا کرده به خانواده های مختلف می سپارد اما تیم فرار می کند و در همان مرکز نگهداری می ماند. او توسط پرستار از آنجا فراری داده می شود و سپس با نجات خواهر و برادرهایش تصمیم می گیرند به دنبال پدر و مادرشان بروند تا حداقل یک خانواده در کنار هم باقی بمانند.
با کمک پرستار و صاحب کارخانه بالنی ساخته به بالای کوه آلپ(سردترین و غیرقابل صعودترین نقطه دنیا) می روند و جان پدر و مادرشان را از یخ زدگی نجات می دهند اما آنها بی توجه به بچه ها بالن را برداشته و از آنجا می روند و بچه ها را رها میکنند تا یخ بزنند.
در نهایت پرستار و صاحب کارخانه به کمک بچه ها می آیند و آنها را به فرزند خواندگی می پذیرند و خانواده ای شاد شکل می گیرد.
دیالوگ قشنگ فیلم:
میراث یک خانواده سنت، ابداع، خلاقیت و شجاعت است.
بهترین داستان ها آنهایی است که سختی ها را نشان می دهد.
یک صحنه ی جذاب فیلم:
پرواز بچه ها به همراه پرستار و فرمانده ملانوف به عنوان یک خانواده، بدون نیاز به هیچ وسیله پرنده ای بر فراز ابرها(بیانگر شکوه خانواده)
بد آموزی های فیلم:
۱. بیان این نکته که تولد فرزند امری گستاخانه و ناامید کننده برای مادر است(ایجاد حس گناه در کودک) توسط پدر
۲.نمایش صحنه های عشق بازی پدر و مادر به دفعات و وضوح حتی در حضور فرزندان.
۳. استفاده از نماد رنگین کمان ۶رنگ(نماد همجنس گرایی) به عنوان پس زمینه اصلی داستان.
۴.عادی نشان دادن والدین همجنس برای کودکان.
۵. نشان دادن نماد فراماسونری با دست توسط صاحب پمپ بنزین.
۶. تایید نظریه تکامل داروین توسط راوی (گربه)
خوبی های فیلم:
۱.احترام قائل شدن برای گذشتگان و اجداد و نیاکان
۲.تلاش برای حفظ خانه و خانواده
۳.شجاعت در ابراز محبت و ابراز پشیمانی و بیان احساسات
۴.نمایش این موضوع که وقتی خانواده ای درکنار هم و علاقمند به هم باشند کمتر آسیب می بینند و حتی گاهی تهدیدها برایشان به فرصت تبدیل می شود(سکانس های مربوط به آخرین خریداران خانه)
۵. اشاره به مضرات استفاده زیاد و نابجا از فضای مجازی
سخن آخر:
ویلوبی ها می تواند انیمیشنی کمدی، فانتزی و سرگرم کننده برای بزرگسالان باشد. بسیار خوش ساخت است و گرافیک عالی و زیبایی های بصری آن تا پایان فیلم چشم را خسته نمی کند، اما در کل با ندیدن آن چیز خاص و مهمی را از دست نداده اید!
ولی اگر هم خواستید ببینید به هیچ وجه با بچه ها نبینید.
نویسنده: زارعی