از همان ابتدا که کارمان راه افتاد؛ حتی قبل تر از راه اندازی حسینیه کودک؛ سعی کردیم در برنامه هایی که برپا می کردیم مادرها نقشی داشته باشند.
کم کم به این نتیجه رسیدیم نقش آنها باید خیلی مهم و البته تاثیرگذار باشد. این را قبول نداشتیم که قرار است جدای از خانواده برای بچه ها کاری بکنیم. ما بازویی بودیم برای کمک به خانواده ها به خصوص مادرها. بازویی که می توانند از آن کمک بگیرند؛ مشورت بگیرند؛ بعضی مواقع از حضور بازو برای استراحت؛ درس خواندن؛ ورزش و کارهایی که حالشان را بهتر می کند؛ استفاده کنند. کم کم به این نتیجه رسیدیم؛ برای بچه های زیر ۷ سال و به خصوص زیر ۴ سال؛ حضور مادر کنار کار الزامی است و اصلا نبودشان به بچه آسیب می زند. در نتیجه کارگاه هایی با محوریت حضور مادر طراحی کردیم. اگر چه کار خیلی سخت و طاقت فرسا به نظر می رسید ولی خب برکت ها و تاثیرهای خاص خودش را هم داشت. از جمله سختی های کار می توان به هزینه های زیاد برای تهیه ابزار برای مادران اشاره کرد یا مداخله نا به جای مادران هنگام درگیری های کودکان و حتی توجیه نبودنشان در مدل بازی کردن با بچه ها. ولی آخر کار وقتی مادرها موقع بیرون رفتن اعلام می کردند که خیلی به خودشان و کودکشان خوش گذشته و تازه یاد گرفتند چطور با فرزندشان بازی کنند تمام سختی ها فراموش می شد.
نتیجه کارگاه های مادر و کودک چمران تاسیس چندین مهد خانگی بود؛ بوجود آمدن چند هیأت کوچک خانگی؛ راه اندازی چند هیأت کودک کنار هیأتهای بزرگ و مهم تر از همه اینها شاد شدن و روحیه گرفتن چندین مادر و امیدوار شدنشان نسبت به آینده!