همسالان

نام مشاور : جناب آقای علی حاجی اکبری

پرسش

سلام خسته نباشید ما با برادر همسرم تو یه ساختمان هستیم و پسر هامون هر دو چهارساله هستن و مدام در حال مقایسه کردن وسایلاشون اندازه ی خونه هامون ماشین پدر هاشون و سایر چیزهای دیگه هستن با اینکه نه خانواده ی ما اینجوری هستن نه خانواده برادر شوهرم ، مخواستم بدونم چیکارکنم این مقایسه کم بشه؟ و رفتار صحیح چه هست؟

توصیف مسئله

پسر شما و پسر برادرشوهرتان دائما همه داراییشان را با هم مقایسه می‌کنند. باید چه کار کرد؟

ریشه

  1. بچه‌ها در عالم خود به سر می‌برند. به طور کلی برای آنها مفاهیمی مثل بزرگتر بودن، وسیع بودن، نو بودن و … اهمیت دارد.
  2.  حسّاسیت و زاویه‌ی نگاه ما بزرگترها همیشه باعث می‌شود کارهای بچگانه آنها را مثل رفتارهای بزرگترها تعبیر کنیم و این موجب ناراحتی ما می‌شود.
  3. حساسیت و واکنش نشان دادن نسبت به رفتار بچه ها، باعث می‌شود این کار آنها که ریشه کودکی دارد تبدیل به یک کار آگاهانه و هدفمند شود.

راهکارها

  1. حسّاسیت خود را کم کنید. قالب‌های ذهنی خود را به‌ویژه درباره‌ی حرف‌های کودکان بشکنید.
  2. تصویر ذهنی خود را نسبت به حرف‌های بچّه‌ها تغییر دهید. ابتدا برچسب مقایسه را از این کارشان بکنید. نگویید دارند مقایسه می‌کنند( ذهن بچّه‌ها لوحی سپید است. ما از زاویه‌ی بزرگانه که می‌نگریم، این برچسب‌ها را می‌زنیم. ). این کار را یک بازی درنظر بگیرید؛ مثلاً اندازه‌بازی، این‌گونه که هرکس اندازه‌ها را از کوچک به بزرگ می‌گوید. با هم این اندازه‌ها را تصوّر می‌کنیم و شگفت‌زده می‌شویم. ممکن است از خانه شروع کنیم؛ ولی به کوه، دشت، دریا، کهکشان و فراتر از آن می‌رسیم. خودتان هم با شور و نشاط در این بازی شرکت کنید و با خلّاقیت‌هایتان آن را تازه و شاداب نگه دارید.
    در این زمینه، کتاب اگر… را که به اعداد و اندازه‌های بسیار بزرگ نگاهی متفاوت ایجاد می‌کند، معرّفی می‌کنم. می‌توانید در جریان بازی‌تان از آن ایده بگیرید( نشر طوطی( واحد کودک انتشارات فاطمی ) این کتاب را روانه‌ی بازار کرده. )
  3. در موقعیت‌های به‌ظاهر منفی، جنبه‌های بد را درنظر نگیرید و بیان نکنید؛ بلکه همیشه نیمه‌ی پر لیوان را ببینید و از صمیم قلب ابراز خوش‌حالی کنید‌
  4. گاهی چیدمان وسایل منزل را تغییر دهید و این کار را به یک بازی جذّاب یرای فرزندتان تبدیل کنید؛ طوری‌که او از این تغییرات لذّت ببرد. مثلاً بخزد لابه‌لای وسایل یا آن‌ها را جابه‌جا کند.
  5. بعضی عادت‌هایتان را آگاهانه تغییر دهید؛ مثلاً اگر همیشه پشت میز غذا می‌خورید، روی زمین بنشینید؛ یا اگر از مسیر خاصّی می‌روید، راه دیگری را کشف و انتخاب کنید.
  6. رفتن به طبیعت و انجام بازی‌های پرهیجان و فعّالیت‌هایی مثل بدوبدو، درست‌کردن آتش و… را به‌صورت مستمر و مداوم در برنامه‌ی خود و خانواده( به‌ویژه فرزندتان ) بگنجانید.
    هیچ چیز مانند هیجان قالب‌های ذهنی را نمی‌شکند.
  7. سعی کنید احساس‌های نهفته در پس حرف‌های کودکانتان را کشف کنید و با آن‌ها براساس بازی‌های کودکانه تعامل کنید؛ مثلاً اگر از اندازه‌ی خانه گفتند، وارد بازی نمایش خلّاق شوید و وانمود کنید، در یک قصر بزرگ زندگی می‌کنید و فرزندتان پادشاه است. به‌جای موعظه و نصیحت، با او پادشاه‌بازی کنید؛ وانمود کنید او پادشاه، خانه، قصر و امر، امر او است‌.
    در این زمینه، مطالعه‌ی کتاب به بچّه‌ها گفتن، از بچّه‌ها شنیدن را توصیه می‌کنم؛ به‌ویژه فصل اوّل این کتاب و مبحث همیاری برپایه‌ی احساسات کودک.
  8. اصلا به بچه ها در باب این مسئله تذکر ندهید.
بخوانید  هم ناخن می خوره و به آلت خصوصیش دست میزنه و هم با بچه ها نمی تونه دوست بشه