ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسهاز وقتی که ما به مدرسه می رفتیم، می گفتند مدرسه خانه ی دوم شماست اما آن زمان ها هیچ حسی به این جمله نداشتیم. حتی یادم می آید که از این جمله بدمان می آمد! می گفتیم دوست نداریم مدرسه خانه ی دوم مان باشد. شاید دوستی ها و شیطنت هایمان انگیزه ای بود برای رفتن به مدرسه. در این بین علاقه به درس و یادگیری جایگاهی در بین ما و هم نسلی هایمان نداشت.
مدرسه خانه ی دوم ماست؛ به خودی خود، جمله ی زیبا و پر مفهومی است و اگر مدارس کاری کنند که بچه ها مدرسه را خانه ی دوم شان بدانند، باید شاهد اتفاق شگرفی در آموزش و یادگیری دانش آموزان باشیم.
اتفاقی که امروز در ادبستان دخترانه شهید چمران می افتد و مدرسه را خانه ی دوم دانش آموزان و حتی خانواده هایشان کرده است. خانه ای بزرگ که تعداد زیادی بچه دارد و همه باهم در کنار هم زندگی می کنند.
حالا می خواهیم ببینیم در ادبستان شهید چمران چه اتفاقی می افتد که تبدیل به خانه دوم بچه ها شده است. می خواهیم با هم در این مقاله، با ویژگی های یک دبستان دخترانه ایده آل یعنی مدرسه ای که بچه ها در آن رشد می کنند و آن را خانه ی خودشان می دانند، آشنا شویم و ببینیم ادبستان دخترانه شهید چمران چقدر به این معیار ها نزدیک است.

مقاله پیش رو در یک نگاه:

  •  مدرسه و دبستان چیست؟
  •  تاریخچه شکل گیری دبستان در ایران
  •  ادبستان دخترانه شهید چمران چگونه به وجود آمد؟
  •  چند مدل مدرسه ابتدایی داریم؟
  •  رویکرد آموزشی و اهداف تربیتی ادبستان دخترانه شهید چمران چیست؟
  •  تفاوت رویکرد آموزشی ادبستان دخترانه با رویکرد شناختی چیست؟
  •  ویژگی های مدرسه دخترانه مطلوب
  •  سن ورود به دبستان و مدرسه چقدر باید باشد؟
  •  سن ورود به ادبستان دخترانه شهید چمران چقدر است؟
  •  تخصص مدیر و معلم یک دبستان چه باید باشد؟
  •  انتخاب مربی در ادبستان دخترانه شهید چمران چگونه است؟
  •  بهترین روش های آموزش دروس ابتدایی چیست؟
  •  آموزش و تدریس دروس در ادبستان دخترانه شهید چمران چگونه است؟
  •  روش های ارزشیابی در دبستان ها چگونه است؟
  •  روش های ارزشیابی چمرانی در ادبستان شهید چمران چگونه است؟
  •  سایر ویژگی‌های متمایز ادبستان دخترانه با دبستان های دخترانه ی موجود
  •  فضا سازی یک دبستان چگونه باید باشد؟
  •  فضا سازی ادبستان دخترانه چگونه است؟
  •  آیا ادبستان دخترانه شهید چمران، یک مدرسه ایده آل است؟
  •  منابع

مدرسه و دبستان چیست؟

در لغت نامه ی دهخدا آمده که مدرسه به جایی می گویند که در آنجا درس می دهند و درس می خوانند. مدرسه ی ابتدایی هم جایی است که نوآموزان در آن درس می خوانند.
قطعا قبل از خواندن این مقاله اگر به شما می گفتند مدرسه را تعریف کنید، چیزی شبیه همین جملات می گفتید اما می خواهم کمی در این تعریف دست ببرم. به نظر من این تعریف، تعریف کاملی از یک مدرسه نیست و اگر بخواهیم مدرسه را اینگونه تعریف کنیم در حق مدرسه اجحاف کرده ایم.
مدرسه جایی است که کودک در آن راه و رسم زندگی را می آموزد. این راه و رسم هم درس هایی مثل ریاضی و فارسی است و هم درس هایی مثل تعاملات اجتماعی، صبر، همکاری و چیزهای دیگر.
دبستان یا همان مدرسه ی ابتدایی اولین محیط اجتماعی کودک است و کودک اولین هایش را در آنجا می آموزد. یاد می گیرد چگونه بنویسد، چطور بخواند، چطور حساب و کتاب کند، اولین دوست هایش را پیدا کند، اولین همکاری هایش را تجربه کند و خیلی اولین های دیگر.
شاید بتوان گفت که دبستان را خیلی خوب نام گذاری کرده اند. دبستان که در روزگاری ادبستان بوده، جایی است که بچه ها راه و رسم زندگی را باید یاد بگیرند یعنی از محیطی که در هفت سال اول زندگی در آن بودند و همه چیز برایشان آماده و مهیا بود فاصله می گیرند و وارد یک محیط اجتماعی جدید می شوند که خیلی از کار ها و مسئولیت ها باید بر عهده ی خودشان باشد.
البته که خیلی از دبستان های امروز، از این تعریف دور هستند و همان شیوه های دهه های گذشته را در پیش گرفتند و دانش آموز در این مدارس به هیچ وجه مولد نیست و اکثرا مصرف کننده تربیت می شود.

تاریخچه شکل گیری دبستان در ایران

خواندن تاریخچه ی یک چیز، همیشه یک یادآوری است برای همه ی ما تا قدر نعمت هایمان را بدانیم و بفهمیم چه زحمت هایی برای آنکه امروز بتوانیم دخترانمان را به راحتی به مدرسه ببریم کشیده شده است.
برای آنکه به شروع دوران مدارس مدرن برسیم باید تا دوران قاجار به عقب برگردیم. در آن زمان کودکان 5 یا 6 ساله به جای مدرسه به مکتب‌خانه می‌رفتند. به معلم‌های مردی که در مکتب‌خانه‌ها درس می‌دادند ملا و به معلم‌های زن ملاباجی می‌گفتند. ملاها و ملاباجی‌ها روزگار خود را با هدایایی نقدی و غیرنقدی خانواده‌ها سپری می‌کردند. درس‌های مکتب‌خانه‌ها هم بیشتر شامل قرآن و شریعت بود و هنوز علوم نوین به آموزش کودکان راه پیدا نکرده بود. البته آموزش در آن زمان به مکتب‌خانه محدود نبود. در کنار مساجد هم مدارسی تحت عنوان حوزه‌های علمیه قرار داشتند که محلی برای آموزش علوم دینی و شریعت اسلام بودند. کسانی‌که در مدارس تحصیل می‌کردند احکام، فلسفه و اصول دین می‌آموختند. از مدارس قدیمی به این شیوه می‌توان به مدرسه و مسجد مشیرالسلطنه (مسجد ساعت)، مسجد و مدرسه معیرالممالک و مسجد و مدرسه مروی اشاره کرد.
به‌تدریج با رشد صنعت و علوم مختلف در کشورهای غربی، آموزش‌های تازه رشد می‌کردند. این موضوع باعث شده بود غربی‌ها در صنایع و علوم مختلف پیشرفت بسیاری داشته باشند. در دوران مظفرالدین شاه و با شکل‌گیری مشروطه، نوگرایی در ایران جان گرفت و مدارس ایران هم به تبعیت از غربی‌ها مسیر مدرنیته را پیش گرفتند. البته شکل‌گیری مدارس مدرن در ایران با مخالفت‌ها و مقاومت‌های بسیاری همراه بود.
حتما تا امروز نام دبستان رشدیه به گوشتان خورده است. مدرسه رشدیه در حقیقت اولین دبستان در ایران است. تا سال 1268 تبریز با آنکه سال‌ها از روی تاسیس دارالفنون می‌گذشت آموزش کودکان همچنان در مکتب‌خانه‌ها یا توسط معلم‌های سرخانه انجام می‌شد. تا آنکه میرزا حسن تبریزی به فکر تاسیس اولین دبستان در ایران افتاد. او مدرسه خودش را در ششگلان تبریز تاسیس کرد.
مدارس پسرانه کم‌کم جای خود را در جامعه ایران باز کردند و نظام آموزشی ایران به تدریج تغییر کرد. اما کار برای دخترها سخت‌تر بود.
تا پیش از مشروطیت، در ایران به عوام چنین تلقین می‌شد که درس خواندن برای دختران لازم، جایز و پسندیده نیست.
راه‌اندازی اولین مدرسه دختران در ایران توسط بی‌بی خانم استرآبادی بود.
او اولین مدرسه دختران در ایران را به نام «دوشیزگان» در سال ۱۳۲۴ هجری قمری تاسیس کرد. اما اقدام جسورانه وی با مخالفت بسياری روبرو شد. سرانجام، با وجود ايستادگی بی‌بی خانم این فشارها باعث شد مدرسه دوشيزگان تعطيل شود.
مدرسه «ناموس» مدرسه دیگری برای دختران بود که در سال ۱۳۲۶ ه. ق توسط خانم طوبی آزموده در خيابان فرمانفرمای تهران تأسيس شد.
پس از مقاومت‌های فراوان زنان در برابر هنجارهای غلط آن دوران، سرانجام در سال ۱۳۲۷ ه. ق كليه دبستانهای تهران دولتی شدند و رسماً تحت نظارت اداره فرهنگ قرار گرفتند و ۴۶ باب مدارس دخترانه و پسرانه تأسيس گرديد.

 

ادبستان دخترانه حمزه دوران یا همان شهید چمران چگونه به وجود آمد؟

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسهدغدغه ی چمرانی ها از بازدید مدرسه جبل عامل در لبنان شروع شد. مدرسه ای که شهید مصطفی چمران، مدیریت آن را به عهده داشت. برای آشنایی بیشتر با این مدرسه، مستند بچه ها حبل عامل را ببینید.
اینکه یک مدرسه چقدر می تواند در آینده ی یک نسل موثر باشد عاملی بود که ما را به فکر راه اندازی یک مدرسه انداخت. چون اکثر سران مقاوت امروز لبنان، شاگردان مدرسه جبل عامل بودند.
ما هم با هدف تحول آموزش و پرورش، کارمان را با برگزاری اردو بازی ها و کارگاه ها شروع کردیم. بعد از آن با پیشنهاد هیئت دانشگاه شریف، هیئت کودک را برای اولین بار در کنار هیئت بزرگتر ها برپا کردیم.
سال ۹۲ حسینیه کودک شهید چمران در میدان خراسان تاسیس شد. هدف حسینیه کودک ایجاد فضایی برای بازی کودکان ۴ تا ۷ سال بود.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه
از سال دوم حسینیه کودک، شروع به طراحی مدل دبستان مان کردیم. یک دوره آزمایشی برای دختران و پسران دبستانی با عنوان سبک زندگی جهادی بود. در این طرح آزمایشی در قالب پروژه های مختلف، درس های علوم، دینی و اجتماعی با بچه ها کار شد. اردوهای محلی، کار های گروهی، مهارت های آشپزی، خیاطی و … مبانی درسی دوره سبک زندگی جهادی بود.

بعد از آن دوره ی آزمایشی، یکسال به تحقیق و پژوهش گذشت و همراه با معلمان مان یک دوره سواد آموزی در روستای پاکستان نشین اطراف تهران برگزار کردیم. برای آشنایی بیشتر با این دوره، به گزارش فعالیت های چمرانی با کودکان پاکستانی سر بزنید.
ادبستان پسرانه شهید چمران در سال ۹۵ و ادبستان دخترانه، یکسال بعد در سال ۹۶ تاسیس و راه اندازی شد. ادبستان دخترانه در ابتدا با دو تا پایه پیش دبستانی و کلاس اول شروع به کار کرد. در هر سال یک پایه ی جدید به ادبستان دخترانه اضافه شد و امروز ادبستان دخترانه حمزه ی دوران یا همان شهید چمران، هر ۶ پایه ادبستان را در دو دوره اول و دوم دبستان دارد.
ثبت نام ادبستان، هر ساله از بهمن ماه برای سال تحصیلی آینده شروع می شود که برای پیش ثبت نام می توانید از طریق لینک ثبت نام اقدام کنید.

 

چند مدل مدرسه ابتدایی داریم؟

1. مدارس سنتی

رویکرد آموزشی سنتی، روشی تقریبا آشناست برای مایی که در دهه های 60 و 70 درس خوانده ایم. در این روش ها، کتاب آموزش و پرورش ملاک و معیار تدریس است. معلم از روی کتاب و اکثرا به شیوه ی سخنرانی تدریس می کند و متکلم وحده است و دانش آموز صرفا شنونده است مگر زمان هایی که مورد سوال قرار گیرد.
در این روش به تفاوت های فردی بچه ها توجه چندانی نمی شود. ارزیابی هم نمره محور است و به صورت شفاهی یا کتبی انجام می شود.
مدل چینش کلاس ها به این صورت است که تمام میزهای دانش آموزان به یک سمت و میز معلم در مقابل آن ها و در کنار تخته قرار گرفته است.
روش سنتی امروزه با تغیرات مثبتی همراه بوده است. استفاده از ابزار آموزشی متنوع، مشارکت فعال دانش آموز در امر تدریس و یادگیری، تغییر در شیوه های ارزشیابی و استفاده از ارزشیابی های توصیفی از جمله این تغییرات بوده است.

2. مدارس شناختی

شاید بتوان گفت رویکرد شناختی یکی از بهترین رویکردهای آموزشی برای رده دبستان می باشد. در این رویکرد، تمرکز اصلی روی خود دانش آموز است. مدرسه امکانات و ابزار لازم را در اختیار دانش آموز قرار می دهد و این دانش آموز است که باید با استفاده از روش های مختلف مثل جستجو، اکتشاف، مشاهده گری و کار گروهی به یادگیری دست یابد.
در این مدارس، معلم نقش تسهیل گر را دارد و در کنار دانش آموز است نه در مقابل آن.
ارزشیابی در این مدارس، فرایند محور و در طول زمان انجام می شود و به تفاوت های فردی کودکان توجه می شود.
رویکرد آموزشی شناختی باعث می شود دانش آموز به فرایند یادگیری و مدرسه علاقه مند شود و همین انگیزه ای می شود برای یادگیری های عمیق تر و بهتر.
اگر بخواهم از نگاه فرد دیگری مدارس شناختی را توصیف کنم، این پاراگراف از مقاله سایت تیزلند را می نویسم:
کودک ما در مدرسه شناختی، مهارت و استعداد های خود را با کمک مربی می شناسد تا ذهنش آماده یادگیری بهتر شود و آینده ای خلاق برای خود بسازد.
در این نوع سیستم آموزشی( مننظور همان مدرسه شناختی) از باید ها و نباید ها خبری نیست و کودک احساس آرامش می کند، مدرسه شناختی به کودک حق انتخاب می دهد و همین طور در انتخاب راه حل به آن کمک می کند و اما مسئله مهم آن است که مسئولیت انتخاب را بر عهده کودک می گذارد تا فرزند شما مسئولیت پذیر را از سن کودکی یاد بگیرد.
و اگر خواستید بیشتر بخوانید به مقاله مدرسه شناختی چیست سر بزنید یا این عبارت را در گوگل سرچ کنید.
خصوصیت برجسته مدارس شناختی، رشد همه جانبه متربی و تقویت مهارت‌های مختلف شناختی، فراشناختی و انگیزشی است که او را برای زندگی واقعی و ایفای نقش اجتماعی در آینده آماده می‌کند.
در این مدارس خبری از تنبیه و اضطراب های متداول دانش آموزان نیست. چینش کلاس ها به یک شکل ثابت نیست و دانش آموزان این امکان را دارند که با توجه به نیازشان مدل کلاس را تغییر دهند مثلا اگر می خواهند در مورد موضوعی گفتگو کنند، صندلی هایشان را گرد می چینند و میز ها را در گوشه ای می گذارند.

3. مدارس قرآنی

زمینه سازی برای تربیت قرآنی دانش‌آموزان، رشد و توسعه معارف و مفاهیم و سواد قرآنی، فراهم آوردن زمینه حفظ آیات و تدبر در آن‌ها و توانایی بهره گیری از آموزه‌های قرآن در زندگی فردی و اجتماعی، ارتقای جایگاه مدرسه به کانون تربیتی محله و اعتلای فرهنگ و تربیت قرآنی در جامه؛ اهداف چهارگانه ایست که برای راه اندازی مدارس قرآنی تعریف شده است.
در این مدارس تمام دروس آموزش و پرورش تدریس می شود و در کنار آن ساعت های اضافه تری را به آموزش قرآن می پردازند.
این مدارس سعی دارند با روش های نوین آموزشی، مفاهیم قرآنی را در کنار درس های دیگر به کودکان بیاموزند.

4. مدارس ورزش

مدارس ورزش به مدارسی می گویند که علاوه بر آموزش دروس مصوب آموزش و پرورش، ساعت هایی را در هفته به آموزش ورزش های تخصصی می پردازند.
در پایه ی اول و دوم دبستان، مهارت های پایه ورزشی یعنی شنا و ژیمناستیک تدریس می شود. در پایه سوم ابتدایی علاوه بر این ورزش، دو میدانی هم به لیست انتخابی دانش آموز اضافه می شود. از پایه چهارم به بعد، هر یک از ورزش هایی که در ایران دارای فدراسیون است را می توان آموزش داد.
نحوه ی تدریس و ارزشیابی دروس مانند مدارس سنتی می باشد و ورزش ها هم جداگانه و به شیوه های مختلف آموزش داده می شود.

5. مدارس مسجد محور

مدارس مسجد محور برگرفته از همان مکتب های اسلامی اما به روش های نوین و امروزی است که برای اولین بار در سبزوار ایجاد شد و بعد ها در شهر های مختلف از جمله تهران رواج یافت.
این مدارس، در مدل تحصیل و آموزش با یکدیگر متفاوت هستند، وجه اشتراک آن ها، آموزش مفاهیم دینی، آموزه های اسلامی و انس بیشتر بچه ها با مسجد است.
در مدارس مسجد محور همان دروس آموزش و پرورش تدریس می شود و مدارسی که داری مجوز هستند در پایان سال ارزیابی هم دارند.
در این مدارس درس های تخصصی هر پایه به صورت جداگانه به بچه ها آموزش داده می شود و فعالیت های هنری، مذهبی، فرهنگی و ورزشی به صورت جمعی اجرا می شود.

6. مدارس طبیعت

مدارس طبیعت چند سال پیش با پیگیری سازمان حفاظت محیط زیست در حوزه آموزش دبستان و پیش دبستان ایجاد شدند. اولین مدرسه طبیعت با نام «کاوی کنج» در مشهد ساخته شد و در ادامه در شهرهای دیگر کشور شروع به کار کرد.
سازمان حفاظت محیط زیست بسته‌ای را برای کودکان و نوجوانان سنین 3 تا 18 سال طراحی کرد که خروجی این بسته در مقطع دیپلم، فارغ التحصیلانی هستند که هم می‌توانند مشکلات معیشتی خود را حل کنند و هم تأمین نیازهای معیشتی‌شان منجر به تخریب غیر قابل جبران محیط زیست نشود.
این طرح برای مقطع پیش‌دبستان و دبستان در حال اجرا بود که با بیان ایراداتی توسط آموزش و پرورش و تغییرات مدیریتی سازمان محیط زیست، فعالیت‌های آن به حالت معلق درآمد.
مدارس طبیعت به سبک و شیوه مدارس آموزش و پرورش اداره نمی‌شوند و ایده‌شان این است که طبیعت برای آموزش کفایت می‌کند. آن‌ها طبیعت را به مثابه مدرسه‌ای بزرگ می‌دانند که کودکان این مدارس به فعّالیت‌های آزاد و بازی می‌پردازند و جواب سؤالات خود را درباره طبیعت کشف می‌کنند. در این مدارس، دانش‌آموزان ارتباط با حیوانات، گیاهان، خاک و … را تجربه می‌کنند و شیوه زندگی را می‌آموزند.
بنا بر عقیده مؤسسان این مدارس، در نظام آموزشی رایج، بچه‌ها خیلی زود به مدرسه فرستاده می‌شوند و فرصت بازی کردن از آن‌ها گرفته می‌شود. این باعث می گردد که از انگیزه و خلّاقیت دانش‌آموزان کاسته گردد.
همانطور که ذکر شد، آموزش و پرورش اعلام کرده که چون این مکان‌ها ویژگی‌های مدرسه را ندارند، برنامه درسی آن‌ها مصوب آموزش و پرورش نبوده و معلمان نیز مورد تأیید آن‌ها نیستند، نمی‌توانند به عنوان مدرسه فعّالیت کنند و پیشنهاد شده که از این مکان‌ها و این نحوه آموزش می‌توان در کنار آموزش دانش‌آموزان در مدارس مورد تأیید، برای ارتباط بیشتر بچه‌ها با طبیعت، استفاده کرد.

 

رویکرد آموزشی و اهداف تربیتی ادبستان دخترانه شهید چمران چیست؟

یکی از اهداف آموزش و پرورش، هدایت دانش آموزان برای رسیدن به شغل آینده شان است. اما در عمل و با توجه به محتوای آموزشی، این آمادگی ایجاد نمی شود. اگر بخواهیم تعبیری دقیق تر به کار ببریم، چیزی که مدارس و دانشگاه ها تربیت می کنند، یک انباری آموزشی است.
در محتوای ارائه شده آموزش و پرورش، جایی برای تمرین مهارت های گوناگونی که یک انسان نیاز دارد نیست. مهارت هایی که یک دختر برای ایفای نقش هایی مثل مادری و همسری نیاز دارد در هیج جای کتاب های درسی پیدا نمی شود.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

خروجی های آموزش و پرورش، به سختی می توانند در کنار نقش های مادر و همسری، یک شغل یا فعالیت اجتماعی داشته باشند. سیستم آموزشی ما به صورت معمول یک مصرف کننده تربیت می کند تا مولد و کارآفرین.
دوران کرونا هم مزید علت شد که در کنار این سیستم فشل آموزشی، بی انگیزگی و بی علاقگی دانش آموزان زیاد تر شود.

به صورت کلی اهداف تربیتی در مدارس سنتی به ۲ قسمت تبدیل می شود:
فضای موجود مدارس امروز، اکثرا حول محور دانش است.
انتظار خانواده ها از مدارس هم اکثرا دانشی است.
هر دو هدف اصلی آموزش و پرورش را فراموش کردند و دوست دارند بچه ها بیشتر در بعد دانشی پیشرفت کنند و در حوزه ی علمی موفق باشند.
اما در اهداف تربیتی ادبستان شهید چمران، اوضاع کمی متفاوت است!

اهداف تربیتی که ما در ادبستان دخترانه دنبال می کنیم:

۱. خصوصیات فردی

یا همان ویژگی های شخصیتی، اصلی ترین هدف تربیتی است.
به عبارتی توجه و تمرکز برنامه ریزی هایمان، این است که خصوصیات فردی که در دوره دبستان مهم هستند را در هر کودک متناسب با شرایط خودش، پرورش دهیم. مسئولیت پذیری، نظم و حیا 3 خصوصیتی است که بیشترین تاکید را در هفت سال دوم روی آن داریم.
اولین و مهمترین مولفه اثر گذار در شخصیت در هفت سال دوم ، مسئولیت پذیری است. برای مسئولیت پذیر کردن یک دانش آموز راه های زیادی وجود دارد که در این مقاله نمی توان به جزییاتش پرداخت اما چند مورد از کارهایی که در ادبستان دخترانه انجام می شود را در اینجا می گویم:
1. دادن مسئولیت به دانش آموز: مسئولیت هایی مثل آوردن و تقسیم کردن میان وعده، صبحانه و ناهار، شستن ظرف های شخصی و حتی مسئول چراغ و کولر کلاس کارهایی است که می توان در این حیطه انجام داد. در ادبستان، معلم برای تعریف این مسئولیت ها برنامه دارد و از کسی که به خوبی مسئولیت هایش را انجام دهد، قدردانی می شود.
برنامه ی دیگر ادبستان دخترانه در این زمینه، چمیاری است. بچه ها در ساعتی از یک روز، با دریافت کارت چمیاری، چمیار می شوند.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه
چمیار کسی است که در یک قسمت مدرسه باید کاری که به او سپرده می شود را انجام دهد. مثلا چمیار حسینیه کودک با بچه های کوچکتر بازی می کند و یا چمیار روابط عمومی به خاله ی روابط عمومی در کارهایش کمک می کند. چمیار خدمات، چمیار آشپزخانه، چمیار کتابخانه، چمیار ادبستان (یعنی کمک مربی بودن در کلاس های پایین تر از خودش) و … از جمله بخش هایی است که چمیاری در آن انجام می شود.
از جمله موانع مسئولیت پذیر کردن کودکان، عجله، بی اعتمادی و دلسوزی معلم و یا والدین است. که باعث می شود کودک در سال های بعدی، بی مسئولیت شود پس بهتر است در همین سال های دبستان، در شیوه های تربیتی خود باز نگری کنیم.
برای آشنایی بیشتر با راه های تقویت حیطه ی مسئولیت پذیری و هم چنین آشنایی با راه های تقویت خصوصیات نظم و حیا پیشنهاد می کنم کارگاه بستر رشد 2 را شرکت کنید.

۲. سبک زندگی اسلامی

یکی دیگر از اهداف ادبستان دخترانه، ترویج سبک زندگی اسلامی در تمام ابعاد زندگی دانش آموز است. نوع پوشش، تغذیه، تعاملات اجتماعی و خانوادگی، هیئت ها محفل های خانوادگی همه در این راستا است که یک سبک زندگی درست را به بچه ها انتقال بدهیم.
به عنوان مثال ما برای نوع پوشش دخترها در مدرسه، یک تعریف مشخص داریم. مانتو بلند تا زانو، شلوار گشاد و روسری یا مقنعه. برای این تعریف از پوشش هم، یک دست مانتو، شلوار و مقنعه به عنوان الگو به بچه ها می دهیم. بچه ها مختار هستند هم می توانند نمونه ای که مدرسه داده را بپوشند و هم می توانند لباسی دیگر اما با همان چهارچوب تعیین شده را بپوشند. این کار علاوه بر اینکه به دخترها حق انتخاب می دهد تمرین است برای پوشش با توجه به معیار های دینی و اسلامی.
معلم های ادبستان هم باید لباس هایی با همین الگو بپوشند تا بچه ها از آن ها یاد بگیرند.

۳. مهارت پروری

همان طور که پیش تر اشاره کردم، مهارت آموزی مساله ایست که جای خالی اش به شدت در سیستم آموزش و پروش فعلی در مقطع دبستان احساس می شود و توجه مدرسه و خانواده بیشتر روی بعد دانش است. در ادبستان شهید چمران اما مهارت پروری و مهارت آموزی جز اهداف اصلی به شمار می رود. مهارت هایی که برای یک زندگی لازم است. این مهارت ها در برنامه ی درسی طراحی شده یعنی دانش آموز در عین یادگیری مهارت محتوای کتاب های درسی مثل ریاضی و فارسی را هم یاد می گیرد.
از آنجاییکه لازمه ی یادگیری مهارت، تکرار است، در هرپایه روی یک بخش از هر مهارت تاکید می شود. مثلا دختراهای کلاس اولی آشپزی را با پخت انواع نان و ترشی شروع می کنند. در کلاس دوم پخت کیک و مربا جز برنامه های آموزشی قرار می گیرد و به همین ترتیب در هر پایه یک مهارت تمرین می شود. در زمینه ی مهارت نویسندگی، خیاطی و هنر هم به همین ترتیب و از شکل ساده تا پیشرفته ی آن انجام می شود.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

در ادبستان دخترانه با نوشتن کتاب دستور العمل آشپزی بچه ها فارسی را تمرین می کنند. با اندازه گیری مقدار مواد ریاضی و یا ترکیب مواد با هم مباحث علوم را مرور می کنند. اینگونه است که مدرسه و یادگیری برایشان جذاب و دوستداشتنی می شود.
مهارت مهم دیگر، مهارت دست ورزی است. امروزه استفاده از ابزار و انجام کارهای شخصی، در بچه ها کمتر شده و دست ها معمولا ضعیف است. دست هایی که مدام با گوشی یا دسته های ایکس باکس و پلی استیشن کار کرده توانایی کار با ابزار ظریف مثل قیچی، اره و ابزار مشابه را ندارد. در مدرسه ی ما بستری فراهم است که دست ورزی جز برنامه های روزانه بچه ها باشد. حال یا در قالب بازی و فعالیت های آزاد و انتخابی مثل خمیر و گل بازی و یا در قالب پروژه های درسی مثل ساخت چند کلمه با خمیر و یا نوشتن دیکته روی نمک رنگی.

۴. دانش

که اینجا یعنی در ادبستان دخترانه شهید چمران بر خلاف سایر مدارس، کمترین وزن را به آن اختصاص می دهیم. زیرا معتقدیم نقش حداقلی برای زندگی مطلوب را داراست.
البته اشتباه برداشت نشود! ما دانش را کنار نگذاشته ایم اما انتظارمان انتظار زیادی نیست. یعنی تمام مطالب کتب درسی مصوب آموزش و پرورش در کلاس های چمرانی تدریس می شود اما هیچ گاه اولویت مان نبوده.

 

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

که اینجا یعنی در ادبستان دخترانه شهید چمران بر خلاف سایر مدارس، کمترین وزن را به آن اختصاص می دهیم. زیرا معتقدیم نقش حداقلی برای زندگی مطلوب را داراست.

 

تفاوت رویکرد آموزشی ادبستان دخترانه با رویکرد شناختی چیست؟

خیلی ها ادبستان های دخترانه و پسرانه شهید چمران را به عنوان مدارس شناختی می شناسند و جز این مدارس به شمار می آورند اما در همین جا لازم است بگویم که ما به صورت مطلق شناختی نیستیم. شاید بپرسید چرا؟ البته که شباهت زیاد است اما بهتر است خواندن را ادامه دهید تا به تفاوت های چمرانی ها با رویکرد شناختی پی ببرید:
۱. رویکرد شناختی معتقد است برای آموزش باید فرصت هایی را برای رشد و توسعه ی شخصی بچه ها تدارک دید و این تدارک باید مبتنی بر طرحی باشد که از دنیای ذهن و مغز وجود دارد.
اما ما معتقدیم مدرسه، تربیت محور است. تربیت با عقل، قلب و روح سر و کار دارد. اعصاب، مغز و مراحل شناخت، بخش کوچکی از دنیای کودک ماست که باید رشد کند.
۲. رویکرد شناختی، مغز را مبدا حرکت می داند. برای همین از حل مساله و روش های استنباط استفاده می کند.
ولی ما در رویکرد چمرانی، عقل را مهم می دانیم. پس دغدغه ی مان می شود خیرگزینی و تقویت قوه ی تمییز خیر و شر. اینکه انسان نور را انتخاب کند و از ظلمت دوری کند تا عاقل شود.

۳. رویکرد شناختی می گوید برای آداب دانی، باید کودک اول خودش به آن برسد. ما می گوییم هر چقدر انسان مودب شود، عاقل تر می شود. خیلی از مواقع، آداب و احکام از رفتارسازی شروع می شود نه ایجاد شناخت مثلا هر موقع کسی را دیدی سلام کن، حجاب داشته باش، نماز بخوان یعنی لزوما نباید خودش به این برسد.
۴. در حال حاضر عمده ی مدارس تلفیقی هستند یعنی بخشی از آموزش شان شناختی است، بخشی رفتاری و … . رویکرد چمرانی هم از جهت ظاهری، اشتراکات زیادی با رویکرد شناختی دارد. مساله محوری، پروژه محوری، طراحی فرایندی، کل به جز، ترکیب گرایی و … از جمله روش های مشترک در مدارس جدید است که بخشی از آن الهام گرفته از دیدگاه های شناختی است.
5. ایده های شناختی جذابیت های خودش را دارد از جمله اینکه به انگیزه های درونی بچه ها و نشاط یادگیری شان بها می دهد. خلاقیت و تفکر برایش بسیار مهم و اساسی است. توجه به تنوع بچه ها عدم یکسان نگری در برنامه ریزی و ارزیابی هم یکی از اصول آن است که بچه ها را از کابوس نمره و شب امتحان نجات می دهد که در این زمینه هم مشابه رویکرد چمرانی است.
6. ما هیچ وقت تلاش نکردیم ادبستان شهید چمران را شناختی معرفی کنیم، بلکه گاهی جنگیده ایم خلاف آن را ثابت کنیم. چرا که معتقدیم گول ظاهر رویکردهای وارداتی را نباید خورد و تا آن جا که ممکن است تلاش کنیم بر اساس مبانی دینی و ارزش های فرهنگی خودمان، مدلی تربیتی طراحی کنیم.

ما هیچ وقت تلاش نکردیم ادبستان شهید چمران را شناختی معرفی کنیم، بلکه گاهی جنگیده ایم خلاف آن را ثابت کنیم. چرا که معتقدیم گول ظاهر رویکردهای وارداتی را نباید خورد و تا آن جا که ممکن است تلاش کنیم بر اساس مبانی دینی و ارزش های فرهنگی خودمان، مدلی تربیتی طراحی کنیم.

 

ویژگی های مدرسه دخترانه مطلوب

اصولا خوب و ایده آل بودن یک مفهوم نسبی است و در نظر افراد با سلیقه ها و عقاید گوناگون، متفاوت است مثلا من رنگ زرد را دوست دارم پس لباسی برای من خوب و ایده آل است که رنگ زرد داشته باشد. در صورتیکه لزوما برای شما خوب و ایده آل نیست. در رابطه با انتخاب مدرسه هم همین گونه است. در اینجا سعی کردیم چند ملاک که فارغ از سلیقه ی شخصی می تواند باشد را بیاوریم تا شما با بررسی آن بتوانید یک مدرسه ی خوب را انتخاب کنید.
طبیعتا ملاک هایی مثل عقاید دینی و سیاسی جز این ملاک ها نیستند زیرا همانطور که پیش تر اشاره شد، شخصی و سلیقگی می باشد.

1. معلم همراه و تسهیل گر

معیار اول معلم خوب است. معلم خوب یعنی معلمی که همراه و تسهیل گر باشد. یعنی معلمی که با دانش آموزان دوست و صمیمی است. رابطه ی خوبی دارد، به حرف ها و احساساتشان خوب گوش می دهد و به پاسخ مناسب می دهد. اجازه می دهد آن ها خودشان مسائل را کشف کنند و به راه حل مناسب برسند. صرفا تدریس نمی کند و دانش آموزان را در فرایند یاددهی مشارکت می دهد. معلم خوب فقط بستر مناسب را برای دانش آموز فراهم می کند. او می داند که رفتار و گفتارش الگویی برای بچه هاست پس نهایت دقت را در حرف ها و کارهایش دارد. در نهایت معلمی خوب، معلمی است که فضای کلاس را طوری می سازد که کودک در آن احساس راحتی و آرامش داشته باشد تا بتواند به دور از اضطراب و استرس، یادگیری بهتری داشته باشد. این معلم به هر دانش آموز به صورت جداگانه توجه دارد، خصوصیات فردی هر کودک را در نظر می گیرد و هر دانش آموز را با خودش مقایسه می کند و فضای رقابتی بین دانش آموزان ایجاد نمی کند.

2. برنامه ی کلاسی منعطف

وقتی عبارت برنامه ی کلاسی به چشم مان می خورد یک جدول زمان بندی شده در ذهن مجسم می شود که نام درس های مختلف زیر ساعت های ثابتی در روز های هفته درج شده است مثلا شنبه ها ساعت 8 تا 9، ریاضی. برنامه کلاسی زمان دوران مدرسه ی ما به هیچ وجه قابل تغییر نبود یعنی اگر سنگ هم از آسمان می آمد ما شنبه ها ساعت 8 ریاضی داشتیم مگر موارد استثنا که زورشان به زنگ ورزش بی چاره ی مان می رسید و جبرانی ریاضی یا زبان برایمان می گذاشتند.
در مدرسه مطلوب خبری از این اجبار ها نیست و برنامه کلاسی منعطف است یعنی برنامه ای که قابل تغییر است و در آن علاقه و انگیزه ی بچه ها در نظر گرفته می شود.
مثلا اگر زنگ اول ریاضی است و بچه ها خواب آلود و بی انگیزه هستند، ریاضی را شروع نمی کنند. زنگ ورزش و یا بازی را جا به جا می کنند تا بچه ها حسابی سرحال و پر نشاط شوند بعد زنگ ریاضی را شروع می کنند.
البته این به معنی بی نظمی و عدم زمان بندی نیست. فقط معلم با بررسی شرایط لحظه و اوضاع و احوال کلاس و بچه ها، جا به جایی در برنامه ایجاد می کند که به معنی حذف درس یا کلاس خاصی نیست.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه
تا بتواند بهترین بازدهی را از زمان های تدریس و آموزشش داشته باشد. نه اینکه صرفا درسش را بدهد و برود.

۳. محتوای آموزشی چند بعدی و پروژه محور

یکی از مهم ترین ملاک های تعیین مدرسه ی مطلوب، محتوای آموزشی آن است. درست است که تمامی مدارس باید محتوای مصوب آموزش و پرورش را تدریس کنند اما در اینجا مدل ارائه ی همان محتوا و سایر محتواهایی است که در کنار آن تدریس می شود. محتوای آموزشی چند بعدی و پروژه محور یعنی به جای اینکه در یک زنگ فقط روی یک درس کار بشود، ترکیبی از دروس مختلف در قالب یک پروژه ارائه می شود مثلا با یک پروژه آشپزی مفاهیم دروس ریاضی، فارسی و علوم تدریس می شود. پروژه محور بودن این امکان را ایجاد می کند که معلم چندین مفهوم و‌مهارت را در یک‌ پروژه تدریس کند. علاوه بر مفهوم درسی، خیلی دیگر از مهارت ها مثل مهارت کار گروهی، همکاری کردن، صبر و بسیاری مفاهیم اخلاقی را می توان در پروژه ها تعریف کرد و کودک بدون آنکه بخواهد خسته شود و یا از آموزش های مستقیم گریزان باشد این مفاهیم و مهارت ها را به صورت غیرمستقیم یاد می گیرد. همین امر باعث ایجاد علاقه کودک به درس و مدرسه می شود.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

4. فضاسازی پویا و دوستدار طبیعت

یکی دیگر از ملاک های مدرسه ی خوب فضای آن است که شما وقتی برای اولین بار وارد مدرسه می شوید به راحتی می توانید مطلوب یا نامطلوب بودن آن را تشخیص دهید. فضای مدرسه باید به گونه ای باشد ارتباط بچه ها با طبیعت حفظ شود. در این مدارس حیاط نقش مهمی در کشف، رشد و بازی بچه ها دارد. حیاط علاوه بر اینکه انس با طبیعت را حفظ می کند امکان برگزاری بسیاری از فعالیت ها و بازی ها که در فضای بسته امکان برگزاری آن نیست را فراهم می کند.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه
غیر از حیاط، چیدمان کلاس ها از اهمیت بالایی برخوردار است. طراحی یک کلاس درس باید به گونه ای باشد که معلم و دانش آموزان بتوانند متناسب با فعالیت های مختلف چیدمان آن را تغییر دهند. میزهای کوچک و سبک که به راحتی جا به جا شوند. استفاده از تمام دیوار ها برای آموزش. ایجاد بسترهای ثابت بازی و فعالیت انتخابی در کلاس می تواند یک فضای پویا برای مدرسه ایجاد کند.

5. خانه ای به نام مدرسه

و در آخر مدرسه ی مطلوب جایی است که بچه ها در آن احساس راحتی، نشاط و آرامش داشته باشند و به دور از استرس و ترس، مسیر رشد طبیعی و پیشرفت خودشان را طی کنند.

 

سن ورود به دبستان و مدرسه چقدر باید باشد؟

معمولاً حداقل سن ثبت‌نام کلاس اول ابتدایی برای دانش‌آموزان 6 سال تمام قبل از شروع سال تحصیلی جدید یعنی مهر ماه است. برای همین است که رده سنی بچه ها به دو بازه ی شش ماهه اول و دوم تقسیم می شود. در نتیجه متولدین نیمه اول سال و متولدین نیمه دوم سال قبل از آن می توانند برای پایه ی اول ثبت نام کنند. نکته جالب و قابل تفکر اینجاست که این دانش‌آموزان تنها می‌توانند در کلاس اول ابتدایی ثبت‌نام کنند و ثبت‌نام آن‌ها در پایه ی پیش دبستانی مجاز نیست.
و به خاطر همه این صحبت ها مدیران مدارس اول ابتدایی و پیش دبستانی موظف‌اند به هنگام ثبت‌نام، شرایط سنی کودکان را رعایت کنند.
همه ی کلاس اولی ها باید برای تکمیل ثبت‌نام خود، در طرح سنجش سلامت آموزش و پرورش شرکت کنند که ثبت‌نام آن‌ها از اول تیر شروع می‌شود. در این طرح دانش‌آموزانی که می خواهند در پایه ی اول مشغول به تحصیل شوند طبق استانداردهای تعیین شده وزارت آموزش و پرورش مورد ارزیابی قرار می گیرند تا آن‌ها را از نظر جسمی و ذهنی برای حضور در کلاس‌ها بسنجند و اگر دانش آموزی در طرح سنجش سلامت نتوانست تأییدیه خود را دریافت کند، باید برای ثبت‌نام در مدارس اول ابتدایی کودکان استثنائی اقدام کنند.
حالا این سوال پیش می آید که اگر یک کودک در 6 سال تمام در پایه ی اول ثبت نام نکرد، چه می شود؟ آیا دیگر نمی تواند در هیچ مدرسه ای درس بخواند؟
طبیعتا پاسخ منفی است! در صورتی که کودک به دلایل مختلفی مانند عدم دسترسی به مدرسه، بیماری و غیره نتواند در سن 6 سالگی در کلاس اول ثبت‌نام کند، در این صورت برای آن‌ها کمیسیون خاصی در نظر گرفته می‌شود تا بر اساس آن‌، بتواند در کلاس اول ابتدایی ثبت‌نام کند. ولی در حال حاضر وزارت آموزش و پرورش که وظیفه تعلیم و تربیت کودکان را دارد، علاوه بر حداقل سن ثبت‌نام در کلاس اول ابتدایی حداکثر سن آن را نیز در نظر گرفته است. به طوری که طبق آخرین آیین‌نامه آموزش و پرورش، حداکثر سن ورود به اول دبستان برای مناطق شهری 9 سال و برای مناطق روستایی 11 سال است. معمولا پیش از ثبت‌نام در کلاس اول ابتدایی برای این دانش آموزان کمیسیون منطقه با دلیل موجه تشکیل می‌شود تا اجازه ثبت‌نام را به مدیر مدرسه اعلام کنند.

 

سن ورود به ادبستان دخترانه شهید چمران چقدر است؟

از آنجاییکه که چمران یک مدرسه متفاوت است و می خواهد سیستم آموزشی را متحول کند پس برای سن ورود به دبستان هم نظری متفاوت دارد.
اگر بخواهیم بهترین سن برای ورود به کلاس اول و شروع آموزش را بگوییم همان سن 7 سال تمام است.

شاید این دو حدیث را از امام صادق علیه السلام شنیده باشید:

الْغُلَامُ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْکِتَابَ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ سَبْعَ سِنِین»‏. کافی، ج 6، ص 46.
فرزند هفت سال بازی می‌کند و هفت سال آموزش نوشتن می‌بیند و هفت سال به یادگیری حلال و حرام می‌پردازد.

دَعِ ابنَكَ يَلعَبْ سَبعَ سِنينَ؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 473.
پسرت را رها كن كه تا هفت سالگی بازی كند.

بررسی این احادیث و سایر روایت های ائمه علیهما سلام در رابطه با امر تربیت، این نکته را نشان می دهد که کودک باید هفت سال اول زندگی را به بازی کردن بگذراند و آموزش و آداب دانی را باید در هفت سال دوم شروع کرد.
ما هم در ادبستان های دخترانه و پسرانه شهید چمران، کودک را در 7 سال تمام برای کلاس اول پذیرش می کنیم و معتقدیم این یک سال تاخیر در ظاهر (نسبت به سن معمول آموزش و پروش که 6 سال تمام پذیرش می کند) آمادگی ذهنی بیشتری در کودک برای ورود به دنیای یادگیری و آداب دانی پیدا می کند.
در رابطه به سن ورود به مدرسه همیشه حرف و حدیث زیادی بوده است. مدارس کمی هستند که حاضر می شودند با بازرس های آموزش و پرورش سر و کله بزند و بچه ها را 7 سال تمام ثبت نام کنند.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

اما این روزها که بچه ها در همان شش سال اول زندگی شان، درگیر تماشای تلویزیون و بازی های موبایلی هستند، یک سال فرصت بیشتر برای دویدن و بازی کردن هم غنیمت است.
همین یکسال دیرتر شروع کردن فرصتی طلایی است تا بتوانند بازی کنند و آزادی های زیر هفت سال را تجربه کنند.

 

تخصص مدیر و معلم یک دبستان چه باید باشد؟

رشته های دانشگاهی روان شناسی، علوم تربیتی و مدیریت آموزشی در نگاه آکادمیک بیشترین ارتباط را با مدیریت و مربیگری مهد کودک دارند. اما در فضای عمل، این عملکرد فرد است که بتواند از آن آگاهی ها استفاده کند. چه بسا مدیران و مربیانی که با تحصیلات مربوطه، عملکرد ضعیفی داشتند.
ارتباط مداوم با کودک، مطالعه منابع تربیتی، به روز بودن و تجربه ی کار با بچه ها می تواند به یک مدیر یا مربی کمک کند تا بهترین عملکرد را داشته باشند.

انتخاب مربی در ادبستان دخترانه شهید چمران چگونه است؟

در ابتدای تاسیس ادبستان دخترانه دو خاله ی نسبتا قدیمی و فعال در حسینیه کودک وارد مقطع بعدی شدند و این راه مبهم، سخت و البته جذاب را شروع کردند.
اصطلاح خاله که شنیدن آن از زبان بچه ها خیلی به دل می نشیند، عنوانی است که در چمران به مربی ها داده می شود، به خاطر حس صمیمیت و محبتی که بین مربی و متربی وجود دارد.

 

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

کسی که بخواهد در چمران، خاله شود باید چند ویژگی مهم را داشته باشد:

1. بسیار صبور باشد.
درست شبیه مادری که چند فرزند دارد و باید بتواند تعاملاتش را مدیریت کند.
2. بسیار پر انرژی باشد.
چون قرار است هر لحظه ۷ساله شود و همراه بچه ها بازی کند.
3. بسیار با انگیزه باشد.
درست شبیه مادری که هر روز از داشتن فرزندانی پر تحرک و با انرژی خسته می شود.
4. بسیار بسیار بسیار خلاق باشد.
چون باید بتواند در لحظه، فعالیتی که جذابیتی ندارد را تبدیل به یک کار ویژه ای کند.
5. در کنار تمام این ویژگی ها، باید از ته دل، تمام بچه ها را دوست داشته باشد نه فقط بچه ای که آرام است یا از نظر درسی مشکلی ندارد.
معلم ها در ادبستان شهید چمران شبیه آچاری هستند که می توانند تمام پیچ ها را باز کنند. می توانند خنده بر لب های دختران شان بنشانند.
یک معلم چمرانی می تواند با کشیدن نقاشی، مفهوم درس را جذاب تر کند، می تواند زیبا شعر بخواند، خوب بنویسد، با بچه ها به خوبی گفتگو کند.

و در یک جمله:

یک خاله چمرانی می تواند مادری باشد که حواسش به همه ی جنبه های زندگی فرزندانش هست!

 

حال این مربیان چمرانی چگونه انتخاب می شوند؟

در سال های گذشته، روال پذیرش معلم به این صورت بود که اواسط اردیبهشت ماه، آگهی جذب نیرو را در فضای مجازی منتشر می کردیم. افراد علاقه مند و واجد شرایط فرم همکاری را در سایت تکمیل می کردند و پس از بررسی فرم شان جهت شرکت در جلسه معارفه دعوت می شدند. شرایط پذیرش، خیلی سخت و پیچیده نبود. سن زیر 30 سال، پر نشاط و خلاق بودن و نداشتن تجربه ی زیاد، از جمله این شرایط بود.
بعد از پذیرش اولیه، دوره ی سه ماهه کارورزی شروع می شد که افراد علاوه بر گذراندن کارگاه های مختلف و کار عملی، با کار آشنا می شدند و پس از پایان دوره کارورزی یک ساله، به عنوان معلم یک کلاس، کارشان را شروع می کردند.
حدود 2 سال است که با برگزاری دوره جامع الفبای چمرانی شدن، روند پذیرش کمی تغییر کرده. افراد علاقه مند، باید حتما قبل از شروع کار، در دوره ی آموزشی 2 ماهه الفبای چمرانی شدن، شرکت کنند. از افراد برگزیده این دوره، برای همکاری در ادبستان دخترانه شهید چمران، دعوت به عمل می آید.

 

بهترین روش های آموزش دروس ابتدایی چیست؟

دبستان به دلیل آن که دروازه ی ورود هر انسان به فضای آموزش و تحصیل است و از طرفی اولین محیط رسمی و اجتماعی کودک به حساب بیاید، مهم ترین مقطع تحصیلی به شمار می رود. در نتیجه روش های تدریس در دبستان بسیار مهم است زیرا اولین برخورد ها همیشه در ذهن کودکان می ماند و اگر حس خوبی در کودک بماند این حس نسبت به مدرسه و آموزش در ذهن کودک تسری می یابد.
روش های تدریس دبستان در دهه های گذشته تغییراتی چشم گیر و تحول ساز داشته است و دیگر یک فرایند یک سویه (از معلم به دانش آموز) نیست که در آن آموزگار متکلم وحده و دانش آموز تنها مستمع باشد، بلکه دانش آموزان باید خود در این پروسه ی یادگیری درگیر شوند.
برای ایجاد این تعامل روش های متعددی وجود دارد که شاید از میان آن ها عناوین گوناگونی چون روش تدریس فعال، روش تدریس اکتشافی، نمایشی، کاوشگری، مشارکتی، حل مسئله، دیداری- شنیداری و … به گوش خورده باشد.
حالا می خواهیم به صورت اجمالی و کوتاه با این روش های تدریس آشنا شویم:

روش تدریس نمایشی

تفکر انتزاعی در سنین ابتدایی هنوز به کمال خود نرسیده است. غالب دانش آموزان در این سنین قادر نیستند تنها با خواندن یا شنیدن مطالب، مفهوم آن را به تمامی درک کنند.
دیدن مراحل ایجاد یک پدیده، نقش بسزایی در یادگیری دانش آموزان خصوصا در مقطع ابتدایی دارد؛ به همین دلیل روش تدریس نمایشی در ابتدایی یکی از رایج ترین روش هاست که البته کتب درسی نیز تا حد زیادی بر مبنای آن طراحی شده است.
چنان که آموزگاران گرامی ملاحظه کرده اند، کتب درسی حاوی تصاویری است که اصلی ترین مباحث و مطالب را به صورت دیداری انتقال می دهد. البته اتکا به همین روش کافی نیست و باید از انواع تصاویر (عکس، فیلم، ماکت اشیاء و …) برای به نمایش درآوردن مطالب استفاده کرد.
در روش تدریس نمایشی در ابتدایی از توضیحات شفاهی موازی با نمایش و به صورت گام به گام استفاده می شود تا مطالب به خوبی در ذهن بیننده جا بیفتد.

روش تدریس اکتشافی

در روش تدریس اکتشافی در ابتدایی که یکی از جذاب ترین انواع روش های تدریس ابتدایی است، دانش آموز باید خود به کشف پاسخ مسائل بپردازد؛ البته او راهنمایی هایی از سوی آموزگار خود دریافت می کند که میزان آن ها بستگی به دشواری مسئله، مهارت و توانایی دانش آموز دارد.
پروسه ی کشف، مبتنی بر تدریسی است که در کلاس انجام می شود و سپس دانش آموز، مأمور اکتشاف برخی موارد و مسائل می گردد که آموزش را عمیق و تکمیل می کند.
آموزگار بنابر شناختی که از دانش آموز دارد و تشخیصی که بر مبنای دشواری درس و دیگر موارد مرتبط می دهد، می تواند راه اکتشاف را در اختیار دانش آموز قرار دهد و تنها پاسخ را از او بخواهد؛ می تواند فقط برخی اصول برای کشف پاسخ را به دانش آموز انتقال دهد؛ یا می تواند هیچ یک از این موارد را نگوید.
از آنجا که پروسه ی حل و کشف توسط دانش آموزان و بررسی و تصحیح آن زمان بر است، در روش اکتشافی تدریس ابتدایی نیاز به صرف زمان و حوصله ی بیشتری است اما نتیجه ی ماندگاری که دارد، این روش را ارزشمند می کند.

روش تدریس فعال در ابتدایی

به طورکلی، روش تدریس فعال در ابتدایی برای رشد تفکر انتقادی است که به یادگیری مؤثر، عمیق و ماندگار می انجامد. در روش تدریس فعال، بخشی مهم از بار تدریس و یادگیری بر دوش دانش آموز می افتد و او با همراه شدن با آموزگار در مسیر تدریس، گام به گام مطالب را دریافت، تجزیه و تحلیل و بعضا نقد می کند.
در روش تدریس فعال، دانش آموز در کنار یادگیری مطلب خاص درسی، قدرت بیان و استدلال خود را نیز رشد می دهد.
از سوی دیگر فعال بودن و کمک او به آموزگار، در کنار لذت بخش کردن پروسه ی یادگیری، اعتمادبه نفس و مسئولیت پذیری او را بالا می برد. در این فرایند، دانش آموز علاوه بر دریافت مطالب با حواس شنیداری و دیداری، از عقل خود نیز بهره می گیرد.
ارتباط و تعاملی که میان آموزگار با شاگردان و خود شاگردان با یکدیگر برقرار می شود، کلاس درس را تبدیل به محیطی پویا و پر انرژی می کند که یادگیری فعال در آن اتفاق می افتد.
در انواع روش های تدریس ابتدایی فعال، به ره گیری از قوه تعقل و تحلیل، هم کمک می شود و هم دانش آموزان توانایی حل مسائل را در خود تقویت کنند و هم خلاقیت آنان به نحوی چشم گیر، افزایش می یابد.

روش تدریس کاوشگری

یکی از کارآمدترین انواع روش های تدریس ابتدایی به ویژه در زمینه ی علوم تجربی، کاوشگری است. نخستین پایه گذار روش کاوشگری در آموزش، ریچارد ساچمن بود.
این روش مبتنی بر استقلال دانش آموز است؛ البته در مراحل آن، امکان نظارت، هدایت و کنترل از سوی آموزگار فراهم می شود. در این روش، دانش آموز تشویق می شود که با کمک حواس خود و ابزارهای موجود، مواد و اشیا را مشاهده کند و وضعیت های گوناگون را بیازماید، سپس مشاهدات خود را ثبت و از آن ها نتیجه گیری کند.
در این روش نباید هیچ سمت و سویی به مشاهدات و نتیجه گیری های دانش آموز داده شود یا نظری به او تحمیل گردد.
چنانچه دانش آموز به نتایج موردنظر نرسد، بهتر است آموزگار او را تشویق کند تا کاوش خود را ادامه دهد یا مراحلی را تکرار کند.
این پروسه نیز اگرچه زمان بر و احتمالا نیازمند برخی امکانات و ابزارهاست، تأثیر شگرفی هم بر یادگیری دانش آموز و هم بر تقویت روحیه‌ی جست وجوگری او خواهد گذاشت.
روش تدریس کاوشگری در ابتدایی، مراحل و جزئیات گوناگونی دارد و نیز دارای پتانسیل هایی است که آن را در بسیاری از حوزه‌های درسی (و نه فقط علوم تجربی) کارآمد می سازد.

روش تدریس مشارکتی

این روش نیز به موازات سایر روش های تدریس ابتدایی به کار گرفته می شود. در روش مشارکتی از انواع روش های تدریس ابتدایی تکیه و تمرکز بیشتر بر مشارکت دانش آموزان ترجیحا به صورت گروهی است.
می توان این روش را زیرمجموعه ای از روش تدریس فعال در نظر گرفت؛ بر این اساس، بیشتر فرایند یادگیری و یاددهی بر عهده‌ی دانش آموزان قرار می گیرد که موازی با سایر روش های تدریس فعال و اکتشافی، با همتایان خود مباحثه و تبادل نظر می کنند.
در این روش، گروهی از مغزها با یکدیگر تبادل و تعامل دارند؛ مسئله ای دغدغه ی مشترکشان می شود، آن را تجزیه و تحلیل می-کنند و هریک بر مبنای شناخت و توانمندی خود، راه حلی برای آن ارائه می دهد.
یکی از بهترین تأثیراتی که روش تدریس مشارکتی در ابتدایی دارد، این است که دانش آموزان علاوه بر یادگیری مطلب، مهارت گفت وگو، بیان آزادانه ی نظرات، تاب آوری نظرات مخالف و نتیجه گیری گروهی از یک بحث را تجربه می کنند.

روش های ذکر شده، مهم ترین و مؤثرترین انواع روش های تدریس ابتدایی هستند که می توانند بسیاری روش های متعدد و متنوع دیگر را زیرمجموعه ی خود قرار دهند. این روش های تدریس ابتدایی، نقش بسزایی در انس و الفت هرچه بیشتر دانش آموزان با محیط آموزشی و پویایی فضای تحصیل ایفا می کنند. آشنایی و به کارگیری روش های نوین تدریس ابتدایی هم به دانش آموزان و هم به آموزگاران کمک می کند بازخورد بهتری از فعالیت های آموزشی خود بگیرند. هدف این روش ها تنها معطوف به مطالب درسی نیست بلکه بسیاری از مهارت های اجتماعی و فردی را برای دانش آموزان به ارمغان می آورد و اهداف والای آموزش و پرورش را دنبال می کند.

ادبستان دخترانه شهید چمران مطالب درسی را چگونه آموزش می دهند؟

در ادبستان دخترانه ی حمزه دوران یا همان شهید چمران روش های تدریس متفاوتی وجود دارد. ما در ادبستان سعی داریم محتوای دروس مختلف را با هم ترکیب کرده و در قالب پروژه و بازی به بچه ها ارائه دهیم. به بیان دیگر به طور صفر تا صد از یک روش خاص استفاده نمی کنیم و ترکیبی از روش های ذکر شده در بالا مانند روش اکتشافی، مشارکتی و کاوشگری را استفاده می کنیم.
در ادامه چند نمونه روش های تدریس بازی محور را برایتان می آورم تا بیشتر با آن آشنا شوید. اگر می خواهید به صورت مفصل تر با روش های تدریس هر پایه آشنا شوید، بسته های درسی چمرانی را از دست ندهید و اگر دوست دارید چند نمونه طرح درس های چمرانی را با جزییات بخوانید، آموزش چمرانی را ببینید.

روش تدریس فارسی چمرانی ها:

خیلی از بچه ها علاقه ی چندانی به درس فارسی نداشتند اما دخترهای ما عاشق سرو صدا و بازی بودند پس تصمیم گرفتیم درخلال بازی های متناسب با هرپایه ی ادبستان درس فارسی را با روش های جدید به بچه ها آموزش دهیم. هر پایه با توجه به محتوای کتاب درسی بازی ها و پروژه های متفاوتی دارند. در سال های پایانی دبستان، آموزش مستقیم بیشتر جز برنامه های درسی می آید اما در چمران تا جاییکه بتوانیم آموزش مستقیم در گزینه ی دوم قرار دارد. در اینجا با چند نمونه بازی های درسی چمرانی آشنا می شویم اما شما برای یادگیری بیشتر و تخصصی تر می توانید بسته های بازی درسی چمرانی را تهیه کنید.

 

هم چنین در کتاب الکترونیکی 20 بازی فارسی کلاس اولی، می توانید با انواع بازی و فعالیت برای آموزش فارسی کلاس اولی آشنا شوید.

چند مورد از بازی ها را باهم بخوانیم:

ردپای نارنجی: در کلاس اول زمان هایی که میخواستیم حرف جدیدی یاد بگیریم یک مهمان داشتیم، اسمش نارنجی بود. او هربار با غافلگیری های مختلف حروف را به بچه ها یاد می داد. روی وسایلی که صدای حرف موردنظر را داشت ردپا به جا می گذاشت و بچه ها باید ردپاها را دنبال می کردند و حرف جدید را حدس می زدند!

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

 

صداسازی: تولید صدا و آهنگ ساختن با حروف مختلف همراه با تق تق مدادها روی میز، از روش هایی بود که به شدت آن ها را به وجد می آورد. بازی هایی مثل شکارچی کلمات،کارت بازی، برج هیجان و …هم از موارد دیگر است!

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

 

مزرعه کلمات: از کلاس دوم در کلاس ما بستر ثابتی به نام مزرعه ی کلمات وجود داشت. این مزرعه ی کلمات توسط خود بچه ها درست شده بود. وقتی به سراغ درس جدید فارسی می رفتیم دخترها کلماتی که به نظرشان مهم بود و ارزش املایی داشت را در مزرعه می نوشتند.
خوبیِ مزرعه ی کلمات این بود که همیشه کلمات جلوی چشم بچه ها بود.

این ها گوشه ای از روش های تقویت و آموزش فارسی به بچه ها بود که اگر بخواهیم همه را برایتان بگوییم یک کتاب می شود اما به طور خلاصه میتوانیم برای همراهی بیشتر و یادگیری بهتر بچه ها از پروژه های نویسندگی، درست کردن کارت دعوت، کتاب و قصه و کلی بازی خلاقانه استفاده کنیم.

 

روش های ارزشیابی در دبستان ها چگونه است؟

روش های ارزشیابی هم مانند روش های آموزشی در چند سال گذشته تغیرات زیادی کرده است.

1- سنجش و ارزشیابی با رویکرد پویا و رشد دهنده = ارزشیابی مستمر

خصلت عمده این نوع ارزشیابی در پویایی و گستردگی آن است و از معلم انتظار اقداماتی فراتر از آزمون های سنتی را دارد، تا تصویری کلی از تمامیت شخصیت دانش آموز ارائه دهد. از نتایج این نوع سنجش و ارزشیابی در جهت رشد و ارتقای دانش آموز استفاده می شود و مهم تر از همه این که از هر دانش آموز توقع رشد و بالندگی را د رحد توان خود او دارد. در این رویکرد فرایند ارزشیابی با فرایند آموزش در هم تنیده، جاری و مستمر است. از نتایج این سنجش برای مقایسه یا نمره دادن به دانش آموزان استفاده نمی شود. امروزه این شیوه سنجش که تفاوت های فردی دانش آموزان را می پذیرد و به قابلیت رشد هر یک اعتقاد دارد، در نظام های پیشرفته آموزشی مورد توجه قرار گرفته و نقطه عطف ارزشیابی های معتبر شده است.

نقش ارزشیابی مستمر در فرایند آموزش چیست؟

ارزشیابی مستمر یا سازنده بخشی از فرایند آموزش تلقی می شود. به این معنا که ارزشیابی در جریان آموزش جاری است و معلم به طور مرتب با آن درگیر است. ارزشیابی مستمر در طراحی برنامه درسی معلم جای خاصی دارد. یعنی معلم از نتایج سنجش مستمر در تعیین گام بعدی خود در آموزش استفاده می کند و به این دلیل است که آموزش و ارزشیابی در هم تنیده می شوند و دانش آموز رشد می کند.
برای ارزشیابی مستمر چهار نوع ارزشیابی پیشنهاد می شود:
1- پرسش های کلاسی و آزمونک ها
2- ارزشیابی فعالیت های کلاسی
3- ارزشیابی خارج از کلاس
4- ارزشیابی از تکالیف

1- ارزشیابی از پرسش های کلاسی و آزمونک ها:
پرسش های کلاسی: پرسش هایی هستند که در جریان کلاس مطرح می شود هدف از این پرسش ها یادآوری پیش نیازهای یادگیری برای درس کلا س، جمع آوری ایده ها و اطلاعات دانش آموزان در ارتباط با یک موضوع و مواردی از این قبیل و یک دانش آموز طی یک دوره آموزشی چندین بار مورد پرسش قرار می گیرد و در لیست علامت گذاری می شود.
آزمونک ها ابزاری برای ارزشیابی تدریجی هستند در این نوع ارزشیابی هدف نمره دادن نیست بلکه منظور این است که در هر مرحله هدف های رفتاری معین میزان پیشرفت فراگیران چگونه است و تا چه مقدار به اهداف آموزشی دست یافته اند بنابراین لازم است آزمونک ها پیشرفت گام به گام هدف ها را بسنجند و در پایان تدریس یک یا تعداد معدودی از هدف های رفتاری مربوط به هم انجام شوند.

2- ارزشیابی فعالیت های کلاسی:
فعالیت های کلاسی که ممکن است فردی یا گروهی انجام شوند مهمترین بخش ارزشیابی مستمر است.
بنابراین ارزشیابی فعالیت کلاسی نمره دادن به پرسش های کلاسی نیست بلکه ارزشیابی روند شکل گیری و پیشرفت مهارت ها و نگرش ها است و بیشتر با مشاهده رفتار دانش آموزان ممکن می باشد و در جریان آن دانستی ها، پرورش نگرش، نظافت در کار و انضباط، توجه به صحبت های دیگران، قبول مسوولیت در گروه، تحمل نظر مخالف، انعطاف پذیری و… مورد توجه قرار می گیرد.

3- ارزشیابی خارج از کلاس:
فعالیت های خارج از کلاس فرصتی است تا فراگیران براساس علاقه موقعیت و امکانات خود، کلاس درس را به زندگی واقعی گسترش دهند و با خلاقیت های خود موقعیت های تازه ای برای یادگیری ایجاد کنند. تهیه فهرست ارزشیابی براساس نوع فعالیت می تواند معلم را در قضاوت نهایی فعالیت ها و ارائه باز خورد مناسب به دانش آموزان یاری دهد.

4- ارزشیابی از تکالیف:
دفتر تکالیف در حقیقت کتابی است که دانش آموزان در آن موضوع درس را تدوین می کنند. لازم است تکالیف به صورتی تدارک دیده شوند که به عنوان منبعی برای تقویت و پاداش دانش آموزان در آینده و فرصتی برای برانگیختن مشارکت و پشتکار در یادگیری فراگیران باشد و باید از طرف معلم با توجه به تفاوت های فردی دانش آموزان مورد ارزشیابی قرار گیرد.

2- ارزشیابی از طریق فهرست مشاهدات:

استفاده از فهرست مشاهدات در برنامه آموزش شیوه نو و تازه ای است که از طریق آن معلم می تواند در مورد حدود آموخته های دانش آموز یا گروهی از دانش آموزان در حیطه های مختلف مهارتی، نگرشی و دانشی قضاوت کند. این یادداشت ها به معلم امکان می دهد تا در برنامه تدریس خود میزان حصول به هدف های آموزشی را تعقیب و کنترل کند و دریابد که هر دانش آموز تا چه اندازه به هدف های موردنظر رسیده است و احتمالا به چه کمک هایی نیاز دارد و براساس آن اطلاعات، فرایند تدریس خود را بازنگری کند.
استفاده از فهرست مشاهدات روش ساده و سریعی است که از طریق آن معلم می تواند دانش آموزان را در بسیاری از هدف های آموزشی که در آزمون های پایانی امکان پذیر نیست، ارزیابی کند و از نتایج آن در جهت بهبود فرایند دانش آموزان استفاده کند. اگر این کار به صورت مستمر انجام شود و معلم به موقع از نیازهای آموزشی هر دانش آموز مطلع شود، می تواند در رفع آن نیازها اقدام کند، کاری که از عهده ارزشیابی پایانی بر نمیآید. مرور فهرست ارزشیابی به معلم امکان می دهد تا نقاط ضعف مشترک دانش آموزان را هم دریابد.

3- ارزشیابی پوشه ای

یک پوشه کارنما مانند یک جورچین یا پازل مجموعه قطعاتی از کارهای دانش آموز است که با اتصال آنها می توان تصویر کامل و روشن تری از دانش آموز به عنوان یک یادگیرنده مادام العمر به نمایش گذاشت.
پوشه می تواند شامل فهرست های ارزشیابی معلم، گزارش کارهای دانش آموز، یادداشت های معلم، گزارش های گردش های علمی و کارهای عملی و پروژه های دانش آموز باشد. پوشه بیش از این که قطعاتی از کارهای دانش آموز باشد که بی هدف جمع آوری شده است، مجموعه ای از کارهای مشخص، هدفدار و آگاهانه دانش آموز است که به او امکان می دهد تا توانایی های خود را از جهات مختلف به نمایش بگذارد.
پوشه، چیزی بسیار فراتر از یک ظرف پر از خرت و خورت است. پوشه مجموعه ای سازماندهی شده از مدارک مستندی است که معلم و دانش آموز با استفاده از آن، میزان پیشرفت دانش آموز را در حیطه های مختلف دانش، مهارت و نگرش در موضوعات معین درسی، به نمایش می گذارند. (واوروس، 1990)
مرور پوشه دانش آموز به معلم امکان می دهد تا با اطمینان بیشتر و براساس دلایل مستند در مورد دانش آموز قضاوت کند. مرور پوشه دانش آموز به معلم فرصت می دهد تا قابلیت های او را به درستی شناسایی و باتوجه به تئوری هوش های چندگانه، برای آموزش او برنامه ریزی کند.

ارزشیابی در ادبستان دخترانه شهید چمران چگونه اتفاق می افتد؟

در ادبستان دخترانه در پایه های اول و دوم هیچ گونه ارزشیابی به صورت های مرسوم و رایج سایر مدارس نداریم. روند یادگیری دانش آموزان در درس های فارسی و ریاضی در قالب بازی و فعالیت های گروهی توسط معلم سنجیده می شود. فعالیت هایی مثل کتابخوانی ها، پروژه های نویسندگی و داستان نویسی، بازی ریاضی و مسابقات کلاسی از این دست فعالیت ها هستند. که معلم با توجه به خصوصیات فردی هر دانش آموز روند یادگیری و پیشرفت او را بررسی می کند.
در پایه سوم و چهارم ارزشیابی نامحسوسی به برنامه ی دانش آموزان اضافه می شود. کاربرگ هایی برای حل تمرین و پاسخ به سوالاتی با توجه به موضع درسی شان در نظر گرفته شده است. در اکثر موارد، این کاربرگ ها در قالب فعالیت های گروهی ارائه می شود. هر گروه باید با مشورت و همکاری هم باید کاربرگ را حل کند. در واقع هر یک از اعضای گروه به یکدیگر کمک می کنند تا بتوانند آن مساله را درک و روش حل آن را یادبگیرد. و سعی می کنند نقاط ضعف یکدیگر را از بین ببرند.
در پایه پنجم و ششم که درس ها سنگین تر می شود، روند ارزشیابی کمی متفاوت تر می شود. گزینش و ارزیابی از حالت گروهی خارج می شود و بیشتر به صورت فردی انجام می شود.
حل تمارین و کاربرگ ها فردی انجام می شود و معلم روند یادگیری دانش آموزان را بررسی می کند. این ارزیابی ها همراه با نمره دهی نیست. دانش آموزان خودشان کاربرگ هایشان را تصحیح می کنند و برای معلم میزان تلاش و مطالعه ی دانش آموز اهمیت دارد نه صرفا نمره.

سایر ویژگی‌های متمایز ادبستان دخترانه با دبستان های دخترانه ی موجود

مناسب های ملی و مذهبی

هفت سال دوم سنِ خیلی عجیبی برای همه بچه هاست، به خصوص دخترها! در این هفت سال بچه ها تجربه های زیادی کسب می کنند؛ با مفهوم خوب و بد آشنا می شوند و مهم تر از همه، دخترها در همین دوره به سن تکلیف می رسند.
برای ما چمرانی ها خیلی مهم است که از هفت سالگی به بعد ارزش گذاری در بچه ها کم کم شکل بگیرد. آشنایی با مفاهیم دینی با توجه به سن شان برایشان جا بیفتد و متوجه مناسبت ها و آداب و رسوم بشوند. برای همین؛ مناسبت ها در مدرسه مان پر رنگ است.
مناسبت ها و تمام اتفاق های ریز و درشت مذهبی که بشود برنامه ای برای بچه ها داشت.

 

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه
از یک وعده اذانی که بچه ها در مدرسه هستند گرفته تا تولدها و شهادت ها تا دهه های مهمی مثل محرم و فاطمیه.
سعی کردیم همه چیز از خود بچه ها بجوشد، خودشان برای آن برنامه ریزی کنند و ماهم کمک می کنیم خاطره ها در ذهن شان خوب ثبت بشود.
مثل هفت سال اول نیست که اشاره مستقیم یا مداخله ای نداشته باشیم ولی سعی می کنیم مرز کارها را با تصمیم های بچه ها باهم قاتی نشود..
الان خود بچه ها به مرور زمان و با بالا رفتن پایه تحصیلی شان، به یک مدل برنامه ریزی برای مناسبت‌ها رسیدند. ماهم هر سال گوشه ای از کار را می گیریم چون معتقد هستیم صاحب مناسبت ها، خودش خوب هوای بچه ها و کارهایشان را دارند.
در دهه فجر هم که یک مناسبت ملی است برنامه ی ویژه ای داشتیم. از اوایل بهمن ماه با بچه ها برنامه ریزی می کردیم که چه کارهایی می توانیم انجام دهیم. از نذری هایی که با کمک مادرها در حیاط ادبستان درست می شوند تا تزیین کلاس های مدرسه.
هم چنین در روز 22 بهمن یک راهپیمایی خانوادگی داریم. همگی در ادبستان جمع می شویم و همراه با هم در راهپیمایی شرکت می کنیم. این کار جمعی می تواند خاطره ای خوب در ذهن دخترها ماندگار کند.

اردو ها

به جرات می توان گفت اردوهای چمرانی یکی از مزیت های ادبستان هاست. هفته ای یک اردو، پای ثابت روزهای حضوری بچه ها در ادبستان است.
این اردو ها صرفا پارک رفتن یا بازدید از یک مکان نیست. اردوهای چمرانی با توجه به برنامه و پروژه های درسی بچه ها برنامه ریزی می شود.
از خرید مواد لازم برای انجام یک پروژه گرفته تا ملاقات با یک بانوی موفق و یا تجربه ی پخت شیرینی در یک قنادی از جمله اردوهای چمرانی است. البته که بازی، تفریح و پارک رفتن هم همیشه برای دخترها ضروری است.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

خانواده های چمرانی

چمران یک مدرسه خانوادگی است. یعنی این نیست که پدر، دخترش را صبح به مدرسه برساند و ظهر مادر به دنبال او بیاید. آخر سال هم یک کارنامه تحویل بگیرند.
ادبستان شهید چمران جایی است که خانواده هم به اندازه ی دانش آموز در مدرسه فعال است. حضور مادران در برنامه های مناسبتی، حضور در نماچه ی دخترهای چمرانی، محفل ها و هیئت های خانوادگی از جمله برنامه های خانوادگی چمرانی است. تقریبا فصلی یکبار، محفل خانوادگی داریم. یک پارک تعیین می شود و دخترها همراه با خانواده هایشان به آنجا می آیند. بعد از خواندن یک دعای جمعی و صرف صبحانه پدر ها و دخترها باهم بازی می کنند و مادر ها هم یا باهم گفتگو می کنند یا بازی های گروهی انجام می دهند.
هیئت های چمرانی هم به مناسبت های مختلف و به صورت دوره ای در خانه ی بچه ها برگزار می شود که خود بچه ها بیشتر برنامه را به عهده دارند.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

توجه به انگیزه ی کودک

وقتی روش های آموزشی همراه با بازی باشد، همه به آن علاقه مند می شوند حتی اگر ریاضی و فارسی باشد. بازی برای همه خوشایند است حتی خود شما هم زمانی را به بازی بگذرانید خواهید دید که چقدر در روحیه تان موثر است و حال خوبی خواهید داشت. وقتی در همه ی برنامه های مدرسه بازی باشد کودک عاشق مدرسه می شود و برای بازگشت به مدرسه و یادگیری انگیزه اش بالا می رود. ما در ادبستان دخترانه سعی داریم برای بیشتر موقعیت هایی که بچه ها در آن قرار می گیرند یک بازی داشته باشیم. برای ناهار خوردنمان بازی داریم، برای نماز خواندن، در سرویس اردو، تمرین ریاضی و فارسی و … بازی هایی داریم. در نتیجه کودک مدرسه را جایی می داند که پر از بازی است و حس خوبی نسبت به مدرسه در او شکل می گیرد.

احترام به آزادی کودک

میزان آزادی و حق انتخاب کودک نکته ایست که جای خالی اش در بسیاری از مدارس خالیست. این آزادی با آزادی های زیر هفت سال متفاوت است چون کودک وارد هفت سال دوم و آداب دانی شده. اما این به آن معنی نیست که بچه ها در مدرسه هیچ آزادی را تجربه نکنند و هر چه را مدیر و معلم گفت به اجبار قبول کند.
طبیعتا در بخشی از برنامه ی مدرسه ناچاریم از الزام استفاده کنیم اما می شود بخشی از آن را به اختیار بچه ها بگذاریم. در ادبستان دخترانه شهید چمران ساعت فعالیت انتخابی داریم. یعنی در آن ساعت هر دانش آموز می تواند یکی از فعالیت هایی که به آن علاقه دارد را انتخاب کند و انجام بدهد. هر روز ۳ الی ۴ انتخاب در اختیار دانش آموزان قرار می گیرد. فعالیت هایی مثل بازی فکری، کتابخوانی، خاله بازی، خمیر بازی، نقاشی و چند فعالیت مشابه.

مهارت آموزی و آموزش پروژه محور:

خیلی از مهارت ها در طول زندگی شخصی و شغلی افراد نیاز است که دختران فرصتی برای یادگیری آن را ندارند. مهارت های نرم مثل حل مساله، تصمیم گیری، کار گروهی و … دبستان یکی از بهترین فرصت ها برای یادگیری این مهارت ها در قالب پروژه های عملی مختلف است.
در ادبستان دخترانه، انجام بسیاری از کارها به عهده ی خود بچه هاست. مثلا صبحانه درست کردن، برگزاری هیئت ها در مناسبت های مذهبی.در مدارس سنتی هم هیئت برگزار می شود اما تفاوتی که با مدل چمرانی دارد در این است که تمام برنامه ها توسط معلم پرورشی طراحی و اجرا می شود و دانش آموزان فقط نقش مصرف کننده دارند. در مدل چمرانی صفر تا صد کار به عهده ی خود دخترهاست. فضا سازی کلاس، تمرین سرود و نمایش، برنامه ریزی برای مهمانان، کارهایی که در هیئت انجام می دهند، دعوت از مهمانان، اجرای برنامه، پذیرایی و نذری و … همه به عهده ی خود بچه هاست.
دخترهای شهید چمران در ادبستان، راه و رسم زندگی را می آموزند. از قالبی که بچه ها همه چیز را آماده استفاده می کردند یعنی محیط خانه و هفت سال اول زندگی، وارد محیط اجتماعی می شوند و همه چیز بستری برای یادگیری آن ها می شود.
در مدل سنتی خیلی از کارها به عنوان زمان پرت در نظر گرفته می شود.

خانواده بزرگ شهید چمران ادبستان دخترانه شهید چمران، جایی برای زندگی در خانه ای به نام مدرسه

فضا سازی دبستان چگونه باید باشد؟

مدرسه یک فضای بسیار موثر در آموزش و تعلیم و تربیت دانش آموزان می باشد و تجهیزات مدرسه باید در راستای تعلیم هرچه بهتر به روز رسانی شود. می توان گفت که امروزه مدرسه خود نیز نقش یک معلم را در تعلیم و تربیت دارد و نمی توان نقش این فضا را در بهبود و کیفیت آموزش نادیده گرفت.
از این رو فضای آموزشی باید ابتدا از لحاظ فیزیکی مطلوب باشد. فضاهای فیزیکی مطلوب و با کیفیت به فضایی اطلاق می شود که در طراحی و ساخت آن شاخص هایی مانند: دمای مناسب، هوای سالم، نور، صوت، رطوبت کافی، دسترسی ها و ارتباطات رعایت شود.
برخی از افراد مکان هایی همچون کلاس های درس، آزمایشگاه ها و یا فضاهای خود آموز را به عنوان فضای آموزشی تلقی نموده که در آن یادگیری رخ می دهد ولی برخی دیگر آن را در قالب محیط نرم افزاری خاص آموزش تعریف می کنند.
ولی به صورت کلی می توان گفت که افزایش کیفیت فضای آموزشی می تواند به افزایش کیفیت آموزش کمک فراوانی بکند.

تقسیم بندی فضای آموزشی:

به صورت کلی می توان این نوع فضا را به دو دسته فضای مسقف و بسته و فضای باز تقسیم بندی نمود.

فضای مسقف یا بسته:
• فضاهای تدریس شامل کلاس های نظری و کلاس های تجربی
• فضا های پرورشی مانند: نمازخانه، سالن اجتماعات، سالن امتحانات، سالن ورزشی ، کتابخانه، اتاق مربی پرورشی، اتاق مشاوره.
• فضاهای رفاهی و خدماتی شامل موتور خونه، انبار اصلی، انبار وسایل نظافتی، سرویس های بهداشتی کارکنان و دانش آموزان، سرایداری، اتاق تغذیه، بوفه و آبدارخانه.
• فضاهای اداری شامل اتاق های معاون، مدیر، دفترداران، بایگانی
• فضاهای ارتباطی مانند راه پله ها و راهرو

فضاهای باز:
فضاهای آموزشی باز عبارت اند از:
• محل تجمع و صف جمع
• فضای سبز
• زمین ورزشی
• راه های ارتباطی

فضای آموزشی مدرسه:

فضای تعلیم مدرسه را باید به عنوان یکی از مهمترین فضاهای شهری در نظر گرفت، زیرا اولین محیط خارج رسمی که در آن مقررات اعمال می گردد مدرسه می باشد.
این فضا از آن جایی دارای اهمیت بسیار می باشد، که فرزندان در این محیط قرار می گیرند و حدود 5 ساعت از وقت مفید خود را در این محیط سپری می کنند.
بنابر این فراهم کردن یک محیط آموزشی سالم، شاد و حتی زیبا می تواند در جلب توجه دانش آموزان‌ بسیار موثر باشد و حتی می تواند نقش به سزایی در رشد روانی سالم فرزندان این مرز و بوم ایفا کند.
از این رو برای این که بتوان به این فرایند مهم و عالی برای رشد کودکان خود دست پیدا کنیم باید به مواردی همچون: شناخت روحیات افراد، آشنایی به نکات آموزشی، خواست های دبیران و مسئولین مدارس و توجه به قوانین و مقررات دقت فراوان نشان بدهیم.
علاوه بر موارد گفته شده در طراحی مدارس باید چندین نکته مهم را مورد توجه قرار بدهیم تا بتوانیم این محیط را به یک‌ محیط آرام و شاد و لذت بخش برای آموزش فراهم بیاوریم.

این موارد عبارت اند از:

  •  هویت بخشی و شخصیت بخشی به فضاهای آموزشی
  •  طراحی مناسب محوطه ها و استاندارد بودن کف پوش ان هم با توجه به کاربردی که دارند.
  •  طراحی مناسب فضاهای مدرسه برای کودکان که دارای معلولیت جسمی و حرکتی می باشند.
  •  رعایت نکات مهم در مورد سرویس های بهداشتی
  •  بهبود بخشی به کیفیت طراحی داخلی فضای درس و کارگاه ها

طراحی داخلی و معماری فضای آموزشی:

در واقع می توان گفت که فضای آموزشی یکی از مهم ترین موضوعات برای طراحی و معماری می باشد.
همچنین می توان گفت که طراحی یک فضای تعلیمی به مقطع و عملکرد آن فضا بستگی دارد تا ضرورت های آن فضا با توجه به عملکردشان در نظر گرفته شود.
ایجاد قابلیت انعطاف پذیری در مدارس:

یکی از مهمترین ویژگی که می توان برای مدارس و کلاس های درس بیان نمود، قابلیت انعطاف پذیری آن ها می باشد، به گونه ای که در هنگام تغییر عملکرد ها باید کلاس نیز متناسب با آن تغییر پیدا کند.
صندلی ها و فضای کار راحت می تواند شرایط انعطاف پذیری بیشتری را برای کار معلمان و یادگاری دانش آموزان فراهم آورد.
مطالعاتی که امروزه در زمینه استفاده از انعطاف پذیری در فضای آموزشی انجام شده است نشان می دهد، زمانی که کلاس های آموزشی با انعطاف پذیری برای نیازهای دوره تحصیلی طراحی شوند می توانند سبب افزایش درک و فهم دانش آموزان بشود و خلاقیت و ابتکار را در درون دانش آموزان شکوفا می کند.
البته به این نکته نیز دقت داشته باشید در صورتی که هدف ها و روش های آموزشی تغییر پیدا می کند باید فضای اموزشی نیز متناسب با ان ها دچار تغییر و تحول شود.
تراکم جمعیت مدرسه و کلاس درس:
ظرفیت مکانی را می توان به عنوان یک عامل اساسی تعیین کننده ی سطوح آموزشی در نظر گرفت .
به گونه که اندازه و ابعاد این سطوح ها باید به گونه ای باشد که بتواند جوابگوی جمعیت دانش آموزان استفاده کننده از واحد آموزشی باشد.
همچنین برای بررسی ظرفیت مدارس از شاخص سرانه های آموزشی فضای باز، فضای خالی مدارس که فاقد هر نوع بنا و کلاس درس است، استفاده می شود.
طراحی فضاهای آموزشی:
فضاهای آموزشی و پژوهشی دارای بخش ها مختلف می باشند که هر یک از این بخش ها را باید متناسب تعداد افرادی که قصد استفاده از ان فضا را دارند طراحی نمود.
علاوه بر این در طراحی هر یک از این فضا ها باید عوامل مذهبی، فرهنگی و… را نیز در نظر گرفت.
در ادامه قصد داریم به صورت خلاصه به بیان طراحی فضاهای مختلف یک محیط آموزشی بپردازیم.

1‌.کلاس های درس:
شکل استاندارد کلاس های درس به صورت مربع مستطیل می باشد که ابعاد و اندازه کلاس با توجه به تعداد افراد، مقطع تحصیلی و نوع درس متفاوت است.
به طور مثال مطابق با استاندارد های جهانی فضاهای لازم برای کلاس های نظری 6/5 و8/5 متر مربع بوده است در این کلاس ها که اصطلاحا کلاس های درس سنتی از آن ها یاد می شود فضای لازم به ازای هر دانش آموز 2 متر مربع بوده است و این درحالی است که اگر بخواهیم کلاسی را برای کلاس های آزاد و هنری در نظر بگیریم به ازای هر نفر 4/5 متر مربع فضا نیاز می باشد.
همچنین ارتفاع کلاس های درس باید بین 7/2 تا 3/4 باید در نظر گرفته شود و علاوه بر این ایجاد هر گونه تراس متصل به کلاس درس ممنوع می باشد.
علاوه بر این موارد دیوارهای کلاس را باید تا ارتفاع1/5 را با سنگ پوشاند و از ارتفاع 1/5 متر به بالا باید از رنگ های روشن برای دیوار ها استفاده کرد.
همچنین دقت کنید پوششی که برای کف کلاس ها استفاده می شود باید غیر قابل نفوذ باشد به علاوه لغزنده نیز نباشد تا به توان به راحتی آن را شست و شو کرد، سعی کنید برای پوشش کف از رنگ ها روشن استفاده نکنید تا مجبور نباشید آن را به صورت مداوم تمیز نمایید.

2. آزمایشگاه ها و کارگاه ها:
کارگاه ها و آزمایشگاه ها جز جدا نشدنی هر فضای آموزشی می باشد، به گونه ای که هر مدرسه ای حداقل دارای یک آزمایشگاه و یا کارگاه می باشد تا دانش آموزان علاوه بر این که دروس را به صورت تئوری فرا می گیرند در آزمایشگاه ها و یا کارگاه ها به آزمون و خطا بپردازند.

3. بخش رفاهی و خدماتی:
در هر فضای آموزشی یکی از مهمترین بخش ها در جهت ارائه خدمات به دانش آموزان و محصلان بخش رفاهی و خدماتی ان فضای آموزشی می باشد.
بخش های رفاهی یک فضای آموزشی می توان شامل مواردی همچون: سرویس ها و تاسیسات بهداشتی، زمین و سالن ورزشی، رستوران ها سلف های غذاخوری و مانند این ها باشد.
حال که با بخش رفاهی این نوع فضا آشنا شدید بهتر است این نکته را نیز بدانید که برای استقرار این مکان ها در فضای آموزشی می توان دو موقعیت را لحاظ نمود:
• این فضا قابل دسترسی از راه رو و یا فضاهای واسطه باشد.
• قابل دسترسی به حیاط مدرسه و یا فضاهای ورودی باشد.

4. رعایت ضوابط و مقررات در اجرا پلکان در مدارس:
در مدارس و فضاهای آموزشی برای برقراری ارتباط بین طبقات از پلکان و یا رامپ استفاده می شود ولی در طراحی پلکان ها یک سری اصول و قوائدی وجود دارد که باید آن ها رعایت نمود.
این قوانین عبارت اند از:
• تعداد پله در هر پلکان نباید کمتر از 3 پله باشد زیرا وجود یک یا دو پله سبب بهم خوردن نظم و تعادل حرکتی در بین افراد می شود.
• برای پلکانی که دارای بیش از 3 پله هستند باید حتما نرده طراحی شود.
• ارتفاع نرده برای کودکان از 75 تا 80 سانتی متر و برای بزرگسالان 90 سانتی متر می باشد.
• فاصله ی میان پله و سقف پله نباید از دو متر کمتر باشد که این اندازه به صورت عمودی محاسبه می شود.
نحوه جانمایی فضا ها در ساختمان چند طبقه:
• در طراحی فضاها بهتر است که فضای اداری در طبقات اول و دوم فضای اموزشی قرار بگیرد تا رفت و آمد دانش آموزان و به صورت کلی افرادی که در محیط آموزشی رفت و امد می کنند را تحت نظر بگیرند.
• جاگیری کلاس ها در طبقات مختلف بسته به سن دانش آموزان و پایه تحصیلی آن ها متفاوت می باشد به طور مثال بهتر است که طبقات پایین را به مقاطع ابتدایی اختصاص بدهند.
اما در مورد مقاطع تحصیلی دبیرستان و راهنمایی و با توجه به سن دانش آموزان بهتر است که دانش آموزان مقاطع بالاتر در طبقات بالاتر و دانش آموزان مقاطع پایین تر در طبقات پایین تر مستقر شوند.

• آزمایشگاه ها و کارگاه ها از آن جایی که دارای وسایل سنگین می باشند بهتر است در طبقات پایین و زیر زمین قرار بگیرند.
• کتابخانه بهتر است در طبقاتی که سکوت در آن ها بیشتر است و دسترسی خوبی به فضا و نور دارد قرار بگیرد.
• نمازخانه نیز بهتر است در طبقات پایین و نزدیک به حیاط قرار بگیرد و سرویس های بهداشتی نیز باید در خارج از فضای آموزشی مانند حیاط طراحی گردند.
به این نکته نیز دقت نمایید که از آسانسور به دلیل مسائل ایمنی در فضای آموزشی اصلا توصیه نمی شود.
علاوه بر این ها موارد دیگری همچون نور کافی نیز دارای اهمیت بسیاری می باشد و برای این که بتوان کیفیت آموزش را بالا برد بهتر است که علاوه بر نور مصنوعی از نور طبیعی نیز بهره گرفت.
در طراحی و ساخت پنجره ها نیز باید نکات اصولی و ایمنی نیز رعایت شود تا علاوه بر تامین نور کافی هیچ گونه مزاحمتی نیز ایجاد نکنند.
در نظر گرفتن تمام نکات اصولی و ایمنی در ساخت فضاهای آموزشی بسیار مهم می باشد ولی از این نکته غافل نشوید که علاوه بر نکات ایمنی برای آن که بتوان‌ کیفیت یک آموزش را افزایش داد، تغییرات و افزایش شادی و نشاط در محصلان می باشد که برای رسیدن به این هدف طراحی شاد فضای آموزشی می تواند کمک فراوانی بکند.
با پیشرفته تر شدن جوامع و گسترش ساخت و ساز، ساختمان های های تجاری و مسکونی، نیاز به توجه ویژه ای به ساختمان های آموزشی برای افزایش کیفیت فضای شهری می باشد. طراحی فضای باز مدارس به صورت اصولی، یکی از اقداماتی است که موجب بالا رفتن کیفیت فضای مدارس می گردد و همچنین به افزایش کیفیت آموزش نیز کمک بسیار زیادی می کند.

طراحی فضای باز مدارس

فضای سبز مدرسه

فضای باز مدرسه، می تواند به عنوان گزینه ای مناسب برای یادگیری دروس در فضای باز مورد استفاده قرار گیرد. این تنوع، در دانش آموزان تاثیر زیادی دارد و آن ها را به آموختن دروس، مشتاق می کند و همچنین باعث علاقمندی دانش آموزان به محیط مدرسه می شود.

ایجاد فضای باز مدارس با توجه به نیازهای دانش آموزان
در چندین سال اخیر، توسعه ی شهرها در روش زندگی دانش آموزان تغییرات زیادی ایجاد کرده است و باعث شکل گیری نیازهای اجتماعی آن ها شده است. نیازهای یک دانش آموز ابتدایی، راهنمایی و دبیرستانی با هم تفاوت زیادی دارد و نحوه ی دستیابی به این نیاز ها در هر گروه از دانش آموزان متفاوت است.
برای مثال تفریح دانش آموزان ابتدایی اغلب بازی کردن و ایجاد سروصدا است، در صورتی که دانش آموزان مقاطع بالاتر ترجیح می دهند از فضای سبز به عنوان مطالعه و صحبت کردن با دوستان خود استفاده کنند. بنابراین در طراحی فضاهای سبز مدارس توجه به نیازهای روحی- روانی دانش آموزان از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.

استانداردهای فضای سبز در مدارس با توجه به شرایط محیطی
ایجاد سرانه و ابعاد فضای باز مدارس به عوامل متعدد محیطی بستگی دارد. مساحت مورد نیاز فضای سبز در مدارس مناطق مختلف کشور متفاوت است .طراحی فضای باز مدارس در اقلیم گرم و خشک باید بخش وسیع تری داشته باشد، تا بتوانند با کاشت درختان بیشتر موجب ایجاد سایه در فضای باز شوند.
علاوه بر این طراحان باید به میزان فضای باز توجه داشته باشند. برای مثال در فضاهای باز کوچک مدارس نمی توان از درختان زیاد استفاده کرد.همچنین طراحان باید در طراحی فضای سبز مدرسه تناسبی بین تعداد دانش آموزان در تراکم فضای باز مدرسه ایجاد کنند.
در حال حاضر استاندارد قابل قبول فضای سبز شهری جهت تصویب طرحه ای جامع شهری که از سوی وزارت مسکن و شهرسازی مشخص شده است، سرانه ای بین ۷ تا ۱۲ مترمربع است.

در طراحی فضای سبز مدرسه از چه نوع گیاهانی استفاده کنیم؟
از میان گونه های مختلف گیاهی موجود برای کاشت در مدارس باید از گونه هایی استفاده کرد که علاوه بر زیبایی دارای رشد متناسب و خوبی باشد و با توجه به نیاز آبی در اقلیم های مختلف از گونه هایی استفاده شود که با نیاز آبی آن اقلیم متناسب باشد.
مثلا در مناطق گرم و خشک از گونه هایی استفاده شود که به آب کمتری نیاز دارد، برخی از گونه های گیاهی مناسب جهت کاشت در مدارس عبارتند از: بید، کاج، سرو، زبان گنجشک،اقاقیا، چنار، ارغوان، افرا، یاسمن، صنوبر، و انواع گلهای زینتی و چمن…

استاندارهای طراحی فضای سبز مدارس ابتدایی
فضای باز مدارس باید مطابق استانداردها طراحی گردد. آبخوری های موجود باید با سرویس های بهداشتی فاصله زیادی داشته باشند. همچنین، بوفه مدرسه باید با سرویس های بهداشتی فاصله زیاد داشته باشد.
کف حیاط مدارس ابتدایی باید، با فوم های روکش دار موسوم به تاتامی و … پوشیده شده باشد و آسفالت نباشد تا اگر کودکان در هنگام بازی در حیاط مدرسه، زمین خوردند؛ آسیبی به آن ها نرسد.

مجری فضای سبز مدارس باید فضایی برای فعالیت های ورزشی کودکان در مدرسه ایجاد کند. همچنین در طراحی فضای باز مدارس ابتدایی باید از وسایل بازی، مانند تاب یا سرسره برای کودکان استفاده شود و فضایی برای قراردادن این وسایل برای بازی در حیاط مدرسه در نظر گرفته شود. ایجاد فضای سبز در طراحی حیاط مدرسه ابتدایی می تواند کودکان را در زنگ تفریح به حیاط بکشاند.
روح لطیف و پاک کودکان بیش از دیگران پذیرای زیبایی ها و ارزش هاست. بنابراین کودکان وقتی وارد مدرسه می شوند در مدرسه نیز به دنبال زیبایی می گردند و جذب زیبایی ها از جمله فضای سبز و گل های رنگارنگ می شوند. بنابراین مدرسه ای که با فضای سبز و درختکاری تزیین شده است ایجاد آرامش روانی و شادابی در مخاطب می کند و زمینه فراگیری و یادگیری کودکان را مساعد تر می سازد. به همین دلیل نیاز جدی به طراحی فضای باز مدارس یک نیاز جدی برای دانش آموزان می باشد. زیرا فضای سبز و محوطه مدارس واجد سرمایه پنهان آموزشی بوده و باید توجه جدی به آن ها را در لابه لای برنامه های آموزشی مدارس قرار داد.

 

فضا سازی ادبستان دخترانه چگونه است؟

ادبستان دخترانه ی شهید چمران در یک خانه ی قدیمی دو طبقه در میدان خراسان واقع شده است. برای فضا سازی مدرسه تغیرات زیادی در این خانه ایجاد کردیم.
همیشه محدودیت های مالی یکی از موانع اصلی اجرای فضاسازی ایده آل مان در ادبستان بوده اما تا جاییکه توانستیم آنچه در توان مان بوده را اجرا کردیم.
در حیاط ادبستان یک خانه ی جنگلی و یک خانه شنی داریم برای بازی با خاک و شن. برای فضا سازی دیواز های حیاط سعی کردیم از رنگ های ساده استفاده کنیم چون فضای حیاط به خاطر وجود درختان و گیاهان و خانه ی جنگی شلوغی ثابتی دارد.
راهرو های مدرسه رنگ یکدستی دارد تا آرامش را به کودکان منتقل کند. در فضای روابط عمومی، راهرو ها و کلاس ها فضای قاب مانندی وجود دارد تا کارهای دستی بچه ها و عکس های فعالیت هایشان در آن قرار بگیرد.
سایر مواردی که هر مدرسه ای باید رعایت کند تا خطری برای دانش آموزان نداشته باشد هم در ادبستان رعایت شده است.

 

آیا ادبستان دخترانه شهید چمران، یک مدرسه ایده آل است؟

همانطور که بالاتر اشاره کردیم ایده آل بودن یک مفهوم نسبی است. در این مقاله سعی کردیم ویژگی های یک دبستان دخترانه ایده آل را برایتان بگوییم و بعد آنچه در ادبستان دخترانه شهید چمران اتفاق می افتد را هم بگوییم.
بعد از آن قضاوت با شما خواهد بود. که رویکرد چمرانی با ملاک ها و سلیقه ی شما هم خوانی دارد یا نه.
البته که ما در حال حاضر ادبستان دخترانه شهید چمران را ایده آل نمی دانیم و راه زیادی تا ایده آل شدن داریم ولی تمام تلاش مان را برای رسیدن به ایده آل شدن مان می کنیم.

 

 

ادبستان دخترانه حمزه ی دوران یا همان شهید چمران، فقط یک مدرسه نیست؛ ما یک خانواده ی بزرگ هستیم که قرار است سبک زندگی اسلامی را در کنار هم تمرین کنیم.
در ادبستان دخترانه، دانش آموزان ریاضی را با ابزار های متفاوت یاد می گیرند.
فارسی را با انواع بازی ها و پروژه ها از بر می شوند.
در ادبستان دخترانه، دخترها قدم به قدم با طبیعت همراه می شوند، علوم را کشف می کنند و آزمایش های جالب را تجربه می کنند.
در این مدرسه تلاش می کنیم به همه ی ابعاد وجودی بچه ها و نیازهایشان توجه کنیم.
این دقیقا چیزی است که هر انسانی برای پیدا کردن مسیر زندگی و رشد به آن نیاز داریم.
در دبستان، قبل از هرچیزی، شخصیت و روحیه ی بچه ها شکل می گیرد.
اینجا بچه ها کنار هم دین را زندگی می کنند.
بچه ها مهارت هایی که برای یک زندگی خوب لازم است را در قالب پروژه یاد می گیرند.
ما اینجا، در ادبستان دخترانه حمزه ی دوران یا همان شهید چمران، با آموزشی پروژه محور و بازی محور به یادگیری عمیق، جالب و متفاوت را برای بچه رقم می زنیم.
چیزی که مهم است این است که دخترهای ما با قدم های کوچک شان نقش مهمی در ساختن حال و آینده ی ایران زیبای ما را دارند.

 

منابع:

کارگاه چمران کجاست؟ آقای اعلایی

صفحه اینستاگرام چمران کیدز

مصاحبه با معاون آموزشی ادبستان سرکار خانم هاشمی

مصاحبه با معاون اجرایی ادبستان سرکار خانم علیزاده

کانال آپارات چمرانی

لغت نامه دهخدا

سایت ایران تحصیل

سایت رایاد

مرکز مشاوره باخه

سایت مهر گیتی

سایت علوی

سایت تیزلند

وبلاگ سهرابی

سایت شهرهای جدید

سایت بیلدیکو

برای تغییر و تحول در آموزش و پرورش از معلم ها شروع کن!

خانواده بزرگ شهید چمران برای تغییر و تحول در آموزش و پرورش از معلم ها شروع کن!تحول در نظام تعلیم و تربیت از دریچه‌ی ایده‌ی تحول در تربیت‌معلم

احمد رضا اعلایی،
محمد حسین خزانه دارلو

چکيده

در این مقاله با افراد و مجموعه های مرتبط و شاخص در زمینه‌ی تربیت معلم و مربی مصاحبه‌های عمیق نیمه‌ساخت‌یافته انجام گرفته و شناختی از صحنه ی موجود این عرصه ارائه شده است. در ادامه سعی بر این بوده تا با استفاده از تحلیل پاسخ‌های فعالان این حوزه راهبرد هایی در جهت به ثمر رسیدن ایده ی تحول در تربیت معلم ارائه شود.

کلید واژه‏ ها: منابع انسانی، نیروی انسانی، تربیت معلم، تربیت مربی، دانشگاه فرهنگیان.

مقدمه

شاید تا به حال به این نکته توجه نداشتیم که بزرگترین بدنه ی نیروی انسانی رسمی کشور در اختیار آموزش و پرورش می باشد. از طرفی معلم ها نه از دولت توجهی می‌بینند و نه خانواده‌ها آن‌قدرها که باید، معلم را مهم می‌شمارند. شاید به ذهن همه ی ما خطور کرده باشد که این حجم از بودجه که صرف حقوق معلم ها می شود با خروجی نظام تعلیم و تربیت همخوانی دارد؟ آیا معلم ها آنطور که باید پویایی و توانمندی لازم را دارند؟ مشکل از کجاست؟ علمیت، مهارت های تدریس، انگیزه، گزینش نادرست و یا …؟
در این میان به سراغ ساختار تربیت‌معلم رفتیم. جایی که قرار است معلم برایش مهم باشد و کارش آماده کردن معلم برای معلمی است. اولین استادی که پای صحبتش نشستیم، یکی از مسئولان دانشگاه فرهنگیان بود. برایمان فضایی سیاست زده و رویارو با مشکلات بسیار ترسیم کرد. طوری که آن مصاحبه، تقریباً برای هیچ‌جا قابل بازگویی نبود. به نظر می‌رسد دانشگاه فرهنگیان یک یتیم دارای چند صاحب است. صاحب دارد ولی احتمالاً به طمع بهره بردن از ارث! و درعین‌حال یتیم است و توجهی که بایسته و شایسته است به آن نمی‌شود.
در این پژوهش، با هدف به دست آوردن توصیه‌ها و پیشنهاد‌ها حول ایده‌ی تربیت معلم به‌منظور اثرگذاری در فرآیند تحول نظام تربیت به سراغ نماینده‌ها و قائلین سه مدل تربیت‌معلم رفتیم:
• ساختار دولتی
• ساختار غیردولتی موازی
• ساختار غیر دولتی هم‌زمان.

دسته‌ی اول دانشگاه فرهنگیان و سیستم رسمی تربیت‌معلم که به دلیل مشغله‌ی دکتر مهرمحمدی و محدودیت‌های کرونایی، نظرات ایشان براساس داده‌های مکتوب موجود در مصاحبه‌ها و کتاب‌هایشان، پاسخ‌های ذیل محور سؤالات موردنظر جای گذاری شدند.

دسته ی دوم مجموعه‌های غیررسمی تربیت مربی بودند که ساختارهایی موازی ساختار دولتی تربیت مربی شکل داده‌اند، مثل دوره ی کرامت مجتمع امام صادق علیه‌السلام و کانون دانش‌پژوهان نخبه.

دسته ی سوم نیز مدارسی بودند که بنا به نیاز خودشان تربیت مربی طراحی کرده بودند و در برخی موارد نظام تربیت‌معلمشان به یک ساختار مستقل تبدیل‌شده است و دوره‌های آموزشی و تربیتی برای عموم نیز برگزار می‌کند.

در بخش نخست، به بررسی تحلیل پاسخ های مورد سوال بر اساس محور های سوالات مصاحبه پرداخته می شود؛ یعنی آسیب‌شناسی وضع موجود، معیارهای گزینش، شیوه‌ی ارزیابی معلم‌ها و درنهایت، نحوه‌ی اثرگذاری بر نظام موجود تعلیم و تربیت

در بخش دوم، در مورد اولویت دادن به ایده‌ی تحول نیروی انسانی، فعالان در راستای تحول نظام تعلیم و تربیت مورد مصاحبه قرار گرفتند که اختلاف دیدگاه‌هایی وجود داشت. برخی نگاه مثبتی به این ایده به‌عنوان ایده‌ی تحولی داشتند ولی بعضاً قائل به اولویت آن در مسیر تحول آموزش‌وپرورش نبودند و برخی حتی نگاه مثبتی به این ایده هم نداشتند و آن را اثرگذار نمی‌دانستند و حداقل الزامات و پیش‌نیازهایی برای اثربخش بودنش قائل بودند.
البته بسیاری از افراد مورد مصاحبه، متفق‌القول بودند که یکی از مهم‌ترین گلوگاه‌های تحول و اصلاح آموزش‌وپرورش فعلی، تربیت‌معلم و تحول در منابع انسانی آموزش‌وپرورش است. حال برخی، تغییر باور سیاست‌گذاران و مجریان کلان در این زمینه و برخی هم اصلاح ساختار دانشگاه فرهنگیان را ضروری می‌دانستند. عده‌ای هم ناامید از ساختارها، مدل‌های موازی و غیردولتی را لازم می‌دانستند.
در بخش نهایی این پژوهش نیز، رهیافت‌هایی بر اساس مبانی نظری، تجربه‌ی میدانی و در راستای نظرات افراد مورد مصاحبه، برای تحقق و به ثمر رساندن این ایده مطرح شده است.

جمع بندی و تحلیل پاسخ‌های صاحب ‏نظران در زمینه تربیت نیروی انسانی

در این بخش به دو جهت یافته‌های پژوهش جمع‌بندی شدند و مورد تحلیل قرار گرفتند. ابتدا براساس دسته‌بندی مدل‌ها و دیدگاه‌های نسبت به ساختار تربیت مربی که اشاره شد: «ساختار دولتی»، «ساختار موازی» و «ساختار هم‌زمان»؛ در ادامه به تفکیک محورهای مورد سؤال که به ابعاد این ایده‌ی تحولی توجه کرده است تا از دل آن به ارائه‌ی پیشنهاد‌های مربوط به این سطح از تحول نزدیک شویم.

• به تفکیک دیدگاه‌های موجود در تربیت نیروی انسانی

1. مدل اول: ساختار دولتی

دیدگاه آقای مهرمحمدی هرچند که به‌عنوان مدافع مدل اول مورد بررسی قرار گرفت ولی ایشان درواقع قائل به تشریک‌مساعی بخش‌های مختلف به‌ویژه در دانشگاه و آموزش‌وپرورش هستند و قائل‌اند که در دانشگاه فرهنگی هم باید کارکرد علمی و کارکرد حرفه‌ای را از هم جدا کنیم و دانشگاه فرهنگیان نباید متولی صفرتا صد تربیت‌معلم باشد.

2. مدل دوم: ساختار موازی

کانون دانش‌پژوهان نخبه:

وابسته به‌جایگاه کانون نخبگان که فضای جهادی در جهت محرومیت‌زدایی و ایجاد عدالت ساختاری دارد این هدف موجب هویت‌یابی خاص مجموعه شده است و این هویت هم نیروهای متناسب خود را جذب می‌کند و هم در نگهداشت و انگیزه بخشی به نیروها اثرگذار می‌شود و نقش ایفا می‌کند.
در این بخش تا حدی با ایده‌ی تربیت مربی میزان و مدرسه‌ی میزان شباهت هست ولی تفاوت‌هایی هم دارد ازجمله این‌که ساختار مدرسه میزان رسمی‌تر است و تشکیلات قصدمندی برای نیل به اهدافش مبتنی بر ایده‌های تربیتی‌اش شکل داده است و برای هویت‌سازی برنامه‌ریزی مشخصی شده و خیلی وابسته به نیت‌های اولیه و اهداف مجموعه نیست. ولی در کانون نخبگان همان هدف اولیه که هدف غیر شغلی و جهادی است در این هویت‌یابی اثرگذار بوده است و هویت‌سازی‌اش درونی‌تر و در یک سیر طبیعی‌تری است که وابسته به نیت‌ها و اهداف شکل‌گرفته است.

دوره‌ی کرامت:

بستری برای بیان اندیشه‌های اسلامی در حوزه ی تربیت و ایجاد فهم عمیق از تربیت است. ولی در بین راه است و هنوز همه ی سیستمش طراحی نشده است.
به‌طور طبیعی و خودکار برندش را مشخص می‌کند تا گزینش‌های متناسب با آن را داشته باشد.
دوره ی کرامت نگاه بیش تری به تعامل با ساختار دولتی دارد و به نظر می‌رسد به تأثیرگذاری روی ساختار دولتی هم توجه داشته است و از جهت این‌که تمرکزش روی تربیت مربی است با کانون دانش‌پژوهان هم تفاوت دارد، چرا که در کانون اهداف تربیت متربی هم برجسته است و دوره‌های تربیت مربی‌شان در پی نیازهای خودشان شکل‌گرفته است، به‌نوعی شاید به مدل سوم نزدیک باشند تا ساختار موازی مدل دوم.

3. مدل سوم: ساختار هم‌زمان

مجتمع توحید

شیوه ی فرایند تربیت مربی در این مجتمع، بیشتر فردی است با راهبرد مراقبت مستمر و تغذیه‌ی دائم معلم و مربی، ارتباط مستمر و توجه به گزینش و گزینش از بین نیروهای تربیت‌شده‌ی خود.

مدرسه‌ی میزان

در این مجموعه نگاه ساختاری مخصوصی برای تربیت معلم دارند به این صورت که ساختار تشکیلاتی خود را مبتنی بر انگیزه‌ها و دغدغه‌های مشترک و فضای برادری و جهادی و تشکیلات شورایی تشکیل داده اند و با استفاده از ابزارهای تشویقی -بسط ید دادن به معلم تلاشگرتر و موفق‌تر که همراه با همان ایده‌ی ساختاری‌اش و فرهنگ سازمانی‌اش می باشد که ساختار شورایی که مشورت و نظر دادن اهمیت دارد و معلم توانمند هم نقش بیشتری نسبت به معلم کم‌کارتر در این تشکیلات ایفا می‌کند.

• به تفکیک ابعاد مورد بررسی در ایده‌ی تحولی تربیت نیروی انسانی

آسیب‌شناسی

بعضی تربیت مربی و معلم در ساختارهای دولتی و در دانشگاه را کارآمد نمی‌دانند. یا به جهت این‌که دانشگاه ظرفیت لازم را برای تربیت معلم مطلوب ندارد و یا شیوه‌های مواجهه‌های کارمندی با معلم از جمله امنیت شغلی و حقوق و مزایای ثابت و عدم انگیزه برای پیشرفت معلم تحول‌خواه را از این ساختار بیرون نمی‌دهد.

گزینش

برخی مثل مجموعه‌ی میزان سیستم گزینش رسمی و مشخص و منضبط با معیارهای مشخصی حاکم دارند و برخی مانند دوره‌های کرامت و یا احتمالاً کانون دانش‌پژوهان نخبه، هویت مجموعه و برند آن فیلتری برای گزینش به‌حساب می‌آید و در مواردی هم مثل مدرسه‌ی توحید کانال‌های خاصی برای گزینش طراحی می‌شود، یعنی استفاده از نیروهای تربیت‌شده‌ی خود مجموعه به‌عنوان معلم.
درهرصورت توجه به مرحله‌ی جذب و طراحی سیستم گزینش به‌عنوان یک راهکار برای کاهش مشکلات بعدی در فرآیند تربیت و کار با معلم و مربی است و موجب اثربخش شدن برنامه‌ی آموزشی و تربیتی بعدی طراحی‌شده درمجموعه می‌شود. به عبارتی با کنترل ورودی‌ها در ابتدا بر فرآیندهای بعدی سیستم نظارت بیشتری صورت می‌گیرد.

ارزیابی

شیوه‌های ارزیابی متعدد بوده‌اند و تقریباً به سه مدل ارزیابی اشاره‌شده است:

1. ارزیابی فردی و به ‌واسطه‌ی تعامل و ارتباط دائم با مربی در حین کار و آموزش‌های مستمر
2. طراحی تشکیلاتی شورا محور که معلم را در معرض ارزیابی‌های دائم و به‌وسیله شوراهایی که خودش نیز جزئی از آن‌هاست قرار می‌دهد.
3. ارزیابی فرد محور و به شیوه‌ی اجازه‌ی اجتهادی در مدل‌های سنتی حوزه‌ی علمیه

 

نحوه‌ی اثرگذاری بر سیستم موجود

براساس پاسخ‌های مصاحبه‌شونده‌ها به نظر می‌رسد که مجموعه‌های مدل دوم و سوم – ساختارهای غیررسمی تربیت مربی- توجه یا برنامه‌ی مشخصی برای اثرگذاری بر سیستم موجود تربیت مربی و رفع خلأهای آن ندارند. در بین این نمونه‌ها، دوره‌ی کرامت با تمرکز و تمحض بر بیان اندیشه‌های اسلامی در حوزه‌ی تربیت تلاش دارد خلأ سیستم موجود از این‌جهت را جبران کند.

نسبت گیری شخصیت‌های فعال عرصه‌ی تعلیم‌وتربیت با این ایده

در بررسی ایده‌ی تربیت نیروی انسانی اگرچه دیدن تجربه‌های عینی بسیار کمک‌کننده است اما به دلیل درگیری این مجموعه‌ها با اجرا و چالش‌های آن، اغلب تمام ابعاد آن را ندیده‌اند. برای پر کردن این خلأ و مدل‌سازی کارآمد، قطعاً نظرات فعالین دیگر حیطه‌ها نیز مفید خواهد بود. ازاین‌رو این ایده در مصاحبه با این افراد مورد سؤال قرار گرفت تا نسبتشان را با آن بیان کنند. در نسبت‌سنجی با این ایده نظرات در سه دسته‌ی کلی قرار می‌گیرد:
1. افرادی که ایده‌ی مذکور را به‌عنوان یک ایده‌ی تحولی لحاظ نمی‌کنند.
2. افرادی که ایده‌ی مذکور را درمجموع مثبت و اثرگذار می‌دانند ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند.
3. دسته‌ی سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده‌ی مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت، برای آن اولویت نیز قائل‌اند.

1. نظرات منفی نسبت به ایده‌ی تربیت نیروی انسانی

کارشناسانی که این ایده را تحولی نمی دانند، با اصل این نکته که تربیت معلم امری مهم می باشد مخالف نیستند اما بر این باورند که معلم هر چقدر هم خوب تربیت و ساخته شود وقتی وارد نظام معیوب تعلیم و تربیت می شود، سیستم او را مهار می‌کند و معلم را سر برنامه‌های خودش می آورد؛ لذا تربیت سیاست‌گذار تربیتی مقدم بر تربیت معلم است.

2. نظرات مثبت ولی اولویت نداشتن این ایده در مسیر تحول

عمده ی نظرات افراد در این دسته اعتقاد دارند که عدم وجود بستر های مناسب برای تکثیر و گسترش این ایده توسط مجموعه های تربیت مربی و همچنین عدم حمایت ساختار دولتی از ساختار های موازی و همزمان باعث می شود که تاثیرگذاری این مجموعه ها بسیار کم باشد.
نکته‌ی دیگر در بیان صاحبان این نظر عدم هماهنگی مدل تربیت نیروی انسانی در مجموعه های تحولی با مدل تربیتی ساختار رسمی نظام تربیت و عدم وجود ایده ی مناسب برای تربیت معلم می باشد.

3. نظرات مثبت و قائل به اولویت داشتن ایده تربیت نیروی انسانی

متخصصانی که این ایده را دارای اولویت می دانند، بر این باور هستند که این ایده در کنار رعایت نکاتی اثرگذار خواهد بود که از بین آن، می توان به نکات زیر اشاره کرد:
1. مربی و معلمی مطلوب است که عملی برخاسته از ذهنیتی نظام مند داشته باشد؛ لذا تربیت مربی باید بر اساس مبانی فکری و ساختار منسجم باشد.
2. تربیت نیروی انسانی به تنهایی باعث تحول در نظام تعلیم و تربیت نمی شود و در کنار این امر باید به ایده های دیگر نیز توجه داشت؛ اما نکته ی مهم این است که اگر نیروی انسانی کارآمد نباشد ایده های تحولی دیگر هم بی نتیجه خواهند ماند.
3. تلاش های صورت گرفته در این مسیر با مدل تربیت نیروی انسانی مطلوب فاصله ی زیادی دارد و نباید در این سطح از کار توقف داشت و به این مقدار بسنده کرد.

4. رهیافت ها (نسبت گیری با ایده‌ی تربیت نیروی انسانی)

رهیافت های زیر حاصل مشاهدات میدانی و تجربه های عملیاتی و گفت وگو با صاحب نظران در عرصه عمل و نظر است که مبتنی بر مبانی نظری و عملی گروه محققین پیشنهاد می شود.

کاهش سن معلم شدن

نگاهی به خانواده‌های سنتی و برخی مدارس جدید، نشان می‌دهد انسان‌ها از زمانی که درک اجتماعی پیدا می‌کنند و مستقل می‌شوند، می‌توانند توانمندی‌های خود را به دیگران منتقل کنند.
به میزانی که رشدیافته‌تر باشند، قدرت انتقال بیش‌تر و پیچیده‌تری خواهند داشت. این بزرگ‌تری کردن و معلمی کردن، در سنین پایین هم به میزان قابل توجهی وجود دارد اما با بالارفتن سن، آرام‌آرام این دغدغه کم‌رنگ می شود و در میان دیگر دغدغه‌ها گم می‌شود.

برای استفاده‌ی حداکثری از این ظرفیت چند راهکار پیشنهاد می‌شود:

  1. طراحی معلم حل تمرین نوجوان، از سنین ابتدایی تا پایان متوسطه.
  2.  توانمندسازی دانش‌آموزان برای معلم شدن در دو سطح ابتدایی و متوسطه.
  3.  شروع دوره‌ی تربیت‌معلم به‌خصوص تربیت‌معلم ابتدایی از دوره‌ی متوسطه‌ی دوم.
  4.  تعریف بچه‌های سال‌بالایی در دوره‌ی دبیرستان به‌عنوان پشتیبان آموزشی و پرورشی در کنار معلم راهنما.
  5.  استفاده از دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های مرتبط برای حضور در مدارس و اجرای دوره‌ها و نظارت بر روند اجرای استاد و شاگردی در مدارس.

استاد و شاگردی سنتی از قدیم برای معلمان پیشروی جدید

ما به‌عنوان انسان برای تربیت، همیشه به یک انسان نیازمندیم. حتی اگر کتاب الهی هم نازل شود، بازهم آن کتاب به دست انسانی داده می‌شود وگرنه می‌تواند گمراه‌کننده باشد. ساختارهای دوره ی مدرن تربیت مربی که از غرب واردشده است، نگاهش به مقوله‌ ی معلمی، حرفه‌ای بوده است. یعنی معلمی به‌مثابه ی شغلی است که مهارت‌ها و دانش‌هایی نیاز دارد که پس از کسب آن می‌تواند وارد بازار کار شود؛ اما با این وجود یکی از پیشرفته‌ترین مدل‌ها در دنیا که در سنت‌های تربیتی ما هم مرسوم بوده است، نظام تربیتی کوچینگ یا استاد و شاگردی است. نظامی که در آن انسان به یک انسان سپرده می‌شود و استاد، کارش شناخت شاگرد و ترسیم مسیر تربیتی او متناسب با ظرفیت خودش هست و به او کمک می‌کند تا خود واقعی‌اش و مسیر آینده‌اش را بهتر بشناسد و در همان سال‌های اولیه، شانه خالی نکند.
ساختار اجرایی پیشنهادی بر این اساس منجر به یک نظام رتبه‌بندی در معلمان خواهد شد. این ساختار، معلمان را در پنج سطح، دسته‌بندی می‌کند:

  •  کارآموزان
  •  کارورزان
  •  کمک معلم
  •  معلم اصلی
  •  استاد یا سرمربی

درس‌پژوهی، مسیری معلم گونه برای محاسبه‌ی نفس و سلوک

یکی از سازوکارهای پیشرفته در ارزیابی و ارتقاء معلمان، درس پژوهی است. چند سالی است که به همت برخی اساتید مانند آقای دکتر سرکارآرانی این سیستم از ژاپن وارد ایران شده و منابعی ترجمه و تدوین شده است. اما هنوز به شکل سازمان‌یافته فراگیر نشده است. دلیل اصلی آن، نبود باور در میان سیاست‌گذاران و مجریان کلان در درجه‌ی اول و در درجه‌های بعدی، نبود انگیزه و زیرساخت مناسب برای مدیران و معلمان مدارس است.
تا زمانی که این باور در میان سطوح کلان تصمیم‌گیری نباشد که معلم و مدیر باید طرح درس مدون داشته باشد و در پی آن مدلی برای ارزیابی آن حین اجرا وجود داشته باشد؛ قطعاً زمان، هزینه و زیرساخت لازم برای اجرای آن‌هم اختصاص نمی‌یابد.

استعدادهای درخشانی برای معلمان

یکی از ویژگی های مدل‌های آموزشی پیشرفته در دنیا ورودی‌های نخبه به معلمی است. اساساً بهترین رتبه‌ها در دانشگاه‌ها، جذب معلمی می‌شوند. این در حالی است که رغبت دانش‌آموزان و دانشجویان نخبه‌ی ایرانی به این فضا بسیار پایین است و گاهی تفننی در مدارسی که از آن فارغ‌التحصیل شده‌اند، تدریس‌های موردی دارند.
در حال حاضر برای نخبگان، دو فضای رسمی در مدارس و دانشگاه‌ها وجود دارد. یکی مدارس استعدادهای درخشان است و یکی هم بنیاد نخبگان. اما متأسفانه به دلیل نبود نقشه‌ی راه مشخص برای جهت دادن به این فضا، عمده‌ی ظرفیت‌ها جذب دانشگاه‌های خارجی شده و یا در داخل دچار استهلاک می‌شوند.

مدارس دانشگاهی

شعار مسئولین و صاحب‌نظران، تربیت‌معلم در بستر عمل است. اما آموزش‌وپرورش رسمی، اصلاً اجازه‌ی خروج از برنامه‌ی رسمی‌اش را به شما نمی‌دهد و مدیر و معلمان، اولین مانع برای این نوع تجربه هستند.
یکی از ایده‌ها برای تحقق این امر، تأسیس مدارسی است که از جهت ساختاری، ارتباطی با دانشگاه فرهنگیان داشته باشند و مدل‌های نوین آموزشی در آن‌ها اجرا شود.
در کنار تربیت نیرو، این فضا بهترین بستر، برای مطالعات میدانی و مطالعات طولی است. جایی که تقریباً هیچ مجموعه‌ی پژوهشی در کشور امکانش را نداشته است و همین باعث شده تا عمده‌ی مباحث علوم تربیتی و روانشناسی ما، ترجمه‌ای از علوم انسانی غربی و غیربومی باشد.

بازطراحی ساختار آموزش‌وپرورش با نگاه تربیتی

در پایان باید گفت که منابع انسانی آموزش‌وپرورش باید به‌صورت هماهنگ رشد کند. معلم تحولی، نیاز به سیاست‌گذار، وزیر و مدیر تحولی دارد. در غیر این صورت، مسیر او بسیار دشوار و گاهی بن‌بست خواهد بود. برای رسیدن به این هدف، طراحی ساختار کلان و خرد آموزش‌وپرورش باید با توجه به همان ساختار تربیت‌معلم باشد. نحوه‌ی جذب و به‌کارگیری و ارزیابی نیروها باید بر اساس همان مدل استاد و شاگردی پیش رود. شاید این راهکار آخری پیچیده‌ترین و طولانی‌ترین راه باشد. ولی درنهایت، آموزش‌وپرورش باید به این سمت پیش برود. اجرای تمام و کمال کلیه‌ی ایده‌ها، منوط به همراهی بدنه ی بالایی است. تا وقتی ایشان ‌همراه نشوند، مسیر تحول همیشه یک جنگ میان تحول‌خواهان و بدنه ی رسمی است.

آینده‌ی تحول در منابع انسانی تعلیم و تربیت

در پایان این پژوهش این نکته شایسته است ذکر شود که برای رسیدن به ایده‌ی مناسب در تحول بنیادین نظام تربیت منابع انسانی تعلیم و تربیت، باید به چند ایده‌ی کلی که برخی از آن‌ها در دنیا نیز مطرح است، توجه ویژه داشت. ایده‌هایی که به نظر می‌آید آینده‌ی آموزش را نه فقط در تعلیم و تربیت رسمی، بلکه در حیطه‌های متنوع درنوردیده‌اند و به یک ساختار مدون تربیت نیروی انسانی تبدیل‌شده‌اند. در نهایت امر، این ایده‌ها باید به پنج مسئله‌ی اصلی پاسخ دهند:

1.ابعاد شخصیتی، انگیزشی و نگرشی را چگونه می‌توان تحت تأثیر قرار داد؟ این تأثیر باید به‌گونه‌ای باشد که لحظه‌ای و موقت نباشد و در تمام طول معلمی نه‌تنها حفظ شود بلکه ارتقاء یابد.

2. ارزیابی و ارزش‌گذاری در نظام معلمی چگونه باشد؟ خود این ارزیابی، می‌تواند عنصر مهمی در ارتقاء انگیزه و کیفیت کار معلمان باشد.

3. یکی از مهم‌ترین چالش‌ها، قابلیت پایین نیروی انسانی در تحول‌زایی است. یعنی علاوه بر اینکه ساختار تربیت‌مربی ظرفیت لازم را برای تحول ندارد، نیروی انسانی متقاضی ورود به معلمی، توان و انگیزه¬ی بالایی برای معلمی ندارد، چه برسد به این‌که بخواهد تحول ایجاد کند.

4. بدنه ی آموزش و پرورش تا چه حد ظرفیت پذیرش معلمان تحول خواه را دارد؟ با فرض این که خروجی‌های دانشگاه فرهنگیان با دغدغه و با انگیزه باشند، اما آن قدر بدنه‌ای که وارد آن می‌شوند، خشک و سنتی است که فرصتی برای هیچ گونه ایده و تجربه‌ی جدیدی فراهم نمی‌کند. چگونه می توان این ظرفیت را افزایش داد؟

5. بر فرض اینکه بدنه همین قدر خشک و غیر منعطف باشد، معلم تحول خواه چگونه می تواند بر روی آن اثر گذار باشد؟ زمانی که عموم بدنه که متشکل از مدیران و نیروهای سازمانی هستند که اقتضائات این نیروی تحولی را درک نمی‌کنند، از دست این معلمان چه کاری بر می‌آید؟

سپاسگزاری

این مقاله بازتولیدی از مقاله‌ی دوم از پژوهش «1+8 ایده برای تحول بنیادین آ.پ» می‏باشد که پیشتر به همّت گروه حوزوی بنیان مرصوص با حمایت مرکز راهبری ورثه الانبیاء انجام شده است. بدینوسیله از همه بزرگوارانی که در طرح پژوهش فوق الذکر تلاش نموده‏اند سپاسگزاری می‏ گردد.

منابع

مصاحبه با آقایان:

صداقت زاده مدیر تربیت مربی مجتمع امام صادق علیه‌السلام

حجت‌الاسلام گلردی از کانون دانش‌پژوهان نخبه

حجت‌الاسلام فرهادیان مدیر مجتمع توحید قم

آقای علی‌اکبریان از مسئولین مدرسه‌ی میزان

آقای میرزایی از مجتمع مهر هشتم

و دیدگاه‌های آقای دکتر مهرمحمدی بنابر بررسی منابع ایشان که متن آن در پژوهش «1+8 ایده برای تحول بنیادین آ.پ» موجود می‏باشد.

الگو سازی و ساخت یک مدرسه ایده آل برای تحول نظام تربیتی

از بچگی دوست داشتم رابین‌هود باشم. از ثروتمندان بدزدم و فقرا را نجات دهم. قیام کنم و ظلم زمانه را زمین بزنم.

خانواده بزرگ شهید چمران الگو سازی و ساخت یک مدرسه ایده آل برای تحول نظام تربیتیرابین‌هودیسم، علاوه بر بعد اقتصادی، ایده ی رایجی است که هرچقدر حکومت‌ها فاسدتر و یا ضعیف‌تر می‌شوند، در میان نخبگان و عموم جامعه، قوت بیشتری پیدا می‌کند. یعنی حرکتی ساختار شکنانه و فردی علیه حکومت ها و ساختارهاست.
در آموزش‌وپرورش هم شبیه این اتفاق افتاده است. زمانی که آدم‌ها از ساختارها خسته می‌شوند و امیدی به تحول در سطح کلان ندارند، اولین ایده‌ای که به ذهنشان خطور می‌کند، ساختن یک مدرسه است. مدرسه‌ای که آن‌قدر خوب باشد که مدرسه‌های دیگر را تحت تأثیر قرار دهد و یا برای خودش شعبه‌های فراوانی تأسیس کند و در نهایت به یک نظام تحولی آباد برسد.
در حال حاضر، یکی از رایج‌ترین و اصلی‌ترین راهبردهای تحول، الگوسازی و توسعه ی الگوست. یک پای این ایده در رابین‌هودیسم است که اجزاء و یا خرده سیستم‌ها، ناامید از کلان سیستم‌ها، قیام می‌کنند و با ضربه‌های کاری، سعی در نجات اجزای دیگر و درنهایت انقلاب در کل کلان سیستم می‌شوند.

پای دیگر این ایده در یک نگاه عمیق فلسفی است. نگاهی که کم تر کسی نسبت به آن خودآگاه بوده و بررسی کرده است. به همین دلیل نقاط ضعف و قوت آن به‌صورت عمیق بررسی نشده است. یکی از اصلی‌ترین پیش‌فرض‌ها که بعدها در قالب یک مکتب خود را معرفی نمود و جریان‌های بسیاری را در غرب تحت تأثیر قرارداد، ساختارگرایی است.

” آنچه امروزه «ساختارگرایی» نامیده می‌شود، زمانی پدید آمد که انسان‌شناسان، منتقدان ادبی و دیگران دریافتند که زبان‌شناسی می‌تواند برای توجیه روش کارشان کمک مؤثری باشد؛ اما زمانی که آنان زبان‌شناسی را الگوی کار خود قراردادند، به این نکته پی بردند آنچه را که سوسور بدان پرداخته و مطرح کرده، تحت یک طرح کلان‌تر نظری می‌گنجد که آنان از آن به‌عنوان «ساختارگرایی» یاد کردند. ساختارگرایی در نزد آنان چیزی بود که دست‌کم با دو جریان فکری دیگر تفاوت اساسی داشت: پدیدارشناسی ذهنیت‌گرا و سوژه محور و کنش‌گرایی فردگرایانه. بدین ترتیب، آنان با قرار دادن اصول فکری سوسور در طرح کلان ساختارگرایی، خط تمایزی میان خود و جریان‌های نظری موازی کشیدند.
سوسور گرچه آشکارا ساختارگرایی را بر زبان جاری ساخت، اما با تمرکز بر اهمیت رابطه‌ها و نظامی که بر مبنای آن شکل می‌گیرد، آنچه را که به‌صورت زمزمه‌های خاموش، دغدغه‌های ضمنی و مکنون در درون نظریات متفکران پیشین نهفته بود، صراحت بخشید. بدین ترتیب، آنچه را که سوسور تدوین کرده بود، به نحله‌ای نظری بدل شد و در ادامه، از درون این نحله شاخه‌هایی سر برکشید که بسیاری از رشته‌های علوم انسانی را تحت تأثیر قرارداد به‌گونه‌ای که دل‌مشغولی اصلی متفکران یا گام زدن در بستر نظری ساختارگرایی شد یا اینکه تلاش کردند به هر نحو ممکن خود را از زیر این چتر فراگستر بیرون کشیده و هویت متمایز و مستقلی برای خود بتراشند.”

 

ساختارگرایی

ساختارگرایی یکی از نگاه‌هایی بود که به علوم مختلف تسری پیدا کرد و جریان‌های مهمی را ایجاد کرد. انسان‌شناسی، تاریخ، علوم اجتماعی و حتی روانشناسی و علوم تربیتی. در فضای علوم تربیتی، مدارسی که بر این اساس شکل گرفتند، تربیت را دارای ساختارهای منسجم و مرتبط به هم می‌دانستند که با شکل‌دهی آن ساختارها، می‌توانستند الگوی خود را گسترش دهند.

هر مدرسه‌ای که بر اساس آن الگو عمل می‌کرد به نتایج مشابهی می‌رسید. یکی از شناخته‌شده‌ترین مدارس بر اساس این نگاه، مدارس آی بی است.
در ایران نیز، افراد و مدارس دست به طراحی و توسعه ی این ساختارها زدند. برخی ارگان‌ها و سازمان‌ها نیز برای الگوسازی و توسعه ی الگو، مأموریت‌هایی تعریف کردند و در برخی موارد، از آن‌ها حمایت کردند.
در این مسیر برخی از مجموعه‌ها، برای ساختار آن‌قدر اصالت قائل‌اند که خود آن را با تمامی اقتضائاتش کپی می‌کنند و به‌اصطلاح مدارس زنجیره‌ای هستند که مدل جذب، گزینش، ارزیابی و برنامه ی درسی‌شان کاملاً یکپارچه است. ولی برخی هم مانند علوی مدعی این هستند که شعبه‌ای ندارند و صرفاً الگویشان برای مدارس دیگر منشأ ایده است. در این مدل گسترش، هر فرد و یا هر مجموعه‌ای بنا به اقتضائاتش، مدل را بومی کرده و تغییر می‌دهد.
الگوسازی در هر دو مدل، ضعف‌ها و قوت‌هایی دارد که با شناخت مدل‌های عینی آن، بهتر می‌توان آن را نقد و بررسی نمود. ایده ی الگوسازی و توسعه ی الگو به دنبال یافتن لوازم الگو شدن و چگونگی توسعه ی الگو است. البته برخلاف وجود اختلاف و تکثر در برخی ایده‌ها و نظریه‌ها، ادبیات و دغدغه‌های بسیاری از مدیران و موسسان این مجموعه‌ها و مدارس، شباهت‌های فراوانی به هم دارد؛ ساده فکر می‌کنند و همان‌قدر ساده عمل می‌کنند، غالباً از پیچیدگی‌های مرسوم در فضای سیاست‌گذاران و مجریان کلان، نظریه پردازان و حتی شبکه سازان به دور هستند. خیلی بزرگ فکر نمی‌کنند و خیلی بزرگ هم نیستند. تمامی این ویژگی‌ها، یک وجه مثبت دارد و یک وجه منفی. این سادگی از آن جهت خوب است، که مسیرش مشخص‌تر و ارزیابی‌اش آسان‌تر است. از طرف دیگر توسعه ی آن به همین سادگی نیست و ممکن است دستخوش چالش‌هایی شود که به اجبار، پیچیده فکر کند. همین امر موجب شده تا اصولاً مدل توسعه ی موفق و بهینه وجود نداشته باشد.
مدرسه علوی، مدارس میزان، مهرهشتم، توحید و کانون دانش پژوهان نخبه هم به‌عنوان یک الگوی غیرمدرسه‌ای که به موازات مدرسه، ساختار مکملی را با تمرکز بر نخبه پروری، طراحی کرده‌است، مورد بررسی قرار گرفتند.
به نظر میرسد نخبه پروری، کار تشکیلاتی، تربیت محور بودن و توجه و شناسایی استعدادهای متفاوت افراد از ابعاد و شاخص های اصلی مجموعه های الگو میباشد.

 

فرآیند رسیدن به الگو

در الگوسازی علاوه بر مدل نهایی ایجاد شده، فرآیند رسیدن به آن نیز از چند جهت اهمیت می یابد. مثلاً در ارزیابی الگوی مورد نظر، چرا که در ارزیابی، فرآیند هم به اندازه محصول نهایی می تواند اهمیت داشته باشد. که به عنوان مثال در این فرآیند چقدر مبتنی بر الگوهای دیگر از جمله الگوهای غربی بوده، یا تا چه میزانی با سعی و خطا به نتیجه رسیده است و یا از جهت رسیدن به مدلی برای توسعه الگو که در مدلسازی از الگو علاوه بر محصول و خروجی نهایی فرآیند رسیدن به الگو هم باید مورد توجه قرار بگیرد.

ارزیابی الگو

منظور از ارزیابی در این جا، نحوه ارزیابی محصول نهایی با ایده آل و مطلوبی است که ابتدائا در نظر بوده و یا طراحی شده است، شاید نتوان به یک نقطه مشخصی رسید و گفت این محصول نهایی و الگوی مدنظر است و لازم باشد دائم برای رسیدن به ایده آل و هدف اولیه باید تلاش کرد ولی این تلاش باید مبتنی بر یک ارزیابی باشد. از این رو افراد شیوه ارزیابی از کار خودشان را بیان کردند و این که نسبت به هدفگذاری اولیه شان الان خودشان را کجا می بینند.
سنجش اهداف بر مبنای شاخص‌های علمی باید صورت گیرد. مثلاً قدرت انتخاب گری بچه‌ها به چه نقطه‌ای رسیده، توان کارگروهی با آزمون‌های نرم شده بین‌المللی به چه نقطه‌ای رسیده، شادی و نشاطشان در چه حدی است و میزان یادگیری و قانون‌مندی آنها چقدر شده است. برخی از این شاخص‌ها، شاخص‌های تجربی و چشمی و برخی هم کاملاً علمی است.
مثلا در مدل نخبه پروری، نخبه کسی است که بتواند اثرگذاری اجتماعی داشته باشد و در همه ی ابعاد هم خوب رشد کرده باشد. در فضای علمی، مهارتی، اخلاقی و اعتقادی، لیست کردن این اهداف و سنجش توسط مربی‌ها و مسئولین میتواند یک راه ارزیابی باشد.
همچنین میتوان از ظرفیت پایان‌نامه‌های ارشد و دکتری دانشجوهای علوم تربیتی، روان‌شناسی و تربیت‌معلم جهت سنجش میزان رسیدن به اهداف بهره برد. نظرسنجی از خانواده‌ها بر مبنای میزان تأثیرگذاری مدرسه در حوزه‌های مختلف بر فرزندشان از طریق مصاحبه یا پرسشنامه و تحلیل داده های آن هم به نوعی موثر میباشد.
کار دیگر این‌که از بیرون مجموعه کارشناس دعوت شود و از آن ها خواسته شود تا روش تدریس را چک کنند. همچنین خود معلم میتواند به خودش نمره ‌دهد. این داده‌ها را میتوان در یک جدول جمع آوری و ارزیابی نمود.

چگونگی توسعه الگو

یک الگو زمانی می تواند الگو باشد که برنامه ای برای توسعه و فراگیری خود داشته باشد، در غیر اینصورت در بهترین حالت یک مدل خوبی می شود که در زمان و مکان خود محصور می ماند. بنابراین همان اندازه که فعالیت ها و برنامه های طراحی و تحقق الگو اهمیت می یابد، فعالیت های مجموعه جهت توسعه و فراگیر شدن مدلش هم مهم است.
برخی معتقدند که نباید دنبال شعبه زدن بود بلکه خود هسته اصلی باید آنقدر قوی شود که دیگران از او الگو بگیرند و نهایتا با تربیت یک نفر با عنوان راهبر تربیتی در استان های مختلف، سبب انتشار مدل مرکزی البته با توجه به اقتضائات هر منطقه شد. یک ایده کم هزینه در توسعه الگو، عدم توسعه ی فیزیکی می باشد. یعنی آنچه از مدرسه الگو توسعه میابد صرفا یک سری کلیات و اصول باشد و تطبیق این اصول در هر اقلیم و شرایط را خود متولیان آن مدرسه بر عهده داشتن باشند.
در مقابل بر خی هم به دنبال شعبه زدن میروند. توسعه ی خوشه‌ای میتواند یک راه باشد. یعنی یک مدرسه را آباد کنید وقتی این مدرسه آباد شد بعد مدارس دیگر به آن گوشواره بشوند و وقتی آن ها آباد شدند. مدارس دیگر به آن ها گوشواره بشوند و به این ترتیب باید پیش رفت. پشتیبانی محتوایی و نظارتی مدارس الگوی اولیه نسبت به مدارس دیگر خیلی در این مسیر کمک رسان خوبی می تواند باشد.

موانع توسعه الگو

علاوه بر فعالیت ها وبرنامه هایی که جهت توسعه الگو باید داشت، همزمان موانعی مانند هزینه، شرایط فرهنگی، نیروی انسانی هم وجود دارد که ایجاد محدودیت می کند.
یک بحث اصلی در مجموعه‌ها، بحث بعد از دوران دانش‌آموزی است که معمولاً ضعف دارد. برخی هم در خود دوره ی دانش‌آموزی نمی توانند دانش آموزان را به مقاطع بالاتر برسانند. مجموعه باید بتواند چرخه ای کامل طراحی کند.
نکته مهم دیگر تربیت مربی توانمند است، اگر این مورد نباشد نمیتوان هیچ الگویی ایجاد کرد و آن را استمرار بخشید.

مدل اقتصادی

هزینه های اقتصادی و نحوه تامین مالی یک مجموعه از مؤلفه هایی است که در شکل گیری و توسعه و گسترش یک مدل و الگو نقش بسیاری دارد. به خصوص الگویی که رنگ و بوی کار تربیتی دارد که به طور معمول از بحث های درآمدزایی فاصله دارد ولی در عین حال بدون داشتن پشتوانه مالی مطمئن، سخت می تواند به نتیجه برسد.
بیشترین هزینه یک مدرسه یا مدل تربیتی مجاور مدرسه، ملعمان و مربیان آن هستند. یک راه این است که از همان اول مربیان کاملا به صورت جهادی و فی سبیل الله تدریس نمایند که به عنوان مثال این مدل درکانون دانش پژوهان نخبه در حال انجام میباشد.
البته برخی مدارس غیر انتفاعی هستند و مشکل مالی ندارند. در عین حال خود مدارس هم میتوانند درآمدزایی داشته باشند مثلا برای سایر مدارس یا معلمان دوره های تربیت مربی و … برگزار کنند.

نسبت گیری فعالان عرصه ی تعلیم و تربیت با این ایده

در بررسی ایده الگو سازی اگرچه دیدن تجربه های عینی بسیار کمک کننده است اما به دلیل درگیری این مجموعه ها با اجرا و چالش های آن، اغلب تمام ابعاد توسعه الگو را ندیده اند.

برای پر کردن این خلأ و مدل سازی کارآمد، قطعا نظرات فعالین دیگر حیطه ها مفید خواهد بود. از این رو این ایده در مصاحبه با این افراد مورد سؤال قرار گرفت تا نسبتشان را با آن، بیان کنند. نظرات مصاحبه شونده ها در نسبت سنجی با این ایده در سه دسته قرار می گیرند.
الف) افرادی که ایده مذکور را به عنوان یک ایده تحولی لحاظ نمی کنند. این ایده دو تنگنا دارد: اول این‌که در بسیاری از موارد قابلیت الگوسازی و شبیه‌سازی وجود ندارد. چون این نمونه در یک بافت ویژه شکل‌گرفته و در بیش تر موارد به یک فرد ویژه وابسته است و چون افراد را نمی‌توانیم شبیه‌سازی کنیم، نمونه را هم نمی توانیم شبیه‌سازی کنیم. مشکل دیگر این است‌که در بسیاری از موارد در این نمونه‌ها، فردی یا گروهی نیست که بتواند این را به معنای فنی تجربه نگاری کند.
ب) افرادی که ایده مذکور را مثبت می دانند در مجموع اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند. مشکل این ایده این هست که در فضای ایزوله ایجادشده است. حتی در صورت توجیه مشکلاتش برای ۱۵درصد جامعه قابلیت پیاده‌سازی دارد. من معتقد به الگوسازی هستم ولی الگوسازی مثل همان فضای علمی باید در حیطه ی واقعیت میدان باشد. واقعیت میدان ما مدارس غیرانتفاعی نیستند. مردم ما بچه‌هایشان را جای خاص نمی گذارند. اغلب آدم‌ها در پاسخ به این‌که بچه‌ها را کجا بگذاریم، می گویند همان مدرسه ی سر کوچه.

لذا مشکل ایده ی الگوسازی به معنای تأسیس مدرسه ی غیرانتفاعی و فضای فرهنگی خاص، این است که برای عموم مردم کارایی ندارد. پس اگر بگوید می خواهم به‌طور نمونه ورودی 10 دانشگاه فرهنگیان کشور را کنترل و تقویت کنم، به این معنا الگوسازی، الگوسازی درستی است. چون در مسیر واقعی تربیت‌معلم است ولی حالت قبل غیرواقعی است.
ج) دسته سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائل اند.
این ایده خیلی می تواند مؤثر باشد منتهی به‌شرط این‌که الگو، قابلیت توسعه داشته باشد. اگر الگو فقط برای تهران یا مدارس کم‌جمعیت باشد، نمی تواند بقیه ی جامعه را پوشش بدهد. این کار اگر اولویت یک نباشد، دو هست. اولویت یک، آن نهاد موازی است که باید سرپرستی این الگوهای جدید را به عهده بگیرد و اولویت دو همین الگوهاست که با توجه به اقتضائات هر فرد یک الگوی جدید را تولید کند و در اختیار بقیه قرار بدهد. مشکل این ایده این است که اساساً یا قابل توسعه نیست یا قابل اشتراک‌گذاری هست ولی الگوسازی به بقیه نمی‌دهد.

نتیجه گیری:

رهیافت های زیر حاصل مشاهدات میدانی و تجربه های عملیاتی و گفت وگو با صاحب نظران در عرصه عمل و نظر است که مبتنی بر مبناهای نظری و عملی گروه محققین به پیشنهادات اقتضایی منجر شد. این پیشنهادات برای هر گروه یا مجموعه ای که در سطح ایده الگوسازی در صدد تحول باشد، قابلیت استفاده دارد.

روابط الگوها با ساختار رسمی

نشر هر ایده ای در فضای تعلیم و تربیت، بدون نسبت گیری با نهاد عمومی و رسمی آموزش و پرورش اگرچه ناممکن نیست اما به نظر چندان اثربخش نخواهد بود. الگوها روابط خود را به شکل های مختلفی با ساختار برقرار می کنند. در موضوع الگوسازی مدارس، باید تلاش کنیم تا این الگو در مدارس دولتی وارد شود. در واقع تاسیس مدارس غیر انتفاعی الگو، باید مقدمه ای برای اصلاح مدارس دولتی باشند.

چالش های درون آموزش و پرورش

در آموزش‌وپرورش نقاطی وجود دارد که در عین حساسیت برای ساختار، نقاط کلیدی به حساب می آیند. مدارس الگو نیز عموما برای تغییر، ابتدا سراغ این بخش ها می روند.

کتاب‌های درسی: بهتر است بگوییم کتاب مقدس. چیزی که به جان آموزش‌وپرورش بسته‌شده است و اگر کسی خدای‌ناکرده آن را کنار بگذارد، به وحی منزل عمل‌نکرده است. آن‌قدر این مسئله را ضروری کرده است که خانواده‌ها نیز نمی‌توانند باور کنند که چیزی جز کتاب‌های آموزش‌وپرورش می‌تواند به فرزندانشان علم بیاموزد و رشد دهد. اصلاً باید کتاب داشت؟ آیا کتاب واحد نیاز است؟ شاید در این میان مدرسه ی الگویی جرأت یابد کتاب‌ها و یا بخشی از کتاب‌ها را حذف کند.

کلاس: کلاس درس کجاست؟ برای آموزش‌وپرورش، کلاس درس یک چهاردیواری ساده و بدون شلوغی است که کامل تمرکز داشته باشد و میزها به سمت تخته و همه‌چیز سر جایش قرار داشته باشد. تخته ی سیاهی باشد و معلم جلوی کلاس قرار بگیرد و تدریس کند. اگر در این میان کسی بگوید به‌جای نیمکت میزهای مکتبی دارم و یا به‌جای اینکه معلم تدریس کند، بچه‌ها باید باهم بازی کنند و مفهومی را کشف کنند، قانون نانوشته‌ای زیرپا گذاشته‌شده و بازرسان آموزش‌وپرورش گزارش پشت گزارش رد می‌کنند که این مدرسه تخلف کرده است.
باید یک‌بار جرأت کرد و تعریف جدیدی از کلاس ارائه داد. کلاس جایی است که بچه‌ها در آن زندگی کردن را در جامعه ی واقعی باید بیاموزند. گاهی این کلاس در یک چهاردیواری است، گاهی در حیاط و گاهی در کوچه است. گاهی معلم پای تخته است و گاهی یک درخت خشکیده در زمستان است و گاهی هم مغازه‌دار محل است. در این کلاس، بچه‌ها مسئول آموختن هستند و معلم بسترساز و ترغیب‌کننده است. دیگر نیاز نیست زمین و زمان را به هم بدوزد تا بچه‌ها حواسشان پرت نشود.

هدف: مهم‌ترین چیزی که می‌تواند جنگ جهانی درست کند، هدف است. مدرسه دنبال چیست؟ همه شعار می‌دهند که بچه‌ها را برای حیات طیبه آماده می‌کنند و شکوفایی استعدادهایشان مهم است و …؛ اما اگر از ایشان بپرسید چند ساعت در هفته به حیات می‌پردازید و استعداد اصلاً یعنی چه؟ می‌بینید عمده ی زمان مدرسه‌ها با ریاضی و فارسی پرشده است که برفرض طیب بودنشان، مرده‌ای بیش نیستند که در ذهن بچه‌ها دفن می‌شوند و خبری از حیات و چیزی که در ذهن بچه‌ها زنده بماند و آینده‌شان را بسازد نیست.
مدرسه ی الگو، یک‌بار برای همیشه باید جرأت پیدا کند تا زمان‌های جدی بابت کارگاه‌ها و پروژه‌های مهارتی بگذارد. حجم دانش را کاهش دهد. ساختارهای مدرسه اعم از معماری، آیین‌نامه‌ها، روابط سازمانی، روابط بین معلمان و دانش‌آموزان و حتی روابط با خانواده‌ها را باید بر اساس اهداف شخصیتی و فرهنگی بازطراحی کرد.

ملاحظات نحوه توسعه و قابلیت مدل سازی الگوها

یکی از دلایل اثربخش نبودن الگوها در اصلاح ساختار رسمی موجود، عدم توجه به توسعه الگوهاست. برخی از ملاحظات کمک کننده برای توسعه و الهام بخشی الگو، نگاه ماژولار به مدل سازی، مدل سازی الگو و استفاده از رسانه است.
مدرسه یک جامعه ی کوچک متشکل از نظام‌های درهم‌تنیده و پیچیده است. نظام آموزشی، پرورشی، سلامت، اقتصادی و … . هر جامعه‌ای قابلیت‌هایی دارد و ممکن است توان الگوبرداری از یکی از نظام ها یا حتی زیر نظام‌ها را داشته باشد. برای مثال زیر نظام ارزیابی مربوط به نظام آموزشی را الگو برداری کند. ضمن اینکه الگوبرداری یک نظام، از الگوبرداری از یک جامعه ساده‌تر است؛ بنابراین هرچقدر بتوان نظام‌ها را از کلاف‌های سردرگم بیرون آورد و هرکدام را تبدیل به یک ماژول قابل‌استفاده کرد، قابلیت توسعه، اثرگذاری و حتی جریان سازی بیش تر خواهد شد.

 

چگونه پیچیدگی های ساختار آموزش و پرورش را بفهمیم؟

خانواده بزرگ شهید چمران چگونه پیچیدگی های ساختار آموزش و پرورش را بفهمیم؟برای فهم پیچیدگی های ساختار آموزش و پرورش و ایجاد نظام مسائل مشخص ما سه بخش کلی را دسته بندی کرده ایم :

سطح اول:

لایه ی سیاست‌گذاری که با سندنویسی عجین شده.

سطح دوم:

لایه ی اجرایی وزارتخانه است که از خود وزیر تا مدیران مدارس شامل آن می‌شود.

سطح سوم:

این افراد اعتقاد به اصلاح ساختار از طریق رسانه و افکار عمومی و فشار از بیرون دارند.

اگر بخواهیم ساختار موجود و مستقر تعلیم و تربیت عمومی و رسمی آموزش و پرورش را آسیب شناسی کنیم با چالش هایی رو به رو هستیم:
چالش های اساسی در توصیف صحنه؛

چالش اول؛ مبهم بودن هویت نظام آموزش رسمی عمومی:

در واقع هیچ تصویر بنیادینی از نظام آموزش و پرورش رسمی عمومی در نظام نیست
نهاد مدرسه به‌عنوان یک نهاد مدرن است که از غرب آمده و به جای لفظ school از مدرسه استفاده کردند تا حساسیت ها را کم کنند.
نظام مدرسه‌ای فعلی جهان نظامی است که توسط حکومت و دولت اداره می‌شود ولی در دوران پیش از مدرن دولت‌ها و حکومت‌ها متصدی مجموعه آموزشی نبوده‌اند همچنین مهم‌ترین تحولات تأثیرگذار در مدرسه تحولات سیاسی اقتصادی مدرن در دولت‌هاست که در ایران هم اجرا شده است. وقتی می شود ایده بنیادین برای این سیستم بدهیم که آن ایده مبتنی بر ایدئولوژی و جهان بینی ما باشد و این رخ نمی دهد مگر آن که ما اقتضائات جهان مدرن را کامل شناخته باشیم.

چالش دوم: علوم تربیتی

ما باید غرب و علوم تربیتی را بشناسیم تا بتوانیم بیرونش بایستیم. دشواری کار این است که برای چنین شناختی نمی‌توانیم از سیستم دانشگاهی استفاده کنیم چون خودش یک سنت خاص شده و افق را بسته است. یکی از مشکلات این است که نگاه به دانشگاه و مدرکش هم کاربردی شده است در واقع نگاه ابزاری به علم شده که این نگاه بسیار نگاه نازلی است.

چالش سوم: نهادهای سیاست‌گذاری

شورای آموزش‌وپرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی. هر دو به سیاسی شدن مبتلا هستند.

چالش چهارم: فلسفه ضمنی آموزش‌وپرورش

نداشتن ایده بنیادین برای آموزش و پرورش و عدم فهم نسبت آموزش و پرورش با آرمان ها انقلاب و دیگر مسائل نظام.

چالش‌های در میدان عمل در فضای آموزش‌وپرورش:

چالش اول: نظام تربیت معلم و مجموعه آن

سیستم تربیت معلم می‌تواند به‌عنوان یک میانبر عمل کند. در این صورت اگر کتاب هم غلط باشد، معلم که درست باشد، می‌تواند حلش کند.

چالش دوم: تعاملات سیاستگذارنه

جایگاه سیاست گذاری آموزش و پرورش و تعاملش با نهاد های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باید فهم شود.

چالش سوم: حوزه ی برنامه ی درسی

ایده ی برنامه ی درسی عمیقاً ایده ای امریکایی است و این به واسطه ی هژمونی آمریکا وارد شده است.

بخش ورود مستقیم در لایه ی سیاست‌گذاری

  • آسیب شناسی
  • شیوه سند نویسی

دو مدل نگاه به بحث سندنویسی است:

1) سند بسیار کلی گو هست و به خاطر همین است که اجرایی نمی‌شود.
2) سند نویسی در دنیا تغیرات جدی ای داشته و سند ما همان است که آمریکایی ها برایمان نوشته اند.

شکاف بین سیاستگذاران و مجریان سند

ما فقط با سند نویسی پشت درب های بسته به جایی نمی رسیم. در واقع سند نویسی باید با نظارت بر کف میدان و با مشورت مجریان حاضر در صحنه صورت گیرد.

چالش های ناشی از ویژگی ها و صلاحیت های سیاستگذاران

قدرت تحلیل استراتژیک، جوان و ناظر به صحنه و آینده نگر باید از ویژگی های فرد سند نویس باشد.
عدم نظارت و نبود یا نادیده گرفتن بعد نظارتی در اسناد.
دلیل موفقیت اسناد غربی قانون مداری است و مشکلی اسناد ملی ما خلاء نظارتی است.

راهکارهای اجرایی شدن اسناد و سیاست های کلان

تدوین برنامه عملیاتی و پیش بینی نحوه نظارت بر اجرای سند
باید با اسناد نگاه قانونی داشت و باید آیین نامه اجرایی برایش نوشت تا از انجام آن نشود تخطی کرد. سندها اگر برنامه ی عملیاتی و نظارتی داشته باشند و به طور مثال اگر انجام دادند تشویق و انجام ندادند بازخواست شوند، اجرایی می شوند.

اجرای اسناد باید فارق از نگاه های سیاسی پیگیری شود. اسناد باید قابلیت این را داشته باشند از وزارت آموزش و پرورش تا خود مدارس بتوانند نقش آفرینی کنند.

ظرفیت تحول در ساختار موجود و بدنه اجرایی آموزش و پرورش

ساختار آموزش و پرورش به دلیل متمرکز بودن زمینه مانور دادن در سطوح مختلف تعلیم و تربیت در آن نیست و این نیاز یک کار تحولی است. راهکار ایجاد تحول اصلاح ساختار ها است. مهم تر از ساختار نیروی انسانی دغدغه مند است که می تواند ساختار را با خود همراه کند.

ظرفیت نهادها و ساختارهای داخلی آموزش و پرورش برای ایجاد تحول

دانشگاه فرهنگیان از سازمان برنامه ریزی جایگاه با اهمیت تری دارد چرا که نیروی خبره می تواند ضعف محتوا و کتاب را جبران کند.

نقش مدیریت در تحول در سیستم

اگر آموزش‌وپرورش بخواهد تحولات جدی را رقم بزند یکی از لوازمش ثبات مدیریت در سیستم هست. ثبات مدیریت با بودن آموزش‌وپرورش تحت چهارچوب قوه ی مجریه قابل اجرا نیست چون هر چهار سال یک بار رئیس‌جمهور عوض می شود و این خودبه خود ثبات مدیریت را از بین می برد.باید آموزش و پرورش سازمان مستقل از دولت شود
خود شخص مدیر هم اهمیت بالایی دارد.

ویژگی های مورد نیاز یک مدیر موفق تخصص و آشنایی با سیستم، قدرت مانور و تصمیم گیری لازم و تیم تحولی مورد نیاز است.

نکته مهم دیگر آنکه ورود یک مدیر از خارج نباید اتفاق بیفتد بلکه از داخل سیستم باید مدیر انتخاب شود و تیمش را هم از بدنه ی آموزش‌وپرورش باید انتخاب کند. چون نیروهایی که از خارج وارد می شوند نمی توانند با دستگاه هماهنگ باشند.

عوامل ساختاری مؤثر در تحول

1. نظام فعلی حقوق، دستمزد و بحث اقتصادی سازمان‌های دولتی تعلیم و تربیت

تحول در نظام تعلیم و تربیت ارتباط تام و تمامی با حقوق و دستمزد ندارد البته نمی توانیم بگوییم هیچ ارتباطی هم ندارد بالاخره یکی از عوامل انگیزشی هست. به طور کلی آموزش‌وپرورش ضعیف‌ترین دستگاه از نظر اقتصادی در کشور است.

2. تشکیلات آموزش‌وپرورش

یکی از راه های ایجاد تحول تبدیل ساختار متمرکز و هرمی شکل به ساختار تخت است و باید اختیار به مدیر و معلم و … داد . باید60 چرخشی که در سند تحول آموزش‌وپرورش پیش بینی شده انجام شود.

3. نقش مدارس غیردولتی در تحول آموزش و پرورش

تنها نکته‌ای که بخش غیردولتی در آموزش‌وپرورش داشته این است که یک مقدار به فاصله ی طبقاتی در نظام تعلیم و تربیت دامن زده است.
تاثیرات اقدامات نرم و غیرمستقیم در مقایسه با اقدامات مستقیم جهت تغییر ساختار
آموزش‌وپرورش دچار انفعال است و رهایش کنید کاری نمی کند؛ لذا اثرگذاری مستقیم امکان پذیر نیست. فراد موجود آدم‌های فرسوده و افسرده‌ای هستند. همین که جلوی کار نایستند بزرگ‌ترین کار است.

اثرگذاری نرم به چند دلیل تأثیرش بیش تر است:

1) چون فضای ایران رسانه زده است ایران جامعه ی شایعه پذیری است.
2) از سوی دیگر قابلیت بزرگ نمایی و وزن دهی به مسائل وجود دارد.
3) رسانه گاهی کاری می کند که شما نمی توانید تغییرش بدهید.

ابزارهای متاثر کردن ساختار و نظام مستقر

همه ی ابزارهای رسانه‌ای اعم از شبکه ها و مجلات و فضای مجازی و… باید به خط باشند و برای هر موضوعی طراحی عملیات صورت بگیرد ما باید تصمیم تولید کنیم و حاکمیت اگر تشنه باشد تصمیم می گیرد.

موضوعات کلیدی و اولویت دار برای تحول

نهادهای تصمیم گیر در مورد آموزش‌وپرورش: شورای عالی به جای این‌که بالای وزارتخانه قرار بگیرد ابزار دست وزیر می شود.

مسئله ی سیاسی بازی در آموزش‌وپرورش: خیلی وقت‌ها استیضاح‌ها تخصصی نیست. مثلاً یک نماینده‌ای می خواهد شکل یک جایی را عوض کند می‌آید وزیر را استیضاح می کند که به آن تغییر رضایت دهد. باید نماینده ی درست بفرستیم.

کنکور: مسئله پیاده سازی و اجراست. قانون هم دارد. ولی منافع یک عده اجازه نمی‌دهد اجرا شود.
تعارض منافع و شفاف سازی…”
سیاست چند تألیفی در آموزش‌وپرورش: تعارض منافع نمی گذارد این موضوع اجرا بشود. چون آموزش‌وپرورش از چاپ کتاب‌های خودش کلی منفعت دارد.

 

نسبت گیری شخصیت‌های فعال عرصه¬ی تعلیم و تربیت با ایده تغییر ساختار حاکمیتی:

در بررسی ایده تغییر ساختار حاکمیتی با 3 نوع مواجهه رو به رو می شویم:
1. افرادی که ایده مذکور را به عنوان یک ایده تحولی لحاظ نمی کنند.
(دلیل:1-باید ذائقه جامعه عوض شده باشد سپس حاکمیت تغییر کند. 2- جابه‌جا کردن این ساختارها خیلی سخت است)

2. افرادی که ایده مذکور را مثبت می دانند در مجموع و اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند. (دلیل: 1- نقطه ی قوت این ایده، فکر در بستر حکومت اسلامی و نقطه‌ضعف آن تحول را فقط ساختاری دیدن است… 2- بدون پشتوانه ی نظری نمی‌شود سیاست‌گذاری اثربخش داشت.)

3. دسته سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائل اند.(در بین افراد مصاحبه شده کسی قائل به اولویت بدون ملاحظه نبود)

 

سیاست زدگی و وابستگی تحول ساختار به تحولات سیاسی جامعه

هر چه سیاست زدگی در سطح جامعه و سطح مسئولین بیشتر شود، ایجاد تحول سخت تر خواهد بود.

ایده‌های راهبردی در جهت سیاست¬زدایی (سیاست‌گذاری، اجرایی و تأثیر گذاری نرم)

1-شوراهای عالی به‌عنوان نهادهای حاکمیتی، باید ذیل حاکمیت تعریف شوند و نه دولت.

2- تنظیم دستورالعمل ها و آیین نامه‌هایی در جهت ورود افراد متخصص و با صلاحیت به کمیسیون آموزش‌وپرورش به اصلاح روند قانون‌گذاری کمک می‌کند و همچنین تعریف رابطه‌ای ساختاری با شوراهای عالی، به‌عنوان نهادهای حاکمیتی سیاست‌گذار با مجلس.

3- نظام استخدامی در آموزش و پرورش به عنوان یک گلوگاه مهم باید اصلاح شود و همچنین می توان دانشگاه فرهنگیان را در ذیل رهبری تعریف کرد.

4- وجود محدودیت‌هایی برای مجریان دولتی در تأسیس و یا مشارکت در مجموعه‌های خصوصی، می‌تواند استقلال تصمیم سازان و مجریان را حفظ کند.

عدم اهتمام به متون دینی و روش شناسی دینی در تدوین اسناد و سیاست‌های کلی نظام (سیاست‌گذاری)

تعریف ساختاری وابسته به شورا برای پژوهش و تدوین مبانی قرآنی از مهمترین مقدمات تحول بنیادین بر اساس نگاه قرآنی است.

آموزش‌وپرورش، بوروکراسی فرمالیته‌ها

مجموعه ی راهکارها
اصلی‌ترین راهکاری که به نظر می‌آید برای تحول نظام اداری نیاز است تحول مدل فکر کردن است باید فرمالیته‌ها را حذف کرد و برنامه‌ها و بخش نامه‌ها را مفید و اجرایی ساخت که همه درگیر فکرکردن و تصمیم سازی و ارزیابی آن تفکر و تصمیم می‌شوند.
نکته بعد تفویض اختیار به مدیر و معلم که لازمه اش جذب متخصصین و امین است برای اعتماد بالا.

استفاده از ظرفیت‌های شبکه سازی در ایجاد انگیزه و ارتباط مولد در میان مجموعه‌ها
عدم عملیاتی بودن تصمیمات در حوزه ی کلان (سیاست‌گذاری، اجرایی)
در حوزه سیاستگذاری ارتباطی بین لایه های کلان و خرد نیست و معمولا سیاستگذاران اشرافی از صحنه عملیاتی ندارند و این موجب اجرایی نشدن مصوبات در صحنه عملیات می شود.

عدم نظارت (سیاست‌گذاری، اجرایی و تأثیرگذاری نرم)

راهکارهایی که می‌تواند برای اصلاح ساختارهای نظارتی ارائه شود:

1) اصلاح نظام بوروکراتیک چرا که حجم زیاد بخش نامه‌های دست و پاگیر، کار را برای ناظرین سخت می‌کند.
2) استفاده از زیرساخت‌های آی تی در جهت تعریف سیستمی بازخوردگیری ها.
3) استفاده از ظرفیت خانواده برای باخورد گیری جریان فعالیت مدارس و استفاده از مدارس برای بازخورد گیری نسبت به سیاست ها و قوانین.

نبود تصویر روشنی از آینده

باتوجه به نبودن تصویری واضحی از آینده در سند نویسی و سیاست گذاری و.. موجب تصمیم گیری های واکنشی می شود به طور مثال مجازی شدن دروس و..
یکی از راهبردی‌ترین مطالعات سیاست‌گذاران کلان، تصویرسازی آینده است با در نظر گرفتن چند ملاحظه:
1) دین به‌عنوان اصلی‌ترین زیرساخت تئوریک در تعریف ساختارها قرار گیرد
2) ساختار حکومت آینده به چه شکل خواهد بود؟
3) جایگاه علم، معرفت، محتوا و تفکر در آینده چه خواهد بود؟
4) خانواده، مدرسه و رسانه در آینده، چه نسبتی با فرد و تربیتش خواهند داشت؟
5) نوع مواجهه ی ساختارهای ما با آینده پژوهی چه باشد؟

چگونه می توان به حرکت های علمی سرعت بخشید؟

خانواده بزرگ شهید چمران چگونه می توان به حرکت های علمی سرعت بخشید؟‌راهبردهایی برای سرعت گرفتن و ثمر بخش بودن حرکت‌های علمی در عرصه تولید علم تربیت

احمد رضا اعلایی
علی صفرنواده

 

چکيده

در مقاله حاضر، راهبردهایی برای افزایش سرعت و ثمربخشی حرکت علمی در عرصه تولید علم تربیت ارائه شده است. روش تحقیق، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با صاحب نظران این عرصه بوده است.
راهبردهای مطرح شده در مصاحبه ‏ها شامل توجّه به پیش فرض‏ ها و پارادایم ‏ها و تلاش برای کنار گذاشتن یا خودآگاه کردن آن ‏ها، ایجاد مزرعه‏ های نمونه، تربیت معمار به جای مهندس، اپیدمولوژی، توجّه به تاریخ و توجّه به آینده می‏ باشد.

کلید واژه‏ ها: علم تربیت، تولید علم، علم تا عمل

مقدمه

در مقاله حاضر، راهبردهایی برای افزایش سرعت و ثمربخشی حرکت علمی در عرصه تولید علم تربیت ارائه شده است. روش تحقیق، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با صاحب نظران این عرصه بوده است. ابتدا در پروژه رصد فضای تحوّل تربیتی، با مصاحبه نیمه ساخت یافته با تعدادی از فعالان و متخصصین تعلیم و تربیت نظرات ایشان در زمینه تحول نظام تربیت رسمی احصاء شده و بر اساس آن هشت ایده کلیدی در این زمینه به دست آمد. سپس در مورد هر یک از این ایده‏ ها، با صاحب نظران مصاحبه شد. این هشت ایده شامل تغییر ساختار حاکمیتی، تربیت نیروی انسانی، ورود علمی و نظری، الگوسازی، شبکه‏ سازی، ارتقای فهم عمومی، طراحی زمین بازی جدید و پشتیبانی و حمایت از ایده‏ های تحولی است. نهایتاً در تکمیل پروژه رصد فضای تحوّل تربیتی، تصویری از نظام تربیتی تحوّل یافته بر اساس یک نقشه راه قرآنی ترسیم شده است. این پروژه طی 2 سال انجام شده و در حال حاضر مراحل نهایی ارائه به صورت کتاب را طی می ‏کند.
مقاله حاضر عهده‏ دار ارائه منسجمی از نتایج مصاحبه در مورد ایده سوم در زمینه تحوّل یعنی ورود علمی و نظری به این حوزه می ‏باشد.
برای این منظور مصاحبه ‏های انجام شده تحلیل، دسته‏ بندی و جمع بندی شده و راهبردهای شش‏ گانه ‏ایی شامل توجّه به پیش فرض‏ ها و پارادایم ‏ها و تلاش برای کنار گذاشتن یا خودآگاه کردن آن ‏ها، ایجاد مزرعه‏ های نمونه، تربیت معمار به جای مهندس، اپیدمولوژی، توجّه به تاریخ و توجّه به آینده استخراج شده است.
بر این اساس با توجه به جمع ‏بندی نظرات صاحب‏ نظران، توجّه به این راهبردهای شش‏گانه می‏ تواند به تسریع تولید علم و گسترش آن، رساندن علم به مقام عمل و اجرا و نسبت گرفتن عموم جامعه با آن منجر شود.

دغدغه ‏ها و فضای کلی صاحب‏ نظران در زمینه ورود علمی-نظری و تولید علوم تربیتی

در مباحث نظری و تولید علوم تربیتی، شکاف بین علم و عمل روشن بوده و فضای عمومی آن متشکّل از اساتیدی غرق در مکاتب و تعاریف و روش‌ها می ‏باشد. در این میان کم تر کسی است که به میدان زده باشد و چالش‌های نظریه‌ها را در عملیات لمس کرده باشد. جالب این جاست که طیف گسترده‌ای از این اساتید، توصیه ی اکید به همراهی علم و عمل دارند؛ اما زمانی که نسخه می‌خواهید، نسخه‌ای برای آن ندارند.

آیا وارد شدن یک نظریه‌پرداز در مدرسه، کار را حل می‌کند؟ خود این یک گام است اما گام اصلی، مدلی برای گره خوردن علم و عمل است. مدلی که منجر به تولید علم، از درون فضای عملیات است. البته این نگاه منتقدانی هم دارد. منتقدانی که می‌گویند تا تعاریف و نقشه ی راه، کامل و تئوریزه نشده باشد، عملیات بی‌ثمر و رهزن خواهد بود.
شخصیت‌هایی که در این حیطه به سراغشان رفتیم، آدم‌هایی در دسترس، وقت بگذار، عمیق و خوش‌صحبت بودند. کاملاً مشخص بود که درمورد این موضوع، ساعت‌ها فکر کرده‌اند و سؤالات پیچیده، چندان برایشان سخت نبود. حرف‌ها و دغدغه‌های ما را بهتر از همه درک می‌کردند. ابعاد گسترده‌تری را می‌دیدند؛ اما یک فرق بزرگ داشتند، آن‌هم اینکه برنامه برای حرکت و فعالیت عملی نداشتند. تا جایی که صحبت از نقد و بررسی بود، پیش می‌آمدند، ولی داخل اجرا نمی‌شدند. بیش تر تمایلشان به سمت کار علمی بود و برای آینده ی علمی‌شان برنامه ی مفصلی داشتند.
نکته ی جالب در مورد قضاوت کلی فعالان تعلیم و تربیت این بود که این حیطه را اولویت‌دار می‌دیدند؛ اما با وضعیت فعلی به نقش‌آفرینی عالمان تربیت در تحول بنیادین، امیدی نداشتند و آن‌قدر لوازم برای آن می‌شمردند که قطعاً در کوتاه‌مدت این‌ها محقق نخواهد شد. حل کردن شکاف میان علم و عمل، میان مبانی دینی و مبانی علمی تربیت، تغییر ساختارها و … همگی در طول چهل سال پس از انقلاب بسیار کند حرکت کرده‌اند و قطعاً پس‌ از این سرعت آن‌چنانی نخواهند گرفت و روند شکل‌گیری و شکل‌دهی مشابه سابق است.
در این بخش، به سبب تنوع فضا و نگاه، با افراد متنوعی گفت‌وگو کردیم: حوزویان، مدیران پژوهشی، دانشگاهیان و فعالان علمی فضای فلسفه ی تعلیم و تربیت و روان شناسی. به‌طور ویژه هم در انتها بخشی از کار مرکز رشد دانشگاه امام صادق ع ،که مدعی کاری بین نظر ورزی و کار میدانی است، را بررسی کردیم. این مجموعه به‌عنوان مجموعه‌ای علمی دانشگاهی، در مسائل کلان و راهبردی وارد می‌شود و سعی دارد راهبردها و راهکارهای واقعی ارائه دهد.

نسبت گیری شخصیت‌های فعال عرصه ی تعلیم و تربیت با این ایده

در بررسی ایده طراحی ورود نظری و علمی اگرچه شنیدن تجربیات و نظرات افراد و مجموعه های پشتیبان این ایده تحولی بسیار کمک کننده است اما کافی نیست. چرا که گاهی به دلیل نزدیکی به این ایده تحولی سایر ابعاد و نسبتش با سایر ایده ها به تمامه دیده نمی شود. برای پر کردن این خلأ و مدل سازی کارآمد، قطعا نظرات فعالین دیگر حیطه ها و افرادی که خود نماینده این ایده محسوب نمی شوند نیز مفید خواهد بود. از این رو این ایده در مصاحبه با این افراد نیز مورد سؤال قرار گرفت تا نسبتشان را با آن، بیان کنند. در نسبت سنجی با این ایده نظرات در سه دسته کلی قرار می گیرد:
1. افرادی که ایده مذکور را به عنوان یک ایده تحولی لحاظ نمی کنند.
2. افرادی که ایده مذکور را مثبت می دانند در مجموع و اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند.
3. دسته سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائل اند.

نبرد پارادایم‌ها

یکی از چالش‌های ما در فکر کردن، پیش فرض هاست. عینک‌هایی که جلوی چشم ما وجود دارد و نگاه‌های ما را جهت دار کرده است. برای مثال همه قبول کرده‌اند که بچه‌ها از 7 سالگی باید به مدرسه بروند. حالا برای اینکه این مدرسه شناختی باشد و رفتاری، سکولار باشد یا دینی، بنشینیم و فکر کنیم. همین پیش فرض ها باعث شده است مسیر تولید علم، از ابتدا سوگیری داشته باشد. بنا به اعتقاد برخی صاحب نظران مانند آقای اخوت، یک راه مواجهه با این پیش فرض ها، این است که به کلی همه را دور بریزیم و از ابتدا پای حرف قرآن و منابع مورد قبولمان بنشینیم. راه دیگر این است که آن‌ها را خودآگاه کنیم و با رجوع به منابع مورد قبول مانند وحی و عقل، بدون پیش داوری تحلیل و بررسی کنیم.
عملیاتی‌ترین کار برای رسیدن به این مهم، واژه شناسی است. واژه شناسی اولین مرحله ی تولید علم است. این همان مرحله‌ای است که در آن پیش فرض ها در قالب واژه‌ها بازنگری و بازتعریف می‌شوند. در این مرحله چند نکته ی مهم را باید در نظر گرفت تا واژه‌ها به واقع کاربردی شوند و پیش فرض ها را اصلاح کنند و علاوه بر این ها واژه‌ها، قابلیت مفاهمه در میان نظریه‌ها ایجاد کنند:
1- بررسی بافت و زیرمتن ها: واژه‌ها در بافت‌های مختلف مفاهیم و کارکردهای متفاوت می‌یابند. پاکی، طهارت، طیب و … همگی در بافت غیرمذهبی یک معنا را متبادر می‌کند، ولی ممکن است در بافت مذهبی هر کدام بار معنایی خاص داشته باشد. یا در فرهنگ‌های عربی معانی متفاوتی دهد. در فضای علمی این مقوله پیچیدگی بیش تری می‌یابد، چرا که علاوه بر بافت فرهنگی، مذهبی و تاریخی در نظر گرفته شود، فضای علمی و اصطلاحات رایج نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. مثلاً انتخاب گری و آزادی کودک، خلاقیت، استعداد و … همگی مفاهیمی هستند که از فضای علمی به فضای عمومی سرایت کرده است؛ بنابراین باید به آن مکتب علمی که این واژه‌ها را در یک نظامی تولید کرده است و در جامعه فراگیر کرده است، توجه نمود. عدم توجه به این مسئله منجر به این می‌شود که واژه‌ها و به‌طورکلی ادبیات علمی تولیدشده، با ادبیات عمومی جامعه نسبتی نگیرد و سرعت رشدش کند باشد و نسبت گیری‌اش با نظریه‌های موجود غیرممکن شود.
2- حلقه ی شاگردان: نظریه‌پردازان به مثابه یک بنای ساخته شده هستند که دیگر نمی‌توان به راحتی ستون و دیوارها را جابه جا کرد. بررسی پیش فرض ها، جدال پارادایمی و نقد واژه شناسی دیگر برای آنان بی معناست. نقد و بررسی آنها با خودشان، فقط یک مناظره خواهد بود که هرکسی حرف خودش را می زند تا به کرسی بنشیند. اصولاً در غرب هم همین اتفاق رخ می‌دهد. بهترین روش برای اصلاح، ساخت بنایی دیگر، توسط شاگردان وی است؛ یعنی اگر هر استادی حلقه ی شاگردان و آثاری داشته باشد که قابل تعامل و تبادل باشند، می‌توان با پیش بینی حلقه‌هایی، باب مفاهمه و نقد و بررسی میان نظریه‌ها ایجاد کرد. گاهی مجموعه‌هایی علمی یا رسانه‌ای بستری برای این کار فراهم می‌کنند و فضا را خودشان راهبری می‌کنند. قطعاً باید چنین مجموعه‌هایی در دل دانشگاه و حوزه‌ها به وجود بیاید و حتی مجموعه‌هایی شبیه سازمان پژوهش و پژوهشگاه تعلیم و تربیت نیز می‌توانند بستر خوبی برای این کار ایجاد کنند.
3- مجموعه ی مرجع: نبود یک مرجع مشخص و نسبی بودن منابع، خودش امر واژه شناسی را پیچیده می‌کند. شناخت ادبیات دین و به‌خصوص قرآن به‌عنوان یک متن فرازمان و مکان و به‌عنوان یک مجموعه ی مرجع می‌تواند شاخصی برای ارزیابی پیش فرض‌ها تولید کند و واژه شناسی و واژه سازی را ساده‌تر کند.

مزرعه‏ ی نمونه

بسیاری از اساتید مانند استاد عالم زاده و استاد مهر محمدی، تاکید بر تولید نظریه در میدان داشتند. مشکل این جاست که ابزار و مدل مناسبی برای این امر وجود ندارد. نظام علمی ما در خوش بینانه ترین حالت، می‌تواند یک موضوع محدود را در یک بازه ی معین با داده‌های آماری مشخص بررسی کند و یک مقاله ارائه دهد؛ اما زمانی که قرار می‌شود سراغ یک سیستم برود، ابزار و لوازم مورد نیاز برای مطالعه را ندارد. روش ندارد. دست و پایش را گم می‌کند. ایده‌های مختلفی مانند مرکز رشد، موزه ی تعلیم و تربیت، مدارس پژوهشی و … همگی تلاش‌هایی هستند تا نظام علمی را به نظام‌های عملیاتی نزدیک کنند. چند راهبرد در شکل‌دهی مزرعه‌های نمونه ی کاربردی مفید است. بخشی از نکات در ایده ی تربیت نیروی انسانی و مدارس دانشگاهی آمده است. تفاوت مدارس دانشگاهی فرهنگیان با مزرعه‌های نمونه ی علمی این است که در آن جا دغدغه ی تربیت نیرو و اجرای ایده‌های نوی علمی و عملی در حیطه ی تعلیم وتربیت است، اما در این جا تولید علم مسئله ی اصلی است. برای طراحی این بستر چند نکته ی مهم وجود دارد:

– اصول و مبانی روش‌شناسی مطالعه ی مزرعه‌های نمونه باید تدوین شود. یکی از خلأهای جدی در کشور ما نبود مدل برای نمونه‌های اجرایی علمی است.
– پیش بینی‌های اقتصادی برای این مزرعه‌های نمونه بسیار ضروری است. اصولاً این بسترها هزینه‌های سنگینی دارند که باید پشتیبانی شوند و از ابتدا برای آن‌ها طرح اقتصادی داشت. برای تأمین هزینه‌های سنگین این مدل‌ها، روش‌های متفاوتی وجود دارد. گاهی به تجارت‌های بزرگ گره می‌زنند و برای مثال پتروشیمی مأمور می‌شود بخشی از سهام خود را به تأمین هزینه‌های این مجموعه‌ها اختصاص دهد. مهم‌ترین ملاحظه در این بخش این است که این مدل ها زمانبر هستند. مدل اقتصادی باید استقلالی ایجاد کند که در طول زمان ثبات داشته باشد و کم ترین دخالت ها در سیاست گذاری و خط مشی گذاری مزرعه‌ها صورت گیرد.

– مزرعه ی نمونه صرفاً مدرسه نیست. خانواده، تکنولوژی‌های آموزشی، رسانه و تمامی بسترهایی که در آن تربیت واقع می‌شود باید به‌عنوان بستری برای مطالعه ی میدان در نظر گرفته شود. همین نکته به جامعیت نگاه‌های علمی کمک می‌کند. هر چند که برای مطالعه و تحلیل، پیچیدگی‌های بیش تری خواهد داشت.

– تعامل یکی از حلقه‌های گمشده ی فضای علمی است. هرکسی در جزیره ی خودش، با شاگردان خودش نظریه‌پردازی می‌کند و بابت تعامل و نقد و گفت‌وگو، کاملاً بسته است. مزرعه‌های نمونه بستر خوبی برای درگیر شدن و تعامل آراء است. مشروط بر اینکه فضایی برای این امر پیش بینی شود و به انحصار درنیاید.

تربیت معمار به‌جای مهندس

پایان‌نامه‌ها و مقالات، کلاژهایی هستند از حرف‌ها و نظریه‌های مختلف که هر بار با یک مهندسی در کنار یکدیگر می‌نشینند تا یک وضعیت را توصیف کنند و در نهایت به چند تجویز کلی برسند. همین باعث شده تا بخش زیادی از مدیران و فعالان در عرصه‌های واقعی همچون مدارس، اعتنایی به پژوهش‌ها نکنند. هرکسی برای طراحی مدل آموزشی مدرسه و مدل تربیتی خانواده، به شهود شخصی و اعتبارسنجی خود مراجعه می‌کند.
تنها زمانی می‌توان از دانشمندان تربیت، انتظار طراحی تحولی داشت که از کلاژسازی و مهندسی دست بردارند و به‌عنوان معمار مولد طرح خود را ابداع کند. این طرح ریشه در واقعیت و رؤیا دارد. بخشی از آن داده‌های واقعی و اقتضائات اجتماعی و علمی است، بخشی از آن به شهود و قریحه ی معمار باز می گردد.

نگاه معمار در طراحی نسبت به مهندس، ویژگی‌های منحصر به فردی دارد:

کل نگری: معمار به هدف و مجموعه ی اقتضائات و دارایی‌ها کلی نگاه می‌کند. درگیر اجزاء نمی‌شود. همین باعث می‌شود روابط اجزاء با یکدیگر هم خوانی بهتری داشته باشد.
انعطاف پذیری: زمانی که شما با جزئیات سر و کار نداشته باشید و عدد و رقم‌های کم تری وجود داشته باشد، انعطاف بیش تری خواهید داشت. می‌توان به راحتی یک ترکیب را با وضعیت‌های متفاوت همخوان کرد. در نتیجه روابط، پویا و ارگانیک خواهد بود و کم تر به سمت فرمول‌های مکانیکی می‌رود. برای مثال شما می گویید من می‌خواهم که بچه ی من خواندن یاد بگیرد. حال با چه روشی، چه محتوایی، چندان این جزئیات را نمی‌آورم. حتی ممکن است محدودیت یک سال را هم بردارم. زمانی که افراد می‌خواهند اجرا کنند یکی با نمایش آموزش می‌دهد، یکی مستقیم، یکی با کتاب داستان و خلاصه هرکسی با مدل خودش و ظرفیت مخاطبش آن را طراحی و اجرا می‌کند.
جامعیت: معمار مجبور است به همه جا سرک بکشد و از هر چیزی کمی بداند. همین امر به کل نگری کمک می‌کند و خودش یک جنس مطالعات میان رشته ایست. به نوعی با این مدل دیگر نیاز نیست رشته‌ای برای مطالعات میان رشته‌ای تعریف شود. از ابتدا خود فرد میان رشته‌ای بار می‌آید.

اپیدمولوژی

یکی از خلأهای جدی فضای علمی ما نداشتن تریبون مناسب برای فراگیر شدن است. اساساً نظریه‌پردازان و فضاهای علمی، با مدل‌های اپیدمی کردن و جریان کردن آشنا نیستند و عمده ی انرژی خود را صرف تولید مقاله و کتابی می‌کنند که در انتشارات دانشگاهی عرضه می‌شود و منابعی برای پایان‌نامه‌ها هستند.
مجموعه‌های علمی کشور در دانشگاه و حوزه، تبدیل به جزیره‌هایی شده‌اند که هیچ ارتباط جدی با مدارس و مجموعه‌های تربیتی ندارند.

بسترها و مدل هایی که برای اپیدمی شدن یک علم می‌تواند استفاده شود:

– رسانه اولین بستری است که به ذهن می‌آید؛ اما این رسانه زبان خود را دارد. عموماً کسانی که از فضای علمی به سراغ رسانه می‌روند، ادبیات و اقتضائات رسانه را در نظر نمی‌گیرند. همین امر باعث می‌شود، آن چنان که شایسته است، از ظرفیت رسانه در فراگیری استفاده نشود؛ بنابراین در رسانه‌ای کردن علم باید ادبیات مناسب تولید کرد. حتی از ظرفیت‌های چهره‌ها و متخصصان رسانه‌ای در این فضا استفاده کرد تا نظریه را تبدیل به یک جریان عمومی کند.
– داشتن الگوهای عملی یکی از لوازم مهم در ابتدای فراگیری است. تا وقتی نمونه ی عینی نظریه‌ها روی زمین نباشد، عموم مردم و دست اندرکاران تعلیم و تربیت اعتماد نمی‌کنند و به راحتی به سراغ آن نمی‌روند. اگر مدارس مونته سوری فراگیر شده‌اند، نمونه ی عینی آن یک بار دیده شده و پس از فراگیری، مردم بدون دیدن هم اعتماد می‌کنند. چون این مدارس یک جریان جدی در دنیا شده‌اند و نیاز به اثبات کردن خود ندارند.
– تولید محتوا یک مهارت ویژه است که با دغدغه ی تجاری سازی محتوا در دنیا شکل گرفت. در تولید محتوا یاد می‌دهند که چگونه محتوا را مهندسی کنید که مخاطب خریدار آن باشد، تأثیر لازم رویش گذاشته شود و محتواهای شما را دنبال کند. بسیاری از افراد سرشناس در فضای مجازی که درآمدهای هنگفتی از طریق تولید محتوا دارند، بر اساس همین مدل‌ها، محتوایشان را مهندسی می‌کنند. البته ممکن است بسیاری از این افراد بیش تر تاجر باشند تا دانشمند. دلیل آن‌هم این است که فضای علمی مرسوم، عمدتاً به دانشجویان و طلبه‌ها، مدل پژوهش و ارائه ی آن در مجامع دانشگاهی را آموزش می‌دهد، نه برای استفاده ی عموم مردم و مخاطبان آن حیطه. درحالی‌که اگر چند واحد ساده برای آشنایی با اصول تولید محتوا در طول تحصیل گنجانده می‌شد، بسیاری از کتاب ها و پایان‌نامه‌ها، در کتابخانه خاک نمی‌خورد و در میان مردم دست‌به‌دست می‌گشت.
– ستاره سازی شخصیت‌های علمی، یکی از شگردهایی است که در طولانی‌مدت به جریان سازی علم و نظریه‌های علمی کمک می‌کند. قطعاً رسانه در این زمینه نقش بسزایی دارد. تنها چالش در این جا این است که سیاست گذاران و مجریان رسانه دغدغه ی کافی برای این کار ندارند و اشراف لازم هم وجود ندارد. در این میان خود دانشگاه‌ها و حوزه‌ها باید شخصیت‌های رسانه‌ای داشته باشند و یا با دید رسانه‌ای تربیت کنند تا بتوانند روی ستاره سازی شخصیت‌های برجسته ی علمی کار کنند. علاوه بر رسانه، تعریف برچسب‌هایی چون چهره‌های ماندگار و مسابقاتی چون نوبل، کمک می‌کند تا یک شخصیت علمی چهره ی ویژه‌ای شود که علاوه بر فضای علمی، در فضاهای دیگر نیز شناخته شود و اعتبار یابد.

توجه به تاریخ

علم در بستر تاریخ تطور یافته است. فلسفه و علوم انسانی به شدت متأثر از بافت‌های تاریخی است. عدم توجه به این نکته منجر به ایجاد حفره‌هایی در تولید علم می‌شود که قطعه‌های آن را به مثابه دانه‌هایی جدا از هم می‌کند که فهم آن صرفاً ذوقی خواهد شد. زمانی که مشخص شود فروید در چه دوره ی تاریخی و در چه فضای اجتماعی از عقده ی اودیپ سخن گفته است و با چه پیش زمینه‌ای عقده‌ها را محور نظریه ی خود قرار داده است، قراین واقعی برای تحلیل نظریه ی او فراهم می‌شود و دیگر نیاز به حدس و گمان کم تر است.
وقتی می گوییم تاریخ، ذهن‌ها به سمت تاریخ مدرسه می‌رود. قطعاً تاریخ مدرسه هم بخشی از آن است. ولی پیش از آن باید تاریخ اندیشه و علم، تاریخ تمدن، تاریخ نظامات اجتماعی سیاسی، حتی تاریخ هنر و ادبیات هم در نظر گرفته شود و در کنار همه ی این ها تاریخ تربیت که مدرسه جزئی از آن است هم باید در نظر گرفت و بررسی کرد.
مطالعات تاریخی نه تنها در شناخت زمینه ی شکل‌گیری نظریه‌ها کمک می‌کند، بلکه در مرحله ی واژه شناسی و تولید واژه نیز مؤثر است. هر واژه در زمانه ی خود چه مفهومی را القا می‌کرده است. مدرسه‌ای که در 50 سال پیش در ایران بوده است، چه مفهومی را القا می‌کرده است، مکتب چه مفهومی؟ رویکردهای جدیدی که قصد مقابله با ایده‌های مدرن را دارند، گاهی دچار این چالش می‌شوند که مفهوم را در بستر خودش فهم نکرده‌اند و با آن ستیزه می‌کنند. از طرف دیگر، مفهوم جدیدی خلق می‌کنند که در اصل، همان تلقی را دنبال می‌کند.

توجه به آینده

آینده پژوهی مدل‌های متنوعی دارد و یکی از حوزه‌های مهمی که مورد مطالعه ی آینده پژوهان است، آموزش آینده است. متاسفانه فضای دانشگاه به دلیل ترجمه‌ای بودن، عمدتاً ناظر به متون و مکاتب گذشته است. توجهی به اینکه دنیا به چه سمتی می‌رود و دانشمند تربیت باید برای چه دوره‌ای خود را آماده کند، ندارد. اگر بخواهیم مشخص کنیم فیلسوف تربیت، برای چه انسانی در آینده تربیت بتراشد، باید او را در معرض آینده و مطالعات آینده قرار دهیم. حداقل باید متعرض آن باشد. نسخه‌ای که برای حال می‌دهد، قرار است آینده به دست جامعه برسد و آن نسخه در آینده، تاریخ گذشته است و دیگر دردی را دوا نمی‌کند.
– ورود متخصصین آینده پژوه در لایه‌های کلان سیاست گذاری، به منظور تدوین اسناد بر اساس نیازهای آینده.
– توجه به آینده به مثابه معمار تحول‌خواه نه مهندس تابع. زمانی که حرف از آینده می‌شود، همه می‌گویند تکنولوژی و فضای مجازی حرف اول را می زند. ما هم باید در این فضا رشد کنیم و همه ی مدارس هوشمند شود. مسئله این جاست که آیا ایده آل این است؟ نمی‌توان آینده ی متفاوتی رقم زد که دست یافتنی باشد؟ به نظر می‌آید این امر شدنیست. ولی آدم ها انگیزه یا همت طراحی جدید برای آینده را ندارند و می‌خواهند حرفی بزنند که با همه چیز هماهنگ باشد. مطابق پیش بینی همه پیش برود.
در نهایت باید گفت، برای طراحی تربیت متفاوت در آینده، باید پیش فرض ها را کنار گذاشت و جرأت به خرج داد.
– آینده پژوهی در تمدن اسلامی به چند مفهوم اساسی پیوند خورده است که باید نسبت خود را با آنان نیز مشخص کند. مهدویت و معاد. توجه به این مفاهیم با نگاهی عمیق و فلسفی، می‌تواند تصویر بسیار کارآمدی در راستای رسیدن به اهداف والای تمدن اسلامی ترسیم کند.

نتيجه‌گيري

مصاحبه و تحلیل و جمع ‏بندی نظرات صاحب‏ نظران و فعّالان یک عرصه می‏تواند عصاره و نتیجه تلاش ‏های علمی و عملی آن عرصه را روشن ساخته و چالش ‏ها و راهبردها را نمایان سازد.
در پژوهش حاضر، پس از مصاحبه اوّلیه و دسته ‏بندی رویکردها نسبت به موضوع تحوّل تربیتی، مصاحبه‏ های نیمه ساخت‏ یافته با صاحب ‏نظران انجام شد.
جمع بندی راهبردهای مطرح شده در مصاحبه ‏ها شامل توجّه به پیش فرض ‏ها و پارادایم ‏ها و تلاش برای کنار گذاشتن یا خودآگاه کردن آن‏ها، ایجاد مزرعه ‏های نمونه، تربیت معمار به جای مهندس، اپیدمولوژی، توجّه به تاریخ و توجّه به آینده می ‏باشد که شرح آن در مقاله آمده است.

سپاسگزاري‌

این مقاله باز تولیدی از مقاله سوم از پژوهش « 1+8 ایده برای تحول بنیادین آ.پ» می ‏باشد که پیشتر به همّت گروه حوزوی بنیان مرصوص با حمایت مرکز راهبری ورثه الانبیاء انجام شده است.
بدینوسیله از همه بزرگوارانی که در طرح پژوهش فوق الذکر تلاش نموده ‏اند سپاسگزاری می ‏گردد.

منابع

مصاحبه با آقایان میرزایی(رزمندگان)، غفاری، گلردی، ذوفن، علی اکبریان، صداقت زاده، آزین، میرزایی(مهر هشتم)، همتی فر، تاجیک، کثیری، اخوت و خانم دکتر قربان که متن آن در پژوهش « 1+8 ایده برای تحول بنیادین آ.پ» موجود می‏باشد.

زمین بازی جدید تعلیم و تربیت خوب است یا بد؟

خانواده بزرگ شهید چمران زمین بازی جدید تعلیم و تربیت خوب است یا بد؟بررسی ایده طراحی زمین بازی جدید در عرصه تعلیم و تربیت

احمد رضا اعلایی
علیرضا اخلاقی

 

در مقاله حاضر، بررسی ایده طراحی زمین بازی جدید برای ایجاد تحول در عرصه تعلیم و تربیت مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق، مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با صاحب نظران این عرصه بوده است.
در این مقاله پس از بررسی مجموعه تمدن امام خمینی ره، مجموعه مکتب اسلامی، مدرسه یاوران ولایت و مدرسه قرآن و عترت علیه السلام که نمونه های هستند که با این ایده در حال فعالیت هستند، نظرات کارشناسان مورد بررسی قرار گرفته است و سپس رهیافت هایی برای بهبود اثر بخشی این ایده ارائه شده است.

کلید واژه‏ ها: زمین بازی جدید، تحول آموزش و پرورش

مقدمه

ایده ی مدرسه، زاییده دوره ی مدرن است. برای فهم این ایده، باید دوره ی مدرن را خوب شناخت و این ایده را در آن بستر فهم کرد. دوره ی مدرن، دوره ای است که بر اساس یک سری نیازها، اقتضائات و پیش فرض ها تولید شد، در ادامه نیازها و اقتضائات جدیدی را تولید کرد و بر همان اساس پارادایمی شکل گرفت. بعد از آن همه چیز با عینک مدرن فهم و با پیش فرض های آن سنجیده می شد؛ غذاخوردن، آداب معاشرت، اقتصاد، حکومت و حتی آموزش و پرورش. هر چقدر ساختارها پیچیده تر و بزرگ تر می شد، علی رغم تاثیر گذاری عمیق تر، این عینک کمتر به چشم می آمد به نحوی که تمدن های سنتی و مذهبی را هم تحت تاثیر قرار دادند. ورود ابزارها و در پی آن ابزارهای دوره ی مدرن، مسیر را برای مدرنیزاسیون افکار و سبک زندگی هموار کرد.
جامعه ی سنتی و یا مدرن ستیز، رویکردهای متفاوتی اتخاذ کردند. برخی از داخل پارادایم و با همان پیش فرض ها سعی کردند، نهادها و ابزارها را اصلاح کنند، به نوعی مدرن شدن افکار را یا نادیده گرفتند و یا گریز ناپذیر دانستند. برخی سعی کردند از زمین بازی مدرنیته خارج شوند یعنی تمامی پیش فرض ها را کنار بگذارند و ایده ای جدید، نهادی متفاوت با پیش فرض هایی اصیل (سنتی و مذهبی) طراحی کنند. برخی با رجوع به سنت ها و نهادهای سنتی، سعی در بازسازی این ایده ها داشتند. برخی باز از خود غرب ایده گرفتند که به سبب بن بست های به وجود آمده، طرحی جدید با پیش فرض هایی جدید درانداخته است.
این تفاوت رویکردها، هم چنان هم در حیطه عمل بروز می کند. برخی معتقدند که بازی کردن در زمین بازی فعلی تعلیم و تربیت رسمی نتیجه ای ندارد و برای رسیدن به فضای مطلوب یا باید سیستم را به طور کامل از اول طراحی کرد یا از سیستم های جایگزین برای رسیدن به هدف استفاده کرد. حتی شاید بتوان گفت جذاب‌ترین و انقلابی‌ترین ایده نیز برای تحول خواهان، خروج از زمین بازی موجود است؛ به این معنی که تمامی پیش فرض‌ها و ساختارهای موجود را کنار بگذارند و خود، زمین بازی جدیدی ترسیم کنند و البته موافقان و مخالفان بسیار تند و تیزی دارد.
البته نامرئی بودن عینک مدرن، در اینجا هم چالش ساز است. یعنی برخی تصور می کنند، زمین بازی جدیدی خلق کرده اند، اما در همان زمین بازی مدرن، بازی می کنند و صرفا اصلاحات شکلی ای صورت داده اند که دخلی به ماهیت و پیش فرض ها ندارد.
جهت بررسی دقیق تر این موضوع، چند مجموعه مختلف که تلاش کردند تا به نوعی زمین بازی جدیدی را طراحی کنند، مورد مصاحبه قرار گرفتند. هم چنین برای درک ابعاد مختلف آن، فعالان عرصه تعلیم و تربیت نیز به برخی سوالات پیرامون آن پاسخ دادند و نقطه نظرات خود را بیان نمودند.
در انتها نیز آن چه از مصاحبه، بررسی و مطالعه ها برای گروه محقق حاصل گشته، ارائه شده است.

بررسی چند نمونه فعال در زمینه طراحی زمین بازی جدید

در مسیر تحقق تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی برخی دل به دریای عمل زدند و زمین بازی جدیدی را طراحی کردند؛ برای نمونه مسجد مدرسه ها در فضای امروز تعلیم و تربیت، از پررنگ‌ترین و انقلابی‌ترین آن‌ها هستند که هم طرفداران و هم مخالفان بسیار پر‌و‌پا قرصی دارند. موافقان و مخالفان به هیچ وجه حاضر نیستند با هم مصالحه کنند و ایده‌ی یکدیگر را بپذیرند، حتی در فضای عمومی هم موضع‌گیری افراد نسبت به این ایده‌ها بسیار تند است.
نوع نگاه مسجد مدرسه ها به تعلیم و تربیت و نهاد آن، به گفته‌ی خودشان، کاملاً متفاوت است و به همین جهت هم راه تحول را تغییر زمین بازی می دانند. البته مجموعه‌های بسیاری با رویکردهای مختلف، مدل مسجد مدرسه را اجرا می‌کنند. به همین دلیل، تلاش شد تا نمونه هایی عینی متفاوتی دیده شود و سه مجموعه مختلف بررسی شدند:

1. مجموعه تمدن امام خمینی (ره)

که در مدت چند سال تحت مسجد مدرسه در کل کشور گسترش پیدا کردند، کاملا نسبت به آموزش و پرورش موجود موضع دارند و خارج از آن ساختارسازی کرده‌اند.

2. مجموعه‌ی مکتب اسلامی

که ایده‌ای شبیه تمدنی‌ها دارند، هر چند که نهادی که آن‌ها طراحی کرده‌اند در مسجد نیست ولی از جهت ساختاری و اصول حاکم بر آن شباهت‌های بسیاری به مسجد مدرسه‌ها دارند.

3. مدرسه‌ی یاوران ولایت

که شاید نزدیک‌ترین مدل به نهاد فعلی مدرسه باشد و بیشتر نگاهی اصلاحی به آن دارند تا نگاهی انقلابی و بنیادین.

4. مدرسه‌ی دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران

نیز که به عنوان ورودی انقلابی در فضای نظری مطرح شده است، مورد بررسی قرار گرفت. این مدرسه برخلاف مسجد مدرسه‌ها که عملگرایانه زمین بازی را تغییر داده‌اند، سعی بر این داشته که با تولید علم، زمین بازی موجود را تغییر دهد.
آقایان حجت الاسلام صفر پور (مجموعه تمدن امام خمینی (ره))، هادوی (مکتب اسلامی)، خلقی (مدرسه یاوران ولایت) و اخوت (مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران) ضمن ارائه توضیحاتی در مورد مجموعه های خود به برخی سوالات پیرامون ایده طراحی زمین بازی جدید، پاسخ دادند.
بنابراین در این یادداشت به بررسی این 4 مجموعه که 4 مدل متفاوت برای تحول بنیادین را مدنظر دارند ولی همگی به یک معنا در ایده تغییر زمین بازی قرار می‌گیرند.

 

مجموعه تمدن امام خمینی (ره)

هدف این مجموعه تمدن سازی است اما از آن جایی که موسسین این مجموعه رحِم هر تمدنی را تعلیم و تربیت آن می دانند ، لذا از تعلیم و تربیت آغاز کرده اند . مجموعه تمدن امام خمینی ره که مبانی خود را از مبانی فلسفی عرفانی حضرت امام (ره) گرفته است دارای دو مولفه کلیدی می باشد که عبارت است از:

1- مسأله محور بودن

2-تربیت در بستر جهاد.

از جمله مسائل روز این مسجد مدرسه مساله سلامت و جهاد اقتصادی است.

مجموعه مکتب اسلامی

به عقیده موسسین این مجموعه ساختار آموزش و پرورش فعلی دارای مشکلاتی از جمله : حفظ محوری، نبودن علم نافع ، تعلیم منهای تزکیه و کنکور محوری است. مکتب اسلامی تفاوت بنیادی خود با آموزش و پرورش را تمرکز بر روی بحث “فطرت و جوشش از درون” می داند.
یکی از مباحث قابل توجه در اداره این مرکز استفاده از الگوهای متنوع اقتصادی است. این مجموعه خدمات فرهنگی و آموزشی خود را به صورت رایگان ارائه می دهد ولی خانواه های دانش آموزان به صورت داوطلبانه به هر میزانی می توانند مشارکت مالی داشته باشند. هم چنین صندوق قرض الحسنه ای تاسیس شده که می توان سرمایه ها را به صورت قرض یا سرمایه گذاری در آن قرار داد. مجموعه با این سرمایه ها اقدام به کارهایی مثل دامداری کرده و هزینه های خود را از این طریق تامین می کند. همچنین این مجموعه تلاش دارد مساله وقف و نذر فرهنگی را احیا کند. مکتب اسلامی اقدام به تولید محصولات غذایی سالم می کند و خانواده های دانش آموزان خود را موظف می دانند از این محصولات خریداری کرده تا هم از مجموعه حمایت کرده باشند و هم تغذیه سالمی داشته باشند.

مدرسه یاوران ولایت

این مسجد مدرسه به دنبال ایجاد یک پایلوت صحیح است که از نظر علمی متقن باشد و در عمل هم پیاده شود و بعد آن را تکثیر کند. در نهایت درکنار ساخت پایلوت، بتواند به آموزش و پرورش هم کمک کند. این مجموعه دو رکن اساسی دارد که عبارتند از :

1- استعداد محوری

2- مربی محوری

این مرکز برای پرورش جسم، خیال، عقل و قلب دانش آموزان برنامه هایی را طراحی کرده است. هم چنین برنامه هایی برای آموزش کار تیمی در این مجموعه در نظر گرفته شده است.

 

مدرسه قرآن و عترت علیهم السلام

این مجموعه که محوریت کارهای خود را قرآن قرار داده است، المیزان را محور فهم های قرآنی خود می داند.
دغدغه اصلی این مدرسه قرآن محور را می توانیم از صحبت های موسس این مجموعه، آقای اخوت، دریافت :
«ما شعاری داریم: اگر آدم بخواهد کاری کند، خدا راه را باز می‌کند. اگر انگیزه‌ی قطعی داشته باشی و پل‌های قبلی را خراب کنی، می‌شود. یک نوع رندی می‌خواهد. آدم‌ها باید بفهمند که خدا، خداست و کلام خدا، کلام خداست. حتی کلام معصوم را هم باید با کلام خدا بسنجید. ( البته شأن معصوم محفوظ است). راه عقلانی برای کسی که می‌خواهد شروع کند این است که شش ماه دیدبانی کند. همه‌ی کسانی که در این حوزه کاری کردند را ببیند. یک رصد کامل داشتند. بعد از بین این‌ها با توجه به نیاز، انتخاب و گزینش می‌کنند.
بیاید وارد اصل قرآن شویم. واقعا قرآن معجزه است. اگر الآن به قرآن رجوع نکنیم مجبوریم زیر بار حرف آمریکا برویم. زیرا موضوعات مبتلابه در روایات نیست. باید به قرآن برگردیم تا بتوانیم از روایات هم درست استفاده کنیم و به نظام برسیم. با 4 روایت نمی‌شود دستگاه درست کرد ولی اگر قرآن باشد با همان 4 روایت هم می‌توان دستگاه درست کرد. باید به این نقطه برسیم که بدبخت و بیچاره‌ایم و برویم قرآن بخوانیم. مشکل این نیست که روش فهم قرآن نداریم، بلکه مشکل این است که اصلا احساس نیاز به خواندن قرآن نداریم. مشکل این است که قرآن نمی‌خوانیم.»

نسبت گیری شخصیت‌های فعال عرصه‌ی تعلیم‌وتربیت با این ایده

این ایده در مصاحبه با فعالین دیگر حیطه ها و افرادی که خود نماینده این ایده محسوب نمی‌شوند نیز مورد سؤال قرار گرفت تا نسبتشان را با آن، بیان کنند. در نسبت سنجی با این ایده نظرات در سه دسته کلی قرار می گیرد:
1. افرادی که ایده مذکور را به عنوان یک ایده تحولی لحاظ نمی کنند.
2. افرادی که ایده مذکور را مثبت می‌دانند در مجموع و اثرگذار ولی در شرایط فعلی برای آن اولویت قائل نیستند.
3. دسته سوم علاوه بر اثرگذار بودن ایده مذکور در فرآیند تحول و تحقق تحول در نظام تعلیم و تربیت برای آن اولویت نیز قائل اند.

نظرات منفی نسبت به ایده تحولی طراحی زمین بازی جدید

یکی از دلایلی که برخی معتقدند این ایده ثمر بخشی لازم را ندارد عدم پذیرش طرفین است. به این معنی که آموزش و پرورش مدل های جدید را به رسمیت نمی شناسد و آن ها، آموزش و پرورش را قبول ندارند. فلذا به جای تمرکز بر روی ساخت بسترهای جدید، بهترین کار این است که تمام صاحب‌نظران با بدنه جامعه، مخاطبین و مجریان مشارکت داشته باشند تا الگویی را ارائه دهند که بتواند سند تحول را اجرایی و عملیاتی کند.
همچنین برخی کارشناسان معتقدند که تحول باید ایجاد بشود، ولی باید این تحول تدریجی باشد و برای سلیقه‌های خاص مثل مسجد مدرسه و … بستر کارکردن ایجاد کند. در این تصویر نقش آموزش و پرورش مثل نخ تسبیح است که سلیقه های مختلف را به هم پیوند می دهد.
برخی در رد این ایده می گویند: «لزوما ساخت زمین بازی جدید، تحول نیست که ترک زمین بازی کردن است. این ایده‌ی باید حمایت حاکمیتی داشته باشد. سازمان تبلیغات برای رفع خلاء های آموزش و پرورش و ارشاد تشکیل شد. دلیل این که سازمان تبلیغات در این عرصه موفق نبوده یک دلیل ساده دارد، آن هم این است که آموزش و پرورش ما متمرکز است. ساختار فعلی آموزش و پرورش هم آنقدر بداخلاق نیست، که رهایش شود. توسعه مسجد مدرسه ها به عنوان یک الگو از این باب که تجربه هایی برای بهبود مدارس آینده حاصل کند، خوب است ولی نمی توان آن را به عنوان یک مسیر تحولی به رسمیت شناخت.»
برخی هم به دلیل این که جریان تربیت بازیگرهای مختلفی دارد و نیروهای انقلاب بازیگر اصلی آن محسوب نمی شوند، این ایده را “سم مهلک” خوانده و قائل اند که به هیچ وجه نباید از چارچوب فعلی خارج شد و فقط باید آن را اصلاح کرد.
منتقدین این ایده هم چنین معتقدند که در پس این ایده یک نوع سکولاریسم پنهان نهفته است. چراکه وقتی انقلاب شده و نظام اسلامی شکل گرفته است و جمهوری اسلامی مسئولیت 16 میلیون دانش‌آموز را به عهده دارد، نمی‌شود این را رها کرد و برای مثلا 16 هزار دانش‌آموز، برنامه ریزی کرد. بله ممکن است به فکر ساختار بدیل در همین نظام رسمی افتاد اما ساختار بدیل متفاوت است با بدیل ساختار.
از دیگر دلایلی که با این ایده مخالفت می شود، مزیت های آموزش و پرورش فعلی است. برخی صاحب نظران معتقدند آموزش و پرورش مجموعا به لحاظ روح حاکم، جزو اسلامی‌ترین ساختارهای کشور است و وقتی فارغ از ساختارها، نتایج و پیشینه‌اش مورد بررسی قرار گیرد، به نسبت جامعه، همچنان پرورش دهنده‌ی آدم های خوبی است و کارکردش را دارد.

گفتنی است طراحی زمنی بازی جدید با نگاه حکومتی ناسازگار است. کسانی که به سراغ این ایده می‌روند، دو دسته هستند:

1- کسانی که صاحب نظریه هستند

2- کسانی که مشکل را می‌بینند و می‌گویند ما برویم مدرسه بزنیم ولی ایده ندارند. می‌گویند حالا که این مشکل هست این کار را بکنیم.

فلذا کارشناسانی که مخالف این ایده هستند بر این باورند که هر تغییر و اتفاق مثبتی در دل همین سیستم، موجود است. نمی‌توان تمام زیر ساخت‌ها را خراب کرد و همه چیز را از اول ساخت. مشکلی که ایجاد می شود این است که دانش آموزانی که در فضاهای جدید خارج از سیستم تربیت می‌شوند چون در فضای بسته تربیت شدند، فضای فکری متفاوتی دارند و در آینده نمی توانند در جامعه آن طور که باید و شاید اثرگذار باشند.

نظرات مثبت ولی اولویت نداشتن این ایده در شرایط فعلی

یکی از دلایلی که برخی برای این ایده اولویت قائل نیستند این است که بعضی از فعالین این ایده فکر می‌کنند در حال تغییر زمین بازی هستند ولی در واقع در همان زمین بازی، بازی می¬کنند مثلا افزایش شعب مدارس شبه دولتی. شما همان مدارس دولتی را با شکل کوچک‌تر اجرا می‌کنید مثل (مدارس) صدرا، آستان قدس، سپاه.

برخی کارشناسان این ایده را با نگاه تمدنی می‌پسندند و معتقدند برخی باید با این ایده پیش بروند تا یک نقشه دوم تهیه شود تا اگر فرصتی پیش آمد و آن‌ها هم رشد کافی داشتند، بتوانند ساختار جایگزین شوند. یکی از راه‌های حرکت به این سمت با این رویکرد دیالوگ با نظام‌های بدیل است. ساختارهای بدیل می توانند به عنوان ناقد، طرف گفت‌وگو باشند و کمکی کنند تا با حفظ ساختار موجود تغییر ایجاد شود.

 

نظرات مثبت و قائل به اولویت بودن این ایده نسبت به سایر ایده های تحولی

کارشناسانی که با این مدل همراه اند، معتقدند این ایده های جدید می توانند جریان‌ساز باشند ولی باید دقت کرد که این ها الگوهایی هستند که خارج از فضای رایج‌اند. پس باید به لوازم آن توجه ویژه ای شود. به عنوان مثال باید مشخص باشد که این ساختارهای جدید : با چه معیارهایی رصد می‌شوند، به چه کسی باید پاسخ‌گو باشند، معیار موفقیت و عدم موفقیت آن ها چیست و در بلند مدت چه تاثیراتی داشته اند.
برخی قائل اند اگر این ایده بخواهد ثمر بخش باشد نیاز به ترکیبی از چند کار : الگو سازی، حمایت و طراحی و زمین بازی جدید دارد. زمین بازی جدید باید ایجاد شود و اگر نه رشدهای جدید اتفاق نمی‌افتد و همه در فاز قبلی، تکرار می‌شوند.
هم چنین کارشناسان قائل اند می توان این ایده را با طراحی یک نهاد موازی که هم آموزش و پرورش را به رسمیت می شناسد و تلاش دارد به بهبود آن کمک کند و هم ساختارهای نوین را می پذیرد و سعی می کند مدل های موفق را شناسایی و تقویت کند، اجرایی کرد.

 

جمع بندی نظرات تخصصی فعالان

تمامی اساتیدی که با زمین بازی موجود مشکل داشتند و به دنبال زمین بازی جدید می‌گشتند، در چند ویژگی با یکدیگر مشترک بودند:
1- نسبت به غرب و نهادهای برساخته‌ی آن مطلقا موضع منفی داشتند. یعنی ایده‌های منتج از غرب و علم غربی را کاملا مطرود می‌دانستند.
2- نگاه تمدنی و کل‌نگر در میانشان بسیار پررنگ بوده و هست. بر همین اساس عمدتا در مدرسه و یا بحث تربیت خلاصه نشده‌اند.
3- نیروی انسانی و معلم در مدل‌هایشان بسیار محوری است. توجه ویژه به خانواده‌ها و نیروهای مردمی دارند.
4- با توجه به این‍‌که از ساختارهای رسمی ناامید شده‌اند، کاملا به ساختارهای غیررسمی و مردمی روی آورده‌اند و به مدل‌های اقتصادی درون‌زا و مردمی توجه ویژه‌ای دارند.
5- بسیار صریح و شجاع هستند. همین باعث شده تا دشمنان زیادی داشته باشند و خودشان هم شمشیر را برای ساختارهای رسمی از رو بسته‌اند. هرچند که متاسفانه گاهی با یکدیگر نیز سر جنگ دارند.

 

رهیافت ها (نسبت گیری با ایده طراحی زمین بازی جدید)

رادیکال ترین ایده، ایجاد زمین بازی جدید است. چرا که این ایده تیغ تیزی دارد و ساختارهای موجود را به سرعت زخمی می‌کند. به همین دلیل هم برای سیستم‌های سنتی و دولتی بسیار وحشت زاست، به سرعت علیه آن جوسازی می شود و ایجاد جریان می کند. آن‌هایی که ضعیف هستند، به مرور از میدان به در می‌شوند و آن‌هایی هم که خود را به بدنه‌ی حاکمیت متصل کرده‌اند و یا خاستگاهی مقتدر دارند، به حیات خود ادامه می‌دهند و به عنوان دشمن همیشگی باقی می‌مانند.
شاید از حیث ساختاری، این ایده بیشتر یک تهدید باشد تا یک فرصت. اما واقعیت امر این است که در بسیاری از موارد، تحول بنیادین از ترسیم یک زمین بازی جدید شروع می‌شود. بنابراین برای دستیابی به تحول بنیادین، باید ساختارها در مقابل این جنس ایده‌ها، منعطف‌تر و همراه‌تر باشند و حتی خود، زمینه‌ای برای ایجاد چنین موضوعاتی فراهم کنند.

آینده از آن زمین‌های بازی جدید

کمتر کسی فکر می‌کرد اختراعات دیروز، زندگی امروز را به گونه‌ای تحت تاثیر قرار دهند که زندگی بدون آن ها محال باشد. این امر در تعلیم و تربیت نیز صادق است، زمین‌های بازی جدید زمانی به مثابه یک تهدید شناخته می‌شدند یا کسی آن‌ها را جدی نمی‌گرفت و مسخره می‌کرد اما اکنون موضوع متفاوت است، آینده از آن همین زمین‌های بازی جدید است. اگر آموزش و پرورش آن‌ها را جدی بگیرد و نسبت درستی برقرار کند، می‌تواند به تحول، اصلاح و بقای خود امید داشته باشد. در غیر این صورت دیر یا زود این ایده‌ها با جنگ و خونریزی فراوان و تلفات بسیار، جای او را خواهند گرفت. اقبال بسیار مردم به مسجد مدرسه‌ها، هوم اسکول‌ها و نقدها و نارضایتی‌های بسیار نسبت به آموزش و پرورش موجود، زمینه را برای این انتقال قدرت فراهم کرده است.

برخی ویژگی های زمین بازی های جدید

در مورد این ایده ها و صاحبان آن ها، بعضا ویژگی های مشترکی وجود دارد؛ ویژگی هایی که اگر در مسیر صحیح قرار نگیرند، می توانند همانقدر که مفید هستند، مضر هم باشند. البته راه حل بیشترین و بهترین استفاده از این محورها نیز، در دل خودشان نهفته است.
می توان این ویژگی ها را در چند محور اصلی ساختارشکنی، ستیزمحوری، شفاهی‌زدگی و بحران مدلسازی توصیف کرد که گاهی با کمترین تغییر و راهبری می توان آن ها را از وجه مخربشان، به بیشترین فایده رساند.

ساختار شکنی

اساسا افراد برای داشتن چنین ایده هایی باید تا حدودی ساختارشکن باشند. برخی بسترها به خودی خود این افراد را تولید می‌کنند. در فضای رسمی دانشگاهی و حوزوی، مجموعه‌های نخبه‌پرور و مراکز نوآوری، زمینه‌ی خوبی برای رشد چنین افرادی فراهم است. در فضاهای غیر رسمی هم اصولا فضاهای سنتی و مذهبی که موضع سختی نسبت به مظاهر مدرن و ساختارهای رسمی دارند و سعی می‌کنند که هیچ آلودگی نسبت به پیش فرض¬ها و نهادهای مدرن نداشته باشند، ظرفیت خوبی برای رشد و بروز چنین افرادی دارند.
برای اینکه ساختار شکنی منجر به ایده زمین بازی جدید کارآمد و تحول‌زا شود، باید در مسیر درستی قرار گیرد. در واقع باید به طور صحیحی شناسایی، راهبری و ارزیابی شود.
– شناسایی: یکی از پیچیده‌ترین کارها برای استفاده از ظرفیت ساختارشکن‌ها، تشخیص آن هاست. افراد بسیاری قابلیت های بالایی دارند اما چون تشخیص داده نمی‌شوند، این استعداد در آن ها سرکوب شده یا هرز می‌رود و کسی هم از آن با خبر نمی‌شود.
به نظر می رسد باید جایی وجود داشته باشد تا این افراد انگیزه بروز پیدا کنند. جشنواره‌های مرسوم پژوهشی به دلیل ساختار سنتی و علمی، برای طیف خاصی مناسب به نظر می‌آیند و بخش زیادی از فعالان در آن حضور نخواهند داشت. یکی از بهترین فضاها برای چنین اموری، رویدادها، شبکه‌ها و به طور کلی بسترهایی است که ویترین‌هایی برای نمایش طرح‌ها و ایده‌های جدید فراهم می¬کند. هر قدر این بسترها عمومی‌تر باشند، وسعت و دقت شناسایی بیش‌تر خواهد بود.
– راهبری: این افراد برای نوآوری، تحول و فتح قله‌های جدید بسیار کارآمد هستند، به شرط اینکه زمینه‌ی خوبی برای حفظ و شکوفایی آن ها ایجاد شود.
– ارزیابی: در این میان ساز‌و‌کار ارزیابی، به همان اندازه‌ی شناسایی تعیین کننده است.

ستیزمحوری

یکی از راهبردهای محوری در نگاه طراحان زمین بازی های جدید، این است که با هر آنچه هست باید جنگید و آن‌ها را کنار گذاشت. معمولا این جبهه‌گیری اولیه، مانع از رصد و ارزیابی درست وضعیت موجود می‌شود. همین امر موجب می‌شود، زمین بازی طراحی شده، واقعیت‌های موجود را نادیده بگیرد و قابلیت پیاده‌سازی عمومی در جامعه را نداشته باشد. برای حل این مسأله، واسطه‌ای نیاز است. واسطه‌ای شبیه همان استاد راهنما یا راهبر که ساختارشکنان را آماده‌ی ورود به جامعه می‌کرد، اینجا هم باید مجموعه‌ای وجود داشته باشد که ایده‌ها را بر واقعیت‌های موجود بنشاند اما پیچیدگی در این مقام بیشتر است چرا که دیگر تنها یک فرد نیست، بلکه یک نگاه است.

شفاهی زدگی و بحران مدلسازی

یکی از چالش‌های مهم این مدل‌ها تکیه بر تجربیات و ذهنیات شفاهی است. بسیاری از یافته‌های ارزشمند و حتی مبانی و اصول آن ها، تدوین نشده است و مدلی هم برای تدوین وجود ندارد. معمولا برای شناخت این مدل‌ها، باید به سراغ یک فرد خاص بروید و گفت‌و‌گوهای او تنها منبع موجود است. این شفاهی محوری بودن مدل، آن هم مبتنی تنها بر یک نفر، این آسیب را به دنبال دارد که دائما دستخوش تغییر می شود و قابلیت نقد و انتشار آن بسیار پایین می‌آید.
یکی دیگر از آسیب‌های شفاهی زدگی، انحراف در مرحله‌ی توسعه است. چرا که هیچ منبع و اصلی وجود ندارد که افراد خود را با آن تطبیق دهند و ارزیابی کنند.
آسیب دیگر این است که در مرحله‌ی تطبیق، اقتضائات بسیاری وجود دارد. زمانی افراد می‌توانند موقعیت‌ها را تحلیل کنند و مدل را بر اساس آن بومی کنند که اصول و مبانی آن را بدانند وگرنه محکوم به ظاهرگرایی خواهند بود و بعد از مدتی تضاد مدل با زمانه و اقلیمش بسیار خواهد شد.
یکی از مهمترین بسترهایی که می‌تواند به رشد معقول این مجموعه‌ها کمک کند و از آسیب‌های احتمالی آن جلوگیری کند، زمینه‌سازی برای تدوین این مدل‌هاست.

 

راه حل اصلی؛ ساختارسازی

برای ریشه‌دار شدن و با ثبات شدن زمین‌های بازی جدید، گریزی از ایجاد ساختار نیست. حال می‌تواند این ساختار به انقلابی‌ترین شکل ممکن، ساختارهای قبلی را از بین ببرد و خود جایگزین آن‌ها شود و یا اینکه ساختارهای سنتی، در خود ظرفیتی ایجاد کنند تا آن را بپذیرند.
اگر زمانی آموزش و پرورش رسمی و مجموعه‌های وابسته به آن، ظرفیتی را برای مطالعه، ارزیابی و حفظ و ارتقاء این مدل ها تعریف کنند، قطعا آن زمان بالاترین ظرفیت برای تحول بنیادین ایجاد شده است اما تا رسیدن به این مهم باید چند نکته مد نظر قرار گیرد:
• ایجاد ساختار قانونی منعطف در مجلس و شوراهای عالی، بدین معنا که در خود قوانین موجود، ظرفیتی برای وجود چنین مدل‌هایی پیش بینی شود. البته بوروکراسی بسیار دست‌و‌پاگیر نیز در آموزش و پرورش موجب می شود بسیاری از این مجموعه‌ها از گرفتن مجوز صرف نظر کنند. وجود مجموعه‌های شتاب دهنده که واسطه ای برای تسهیل این روند باشند و در برخی موارد به فرایند اقتصادی، علمی و حتی مستندسازی کمک کنند، این رویا را به تحقق نزدیک تر می کند.
• میدان دادن به این ایده‌ها و افراد، قدرت خطر کردن و کمی انعطاف برای پذیرش سلیقه‌های متفاوت می‌خواهد. قطعا نهادهای سیاست‌گذار مانند شوراهای عالی و به خصوص مجلس، می‌توانند وزارت‌خانه و نهادهای مجری را مکلف به پذیرش چنین الگوها و ایده‌هایی کنند. انتخاب وزیر و مدیرانی که از جهت شخصیتی ریسک‌پذیر و منعطف باشند نیز بسیار موثر خواهد بود.
• توجه ویژه مدیران به بسترهایی که افراد ساختارشکن تربیت می‌کنند و ارتباط ساختار و غیرساختاری با آن ها، ضمن ایجاد آشنایی با ایده های جدید، ظرفیت آن ها را برای پذیرش، بالا می برد.
• جلب توجه ساختارهای نظری به سمت این ایده‌ها، موجب رشد آن هاست. شاید زمین های بازی جدید توان اثبات خود را برای طیف علمی، دانشگاهی و حوزوی نداشته باشند تا مورد مطالعه قرار بگیرند اما ساختارهای رسمی و رسانه دو بازوی مهمی هستند که می‌توانند دغدغه‌های علمی را به آن سمت بکشانند. توجه نظریه پردازان کمک می‌کند تا خلأهای تئوریک در این فضا پر شود و آرام آرام این الگوها به مدل‌های منتشر شونده تبدیل گردند.

نتیجه گیری

در پژوهش حاضر، ابتدا به بررسی چند مجموعه که با این ایده تلاش داشتند تحول مطلوب در عرصه تعلیم و تربیت را رقم بزنند، پرداخته شد. سپس با مصاحبه‌‏های نیمه ساخت‏‌یافته با صاحب‌‏نظران رویکردهای آن ها نسبت به موضوع بررسی ایده طراحی زمین بازی جدید برای تحقق تحوّل در عرصه تعلیم و تربیت ، اخذ شد و بیان شد که شخصیت‌های فعال عرصه ی تعلیم وتربیت یا این ایده را تحولی نمی دانستند، یا آن را ایده خوبی می دانند ولی معتقند که فاقد اولویت می باشد و یا آن را هم اثرگذار و هم اولویت دار می دانند. و در نهایت با بررسی این تجربیات و نظرات رهیافت های پیشنهادی برای بهبود روند این حرکات و چارچوب بخشی به آن ارائه شد.

 

سپاسگزاری

این مقاله باز تولیدی از مقاله هفتم از پژوهش « 1+8 ایده برای تحول بنیادین آموزش و پرورش» می‏‌باشد که پیشتر به همّت گروه حوزوی بنیان مرصوص با حمایت مرکز راهبری ورثه الانبیاء انجام شده است. بدین‌وسیله از همه بزرگوارانی که در طرح پژوهش فوق الذکر تلاش نموده‏اند سپاسگزاری می‏‌گردد.

منابع

مصاحبه با آقایان صفرپور ( از مجموعه تمدن امام خمینی ره)، هادوی ( از مجموعه مکتب اسلامی)، خلقی (از مدرسه یاوران ولایت )، اخوت (از مدرسه قرآن و عترت علیه السلام)، علی اکبریان، میرزایی (از مجموعه مهر هشتم)، میرزایی (از مجموع رزمندگان)، حبیب رحیم پور، تاجیک، نوذری، کثیری، همتی فر، صداقت زاده ، آزین، ذوفن ، غفاری و خانم قربان که متن آن در پژوهش « 1+8 ایده برای تحول بنیادین آموزش و پرورش» موجود می‏‌باشد.

حذف حیاط، یک ظلم بزرگ در حق کودکان

خانواده بزرگ شهید چمران حذف حیاط، یک ظلم بزرگ در حق کودکانشما برای انتخاب خانه ای که در آن می خواهید زندگی کنید، چه ملاک هایی در نظر دارید؟ متراژش فلان قدر باشد. آسانسور و پارکینگ داشته باشد. نورگیر باشد و … . داشتن حیاط برایتان ملاک است؟ مثلا اگر خانه ای پیدا کنید که همه ی ویژگی های مطلوب تان را داشته باشد اما حیاط نداشته باشد، باز هم آن را انتخاب می کنید؟

نویسنده: زهرا مهدیان

از نظر من یکی از بزرگترین ظلم هایی که در حق بچه ها دهه ی هشتاد و نود شده، گرفتن حیاط خانه هاست. در معماری های امروزی و اولویت دادن به آپارتمان ها، برج های چند طبقه و استفاده حداکثری از زمین مسکونی، دیگر جایی برای حیاط نمی ماند. داشتن دو یا حتی سه پارکینگ برای هر واحد خیلی مهم تر از وجود چند متر حیاط است.
اما حواسمان هست حیاط چه تاثیری می تواند روی رشد کودک و حتی خودمان به عنوان پدر یا مادر داشته باشد؟

می خواهیم باهم بررسی کنیم وجود حیاط در خانه چه آثاری می تواند داشته باشد؛ پس باهم می خوانیم:

  • حیاط دروازه ای برای ارتباط با طبیعت
  • حیاط و تاثیر آن در رشد خودمان
  • بازی هایی که می توانیم در حیاط انجام دهیم؟
  • حالا که حیاط نداریم، چه کنیم؟

 

حیاط دروازه ای برای ارتباط با طبیعت

شاید خیلی شنیده باشید ارتباط و انس کودکان با طبیعت چه تاثیرات شگرفی در سلامت روحی و جسمی کودک دارد.
گردش در طبیعت چنان برای کودکان مهم است که دکتر ریچارد لوو مفهومی به‌نام «اختلال کمبود طبیعت» را مطرح می‌کند. البته این مفهوم تشخیصی پزشکی نیست و ربطی به اختلالات روانی و رفتاری کودکان ندارد. دکتر لوو از این مفهوم استفاده می‌کند که توضیح بدهد دوری از طبیعت چقدر برای کودکان مضر است و گردش چقدر برایشان اهمیت دارد.
و اگر نشنیده اید هم می توانید در مقاله ی طبیعت گردی با کودک چه مزایایی دارد؟ دارد بخوانید.

برگردیم به بحث اصلی مان؛ حالا این حیاط کوچک خانه ی ما می تواند دروازه ای باشد برای ورود به طبیعتی که هزاران هزار فایده دارد.
فضای باز و استفاده از هوای آزاد، دسترسی به آب و امکان استفاده از آن، وجود خاک در گلدان و باغچه همه اجزایی از طبیعت هستند که در حیاط های خانه ی مان پیدا می شود.
پس بهتر است زندگی شهر نشینی و دوری از دشت و جنگل را بهانه نکنیم و نگذاریم کودکانمان فرصت لمس طبیعت و استفاده از این نعمت زیبای الهی را از دست بدهند.

 

حیاط و تاثیر آن در رشد خودمان

وقتی یک محیط جذاب و آزاد مثل حیاط در خانه داشته باشید، کودک ناخودآگاه آنجا را برای بازی ها و فعالیت هایش انتخاب می کند. فضایی باز که می تواند آزادانه بدود و بازی هایی که در خانه به خاطر انبوه وسایل منزل و ترس از همسایه ی طبقه ی پایین دارد را به راحتی انجام دهد؛ این حیاط رفتن ها قبل از آنکه برای کودک فایده داشته باشد، برای خودمان به عنوان مادر یا پدر تاثیر گذار است. اینجا برایتان 5 آثار حیاط رفتن بچه ها را می شماریم:

1. درگیری و کش مکش کمتر

معمولا وقتی بچه ها کاری برای انجام دادن نداشته باشند و حوصله ی شان سر رفته باشد، مدام بهانه گیری می کنند و یا سراغ تلویزیون و بازی های موبایلی می روند که هردو می تواند زمینه ی خوبی برای دعوا با پدر و مادر باشد.
کودک بهانه گیر قابلیت این را دارد که به پرواز مگس در هوا هم اشکال بگیرد و داد و فریاد راه بیاندازد. اگر هم پای تلویزیون و موبایل بنشیند بهانه ای دست مادر می دهد که مدام کودک را سرزنش کند که چقدر پای موبایل نشستی و نگران باشد که کودکش با موبایل چه کار می کند یا کارتنی که مناسبش نیست را ببیند.
حالا تصور کنید، خانه ای که حیاط دارد، کودک می تواند ساعات زیادی از روز را در در حیاط مشغول شود و دیگر فرصتی برای بهانه گیری پیش نمی آید. در نتیجه کش مکش و درگیری با کودک به حداقل می رسد و مادر اعصاب آرام تری خواهد داشت.

 

2. زمانی برای خود داشتن

سرگرم شدن کودک در یک فضای امن و پویا که قابلیت های زیادی برای خلق موقعیت های بازی دارد، به معنی ایجاد زمان شخصی برای مادر است. مادر در این زمان که کودک به او کاری ندارد، می تواند به انجام کارهای مورد علاقه اش برسد. کتاب بخواند، کارهای شغلی اش را انجام دهد، به کارهای هنری مشغول شود و یا هر کاری که با وجود کودک به سختی می تواند از عهده ی آن برآید. داشتن زمانی برای خود به شدت در ایجاد حال خوب مادر، موثر است.

 

3. ارتباط مستقیم با طبیعت

مادر یا پدر هم می توانند در کنار کودک از لمس و ارتباط با طبیعت بهره مند شود. ارتباط با طبیعت، انجام کارهایی مانند باغبانی و یا بازی با خاک و آب در کنار کودک، موجب لطافت روح و آرامش اعصاب می شود.
اینکه بتوانید فارغ از کارهای روزمره، زمانی را در طبیعت کوچک خانه تان بگذرانید، موجب می شود خستگی های کار روزانه از بین برود و انرژی برای انجام کارهای بیشتر به دست بیاورید.
درواقع همان تاثیرات مثبتی که طبیعت روی کودک دارد، روی ما بزرگتر ها هم دارد.

 

4. خانه مرتب تر

وقتی یک یا چند کودک در خانه باشند، مدام می خواهند با اسباب بازی ها و یا وسایل خانه بازی کنند و اگر بخواهید آزادی های زیر هفت سال کودکانه را هم رعایت کنید، خانه ای به هم ریخته و پر از ابزار و وسایل خواهید داشت. اگر به آزادی های کودکانه اعتقادی ندارید و یا می خواهید در مورد آن بیشتر بدانید، پیشنهاد می کنم کارگاه حد و مرز آزادی های کودکان را از دست ندهید.
از طرفی دیگر، داشتن خانه ای مرتب و تمیز، آرزوی اکثر مادران می باشد. حال کودکی که ساعات زیادی را در حیاط می گذراند، فرصتی برای به هم ریختن خانه نخواهد داشت.
امتیاز دیگر هم این است که بسیاری از فعالیت هایی که کثیف کاری زیادی دارد، به جای خانه، می توان در حیاط انجام داد. فعالیت هایی مثل گل بازی، رنگ بازی و بازی هیجانی.
با وجود حیاط دیگر نگران شکستن وسایل خانه و حتی اعتراض های همسایه ی پایینی نخواهیم بود.

 

5. افزایش ارتباط و تعاملات اجتماعی

حیاط معمولا فضای اشتراکی خانه هاست. شما با وجود حیاط این فرصت را دارید که در یک بستر ساده و به دور از تشریفات و زحمت با همسایگانتان ارتباط و تعامل داشته باشید.
این ارتباط ها می تواند فواید بسیاری داشته باشد مثلا هم بازی شدن فرزندانتان، ایجاد دوستی های بیشتر، کمک گرفتن در مواقع گرفتاری و بیماری و … .

 

بازی هایی که می توانیم در حیاط انجام دهیم؟

الف) بازی های هیجانی:

1. انواع بازی ها با توپ مثل وسطی، استوپ هوایی، والیبال و … که خودتان بهتر بلدید و اگر هم خدایی نکرده نمی دانید این بازی ها چگونه انجام می شود کافیست اسم آن را یک جستجو ساده در گوگل کنید.
2. بازی های کلاسیک مثل دنبال بازی، قایم باشک، گرگم به هوا و … که حتما تجربه ی بازی اش را در کودکی داشته اید و بیشتر توضیح نمی دهیم.
3. انواع آب بازی های ساده مثل جنگ آبی با استفاده از بطری های شیشه شور یا آب پاش، حمل آب در کاسه روی سر بدون ریختن آن، پر کردن بادکنک با آب و سعی در ترکاندن آن بازی هایی است که با ابزار ساده می توانید در حیاط انجام دهید. اگر آب بازی های پیشرفته تر بخواهید می توانید با مطالعه ی ایبوک آب بازی، انواع بازی ها را یاد بگیرید.

ب) فعالیت های دست ورزی

4. خاک بازی که هرچه از فوایدش بنویسیم کم است. اگر بخواهید تخصصی تر بدانید، فواید خاک بازی برای کودکان را بخوانید.
کافیست یک بیلچه کوچک و یا حتی یک قاشق یک بار مصرف یا قاشقی که دیگر برای غذا از آن استفاده نمی کنید را به کودک دهید و ببینید با خاک چه بازی هایی انجام می دهد. زیر و رو کردن خاک برای پیدا کردن حیوانات، کندن چاله برای رسیدن به گنج های خاکی، درست کردن خانه برای مورچه ها یا جوی آب و ده فعالیت دیگر را می توان با خاک انجام داد.
5. رنگ بازی فعالیتی بسیار جذاب برای کودکان که کمتر می توان آن را در محیط خانه انجام داد. حیاط به دلیل داشتن آب و چاه و هم چنین فضای باز این امکان را به شما می دهد که هر چقدر خواستید رنگ بازی کنید و بعد با مقداری آب و یک فرچه یا جارو آن جا را تمیز کنید که این فعالیت تمیز کاری هم خودش یک بازی جذاب برای بچه ها به حساب می آید.
یک کاغذ رولی پهن کنید؛ می توانید با چیزهایی که در باغچه پیدا می کنید مثل انواع برگ، سنگ و شاخه درختان روی کاغذ چاپ بزنید. می توانید این فعالیت چاپ را با دست یا پا انجام دهید.
6. بازی با آتش: فضای باز حیاط بستری مناسب برای روشن کردن آتش و افزایش ریسک پذیری کودکان است. طبیعتا روشن کردن آتش بدون حضور و کمک بزرگتر ها توصیه نمی شود.
یک نظارت و همراهی کوچک از طرف شما می تواند تجربه دلنشینی برای کودکان رقم بزند.
در آتش بازی علاوه بر روشن کردن آتش، می توانید فعالیت آشپزی های مختلف را انجام دهید مثل سیب زمینی کبابی یا املت آتشی.

ج) کشف طبیعت

7. پیدا کردن و دیدن حشرات داخل باغچه می تواند یکی از جذاب ترین بازی های حیاط باشد. باغچه ها پر از انواع حشرات گوناگون است. با کمی زیر و رو کردن خاک می توانید آن ها را پیدا کنید.
یک دفتر یادداشت بردارید. هر بار که یک حشره دیدید همراه بچه ها به آن خوب نگاه کنید و از بچه ها بخواهید نقاشی آن را در دفتر بکشند. بچه های بزرگتر می توانند درباره ی آن حشره تحقیق کنند و اطلاعات مربوط به آن را یعنی اسم، غذایی که می خورد، محل زندگی و اطلاعات دیگر را در دفترش یادداشت کند. بعد از مدتی شما یک دایره المعارف مصور از حشرات خواهید داشت.
8. بازی با برگ ها
برگ درختان و گل ها انواع و اشکال مختلفی دارد. در پاییز می توانید برگ ی ریخته شده را در یکجا جمع کنید. روی آن ها بپرید، برگ ها را روی سرتان بریزید و از صدای خش خش برگ ها لذت ببرید.
با برگ ها می توانید انواع کلاژ و فعالیت های چاپی و هنری را می توان انجام داد. یک تابلو از طبیعت می تواند یک یادگاری جذاب از حیاط خانه ی تان باشد.
9. نقاشی روی سطوح مختلف
طبیعت پر از انواع سطوح مختلف است. تنه ی درختان، برگ ها، سنگ ها و زمین حیاط می تواند دفتر نقاشی بچه ها باشد. با گچ انواع نقاشی ها و حتی بازی هایی مثل لی لی را روی زمین بکشید.
کاغذ را روی تنه درختان بگذارید و با پاستل، بافت های درختان را بکشید.
برگ ها و سنگ ها هم تابلوهای جذابی است که می توان روی آن نقاشی کشید و آن را به دیگران هدیه داد.
10. باغبانی و کاشت گیاه و رسیدگی روزانه به آن
فعالیت های باغبانی برای کودک خصوصا کودکان بالای 5 سال مفید و البته جذاب است. رسیدگی به یک گلدان خاص، علاوه بر آشنایی آنها با مفاهیم علوم، مسئولیت پذیری را در کودکان تقویت می کند.

حالا که حیاط نداریم، چه کنیم؟

خب اگر حیاط دارید که خوشا به سعادتتان، همین الان بلند شوید و قدر این نعمتتان را بدانید و همراه بچه ها برای بازی و فعالیت به حیاط بروید. دیگر با شما کاری نداریم اما اگر دلتان آب شده و با خود گفته اید کاش ما هم حیاط داشتیم بقیه ی این نوشته را بخوانید.

کجا برویم؟

پشت بام! بله همین یک یا چند طبقه بالای سرتان می تواند جایگزین خوبی برای حیاط باشد. کافیست از ایمنی آن با نصب نرده و حفاظ مطمئن شوید.
اگر امکانش هست می توانید باغچه ایجاد کنید و اگر مستاجر بودید و یا شرایطش نبود، می توانید از گلدان های بزرگ و کوچک برای کاشت گل و گیاه استفاده کنید.
چه بسا بچه ها از این مشارکت آماده کردن حیاط پشت بامی تان بیشتر خوششان بیاید تا یک حیاط آماده.
اگر پشت بام شرایط مناسبی نداشت باز جای چاره هست. کافیست نزدیک ترین پارک به خانه تان را شناسایی کنید و همراه بچه ها به آنجا بروید.

قبول دارم که مدل و سبک زندگی های امروزی، ما را از طبیعت دور کرده اما برای هر دردی، درمانی است. دوری از طبیعت را جدی بگیرید و این نعمت زییای خداوند را از بچه ها دریغ نکنید.

نویسنده: زهرا مهدیان

بازی فکری چرا و چگونه ؟

بررسی بازی فکری و هفت سال دوم زندگی
خانواده بزرگ شهید چمران بازی فکری چرا و چگونه ؟

نویسنده: مهدیه ولیخانی

بازی نقش محوری را در زندگی کودک بازی می‌کند. زندگی روزمره کودکان به بازی می‌گذرد. البته بازی مختص کودکان نیست بلکه در هر سنی به فراخور حال آن نوعی از بازی در جریان است. حتی گاهی نقش ضروری در زندگی بزرگسالان پیدا می‌کند زیرا یکی از مواردی که شادابی انسان را تامین می‌کند بازی است. منتها نوع بازی و مدت زمانی که افراد در سنین مختلف به آن اختصاص می دهند متفاوت است.

بازی بزرگ و کوچک نمی‌شناسد و می‌تواند مانند غذای روح، حال و هوای زندگی‌تان را از چیزی که هست، بهتر کند.

با اینکه بازی به عنوان بخش پذیرفته شده ای از زندگی کودک، از اهمیت ویژه ای برخوردار است اما گاهی ضرورت آن فراموش می‌شود و بازی به عنوان عامل وقت گذرانی تلقی می‌شود و این نوع نگاه در مورد دانش‌آموزان بیشتر جلب توجه می‌کند. و از آنها خواسته می‌شود که به جای بازی درس بخوانند. اما به این نکته توجه نمی‌کنند که بازی یکی از بهترین روش‌ها برای یادگیری است.

با توجه به این رویکرد نقش بازی فکری پررنگ‌تر می‌شود. و نیاز است که بیشتر به آن بپردازیم.

مقاله‌ی پیش‌رو مطالب زیر را پوشش خواهد داد:

  • تعریف بازی فکری
  • اهمیت بازی فکری
  • معایت و مزایا
  • آَشنایی با مدل‌‌های بازی فکری

 

تعریف بازی فکری

برای بازی فکری تعاریف گوناگونی وجود دارد. به طور مثال:

  • بازی‌های فکری، بازی‌هایی هستند که نیاز به اطلاعات معنی‌دار و تلاش‌های شناختی دارند. بازی‌های فکری ممکن است تا حد زیادی براساس یک دانش عمیق و گسترده باشد در حالی که آزمون اصلی فقط به توانایی فرد در به یاد آوردن و فراخواندن اطلاعات تمرکز داشته باشند. بازی‌های فکری در انواع مختلفی وجود دارد که قابلیت بازی به صورت فردی، دو به دو و تیمی را دارا هستند.
  • یک تعریف ساده و عامه‌پسند این است که بازی فکری، تمرین و ورزشی برای مغز است.
  • بازیهای فکری چاله هایی هستند که انسان را برای حرکت در مسیر ناهموار و پر پیچ و خم زندگی آماده می کند. وقتی کودک در زمان مناسب بتواند در این چاله ها قرار گرفته و خودش آنها را حل کند ، آمادگی روبرو شدن با مشکلات و مسائل مختلفی که در زندگی رخ می دهد ، دارد.

تعریف موردنظر ما به این شرح است:

” بازی فکری به یک فعالیت ذهنی هدفدار گفته‌می‌شود که به صورت فردی یا گروهی انجام می‌شود و همراه با نشاط و سرگرمی است و تاثیرات مثبت قابل قبولی در ذهن، روحیه، شخصیت و زندگی هر انسانی ایجاد کند.”

بحث نشاط و سرگرمی در تعریف ما جایگاه مهمی دارد، شاید تعاریف دیگر خیلی به این قسمت اهمیت نداده باشند، اما چون ما در مورد بازی فکری صحبت می‌کنیم اگر این فعالیت ذهنی هدف دار، با نشاط همراه نباشد اصلا  از نظر ما بازی نیست. چون ما در مورد چیزی حرف میزنیم که برای کودک جذاب باشد.

 

اهمیت بازی فکری

لازم است که به این نکته توجه کنید که این مقاله در مورد جایگاه و اهمیت بازی فکری برای بالای هفت سال است. به طور کلی از نظر محققان، همچنین تجربه‌ی کاری گروه چمرانی‌ها نشان داده است که بازی فکری برای زیر هفت سال نباید نقش پررنگی داشته باشد. در این سن نیاز اصلی تکاپو، جنبش و حرکت است. و نهایت بازی فکری که آن هم نه به صورت افراطی در اختیار کودک قرار می‌دهیم بازی‌های ساخت و ساز ساده مانند انواع لگوها و انواع چفتوها و پازل‌های ساده است.

اما در بالای هفت سال بازی‌های فکری سهم بزرگی در یادگیری دارند که آن را جالب و آسان‌تر کرده و مفاهیم را با بیان ساده‌تر به کودکان می‌آموزند. در حقیقت هنگامی که کودکان یا حتی بزرگسالان برای یادگیری یک موضوع مبتدی باشند، ممکن است از ترسِ کوچکی برای برخورد با مفاهیم جدید رنج ببرند. با کمک بازی‌های فکری طراحی شده بر اساس یک مفهوم، بسیاری از موضوعات جدید به سادگی یاد گرفته می‌شوند؛ به همین دلیل است که عده زیادی از محققان آموزش و پرورش، این بازی‌ها را به عنوان یک ابزار آموزشی معرفی کرده و از اهمیت بازی‌های فکری سخن می‌گویند.

 

مزایای بازی فکری

  • افزایش مهارت‌های کودکان
  • اجتماعی شدن
  • گسترش تفکر منطقی و حل مشکلات
  • مدیریت اوقات فراغت و ایجاد لحظه‌های شاد
  • تقویت مهارت صحبت کردن با دیگران به واسطه شرح اتفاقات بازی
  • افزایش قدرت کنکاش کردن و جستجو برای حل مسائل
  • پرورش ذهن آموزشی کودک و تاثیر روی یادگیری سریع
  • درک سریع مطلب و عدم نیاز به توضیحات اضافه برای مسائل گوناگون
  • افزایش قدرت تخیل و ایجاد خلاقیت
  • افزایش یادگیری در زمینه‌های مختلف فنی

 

بازی نگرانی و استرس را کاهش می‌دهد

شاید برای شما هم این سوال پیش بیاید که چگونه بازی باعث کاهش استرس می‌شود؟
در جواب این سوال باید گفت: ما در زندگی با نگرانی و استرس های بی شماری درگیر هستیم. وقتی بازی فکری می‌کنید ذهن به حرکت در می آید و شروع به پردازش و تحرک می‌کند.
به طور کلی بازی باعث تخلیه انرژی و استرس می‌شود. فارغ از اینکه شما چه نوع بازی می‌کنید. خود این بازی کردن انرژی را تخلیه می‌کند. این مقوله باعث می شود اضطراب و نگرانی های هجوم برده، با پویایی ذهن از بین برود و استرس نداشته باشید.

برای آشنایی بیشتر با بازی‌های فکری و مزایای آن می‌توانید به کارگاه بازی فکری رجوع کنید.

 

معایب بازی فکری

در کنار مزایای بازی های فکری، ممکن است معایب محدودی نیز وجود داشته باشد. در ادامه به بررسی این نکات می‌پردازیم:

  • بازهای فکری می‌توانند اعتیادآور باشند:

ممکن است به علت جذابیت‌های بازی‌های فکری، انجام آنها برای برخی اعتیادآور باشد. آنها همچنین می‌توانند باعث حواس‌پرتی افراد شوند؛ مخصوصا هنگامی که دیگر مشغول بازی نیستند. کودکان و بزرگسالان ممکن است تا مدت‌ها بعد از اتمام بازی، به این فکر کنند که برای برد یا باخت چه کار بهتری می‌توانستند انجام دهند.

  • بازی‌های فکری می‌توانند زمان‌بر باشند:

بازی‌های فکری بسیاری وجود دارند که نیازمند زمان طولانی هستند و ممکن است ساعت‌ها افراد را سرگرم نگه دارند. اگر شناختی از بازی فکری مورد نظر ندارید و توجه‌تان به زمان محدود است، این امکان وجود دارد که در تمام طول روز بدون این که حتی متوجه گذر زمان شده باشید، مشغول بازی شوید.

 

انواع بازی های فکری

  • بازی‌های صفحه‌ای یا رومیزی
  • پازلی
  • اتاق فرار
  • بازی های کارتی
  • بازی های نقش آفرینی
  • بازی‌های کاغذی و نوشتاری
  • بازی های مهارتی- حرکتی
  • بازی های ساخت و ساز
  • بازی‌های رایانه‌ای و موبایلی

این موارد دسته‌بندی کلی هستند که هر کدام به زیرشاخه‌های متعددی تقسیم می‌شوند. حتی گاهی یک بازی بنا به تعریف هر کدام از این دسته‌ها در بیش از یک خانواده قرار بگیرد.

به طور مثال

  • بازی‌های صفحه‌ای یا رومیزی:

به بازی‌هایی گفته می‌شود که به اصطلاح boardgame هستند. یک صفحه بازی دارند و وسایلی که بازی با آنها انجام می‌شود بازی هایی مثل جالیز از این دست بازی‌ها می‌باشند.

  • بازی های کارتی:

بازی هایی هستند که نقش اصلی را در آن‌ها کارت ایفا می‌کند.

  • بازی های نقش آفرینی:

به بازی‌هایی گفته‌می‌شود که خود فرد در آن یک نقش یا موضوعیتی پیدا می‌کند. کاراکتر او قابل ارتقا است و همه‌ی اجزای دیگر بازی بنا به نوع تفکر و ایفای نقش آنها وابسته هستند. که می‌تواند با توجه به خلاقیت و ذهنیت خودش این کاراکتر را ارتقا بدهد. بازی‌هایی مثل پانتومیم و مافیا جزء این دسته از بازی‌ها محسوب می‌شوند.

 

که ما در کارگاه  بازی فکری به صورت جامع تری به هر کدام از این موارد پرداختیم و مثال زدیم . و برای تهیه‌ی آن می‌توانید به سایت چمرانی‌ها مراجعه بفرمایید.

 

نویسنده: مهدیه ولیخانی

نقش تربیتی انیمیشن؛ این رسانه‌ی تصویریِ جذاب!

انیمیشن؛ از دیروز تا امروز!

نویسنده: مائده مرادی

خانواده بزرگ شهید چمران نقش تربیتی انیمیشن؛ این رسانه‌ی تصویریِ جذاب!گالیور، بچه‌های مدرسه والت، فوتبالیست‌ها، ملوان زبل، مهاجران، حنا دختری در مزرعه، رامکال، ایکیوسان، خانواده دکتر ارنست، پسر شجاع، بل و سباستین و… این نام‌های آشنا، رفیق دوران کودکی ما بودند!

اگر همه را به یاد نیاوریم، برخی از آنها، بخش اعظمی از دنیای کودکی ما را ساختند؛ صحنه شوت سوباسا به سمت دروازه و انتظار برای گل شدن توپ، مثل خوردن هندوانه وسط تابستان برایمان شیرین و لذت بخش بود! با چادر مشکی مادربزرگ در نقش زورو فرو می‌رفتیم و در دنیای قصه‌های مجید با او زندگی می‌کردیم.

همه چیز ساده بود، شبیه به دنیای صاف و ساده کودکی ما. کارتون‌ها بار محتوایی داشتند؛ خانواده در آن‌ها نقش پررنگی داشت و مفاهیم ارزشمندی مانند انسان‌دوستی، کمک به هم‌نوع، مهربانی، مسئولیت‌پذیری، عاقبت‌اندیشی، احترام، مبارزه با مشکلات، شکرگزاری و… را به ما می‌آموختند.

«رسانه» معنا و مفهوم امروزی پیدا نکرده بود و سهم ما از دنیای دیجیتال به قاب چند اینچی تلویزیون محدود می‌شد که پس از انجام تکالیف درسی اجازه داشتیم ساعاتی را به دیدن آن اختصاص دهیم. شاید والدین ما به نقش تربیتی رسانه‌ آگاه نبودند اما با آسیب‌های حداقلی آن آشنا بوده و ما را از زیاده‌روی در مصرف آن منع می‌کردند.
امروزه رسانه‌ها تا عمق جان خانه و خانواده‌ها رسوخ کردند و مصرف رسانه‌ای نیز در مقایسه با گذشته به گستردگی موبایل‌ها، لپ‌تاپ‌ها، تبلت‌ها، رایانه‌ها و… ده‌ها اینچ افزایش یافته است!

این روزها از هر طرف پیامی از سوی رسانه‌ها به سمت انسان روانه می‌شود. رسانه‌ای که آنچه را می‌خواهد، خواه واقعی یا غیرواقعی یا تلفیقی از هر دو در بسته‌بندی جذاب و موردپسند برای ما می‌فرستد و اگر ما گیرنده‌ها‌ی خوبی نباشیم و پیام فرستنده را به درستی پردازش نکنیم، رفته رفته تبدیل به چیزی می‌شویم که کیلومترها از خودمان فاصله دارد!

اینجاست که با اندکی دخل و تصرف می‌توان گفت: «گیرنده باید عاقل باشه!»

`

البته قصد داریم به صورت اختصاصی درباره «انیمیشن» صحبت کنیم؛ رسانه‌ای که بیشترین تاثیر را روی کودکان و نوجوانان دارد و می‌تواند دنیای آنها را متحول کند.

آنچه می‌خوانیم:

  • مواد تشکیل دهنده انیمیشن!
  • چرا انیمیشن مهم است؟
  • فرستنده پیام را بشناسیم.
  • محتوای پیام چیست؟
  • گیرنده پیام را بشناسیم.
  • شناخت فرستنده و محتوای پیام تنها با یک کلیک!
  • کودکان و نوجوانان در گروه‌های سنی مختلف چه دریافتی از پیام‌های رسانه‌ای ]انیمیشن[ دارند؟
  • بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید!
  • چگونه مصرف رسانه‌ای کودکان را مدیریت کنیم؟!
  • چگونه مصرف رسانه‌ای نوجوانان را مدیریت کنیم؟!
    کمی درباره سواد رسانه‌ای…

 

مواد تشکیل دهنده یک انیمیشن!

به نظر شما انیمیشن از چه بخش‌هایی تشکیل شده است؟

ایده؟ طرح داستان؟ شخصیت‌ها؟ تصاویر متحرک؟ موسیقی؟ کلام؟
بله درست است اما منظور ما چیزی فراتر از شکل ظاهری انیمیشن است. انیمیشن هم مانند هر رسانه‌ی دیگری سه بخش اصلی دارد که لازم است با آن آشنا شویم.

1) فرستنده پیام؛

یعنی کسی که محتوا را طراحی می‌کند. به عبارت ساده‌تر همان شرکت‌هایی که انیمیشن‌ها را می‌سازند و تصمیم می‌گیرند چه چیزی را چگونه به بیننده منتقل کنند.

2) محتوای پیام؛

همان چیزی است که انیمیشن قصد دارد به صورت مستقیم یا پنهان به گوش و چشم ]سمع و نظر[ شنونده و بیننده‌ی خود برساند.

3) گیرنده پیام؛

کودک و نوجوانی که مخاطب اصلی انیمیشن است و میزان درک و آگاهی او تعیین می‌کند پیام فرستنده را چگونه دریافت کند.

شاید این سوال در ذهن شما ایجاد شده باشد که چرا باید به انیمیشن (به عنوان یک سرگرمی ساده کودکان) تا این اندازه اهمیت دهیم و آن را بشناسیم؟
پیش از آشنایی بیشتر با بخش‌های مختلف انیمیشن، خوب است به این سوال پاسخ دهیم.

چرا انیمیشن‌ها مهم هستند؟!

1. انیمیشن‌ها جزء اولین رسانه‌های تصویری هستند که به دنیای کودک وارد می‌شوند و مورد توجه او قرار می‌گیرند. کودک مانند یک زمین خالی آماده بذرافشانی است و هرچه در این دوره در این زمین کاشته شود، روزگاری قابل برداشت خواهد بود. کودک از آنچه از طریق بازی، داستان، کارتون و… از محیط پیرامون دریافت می‌کند تاثیر می‌پذیرد.

پس مهم است چه بذری در سرزمین وجود کودک کاشته می‌شود.

2. کودک به علت تلقین‌پذیری بالا، قدرت تعقل، تجزیه و تحلیل پایین در مقابل پیام‌های رسانه‌ای که در قالب انیمیشن، بازی، داستان، نمایش و… دریافت می‌کند، منفعل است و هر آنچه را دریافت می‌کند می‌پذیرد. پس گزینش پیام‌های دریافتی کودک برعهده ماست تا شاکله شخصیت او به درستی شکل بگیرد.

3. جذابیت حرکات، حالات چهره، نوع پوشش، ویژگی‌های ظاهری، رفتار، گفتار، اخلاق و… شخصیت‌های انیمیشنی موجب می‌شود کودک بیشترین میزان تاثیرپذیری را از آنها داشته باشد و سلیقه و ذائقه او مطابق آنچه از آنها دریافت می‌کند، شکل بگیرد. درواقع کودک شخصیت‌های مورد علاقه خود را به الگوهای رفتاری تبدیل می‌کند. از این رو وظیفه داریم الگوهای صحیحی به او معرفی کنیم.

4. کودک نمی‌تواند تفاوت دنیای واقعی و خیال را درک کند و با شخصیت‌های داستانی هم‌ذات‌پنداری می‌کند. رفتارهای آنان را همانندسازی کرده و اصول و شیوه زندگی کردن را از آنها یاد می‌گیرد. پس مهم است سبک زندگی که کودک از طریق انیمیشن‌ها می‌آموزد مطابق ارزش‌های ما باشد. فرهنگ زیستی نسل آینده از همین دوران در حال شکل‌گیری است.

5. انیمیشن‌ها می‌توانند روی مهارت‌های اجتماعی، رشد شناختی، سلامت هیجانی کودک تاثیر داشته باشند و اگر برنامه صحیحی برای آن نداشته باشیم می‌تواند روی هرکدام از حوزه‌های رشدی کودک اثرات منفی و مخرب بر جای بگذارد.

 

فرستنده پیام را بهتر بشناسیم!

فرض کنید پستچی بسته پستی را تحویل شما می‌دهد که از طرف فردی ناشناس به دست‌تان رسیده‌ است و از محتوای آن اطلاعی ندارید. طبیعی است که در این حالت برای باز کردن بسته دچار تردید و نگرانی هستید و اطمینان خاطر کمتری نسبت به محتوای آن دارید. اگر بدانید بسته از طرف یک فروشگاه فرهنگی برای شما ارسال شده، راحت‌تر می‌توانید محتوای آن را حدس بزنید و با اطمینان بیشتری بسته را باز می‌کنید.
در دنیای رسانه نیز شناخت فرستنده و افرادی که محتوایی را برای ما تولید، بسته‌بندی و ارسال می‌کنند مهم است. هنگامی که با سازندگان انیمیشن آشنا شویم بهتر می‌توانیم حدس بزنیم هر انیمیشن را چه تفکراتی پشتیبانی می‌کند و هر یک مامور انتقال چه پیامی به ما هستند. درواقع فرستندگان پیام روی محتوای پیام اثر می‌گذارند.
حتما نام شرکت‌های معروف انیمیشن‌سازی پیکسار و والت دیزنی را شنیده‌اید. شرکت‌های دیگری مانند دریم ورکس، نیکلودئون، برادران وارنر، سونی پیکچرز و… نیز جزء بزرگترین شرکت‌های تولید انیمیشن آمریکایی هستند و شرکت‌های جیبلی، نیپون انیمیشن و تویی انیمیشن نیز به تولید انیمه‌های ژاپنی می‌پردازند.
البته قصد نداریم در این زمینه برای شما حساسیت افراطی ایجاد کنیم تا شجره نامه هر انیمیشن را دربیاورید! همین‌ که با تولیدکنندگان محتوای‌ انیمیشن‌ها آشنایی کلی داشته باشید بهتر می‌توانید درباره پیام‌ها و پیامدهای هر انیمیشن به جمع‌بندی برسید و انتخاب بهتری خواهید داشت.

 

منظور از محتوای پیام چیست؟

محتوای انیمیشن را می‌توان مهم‌ترین بخش آن دانست زیرا شاکله اصلی انیمیشن است در تاثیرپذیری روی مخاطب، نقش بسیار تعیین کننده‌ای ایفا می‌کند.
منظور از محتوا، همان شکل ساختاری انیمیشن مانند ویژگی‌های ظاهری، طراحی شخصیت‌ها، حالات چهره، رنگ‌ها، موسیقی و به طور کلی روابط بین اجزای تشکیل دهنده انیمیشن برای انتقال پیام است. همچنین محتوا شامل پیام‌های پنهانی که در ذیل گفتگوها، ویژگی‌های شخصیتی قهرمان‌های داستان، سبک زندگی و… در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد نیز می‌شود. لازم است برای دسترسی بهتر به محتوای هر انیمیشن هم به ویژگی‌های ظاهری و هم به محتوای درونی آن توجه داشته باشیم. هرچند تحلیل محتوای انیمیشن‌ها یک کار تخصصی است اما شما هم به راحتی می‌توانید به نقد محتوایی انیمیشن‌ها دسترسی داشته باشید که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
مصرف کودک از انیمیشن‌ها بدون توجه به پیامدها و محتوای آن روی توان یادگیری، مهارت اجتماعی و پرخاشگری آنها تاثیرات نامطلوبی دارد زیرا آنها علاوه بر بینندگان و شنوندگان پیام، عاملِ آن نیز هستند و رسانه به عنوان یک عامل اکتسابی در تغییر خلق و خو و نگرش آنها اثرگذار است.

 

گیرنده پیام را بهتر بشناسیم!

حال که می‌دانید منظور از گیرندگان پیام، بینندگان انیمیشن‌ها یعنی کودکان و نوجوانان هستند شاید با خود بگویید من در نقش پدر یا مادر فرزندم را بهتر از هرکسی می‌شناسم و می‌دانم سلیقه او در انتخاب انیمیشن چیست! اما شناخت گیرنده پیام به این معناست که مخاطب کودک یا نوجوان در هر بازه سنی به چه سطحی از آگاهی و شناخت رسیده و چه درکی از چیزهایی که می‌بیند و می‌شنود دارد. مخاطب‌شناسی به ما کمک می‌کند تا از میزان اثرپذیری کودک از پیام‌های موجود در رسانه‌ها آگاه شویم و هنگام چینش انیمیشن‌ها در سبد مصرف رسانه‌ای کودک انتخاب دقیق و آگاهانه‌تری داشته باشیم.

 

شناخت فرستنده و محتوای پیام تنها با یک کلیک!

همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم تحلیل محتوای انیمیشن‌ها علاوه بر تخصص، نیازمند صرف زمان و انرژی بسیار است؛ اینکه هربار پیش از فرزندتان یک مرتبه همه انیمیشن‌ها را ببینید و درباره محتوای آن تصمیم بگیرید، کاری عملا دشوار و ناممکن است. نقد و بررسی انیمیشن‌ها توسط متخصصان این رشته انجام شده و شما برای کسب اطلاعات بیشتر درباره آنها، آشنایی با شرکت سازنده، پیام‌های مثبت و منفی و… راه سختی در پیش ندارید؛ کافی است سری به سایت‌ها و اپلیکیشن‌هایی که به همین منظور راه‌اندازی شده‌اند بزنید و نام انیمیشن مورد نظر خود را جستجو کنید.
سایت‌های چی خوبه، کدومو، منظوم و اپلیکیشن رامون می‌توانند اطلاعات بسیار مفیدی همچون رده سنی مناسب انیمیشن‌ها، پیام‌های آن، دلایل گرایش کودکان به دیدن انیمیشن و به طور کلی همه آنچه والدین باید درباره انیمیشن بدانند در اختیار شما قرار می‌دهد. همچنین انیمیشن‌ را از لحاظ پارامترهای مثبت مانند رشد شخصیتی، الگوسازی، آموزشی، مهارت ارتباطی، سبک زندگی و پارامترهای منفی مانند قهرمان سازی، رفتارهای نامناسب، خشونت و ترس، بدزبانی مورد ارزیابی قرار داده و به آن نمره می‌دهد که می‌تواند تصویری کلی نسبت به محتوای انیمیشن پیش روی شما قرار دهد.

 

کودکان و نوجوانان در گروه‌های سنی مختلف چه دریافتی از پیام‌های رسانه‌ای انیمیشن دارند؟

در اینجا به بررسی اجمالی میزان درک کودکان و نوجوانان از انیمیشن‌ها در 4 بازه سنی مختلف می‌پردازیم:

گروه سنی کودکان پیش از دبستان 2 – 5 سال:

1) رخدادها را به صورت مجزا از یکدیگر درک می‌کنند و قادر به پیگیری داستان‌های دنباله‌دار نیستند. انیمیشن‌هایی که در لحظه اتفاق می‌افتند مانند کارتون تام و جری، پلنگ صورتی، میگ میگ، مورچه‌خوار و… برای آنها مناسب‌تر است.

2) نگاه کلیشه‌ای به موضوعات دارند و هر آنچه در انیمیشن می‌بینند را به کل تعمیم می‌دهند. مثلا اگر در کارتونی، از کسی که لباس سیاه بر تن داشته بترسند ممکن است در دنیای واقعی با دیدن فردی که لباس تیره دارد احساس ترس کنند.

3) تمایزی بین واقعیت و دنیای خیال قائل نیستند و شخصیت‌های کارتونی را واقعی می‌پندارند. نمی‌توانند درک کنند انیمیشن‌ها واقعی نیستند یا بازنمایی از واقعیت هستند. مثلا فکر می‌کنند شخصیت‌های کارتونی در دنیای حقیقی وجود دارند یا داخل تلویزیون زندگی می‌کنند.

4) اثرپذیری آنها از تبلیغات زیاد است زیرا شیفته‌ی اصوات، رنگ‌ها، تصاویر و حرکات تبلیغ‌ها می‌شوند و به محتوای آن توجه کمتری دارند. به همین علت هنگامی که تبلیغات پخش می‌شود کمترین میزان ارتباط را با دنیای پیرامون خود دارند و احتمالا اگر آنها را صدا کنید متوجه نمی‌شوند.
درک کودکان 2 تا 5 سال از دیدن تصاویر و شخصیت‌های انیمیشن‌ها با آنچه ما تصور می‌کنیم بسیار متفاوت است و ممکن است در دنیای خیال خود چیزی را تصور کنند که به ذهن ما هم خطور نمی‌کند!

 

 گروه سنی کودکان خردسال 6 – 8 سال:

1) از اواخر 5 سالگی می‌توانند طرح داستان را پیگیری و دنبال کنند.

2) ارتباط بین بینایی و شنوایی تکامل پیدا کرده و تاثیر بیشتری روی دریافت آنها از پیام‌های انیمیشن دارد.

3) به داشتن و استفاده از وسایل شخصیت‌های کارتونی گرایش پیدا می‌کنند و دوست دارند همه لوازم آنها شبیه شخصیت مورد علاقه‌شان باشد.

4) اعتماد به تبلیغات در این سن بیشتر است زیرا کم کم علاوه بر توجه به رنگ‌ها و صداها نسبت به محتوای آنها نیز ادراک پیدا می‌کنند.

 

گروه سنی کودکان 9 تا 12 سال:

1) در این سن به علت توان به‌خاطر سپاری محتوا، کودک اثرپذیری بیشتری از انیمیشن‌ها پیدا کرده و در زندگی روزمره درگیر شخصیت‌ها می‌شوند و دوست دارند با آنها بازی کنند یا بازی‌های رایانه‌ای آنها را انجام دهند.

2) محتوای پنهان و گفته نشده در انیمیشن نیز آنها را درگیر می‌کند و قادر به درک آن هستند.

3) به شخصیت‌ها و چالش‌ها یا گره‌های آنها در طول داستان توجه ویژه‌ای دارند و ممکن است مدت‌ها به آن فکر‌ کنند یا برای حل مسائل آنها راه‌حل پیدا کنند.
4) قالب تبلیغات را از سایر قالب‌های تصویری به خوبی تشخیص می‌دهند.

 

 گروه سنی نوجوانان 13 تا 18 سال:

1) به دنبال منابع مهم اطلاعاتی هستند و با توجه به دسترسی نامحدود به فضای اطلاعاتی، دنیا را از نگاه رسانه‌ها می‌فهمند و تصویر رسانه‌ای برای آنها مهم است.

2) به پیامدهای رفتار خود توجهی ندارند و به جذابیت‌های آن اتفاق، بیشتر از سرانجام آن فکر می‌کنند. پس بعید نیست متاثر از انیمیشن‌ها دست به هر کار جالب و البته خطرناکی بزنند!

3) با توجه به تغییرات فیزیولوژیکی، پرخاشگری در این سن با تاثیرپذیری از رسانه‌ها بروز و ظهور بیشتری پیدا می‌کند.

4) می‌توانند محتوای ناگفته انیمیشن‌ها را نیز استنتاج کنند و درنتیجه آسیب‌پذیری آنها نسبت به پیام‌های جنسی بسیار زیاد است.

5) به حجم وسیعی از اطلاعات دسترسی دارند اما از آنجا که به پختگی لازم برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نرسیده‌اند، این موضوع می‌تواند برای آنها خطرآفرین باشد و دست به تجارب خطرناکی بزنند.

 

بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید!

اغلب ما توجه ویژه‌ای نسبت به تغذیه خانواده خود داریم. وقتی برای خرید به فروشگاه می‌رویم به دنبال بهترین و تازه‌ترین مواد غذایی هستیم و سعی می‌کنیم سبد مصرف غذایی خانواده را طوری انتخاب کنیم که علاوه بر داشتن تنوع و توجه به ذائقه اعضای خانواده به رشد و سلامت آنها نیز کمک کند. همان‌طور که توجه به غذای جسمی خانواده مهم است باید برای مصرف فرهنگی و غذای روحی آنها نیز برنامه داشته باشیم. شاید این جمله معروف را شنیده باشید که می‌گویند اگر ما برای خودمان برنامه نداشته باشیم، ‌دنیا برای ما برنامه‌ریزی می‌کند. واقعیت این است که دنیای امروز انسان‌ها را به سمتی سوق می‌دهد که به مصرف فرهنگی خود توجه چندانی ندارند و رفته رفته جامعه‌ تبدیل به جامعه‌ی فراغتی می‌شود که تنها به دنبال سرگرمی و سرگرم شدن است و انسانی که همواره باید در پی رشد خود و دیگران باشد به انسانِ فراغتی تبدیل می‌شود.

«اُنظُر إلی طَعامِه» تنها به خوراک جسمی اشاره ندارد. مراقبت از خوراک فکری و فرهنگی خود و خانواده نیز از وظایف ماست. اگر ما برای سبد مصرف رسانه‌ای خانواده خود برنامه نداشته باشیم؛ هر چیزی را مصرف کنیم، درست و به اندازه مصرف نکنیم، دچار سوءهاضمه فرهنگی خواهیم شد.

در اینجا به ارائه پیشنهادها و راهکارهایی برای مدیریت سبد مصرف رسانه‌ای در کودکان و نوجوانان می‌پردازیم که البته می‌توانید آنها را به صورت اختصاصی برای دیدن انیمیشن نیز به کار بگیرید.

چگونه مصرف رسانه‌ای کودکان را مدیریت کنیم؟!

1) استفاده مشروط و محدود

از سنین پایین باید با مشارکت کودک به برنامه مشخصی برای میزان استفاده روزانه از تلویزیون برسیم. کودکان باید بدانند در استفاده از رسانه‌ها محدودیت زمانی دارند همچنین تنها اجازه دارند برخی از برنامه‌های مفید را تماشا کنند.

2) جایگزین جذاب

تنوع در برنامه‌های سرگرم‌کننده کودکان موجب می‌شود، آنها به انجام یک کار خاص عادت نکنند و لذت فعالیت‌های دیگر را نیز تجربه کنند. بازی‌، نمایش‌، قصه، کتاب، ورزش، کاردستی و… می‌تواند جایگزین‌های جذابی برای انیمیشن باشد.

3) حافظه مشترک رسانه‌ای

خوب است با کودکان تجارب مشترکی در استفاده از رسانه‌ها داشته باشیم و تا حد امکان آنها را همراهی کنیم. مشاهده انیمیشن‌های نوستالژیک یک راه جذاب برای این تجربه مشترک است که کمک می‌کند مدیریت بهتری روی محتوای مصرفی کودک داشته باشیم.

4) تعریف هویت مستقل خانوادگی

از سن 7 سالگی می‌توان درباره سبک زندگی خانواده با کودک وارد گفتگو شد. کودک باید بداند در خانواده چه چیزهایی به عنوان ارزش رعایت می‌شود و کم کم با هویت مستقل خانوادگی آشنا شود. مثلا می‌توان با او درباره اینکه چه کارهایی را در چارچوب خانواده می‌توان انجام داد و چه چیزهایی را می‌توان دید گفتگو کرد که خود مقدمه آشنایی با سواد رسانه‌ای است.

5) گفتگو

علاوه بر اینکه درباره میزان استفاده از تلویزیون و سایر رسانه‌ها، نحوه دیدن انیمیشن، بایدها و نبایدهای مصرف، زمان استفاده و… می‌توان با توجه به سن کودک با او گفتگو کرد، پس از دیدن انیمیشن‌ها و برنامه‌های تلویزیونی نیز می‌توان درباره محتوای آنها با کودک صحبت کرد. گفتگو باید صمیمی، جذاب و به زبان کودک باشد و با توجه به میزان کشش و علاقه او به ادامه آن تنظیم شود تا خسته کننده نباشد. چنین گفتگویی موجب می‌شود:

  •  از آسیب‌های احتمالی که ممکن است به کودک وارد شود جلوگیری کنید.
  •  وقتی با کودک درباره چالش‌های شخصیت‌ها صحبت می‌کنید و به راهکار مشترک می‌رسید مهارت حل مسئله در او تقویت می‌شود.
  •  دسترسی به افکار کودک و برداشت او از انیمیشن برای شما فراهم می‌شود.
  •  وقتی کودک درباره آنچه از انیمیشن آموخته صحبت می‌کند، میزان اثرپذیری او از آنچه دیده مشخص می‌شود.

چگونه مصرف رسانه‌ای نوجوانان را مدیریت کنیم؟!

بدیهی است که اگر از دوره کودکی به فکر مصرف رسانه‌ای فرزند خود باشیم در دوره نوجوانی و آستانه ورود به دوره بزرگسالی راه آسان‌تری را در پیش خواهیم داشت. اما ممکن است اقتضائات دوره نوجوانی موجب بروز اتفاقاتی شود که آن را پیش‌بینی نمی‌کردیم و برای آن برنامه‌ای نداشته‌ایم؛ به طور کلی هرگونه اقدام ضربتی به معنای منع مصرف در این دوره می‌تواند آسیب‌های جدی به نوجوان وارد کند و موجب مخفی‌کاری، دروغ، لجبازی و… شود.

1) حفظ ارتباط عاطفی

اولین و مهم‌ترین راهکار، حفظ ارتباط عاطفی با نوجوان است به‌طوری که ما را امین‌ترین و بهترین دوست خود بداند. نوجوانی که با والدین خود ارتباط عاطفی نزدیک و صمیمانه‌ای دارد، گفتگوپذیرتر است و انعطاف بیشتری برای شنیدن حرف‌های آنها دارد.

2) نداشتن حیاط خلوت رسانه‌ای

حیاط خلوت رسانه‌ای و داشتن اکانت مستقل تا پیش از سن 15 سالگی برای نوجوانان توصیه نمی‌شود. والدین باید از دوره کودکی فضای رسانه‌ای مشترک را برای تمام اعضای خانواده ایجاد کنند تا همه در کنار یکدیگر از فضای مجازی و استفاده از رسانه‌ها لذت ببرند و خاطره مشترک بسازند. اگر فضای گفتگو در زمان‌های خاص مانند ساعت بعد از شام ایجاد شود، تبادل و هم‌فکری در بین اعضای خانواده به فهم رسانه‌ای مشترک منجر می‌شود.

3) تعادل یا توازن دیجیتال

اگر والدین برای استفاده از رسانه‌ها برنامه‌ریزی مشخصی داشته باشند، همه اعضای خانواده نیز مدیریت زمان در مصرف رسانه‌های دیجیتال و فضای مجازی را یاد می‌گیرند. نوجوانان در سنی هستند که باید تعادل مصرف دیجیتال را تمرین کنند و برای استفاده صحیح و بهینه از فضای مجازی برنامه داشته باشند.

4) جایگزین جذاب

اگر نوجوانان جایگزین‌های جذابی برای رسانه‌های دیجیتال مثل انیمیشن، بازی‌ها و… داشته باشند، راحت‌تر می‌توانند استفاده از آن را مدیریت کنند. با ایجاد فضاهای کاری سرگرم‌کننده، شرکت در دوره‌های یادگیری مهارت‌، استفاده مفید از فضای مجازی مانند داشتن کانال آموزشی یا تولیدمحتوای رسانه‌ای می‌توان احساس ارزشمندی را در نوجوان تقویت کرد که این امر می‌تواند روی استفاده بی‌رویه یا بدون هدف از رسانه‌ها نقش موثری داشته باشد. همچنین فعالیت فیزیکی مانند ورزش یا استفاده از فضاهای طبیعی و مصنوعی برای انجام بازی‌های هیجانی حتما باید در برنامه سرگرمی خانواده گنجانده شود.

5) آشنایی با قهرمان‌های واقعی

رسانه‌های تصویری به خصوص انیمیشن و بازی‌ها به دنبال قهرمان‌سازی و ایجاد الگو برای کودکان و نوجوانان هستند. ژانر ابرقهرمانی یک ژانر مستقل در تولیدات رسانه‌ای است که آسیب‌های جدی را به همراه دارد. نمایش قهرمان‌های پوشالی با قدرت‌های ماورایی که به عنوان الگو به ما معرفی می‌شوند و با ارزش‌های ما فاصله دارند. قهرمان‌های واقعی از اسطوره‌های ایرانی باستانی و قهرمان‌های ملی مذهبی در دوره‌های مختلف تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و قهرمان‌های معاصر می‌تواند به عنوان بهترین الگوها به نوجوانان معرفی شوند. قهرمان‌های واقعی الگوهای رفتاری دست‌یافتنی برای نوجوانان هستند که می‌توانند به او بیاموزند با تکیه بر توانایی‌های فردی می‌تواند بهترین قهرمان زندگی خود باشد.

6) آشنایی با سواد رسانه‌ای

نوجوان باید کم کم بیاموزد که پیش از استفاده از هر رسانه‌ای به سه پرسش اساسی درباره آن پاسخ دهد. آشنایی با سواد رسانه‌ای مهم‌ترین اصل برای زندگی در دنیای دیجیتال است و نوجوان حتی‌المقدور باید خودش بتواند درباره این سوالات تصمیم بگیرد.

کمی درباره سواد رسانه‌ای… پاسخ سه پرسش اساسی!

چرا ببینیم؟!

دیدن این انیمیشن یا فیلم چه تاثیری در زندگی من دارد؟! چه چیزی به من اضافه می‌کند؟! الان چه نیازی به دیدن آن دارم؟! چه کار مفید دیگری به جای آن می‌توانم انجام دهم؟ و…. سوالاتی از این قبیل که کمک می‌کند لزوم استفاده از یک رسانه ]که در اینجا انیمیشن است[ به خوبی مشخص شود و به تصمیم‌گیری و انتخاب بهتر نوجوان منجر می‌شود.

چه چیزی ببینیم؟!

همان‌طور که اشاره کردیم شناخت سازندگان فیلم و انیمیشن به ما کمک می‌کند درباره محتوای آن حدس بزنیم. فیلم‌ها و انیمیشن‌های هالیوودی و آمریکایی تلاشی برای القای فرهنگ غربی به دنیاست و باید حساسیت بیشتری در انتخاب آنها داشته باشیم. می‌توانیم انیمیشن‌ها را به لحاظ محتوایی به سه دسته تقسیم کنیم:
محتوای سبز: محتوایی که برای ما مفید است و به رشد ما کمک می‌کند. یعنی صرفاً سرگرمی نیست و پیام‌های مثبت آن موجب یادگیری و پندگیری می‌شود. اگر در تربیت کودک بستری برای او فراهم کرده باشیم که همواره به فکر رشد خود باشد، به انجام فعالیت‌هایی که او را از این مسیر دور می‌کند رغبتی نشان نخواهد داد.

محتوای زرد: محتوایی که آسیب جدی ندارد یعنی مغایر با ارزش‌ها نیست اما دیدن آن چیزی به ما اضافه نمی‌کند و صرفاً برای سرگرم شدن است و رشدی به همراه ندارد.
اگر محتوای زرد گاهی صرفاً برای سرگرمی در سبد مصرف رسانه‌ای باشد آسیب جدی تربیتی ندارد اما مصرف آن نباید تبدیل به عادت همیشگی شود. بزرگترین آسیب مصرف دائم محتوای سرگرم‌کننده، تبدیل انسان به انسانِ فراغتی است که هیچ برنامه‌ای برای رشد خود ندارد و برای رفتن به سمت جاده خاکی مستعدتر است!

محتوای قرمز: محتوایی که به علت استفاده از الفاظ نامناسب، بالا بودن جنبه‌های ترسناک، استفاده از موضوعات جنسی و مغایرت با ارزش‌ها، خط قرمز محسوب می‌شود و نباید آن را مصرف کرد. نوجوان باید بداند همان‌طور که نمی‌توانیم هر غذایی را وارد جسم خود کنیم باید مراقب غذای فکری خود نیز باشیم.

چگونه ببینیم؟!

تنها یا در جمع خانواده؟ با رایانه شخصی یا خانوادگی و تلویزیون؟ با کدام دوبله؟
تا پیش از رسیدن به سن جوانی، کودک و نوجوان باید یاد بگیرد که تنها می‌توانند از طریق تلویزیون یا رایانه خانوادگی و در جمع خانواده انیمیشن ببیند یا بازی کند. همچنین دوبله انیمیشن‌ها و سایتی که از آن دانلود انجام می‌شود در سلامت محتوایی آن بسیار موثر است. سعی کنیم از سایت‌های معتبر و دوبله‌های تاییدشده که قابلیت پخش در تلویزیون را دارند استفاده کنیم.

برای ارتباط موثر با کودکان و تعامل با نوجوانان نیاز است قالب‌های ذهنی خودمان را کنار بگذاریم، کارگاه شکستن قالب‌های ذهنی می‌تواند گزینه مناسبی در این زمینه باشد که کمک می‌کند به دنیای ذهنی فرزندتان نزدیک‌تر شوید.

اگر به کسب اطلاعات تخصصی‌تری درباره انیمیشن‌ها علاقه داشتید می‌توانید کتاب دانش فنی تخصصی رشته پویانمایی (انیمیشن) پایه دوازدهم شاخه فنی و حرفه‌ای را دانلود کنید.
کتاب کودکان و نوجوانان عصر هزاره ترجمه آقای فرج حسینیان و خانم نزاکتی از انتشارات علمی فرهنگی نیز به به آگاهی شما در زمینه رابطه خانواده و رسانه‌های جمعی، سواد رسانه‌ای، دریافت مخاطب و… کمک می‌کند.

برای اینکه مناسب‌ترین راه گفت و شنود با کودکان و نوجوانان را بیاموزید خواندن کتاب‌های به بچه‌ها گفتن از بچه‌ها شنیدن و به نوجوانان گفتن از نوجوانان شنیدن اثر آدل فابر و الین مازلیش را از دست ندهید.

 

نویسنده: مائده مرادی

اجبار دوست داشتنی؛ والد مجبورکننده یا تذکردهنده در دینداری؟

خانواده بزرگ شهید چمران اجبار دوست داشتنی؛ والد مجبورکننده یا تذکردهنده در دینداری؟نویسنده: مهدیه ولیخانی

لا اِكْراه فِی الدّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یكْفُر بِالطاّغُوتِ وَ یؤمِنْ بِاللهِ فَقَدْ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَنْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ.
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا؛ خانواده‏ات را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش» (طه، 132)
در منابع اسلامی، گزاره‌هایی بیان می‌شود که به در مورد آنها اختلاف‌نظرهای زیادی وجود دارد.
در آیه اول بر آزادی در دین تاکید می‌کند و از طرفی دیگر در آیه بعدی به الزام کردن در دینداری توجه می‌دهد. ممکن است که این سوال پیش بیاید که چطور می‌شود که از سویى بر آزادى فرد در گزینش و پذیرش دین تأکید مى‏شود و از سوى دیگر والدین موظف به واداشتن کودکانشان به رعایت تکالیف دینى مى‏شوند؟
هدف اصلی آیه اول بیان این نکته است، که ما در حوزه‌ی اعتقادات نمی‌توانیم فردی را مجبور به اعتقاد داشتن کنیم. به طور مثال نمی‌توان فردی را که قورمه سبزی دوست ندارد مجبورکنیم قورمه سبزی دوست داشته باشد. می‌توانیم مجبور کنیم آن را بخورد ولی نمی‌توانیم مجبور کنیم که آن را دوست داشته باشد.
دین هم به همین صورت است ما می‌توانیم بچه‌ها را مجبور کنیم نماز بخوانند، روزه بگیرند، حجاب داشته باشند، ولی در لایه اعتقادات نمی‌توانیم. نمی‌توانیم بچه‌ها را مجبور کنیم نماز را دوست داشته باشند یا حتماً قبول داشته باشند و این مسئله، خودش مسئله حساسی است و دوگانگی‌هایی را در زمینه‌ی تربیت دینی ایجاد می‌کند.
با توجه به آیه دوم، این الزام و تکلیف به سبب حقّى است که فرزند بر والدین خود براى تربیت شایسته‏اش دارد؛ از جمله حقوق فرزندان بر والدین این است که آنها باید بکوشند تا موجبات هدایت و سلامت جسمى و روحى فرزندان خود را فراهم آورند و نسبت به سرنوشت او احساس مسئولیت نمایند. این مسئولیتى است که خداوند نیز آن را پذیرفته و شرعا متوجه والدین ساخته است. بدیهى است لازمه‏ى اعطاى چنین مسئولیتى، در اختیار نهادن ابزارها و روش‏ها و قواعدى است که والدین بتوانند با به کارگیرى صحیح آنها از ایفاى مسئولیت خویش برآیند.

در ادامه به بررسی مطالب زیر می‌پردازیم:

• تعریف اجبار
• زمینه‌های مؤثر در اجبار
• اصول و روش اجبار خوب(معیارهاى لازم در به کارگیری اجبار)

 

تعریف اجبار و لزوم آن

الزام نه تنها در حوزه ‏ى تربیت دینى، که در دیگر حوزه ‏هاى تربیتى و به ویژه تربیت اخلاقى نیز مورد نظر برخى از اندیشمندان و صاحب‏ نظران تعلیم و تربیت بوده است. ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانى، از جمله کسانى است که على رغم تأکیدى که بر لزوم توجه به انتخابگرى انسان و میل و اراده ‏ى او در فرآیند تربیت داشت، استفاده از الزام را نیز مجاز و بلکه لازم می ‏دانست:
«بسا می ‏شنویم که می گویند هر کارى را باید چنان در برابر کودکان بگذاریم که از روى میل به آن عمل کنند. این سخن، گاه بسیار درست و خوب است، ولى چیزى هایى هم هستند که باید چون تکلیف روبه‏ رویشان بگذاریم و این چیزى است که در همه‏ ى زندگانى برایشان سودمند خواهد بود» (نقیب‏ زاده، 1368، ص140).
در تعریف اجبار چیزی غیر از خود فرد مطرح است. گاهی خود فرد، خودش را اجبار می‌کند تا کاری را انجام دهد، اما گاهی کسی غیر از خود فرد اجبار را ایجاد می‌کند و سلب اختیار می‌نماید.
فرد انتخابی دیگری ندارد و این سلب اختیار با عدم رضایت نیز همراه است.
باید در نظر داشته باشیم واقعیت اجبار این است که با عدم رضایت و سختی همراه است، حال اینکه چه ساز و کارهایی را پیش ببریم تا اجبار را نرم کنیم تا عدم رضایت کاهش پیدا کند بحث دیگری است. اما واقعیت این است که در اجبار این اتفاق می‌افتد که رضایت نداریم و این عدم رضایتمندی مؤلفه‌ی پررنگی است.
عقلانیت جایگاه ویژه ‏اى در تربیت اخلاقى دارد و فرد باید از خوب یا بد بودن امور و حُسن و قبح آنها آگاه باشد تا آنها را بپذیرد و در رفتار خود بروز دهد؛ ولى این مسئله، تربیت اخلاقى را متوقف نمی کند و آن را به دوره ‏ایی که توانایی عقلی خود فرد به آن برسد به تعویق نمی‌اندازند؛ به همین دلیل است که نمی توان کودک را آزاد گذاشت تا هر رفتارى، ولو ضد اخلاقى و قبیح، را انجام دهد و تنها در دوره‏ ى درک عقلی، با شناخت و اطلاعاتى که از یک مکتب اخلاقى به دست می آورد و در صورتى که خواست، تربیت اخلاقى را بپذیرد. اگر کسى کم‏ترین مسئولیت اخلاقى را براى خود در قبال سعادت فرزندان و جامعه ‏ى خویش قائل باشد، چنین دیدگاهى را نمی ‏پذیرد، بلکه تلاش می‌کند تا به تناسب ویژگى شخصیتىِ کودک از استعدادها و قابلیت‏هاى او در تربیتش استفاده کند. بنابراین، ضرورى است که در هر دوره از رشد انسان، تربیتى فراخور مقتضیات رشد وى طراحى شود و اجرا شود تا شخصیت او به خوبى شکل گیرد؛ و به همین خاطر است که، تلقین، القا و عادت دادن نیز در فرآیند تربیت، امورى به کلى باطل نیستند. همچنین، تربیتى که تنها بر پایه ‏ى یکى از این امور باشد، تربیتى نادرست است.

عوامل مؤثر در به کار نگرفتن اجبار

هر جامعه‏ اى هر چند صداى آزادى ‏خواهى و عقلانیت او عرش‏ گستر باشد، به خود اجازه نمى ‏دهد که در برابر بی توجهی به دینداری منفعل باشد. دکتر اوئن کلن، رییس بخش مطالعات مذهبى انیستیتو سالسکن انگلستان، در این باره گفتار جالبى دارد؛ او در کنفرانس «آموزش دینى در بستر تعامل ادیان» مى‏گوید:
«ما درباره ‏ى امور دیگر مثل مطالعه‏ ى روزنامه، مشاهده‏ ى تلویزیون، لباس، غذا و کاربرد زبان دلخواه و دیدگاه سیاسى، در زندگى کودکان مداخله مى ‏کنیم، چگونه درباره‏ ى مذهب، این دخالت را نپذیریم؟!» (صبورى، 1376، ص162).

عواملی موثر در به کارنگرفتن اجبار عبارتند از:

1-رویکرد خود والدین نسبت به اجبار:

گاهی ما خودمان به عنوان والد با اجبار مشکل داریم و خود بچه مشکلی ندارد. این والدین هستند که بیان می‌کنند با اجبار کردن فرزندشان در انجام تکالیف دینی مشکل دارند و خود بچه با سختی این فضا مشکلی ندارد و قسمتی از ریشه این مسئله به گذشته ما والدین برمی‌گردد.

2-دلسوزی بیش از حد والدین:

عامل بعدی که نسل امروز را به افراط در آزادی دادن سوق داده‌است، دلسوزی بیش از حد والدین است.کودک در جامعه‌ی ‌امروز ما موضوع‌ پررنگی‌ شده‌است. والدین همواره این ترس را دارند که والدگری درستی نداشته باشند و از طرفی هم دائم می‌گویند: نمی‌خواهیم فرزندم اذیت شود. دلمان برایش می‌سوزد. در نتیجه ما اجبار را در مسیر تربیت بچه‌ها دلسوزانه حذف می‌کنیم.

3-فضای رسانه:

تبلیغات زیادی وجود دارد که محدودیت‌ها، اجبار و چهارچوب‌ها را مانع رشد و خلاقیت معرفی می‌کند. بارها شاهد این جملات هستیم که گفته می‌شود: «می‌خواهید فرزندتان رشدکند، کارآفرین یا خلاق شود. نباید او را محدود کنید.» انیمیشن‌های بسیاری مانند انیمیشن غارنشین‌ها حاوی این مدل پیام‌ها هستند.

زمینه های موثر در به کارگیری اجبار

1. شرایط رشدی :

توجه به این نکته که بچه‌ها در چه دوره‌ی رشدی هستند می تواند کمک کند که با توجه به آن درصد و اندازه اجبار را تعیین کنیم.

حس دینی مانند سایر نیازها و فرایندهای روانی، طی مراحلی خاص در انسان شکل می‌گیرد. این مراحل به سن انسان نیز بستگی دارد. انطباق تکالیف دینی با توان ذهنی و روحی کودکان و نوجوانان به والدین کمک می‌کند که بتوانند رشد دینی آن‌ها را پایدار و بالنده به‌پیش ببرند.

کودکان در ابتدا طبیعتی دین پذیر دارند. اگر راه‌های پرورش این استعداد، با ‌آسیب همراه باشد، حس دین پذیری به احساس دین‌گریزی تبدیل می‌شود. یافته‌های پژوهشی در مورد تربیت دینی نشان داده است که سخت‌گیری بیش‌ازحد و سهل گیری بیش‌ازاندازه در فرایند تربیت دینی، به نتیجه‌ای نامطلوب می‌انجامد.

خانواده‌هایی که به‌ دور از نیازهای واقعی و ظرفیت‌های روان‌شناختی کودکان، اقدام به تحمیل آداب دینی به فرزندان می‌کنند، درواقع از تربیت دینی فاصله می‌گیرند.
منظور این است که کودک، نوجوان یا جوان مسلمان به گونه ای آموزش ببیند و تربیت شود که شخصیت او با اهداف دینی مطرح شده در قرآن شریف و روایات، هم خوانی داشته باشد و نهایتاً آن گونه باشد که بتوان او را مسلمان به معنای واقعی کلمه دانست.
در مورد تربیت دینی در هفت سال اول گرایش ها هستند که اهمیّت دارند.
در این بازه‌ی سنی ایجاد گرایش مثبت نسبت به هر چیزی مانند علاقه به خوراکی‌های مفید، مفاهیم دینی نسبت به رفتارسازی در این زمینه‌ها اولویت دارد. چنانچه در آیه لا اکراه فی الدین بررسی کردیم نمی‌توانیم به زور گرایش ایجادکنیم.
اما در هفت سال دوم رفتارسازی است که اولویت دارد.
این نوع تفکر که بچه من خودش باید به این برسد که چرا حجاب داشته باشد، چرا نماز بخواند بیهوده است. بچه‌ها نمی توانند در این سن پاسخ این سؤال‌ها برسند یا اینکه حتی نماز را دوست داشته باشد.
در کارگاه تربیت دینی به صورت کامل‌تری به این موضوع پرداخته شده که می‌توانید آن را از سایت خریداری کنید.

2. اجبار محیطی:

یکی ازبسترهایی که تربیت در آن شکل می گیرد، جامعه است. شرایط و اوضاع احوال جامعه در روند تربیت مؤثر است. بنابراین زمینه‌ی موثر دیگر در مبحث اجبار بحث محیطی است که در آن حضور داریم. قدرت زور و اجبار آن بسیار زیاد است در عین حال می‌تواند خیلی راحت، نرم عمل کند.

3. تفریح:

فضای تفریح، فضایی است که قدرت بسیار زیادی دارد. امروز هم ما با تفریح‌های زیادی در چالش هستیم. از جمله تفریح‌های رایانه‌ای. و در مقابل تفریح سالم در فضای عمومی و پارک و گردش که خود بسترهای مهمی در اجبار سالم هستند را داریم. ما باید برای فضای تفریح بچه ها تدبیر داشته باشیم. هرچند که اجبار ذاتا ناخوشایند است، با تفریح می توان یک مدل اجبار دوست داشتنی ایجاد کرد.

اصول و روش اجبار خوب

1. اعتماد به خدا:

رکن اصلی در دینداری و انتقال آن اعتماد به خداوند است. خیلی مواقع دچار افراط در اجبار می‌شویم چون تصور می‌کنیم، خداوند کارش را بلد نیست. گاهی ما از نماز نخواندن بچه‌ها به این دلیل ناراحت می‌شویم که حرف ما را گوش نکرده‌است، نه این که اگر فرد نماز نخواند حرف خدا را گوش نکرده‌است. شما باید توجه کنید که شما به عنوان والدین مانند پیامبر تنها تذکردهنده هستید. خداوند به پیامبر در قرآن تذکر می‌دهد ” سَبِّحِ اسمَ رَبَّکَ الاَعلَی، الَّذِی خَلَقَ فَسَوِّی” خداوند بلند مرتبه است و برای مخلوقش به عنوان یک رب برنامه دارد. بستر آماده دارد. اما گاهی ما فکر می‌کنیم این من هستم که یک بستر را آماده کردم.

2. اعتماد به کودک:

رکن بعدی اعتماد به خود کودک است من زمانی می‌توانم به او مسئولیت بدهم که بتوانم به او اعتماد کنم. اگر من دائم تذکر بدهم دائم او را پایش کنم، این من هستم که به او یاد داده‌ام، من مسئول زندگی تو هستم. حسی که منتقل می‌کنیم هم همین است و آن این است که پدر یا مادر من هنوز به من اعتماد ندارند و من نسبت به این کار مسئول نیستم، والدین مسئول هستند.

3. دادن قدرت انتخاب و تصمیم:

عامل بعدی این است که بچه‌ها را در تصمیم‌گیری‌ها و فکرها شریک کنیم. ما نباید به عنوان والدین آرزوها و علایق خودمان را به آنها تحمیل کنیم. گاهی من هستم که درس خواندن را دوست دارم، من کلاس قرآن و تدبر را دوست دارم. گاهی بچه‌ها به اجبار والدین وارد فضایی می‌شوند که بسیار آسیب‌زننده است. گاهی والدین استعدادی را در کودک خود می‌بینند و دائم اصرار می‌کنند که در همان فضا جلو برود.

اصول و روش اجبار خوب(معیارهاى لازم در به کارگیری اجبار)

• رعایت طاقت و توان جسمى کودک و نوجوان

این معیار، گذشته از آن که از کریمه ‏ى شریفه‏ ى «لاَ یُکَلِّفُ اللّه‏ُ نَفْسا إِلاَّ وُسْعَهَا» (بقره، 286) استفاده مى‏شود، در روایاتى داریم که امام صادق علیه‏السلام مى‏ فرماید «انّا نأمرصبیاننا بالصیام… بما اطاقوا؛ ما به میزان طاقت و توان فرزندانمان آنها را به روزه داشتن ملزم مى ‏کنیم»
و در روایتى که از امام على علیه‏السلام نیز تصریح شده است که الزام ما به روزه داشتن کودکانمان متناسب با میزان توان و طاقت بدنى آنهاست؛ لذا اگر گرسنگى یا تشنگى شدید به آنها روى آورد، اجازه‏ ى افطار کردن را به آنها مى ‏دهیم. این همه، حکایت از حاکمیت معیار «رعایت توان و طاقت متربى» در به کارگیری اجبار دارد. بدیهى است افراط در اجبار به گونه ‏اى که نوجوان را در معرض ضعف شدید بدنى قرار دهد و یا موجب اختلالات جسمى یا روانى او گردد، به هیچ ‏وجه مورد رضایت شارع مقدس نیست؛ هم‏چنان که سهل‏ انگارى و ترک هر گونه اجباری، به بهانه‏ ى این که توان نوجوان بسیار اندک است و نباید تا رسیدن به سن تکلیف، تلاشی در انجام اعمال دینى داشته باشد، مورد پذیرش نیست.

• رعایت نشاط و رغبت‏ هاى روحى و روانى نوجوان

به همان میزان که رعایت طاقت جسمى نوجوان ضرورت دارد، رعایت نشاط روحى و فراهم آوردن زمینه‏ هاى رغبت و تمایل نوجوان به امور دینى هم ضرورت دارد. امام على علیه‏ السلام مى‏فرماید:
«ان للقلوب شهوة و اقبالاً و ادباراً فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها فان القلب اذا اکره عمى؛ همانا دل‏ها را روى آوردن و پشت کردنى است، پس دل‏ها را آن‏گاه به کار وادارید که تمایل و روى‏آوردنى دارند؛ چون اگر دل را به اجبار به کاری وادارى کور مى‏گردد» (نهج‏البلاغه، کلمات قصار، 193 )

امام باقر علیه‏السلام نیز از پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله نقل مى‏ کند که حضرت فرمودند: «انَّ هذا الدین متین فاوغلوا فیه برفق و لا تکرهوا عبادة الله الى عباد الله فتکونوا کالراکب المنبت الذى لاسفراً قطع و لا ظهراً أبقى؛ همانا این دین استوار است، پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خداوند را بر بندگان تحمیل نکنید که در آن صورت به سواردرمانده‏اى مى‏مانید که نه سفرى را پیموده و نه مرکبى (با نشاط) به جا گذاشته است» (کلینى، ج 2، ص137)

رعایت این معیار، از دو جهت لازم است: اول این که اساساً دین اسلام دین یسر و آسان است (علامه حلى، 1414، ج2، ص355) و قفل ایمان رفق و مداراست (حر عاملى، ج 15، ص 269، روایت 20479).
دوم این‏که اساساً انسان به امورى که رغبت نداشته باشد، پاسخ دائمی و مثبت نمى‏ دهد. با توجه به سیره ‏ى معصومین علیهم‏السلام نیز این مفهوم فهمیده‌ می شود؛ مثلاً، در سیره‏ ى پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله آمده است که پیامبر هر گاه با اصحاب خود درباره ‏ى اوضاع قیامت و وضعیت انسان در آن روز آخر سخن مى‏ گفت، با دیدن خستگى در چهره‌ی آنان، سخن خود را قطع مى ‏کرد و از امور دنیایى با آنها سخن مى‏ گفت تا نشاطى در ایشان ایجاد شود و اقبالى به سخن و گفتار او به وجود بیاید (الصالحى، ج9، ص 383).
شاید بتوان سیره‏ ى امام سجاد علیه‏السلام را که نوجوانانِ خود را به جمع فریضه ‏ى مغرب و عشا وامى ‏داشت و این کار را بهتر از آن مى ‏دانست که به خواب روند و براى نماز عشا به زحمت بیدارشان کند، در همین راستا تبیین کرد؛ زیرا بیدارکردن نوجوان، آن هم پس از فعالیت در طول روز، سخت است.

• توجه بیشتر به واجبات و پرهیز از الزام به مستحبات

امام على علیه‏ السلام مى‏ فرماید:
«اصل الامور فى الدین ان یعتمد على الصلوات و یجتنب الکبائر و الزم ذلک ما لا غنى عنه طرفة عین و ان حرمته هلک فان جاوزته الى الفقه و العبادة فهو حظ؛ ریشه‏ى کارها در دین، تکیه کردن به نمازها و دورى نمودن از گناهان کبیره است. از این امور لحظه‏اى بى‏نیاز نیستى؛ پس، از آنها غفلت مکن که محرومیت از آنها مایه‏ى هلاکت است و اگر پیش‏تر رفتى و به فقه (دین فهمى) و عبادت پرداختى، کمال بخت و بهره‏مندى توست» (محمدى رى شهرى ، ج 4، ص 1798، ح 6202)

• متهم کردن:

آنجایی که ما سریع بچه‌ها را متهم می‌کنیم: «تو خیلی بی‌خیالی»
یعنی کودک یک کاستی در یک رفتار دینی دارد که تازه آن هم هنوز به سن تکلیف نرسیده یا تازه رسیده است و آن هم در این سن تحملش سخت است. و والدین به جای همراهی مدام برچسب می‌زنند.

• سرزنش‌کردن

«چرا تو نماز نمیخونی»، «چرا با دوستت این رفتار را کردی؟». فضای بازخواست دائم در جریان است.

• امر ونهی مداوم :

یا دائم امر و نهی میکنیم. «نمازتو بخون»، «نماز قضا شد»، «این کارو بکن، آن کار را نکن».

والدین خودشان این قضاوت را ندارند و تصور می‌کنند که اصلاً چیزی به بچه‌ها نمی‌گویند، اما وقتی که دقت می‌کنند می بینند که در طول روز چقدر امر و نهی به بچه‌ها می‌کنند.

• پیش‌گویی‌های دلسردکننده:

عامل بعدی پیش‌گویی‌های دلسردکننده است. مخصوص نسل ما مدام با اصطلاحاتی روبه‌رو بود، که سرکوب و دلسرد می‌کرد. معلمانی که دائم می‌گفتند: «شماها چیزی نمی‌شوید. ما که این بودیم از شهدا جا ماندیم، شما که دیگر هیچ»

• تهدید:

در روایات مى ‏خوانیم که در مخاطب خود نفرت از دین ایجاد نکنید (کنزالعمال، ج3، ص37، ح5360) و مردم را به نرمى و ملاطفت به دین خدا دعوت کنید (کلینى، ج 2، ص 86) و…
ایمانوئل کانت نیز در تشریح الزام مورد نظر خود مى‏گفت: «با آن که تربیت باید با الزام همراه باشد، هیچ گاه نباید وحشیانه صورت گیرد» (نقیب زاده، همان، ص 137). رفتار خشن و اجبار وحشیانه مى‏ تواند ارتباط عاطفى بین مربى و متربى و پدر و فرزند را که پیش‏ شرط و زمینه ‏ى اصلى کار تربیتى است از بین ببرد.

خداوند متعال به پیامبر گرامى خویش حضرت محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله مى‏ فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللّه‏ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ پس به سبب رحمت خداست که تو با آنها چنین نرم هستى، اگر تند خو و سخت دل مى‏بودى از گرد تو پراکنده مى‏شدند» (آل عمران 151). بدیهى است آنچه مى ‏تواند دشوارى تکلیف و سختى الزام را تا حدى کم کند و راه را براى عمل به آن هموار نماید.

• ندادن حق انتخاب

عامل بعدی این گونه است که به آنها پیشنهاد بدهیم به طور مثال «قبل از نماز، ناهار میخوری یا بعد از آن».« اول افطار می‌کنیم بعد نماز می‌خوانیم یا برعکس.» کاری کنیم که خود بچه‌ها به تدبیر بیافتند و یک مدلی را برای خودشان انتخاب کنند که خودشان به آن پایبند باشند.

 

نتیجه‌گیری:

در نتیجه در مرحله‌ی اول باید اجبار و عدم رضایت همراه آن را بپذیریم. در مرحله‌ی بعد برای انتقال ارزش‌ها صبر و پایداری با همدلی را به عنوان راهبرد اصلی در نظر بگیریم. و این را همیشه به خودمان یادآوری کنیم ما به عنوان والدین یا مربی تنها نقش تذکردهنده را به عهده داریم. و برای اینکه تذکر دهنده‌ی مقتدر و مهربان باشیم، باید از بسترها و روش‌هایی که سختی و تیزی اجبار را کم می‌کند، استفاده کنیم.

 

شما می‌توانید در همین راستا کارگاه حد و مرز اجبار در دین را از سایت خریداری کنید.

نویسنده: مهدیه ولیخانی