پرورش حیا و عفاف در 7 سال اول زندگی؛ چرا و چگونه؟
دنیای مادر و دختری پر است از فانتزیهای صورتی و گلگلی.
نویسنده: اکرم نجفی
احتمالاً شما هم از روزی که خبردار شدید یک قلب دخترانه در وجودتان میتپد، با چشمهای ستارهای به دنیای صورتیها وارد شدید و در ذهنتان از گل سر و تلهای رنگارنگ گرفته تا جورابهای لب تور و پتوی خالخالی و لباسهای گلگلی برایش قطار کردید.
چند سال اول به همین منوال میگذرد، تا اینکه کمکم دختر فانتزی قصههای ما تصمیم میگیرد به دنیای بزرگترها سرک بکشد و شبیه مادرش بشود. حال اگر شما مادری هستید که حجاب را با علاقه و شناخت انتخاب کرده، احتمالاً دختری خواهید داشت که دلش میخواهد شبیه شما بشود، یک خانم محجبهی باوقار!
همین که فرزند شما از دنیای نوزادی فاصله بگیرد، کمکم وارد دنیای کودکی و ارتباط گرفتن با اطراف میشود. مهمترین وسیلهی او برای ارتباط تقلید است. کودک با تقلید کارهای بزرگترها سعی میکند شبیه آنها بشود. پس تعجب نکنید اگر حوالی ۳ سالگی از شما بخواهد که روسری و چادر برایش تهیه کنید، زیرا او دوست دارد شبیه شما یا کسی که خیلی دوستش دارد بشود، مثلا مادربزرگ یا خاله و عمه!
هفت سال اول زندگی کودکان یک بستر بِکر و دست نخورده برای روییدن محصولاتیست که در باقی عمر قرار است دِرو کند. پس احتیاط کنید و با دقت و حوصله بسترهای مناسب برای رشد معنوی و قانون پذیری او (از جمله حجاب) در هفت سال دوم را فراهم کنید.
قبل از اینکه تصمیم بگیرید دخترک را به سمت حجاب سوق بدهید بهتر است نکات زیر را باهم مرور کنیم تا حجاب او با عفاف همراه شود و در ذهن و روحش بنشیند.
از کجا شروع کنیم؟
به نظر بنده بهترین نقطهی شروع اینجاست، درست مقابل این سوال: چرا باید حجاب کنیم؟ قبل از هر چیز چند لحظه یا چند ساعت و یا چند روز به این سوال فکر کنید و جواب قانع کننده ای برای خودتان پیدا کنید. خودتان را برای روزی که دخترک این سوال را از شما بپرسد آماده کنید.
برای بهتر مطرح شدن موضوع مثالی را مطرح میکنم: پدر یک خانوادهی مذهبی دختر را به خاطر حجاب کم سرزنش میکند و میگوید با این وضع پوشش تو، آبروی من در محل میرود. دختر با خودش فکر میکند این چه آبرویی است که با یک تکه پارچه به باد میرود. حالا دیگر نه حجاب برای او ارزش دارد و نه آبرویی که اینقدر سطحی و بیاساس است.
حجاب نشئت گرفته از درون انسان است. تا درون صیقل پیدا نکند حجاب جلوهای نخواهد داشت. پس باید قبل از هر چیز درون خود را با عبودیت آراسته کنید تا ظاهر و باطنتان همگن و دلچسب باشد و بتوانید یک الگوی درست برای فرزندتان باشید. باید آنقدر آماده و آگاه باشید که دلیل حجاب را برای او ، چیزی فراتر از آبروی خانوادگی و وجههی اجتماعی تعریف کنید!
از کِی شروع کنیم؟
بهترین زمان برای کاشتن بذر محبت و جاذبه نسبت به هر مقولهای و بالاخص پوشش، ۷ سال اول است. شما باید گرایشهای کودک خود نسبت به حجاب را مدیریت کنید. در ۷ سال اول کودک مثل یک موم انعطاف پذیر است، خود انگیختگی بالایی دارد و بسیار تجربه پذیر است. این دوران_به طور اخص از ۴ تا ۷ سالگی_زمان طلایی برای ایجاد این کشش و علاقه است. چرا که دخترها از این سن، خیلی علاقه دارند شبیه مادرشان بشوند و اگر شما مادری هستید که به حجاب علاقه دارید، به احتمال زیاد دختر شما به خاطر علاقهای که به شما دارد، دوست دارد شبیهتان بشود.
از طرفی دیگر میتوان گفت برای شروع هیچ نقطهی دقیقی وجود ندارد. شما خیلی قبلتر، حتی قبل از به دنیا آمدن دخترک، بدون آنکه بدانید، در مورد نوع پوشش و عفاف او برنامه ریختهاید. میپرسید چطور؟ با انتخاب هایتان!
مادری که به جای خریدن پارچه با طرح السا و آنا، یک طرح زیبا و سادهی دخترانه را انتخاب کرده، یعنی خیلی هوشمندانه زمینه را برای رشد جنینی که قرار است یک خانم عفیف بشود آماده کرده است.
انتخاب طرح روی لباس و وسایل کودک باید آگاهانه باشد. اگر شما تمایلی به نوع پوشش فلان شخصیت کارتونی ندارید بهتر است سراغ خرید این اقلام نروید و نمونههای زیبای دیگری را جایگزین کنید. البته این تا زمانی است که کودک شما نسبت به این طرحها علاقهای نشان ندهد.
در صورتی که کودک برای داشتن اسباب بازی یا هر کالایی با طرحهای خلاف نظر شما اصرار داشت، مخالفت زیاد نداشته باشید و گاهی به او اجازه بدهید این تجربه را داشته باشد؛ اما شما میتوانید رفته رفته نمونههای دیگری از همان کالا، مثلاً کیف یا لباس با طرحی زیبا و مناسب در اختیار او قرار دهید. این استمرار سبب میشود که در ناخودآگاه، کودک به سمت شخصیتهای فانتزی با الگوی غربی، گرایشی نداشته باشد و برای شبیه آنها شدن تمایلی نشان ندهد.
دقت داشته باشید که در سنین پایین به هیچ عنوان دربارهی علت این کار( ممانعت از خرید کالاهایی با طراحی غربی) به صورت مستقیم و شفاف صحبت نکنید. چرا که این امر خود سبب کنجکاوی بیشتر خواهد شد. شما میتوانید در جواب کودکی که میپرسد: “مامان، چرا عروسک باربی نمیخری؟” بگویید:” چون یک عروسک با جنس بهتر سراغ دارم که خیلی مقاوم است و دیر خراب میشود!” و یا هر دلیل دیگری که او را مجاب کند؛ اما هیچ وقت در سنین پایین در مورد اینکه این عروسک پوشش درستی ندارد صحبت نکنید، چرا که با این جواب، سوالهای زیادی در ذهن او مطرح خواهد شد که جوابی برایشان پیدا نخواهید کرد.
چگونه شروع کنیم؟
بیایید باهم روشهای قرار گرفتن کودک در مسیر عفاف و حجاب را مرور کنیم:
1. به خدا توکل کنید
اول از همه به خدا توکل کنید. همیشه و در همه حال با خودتان بگویید، خدایا! من دوست دارم فرزندی که در دستم امانت گذاشته ای در مسیر تو قدم بردارد، کمکم کن تا بهترین و کوتاهترین مسیر را برای این مقصود پیدا کنم.
نتیجهی این توکل و توسل میشود اینکه وقتی در آینده کوتاهی فرزندتان در زمینهی اجرای احکام الهی و بالاخص پوشش و عفاف را ببینید، به جای نگرانی برای حفظ آبرو، از خدا کمک بخواهید.
دقت کنید، هیچوقت نباید توقع داشته باشیم فرزندمان به خاطر ما حکم خدا را انجام بدهد و سرپیچی او از این کار را نباید نتیجه نافرمانی از قوانین خودمان بدانیم. [برای شفافتر شدن این موضوع میتوانید به کارگاه تربیت دینی مراجعه کنید….].
2. هدیه و سوغاتی دوست داشتنی
هدیه دادن همیشه جذاب است. معمولاً بچهها نسبت به چیزی که هدیه میگیرند هیجان بیشتری دارند. شما میتوانید به مناسبتهای مختلف وسایل مربوط به حجاب از چادر و روسری و گیره گرفته تا جوراب شلواری را با یک هدیهی جذاب دیگر همراه کنید و به او تقدیم نمایید.
مثلاً روسری با چند عدد شکلات مورد علاقه دخترک. یا یک پارچه چادری زیبا که با هم کارهای دوخت و دوز آن را انجام بدهید و از اضافات آن برای عروسک محبوبش هم چیزی بدوزید.
سوغاتی که به خصوص از شهرهای زیارتی میگیرید میتواند یک کالای کاربردی در زمینه رشد معنوی کودک باشد. معمولا این سفرها خاطرات خوشی در ذهن بچهها به جا میگذارد و هر بار دیدن سوغاتی، خاطرات سفر را برای او یادآور میشود و با احساسی مثبت با آن شیء (که میتواند یک پوشش کودکانه باشد) ارتباط میگیرد.
3. بازی کنید
کمتر گرهای در کودکی وجود دارد که با بازی حل نشود. شما با بازی کردن وارد دنیای کودکان میشوید. وقتی توسط کودکتان مجوز ورود برای شما صادر شود یعنی با شما در یک نقطهی صلح ایستاده و احتمالاً برای پذیریش خواستهی شما آمادهاست.
پس بازی را دستمایهای قرار دهید تا ضمن داشتن یک خلوت والد-فرزندی، اعتماد کودکتان را نیز جلب و او را شیفتهی خود کنید.
بسترهای رشد کدامند؟
اگر در رفتار کودکان دقت کرده باشید، حتما متوجه شدهاید بعد از هر تعاملی که با دوستان و آشنایان و اقوام دارند، رفتارشان نیز تحت تاثیر قرار میگیرد و تا مدتی دغدغهی فضای جدید را پیدا میکنند. اگر مراودات مداومت داشته باشد و والدین نیز همجهت با فضا باشند، این رفتارها تا حدودی در وجودشان نهادینه میشوند.
بنابر این مهم است که شما چه جمعهایی را برای حضور خودتان و خانوادهتان انتخاب میکنید و این فضا چقدر با اعتقادات شما همراستا یا در تناقض است.
در زیر چند نمونه از بسترهایی که سبب رشد حیا و عفاف در دخترکان میشود را بررسی میکنیم:
1. مسجد
مساجد یکی از مهمترین پایگاهها برای دور هم جمع شدن خانوادههای مذهبی میباشد. افرادی که در مسجد جمع میشوند معمولاً با یک نیّت الهی در این مکان حاضر میشوند. بنابراین فضا به شدت مناسب رشد است.
اگر اهل مسجد باشیم و کودکان را نیز با خود همراه کنیم، برکات این حضور نه تنها در حجاب و عفاف بلکه در تمام وجوه شخصیتشان جلوه پیدا خواهد کرد.
2. هیئت و مجالس مذهبی
هیئات و مجالسی که در آنها ذکر و یاد ائمه تکرار میشود یکی از بهترین و ملکوتیترین بسترهای رشد معنوی و شخصیتی کودکان است.
روح حاکم بر هیئت و نوع پوشش خانمها و بازی با همسالان در این مجالس، حسی خوشایند و همسو با فطرت کودک ایجاد میکند. همین امر سبب میشود _به گفتهی مادران_ معمولاً دختران کوچک برای رفتن به هیئت به طور خودجوش از والدین طلب روسری و چادر میکنند و در برابر لباس پوشیده و حجاب مقاومتی ندارند.
3. مهدکودک، مدرسه و مراکز آموزشی
شما برای حضور اجتماعی کودکان ناچار هستید انتخابهایی داشته باشید. در حد توانتان سعی کنید فرزندتان را در مدرسه یا مهدکودکی ثبتنام کنید که با نظام فکری شما هماهنگی داشته باشد.
حتی اگر شما به چنین مدرسه یا مرکز آموزشی دسترسی ندارید باز هم سعی کنید به مجموعههای خنثی روی بیاورید و از قرار دادن کودک در فضاهایی که به طور کامل از مسئلهی عفاف و گرایشات اسلامی فاصله دارد اجتناب نمایید.
4. دورهمیها
مهمانی و دورهمی یک از جذابترین بخشهای زندگی برای کودکان است. به خصوص اگر در آن جمع همبازی هم داشته باشند.
اگر دوستان و اقوامخوبی دارید که میدانید حضور در جمعشان باعث تاثیر مثبت روی فرزندتان میشود، از پیشنهاد دورهمی غافل نشوید و سعی کنید ارتباط مداوم و مفیدی با ایشان داشته باشید.
بودن در فضای دوستانه ای که همراستا با ایدئولوژی فکری شماست و دیدن خانمهایی که پوششی شبیه شما دارند، میتواند به عنوان یک تسهیلگرعمل کند و به تربیت شما ضریب مثبت بدهد.
از حیا تا حجاب
حیا لازمهی حجاب است و اگر حجاب در بستر حیا شکل نگیرد یا یک هیجان زودگذر است و یا یک اجبار دوست نداشتنی و بدون بصیرت. بنابر این خیلی مهم است که از ابتدای تولد زمینههای پرورش حیا در کودک را فراهم کنید.
اگر بخواهیم تعریفی کوتاه از حیا داشته باشیم باید بگوییم: یک نیروی بازدارندهی درونی در برابر زشتی که سبب انزجار از منکر میشود و فرد را به سمت معروف امر میکند.
در زیر چند نمونه از مواردی که میتواند زمینههای رشد حیا و در نتیجه میل به حجاب را فراهم کند، عنوان شده است:
1. آیینهای به نام مادر
مادر بالاترین و قشنگترین جایگاه را در قلب کودک دارد. اغراق نیست اگر بگوییم کودک مادر را خدای خود میداند!
بنابراین نمیتواند الگویی بالاتر از مادر برای خود متصور شود. مگر اینکه مادر مهر و محبت کافی نسبت به فرزند خود بروز ندهد و فاصلهای جبران ناپذیر بین خود و دلبندش ایجاد کند. از آنجا که این احتمال را بین مخاطبان این متن صفر میدانیم خیلی زود از کنار آن عبور میکنیم.
احتمالاً شما مادرِ دختری هستید که زیر هفت سال سن دارد و تمایل دارید در آینده کمترین چالش را نسبت به حجاب و عفاف او داشته باشید و به همین خاطر در حال مطالعهی این متن میباشید. باید این مطلب را به شما بگویم هرچه این روزها از حیا و عفاف در رفتار شما و از پوشش در ظاهر شما وجود دارد، تصویریست که کودک از بزرگسالی خود در ذهنش میسازد.
او دوست دارد تکرار مادرش باشد . پس هرچقدر شما در طول زندگی بیشتر و عمیقتر به پالایش خود بپردازید و ارتباط عمیقتری با خود و خدای خود برقرار کنید، باید امیدوار شوید که مسیر رشد هموارتری برای تربیت فرزندتان، پیش رو داشته باشید.
2. بابای قلب قلبی
پدرها حجم عظیمی از تاثیر را در دنیای کودکان دارند. درست است که کودک و به خصوص دختر سعی میکند در ظاهر شبیه مادر باشد و او را الگوی خود قرار میدهد، اما پدر و تاییدی که روی رفتار دختر بچه میگذارد بیاندازه اهمیت دارد. پدر با علاقه نشان دادن نسبت به ظاهر دخترش و با تعریف و تمجید از او (چه در نوع پوششی که در خانه دارد و چه حجاب بیرون از خانه) میتواند بخش قابل توجهی از نیاز کودک نسبت به تایید و دیده شدن را برآورده کند.
وقتی پدر به خاطر یک لباس سادهی خانگی هم به دختر واکنش نشان میدهد و به او میگوید که چقدر زیبا شده، در واقع نیاز او به تایید و تبرّج را تامین میکند. این توجه باعث رشد عزّتنفس دخترک میشود و در نوجوانی و جوانی بیشتر نسبت به حریمشخصی خود واقف میگردد.
در مورد حجاب هم پدر میتواند با توصیفاتی به دور از اغراق، کودک را تایید کند و مُهر علاقهاش نسبت به او را بر قلبش بکوبد. توصیفاتی مثل چقدر زیبا شدی و این چادر تو را شبیه مادر کرده و … .
دقت کنید از توصیفات غیر واقعی مثل با چادر از همه زیباتری. وقتی حجاب نداری زیبا نیستی و….. پرهیز کنید، زیرا این نوع نگاه غیرواقعی در آینده تناقضاتی برای او به همراه خواهد داشت که گاهی خسارت زیادی بر باورهای او وارد خواهد کرد.
3. ورود آقایان ممنوع!
حضور در جمعهای زنانه و دوری از اختلاط غیر ضروری با آقایان خیلی اهمیت دارد. بهتر است کم کم و از حدود ۳ الی ۴ سالگی بیشتر در جمعهای زنانه و دخترانه حضور داشته باشید و در حد ممکن حضور دختران در فضاهای مردانه و به عکس حضور پسران در فضای زنانه را مدیریت کنید. این کار سبب تقویت روحیات زنانه و پرورش حیا در آن ها میشود. سعی کنید در جمعهای زنانه و دخترانه شادیهای حلال و سرگرمیهای کافی داشته باشید تا او را نسبت به دنیای دخترانه مجذوب نمایید.
4. غولی به نام رسانه
دنیای بی در و پیکر مجازی پر است از تصاویر و جاذبههای رنگارنگ برای کودکان. از انیمیشنهای پر از رقص و آواز گرفته تا بازیهای کامپیوتری که کودک را تشویق میکند صورت یک خانم را آرایش کند و ناخنهایش را لاک بزند و ….
هر کدام از این تصاویر میتواند جاذبهای باشد برای کودک که البته این جذب شدن کاملاً طبیعی است و در راستای حس زیبایی دوستی او میباشد.
اما این شما هستید که باید به صورت کاملاً نامحسوس، مانع از قرار گرفتن کودک در معرض این تصاویر و فیلمها بشوید. به همان میزان که شما اهمیت میدهید کودکتان هر روز خوراکی مضر نخورد، باید دقت کنید تا این دادههای مسموم نیز به روح او نرسد. پس بهترین گزینه جایگزینی است.
اگر فرزند شما به طور ناخواسته در مهمانی یا جمعی جذب این فضای مسموم شد، از ترفند تغافل استفاده کنید. چرا که حساسیت نشان دادن شما بسیار تاثیر مخربتری نسبت به دیدن گذرای آن تصاویر خواهد داشت و بیشتر حس کنجکاوی را در او بیدار خواهد کرد.
از طرفی شما نیز به عنوان بزرگتر، بهتر است فیلمها و سریالهای (حتی ایرانی) که در آنها ارزشهای ایرانی_اسلامی رعایت نمیشود را یا نبینید و یا در غیاب کودکان تماشا کنید.
5. قاب عکس شخصی
لطفا در انتشار عکس و فیلم فرزندانتان خیلی وسواس داشته باشید. اگر میخواهید عکسی از دخترک به عنوان پروفایل و یا پست منتشر کنید حتماً از او اجازه بگیرید. او باید برای دیده شدن رضایت بدهد و بداند برای هر کس حریمی وجود دارد. از انتشار عکس بدون پوشش یا پوشش کم حتی از دخترک نابالغ جلوگیری کنید. انتشار زیاده از حد عکس و فیلم شخصی، نه تنها حریم خصوصی شما و فرزندانتان را جابجا میکند، بلکه نسبت به تعداد بازدیدکنندهها و میزان انتشار، هیچ مدیریتی در اختیار شما نمیگذارد.
شما میتوانید به عنوان تشویق ، عکسهایی با پوشش مناسب از دخترتان در خانه قاب کنید و جای خوبی قرار دهید تا حس دیده شدن او ارضا شود. حتی میتوانید هر چند وقت یکبار مقابل عکس او بایستید و زیباییهای او را اعم از چهره و پوشش و…. توصیف کنید. این توصیفات باعث ارزش گذاری بر شخصیت دختر و بالارفتن عزت نفس او میشود.
پوشش کودکانه چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
بیایید با هم بررسی کنیم که یک کودک علاوه بر حدود مختصری که در پوشش باید رعایت کند، برای جذب بیشتر نسبت به حجاب و عفاف به چه مواردی نیاز دارد:
حجاب اکلیلی
انسان ذاتاً به زیبایی تمایل دارد. این تمایل در بین زنان، به ویژه دختر بچهها بیشتر از بقیهی اقشار جامعه مشهود است. بنابراین سعی کنید با تهیه روسریها و پیراهنهای با طرحهای جذاب، چادرهای گلدار و… این حس دخترک را ارضاء کنید.
حجاب را در کودک منحصر به چادر نکنید. برای او پوشاکی تهیه کنید که به سلیقهی او نزدیک باشد و در عین پوشیدگی، دخترک با آن ارتباط برقرار کند و با پوشیدن یا سرکردن آن حس زیبایی داشته باشد.
در چند سال اخیر تلاشهای خوبی در جهت تولید کالای حجاب برای کودکان صورت گرفته که با یک جستجوی ساده در فضای مجازی میتوانید انواع و اقسام آن را با مشورت دخترک تهیه کنید.
خوب است این نکته را بدانید که تصویری که کودکان از زیبایی خود دارند با استانداردهای ما بزرگترها خیلی فاصله دارد. آنها ممکن است با داشتن یک روسری پروانهای به رویای کودکانهی خود پرتاب شوند و خود را سوار بر بال پروانه و بالای ابرها تصور کنند. پس سعی کنید زیبایی را با عینک دخترک هم بسنجید!
برای روشن شدن این موضوع میتوانید به مقالهی ” رویای کودک خوشتیپ” مراجعه نمایید.
حجاب آزاد
دقت کنید پیراهن، چادر، روسری و… هیچکدام نباید مانع آزادی حرکت کودک بشود. سعی کنید لباس راحت و آزاد، روسری هم قوارهی کودک و اگر به داشتن چادر علاقه نشان میدهد، چادر آستیندار برای او انتخاب کنید. این دقت نظر در انتخاب، باعث میشود کودک ضمن احساس راحتی که در لباس دارد، هیچ مانعی سر راه بازی کردن که بالاترین نیاز او در این دوران است نبیند.
حجاب کولردار
در فصل گرما خیلی در انتخاب پوشش کودکتان دقت کنید. معمولاً تحمل بچهها در مقابل گرما پایین است. بنابراین سعی کنید لباسهایی انتخاب کنید که در عین حال که به اندازهی کافی پوشیده هستند، بتوانند خنکای لازم را برای کودک تامین کنند.
منظور از پوشیده بودن برای کودک زیر هفت سال حد متعارف است. بهتر است از حدود ۳ سالگی در پوشش فرزند خود از آستین حلقهای، پای بدون شلوار، و لباسهای تور و چسبان و… فاصله بگیرید و برای جلوگیری از گرمازدگی از بلوزهای وال و نخی، شلوار گشاد و خنک یا دامن به همراه جوراب شلواری استفاده کنید.
اگر پوشش سر باعث گرما و کلافگی فرزند شما میشود میتوانید با او مدارا کنید و در این ایام اصراری به گذاشتن روسری نداشته باشید. اما برای اینکه به طور کامل از پوشش سر غافل نشود در فضاهای سربسته و خنک نظر او را در مورد پوشیدن روسری و چادر بپرسید و اگر رضایت داشت در اختیار او قرار دهید.
حجاب عطرآگین
روسری و چادر نماز و لباسهای پوشیده و زیبای فرزندتان را با رایحههای مناسب کودکان (مثل عطر میوه و گل طبیعی) خوشبو کنید.
بوی خوش، به طور مستقیم روی مغز تاثیر میگذارد و باعث سرزندگی و نشاط میشود. از طرفی حس نوستالوژیک عطر تا همیشه در ذهن کودک میماند و ثبت میشود.
به همان اندازه که برایتان مهم است یک لباس مجلسی سالم و تمیزو معطر بماند، برای روسری، لباس و مانتوی فرزندتان (و خودتان) نیز اهمیت قائل باشید.
حتماً دقت کنید این تکریم پوشاک حجاب باید در حضور فرزندتان باشد و با مشارکت او انجام شود، نه اینکه تکلیفی برای شما تلقی بشود. در این صورت اثرعکس خواهد داشت و توجه کودک از حجاب برداشته شده و آن را وظیفهی شما خواهد دانست.
چه کارهایی نکنیم؟
1. اجبار ممنوع
در سنین زیر هفت سال اجبار معنایی ندارد. شما تنها میتوانید از طریق تشویق یا پیشنهاد، کودک را به سمت حجاب سوق بدهید.
اگر کودک به پوشش علاقه نشان داد با او همراهی کنید و اگر نشان نداد تنها با در دسترس قرار دادن لباس مناسب، روسری، چادر و اقلام پوشش، زمینه را برای ایجاد رغبت نسبت به حجاب ایجاد کنید.
با خودتان عهد ببندید که (حتی علی رغم میل باطنی خودتان) هیچ وقت کودک زیر ۷ سال را به حجاب اجبار نکنید. این نکته را در نظر بگیرید که خدا برای کودک هیچ تکلیفی مشخص نکرده پس ما نمیتوانیم بالاتر از حکم خدا حکمی صادر کنیم.
2. حساسیت ممنوع:
حتماً بارها برایتان پیش آمده که داخل خانه روسری زیبای دخترتان را با یک گیرهی کودکانهی جذاب بستهاید و روی سرش کامل مرتب کردهاید. اما همین که سر برگرداندید دیدید که روسری روی سر کودکتان یک دور قمری زده و دیزاینتان کُن فَیکون شده. در این لحظه چه میکنید؟ بهترین راه سکوت و لبخند است. پس اگر خودش اجازه داد روسری را برایش مرتب کنید وگرنه سعی کنید با همین استایل کنار بیایید و توقعات را از یک دختر بچه خیلی کوچک پایین بیاورید. مهم این است که او به داشتن حجاب علاقه نشان داده است. حساسیت زیاد شما تنها باعث وسواس یا سرپیچی او خواهد شد.
3. تحقیر ممنوع
شاید شما از خودتان بپرسید چرا با وجود اینکه من حجاب دارم فرزندم به این موضوع علاقه نشان نمیدهد؟ شخصیت کودکان با هم متفاوت است. نمیتوانید کودکی را که در عالم کودکی غرق است و علاقهای به ورود به دنیای بزرگسالان ندارد مجبور به کاری که ذات بزرگانه دارد بکنید. شما فقط میتوانید زمینهها را برای او فراهم کنید اما اگر همراهی نکرد از راه تحقیر و سرکوب شخصیت او وارد نشوید. صبور باشید و به خدا توکل کنید و به او فرصت بدهید تا نسبت به پوششی که شما برای او در نظر گرفتهاید علاقه نشان بدهد.
4. سرزنش ممنوع
اگر کودک میدود و چادرش خاکی میشود، اگر روسری خیلی زود از سرش میافتد، اگر گرمش میشود و روپوش کوچکش را در میآورد و با لباس راحتی و خنک در مهمانی حاضر میشود، اگر و اگر و اگر… شما به هیچ عنوان اجازه ندارید از راه سرزنش وارد شوید و این کار او را محکوم کنید. فراموش نکنید که او فقط یک کودک است. بنابراین شما اجازه ندارید او را به خاطر پوششی که خوشایندتان نیست سرزنش کنید.
5. مانع نشوید
همانقدر که اجبار آسیب زننده است، مانع شدن هم میتواند باعث تخریب حجاب در نگاه کودک باشد.
تصور کنید به یک عروسی دعوتید و دخترک را به زیباترین شکلی که برایتان مقدور بوده آراستهاید. حالا کودک ۴ سالهی شما اصرار دارد که روسری یا چادر سر کند. چه میکنید؟
در این شرایط جملهی ” این رو سر نکن، به این لباس نمیاد” یا هرچیزی شبیه این جمله یک ترمز ناغافل در مسیر هدف شماست. چرا که این پیام به ذهن او میرسد که: ۱. حجاب فقط برای عزا و ناراحتیست. ۲. من با حجاب زیبا نمیشوم. ۳. در نتیجه حجاب آنقدرها هم جذاب نیست!
پس تحت هیچ شرایطی مانع حجاب کردن کودک خود نشوید. اما اگر مصلحت شما بر این است که او در بعضی موقعیتها نیازی به حجاب ندارد_مثل کوهنوردی یا هنگام بازی و … _ با بازی و پرت کردن حواس او این کار را انجام بدهید و روسری یا چادر را پیش خود نگه دارید تا به محض اینکه از شما طلب کرد به او تحویل بدهید.
افراط و تفریط
عدهای از والدین معتقدند کودک تا ۹ سال باید کاملاً آزاد باشد و نباید او را با فضای حجاب و پوشش درگیر کرد! برخی از خانوادهها نیز معتقدند کودک از ابتدای به ساکن باید پوشش داشته باشد و از کودک ۲ ساله که هنوز درست راه رفتن را نمیداند توقع دارند همیشه با چادر باشد!
باید بگویم که هر دو گروه سخت در اشتباهند. رها گذاشتن کودک و مختار گذاشتن او در امر دینداری و به خصوص حجاب نتیجهای جز دوری و غربت او نسبت به دین نخواهد داشت. از طرفی حجاب زودهنگام و سختگیرانه ممکن است سبب دافعه و عقدههایی بشود که در نوجوانی و جوانی سرباز کند و دیگر قابل جبران نباشد. بنابراین حد میانه را انتخاب کنید و با گامی آهسته، با دقت و حوصله دست او را بگیرید و با خود همراه کنید. مثل شناگری که قرار است آرام آرام شنا را به یک کارآموز نابلد آموزش دهد.
نتیجهگیری
مثل همهی مسائل تربیتی، مسئلهی حیا و حجاب نیز مقولهایست که نیاز به زمان دارد تا به قول معروف جا بیافتد و برای انسان ملکه شود. درست است که خداوند متعال شروع سن تکلیف را برای خانمها از ۹ سالگی قرار داده، اما به این معنی نیست که پیش از نه سالگی ما هیچ کاری نباید انجام بدهیم و منتظر روز موعود بنشینیم تا به دخترک امر کنیم روسری سر کند و حجاب داشته باشد.
برای اینکه در ۹ سالگی کمترین میزان چالش را داشته باشید و دختردلبندتان را نسبت به حجاب علاقهمند کنید، خیلی زودتر از اینها باید اقدام کنید. حتی شاید قبل از اینکه فرزند شما به دنیا بیاید!
پرورش حیا زمینهی اقبال به حجاب را فراهم میکند. شما به عنوان یک والد وظیفه دارید در ابتدای امر، خود عامل به معروف باشید و حجاب را با بصیرت و به صورتی دلنشین رعایت کنید.
همچنین باید بستر رشد معنوی فرزندتان را رعایت کنید. از حضور در مسجد و مراکز معنوی گرفته تا انتخاب مدارسی که به رشد این موضوع کمک کند. از رعایت حریم زن و مرد گرفته تا مدیریت فضای مجازی، بازیها، انیمیشنها و ….
حجاب نباید مانع آزادی حرکت کودک باشد، نباید به او حس نازیبا بودن بدهد و باعث طرد او از جمع همبازیهایش بشود. باید حجاب به گونهای انتخاب شود که حس زیبائی دوستی او ارضاء شود. همچنین او باید برای انتخاب زمان پوشیدن یا نپوشیدن چادر و روسری آزاد باشد و هیچ اجباری از سمت والد نباید صورت بگیرد.
شما به عنوان پدر و مادر میتوانید حجاب کودک را توصیف کنید اما هرگز توصیفات مبالغه آمیز و دور از واقع نداشته باشید. برای تکریم او افراد بیحجاب را تخریب نکنید و سعی نکنید حجاب را یک امر ماورائی و رویایی نشان دهید، بلکه خیلی عادی اما دوست داشتنی با پوشش برخورد کنید.
و کلام آخر اینکه این را بدانید که صاحب اصلی همهی ما خداست و اوست که تصمیم میگیرد تقدیر ما به چه صورت باشد. از خدا بخواهیم ما را در امر تربیت کودک یاری نماید و اگر نتیجه خوب و رضایتبخش بود از عُجب و اگر نتیجه خلاف تصور ما بود ما را از کفر بر حذر دارد. به امید روزی که دخترکان محجوب که زنان عفیف فردا هستند، در کنار مردان باغیرتی که توسط شما مادرها تربیت شدهاند، در حکومت مهدوی یاریگر مولایشان باشند.
نویسنده: اکرم نجفی
صفر تا صد از شیرگرفتن با خیال راحت!
میترسم آرتروز گردن بگیرم، بس که قشنگ شیر میخوری!
نویسنده: اکرم نجفی
این جمله را چند روز بعد از به دنیا آمدن فرزند اولم، در دفتر خاطراتم نوشتم.
تماشای شیرخوردن نوزاد تازه به دنیا آمدهام آنقدر جذاب بود که فارغ از همهی دردهای اولیهی شیردهی(که همهی مادران تجربه میکنند)، ساعتها مینشستم، شیرش میدادم، تماشایش میکردم و در سکوت خانه با صدای شیر خوردنش مسخ میشدم.
اکثر مادرها این حس را تجربه کردهاند اما همه اعتراف میکنند که، این عجز، نیاز و دهان کج کردن برای پیدا کردن شیر در ماههای اول تولد، اگر چه خیلی شیرین است اما رفتهرفته تبدیل میشود به تقاضاهای خارج از نوبت و خیلی وقتها کلافه کننده.
به طوری که در روزهای آخر شیردهی که احتمالا چیزی بین ۲۰ تا ۲۴ ماه است، مادر احساس میکند کویر لوتی شده، در حسرت باران!
در همین نقطه است که تصمیمی ظاهراً بی رحمانه اما باطناً مصلحتآمیز میگیرد و مثل ارشمیدس انگشت خود را بالا نگه میدارد و می گوید: یافتم، یافتم! باید از شیر بگیرمش.
اگر شما مادری هستید که در این نقطه از زندگی قرار گرفتهاید با ما همراه باشید تا مراحل از شیر گرفتن کودک را باهم بررسی کنیم.
از شیر گرفتن نوزاد با کمترین چالش
قصه شیرخوارگی همیشه بخش جذاب قصهها و افسانهها و حتی تاریخ بودهاست. از شیر خوردن فریدون توسط گاوی به نام “برمایه” بگیرید تا کاخ فرعون و ماجرای پذیرفتن مادر موسی بهعنوان دایه، توسط آسیه. از خرمایی که مریم خورد تا قوت بگیرد و بتواند به عیسای خود شیر بدهد تا محمدی که به مصلحت خدا تنها و تنها پستان دایهی پاک و نجیبی چون حلیمه را قبول کرد و به خواست خدا سال ها از آمنه دور شد.
وقتی به میزان اهمیت موضوع شیر خوردن و تعداد آیات و روایاتی که به این مسئله پرداخته شده فکر میکنم، غروری کمرنگ پشت مادریام قد علم میکند و بعد، کمی خشوع چاشنی اش می شود تا قدر بدانم این معجزهای را که خداوند در اختیارم گذاشته و من را برایش مبعوث کرده است؛ رسالت رزاقیت طفل صغیر! اما مثل همهی رسالتهای الهی، رسالت شیر خوردن هم یک نقطهی پایان دارد که باید طبق دستور خداوند انجام شود.
خدای حکیم در قرآن برای شیردهی اهمیت زیادی قائل شده و از مادران خواسته، اگر به سختی نمیافتند و توانش را دارند بین بیستویک الی بیستوچهار ماه، به نوزاد خود شیر بدهند. البته این عدد به صورت قطعی نیست و اگر مادر شرایط شیردهی نداشته باشد میتواند زودتر از این مدت کودک را از شیر بگیرد. برعکس، اگر کودک شما مقاومت شدید دارد و مدت شیردهی بیشتر از ۲ سال شد اصلاً دچار استرس نشوید و با آرامش کودک را برای این جدایی آماده کنید و مطمئن باشید این میزان از مصرف زیادی آسیبی به کودک شما وارد نمیکند.
از کجا شروع کنیم؟
از خودتان شروع کنید! مثل همه تحولات اساسی که از درون انسان شروع میشود فرآیند از شیر گرفتن هم باید از یک تصمیم قطعی شروع بشود.
مادر باید به دور از احساسات منفی، عذاب وجدان و ترحم زیادی تصمیم بگیرد که میخواهد این جدایی را برای کودکش رقم بزند یا خیر.
ممکن است دلایل پزشکی مثل بارداری مجدد، بیماری مادر، مصرف دارو، کم بودن یا کافی نبودن شیرمادر، باعث بشود شما مجبور بشوید زودتر از موعد مد نظرتان نوزاد را از شیر بگیرید. گاهی اوقات نیز ممکن است دلایل غیرپزشکی مثل بازگشت مادر به فعالیتهای اجتماعی، حرف اطرافیان و خسته شدن مادر علت این تصمیم باشد. شما به هر دلیلی بخواهید کودک را از شیر بگیرید باید مراحلی را طی کنید.
در گذشته روند از شیر گرفتن کودک کار چندان پیچیدهای نبود چراکه اغلب خانوادهها بهصورت جمعی زندگی میکردند و برای اینکه مادر و کودک بتوانند این روزها را راحت سپری کنند نیروهای کمکی بسیج میشدند و با تکنیکهای مختلف و خشونتآمیز و زهرآگین قائله را به پایان میرساندند.
اما برای کودک هوشمند امروز این روشها منسوخ شده و شما باید با مطالعه و آمادگی کافی وارد این مرحله شوید چرا که خطای شما میتواند منجر به طولانیتر شدن روند “از شیر گرفتن” و آسیبهای روحی و گاهی جسمی برای کودک بشود.
مشورت بگیرید
مشورت گرفتن از یک یا دو مادر باتجربه و صبور که شیوهی تربیتیشان را قبول دارید میتواند به شما آگاهی خوبی بدهد. هرچند خلق و خوی بچهها و مادرها با هم متفاوت است و نمیشود برای هیچ کدام نسخهی ثابتی نوشت. اما مشورت، افق دید شما را باز کرده و به شما کمک میکند بهترین راهکار را انتخاب کنید.
این را بدانید که با هرتعداد نفر که مشورت کنید، درنهایت این شما هستید که باید برای رابطه تان با کودک تصمیم بگیریم.
عدم همزمانی با تحولات دیگر
اگر در حال جابهجایی منزل هستید دست نگه دارید! اگر تصمیم دارید به سفری طولانی و سخت بروید دست نگه دارید! اگر مشغول گرفتن کودک از پوشک هستید دست نگه دارید! اگر حال روحی مساعدی ندارید و در مصیبت یا بحران به سر میبرید دست نگه دارید!
اگر شما در هر کدام از شرایط و موقعیتهای بالا از شیر گرفتن را شروع کنید به احتمال زیاد با چالش خیلی زیادی روبهرو میشوید و یا حتی ممکن است پروژه ختم به شکست بشود و شما مجبور بشوید راه طولانیتری را برای این منظور طی کنید.
کودکان کم طاقت هستند و برای آنها جدا شدن از شیر یک بحران خیلی بزرگ تلقی میشود و به تنهایی میتواند تا مدتی کودک را دچار تشویش کند. حالا شما تصور کنید این کودک بحرانزده با یک مسئله جدید همراه باشد که بخواهد موجب آزار او بشود. قطعاً این اتفاق آسیب زیادی به کودک وارد میکند که میتواند موجب اضطراب، خشم و بیتابی و بسیاری از اختلالات در کودک دلبند شما بشود.
حالا که شما بهعنوان یک مادر آمادگی کافی برای وارد شدن به روند از شیر گرفتن را دارید بیایید با هم برویم سراغ اصل مطلب : چگونه کودک را از شیر بگیرید!
روند تجدید تدریجی از شیر گرفتن
وقتی مادر، کودک را در آغوش میگیرد و به او شیر میدهد درواقع همزمان با شیر، حس امنیت و آرامش را نیز به او تزریق میکند. پس به کودکی که کمتر از دو سال در این دنیا زندگی کرده، حق بدهید نسبت به از دست دادن این لذت بیتاب بشود و مقاومت کند.
قبل از اینکه به سراغ اصل ماجرا برویم نظر شما را به یک مثال ملموس جلب می کنم:
برای همهی مادران شیرده پیش آمده که نوزاد را با شیردادن بخوابانند. در این شرایط مادر کنار نوزاد دراز میکشد و اجازه میدهد او تا زمانی که بیدار است شیر بخورد. وقتی که نوزاد در آستانهی خواب قرار میگیرد مکیدن شیر را متوقف میکند. اما اگر هنوز خواب او عمیق نشده باشد با کمترین حرکت شما دوباره پستان را به دهان میگرد و عمیقتر از قبل میک میزند.
در این زمان یک مادر باتجربه، اجازه میدهد نوزادش به خواب برود و آرام پستان را رها کند. در این لحظهی باشکوه مادر آرام از کنار نوزاد بلند میشود و فاتحانه اتاق را ترک میکند تا به کارهای عقب افتادهاش برسد.
از شیر گرفتن کودک هم به همین شکل است. شما باید آرام و با صبر اجازه بدهید فرزندتان از پستان جدا شود و در خوابِ فراموشیِ _شیرخوردن_ فرو برود. اگر برای اینکار عجله کنید، مثل لحظهای که نوزاد پستان را محکمتر از قبل به دهان میگیرد، مجبور میشوید زمان بیشتری را صرف کنید.
حالا سوالی که مطرح میشود این است: چگونه کودک را آماده کنیم؟
در ادامه به این پرسش بسیار مهم پاسخ میدهیم
8 راز طلایی برای از شیرگرفتن کودک:
1. بازی کنید، بازی کنید، بازی کنید!
بازی شغل اصلی بچههاست. فرزند شما حوالی دوسالگی درحال خروج تدریجی از فضای نوزادی و ورود به دنیای خردسالی است. بهترین جایگزین برای نیاز کودک به درآغوش گرفته شدن و مکیدن، سرگرم شدن و بازی است.
وقتی کودک را از چیزی که دوست دارد و به آن به شدت وابسته است( پستان مادر) دور میکنید، باید جایگزین خوبی برای او در نظر بگیرید. بازی با کودک و ایجاد فضایی شاد به او این اطمینان خاطر را میدهد که شما هنوز او را دوست دارید و قرار نیست از وجود شما محروم بشود. بازیهایی مثل آببازی در حمام، آرد بازی یا رنگ انگشتی و …. فضایی شاد و پرهیجان برای کودک و شما فراهم میکند.
حتی اگر بازیهایی که به ابزار نیاز دارد از حوصله شما خارج است میتوانید با یک بغل و چرخاندن و بالا و پایین انداختن به او احساس آرامش بدهید.
تأکید میکنم که عنصر بازی تأثیرگذارترین و درعین حال پربازده ترین عنصر برای کمک به کودک برای گذر از این مرحله است.
2. پدرها را هم بازی بدهید
هرچند حضور پدر در کنار کودک همیشه اهمیت دارد، اما حضور پررنگ او در این ایام خاص از واجبات است. اگرچه مشغلهی پدرها قابل درک است اما آنها میتوانند کیفیت بودنشان را عمق ببخشند. همچنان بازی در قله واجبات این دوران قرار دارد و پدر با چند دقیقه بازی میتواند کودک را آرام و راضی کند.
البته دانستن این نکته ضروری است که اگر همسر شما به عنوان یک پدر نمیتواند زمان کافی در کنار شما و فرزندتان باشد، اصلاً نباید این موضوع به عنوان یک تنش شما را آشفته کند. این نکته را فراموش نکنید که آرامش شما مهمترین عنصر پیشرفت موفقیتآمیز این دوره است.
3. به فکر یک برنامه غذایی باشید
هرچند شما احتمالاً خیلی زودتر از این کودک خود را به اصطلاح غذاخور کردهاید و او را با انواع طعم ها آشنایی دادهاید اما سعی کنید از فرصت پسا شیرخوارگی استفاده کنید و او را به سمت خوراکی های سالم و مورد علاقهاش سوق بدهید.
شاید داشتن یک برنامه کلی به دور از ایدهآلگرایی بتواند به ذهن شما نظم بدهد و به کودک کمک کند جایگزینهایی برای شیر مادر داشته باشد. سعی کنید خوراکیهای سالم را دم دست فرزندتان قرار دهید تا هر وقت احساس نیاز به خوراکی پیدا کرد بتواند به راحتی نیازش را برطرف کند.
4. به کودک اجازه بدهید خودش غذا بخورد
بازی با غذا یکی از بالاترین لذتهای کودکان است. هرچند این بازی صبر زیاد مادر را میطلبد، اما شک نکنید که این صبر از آن دست صبرهاست که غوره را حلوا میکند. آمار نشان میدهد کودکانی که در خردسالی با آزادی و بدون فشار والدین غذا خوردند، در سالهای بعد کمتر دچار بدغذایی شدهاند.
شما میتوانید پارچه بزرگی را برای غذا خوردن او در نظر بگیرید، از پیشبندهای لباسی استفاده کنید و روشهای مختلف را به بهکار ببرید تا فرزندتان غذا و خوراکی که دوست دارد را خودش بخورد و شما هم کمترین میزان زحمت را متحمل شوید.
حالا چرا بحث غذا خوردن را اینجا مطرح کردیم؟ چون اگر فرزند شما خوب غذا بخورد و سیر باشد کمتر بهانهی شیر را میگیرد و دوره از شیر گرفتن کوتاهتر میشود.
5. از وعدههای روزانه شروع کنید
معمولاً وابستگی بچهها به شیر، شبها و موقع خواب بیشتر میشود. برای شروع بهتر است از روز شروع کنید و زمانی که احساس کردید جدایی کودک از شیر در طول روز موفقیتآمیز بود رفتهرفته شیر شب را هم کم و بالاخره قطع کنید.
معمولاً بزرگترین چالش این دوران، گرفتن شیر شب است و گریه و بیتابی کودک در این دوران بیشتر میشود. صبور باشید و بهدور از مطلق گرایی و با مصلحت خودتان بسته به حال کودک یکی در میان او را با روشهای جایگزین بخوابانید. این کار را هرگز یکباره و بدون آماده کردن کودک انجام ندهید چراکه نه تنها ضربهی عاطفی بزرگی به دلبندتان وارد میشود بلکه به احتمال زیاد روند از شیر گرفتن را برای شما طولانیتر و سختتر میکند.
6. دست پیش بگیرید پس نیفتید!
معمولاً مادرها میدانند کودکشان با چه فواصلی از آنها طلب شیر میکند. شما باید هوشیار باشید و قبل از اینکه فرزند شما طلب شیر کند، خوراکی و یا نوشیدنی مورد علاقهاش را به او بدهید و یا با یک بازی خندهدار مثل قلقلک دادن حواس او را پرت کنید و او را به کار دیگر مشغول نمایید.
7. مصرف مایعات را جدی بگیرید
آبمیوه، شیر پاستوریزه، شیرهی بادام یا هر مایعی که کودک به آن اقبال نشان میدهد را با هر وسیلهای که میپسندید به مقدار لازم در اختیار او قرار بدهید. مایعات حجم معده کودک را زود پر میکند و نیاز او به نوشیدن را نیز ارضا مینماید و درعینحال آب موردنیاز بدن او نیز تأمین میشود. مصرف مایعات قبل از خواب نیز باعث میشود فرزند شما کمتر طلب شیر کند و به خوابیدن بدون مکیدن پستان عادت نماید.
8. اگر شرایط روحی مناسبی ندارید دست نگه دارید
همه مراحلی که در بالا مطرح شد مستلزم صبر و همت شماست. اگر ازنظر روحی یا عاطفی توان بازی کردن با کودک، کثیفی بعد از غذا خوردنِ مستقل ، وعدههای منظم غذا و مایعات و شنیدن گریه و بهانه کودک را ندارید دست نگه دارید و این کار را به یک زمان مناسب موکول کنید.
شما میتوانید در این ایام از بزرگترهای باتجربه و صبور کمک بگیرید تا فشار کمتری را متحمّل شوید و از همه مهمتر اینکه توکل به خدا و توسل به صلحا این دوره را به نور توجه الهی روشن میکند. پس از رازق اصلی کودک بخواهید تا او و شما را در این مسیر یاری نماید.
روشهای آسیبزای از شیر گرفتن
اگر شما صبور باشید قطعاً میتوانید با استفاده از روشهای بالا در بازه زمانی کمی طولانی، با آرامش و با کمترین آسیب کودک را از شیر بگیرید اما ممکن است کسانی باشند که بخواهند شما را به سمت روشهای زودبازده اما پر آسیب سوق بدهند. هرچند باید بگویم به شما که برای تربیت فرزندتان دغدغه دارید و به سراغ یک متن مکتوب آمدهاید چنین ظنی نمیرود؛ اما اگر با چنین پدیدههایی مواجه شدید لطفاً بیتفاوت نباشید.
۱- استفاده از روشهای خشونت آمیز ممنوع!
قطعاً بین خاطرات قدیمیها و (حتی بعضی از امروزیها) روشهای حیرتآوری از حیث تربیتی برای از شیر گرفتن نقل من شود. روشهایی مثل مخدوش یا تلخ و تند کردن پستان، کارهای قدیمی و منسوخ شدهای هستند که شاید بهظاهر نتیجه زودهنگام داشته باشد، اما میزان آسیبی که به کودک وارد میکند بالاتر از حد تصوّر والدین است.
اضطراب ناشی از این جدایی زودهنگام مدتها و چهبسا تا بزرگسالی با فرزند شما میماند و قابل جبران نیست. پس طبق معمول تأکید میکنیم که صبور باشید و این روشهای آسیبزا را فراموش کنید.
۲. تحقیر ممنوع!
تو دیگه بزرگ شدی نینی نیستی! مثل بچهها شدی! اگه شیر بخوری مامان دوستت نداره! و ….
این جملات تحقیرآمیز و شبیه آن خیلی فراتر از درک کودکان است و نتیجهای جز انزوا یا گستاخی او ندارد. چرا که حتی اگر به واسطه این جملات تحقیرآمیز از شیر کناره بگیرد، به خلوت خودش پرت میشود و به سرعت از واقعیت درونش فاصله میگیرد و نتیجه میشود انزوا اضطراب و بدخلقی او. اگر هم این جملات در او اثر نکند و باز به کار خودش ادامه بدهد نتیجهاش میشود گستاخی و جسارت بیشتر، با چاشنی خشم و عذاب وجدان! پس لطفاً از این روش دوسر باخت تا میتوانید فاصله بگیرید و برایتان کرامت کودک در اولویت باشد.
۳.ترک کردن ممنوع!
این تصور که کودک با ندیدن مادر شیر خوردن را فراموش میکند، یک تصور کاملاً اشتباه است. شما وقتی احساس گرسنگی دارید، آیا با ندیدن غذا احساس سیری میکنید؟ کودک با تمام وجود به شما نیاز دارد. ندیدن شما و فاصله گرفتن از او فقط اضطراب جدایی را در او تشدید میکند و ولع بودن با شما و به اصطلاح حس انتقام را در او قوت میبخشد. پس تا میتوانید کنار او بمانید و به جای شیر دادن او را با بازی و خوراکی سرگرم کنید. میتوانید در این ایام از همبازی و نزدیکان هم کمک بگیرید.
خط پایان
تصور کنید روزهای سخت و پرچالش از شیر گرفتن تمام شده. حالا شما به یک موفقیت بزرگ دست پیدا کردهاید. چرا که هم توانستهاید امر الهی را اجرا کنید، هم با شیر خودتان جسم کودکتان را قوی کردهاید و هم حس عاطفی او را تامین نمودهاید. از طرفی بسیاری از امراض و بیماریهای زنانه به واسطهی شیردهی از بدن شما خارج شده.
حالا میتوانید بدون اینکه مجبور باشید تا صبح به یک پهلو بخوابید راحت و آزاد دراز بکشید. میتوانید بدون چند مرحله بیداری خواب عمیقی داشته باشید و همینطور میتوانید به سراغ کمد بروید و لباسهای جلد بستهای که به خاطر شیردهی نمیپوشیدید بیرون بیاورید و از پوشیدنشان لذت ببرید.
اما با همهی این اوصاف لازم است چند نکته را بدانید:
شرایط روحی
احتمالا شما از نظر روحی کمی احساس افسردگی خواهید کرد. با اینکه شما برای رسیدن به این ایام تلاش کردهاید ولی دلتان برای مکیدنهای او تنگ میشود و غمی که در دل دلبند شماست در وجود شما هم جوانه می زند. همچنین ممکن است با دیدن سرگردانی کودک برای شیر دچار عذاب وجدان شوید.
اما باید با افکار منفی مبارزه کنید و خودتان را برای مراحل بعدی(شما بخوانید غول مرحلهی بعد) مثل از پوشک گرفتن و جدا کردن جای خواب و … آماده کنید.
شرایط جسمی
دردناک شدن سینه از مهمترین شکایتهای مادران بعد از شیردهی است. نگران این درد نباشید. مادامی که مادر شیردهی نداشته باشد غدد ترشح شیر نیز رفته رفته غیرفعال و شیر شما خشک میشود.
سخن آخر
کودک به دو منظور به سراغ شیر میآید، اول برای رفع نیاز جسمی و دوم رفع نیاز عاطفی. شما باید برای هر کدام از این دو نیاز جایگزینهایی در نظر بگیرید تا بتوانید این وابستگی را در او کم و به مرور قطع کنید. پس لازم است مجدد به نکات زیر تاکید کنیم:
۱. بازی و سرگرمی به کودک آرامش میدهد، بدن او را خسته میکند و باعث میشود خواب عمیقتری داشته باشد. در نتیجه شیر کمتری درخواست میکند و به مرور به سمت بازی بیشتر از مکیدن پستان کشش پیدا میکند.
۲.تغذیهی مناسب و کافی از ضروریات این دوره است. کودک باید یاد بگیرد منبع رفع نیازهای جسمی او به خوردن و آشامیدن جایی خارج از وجود مادر است. با در دسترس قرار دادن خوراکیها و جذاب کردن روند خوردن برای او، به سرعت گرفتن این چالش (از شیر گرفتن ) کمک کنید.
۳. صبر و حوصله در این مرحله حرف اول را میزند. لذا تا زمانی که از لحاظ روحی آمادگی کافی را ندارید وارد این مرحله نشوید و به از شیرگرفتن کودکتان فکر نکنید.
۴. نقش پدرها را جدی بگیرید. حمایت پدر و بودن او در کنار کودک قوت قلب بسیار خوبی هم برای کودک و هم برای مادر است.
۵. شما به مدت یک الی دو سال(شاید کمی بیشتر و کمتر) مامور خداوند روز زمین بودید تا بندهاش را در آغوش بگیرید و رازق او باشید. این موفقیت را جشن بگیرید و بدانید که شما همچنان رسول خداوند روی زمین هستید و ماموریتهای مهمتری در انتظار شماست، چرا که شما یک مادر هستید!
پس خاطرات شیرین شیرخوارگی پارهی تنتان را قاب بگیرید و برای همیشه روی دیوار قلبتان بکوبید.
رویای کودک خوشتیپ! چالش های لباس پوشیدن کودکان زیر 7 سال
از مجردی (شما بخوانید کودکی) عادت داشتم پشت ویترین سیسمونی فروشیها توقف کنم. به لباسهای کوچک و بامزه زل بزنم و کودک آیندهام را داخل آنها تصور کنم.
سالها گذشت و خدا قلب تپندهای را درون وجودم گذاشت. با همان طفل درون از این مغازه به آن مغازه میرفتم و برای دوران جنینی تا n سالگی لباس میخریدم.
پسرکم به دنیا آمد و من تا به خودم آمدم دیدم خیلی از لباسها قبل از اینکه پوشیده شوند کوچک میشدند. بعضیها هم مناسب فصل نبودند و من با حسرت در حالی که زیر کولر هم عرق میریختم، به سرهمی تو کرکی آویزان در کمد نگاه میکردم که روز به روز برای تپلجان من کوچکتر میشد. بماند که چقدر از لباسها پشت لباسهای دیگر پنهان میشدند و من وقتی کشفشان میکردم که کار از کار گذشته بود….
هنوز به سه سالگی پسرجان نرسیده بودم که فهمیدم شیک پوشی بچهها فقط یک رویاست.
شلوار آبی راهراه و زیرپوش رکابی با دمپایی قرمز خیلی فراتر از تصور فانتزی من از کودک آیندهام بود. انتخابها، روزبه روز عجیبتر و حتی غریبتر میشد و از دست حوصلهی من هم کاری ساخته نبود. این شد که دست به دامان کتابهای تربیتی شدم تا راهی جلوی پایم بگذارد. راهی که نه سیخ بسوزد و نه کباب!
مامان چی بپوشم؟
اگر شما یک بچهی مستقل دارید احتمالا هیچ وقت این سوال را از شما نخواهد پرسید. بلکه خودش مستقل و بدون هیچ مشورتی به سراغ کشو یا کمد لباسش میرود و بعد از کمی سکوت با ظاهری خیرهکننده (از حیث هارمونی رنگ ها) در مقابل شما خواهد ایستاد.
در این مواقع شما فقط باید یک نفس عمیق بکشید و اگر آرام نشدید دو الی سه نفس عمیقتر بکشید تا آرامش از دست رفته به جانتان برگردد. حالا اگر شما والدی هستید که میتواند با کودکی که شورت ورزشی را با کت مشکی ست کرده راهی مهمانی شود، تا همینجا کافیست و نیازی به خواندن ادامهی این مقاله ندارید.
اما اگر نمیتوانید، بیایید باهم راههای مختلف رسیدن به نقطهی تفاهم با کودک شیک پوش! را پیدا کنیم:
۱. کم خَر و گزیده خَر چون دُر
نکته: خر در جملهی بالا از مصدر “خریدن” میباشد و هیچ اسائهی ادبی اتفاق نیفتاده!
به این معنی که:
– از بیشتر کانالهای فروش لباس لفت بدهید. آن ها شما را دچار سردرگمی میکنند و در نهایت ناچار به خرید بیشتر از نیاز میشوید.
– خرید زیاد و گران شما را نسبت به لباس کودک حساس میکند و در شما احساس “پولمو تو چاه انداختم” به وجود می آورد.
– خرید اندازه با جنس خوب به شما این احساس را میدهد که: “بچم گونی هم بپوشه خوشتیپه!” (شکلک عینک آفتابی زده)
– لباس کم باعث میشود دلبند شما گزینههای کمتری روی میز داشته باشد و شب تا صبح ذهنش درگیر این نشود که: “واااای، نمیدونم فردا چه تیپ خفنی بزنم”!
پس نتیجه میگیریم: کم خر و گزیده خر چون یک مامان خوب!
۲. چه عجب، خوشتیپ شده!
اگر در مهمانی از نزدیکانتان این جمله را شنیدید سعی کنید در برزخ ” الان باید خوشحال بشم یا ناراحت” نمانید.
لبخندی به پهنای صورت بزنید، مدل یانگوموار تشکر کرده و از ادامهی بحث اجتناب کنید. چرا که احتمالا باز سفرهی دل عزیزان باز میشود و راه نقدهای آتشین برای مادر و خواهر و حتی خانوادهی همسر فراخ خواهد شد که” من روم نمیشه با این جایی برم و این فامیل ما نیست و ….”
در این مواقع فوری محل حادثه را ترک کنید و بیمعطلی کودک را صدا کنید و مثلا از او بپرسید که” مامانجان، نمیخوای ببرمت دستشویی!”
۳. کفش ورنی عمهپسند!
به همان اندازه که ما بزرگترها مشتاقیم با لباس جلوه کنیم، کودکان هم مشتاقند. با این تفاوت که در نگاه کودکانهشان لباس عروس با کتونی جذابتر است تا با “کفش ورنی سفیدِ عمهپسند”!
پس به آن ها اجازه بدهید در مورد خودشان احساس خوبی داشته باشند.
تماشای چهرهی راضی بچهها بعد از پوشیدن لباسهای عجیب و غریب، یکی از نسخههای درمان درد مادرهای حساس میباشد.
۴. کاپشن یا کورهی آجرپزی!
به نظر شما در قائلهی پوشیدن کاپشن در پانزدهم مرداد چه کسی مقصر است؟ والد یا کودک؟
خیر، استثنائا در این قسمت، مقصر بزرگتری است که لباسهای زمستانی را در هفت سوراخ پنهان نکرده و کودک بی نوا را ناچار کرده بین آنهمه گزینهی کولردار دست بگذارد روی کورهی آجرپزی!
از آنجایی که همیشه پیشگیری بهتر از درمان است، پس لازم است که کمکاری(شما بخوانید تنبلی) را کنار بگذارید و لباسهای هر فصل را در انتهای آن فصل از دسترس بچهها خارج کنید و برای لباسهای خاص و ویژه جاساز خوبی داخل کمد یا زیر تخت یا توی لحاف داشته باشید. حتی اگر لازم شد تونل حفر کنید!
۵.آمار و ارقام خوشتیپی
تا به حال حساب کردید چند درصد از عمر دلبند ما با این تیپهای از نظر ما مسخره و از نظر خودشان جذاب می گذرد؟!
اگر عمر هر کس را با تعارف صد سال و بی تعارف حدود ۷۰ سال در نظر بگیریم، کل این روزها ۵ درصد هم نمیشود.
یعنی احتمالا حدود ۹۵ درصد عمرش را خوشتیپ خواهد بود.
پس نگران نباشید و اجازه بدهید از این ۵ درصد حسابی لذت ببرد. چون قرار است ۹۰ و خردهای درصد عمرش در برزخ ” فردا چی بپوشم” بگذرد… .
البته شما هم باید زرنگ باشید و در مواقعی که بچهها _استثنائاً _ خوشتیپ هستند از آن ها عکس بگیرید تا در فردایی نه چندان دور حداقل چند عکس آبرومندانه داشته باشید تا بتوانید به عروس یا داماد آیندهتان نشان بدهید.
۶. نظر شما چیه؟
پیشنهادی که میخواهم در ادامه بدهم ریسک بالایی دارد اما به امتحانش میارزد:
سعی کنیدبا سلیقهی بچهها خرید کنید!
چرا ریسک این کار بالاست؟ چون به احتمال خیلی زیاد بچهها سراغ لباسهایی میروند که در حیطهی تفکرات شما هم نمی گنجد چه برسد به سلایق!
اما حسن این کار این است که اگر در یک نقطه به تفاهم برسید و لباسی مورد پسند هر دوی شما باشد، قطعا در ادامهی مسیر با صلح و دوستی کنار هم خواهید بود و به خوشتیپی فرزندتان افتخار خواهید کرد.
در خرید اینترنتی مدیریت این پروسه و مشورت با کودکان خیلی راحتتر است. به این صورت که شما می توانید تصویر لباسهایی که مورد تایید خودتان است را به فرزندتان نشان بدهید و از او بخواهید نظر مثبت خود را در مورد گزینهی شما اعلام کند!
شادی تحویل بسته از پستچی و پاره پاره کردن آن و بیرون ریختن محتویات هم میتواند یکی از تفریحات دلبند شما باشد، البته فقط چند بار در سال!
کلام آخر
در اینکه روزهای کودکی تکرار نشدنی هستند و پدر و مادر برای این ایام نقشههای زیادی کشیدهاند شکی نیست. اما، به همان اندازه که کودک برای ما جذاب است، دنیا برای کودک تازه به دنیا (شما بخوانید دوران) رسیدهی ما جذاب است.
او تمایل دارد همه چیز را تجربه کند و حدود ۳ تا ۵ سالگی اوج ظهور و بروز تجربیات او در مورد ظاهر و پوشش است.
از نظر او فرقی بین کت و شلوار برند فلان با تیشرت بی کیفیت دستفروش خیابان فلان نیست. پس ما هم ناچاریم به اندازهی زاویهی دید او پایین بیاییم و دنیا را از قاب چشم او ببینیم.
با این کار نه تنها مزاحم کار فرزندمان نمیشویم بلکه ممکن است ما هم اغفال شویم و لباسهایمان را با سلیقهی ایشان انتخاب کنیم (استیکر اسکلت فریاد کشنده)
لازم است هر روز با خودمان تکرار کنیم و روی در یخچال و کمد و لباسشویی و چرخ گوشت و … بنویسیم : ” اون فقط یک بچهاست، همین”
البته اگر شما از آن دسته مادرها هستید که نگران حرف دیگرانید قبل از مواجهه با اقوام و نزدیکان با خودتان تمرین کنید که خیلی آرام و با احترام به آنها هم متذکر شوید که:” اون فقط یک بچهست، خیلی زود این روزها تموم میشه.”
و در پایان اگر شما از آن دسته والدینی هستید که همیشه حسرت کودکان خوشحال ژورنالی را میخورند باید به شما بگویم که لطفا و لطفا عکس های ژورنالی را باور نکنید، آنها فقط یک فریم از میلیاردها فریم زندگی یک کودک هستند.
همهی تمرکزتان را بگذارید روی لبخند روی لب فرزندتان؛ مبادا کمرنگ شود.
برای آشنایی با حد و مرزهای استقلال و آزادی کودک خصوصا در سن زیر 7 سال، پیشنهاد می کنم این کارگاه را حتما ببینید.
و اگر درگیری ها با فرزندتان سر این مساله زیاد است، پیشنهاد ما به شما راهچه و یک مشاوره ی تلفنی است!
همه چیز درباره ی نخ نامرئی والد و فرزندی!
نکات کلیدی درباره وابستگی کودکان زیر هفت سال
در میان کتاب های حوزه ی کودک تورق می کردم که به «نخ نامرئی» از پاتریک کارست رسیدم. در معرفی کتاب نوشته بود: میان ما و کسانی که دوستشان داریم هیچ گاه فاصله نمی افتد، تا زمانی که دوستشان داریم و محبت آن ها در قلبمان جاری ست، گویی همیشه با ما هستند حتی اگر فرسنگ ها از ما فاصله داشته باشند.
بله درست حدس زدید! همیشه پای یک نخ نامرئی در میان است.
در ادامه سطرهای این مقاله قرار است قصه ای از وابستگی برای شما بگویم، ماجرایی که احتمالا بارها با آن دست و پنجه نرم کرده اید.
از همان زمانی که تپش های قلب کوچک فرزندتان را در زیر پوست و رگ هایتان احساس می کنید، از همان لحظه ای که صدای نفس های دلبندتان را به خاطر می آورید، دقیقا همان ثانیه که اولین کلمه ی نامفهوم و بعد مامان و بابا را به زبان می آورد و چه بسا قبل تر از آن، نخی بین وجود شما و او پا به عرصه ی حیات می گذارد.
هرچه می گذرد احتمالا این نخ دلبستگی محکم تر می شود. ابتدا نیازهای اولیه کودک، او را به شما وابسته می کند و بعد دیگر احساس می کنید نمی توانید این نخ را جدا کنید؛ چون برای هر کار کوچک و بزرگی محتاج حضور، تایید، نظر و کمک شماست!
گاهی تار و پود این نخ به درستی شکل می گیرد، می شود یک آغوش آرامش و عشق بی قید و شرط برای وجود فرزندتان و دقیقا به موقع، یعنی سنی حدود سه – چهار سالگی، نخ به همراه او رشد می کند تا بتواند با امنیت خاطر راهی رویارویی با دنیای بیرون شود اما گاهی هم این نخ آنقدر سست و در عین حال انعطاف ناپذیر می شود که از ترس پاره شدن آن، کودک یا حتی خود شما سفت سر آن را می چسبید، مبادا یک قدم دور شود، آسیب ببیند، خطر کند و در ظلمات جهانی که نمی شناسد گم شود. شاید هم دلواپس این هستید که او نتواند از پس خودش بر بیاید.
بگذارید برایتان ساده تر بگویم؛
حتما شکوه و شکایت هایی از این دست را شنیده اید که می گوید:« بچه ام یه دقیقه هم از کنارم جم نمی خوره!»، «مثل چسب بهم چسبیده و کلافه ام کرده»، «همه کارهاش رو من باید انجام بدم، بدون من آب هم نمی خوره» و… یا دست کم خودتان یک نمونه ی آن را تجربه کرده اید. از بستن بند کفش و لباس پوشیدن گرفته تا دستشویی رفتن، جدا نخوابیدن، بازی نکردن با دوستان هم سن و سال در مهمانی ها یا بهانه های گاه به گاه و صدایی که با چشمان اشک آلود، در کنار ورودی مهد کودک فریاد می زند: «مامان! مامان! بمون، اینجا کنارم باش!»
لطفا یک نفس عمیق بکشید!
شما تنها مادر و پدری نیستید که از وابستگی فرزندتان خسته شده اید. شما تنها والدینی نیستید که مستاصل شده اید و در تکاپوی جدا کردن و حتی بریدن این نخ، مدام تقلا می کنید و می گویید: «هرکاری که بگی کردم اما باز هم بیخیال من نمیشه و خودش هیچ کاری رو به تنهایی انجام نمیده.»
فقط احتمالا لازم است این ۸ نکته کلیدی را بدانید:
۱_فرایند وابستگی و استقلال را بشناسید!
وقتی کودک شما به دنیا می آید گمان می کند عضوی از بدن مادر بوده و برای اینکه بتواند با دنیای جدید بیرونی خو بگیرد، قبل از هرچیزی نیاز دارد بیشترین ساعات زندگی اش را به شما بچسبد و به تک تک خواسته هایش مثل شیر، خواب و داشتن آغوش طولانی مادر و… در سریع ترین زمان ممکن پاسخ داده شود تا از دنیای جدید، احساس امنیت دریافت کند و به عبارت علمی تر، دلبستگی ایمن در او شکل بگیرد.
بعد از آن در سنین یک و نیم الی سه سالگی دوره ای است که استقلال اولیه شکل می گیرد. در اینجا اولین اقدام شما به عنوان یک والد آگاه این است که باور کنید قرار نیست این نخ دلبستگی فرزندتان را از خودتان به طور کامل، جدا کنید بلکه باید سر آن را نرم نگه دارید و به آن فرصت دهید تا قد بکشد و به در ازای تجربیات ناب کودکانه ادامه پیدا کند، یک نخ نامرئی و محبت پایدار با فاصله ای زیاد از سخت گیری ها و نگرانی های والدگری!
وقتی فرزندتان پا به این سن می گذارد، به تدریج خودش را به عنوان یک موجود مستقل می شناسد و می خواهد این «من» تازه کشف شده اش را بشناسد پس شروع می کند به دیدن و اثبات خودش.
گریه می کند و می خواهد قاشقش را خودش دست بگیرد یا تق تق اسباب بازی اش را روی میز بکوبد یا ممکن است از گذاشتن کلاه در سرمای زمستان امتناع کند و… همه ی این کارها برای او یک پیام مهم دارد:
«من هستم و می توانم!»
آن وقت ممکن است شما با خودتان چه بگویید؟ «از بس لجباز و بد قلق شده که حد نداره!» و اینجا نقطه ی شروع جنگیدن و کنترل کردن هاست، جایی که نخ را محکم تر از همیشه در دست فشار می دهید که مبادا افسار رفتارهای کودک از دست تان خارج شود، در حالی که فراموش می کنید معنی این قشقرق ها که آن ها را لجبازی تلقی می کنید فقط این است که وقت آن رسیده اندکی از شما فاصله بگیرد!
۲_مامان و بابای کانگورویی نباشید!
کم کم باید کیسه ی کانگورویی رابطه را باز کنید و اجازه دهید فرزندتان مستقل و در سایه ی شما با فضاهای جدید مواجه شود و چه بسا خودتان بستری امن برای او فراهم کنید.
شاید در اعماق قلب تان نگران از دست دادن حمایت و نگاه محتاج او باشید اما لازم است به مرور، کارهای کوچک و مسئولیت هایی در حد توانش را به او بسپارید.
درواقع چیزی که کودک شما نیاز دارد این است که بداند می تواند یاد بگیرد و به دور از امر و نهی های شما بعضی امورات را به سرانجام برساند، حتی به غلط، حتی پر از ایراد!
قرار نیست خط های نقاشی اش صاف صاف باشد یا همه ی دکمه های لباسش را به درستی ببندد. کفش های لنگه به لنگه یا چپه هم شروع خوبی برای قدم قدم راه رفتن هستند، حتی اگر باعث شوند یک بار زمین بخورد یا دستان کوچکش خراش بردارد.
پس از اینکه بخواهید همه ی کارهایش را انجام دهید و سایه به سایه دنبال او باشید دست بردارید.
۳_ استقلال، رهایی، محبت واقعی!
در فصل پنجم از کتاب کودک، خانواده، انسان، دکتر هایم جینات اشاره می کند: «از هدف های عمده ی ما کمک کردن به فرزندانمان است تا از ما جدا شوند» و اضافه می کند: «میزان برای پدر و مادر خوب آن است که چقدر می توانیم از انجام دادن کاری برای آن ها خودداری کنیم.»
دقیقا همان لحظه که می توانید غذایش را در دهانش بگذارید، همان ثانیه که زبانتان می چرخد بگویید: «کاپشنت رو بپوش هوا خیلی سرده.» یک لحظه مکث کنید و اجازه دهید او انتخاب کند می خواهد چه کار کند؟ مثلا : «امروز دوست داری شلوار قرمزت رو بپوشی یا شلوار آبیت رو؟»
چرا این همه تاکید می کنیم که به او حق انتخاب بدهید؟
اگر یک لحظه خودتان را جای او بگذارید متوجه می شوید، موقعی که بزرگترها به جای بچه ها تصمیم می گیرند و اجازه نمی دهند که کارهایشان را خودشان انجام دهند، چقدر احساس عجز می کنند.
در واقع خیلی از والدین فرزندانشان را به هزار و یک دلیل عاجز بار می آورند و همه ی این ها تحت عنوان محبت انجام می شود:
«برای بستن کفشت کمک نمیخوای؟»
«خوشگلم! مامان اون اسباب بازی رو برات درست می کنه»
« عزیزم اونطوری نکن، این کار رو انجام بدی بهتره!»
و…
شاید باورش برایتان سخت باشد اما در حقیقت محبت واقعی این است که به او استقلال بدهید، محبت راستین این است که بگذارید خودش تجربه کند و با قدرت جلو برود حتی اگر تلخ یا دشوار باشد.
حالا که اندکی از دنیای وابستگی و دلبستگی کودکان و ماجراهای نخ نامرئی سر در آوردید، برایتان راهکارهای ساده و مهمی را از کتاب «به بچه ها گفتن، از بچه ها شنیدن» و تجربیات کاربردی دیگر، در باب استقلال فرزند به تصویر می کشم که خواندنشان نه تنها خالی از لطف نیست بلکه راهنمایی عملی برای پیشبرد صحیح مسیر کاهش وابستگی به شمار می آید.
۴_ به تلاش های فرزندتان احترام بگذارید.
بعد از اینکه به کودک، توانمندی و حق انتخابش اعتبار بخشیدید، باید تمرین کنید که تلاش های او را نادیده نگیرید. به عبارت ساده تر؛ اگر دارد با مشقت و سختی در مربا را باز می کند، فوری نخواهید که به سمت او خیز بردارید و خودتان کار را دست بگیرید؛ بلکه فقط کافی است به او بگویید: «در شیشه مربا ممکنه سخت باز بشه. گاهی اگه درش رو با قاشق بکوبی راحت تر باز میشه.» این گونه نه تنها به او فرصت تجربه داده اید و توانایی اش را تصدیق کرده اید، به تلاش او برای انجام کار نیز احترام گذاشته اید.
۵_سوالات انتحاری را فراموش کنید!
یکی دیگر از نکات سخت طلایی در میدان عمل این است که از سوال کردن های مدام و کنترل اوضاع دست بردارید. شاید بپرسید: «یعنی ازش نپرسم امروز تو مهد چیکار کردی؟ نپرسم الان این سرو صداهات برای چیه؟ نپرسم چی درست میکنی؟ و …» پاسخ یک کلام است: «نه!»
البته این به این معنا نیست که با کودک ارتباط نداشته باشید یا سوال را از دایره کلامی تان حذف کنید، بلکه به این معناست که از بیش از حد سوال کردن پرهیز کنید. گاهی گفتن: «خوشحالم که می بینمت، خوش اومدی.» کافی است تا فرزندتان هر آنچه جالب و واجب است از دقایقی که پشت سر گذاشته برایتان ردیف کند، بی آنکه با رگباری از سوالاتی با روح بازجویانه، محاصره شده باشد.
۶_پاسخ های دایره المعارفی ممنوع!
پس از آنکه سوالات بیش از اندازه را ترک کردید، نوبت آن است که ظرف صبرتان را بزرگ تر کنید و در پاسخ به سوالات جورواجوری که از در و دیوار می پرسد عجله نکنید.
مثلا به جای اینکه به سرعت برایش یک دایره المعارف را تعریف کنید، بگویید:«سوال جالبیه، خودت چی فکر می کنی؟»
حتی در سنین پنج، شش سالگی می توانید او را تشویق کنید تا از منابعی غیر از شما اطلاعات کسب کند. از همسایه و مادربزرگ، پدر بزرگ گرفته تا مغازه دار معتمد محل.
۷_ نخ نامرئی خانواده را بررسی کنید.
خودتان و بعد رابطه با همسرتان را مورد بازبینی قرار دهید.
خیلی وقت ها فارق از سخت گیری و اضطراب و نگرانی مدام والدین درباره کودک که تشدید کننده ی وابستگی در وجود اوست، مشکل وابستگی کودکان از احساس عدم امنیت در خانواده نشات می گیرد؛ یعنی فرزند شاهد روابط مختل زناشویی است و نخ های نامرئی رابطه ی میان مادر و پدر از بین رفته و گرما و صمیمیتی در زندگی احساس نمی شود. همین موجب می شود که کودک بترسد و ترجیح دهد نسبت به یکی از والدین که معمولا مادر است، چسبندگی پیدا کند.
۸_پایان شب سیه سپید است!
در این مسیر سختی که ممکن است چند تار از موهایتان سفید شود یا احتمالا چند سالی از عمرتان را صرف طی آگاهانه آن کنید، امیدتان را از دست ندهید. اجازه دهید قایق شما و فرزندتان با همان نخ نامرئی در دریای متلاطم و حتی خروشان تربیت، حرکت کند، بی آنکه بخواهید پاروی قایق او را به دست بگیرید یا آن را به خودتان زنجیر کنید.
بدانید که اکثر مادر و پدرها روزی مثل شما از وابستگی فرزندشان گلایه داشته اند یا حداقل بارها پرسیده اند چگونه کودک مستقلی تربیت کنم؟ ( شما را به خواندن مقاله استقلال کودک و سوالاتی که ممکن است برای شما پیش بیاید، توصیه میکنم) و بالاخره کودکشان هم زندگی مستقل را یاد گرفته و از آن ها جدا شده است.
و در آخر:
حالا که به این سطور از مقاله رسیدید باید بگویم تک تک این نکات به ظاهر ساده، نمونه هایی ملموس و ممکن از رها کردن نخ نامرئی قصه ی والدگری شماست.
گاهی راحت تر از آنچه فکرش را کنید می توانید این نخ را آرام آرام رها کنید و بستری برای رشد و ریسک پذیری فرزندتان فراهم کنید.
چگونه؟
فقط کافی است از دوره های اوج وابستگی و بالعکس، سنین استقلال طلبی فرزند آگاهی داشته باشید.
در وهله ی بعد، نه تنها نخ نامرئی دلبستگی را بپذیرید بلکه برای شناخت و مواجهه با آن زمان و انرژی کافی اختصاص دهید. به کودک خود حق انتخاب دهید.
به تلاش های او احترام بگذارید و فراموش نکنید که گاهی تنها چیزی که مسیر فرزندپروری شما نیاز دارد این است که اندکی «بی اعتنایی سالم» به فرزندتان هدیه کنید.
دیدن کارگاه استقلال کودک هم خالی از لطف نیست.
اختلال یا مسئله؛ نگاهی دیگر به مشکلات رفتاری کودکان)
پسرم سه ساله است، خیلی عصبی است، همه چیز را پرت میکند چطور میتوانم به او کمک کنم؟
با دختر چهارسالهام که همیشه نق میزند، چگونه باید برخورد کنم؟
دخترم خیلی وسواسی است، از خیس شدن و یا هر چیزی که به دستش بچسبد به شدت ناراحت میشود چگونه این رفتار او را کنترل کنم؟
شما هم به عنوان مربی یا والدین این مسائل را در تعامل با کودکتان تجربه کردهاید؟
چقدر از ما والدین با این نگاه که فرزندمان نمیتواند با دوستانش یا دیگران ارتباط بگیرد یا کودکم وسواس دارد یا کودکم پرخاشگر یا مضطرب است روزگار تلخی را میگذرانیم و دوست داریم به فرزندمان کمک کنیم که از پس این بحرانها بربیاد!
تا چه اندازه زمان، صرف جلسات مشاور و صحبت با روانشناس کودک کردهایم؟
برخی از ما ممکن است هزینههای زیادی را صرف این جلسات کرده باشیم و با جلسات بازیدرمانی به طور کامل آشنا باشیم حتی خودمان ادامه کار آنها را در خانه هم انجام دادهایم! حتی با نگرانی و عذاب وجدان خودمان را با مجبور کردهایم تا حتما در طول روز برای فرزندمان کتاب بخوانیم یا با او بازی کنیم.
شاید زمانش رسیده باشد نگاهمان را به این مشکلات کودکان تغییر دهیم و به جای اختلال با نگاه یک مسئله به آنها بنگریم.
و سعی کنیم با آرامش، همدلی و همراهی او را برای گذر از این مسائل یاری کنیم.
معجزه ای به نام بازی
یکی از بسترهایی که برای کمک به کودکان وجود دارد بازی است. کودک تمایل ذاتی به بازی دارد و بدون آموزش و یادگیری به بازی گرایش دارد. یکی از مزایای بازی، غیرواقعی بودن است یعنی بازی فعالیتی غیر واقعی است و کودک با قدرت تخیل خودش میتواند در جریان بازی در نقشهای غیر واقعی ظاهر شود. به همین دلیل در علم روانشناسی از بازی به عنوان وسیلهای برای درمان استفاده میکنند.
در این مقاله سعی شده است از زاویه دیگری به کودکان و رفتارهایشان نگاه کنیم.
در سطرهای پیش رو میخوانیم:
1. هدف از بازی کردن کردن چیست؟
2. بسترهای بازی
3. بازی و مسئلهها
4. راهکار چمرانیها
هدف از بازی کردن کردن چیست؟
اگر نگاهمان را به اختلال یا هر اسم دیگری که روی مشکلات کودکان میگذاریم تغییر دهیم و بعد با رویکرد غیر درمانی به آن بپردازیم، بازی وسیلهای برای رشد و متعادل سازی کودک میشود که اگر کودک اختلالی هم داشته باشد در فرآیند این رشد، حل میشود. در واقع بازی بستری برای تعادل و تعالی است.
بازی عنصری است که گرایش و تمایلات کودک را تنظیم میکند و با ایجاد این تعادل، رشد هم مسیر مطلوبی را پیدا میکند و شرایط روحی و روانی و عاطفی او هم بهبود پیدا میکند.
گاهی در بعضی مکاتب روانشناسی کودک مانند یک حیوان دستآموز بدون هیچ توانمندی تصور میشود که هیچ شناختی از مهارتهای خود و نیازهایش ندارد و در این شرایط است که ما به عنوان پدر و مادر یا مربی باید همه چیز را به او آموزش دهیم. درحالی که خداوند بسیاری از جنبههای ادراکی مورد نیاز را در وجود هر انسانی قرار دادهاست.
او خودش، نیازش، احساسش را میشناسد. او خودش میداند چه وقت گرسنه است یا نیست. چه زمانی نیاز به خواب دارد، چه زمانی ندارد! حتی چطور بخوابد نه اینکه ما به وسیله بازی به او آموزش دهیم که چگونه بخوابد!
فقط کافی است که ما کودک و نیازهای او را بشناسیم و هدف اصلی و اولیه از بازی را درمان در نظر نگیریم بلکه رشد همه جانبهی او را هدف قرار دهیم.
در این مسیر بهتر است به چند نکته توجه کنیم:
• درصد کمی از بچهها با بیماری یا اختلال درگیر هستند پس به راحتی برچسب اختلال یا بیماری را به او نزنیم.
درصد کمی از بچهها اختلال یا بیماری را تجربه میکنند و نیاز به مداخله درمانی دارند که باز آن درصد هم پیش از پرداختن به کودک نیاز است که رابطه او با والدین بهخصوص مادر و شرایطش در خانواده بررسی شود.
• پیش از هر اقدامی، اولین قدم شناخت نیازهای هر کودک است. زیرا بسیاری از اختلالاتی که به کودک نسبت میدهند ناشی از نادیده گرفتن نیازی در کودک است که یا درست تامین نشده و یا به طور کل نادیده گرفته شده است.
• ممکن است اغلب بچهها به رشد در موارد مختلف نیاز داشته باشند که بازی میتواند آن رشد را برای او به ارمغان بیاورد.
• در هنگام بازی، بودن در لحظه بسیار کمک کننده است و باعث میشود خود ما نیز از بازی لذت ببریم.
• بازی باید آزادانه باشد: یعنی کودک در انتخاب نوع بازی آزاد است. اگر بازی اجباری باشد دیگر لذتبخش نیست. علاقه کودک به بازی عامل مهمی برای ادامه داشتن آن است. همچنین زمانی که بازی اجباری است رشدی را هم به دنبال نخواهد داشت، مخصوصا برای کودکان زیر هفت سال.
بسترهای بازی:
4 بستر بازی که نقش محوری در رشد کودکان دارد عبارتند از:
1- نمایشی: بازیهای نمایشی در رشد مهارتهای ارتباطگیری و مهارتهای کلامی جایگاه مهمی دارد. در مسیر این بازیها میتوان مفاهیم عمیقی و کاربردی را به کودکان نشان داد. از شناخت احساسات تا مهارتهای حل مسئله و روبهرویی با احساسات پر قدرتی مانند خشم.
2- گروهی: بازیهای گروهی، مهارتهای اجتماعی را پوشش میدهد. کودک در خلال بازی طرد شدن و پذیرفتنی بودن را درک میکند. به جایگاه رعایت قوانین برای بودن در بازی و گروه پی میبرد. بازی گروهی ساختار خودمحوری کودک را تعدیل میکند. همچنین عاملی است که قدرت تعامل و همراهی و همدلی را در کودک تقویت میکند.
3- هیجانی: گاهی شاخصهایی مانند ریسکپذیری، انعطافپذیری، تابآوری متناسب با سن کودک رشد نکرده است. که نبود آنها یک سری عوارض را در پی دارد. بازیهای هیجانی کمک میکنند این شاخصها در کودکان به سطح متعادلتری برسد.
4- دستورزی: بازی های مبتنی بر دستورزی از جمله بازیهای پایه در کودکان است. که با تحریک حواس کودک از سنین پایین مهارتهای مختلفی را در کودک پایه ریزی میکند. همچنین این بستر در تعدیل عواملی مانند دقت و تمرکز، که نبود آن در سنین بالاتر مشکل ایجاد میکند، بسیار موثر است.
در تمام این بسترهای بازی سه مولفه مهم وجود دارد:
فرایند مهم تر از نتیجه:
• کودک در هفت سال اول، بیش از آنکه به دنبال نتیجه بازی باشند، فرایند بازی برای آنان جذاب است مثلا پرتاب توپ، مامانی بازی کردن، دویدن..
این اتفاق خیلی مهم است و اگر کودکی به دنبال نتیجه است ما باید فرایند بازی را به گونهای جلو ببریم که او فقط از بازی کردن لذت ببرد و به دنبال نتیجه نباشد. هیجان بازی بالا باشد، بازخورد به او بدهیم و بازی امتیازی نباشد.
ابزار:
• ابزار منعطف باشد.
• ابزاری را در اختیار کودک باید بگذارید که دائم بتواند خراب کند و بتواند درست کند.
سناریو:
• بازی هایی با سناریو ساده انتخاب کنید. بازی های آموزشی و گام به گام در مقطع سنی زیر هفت سال مناسب نیست.
• گفتگو هنگام بازی با کودک خیلی مهم است.
• بازی هایی که قابلیت ترکیب با هم دارند انتخاب کنید.
• تکرار در بازی خیلی مهم است. این تکرار منجر به رشد و یادگیری کودک میشود. ما در چمرانیها بر خلاف باور عموم معتقدیم که تنوع زیاد برای کودک مخصوصا زیر هفت سال آسیب زاست و تابآوری کودک را کاهش میدهد. و برعکس وقتی بازی را تکرار میکنیم یادگیری کودک تقویت میشود. این تکرار تخیل، ایدهپردازی، خلاقیت را در او تقویت میکند. به جای تنوع میتوان همان سناریو ساده را با اضافه کردن ابزار ساده بستر یک خلاقیت باشد که کودک خودش احساس خالق بودن داشته باشد. و ذهن او درگیر میشود که با این وسیله چه فعالیتی میتواند انجام دهد.
بازیها و مسئلهها
با تکرار این نکته که بازی وسیله درمان نیست، چند نمونه بازی که در حل مسائل کودکان کمک میکنند را با هم بررسی میکنیم:
• بازیهای هیجانی برای کودکانی که پرخاشگر هستند، قدرت ریسکپذیری کمی دارند، انگیزه پایینی دارند، کنجکاویهای جنسی دارند، میتواند بسیار کمک کننده باشند.
• بازی های دستورزی برای کودکانی که تمرکز پایینی دارند بسیار مفید است. مخصوصا برای کودکان اتیسم یا کودکانی که سندرم داون دارند، بازیهای لمسی نتایج خوبی را به همراه داشته است. همچنین بازیهای دست ورزی بیقاعده مانند گل بازی، شن بازی، آّببازی بسترهای خوبی برای کمک به کودکانی که وسواس دارند، قالبهای ذهنی زیادی دارند و یا انعطافپذیر نیستند فراهم میکند.
• بازیهای نمایشی یکی از بهتری بسترها برای رشد کودکانی است که مهارتهای ارتباطی چندان قوی ندارند. و به اصطلاح عامه اجتماعی نیستند. همچنین برای کودکانی که دچار ترس یا اضطراب هستند و نمیتوانند در قالب کلمات از ترس و احساس خود صحبت کنند کمک کننده است. بازیهای وانمودی نیز همین تاثیر را دارا هستند.
راهکار چمرانیها:
گاهی کودکانی مهمان چمرانیها میشوند که ممکن است مسیر رشد آنها هنوز تکمیل نشده باشد. در این شرایط راهکار چمرانیها “مربی همراه” است. مربی همراه همانطور که از نامش مشخص است تمام مدت تنها در کنار کودک است. او را در طی این مسیر بدون اجبار همراهی میکند و سعی میکند از طریق بازی یا فعالیتی که برای خود کودک جذاب است و آزادانه به سمت آن میرود استفاده کند و راه ارتباطی با او را ایجاد نماید. با شکلگیری این مسیر ارتباطی راه برای شروع بازی و فعالیتهایی که برای کودک کمک کننده است باز میشود.
بیان نمونه:
پرخاشگری
رضا ۴ ساله خیلی روز ها که می آمد بسیار پر انرژی بود و اکثرا به سمت پرتاب وسیله ها و زدن بچه ها می رفت.
لگوها را به دیوار پرت میکرد و بازی بچه ها را خراب میکرد و در فعالیت ها شرکت نمیکرد.
یک روز وقتی صندلی ها رو دید به سمت صندلی ها و رفت و اون ها رو پرتاب کرد و داد زد، هرچیزی که کنار دستش بود را پرتاب میکرد. خاله با این حرکات مدام کنارش بود و سعی میکرد بدون نشان دادن حساسیت وسایل خطرناک را از دستش بگیرد.
وقتی خاله با رضا صحبت میکرد رضا فقط خاله را میزد و خاله پیشنهادهای مختلف میداد، مثلا یکبار گفت: “نظرت چیه بریم باهم دیگه بدوییم و ببینیم چقدر سرعتمون زیاده؟” رضا پذیرفت و بعد از چند بار دویدن و تخلیه انرژی رضا برگشت و همراه بقیه فعالیت را انجام داد.
دفعات بعدی خاله بازیهای دیگری را امتحان کرد که این انرژی و هیجان زیاد رضا تخلیه شود، مثلا دست او را میگرفت و مثل چرخ و فلک می چرخاند یا یک تشک میگذاشت برا پرش از سکو و گاهی هم یک رول کاغذ بزرگ می آورد و با هم شروع به پاره کردن آن میکردند تا خشم و انرژی رضا تخلیه شود و بعد به سراغ فعالیتها میرفتند. گاهی هم فعالیت را انجام نمیدادند و فقط بازی هیجانی میکردند. یا اگر رضا میخواست چیزی را پرتاب کند که خطر ناک است خاله وسیله ای را برایش می آورد که بی خطر باشد و بتواند آن را پرتاب کند مثل توپهای پلاستیکی.
وسواس:
ریحانه چهار ساله، وقتی وارد چمران میشد کفش هایش را مرتب داخل جاکفشی میگذاشت. از کنار دیوار راه می رفت و همیشه زیر پایش را نگاه میکرد. به وسیلهها دست نمیزد. تمام مدت ماسک بر صورت داشت و دست هایش را دائم می شست و اصلا دست به رنگ و گل نمیزد و بازی بچه ها را نگاه میکرد.
خاله در ابتدا با خمیر بازی شروع کرد که نسبت به رنگ و گل کثیف کاری کمتری دارد و حساسیت کمتری ایجاد میکند مثلا با تعریف کردن یک داستان تکهی کوچیکی خمیر به او داد و خود خاله هم بدون حساس کردن او شروع کرد به درست کردن چیزی با خمیر. ریحانه در ابتدا کمی به خمیر دست زد و آن را رها کرد. خاله یک شخصیت خمیری درست کرد و شروع کرد از زبان این شخصیت با او حرف زدن و ریحانه هم میخندید و جواب میداد. بعد خاله از زبان این شخصیت خواست ریحانه چیزی برایش درست کند و ریحانه دست بکار شد.
بعد از مدتی که دست زدن به خمیر برایش حل شد و حساسیتی نداشت خاله به سراغ رنگ بازی رفت. در رنگبازی ریحانه گفت که دلش نمیخواهد رنگ بازی کند و دست و لباسش رنگی شود. خاله در ابتدا شروع کرد با او صحبت کردن و به او اطمینان خاطر داد که میتواند هر وقت که خواست دستش را بشوید و رنگ از دستش پاک میشود و هیچ اشکالی ندارد اگر لباسش رنگی شود و میتواند آن را تعویض کند. و بعد خود خاله شروع کرد به رنگ بازی کل صفحه را با دست رنگ کرد و به ریحانه نشان داد و گفت برایت یک تابلوی زرد کشیدم. ریحانه هم بعد از مدتی شروع کرد به دست زدن به رنگ و بعد از مدتی کل دستش را در رنگ میکرد و نقاشی میکشید.
نتیجه گیری:
بازی طبیعیترین فعالیت کودک است و بازی درمانی طبیعیترین درمان کودک. کودک در بازی دنیای خیالی خودش را میسازد و در آن زندگی میکند. با دخالت های بیجا این دنیا را نباید آلوده دنیای بزرگسالی خودمان کنیم بلکه باید از این بستر برای همراه شدن بیشتر با او استفاده کنیم. بفهمیم که در دنیایش چه چیزهایی ترسناکاند و چه چیزهایی هیجاناتگیز. چه چیزهایی دنیایش را تاریک میکند و چهچیزهایی نور را به آن میتاباند.
اما توجه کنیم که اگر خواستیم وارد این دنیا شویم با تمام وجود به دنیایش قدم بگذاریم.
و اگر او در دنیای واقعی پرخاشگر، وسواس، خجالتی، یا هر برچسب دیگری را دارد، اول نیازش را بشناسیم بعد بستر رشد او را در دنیای بازی فراهم کنیم تا در مسیر رشد به تعادل برسد. و در این مسیر از همراهی کارشناس مجرب میتوانیم استفاده کنیم.
نویسنده: مهدیه ولیخانی
هویت و عزت نفس، دو روی یک سکه
نویسنده: مهدیه ولیخانی
در روزگاری بهسر میبریم که همهی ما به عنوان انسان بیشتر از قبل به دنبال معنا و مفهومی برای خود، بودن، شخصیت، و هر آنچه ما را در طی مسیر زندگی یاری کند میگردیم. در تحقیقات نیز بیشتر از گذشته به انسان و جایگاه او در این جهان پرداختهشده است. نظریههای گوناگونی در مکاتب و جهانبینیهای مختلف در این مورد وجود دارد.
ارزش ها و اعتقادات، مفاهیم عمیقی مانند مرگ، مسئولیت، هدف، استقلال و همچنین روابط با دیگران بالاخره ذهن انسان را به خود مشغول خواهند کرد. او در برههای از زندگی به هر آنچه که از کودکی با خود آورده است نگاه میکند و دست به راستیآزمایی آنها میزند. او میخواهد نظامارزشی خودش را پیریزی کند. شخصیت خودش را بررسی کند تا نقاط قوت و نقاط ضعفش را بشناسد. و به طور کلی جهان را خودش تجربه کند.
اینجاست که با مفاهیمی مانند هویت، عزتنفس، مسئولیت، خردورزی، انتخاب، نیاز، خانواده و دنیایی از پرسشها در مورد خودش و جهان پیرامونش مواجه میشود. و ما هم برای خودمان و هم به عنوان پدر و مادری که مرجع بسیاری از این پاسخها هستیم و یا حتی به عنوان معلم و مربی بلاخره روزی با نوجوانی که به دنبال جواب همه این سوالات است مواجه خواهیم شد.
حتی قبل از نوجوانی منِ مادر یا منِ پدر بار این مسئولیت را به دوش خودمان حس میکنیم که طوری با فرزندانمان رفتار نکنیم که ریشههای عزتنفس را در او خشک کنیم.
انسانها برای کشف وجود خود علاقمند و مایلند هویت شخصی خود را پیدا کنند یا خلق کنند و آغاز این علاقمندی به دوران نوجوانی برمیگردد.
در این راستا عزتنفس یا ارزشگذاشتن به ویژگیهای خود که یکی از موضوعات مهم و قابل بحث مسیر رشد محسوب میشود، میتواند به شکلگیری یکی دیگر از جنبههای مهم رشد که همان شکلگیری و تکوین هویت فردی است بیانجامد.(1)
عزتنفس و هویت دو زیربنای مهم در زندگی انسان هستند که به شکلدهی هویت سالم یا ناسالم کمک میکنند.
در این مقاله به بررسی مطالب زیر میپردازیم:
- هویت چیست؟ عزتنفس چیست؟
- ضرورت پرداختن به هویت، ضرورت پرداختن به عزتنفس
- مولفههای موثر در شکلگیری هویت و عزتنفس
- تاثیر عزت نفس و هویت بر یکدیگر
هویت چیست؟ عزتنفس چیست؟
برای اینکه معنی هویت را بررسی کنیم لازم است که در قدم اول نیم نگاهی به تعریف کلمه هویت داشته باشیم.
• هویت در فرهنگ معین هستی، وجود، آنچه موجب شناسایی شخص باشد و شناسنامه معنا میشود. (2)
«هویت یا “الهویه” کلمهای عربی و به معنای “اتحاد به ذات” یا “انطباق با ذات” است . “اتحاد به ذات” به معنی شناخته شدن و یکی بودن موصوف با صفات اصلی و مورد نظر است. یعنی وقتی از هویت واقعی پدیدهای سخن به میان میآید، باید آن سخن طوری باشد که نشان دهد آن پدیده، به راستی گویای ماهیت وجودی خویش است. هیچ پدیده ای نیست که دارای هویت نباشد؛ زیرا پدیده آن است که واقعیت خارجی داشته باشد ، در وصف آید و در فهم گنجد (الطایی ، 1813 ،به نقل از اکبرپور ، 1831)
بعد از بررسی لغوی هویت، لازم است تعریف هویت را از نگاه روانشناسی، جامعهشناسی و حتی تعریفی که به زبان ساده آن را بیان کند بپردازیم.
• هویت، درک هر شخص از خود و هویت اجتماعی درک هر شخص از خود و دیگران از یک سو و درک دیگران از خود و غیر خود از سوی دیگر است.(3) »
• هویت مجموعه نگرشها، ویژگیها و روحیات است که یک فرد را از دیگران متمایز میکند.(4)
• هويت چارچوبي واقعي است كه به فرد و گروه كمك ميكند تا دربارة موضـوعها داوري كنند وآنها را خوب، ارزشمند و تحسين برانگيز معرفی نمايند.(5)
تعریف هویت دینی:
هویت مجموعه معانی است که چگونهبودن را در خصوص نقشهای اجتماعی به فرد القا میکند و یا وضعیتی است که به فرد میگوید او کیست و مجموعه معانی را برای فرد تولید میکند که مرجع کیستی او را تشکیل میدهند. هویت دینی از مهمترین زیر شاخههای هویت است که به سطحی از دینداری میپردازد که در اجتماع دینی تعریف میشود. هویت دینی نشاندهنده احساس تعلق به دین و جامعه دینی است. هویت دینی در واقع همان آثار که در فرد دیندار وجود دارد. به تعبیری بهتر با پذیرش دین به عنوان اصل اعتقادی، تعهد و احساس تعلق به آن، در زندگی و وجوه مختلف زندگی فرد پرهیزگار تغییرات و نتایج مهمی ایجاد میشود که همان هویت دینی است.(6)
تعریفی که در این مقاله مد نظر است عبارت است از:
« نمود هستی ما، یعنی آنچه ما با آن در جامعه شناخته میشویم و به چشم میآید. تمام نگرشهای ما، جنیست، ملیت، قومیت، همهی این موارد هستهی اصلی هویت ما محسوب میشوند.»
چیزی که ما به عنوان هویت با آن درگیر هستیم و باید برای آن تدبیر کنیم، نمود این هستی است. زیرا هویت بر خلاف شخصیت، یک امر بیرونی و اجتماعی است. مگر آنکه مولفه شخصیتی به حدی بروز و ظهور بیرونی داشته باشد که جز هویت فرد شود مثل القابی که ائمه علیهم السلام با آنها شناخته میشدند.
اینکه “من کیستم” یک سر موضوع است و اینکه در نگاه دیگران “چگونه هستم” و چه چیزی از این من نمود دارد سر دیگر موضوع است. رفتار، ظاهر، لباس و هر آنچه از من در معرض نشان داده شدن است و من با آنها شناخته میشوم هویت محسوب میشود.
و نتیجه ترکیب این نمود و هستی “تمایز” است. یعنی هویت باعث میشود من از فرد دیگر متفاوت باشم و فردیت من حفظ شود.
و در اینجا تفاوت هویت فردی و اجتماعی خودنمایی میکند زیرا هویت فردی قائل بر تفاوتهاست و هویت جمعی قائل بر شباهتهاست. بخشی از هویت ما بیهمتاست و روی استقلال فردی ما بنا شدهاست و بخش دیگری با سازگاری ما در جامعه تعریف میشود.
در ادامه به تعاریف موجود برای عزت نفس میپردازیم.
تعاریف عزت نفس:
اصطلاحی در روانشناسی که بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزشهای خود می باشد.
عزت نفس، منزلتی است که نزد خود کسب میکنیم(6).
عزت نفس دو جنبهی مرتبط به هم دارد: احساس کارآمدی شخصی و احساس ارزش شخصی. عزت نفس ترکیبی است از اعتماد به نفس و احترام به خود. عزت نفس یعنی اعتقاد داشتن فرد به این که تواناییها و شایستگیهای لازم برای زندگی را داراست و لیاقت زندگی کردن را دارد(7).
عزت نفس اعتقاد و باوری است که فرد نسبت به ارزش و اهمیت خود دارد.(8)
عزت نفس، ایمان داشتن فرد به ارزش کلی خودش است که در نهایت یک ویژگی خاص آن فرد به حساب می آید که هرچند تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد، تغییر دادن آن بسیار سخت است.
اما در نگاه ما تعریف عزتنفس به این شرح است:
« من به خودم در نقش یک انسان احترام میگذارم. یعنی خودم را به عنوان یک انسان بین همهی انسانهای دیگر میبینم. اول از همه برای خودم احترام قائلم و برای افعالم،کارهایم، ارزش قائلم. برای نیازهایم، علاقههایم ارزش قائلم، جایگاهی قائلم و از طرف دیگر خودم را نیز توهمی نمیبینم، خود واقعیام را میبینم.»(9)
نکتهای که لازم است به آن توجه کنیم این است که تعاریف این دو مفهوم تنها لایهی اولیه این دو مفهوم را بیان میکنند، در حالی که نه هویت را میتوان در یک تعریف کوتاه خلاصه کرد و نه عزت نفس را و این پیچیدگی درونی به این علت است که عوامل زیادی دست به دست هم میدهند تا هویت شکل بگیرد و روی دیگر خود که عزت نفس است را نشان دهد.
ضرورت پرداختن به هویت، ضرورت پرداختن به عزتنفس
با توجه به تعریف هویت وقتی یک چیز تا این حد جامع و بزرگ است پس یک امر مهم در زندگی محسوب میشود و ماهیت آن نقش اساسی در زندگی فرد دارد.
هر کدام از ما به عنوان مرد یا زن ایرانی مسلمان یک هویتی داریم، اما آیا با این موارد به چشم می آییم؟
مرد بودن یا زن بودن خود را میبینیم؟ نسبت به آنها خودآگاه هستیم؟ و حتی آیا آنها را دوست داریم؟
و نوع پاسخ به این پرسشها باعث میشود:
- افراد نسبت به کارهایی که انجام میدهند از روابطی که دارند احساس رضایت و آرامش داشتهباشند یا نداشتهباشند.
- احساس کنند امور طوری که دوست دارند یا ندارند پیش میرود یا نه.
- و در نهایت چیزهایی که در خودشان هست را دوست دارند یا خیر.
همهی این موارد از انسان، فردی با شخصیت قوی یا ضعیف میسازد. خروجی این دو گونه نگرش افراد با عزت نفس بالا یا افراد با عزت نفس پایین را میسازد. پس هرچقدر شناخت ما نسبت به هویتمان بیشتر باشد، آن نمود یا هستی که نشان دهندهی ماست قویتر باشد، مستقلتر باشد و نظام ارزشی خودش را داشته باشد از ما فردی با عزت نفس بالا یا فردی با عزت نفس پایین می سازد.
مولفههای موثر در شکلگیری هویت و عزتنفس
یکی از مفاهیم مهم، کاربردی و تاثیرگذار در شکلگیری شخصیت و مولفههای آن عزتنفس است که توجه به آن رشد و بالندگی را بههمراه خواهد داشت.
از طرفی موفقیت، خلاقیت، شکوفایی استعدادها و قوای فکری وعاطفی در گرو شکلگیری هویت سالم است.
1- قسمت عمده شکلگیری هویت و عزتنفس در بستر برقراری ارتباط اجتماعی است.
« اولین سرچشمهی عزت نفس این است که ما چقدر در خانواده، در جامعه پذیرفته میشویم. چقدر طرد میشویم. آدمهای خیلی قوی اصولا آدم هایی هستند که در خانواده خود خیلی خوب پذیرفته شدند، خیلی خوب دیده شدند و جایگاه خوبی داشتند.»
در ایبوک حلقهگمشده که به بررسی نقش عزتنفس در زندگی میپردازد به طور کامل به این مبحث پرداخته و حتی “پذیرفته شدن” در این کتاب به عنوان سرچشمه اصلی عزت نفس معرفی میشود.
در واقع نقش خانواده هم در داشتن عزتنفس و هم در شکلگیری هویت بسیار پررنگ است و پایههای هر دو اول در خانواده ساخته میشود. و در مرحلهی بعد معلم، مدرسه و به طور کلی نظام آموزش و پرورش به عنوان متولی تربیت جایگاه مهمی را دارند.
در مورد هویتسازی نیز همین امر نقش پررنگی دارد زیرا هر فرد در جامعه به ناچار نقشی را به عهده دارد که خود این نقش هویت ساز است. نقش محصل هویت محصل بودن ایجاد میکند. شغلی که هر فرد دارد به نوعی او را درگیر نقشی در جامعه میکند که هویت ساز است.
حتی نوجوان امروزه بنا به نقش اجتماعی خود وظیفه به عهده دارد.
جامعه از او این توقع را دارد که نقش جسمی و جنسی خود را بپذیرد، آمادگی برای پذیرش شغل داشته باشد، با مهارتها و مفاهیم و آداب زندگی اجتماعی آشنایی داشتهباشد، رفتار مسئولانه در مسائل اجتماعی داشته باشد، به ارزشهای اجتماع متعهد باشد.
که همهی این موارد به نوعی در ساخت هویت نقش دارند.
2- عامل مهم دیگر تقویت مهارتهای فردی است.
برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند از حداکثر توانمندیهای بالقوه خود برخوردار شوند باید نگرش مثبت نسبت به خود و به محیط داشته باشند، این نگرش مثبت ایجاد انگیزه برای تلاش میکند. این داشتن نگاه مثبت به خود مبنای داشتن عزتنفس است. به همین دلیل پرورش عزتنفس در کودکان و نوجوانان، که از مهمترین وظایف اولیا و مربیان میباشد، با ایجاد بستر مناسب برای پرورش مهارتها، بنا به استعداد و توانمندی و تفاوتهای فردی، بسیار مهم است.
در نتیجه وقتی کودک یا نوجوان مهارت فردی خود را تقویت میکند، میتواند نقش اجتماعی برعهده بگیرد درنتیجه در ساخت هویت او جایگاه پیدا میکند.
3- عامل مهم بعدی داشتن نظام ارزشی است.
که در مقاله نظام ارزشی، سرچشمه هویت و عزتنفس به طور کامل به این امر مهم پرداخته شده است و از زوایای گوناگون آن را بررسی کرده است.
چه در ساخت هویت و چه در ایجاد عزتنفس اینکه فرد برای خودش مبنا و اصول و ارزشهایی را به عنوان زیربنا داشته باشد هویت سالمتر و شخصیت قویتری خواهد داشت زیرا در بزنگاههای تصمیمگیری در زندگی این نظام ارزشی است که اولویتها را به ما یادآوری میکند. و انگیزه رسیدن به اهدافمان را ایجاد میکند.
4- مسئولیتپذیری و خردورزی عوامل مهم دیگر هستند.
هر انسانی باید نیازهای خود را بشناسد و مسئولیت برآورده کردن آن ها را به شکل خردمندانه بهعهده بگیرد. همچنین باید بتواند نیازش را بهگونهای تأمین کند که مانع تامین نیازهای دیگران نباشد. همچنین باید نیازهایش را متوازن ارضا کند زیرا این کار باعث رشد و ایجاد رضایت درونی میشود و از او فردی سازگار و در عین حال مستقل میسازد. با توجه به این موارد متوجه میشویم که حتی مسئولیتپذیری در قبال خودم، هویت فردی من را تقویت میکند.
از طرف دیگر به میزانی که به عنوان والد به بچهها بهخصوص در دورهی نوجوانی مسئولیت جدی متناسب با سن و جنسیت آنها بدهیم، او احساس میکند که دیگر بزرگ شدهاست. جدی شدهاست. شما به میزانی که پدر و مادر یا مدیر به شما مسئولیت تفویض میکند، حیطهی اختیار میدهد، پول میدهد، از شما کاری را میخواهد، شما احساس میکنید که به شما اعتماد کرده، شما احساس میکنید که فرد توانمندی هستید. و این باعث تقویت عزتنفس میگردد.
5- یکی دیگر در از عوامل مهم در شکلگیری هویت سالم داشتن گفتگوی درونی مثبت در مورد خود است.
که در عزت نفس یکی از سرچشمههای مهم در ایجاد آن همین احساس نسبت به خود معرفی میشود.
6- داشتن دستاورد در زندگی به هویت سازی و داشتن عزتنفس کمک میکند حتی احساس موفقیت همین کار را میکند.
افراد دارای هویتِ موفق، دیدگاه متمایز خودشان را بهصورت مثبت، احساس میکنند و دنبال راهکارهایی هستند که این دیدگاه را نسبت به خودشان گسترش دهند.افراد دارای هویتِ ناموفق، افرادی هستند که هویتِ شکست دارند. همچنین آنها در مورد خودشان تفکرات متمایز منفی دارند و از جلمههایی مانند «من نمیتوانم، من آدم بهدردبخوری نیستم، من ارزشی ندارم و …» بسیار استفاده میکنند.
این احساس رسیدن یا احساس موفقیت باعث میشود که من احساس کنم که من میتوانم. یا من آدمی هستم که فقط ضعف نیست، توانمندی هم دارم، از پس آن برمیآیم. در آخر من هستم.
به دلیل گسترده بودن و پیچیده بودن این دو مفهوم به طور قطع میتوان مولفههای زیادی را پیدا کرد که در ساخت هر دو به طور مشترک نقش ایفا میکنند. زمان، خانواده، رسانههای جمعی، ساختارهای کلان مانند نظام آموزش و پرورش همه بسترهایی برای ساخت هویت و عزتنفس محسوب میشوند. که به خودی خود مولفههایی را به این لیست اضافه میکنند.
حتی طبق نظریه اریکسون، محیط رسمی دانشگاه فرصتی است که فرد میتواند فعالانه تمایلات خود را به نمایش بگذارد و در جهت استوار ساختن هویت شخصی خود تلاش کند. علاوه بر آن محیط آموزشی عقلانی که در آن آگاهی، تحلیل و انتقاد از جریانات اجتماعی ایجاد میشود تحول هویت را تسهیل مینماید یعنی هر زمانی امکان دارد که نقش و جایگاه مولفههای موثر بر هویت و عزتنفس دستخوش تغییر شوند.
تاثیر عزت نفس و هویت بر یکدیگر
با بررسی عوامل موثر بر شکلگیری عزتنفس و هویت این موضوع روشن میشود که تا چه حد این دو در هم تنیده هستند گویا هر دو در یک رابطه رفت و برگشتی با هم تعامل دارند به گونهای که نبود یکی کارکرد دیگری را با مشکل روبرو میکند و بود یکی باعث تقویت و حضور دیگری میشود.
با اینکه در بیشتر مقالات به این موضوع اشاره میکنند که عزتنفس امری درونی و هویت امری بیرونی است این تحقیق نشان میدهد که این مفاهیم دو روی یک سکه هستند. کسی که عزتنفس نداشته باشد، شخصیت قوی ندارد و در پیچ و خم زندگی روزمره هر روز رنگ و لعابی به خود میگیرد که چرایی آن را هم نمیداند. ادراک مشخصی از خودش و توانمندیهایش ندارد و شخصیتی پیرو پیدا میکند. و در بیان جامعتر هویت مستقلی نخواهد داشت. با توجه به اینکه هویت مفهوم یکپارچهای از هویت جنسیتی، هویت دینی، هویت ملی، هویت قومی و … است و در واقع جوابی به سوال ” من کیستم؟” است، عزتنفس نقش کلیدی در پاسخ به این سوال دارد.
نتیجهگیری
در هر جامعهای فرهنگ و هویت، امور و مفاهیمی هستند که در آن جامعه ساخته میشوند و عوامل زیادی دست به دست هم میدهند تا تشکیل هویت در افراد مختلف و در زمان متناسب شکل بگیرد. چه تعداد انسانهایی که بدون درک هویت و داشتن رضایت از زندگی عمرشان را به پایان رساندند.
مأموریت و بودن به عنوان انسان و توصیفی که انسان از خودش و زندگیاش دارد، دیدن نقاط قوت و نقاط ضعفش، علاقههایش و مسئولیتش و داشتن روابط عمیق و معنادارش در اجتماع همه در گرو درکی است که او از خودش دارد به معنای کلی در گرو عزتنفس اوست.
و همه این موارد زمانی حاصل میشود که انسان خودش را باارزش بداند و هویت و شخصیت مستقلی داشته باشد. زیرا افرادی که توانایی و قدرت انتخاب ندارند و نمیتوانند ثبات و انسجام در زندگی داشته باشند. از خود شناخت درست ندارند و نمیدانند چه باید بکنند.
در کلام الهی، از خودبیگانگی، حاصل از «خدابیگانگی» تلقی شده است. آنجا که می فرماید :
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۹﴾
«در زمره آنانی نباشید که خدای را از یاد بردند ، پس خود را نیز از یاد بردند» ( سوره حشر آیه 19 ) .
منابع
1- مقاله هویت و عزتنفس
2- فرهنگ معین
3- مقاله رابطه بین عزتنفس و سلسهمراتب ارزشها با هویت اجتماعی
4- پارسی ویکی
5- مقاله امام خمینی و بازسازی هویت
6- تعریف هویت دینی
7- کتاب “عزت نفس” ناتانیل برندن، نظریهپرداز و محقق عزت نفس
8- تعریف عزتنفس
9- تعریف عزتنفس
10- تعریف عزتنفس در ایبوک حلقهگمشده (مجموعه چمرانیها)
11- کتاب «جامعه و عزت نفس در جوانان»، روزنبرگ
12- مقاله هویت چیست